بخش چهارم :
نوازش بر ايتام
نوازش بر ايتام
چهارمين آرزوى جبرئيل در اين حديث شريف نوازش كردن يتيمان است
مى فرمايد: اى كاش من از جنس بشر بودم و به نوازش كردن يتيمان موفق
مى شدم.
به حكم اين ضرب المثل كه مى گويند: هر چيز را با ضدش مى توان شناخت
در اين حديث شريف هم كه حاوى آرزوى جبرئيل است گاهى اهميت بعضى از
موضوعات را با ضدش بررسى كرده ايم. از جمله سومين آرزوى جبرئيل را كه
اصلاح ذات البين (يعنى آشتى دادن مردم) بود.
در اين قسمت از حديث هم برآنيم كه به فضل خداوند اهميت اين بخش از
حديث را از ضدش كه آزردن يتيم و نيز تضييع حقوق آنان است. به دست
آوريم.
در قرآن كريم در حدود 24 آيه در جاهاى مختلف به يتيم اشاره كرده و
به حقوق ونوازش آنان تأكيد فراوان گرديده از جمله: در سوره انعام آيه
152 و اسراء آيه 34 مى فرمايد: «هيچ گاه جز به قصد اصلاح، نزديك مال
يتيمان نشويد تا هنگامى كه به حد بلوغ برسند» در اين دو آيه خطر نزديك
شدن به اموال يتيمان را همچون خطر نزديك شدن به انبار بنزين و باروت
گوشزد كرده.
اين موضوع در مورد بعضى از گناهان ديگر نيز در قرآن تكرار شده است،
به نظر مى رسد كه اين تعبير در مورد گناهانى است كه «وسوسه انگيز» است
مانند «زنا و فحشاء» و اموال بى دفاع يتيمان و امثال اينها، لذا به
مردم اخطار مى كند كه به آنها نزديك نشويد و تحت تأثير وسوسه هاى شديد
قرار نگيريد.(1)
در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون پدرانى از دنيا مى روند و
فرزندان صغيرى از آنها باقى مى مانند، مُنتها در جوامع ناسالم كه
گرفتار جنگهاى داخلى هستند، مانند جامعه عرب در زمان جاهليّت، تعداد
اينگونه كودكان يتيم بسيار زيادتر است، كه بايد از طرف حكومت اسلامى و
فرد فرد مسلمانان تحت حمايت قرار گيرند.
از اين رو در آيه دوم سوره نساء سه دستورالعمل مهم براى حفاظت اموال
يتيمان صادر كرده و مى فرمايد: «و آتوا اليتامى
اموالهم و لاتتبدلوا الخبيث بالطيّب و لاتأكلوا اموالهم الى اموالكم».
يعنى اموال يتيمان را (هنگامى كه به حد رشد رسيدند) به آنها بدهيد، و
اموال خوب يتيمان را با اموال بد خود تبديل نكنيد و اموال آنها را (به
وسيله مخلوط كردن يا تبديل نمودن) با اموال خود نخوريد. زيرا اين عمل
گناه بسيار بزرگى است.
در شأن نزول آيه فوق گفته شده كه شخصى از قبيله «بنى غطفان) برادر
ثروتمندى داشت كه از دنيا رفت و او به عنوان سرپرستى از يتيمان برادر
اموال او را به تصرّف درآورد، و هنگامى كه برادر زاده به حدّ رشد رسيد،
از دادن حق او خوددارى ورزيد موضوع را به خدمت پيامبر(عليه
السلام)عرضه داشتند، آيه مزبور نازل شد. و مرد غاصب بر اثر
شنيدن آن توبه كرد و اموال را به صاحبش بازگرداند و گفت:
«اعوذ بالله من الحوب الكبير» يعنى به خدا
پناه مى برم از اينكه آلوده به گناه بزرگى شوم.
بنابراين در آيه فوق الذكر سه دستورالعمل در مورد اموال يتيمان به
چشم مى خورد
1ـ رد كردن اموال آنها بعد از رسيدن آنها به سر حد رشد و
كمال
2ـ همان اموال بدون كم و زياد، دست نخورده و تغيير و تبديل نكرده
3ـ نخوردن اموال آنها
همراه با اموال خود.
