درس دهم: وجوب و امكان و امتناع
يكى ديگر از مسائل مهم فلسفه بحث وجوب و امكان و امتناع است. كه به نام
«مواد ثلاثه» معروف است.
منطقيين مىگويند اگر محمولى را به موضوعى نسبت دهيم مثلا بگوئيم «الف، ب
است» رابطه ب با الف يكى از كيفيتهاى سه گانه را خواهد داشت، يا اين رابطه،
رابطه ضرورى ستيعنى حتمى و اجتناب ناپذير و غير قابل تخلف است، و به عبارت
ديگر عقل ابا دارد كه خلاف آن را قبول كند، يا بر عكس، يعنى رابطه، رابطه
امتناعى است، يعنى محال است كه محمول عارض موضوع گردد، و به عبارت ديگر عقل از
قبول خود آن ابا دارد. و يا اين رابطه به گونهاى است كه مىشود مثبت باشد و
مىشود منفى باشد يعنى هم قابل اثبات است و هم قابل نفى، و به عبارت ديگر عقل
نه از قبول خود آن ابا دارد و نه از قبول خلافش.
مثلا اگر رابطه عدد چهار را با جفت بودن در نظر بگيريم، اين رابطه ضرورى و
حتمى است، عقل از قبول خلاف آن ابا دارد. عقل مىگويد عدد چهار جفت است
بالضرورة و بالوجوب، پس آنچه بر اين رابطه حاكم است وجوب و ضرورى است.
ولى اگر بگوئيم عدد پنج جفت است، رابطه، رابطه امتناعى است. يعنى عدد پنج از
جفت بودن امتناع دارد و عقل ما هم كه اين معنى را درك مىكند از قبول آن ابا
دارد، پس رابطه حاكم ميان عدد پنج و جفت بودن امتناع و استحاله است.
اما اگر بگوئيم امروز هوا آفتابى است رابطه، يك رابطه امكانى است، يعنى
طبيعت روز نه اقتضا دارد كه حتما آفتابى باشد و نه اقتضا دارد كه حتما ابرى
باشد، بر حسب طبيعت روز هر دو طرف ممكن است، در اينجا رابطه ميان روز و آفتابى
بودن رابطه امكانى است.
پس رابطه ميان هر موضوعى با هر محمولى كه در نظر بگيريم، در حاق واقع از يكى
از اين سه كيفيت كه احيانا آنها را به ملاحظه خاصى «ماده» نيز مىنامند خالى
نيست. آنچه ما اينجا گفتيم سخن منطقيين بود.
فلاسفه كه بحثشان درباره وجود است، مىگويند هر «معنى» و «مفهوم» را كه
در نظر بگيرى و موضوع قرار دهيم و «وجود» را به عنوان محمول به آن نسبت دهيم از
يكى از سه قسم خارج نيستيا رابطه وجود با آن مفهوم و معنى وجوبى استيعنى
ضرورتا و وجوبا آن چيز وجود دارد، ما آن را واجب الوجود مىناميم.
بحثخدا در فلسفه تحت عنوان بحث اثبات واجب الوجود ذكر مىشود. براهين فلسفى
حكم مىكند كه موجودى كه نيستى بر او محال است و هستى براى او ضرورى است وجود
دارد.
و اگر رابطه وجود با او منفى و متناعى استيعنى محال است كه موجود باشد بلكه
ضرورتا و وجوبا بايد نباشد آن چيز را ممتنع الوجود مىناميم. مثل جسمى كه در آن
واحد هم كروى باشد و هم مكعب.
و اما گر رابطه وجود با آن معنى رابطه امكانى است. يعنى آ نمعنى، ذاتى است
كه نه از وجود ابا داد و نه از عدم، ما آن چيز را ممكن الوجود مىناميم. همه
اشياء عالم مانند انسان و حيوان و درخت و آب و ... كه بحكم يك سلسله علل پديد
مىآيند و سپس معدون مىگردند، ممكن الوجودند.
مساله ديگر دربار وجوب و امكان اين است كه هر ممكن الوجود بالذات، به وسيله
علتش واجب الوجود مىشود، اما واجب الوجود بالغير نه بالذات. يعنى هر ممكن
الوجود اگر مجموع علل و شرائطش موجود شود حتما موجود مىشود و واجب الوجود
بالغير مىگردد. و اگر موجود نگردد - حتى اگر يكى از شرائط و يكى از اجزاء علتش
مفقود باشد، ممتنع الوجود بالغير مىگردد.
از اين رو فلاسفه مىگويند: «الشىء ما لم يجب لم يوجد» يعنى هر چيزى تا
وجودش به مرحله وجوب و ضرورت نرسد موجود نمىگردد.
پس هر چيزى كه موجود شده و مىشود به حكم ضرورت و وجوب و در يك نظام قطعى و
تخلف ناپذير موجود مىگردد. پس نظام حاكم بر جهان و اشياء يك نظام ضرورى و
وجوبى و قطعى و تخلف ناپذير است و به اصطلاح فلاسفه امروز نظام حاكم بر جهان يك
نظام جبرى است. (1)
در بحث علت و معلول گفتيم كه اصل سنخيت ميان علت و معلول به فكر ما انتظام
خاص مىبخشد و يك پيوستگى خاصى ميان اصلها و فرعها، ميان علتها و معلولها در
ذهن ما مجسم مىكند.
اكنون مىگوئيم اين اصل كه هر ممكن الوجود از علتخود ضرورت كسب مىكند كه
از جهتى مربوط است به علت و معلول و از جهتى مربوط است به ضرورت امكان، به نظام
فكرى ما در باره جهان رنگ خاص مىدهد و آن اينكه اين نظام يك نظام ضرورى و حتمى
و تخلف ناپذير است. فلسفه اين مطلب را با عبارت كوتاه «اصل ضرورت علت و
معلولى» بيان مىكند.
اگر ما اصل عليت غائى را در طبيعت بپذيريم، يعنى بپذيريم كه طبيعت در سير و
ركتخود غاياتى را جستجو مىكند و همه غايات هم به يك غايت اصلى كه غاية
الغايات است منتهى مىگردد، باز نظام حاكم بر جهان رنگ تازه ديگرى پيدا مىكند.
ما در اينجا وارد بحث غايات كه فوق العاده جالب و مهم است نمىشويم و به دروس
اختصاصى فلسفى واگذار مىكنيم.
بحث ما در باره كليات فلسفه در اينجا به پايان مىرسد، ولى باز هم مسائلى
هست كه لازم است اجمالا با كلياتى از آنها آشنا شويم، مانند وحدت و كثرت، قوه و
فعل، جوهر و عرض، مجرد و مادى و غيره، اميدوارم در آينده فرصتى بيابيم كه
درباره اينها نيز بحث كنيم.