627- موسى بن مطير، كذاب و متروك الحديث است.
628- مسيره بن عبد ربه فارسى بصرى، كذاب و حديث
ساز است و در فضيلت قزوين چهل حديث ساخته است، و
ابو ذرعه گفته است كه او مى گفته: من دراين كار
نظر خير دارم.و محمد بن عيسى بن طباع، گفته است كه
به مسيره گفتم: اين احاديث را از كجا آورده اى
كسيكه چنين قرائت كند، برايش چنين خواهد بود؟ در
جواب گفت: آنها را به خاطر تر غيب مردم به آن،
ساخته ام!!
و گروهى او را به زهد توصيف كرده اند.
629- مسيره بن عبيد، كذاب است.
حرف "نون"
630- نافع بن هرمز ابو هرمز جمال، كذاب وحديث
ساز استو.
631- نصر بن باب ابوسهل خراسانى، نزيل بغداد،
كه گفته شده در سال 193 ه فوت كرده، كذاب و خبيث و
دشمن خدا است.احمد و ابن معين و ابو خثيمه حديثش
را از درجه اعتبار ساقط دانسته اند و ابن معين از
او بيست هزار حديث نوشته است.
632- نصر بن حماد بن عجلان ابو الحادث بجلى
وراق، كذاب و نسيان حديث داشته و ناكس است.
633- نصر بن طريف ابو جزء، از معروفين به وضع
حديث است و از كسانى است كه به دروغگوئيش اجماع
كرده اند.
634- نصر بن قديد بن يسار چنانكه عقيلى و ابن
معين گفته اند كذاب است.
635- نصر الله بن ابى العز مظفر ابو الفتح
شيبانى ابن شعيشعه دمشقى در سال ششصد و پنجاه و شش
فوت كرده و مسند احمد را روايت نموده كه ابو شامه
گفته است او مشهور به كذب و بى مبالات در دين است.
و احمد بن يحيى بن سنى الدوله، در حاليكه والى
دمشق بوده او را به قضاوت آنجا منسوب كرده و بعضى
از شعراء در اين باره گفته اند: " شعيشه شقى بر
مسند قضاوت نشسته، و اى بر شما چه چيز، شما را از
او بازداشته بعد از آنچه كه او آشكار نمود؟ آيا
زلزله آمده بود و يا دجال خروج كرده و يا آنكه
رجال صاحب هدايت از بين رفته بودند؟ شگفتا از
عصاره فكركسى كه جاهل به شرع است و مردم به
اواجازه داده اند كه بر مسند قضا بنشيند؟ "
636- نضر بن سلمه مروزى، كذاب و حديث ساز بوده
است.
637- نضر بن شفى، يكى از دروغگويان است.
638- نضر بن طاهر، حديث مى دزديده و دروغ مى
گفته و در آن مبالغه مى كرده است
639- نعيم بن حماد ابو عبد الله اعور، يكى از
پيشوايان است كه در سال 228 ه فوت كرده است.ازدى
گفته است: او در تقويت سنت، حديث مى ساخته و
حكايات نادرستى در مذمت نعمان كه همه آنها دروغ
بوده نتظيم مى كرده است.
640- نعيم بن سالم بن قنبر، كذاب ساز و يكى از
دروغگويان مشهور بوده است.
641- نهشل بن سعيد بصرى، كذاب و متروك الحديث
است.
642- نوح بن ابى مريم يزيد ابو عصمه، متوفى در
سال 173 ه شيخ كذاب بوده و همانند معلى بن هلال،
در فضائل قرآن حديث وضع نموده است.حاكم گفته است:
او كسى است كه احاديث فضائل قرآن ساخته است و
احاديث فضيلت سوره هاى قرآن، صد و چهارده حديث است
كه همه آنها دروغ مى باشد.
643- نوح بن دراج، كه ذهبى گفته است: او كذاب
است.
644- نوح بن جعونه، كه گفته شده در سال 182 ه
مرده است كذاب و حديث ساز بوده است.
645- نوح بن مسافر، حديث مى ساخته است.
حرف "هاء"
646- هارون بن حبيب بلخى، كذاب است.
647- هارون بن حيان رقى، حديث مى ساخته است.
648- هارون بن زياد، كسى است كه برثقات حديث مى
ساخته است.
649- هارون بن محمد ابو الطيب، كذاب است.
650- هبه الله بن مبارك بغدادى حنبلى، متوفى در
سال 509 ه يكى از حافظ دروغگو بوده، ولى آفتى در
حديث سازى بشمار مى رود كه دروغش پيش ائمه حديث
آشكار گرديده است.
651- هشام بن عمار ابو الوليد سلمى، متوفى در
سال 245 ه فقيه، خطيب و محدث دمشق بوده كه ابو
داود گفته است: او چهارصد حديث نقل كرده كه اصلى
براى آنها نيست.