بررسى آيات مختلف قرآن نشان مى دهد كه اسلام اهميت فوق العاده اى
براى اين موضوع قائل شده و با شدت تمام خيانت كنندگان در اموال يتيمان
را به مجازات هاى شديد تهديد مى كند و با عباراتى محكم و قاطع سرپرستان
را به مراقبت كامل از اموال يتيمان دعوت مى كند كه شرح آن در آيه 6
همين سوره و آيات 152 سوره انعام و 34 سوره اسرى آمده است.
مثلاً در آيه 6 سوره نساء مى فرمايد: «يتيمان را (هنگام تحويل
اموالشان) آزمايش كنيد تا موقعى كه آنها به حد بلوغ و ازدواج برسند، پس
اگر در اين هنگام رشد و عقل (اجتماعى و معاش و زندگى) پيدا كردند
اموالشان را به آنها مسترد داريد و (و پيش از آنكه بزرگ شوند) اموال
آنها را از روى اسراف نخوريد و هر كس (از سرپرستان) بى نياز است (از
برداشت حق الزحمه) خوددارى كند و آن كس كه نيازمند است به طرز شايسته
(و مطابق زحمتى كه مى كشد) از آن بخورد، و هنگامى كه اموال آنها را به
آنها مى دهيد شاهد بر آنها بگيريد (اگر چه) خداوند براى محاسبه كافى
است.
و در آيه 10 سوره نساء تهديد در خيانت اموال يتيمان شديدتر است.
چنانچه مى فرمايد:
كسانى كه اموال يتيمان را از روى ظلم و ستم مى خورند، (گويا) تنها
آتش مى خورند و به زودى به آتش سوزانى دچار مى شوند.
احاديث و روايات زيادى در مذمت تجاوز به اموال يتيمان رسيده كه
واقعاً تكان دهنده است و حتىّ كمترين تعدّى به اموال يتيمان مشمول اين
حكم معرّفى شده:
چنانچه در حديثى از امام باقر(عليه السلام)
يا امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه كسى
سؤال كرد اين مجازات آتش درباره چه مقدار از غصب مال يتيم است؟ فرمود: در برابر
دو درهم.(2)
اهميّت حفاظت مال يتيم و عدم خيانت نسبت به آن در قرآن مكرر آمده
است ليكن در دو آيه: 34 سوره نساء و 10 سوره اسراء با لحن شديدترى بيان
گرديده تا جائيكه از امام صادق(عليه السلام)
و ابن عباس نقل شده كه مى فرمايند: همين كه اين دو آيه مذكور نازل شد،
كه در آن تهديد از نزديك شدن به اموال و دارايى يتيمان شده مگر در
صورتى كه براى آنان نفعى داشته باشد و نيز خورنده آن همچنان است كه آتش
را خورده و جايگاه او جهنم خواهد بود. مردمى كه يتيمى در خانه داشتند،
از كفالت وى فاصله گرفته، و او را به حال خود گذاشتند، و حتى گروهى
آنان را از خانه خود بيرون كردند و آنها كه بيرون نكردند، در خانه براى
آنان وضعى به وجود آورند كه كمتر از بيرون كردن نبود، زيرا غذاى او را
كه از مال خودش تهيه مى شد، با غذاى خود مخلوط نمى كردند، و حتى
جداگانه براى آنان غذا مى پختند و پس از آنكه آن يتيم در گوشه اى از
اطاق غذاى مخصوص خويش را مى خورد، زيادى آن را اگر اضافه مى آمد، براى
او ذخيره مى كردند، تا دفعه بعد بخورد و اگر فاسد مى شد دور مى ريختند.
همه اين كارها براى آن بود كه گرفتار مسئوليت خوردن مال يتيم نشده
باشند، و اين عمل هم براى سرپرستان و هم براى يتيمان مشكلات فراوانى به
بار مى آورد، به دنبال اين جريان آنها خدمت پيامبر رسيده و از اين طرز
عمل سؤال كردند در پاسخ آنها اين آيه نازل شد.
«يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان
تخالطوهم فاخوانكم والله يعلم المفسد من المصلح و لو شاء الله لاعنتكم
ان الله عزيز حكيم».(3)
(يعنى اى پيامبر) از تو درباره يتيمان سؤال مى كنند. بگو: اصلاح كار
آنها بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد (مانعى ندارد) آنها برادر
(دينى) شما هستند، (و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد) خداوند (به
خوبى) مصلح را از مفسد مى شناسد. و اگر خدا بخواهد شما را به زحمت
(بيندازد) مى اندازد (بدين طريق كه دستور مى دهد در عين سرپرستى يتيمان
زندگى و اموال آنان را به كلى از اموال خود جدا سازيد. ولى خداوند چنين
نمى كند) زيرا او توانا و حكيم است.
قرآن به سرپرستان يتيمان دستور مى دهد كه شانه خالى كردن از زير بار
مسئوليت سرپرستى يتيمان و آنها را به حال خود واگذاردن كار درستى نيست
بهتر اين است كه سرپرستى آنان را بپذيريد. و به كارهاى آنها سر و سامان
بدهيد و هر اقدامى كه به سود آنها باشد و اصلاح محسوب شود انجام دهيد.
و اگر زندگى آنان با زندگى شما مخلوط شد، همانند يك برادر با آنها
رفتار نماييد و در صورتى كه نظر شما اصلاحى باشد، مخلوط شدن اموال و
غذاهاى آنها با اموال و غذاهاى شما مشكلى به وجود نخواهد آورد.
سپس قرآن اضافه مى كند، كه خداوند از نيّات شما آگاه است، و تظاهر
به اصلاح دليل بر صحت عمل نيست، بلكه بايد واقعاً اصلاح طلب باشيد، و
نيّت شما خدمت به يتيمان باشد.
در پايان آيه مى فرمايد: خداوند اگر بخواهد، مى تواند كار را بر شما
سخت بگيرد، و در عين الزام به سرپرستى يتيمان دستور جدا كردن اموال و
غذاهاى آنها را از اموال و غذاهاى خودتان صادر نمايد، امّا خداوند هم
قادر است و هم حكيم، دليل ندارد كه بر بندگان خود سخت بگيرد.(4)
اين بود ترجمه و تفسير بخشى از آيات كه در مورد خوردن اموال يتيم
حكايت داشت. ليكن روايات در اين زمينه بسيار است كه در اينجا به برخى
از آنها اشاره مى شود.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: خداى
تعالى در خوردن مال يتيم وعده دو عقوبت داده است: دنيوى و اخروى اما
عقوبت اخروى آن آتش جهنم است، اما عقوبت دنيوى آن اين است كه هر كس به
مال يتيمان مردم ستم نمود و مال آنها را طلب كرد به يتيمان او هم ظلم
خواهد شد، چنانچه به اين مطلب در قرآن مجيد اشاره كرده مى فرمايد:
بايد بترسند از خدا درباره يتيمان (مردم) آنانكه اگر بعد از خود
فرزندان ضعيف و عاجز بگذارند، از بينوايى و ضايع شدن ايشان بترسند.(5)
از حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام)
روايت است كه فرمود: به درستى كه خورنده مال يتيم زود است كه كيفر كارش
در دنيا به اولادش برسد و خودش نيز در آخرت به آتش عذاب شود.(6)
از حضرت صادق(عليه السلام) مرويست كه
فرمود: كسى كه ظلم نمايد، خداوند ستم كننده اى را بر او يا بر اولاد او
و يا بر اولاد اولادش مسلط فرمايد.(7)
چرا نكبتى هاى پدر دامنگير فرزند مى شود؟
اگر گفته شود كسى كه ظلم نموده و يا مال يتيم را خورده، بچه هاى او
چه تقصيرى دارند كه گرفتار نكبت اعمال پدر گردند و به ظلم ظالم مبتلا
شوند؟ و اين بر خلاف عدل است.
جواب آن اين است كه معنى مسلط فرمودن خدا ظالم را بر اولاد اين شخص
آن است كه خداوند مانع نمى شود و جلوگيرى نمى نمايد از كسى كه بخواهد
به فرزند آن ظالم، ستم كند زيرا جلوگيرى از ظلم به اولاد تفضل و احسانى
است كه خداوند به پدر و مادر مى نمايد و چون پدر ظالم به يتيمان بوده
استحقاق اين تفضل را ندارد.
حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: اگر پدر
صالح باشد خداوند اولادش را به سبب صلاح او محافظت مى نمايد (يعنى
تفضلى است كه به پدر مى فرمايد) چنانچه در سوره كهف مى فرمايد: «اما آن
ديوار كه حضرت خضر مشغول تعمير آن شد، مال آن دو پسر يتيم از اهل شهر
بود و در زير آن گنجى از مال آن دو يتيم بود و پدر ايشان مرد صالحى بود
پس خدا خواست كه ايشان به مرتبه بلوغ رسيده و گنج خود را بيرون آورند و
اين حفظ مال آن دو يتيم رحمت و تفضلى از طرف پروردگار بود، براى اينكه
پدر آنها مرد صالحى بود.(8)
امام باقر(عليه السلام) از جدش پيامبر
اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت
مى كند كه فرمود: روز قيامت جمعى محشور مى شوند در حالى كه شعله آتش از
دهان آنها خارج مى شود! گفته شد يا رسول الله اينها چه كسانى هستند؟
فرمود: كسانى كه از روى ستم مال يتيمان را مى خورند.(9)
از حضرت رضا(عليه السلام) سؤال شد
كمترين چيزى كه به سبب آن خورنده مال يتيم داخل آتش مى شود، چيست؟ حضرت
فرمود: كم و زيادش فرقى ندارد عمده اين است كه مال يتيم را بخورد و قصد
پس دادن نداشته باشد.(10)
خبر وحشتناك
در خبر آمده است كه اميرالمؤمنين(عليه السلام)
به چشم درد سختى مبتلا شدند كه صداى ناله آن حضرت بلند شد، رسول خدا(صلى
الله عليه وآله وسلم) به عيادت ايشان آمده، فرمود: اين ناله در
اثر كم صبرى است يا شدت درد؟ عرض كرد: هيچ وقت به اين شدت دردى عارض من
نشده بود. حضرت خبر وحشتناكى ذكر فرمود كه اميرالمؤمنين(عليه
السلام) چشم درد را فراموش كرد آن خبر وحشتناك اين است كه
فرمود:
به درستى كه وقتى عزرائيل براى گرفتن جان كافرى مى آيد سيخهايى از
آتش همراه او است كه با آنها جان او را مى گيرد، پس جهنم (از اين نحوه
قبض روح) فرياد مى كشد، اميرالمؤمنين(عليه السلام)راست
نشست و گفت: يا رسول الله حديثى را كه فرموديد تكرار فرمائيد كه درد
چشمم را فراموش كردم از ترس اين خبر! آيا از امت شما هم كسى هست كه به
اين كيفيت معذب شده و بميرد؟ فرمود: آرى سه طايفه از مسلمانانند كه اين
قسم جان مى دهند، حاكم ظلم كننده، خورنده مال يتيم به نا حق، شهادت
دهنده به دروغ.(11)
از اين رو مى بينيم كه اميرالمؤمنين(عليه
السلام) شدت اهتمام به امر يتيمان را در هنگام رحلت از اين دنيا
چنين بيان مى كند:
الله الله فى الايتام فلا تغبوا افواههم و
لايضيعوا بحضرتكم.
شما را به خدا، شما را به خدا، درباره نوازش يتيمان فراموش نكنيد و
هيچگاه نگذاريد دهان آنها از گرسنگى باز بماند و با وجود شما آنها تباه
شوند.
اين قسمتى از وصيت نامه آن حضرت است كه در شب 21 ماه مبارك رمضان
خطاب به فرزندانش و نيز كسانى كه اين وصيت نامه به آنها برسد بيان
داشتند.
گريه يتيم و لرزش عرش الهى
رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)
فرمود: هرگاه يتيمى بگريد براى گريه اش عرش خدا به لرزه مى آيد، پس
خداوند متعال مى فرمايد: «اى ملائكه شاهد باشيد هر كس كه او را ساكت
كند و او را راضى و دلخوش گرداند بر من است كه او را در قيامت خشنود
سازم».(12)
اين بود پاره اى از روايات بى شمارى كه درباره مذمت اذيت و آزار
يتيم و خوردن اموالشان وارد شده.
