درس سوم: معتزله (1)
بحثخود را - به علتى كه بعدا توضيح خواهيم داد - از معتزله آغاز
مىكنيم.
پيدايش فرقه معتزله در اواخر قرن اول هجرى و يا اوايل قرن دوم هجرى صورت
گرفت. بديهى است كه علم كلام مانند همه علوم ديگر تدريجا توسعه يافت و
تكامل پيدا كرد.
ما نخست فهرستوار اصول عقائد معتزله و به عبارت بهتر مشخصات اصلى مكتب
معتزله را ذكر مىكنيم و سپس شخصيتهاى معروف آنها را با اشاره به سرگذشت
تاريخى اين قوم ياد مىكنيم و آنگاه سير تحولى عقائد آنها را بيان
مىنمائيم.
مسائل معتزله زياد است، منحصر به امور دينى محض كه از نظر معتزله بايد
به آنها معتقد و مؤمن بود نيست، شامل يك سلسله مسائل طبيعى، اجتماعى،
انسانى، فلسفى نيز كه مستقيما در حوزه مسائل ايمانى نيست مىگردد، ولى
البته همه آن مسائل به نحوى با مسائل ايمانى مربوط است و به عقيده معتزله
تحقيق در مسائل ايمانى بدون تحقيق در اين مسائل ناميسر است.
خود معتزله پنج مساله را از اصول اعتزال مىشمارند:
الف. توحيد، يعنى عدم تكثر ذات و صفات.
ب. عدل، يعنى خداوند عادل است و ظالم نيست.
ج. وعده و وعيد، يعنى خدواند به بندگان وعده پاداش اطاعت و وعيد كيفر
معصيت داده است، و همانطور كه وعده پاداش مطيعان تخلف بردار نيست، وعيد
معصيت معصيت كاران نيز تخلف بردار نيست. پس آمرزش تنها هنگامى ميسر است كه
بنده توبه كرده باشد. مغفرت بدون توبه هرگز صورت نمىگيرد.
د. منزلة بين المنزلتين، يعنى فاسق (مرتكب گناه كبيره، مثلا شارب الخمر،
زناكار، دروغگو و امثال اينها) نه مؤمن است و نه كافر، فسق حالتى است بين
كفر و ايمان.
ه. امر به معروف و نهى از منكر. نظر خاص معتزله درباره امر به معروف و
نهى از منكر اين است كه اولا راه شناخت معروف و منكر منحصر به شرع نيست،
عقل نيز قادر است لااقل پارهاى از معروفها و منكرها را مستقلا تشخيص دهد;
و ثانيا مشروط به وجود امام نيست، وظيفه عموم مسلمين است، خواه امام و
پيشوائى باشد و خواه نباشد; تنها بعضى از مراتب آن است كه اجراء آنها بر
عهده امامان و متصديان امور مسلمين است، از قبيل اقامه حدود شرعيه و حفظ
مرزهاى كشورهاى اسلامى و ساير كارهاى حكومتى اسلامى.
متكلمين معتزلى احيانا كتابهاى مستقلى درباره اين اصول پنجگانه
نوشتهاند مانند كتاب معروف «قاضى عبدالجبار معتزلى» معاصر «صاحب بن عباد»
و «سيد مرتضى علم الهدى» به نام «الاصول الخمسيه».
همانطور كه ملاحظه مىشود، تنها اصل توحيد و اصل عدل است كه مىتوان جزء
مسائل ايمانى و اعتقادى به شمار آورد، سه اصل ديگر فقط معرف و مشخص مكتب
معتزله است. حتى اصل عدل نيز اگرچه از آن نظر كه از مسلمات قرآن است و
ضرورى دين است جز اصول اعتقادى است، ولى از آن جهت جزء اصول پنجگانه قرار
داده شده است كه مشخص مكتب آنها است. و الا اصل علم و اصل قدرت (اينك خدا
عالم است و قادر است) نيز از ضروريات اسلام است و جزء مسائل اعتقادى است.
در مذهب شيعه نيز اصل عدل يكى از اصول پنجگانه اعتقادى شمرده شده است.
طبعا اين سؤال پيش مىآيد كه چه خصوصيتى براى اصل عدل است كه جزء اصول
اعتقادى شمرده شده است و حال آنكه عدل يكى از صفات خداوند است، همانطورى كه
خداوند متعال عادل است، عالم و قدير وحى و مدرك و سميع و بصير هم هست، و به
همه اينها نيز بايد مؤمن و معتقد بود، پس چرا تنها «عدل» اين امتياز را
يافته است؟
پاسخ اين است كه «عدل» هيچ امتيازى نسبت به ساير صفات ندارد. متكلمين
شيعه از اين جهت اين اصل را جزء اصول اعتقادى شيعه ذكر كردهاند كه اشاعره
- كه اكثر اهل تسنن را تشكيل مىدهند - منكر اين اصل هستند، ولى منكر علم،
حيات، اراده و ... نيستند. لهذا اعتقاد به عدل جزء مشخصات اعتقادى شيعه به
شمار مىرود، همچنانكه جزء مشخصات اعتقادى معتزله نيز هست.