652- هناد بن ابراهيم نسفى، كذاب و حديث ساز و
راوى احاديث ساختگى در باره موضوعات و بلايا
است.كه در سال 465 ه فوت كرده است.
653- هيثم بن عدى عدى طائى متوفى در سال 207 ه
كذاب و ناكس است و كنيزش در باره او گفته است:
مولايم تمام شب را شب زنده دارى مى كرده وقتيكه
صبح مى شده مى نشسته و دروغ مى گفته است.
ابو نواس در باره او گفته است: " هيثم بن عدى
در تلونش چنين است كه هر روز منزلش روى چوبى است،
او همواره در مسافرت بسوى موالى و احيانا به سوى
اهل باديه است، براى او زبانى است كه براى هجوشان
سوقش مى دهد كه گويا همواره ظلم برسم ميكند، بخدا
قسم نزديكى اى نيست كه آنرا قصد كنى مگر آن نزديكى
كه از راه انساب بدست آورده اى هنگامى كه عدى را
در بنى " ثعل " نسبت دادى، دال را مقدم بر عين در
نسب كن " "يعنى " دعى " بخوان كه ولد الزنا و بى
ارتباط با بنى ثعل است".
654- هيثم بن عبد الغفار طائى بصرى، كذاب و
حديث ساز است.
حرف "واو"
655- وليد بن سلمه طبرانى ازدى، كذاب وبه نام
افراد مورد اعتماد حديث ساز است.
656- وليد بن عبد الله بن ابى ثور همدانى كوفى،
متوفى در سال 172 ه نزيل بغداد، كذاب و ناكس است.
657- وليد بن فضل عنزى، حديث مى ساخته كه ابن
حبان گفته است: مطالب ساختگى روايت مى كرده كه به
هيچ وجه احتجاج به آنها جائز نيست.
658- وليد بن محمد موقرى غلام بنى اميه، متوفى
در سال 181 ه كذاب و متروك الحديث است و نبايد
حديثش نوشته شود.
659- وهب بن حفص ابو الوليد بجلى حرانى، كه تا
سال 250 ه زندگى نموده كذاب و حديث ساز است.
660- وهب بن وهب قاضى ابو البخترى قرشى مدنى،
متوفى در سال 199 يا 200 ه دروغگوترين افراد،
كذاب، خبيث، دجال، دشمن خدا و حديث ساز بوده است و
تمام شب را حديث مى ساخته كه سويد بن عمرو بن
زبير، در باره اش چنين گفته است: " ما ابن وهب را
هنگامى كه براى ما از پيامبر اكرم حديث مى گفته
چنان يافتيم كه دين و پيرهيز گارى را ضايع مى
كرده، رواياتى كه همه اش دروغ و افتراء بوده روايت
مى كرده است، اف بر وهب و چيزهائى كه روايت كرده و
گرد آورده است ".
ابن عدى گفته است: ابو البخترى، از درغگويان و
حديث سازان است و در هر حديثى كه روايت مى كرده
سندهاى دروغ برايش مى ساخته و به نام ثقات آنها را
جا مى زده است.
حرف "ياء"
661- يحيى بن ابى انيسه جزرى رهاوى، متوفى در
سال 146 ه كذاب و متروك الحديث است.
662- يحيى بن سكن بصرى، متوفى در سال 202ه شيخى
است كه دروغ مى گويد و مطالب ساختگى روايت مى كند.
663- يحيى بن شبيب يمانى، از سفيان، مطالبى كه
هرگز حديث نكرده بوده روايت مى كرده و به نام حميد
طويل، حديث ساخته و دروغ گفته است.
664- يحيى بن عبدويه ابو زكريا، كذاب و مرد بدى
است.
665- يحيى بن عقبه بن ابى العيزار، حديث دروغ
مى ساخته، كذاب، خبيث، دشمن خدا بوده و هيچكدام از
چيزهائى كه روايت مى كرده مورد پيروى قرار نگرفته
است.
666- يحيى بن علاء كه از مطرف روايت مى كرده،
كذاب و حديث ساز بوده است.
667- يحيى بن على بن عبد الرحمن بلنسى مالكى،
متوفى در سال 589 ه امام مسجد عتمه، كذاب بوده
است.
668- يحيى بن عنبسه قرشى بصرى، كذاب، دجال،
وضاع بوده و حديث مى ساخته است كه ابن عدى گفته
است: حديثش نادرست وضعش آشكار بوده است.
669- يحيى بن محمد برادر حرمله تجيبى، بر حرمله
حديث مى ساخته است.
670- يحيى بن ميمون ابو ايوب بصرى، متوفى در
سال 190 ه كذاب، دجال، متروك الحديث بوده و احاديث
را دگرگون مى كرده است.
671- يحيى بن هاشم غسانى سمسار ابو زكريا، كذاب
ودجال اين امت بوده حديث مى ساخته و حديث دزد بوده
است.