اما آنچه كه آرزوى جبرئيل است اين است كه مى فرمايد: اى كاش
مى توانستم در نوازش كردن بچه يتيم توفيقى داشته باشم، حال به روايات
نوازش و رسيدگى به امور يتيمان مى پردازيم و اين بخش را هم به پايان
مى بريم.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: كسى
كه كفالت و محافظت يتيمى را عهده دار شود خداوند بهشت را بر او واجب
مى فرمايد همچنان كه جهنم را براى خورنده مال يتيم واجب فرموده.(13)
و نيز رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)
فرمود: من و كفالت كننده بچه يتيم مانند اين دو انگشت با هم در بهشت
خواهيم بود و اشارت به انگشت شهادت و انگشت وسط خود فرمود، يعنى بين من
و او جدايى و حجابى نيست.(14)
و نيز در حديث ديگرى خطاب به على(عليه السلام)
فرمود: يا على كسى كه بر سر يتيمى دست نوازش بكشد به هر مويى كه از زير
دستش بگذرد خداوند نورى در قيامت به او عطا فرمايد.
و باز در حديث ديگرى مى فرمايد: هرگاه يكى از شماها سرپرستى بچه
يتيمى را عهده دار شود و به طور شايسته او را مواظبت نمايد و دست نوازش
بر سرش بگذارد به هر عدد مويى كه از زير دست او مى گذرد خداند حسنه اى
را براى او ثبت و گناهى را از او محو و درجه اى براى او بالا مى برد.(15)
در خبر است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله
وسلم) سرپرستى يتيمى را عهده دار بود و هرگاه براى غذا مى نشست
او را نيز در كنار خود مى نشانيد و با او غذا مى خورد مدتى بر اين
منوال گذشت تا اين كه آن بچّه از دنيا رفت همين كه آن بچه يتيم مُرد
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) شب
را غذا نخورد و در تأسف شديد به سر مى برد. يكى يا عده اى از ياران آن
حضرت به او گفتند چرا بر فوت اين بچه بسيار متأسفيد؟ اگر او مرده مانعى
ندارد ما براى شما مجدداً بچه يتيم مى آوريم تا او را سرپرستى كنيد
حضرت فرمود: اين بچه يتيم (باديگر بچه ها فرق داشت زيرا او) بسيار
بداخلاق بود و من هر قدر كه بر بداخلاقى او صبر مى كردم اجر پيدا
مى كردم و اجرى كه از اين ناحيه به من مى رسيد از ديگران به دست
نمى آيد.(16)
يتيم نوازى على(عليه السلام) را ببينيد
صاحب دررالمطالب مى نويسد:
على(عليه السلام) در بين راه متوجه زن
فقيرى شد كه بچّه هاى او از گرسنگى گريه مى كردند. و او آنها را به
وسائلى مشغول مى كرد و از گريه باز مى داشت براى آسوده كردن آنها ديگى
كه جز آب چيز ديگرى نداشت بر اُجاق نهاده بود و در زير آن آتش
مى افروخت تا آنها خيال كنند برايشان غذا تهيه مى كند. به اين وسيله
آنها را خوابانيد.
على(عليه السلام) پس از مشاهده اين
جريان با شتاب به همراهى قنبر به منزل رفت. ظرف خرمايى با انبانى آرد و
مقدارى روغن و برنج بر شانه خويش گرفت و بازگشت قنبر تقاضا كرد اجازه
دهد او بردارد ولى حضرت راضى نشد وقتى كه به خانه آن زن رسيد اجازه
ورود خواست و داخل شد، مقدارى از برنجها را با روغن در ديك ريخت و غذاى
مطبوعى تهيه كرد آنگاه بچه ها را بيدار نمود و با دست خود از آن غذا به
آنها داد تا سير شدند.
على(عليه السلام) براى سرگرمى آنها
مانند گوسفند دو دست و زانوان خود را بر زمين گذاشت و صداى مخصوص
گوسفندان را تقليد نمود (بع بع) بچه ها نيز ياد گرفتند و از پى آن جناب
همين كار را كرده و مى خنديدند مدتى آنها را سرگرم داشت تا ناراحتى
قبلى را فراموش كردند و بعد خارج شد.