پنج اصل نامبرده خطوط اساسى مكتب كلامى معتزله را تشكيل مىدهد و الا
همچنانكه گفته شد، معتقدات خاص معتزله منحصر به اين پنج اصل نيست، معتزله
در بسيارى از مسائل الهيات، طبيعيات اجتماعيات و انسانيات، عقايد خاصه
آوردهاند كه اكنون مجال ذكر آنها نيست.
توحيد
بحثخود را از توحيد آغاز مىكنيم: توحيد مراتب و اقسام دارد: توحيد
زاتى، توحيد صفاتى:، توحيد افعالى، توحيد در عبادت.
توحيد ذاتى، يعنى اينكه ذات پرودگار يگانه است، مثل و مانند ندارد،
ماسوا همه مخلوق او است و دون درجه و مرتبه او در كمال، بلكه قابل نسبت به
او نيست، آيه كريمه «ليس كمثله شىء» و يا آيه: و لم يكن له كفوا احد مبين
توحيد ذاتى است.
توحيد صفاتى، يعنى صفات خداوند از قبيل علم، قدرت، حيات، اراده، ادراك،
سميعيت، بصريت، حقايقى غير از ذات پروردگار به نحوى است كه همه اين صفات بر
او صدق مىكند و يا (به قولى) به نحوى است كه آثار اين صفات بر او مترتب
است.
توحيد افعالى، يعنى نه تنها همه ذاتها، بلكه همه كارها (حتى كارهاى
انسان) به مشيت و اراده خداوند است و به نحوى خواسته ذات مقدس او است.
توحيد در عبادت، يعنى جز ذات پروردگار، هيچ موجودى شايسته عبادت و پرستش
نيست، پرستش غير خداوند مساوى است با شرك و خروج از دائره توحيد اسلامى.
توحيد در عبادت از نظرى با ساير اقسام توحيد فرق دارد، زيرا آن سه قسم
ديگر مربوط است به خدا و اين قسم مربوط است به بندگان. به عبارت ديگر،
يگانگى ذات و منزه بودنش از مثل و مانند، و يگانگى او در صفات، و يگانگى او
در فاعليت از شؤون و صفات او است، اما توحيد در عبادت يعنى لزوم يگانه
پرستى. پس توحيد در عبادت نيز از شؤون خداوند است زيرا توحيد در عبادت يعنى
يگانگى خداوند در شايستگى براى معبوديت، پس او يگانه معبود به حق است. كلمه
لا اله الا الله همه مراتب توحيد را شامل است، و البته مفهوم ابتدائى آن
توحيد در عبادت است.
توحيد ذاتى و توحيد در عبادت جزء اصول اوليه اعتقادى اسلامى است، يعنى
اگر كسى در اعتقادش به يكى از اين دو اصل خللى باشد جزء مسلمين محسوب
نمىگردد. احدى از مسلمين با اين دو اصل مخالف نيست.
اخيرا فرقه وهابيه - كه پيرو محمد بن عبدالوهاباند و او تابع ابن تيميه
حنبلى شامى است - مدعى شدهاند كه پارهاى از اعتقادات مسلمين مثل اعتقاد
به شفاعت، و پارهاى از اعمال مسلمين مانند توسلات و استمدادات از انبياء و
اولياء بر ضد اصل توحيد در عبادت است، ولى ساير مسلمين اينها را منافى با
توحيد در عبادت نمىدانند. پس اختلاف وهابيه با ساير مسلمين در اين نيست كه
آيا يگانه موجود شايسته پرستش، خداوند استيا غير خداوند، مثلا انبياء و
اولياء نيز شايسته پرستشند. در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش
نيست. اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسلات عبادت استيا نه؟ پس
نزاعى فى ما بين، صغروى است نه كبروى. علما اسلام با بيانات مبسوط و مستدل
نظريه وهابيان را رد كردهاند.
توحيد صفاتى همان است كه مورد اختلاف معتزله و اشاعره است. اشاعره، منكر
توحيد صفاتى مىباشند و معتزله طرفدار توحيد افعالى نيز مورد اختلاف معتزله
و اشاعره است، با اين تفاوت كه در اينجا كار برعكس است، يعنى اشاعره طرفدار
توحيد افعالى و معتزله منكر آن مىباشند.
اينكه معتزله خود را اهل التوحيد مىخوانند و توحيد را يكى از اصول
پنجگانه خويش مىشمارند مقصودشان توحيد صفاتى است نه توحيد ذاتى يا توحيد
در عبادت (زيرا اين دو قسم از توحيد محل خلاف نيست) و نه توحيد افعالى زيرا
اولا معتزله منكر توحيد افعالى مىباشند و ثانيا عقيده خويش را در مورد
توحيد افعالى تحت عنوان اصل عدل كه اصل دوم از اصول پنجگانه آنها است بيان
مىكنند.
اشاعره و معتزله در باب توحيد صفاتى و توحيد افعالى سخت در دو قطب مخالف
قرار گرفتهاند معتزله طرفدار توحيد صفاتى و منكر توحيد افعالى مىباشند و
اشاعره بالعكس و هر كدام استدلالهايى در اين زمينه آوردهاند ما در فصل
مربوط عقيده خاص شيعه را درباره اين دو قسم توحيد بيان خواهيم كرد.