آرزوى جبرئيل يا هفت خصلت ممتاز

ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى

- ۴ -


ثواب تحصيل علم

گفتيم كه در اسلام تحصيل علم براى هر مرد و زن مسلمان واجب است، به آن معنايى كه شرحش گذشت اكنون ببينيم كه در پيشگاه خداوند متعال چه ثواب و پاداشى براى محصل وجود دارد. در اين باره رواياتى وجود دارد كه به پاره اى از آنها اشاره مى شود:

1ـ رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه راه بيفتد براى تحصيل علم، خداوند او را به راه بهشت اندازد، و به درستى كه فرشتگان با كمال خرسندى بالهاى خود را براى طالبان علم پهن مى كنند (تا اينكه روى آن بنشينند) و اهل زمين و آسمان تا برسد به ماهيان دريا براى دانشجو، طلب آمرزش مى كنند، و برترى عالم بر عابد مانند برترى ماه شب چهارده است بر ستارگان ديگر و علما وارث پيامبرانند زيرا پيامبران پول طلا و نقره بر جاى نگذاردند بلكه دانش از آنها به جاى ماند و هر كه از دانش ايشان استفاده كند بهره فراوان برده است.(1)

2ـ در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: خداوند متعال هنگامى كه جلسه درسى تمام شود و معلم و دانشجو هر كدام به منزل خود روانه شوند خطاب به فرشتگان مى فرمايد: بنويسيد آنچه را كه مشاهده نموديد از اعمال آنها، پس فرشتگان مى نويسند براى هر كدام ثواب اعمالشان را مگر اينكه عده اى را نمى نويسند با وجود اينكه آنها هم در مجلس درس شركت داشته اند، در اين هنگام خداوند عزّوجلّ خطاب به فرشتگان مى فرمايد: چرا نام بعضى را ننوشته ايد مگر اينها شركت نداشتند؟

فرشتگان مى گويند: پروردگارا اينها بودند ولى دانشجو نبودند و اصلاً يك كلمه هم گفتگو نكردند در اين موقع خداوند متعال خطاب به آنها مى فرمايد: آيا اين عده با آنها نشسته بودند؟ فرشتگان در جواب مى گويند: چرا پروردگارا، خطاب مى رسد اينها را هم با آنها بنويسيد (يعنى هر چه ثواب و اجر براى دانشجويان نوشته ايد براى اينها هم كه شركت كرده اند در نشستن ولو چيزى نخوانده و نگفته اند بنويسيد) زيرا دانشجويان (كه در مجلس مذاكره علم گرد هم مى آيند) مردمى خواهند بود كه (از جهت قدر و مقامى كه دارند) اگر كسانى با آنها بنشينند شقى و بدبخت نمى شوند پس فرشتگان به امر پروردگار براى آنها هم اجر و پاداش دانشجويان را مى نويسند.(2)

از اين حديث كاملاً عظمت و مقام دانشجويان علوم دينى را مى توان به دست آورد كه خداوند متعال چه عنايتى نسبت به دانشجويان دارد تا جايى كه هم جلسه آنها هم كه دانشجو نبوده باشد در اجر و پاداش آنها شريك خواهد بود.

آداب استاد و شاگرد

آخرين بحث باقى مانده موضوع استاد و شاگرد است به اين معنى كه حق استاد بر گردن شاگرد چيست؟ و استاد نيز در برابر شاگرد چه وظيفه اى دارد.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در حديثى كه وظيفه هر دو را بيان كرده مى فرمايد:

ليّنوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه(3)

يعنى : ملايمت و نرمى لازمه استاد و دانشجو است پس اگر (استاد) هستيد ملايم باشيد نسبت به افرادى كه شاگرد شما هستند و اگر (دانشجو هستيد) ملايم باشيد نسبت به استاد. (يعنى احترام متقابل و برخورد سالم).