672- يزيد بن خالد العمى، كذاب است.
673- يزيد بن ربيعه بن يزيد دمشقى، كذاب و
معروف به دروغ است.
674- يزيد بن عياض ليثى بصرى، ابو الحكم، كذاب
و حديث ساز و غير ثقه ومتروك الحديث است.
675- يزيد بن مروان خلال، كذاب است.
676- يعقوب بن اسحاق بيهسى، كه برايش انبساطى
در آشكار كردن دروغ بوده، و لذا محدثين تمام آنچه
كه از او نوشته انددور انداخته اند.
677- يعقوب بن وليد ابو يوسف ازدى مدنى، از
دروغگويان بزرگ بوده كه حديث مى ساخته است.
678- يعقوب ابو يوسف اعشى، كذاب و مرد بدى
بوده، و در حدود سال 200 ه فوت كرده است.
679- يعلى بن اشدق ابو الهيثم عقيلى حرانى، كه
در زمان حكومت رشيد زنده بوده كذاب و ناكس
است.حديثش نوشته نمى شود، برايش احاديثى وضع
كردند، او به آنها حديث مى كرده و نمى دانست، ابن
عدى گفته است: از ابى سمر به من رسيده كه گفت به
يعلى گفتم: عمويت از پيامبر چه شنيد؟ گفت: جامع
سفيان و موطا مالك و چيزى از فوائد را.
680- يمان بن عدى حديث ساز بوده است.
681- يوسف بن جعفر خوارزمى، شيخ متاخر، حديث
ساز بوده است.
682- يوسف بن خالد سمتى فقيه، كذاب و حديث ساز
بوده، كتابى در باره عذاب نوشته، در آن منكر ميزان
و قيامت شده و او نخستين كسى است كه كتاب شروط را
وضع كرده، و اول كسى است كه راى ابى حنيفه را به
بصره آورده، و در سال 189 ه فوت كرده است.
683- يوسف بن سفر ابو الفيض دمشقى، كذاب و
متروك الحديث بوده، دروغ مى گفته و مطالب نادرست
روايت مى كرده، و در زمره حديث سازان قرار داشته
است.
كينه ها
684- ابن زباله، كه حافظ احمد بن صالح، گفته
است: از او صد هزار حديث نوشتم، آنگاه برايم معلوم
شد كه او حديث مى ساخته، از اين رو حديثش را ترك
كردم.
685- ابن شوكر، با سند حديث مى ساخته است.
686- ابن الصقر، كذاب بوده و حديث مى دزديده و
آنها را تركيب مى كرده و به نام شيوخ قالب مى زده
است.
687- ابو بكر بن عثمان كذاب بوده و داراى
احاديث دروغى است.
688- ابو جابر بياضى، كذاب بوده است.
689- ابو الحسن بن نوفل راعى، بلاء و كذاب بوده
است.
690- ابو حيان توحيدى، صاحب تصنيفات زياد، گفته
شده: اسمش على بن محمد بن عباس است.كه مهلبى وزير،
او را به خاطرسوء عقيده و نظرات مخصوص فلسفيش
تبعيد كرد و تا حدود سنه چهار صد در بلاد فارس
بوده است.
" ابن مالى " در كتاب " الفريده " گفته است:
ابو حيان كذاب و از لحاظ دين و پرهيز كارى كم بهره
بوده، و در بهتان زدن تجاهرمى كرده و متعرض امور
مهمى از قبيل: عيب گرفتن از شريعت و قول به تعطيل،
شده است.
و ابن جوزى گفته ست: او زنديق است.و ذهبى گفته
است: او صاحب زندقه و انحلال است.
و جعفر بن يحيى حكاك گفته، كه ابو نصرسجزى
برايم نقل كرده كه او از ابو سعيد مالينى شنيده
است كه مى گفته: رساله منسوب به ابى بكر و عمر با
ابى عبيده را بسوى على براى ابى حيان قرائت كردم
او گفت: اين رساله را من بعنوان رد شيعه نوشته ام
و سبب آن اين بوده كه آنها در مجلس بعضى از وزراء
يعنى ابن العميد حاضر مى شدندو در باره على، غلو
مى كردند، از اين رو اين رساله را نوشتم، بنابر
اين او اعتراف به وضع كرده است.
ابن حجر گفته است: به خط قاضى عز الدين ابن
جماعه، خواندم كه او از خط ابن علاج، نقل كرده كه
او بر گفتارى از دنشمندان كه متعلق به اين رساله
بوده آگاهى يافته كه خلاصه آن چنين است: همواره
ابو حيان على بن محمد توحيدى را، در زمره اهل فضل
و موصوف به سداد در جد و هزل مى دانستم تا آنكه او
رساله منسوب به ابو بكر وعمر را بسوى على ساخت، او
از اين كار نظر توهين بر