قنبر گفت اى مولاى من امروز دو چيز مشاهده كردم كه علت يكى را
مى دانم ولى سبب دومى بر من آشكار نيست اينكه توشه بچه هاى يتيم را
خودتان حمل كرديد و اجازه نداديد من شركت كنم از جهت رسيدن به ثواب و
پاداش بود ليكن تقليد از گوسفندان را ندانستم براى چه كرديد؟
امام(عليه السلام) فرمود: وقتى كه وارد
بر اين بچّه هاى يتيم شدم از گرسنگى گريه مى كردند خواستم وقتى خارج
مى شوم هم سير شده باشند و هم بخندند.(17)
نوازش ايتام و آمرزش خدا
شيخ بهائى در كشكول خود مى نويسد: در اطراف بصره مردى فوت شد و چون
بسيار آلوده به معصيت بود كسى براى تشييع جنازه او حاضر نشد زنش چند
نفر را به عنوان مزدور گرفت و جنازه او را تا محل نماز بردند ولى كسى
بر او نماز نخواند. بدن او را براى دفن به خارج شهر بردند.
در آن نواحى زاهدى بود بسيار مشهورد كه همه به صدق و صفا و پاك دلى
او اعتقاد داشتند. زاهد را ديدند كه منتظر جنازه است، همين كه بر زمين
گذاشتند زاهد پيش آمد و گفت آماده نماز شويد و خودش نماز خواند طولى
نكشيد كه خبر به شهر رسيد و مردم دسته دسته براى اطلاع از جريان و
اعتقادى كه به آن زاهد داشتند از جهت رسيدن به ثواب مى آمدند و نماز بر
جنازه مى خواندند و همه از اين پيش آمد در شگفت بودند.
بالاخره از زاهد پرسيدند كه: چگونه شما اطلاع از آمدن جنازه پيدا
كرديد؟ گفت در خواب ديدم به من گفتند برو در فلان محل بايست جنازه اى
مى آروند كه فقط يك زن همراه او است بر او نماز بخوان كه آمرزيده شده.
زاهد از زن پرسيد شوهر تو چه عملى مى كرد كه سبب آمرزش او شد؟ زن
گفت شبانه روز او به آلودگى و مشروب خوارى ميگذشت. پرسيد عمل خوبى هم
داشت؟ زن جواب داد آرى سه كار خوب نيز انجام مى داد: 1ـ هر وقت شب كه
از مستى به خود مى آمد گريه مى كرد و مى گفت خدايا كدام گوشه جهنم مرا
جاى خواهى داد؟ 2ـ صبح كه مى شد لباس خود را عوض مى كرد و غسل و وضو
مى گرفت و نماز مى خواند 3ـ هيچگاه خانه او خالى از دو يا سه يتيم نبود
آنقدر كه به يتيمان مهربانى و شفقت مى كرد به اطفال خود نمى كرد.(18)
متفرقات
امام عسكرى(عليه السلام) مى فرمايد:
ليس من الادب اظهار الفرح عند المحزون.
يعنى از ادب به دور است كه انسان در مقابل غمزده اى اظهار فرح و
شادى كند.
سعدى شيرازى از اين حديث چنين نتيجه مى گيرد:
چو بينى يتيمى سرافكنده پيش *** مزن بوسه بر روى فرزند خويش
حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)
فرمود: بهترين خانه هاى شما خانه اى است كه در آن يتيم محترم باشد.
حضرت على(عليه السلام) فرمود: اى مالك
يتيمان و پيران را كه ناتوان شده اند از خاطر مبر و همواره در فكر كمك
به آنها باش، چه كودك خردسال و مرد سالخورده اگر كفيل نداشته باشند
عاجزند و راهى براى تحصيل معاش ندارند و به سؤال نمى پردازند كه براى
خود كارى فراهم كنند.