حق استاد بر دانشجو

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه شخصى را مسئله اى بياموزد (مثل اين است كه) در حقيقت مالك او گرديده، گفته شد يا رسول الله آيا در اين صورت مى تواند او را بفروشد؟ فرمود: نه و لكن مى تواند به او امر و نهى كند.(4)

از اين حديث شريف اوج حق استادى معلوم مى شود كه شاگرد را خدمتگزار معرفى مى كند.

بدين جهت است كه مى بينيم اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد: كسى كه به من حرفى بياموزد در حقيقت مرا بنده خود قرار داده.

و در حديث ديگرى اميرالمؤمنين(عليه السلام) وظيفه شاگرد را نسبت به استاد چنين بيان مى كند: به درستى كه از جمله حقوق استاد بر دانشجو اين است كه زياد از او سؤال نكند(5)و در جوابى كه مى دهد پيش داورى به خرج ندهد، و اگر سؤالى را نخواست جواب دهد اصرار نورزد و يا اگر حال جواب و سؤال را نداشت (با تمنّا و خواهش زياد) جامه اش را نگيرد (كه جواب مسائل را بگويد) و نيز با دست اشاره او را مورد خطاب قرار ندهد، و به او چشمك نزند و در مجلس او با كسى مشاوره و گفتگو نكند، و هيچگاه او را از پشت سر صدا نكند، و ديگر اينكه در حضور استاد نگويد فلانى چنين مى گويد بر خلاف گفته استاد، و نيز سرِّ استاد را برملا نسازد، و در حضور او غيبت افراد نكند، و از هر جهت چه در حضور و چه در غياب او را حفظ نمايد، و در هنگام سلام عمومى به او مخصوصاً سلام كند و در موقع نشستن روبرويش بنشيند، و اگر كارى داشته باشد كار او را بر كار ديگران مقدم بدارد، و هيچگاه از صحبت طولانى او اظهار خستگى نكند، زيرا مثل استاد همانند درخت خرما است كه بايد منتظر بمانى تا اينكه دانه اى بيفتد يعنى بايد در برابر استاد به انتظار فيض بود تا اينكه گاهى برسد، و عالم و معلم به منزله روزه دار و مجاهد فى سبيل الله است، و در اهميت معلم و دانشمند همينقدر بس كه (اگر يكى از آنها بميرد شيطان در مرگشان خوشحال مى شود در صورتى كه)مرگشان براى اسلام ضايعه اى بس بزرگ است كه هيچ چيز تا ابد جبران آن را نخواهد كرد.

هنگامى كه دانشجو براى تحصيل از خانه بيرون مى رود هفتاد هزار فرشته او را همراهى مى كنند.(6)

البته اين روايت درباره استاد و شاگرد آمده ولى در اصول كافى همين روايت با مختصر تغييراتى درباره كيفيت نشستن در حضور عالم آمده است كه چندان منافاتى با هم ندارد زيرا عالم اگر معلم درس هم نباشد قهراً معلم اخلاق و آداب و مبين احكام حلال و حرام نيز هست بدينجهت افراد عادى در هنگام برخورد با عالم بايد خود را به منزله شاگرد و عالم را به منزله استاد حساب نمايند و آداب مذكور را در حق عالم به جا آورند.

بارى بحث استاد و شاگرد را در اينجا به پايان مى بريم و ادامه آن را به متفرقات اختصاص مى دهيم.

متفرقات

لذت زندگى

پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: خوشى در زندگى نيست مگر براى دو دسته يكى دانشمندى كه حرفش را بشنوند، دوم شنونده اى كه به شنيده هاى سودمند عمل نمايد.(7)

در جستجوى علم

على(عليه السلام) مى فرمايد: علم و دانش گم شده مؤمن است (يعنى مؤمن بايد اين گم شده را پيدا كند).(8)

اجر و پاداش تحصيل

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: استاد و دانشجو هر دو در اجر شريكند با اين تفاوت كه اجر استاد دو برابر است و هيچ چيز بهتر از اين نيست كه انسان يا استاد باشد يا دانشجو.(9)

اهميت هدايت مردم

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اگر خداوند به وسيله تو يك نفر را هدايت كند ارزش آن براى تو بهتر است از دنيا و آنچه در آن است.(10)

به ارزش علم توجه كنيد

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: خواب دانشمند از نماز جاهل بهتر است.(11)

يكى از اين چهار كس باشيد

و نيز در حديث ديگرى مى فرمايد: روزهاى زندگيت را چنين آغاز كن: يا معلم باش و يا دانشجو و يا شنونده (مسائل مفيد و لازم) و يا (حداقل) دوستدار آنها، ولى سعى كن از اين چهار دسته بيرون نباشى كه هلاك مى شوى.(12)

از خصوصيات همنشين

از امام صادق يا امام باقر(عليهما السلام) روايت شده كه فرمودند: همنشينهاى تو از سه دسته بيرون نيستند: يا اينكه تو از آنها استفاده مى كنى، در اين صورت با آنها باش و يا اينكه آنها از تو بهره مند مى شوند پس در اين صورت به آنها احترام كن و يا اينكه نه آنها و نه تو، هيچكدام از يكديگر استفاده نمى كنيد پس در اين صورت تو از آنها فرارى باش.(13)

آموزش اجبارى

اسحاق بن عمّار مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه فرمود: اى كاش شلاقى بر سر اصحاب من بود تا (بالاجبار) مسائل حلال و حرام را مى فهميدند.(14)

شيطان و مرگ عالم

و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: مرگ هيچ مؤمنى به اندازه مرگ فقيه و عالم دينى براى شيطان مسرت بخش تر و دوست داشتنى تر نيست.(215)

هر سؤالى ارزشمند نيست

اميرالمؤمنين(عليه السلام) در پاسخ كسى كه سؤال مشكلى كرده بود فرمود: براى فهميدن سؤال كن نه براى اشتباه انداختن.(16)

و بقول مثل معروف اگر نمى دانى سؤال كن نه اينكه كسى را دست بيندازى.

دانش آموزان از فرصت استفاده كنند

و نيز در حديث ديگرى مى فرمايد: تحصيل علم در كودكى همانند نقشى است كه بر روى سنگ بسته گردد.(17)

علما و شفاعت در قيامت

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: سه طايفه در قيامت شفاعت مى كنند كه شفاعتشان نيز پذيرفته مى شود: اوّل پيامبران، بعد علما و سپس شهدا.(18)

ارزش كار عالم در قيامت

و باز در حديث ديگرى فرمود: آنگاه كه قيامت فرا رسد مركّب و جوهر علما را (كه با آن فقه و تفسير و ساير معارف اسلامى را نوشته اند) با خون شهدا توزين مى كنند كه در آن هنگام مداد و مركب علما از خون شهدا سنگين تر مى شود.(19)

ارزش عالم سودمند از عابد بيشتر است

و باز در حديث ديگرى فرمودند(صلى الله عليه وآله وسلم): عالمى كه (مردم) از علمش بهره مند شوند (ارزشش) از عبادت هفتاد هزار عابد بيشتر است.(20)

علم هم زكات دارد

و همچنين آن حضرت فرمود: زكات علم تعليم دادن آن است به كسى كه نمى داند.(21)

علماء چراغ هدايت مردم اند

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: مَثَل علما (عامل و هدايتگر) در روى زمين مَثَل ستارگان است در آسمان كه به وسيله آنها (مردم) در صحرا و دريا راه خود را مى يابند، پس هرگاه ستارگان ناپديد شوند احتمال گمراهى مردم در راه بيشتر مى شود.(و علما هم هرگاه در ميان مردم نباشند گمراهى آنها از مسير حق و هدايت حتمى است).(22)

مَثَل عالم بى عمل...