پدر مرده را سايه بر سر فكن *** غبارش بيفشان و خارش بكن
چو بينى يتيمى سرافكنده پيش *** مزن بوسه بر روى فرزند خويش
يتيم ار بگريد كه نازش خرد *** وگر خشم گيرد كه بارش برد
الا تا نگريد كه عرش عظيم *** بلرزد همى چون بگريد يتيم
به رحمت بكن آبش از ديده پاك *** بشفقت بيفشانش از چهره خاك
اگر سايه اى خود برفت از سرش *** تو در سايه خويشتن پرورش
من آنگه سر تا جور داشتم *** كه سر بر كنار پدر داشتم
اگر بر وجودم نشستى مگس *** پريشان شدى خاطر چند كس
كنون دشمنان گربرندم اسير *** نباشد كس از دوستانم نصير
مرا باشد از رنج طفلان خبر *** كه در طفلى از سر برفتم پدر
* * *
يكى خار پاى يتيم بكند *** بخواب اندرش ديد صدر خجند
همى گفت و در روضها ميچميد *** كز آنخار بر من چه گلها دميد
سعدى
دى كودكى بدامن مادر گريست زار *** كز كودكان كوى به من كس نظر
نداشت
طفلى مرا زپهلوى خود بى گناه راند *** آن تير طعنه، زخم كم از نيشتر
نداشت
ديروز در ميانه بازى زكودكان *** آن شاه شد كه جامه خلقان به
برنداشت
آخر تفاوت من و طفلان شهر چيست *** آئين كودكى ره و رسم دگر نداشت
هرگز درون مطبخ ما هيزمى نسوخت *** وين شمع روشنايى از اين بيشتر
نداشت
بر وصله هاى پيرهنم خنده مى كنند *** دنيا و درهمى پدر من مگر نداشت
* * *
خنديد و گفت آنكه بفقر تو طعنه زد *** از دانه هاى گوهر اشكت خبر
نداشت
از زندگانى پدر خود مپرس از آنك *** چيزى به غير تيشه و داس و تبر
نداشت
اين بورياى كهنه به صد خون دل خريد *** رختش گه آستين و گهى آستر
نداشت
بس رنج برد و كس نشمردش به هيچ كس *** گمنام زيست آنكه ده و سيم و
زر نداشت
طفل فقير را هوس و آرزو و خطاست *** شاخى كه از تگرگ نگون گشت بر
نداشت
نساج روزگار درين پهن بارگاه *** از بهر ما قماشى از اين خوبتر
نداشت
(پروين اعتصامى)
يتيم علم و ادب
على(عليه السلام) در يكى از اشعارش يتيم
واقعى را افراد بى تربيت جامعه دانسته و مى فرمايد:
كن ابن من شئت و اكتسب أدباً *** يغنيك محموده
عن النسب
فليس يغنى الحسيب نسبته *** بلالسان له و لاأدب
ان الفتى من يقول هاانا ذا *** ليس الفتى من
يقول كان ابى
ليس البلية فى ايّا منا عجباً *** بل السلامة
فيها اعجب العجب
ليس الجمال بأثواب تزينها *** ان الجمال جمال
العلم و الادب
ليس اليتيم الذى قدمات والده *** ان اليتيم
يتيم العقل و الحسب
يعنى فرزند هر كسى هستى باش (مهم نيست) ولى سعى كن كه داراى ادب و
كمالات شوى. كه اين ادب و كمالات انسان است كه از نسبت داشتن به پدر و
يا قوم و قبيله، انسان را بى نياز مى كند، (براى انسان پيوند خويشاوندى
منهاى ادب و كمال فايده اى ندارد).
جوانمردى و شخصيت به اين است كه بتوانى با داشتن كمالاتى اظهار وجود
كنى اما اگر كمالى نباشد با گفتن اينكه من فرزند فلانم شخصيتى ايجاد
نمى كند.
و به قول شاعر فارسى زبان كه مى گويد:
فرزند هنر باش نه فرزند پدر *** فرزند هنر زنده كند نام پدر
در زمان ما مبتلا بودن به انواع بيماريهاى اخلاقى تعجب نيست (چون
عدم توجه به دستورات سعادت بخش اسلام ثمره اى جز انحراف اخلاقى ندارد)
ليكن در چنين شرايطى اگر انسانى سالم و دور از انحراف ديده شود از اعجب
عجايب خواهد بود.
جمال و زيبايى انسان در پرتو لباس و زينتهاى آن نيست بلكه جمال و
زيبايى انسان بسته به داشتن علم و ادب او است.
و نيز يتيم واقعى نيست كسى كه پدر را از دست داده باشد، بلكه در
حقيقت يتيم كسى است كه بى عقل و شخصيت و دور از معارف دينى و اجتماعى باشد.
با توجه به اين سخن ارزنده اميرالمؤمنين(عليه
السلام) به اين نتيجه مى رسيم كه يتيم ظاهرى و واقعى در جهان و
جامعه فعلى زياد است و براى توجه و رسيدگى به آنها بسيجى همگانى لازم
دارد.
1ـ تفسير نمونه ج 6 ص 34