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: مثل كسى كه خوبيها را مى داند ولى به آن عمل نمى كند، همانند چراغى است كه براى مردم مى سوزد و مردم از نور آن استفاده مى كنند ولى براى خود سودى جز سوختن ندارد.(23)

احترام هم بايد براى خدا باشد

اسحاق بن عمار مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) گفتم (چه صورت دارد) كسى كه نشسته است جهت تعظيم ديگرى از جاى خود برخيزد؟ حضرت فرمود: مكروه است مگر براى كسى كه جنبه دينى داشته باشد.(24)

تملق به جز در تحصيل علم صحيح نيست

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: تملق و چاپلوسى از اخلاق مؤمن نيست، مگر در تحصيل علم. (يعنى اگر مؤمنى براى تحصيل علم تملق عالم را بكشد سرزنش ندارد.(25)

احاديث امامان نيز همانند قرآن است

از امام رضا(عليه السلام) روايت شده كه فرمودند كسى كه متشابهات قرآن را بر محكمات آن برگرداند در حقيقت بر صراط مستقيم هدايت گشته، سپس فرمود: در اخبار ما هم محكم و متشابه وجود دارد و بايد متشابهات اخبار ما را بر محكمات آن برگردانيد و بدون چنين كارى اگر به متشابهات اخبار ما عمل شود گمراهى در پى خواهد داشت.(26)

افشاى حديث اهلبيت در حكم قتل آنها است

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: از ما نيست كسى كه افشا كند گفتار ما را (در نزد دشمنان ما) كه اگر كسى چنين كرد مثل اين است كه ما را عمداً كشته است نه از روى خطا.(27)

پيمان خدايى

أميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود: خداوند قبل از اينكه از بيسوادان پيمان بگيرد كه با سواد شوند از علما پيمان گرفته كه بيسوادان را تعليم نمايند.(28)

حكمت را در اختيار نا اهل نگذاريد

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: حكمت را در اختيار غير اهلش نگذاريد كه در اين صورت به حكمت ظلم كرده ايد و از اهلش نيز دريغ نداريد كه اگر چنين كرديد به اهلش ستم كرده ايد.(29)

كيفر كتمان علم

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه علم مفيدى داشته باشد و آن را پنهان كرده به كسى نياموزد خداوند در روز قيامت لجامى از آتش به دهانش مى زند.(30)

شكر علم تعليم جاهل است

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: شكر عالم بر نعمت علم، آموختن آن به جاهل است.(31)

علم همانند غذا ممكن است مسموم باشد

شخصى از امام باقر(عليه السلام) از تفسير اين آيه سؤال كرد: «فليظر الانسان الى طعامه»انسان بايد در خوردن غذا دقت كند منظور چيست؟ حضرت فرمود: منظور از طعام علم است كه انسان بايد مواظب باشد كه از چه كسى آن را فرا مى گيرد.(32)

يعنى همانگونه كه در غذا خوردن دقت مى كنيد در غذاى روح كه علم است نيز بايد دقت كنيد كه آن را از چه كسى فرا مى گيريد.

دو چيز از دو كس بعيد است

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: دو چيز از دو كس بعيد و دور از انتظار است: يكى كلمه حكمت آميزى كه از شخص سفيهى شنيده شود (زيرا شخص سفيه و نادان هيچگاه حرف حكيمانه نمى گويد و اگر گاهى حرف حكيمانه اى از او شنيده شود در واقع حرف عجيب و غريبى گفته است) بپذيريد.

دوّم اينكه حرف سفيهانه اى را حكيمى بگويد (اين هم از حكيم بعيد است لكن اگر چنين شد) از او بگذريد (و هيچگاه او را به جهت آن حرف نامربوطش ملامت و سرزنش نكنيد و آن حرف را ناديده انگاريد و هرگز آن را در حضور ديگران بازگو نكنيد).(33)

حكمت و اهميت آن

على(عليه السلام) فرمود: حكمت را فرا بگيريد ولو از ناحيه كفّار و مشركين باشد.(34)

و در حديث ديگرى مى فرمايد: حكمت را در هر كجا باشد فرا بگيريد، و حكمت نيز در سينه منافق ممكن است وجود داشته باشد اما (در آنجا آرام نداشته پيوسته) در تلاش است كه از سينه او بيرون شود و در سينه صاحبان اصلى خود كه سنيه مؤمن است قرار گيرد.(35)

ايمان و اعتقاد صحيح و نادرست را بدانيد

امام صادق(عليه السلام) فرمود: كسى كه داخل دين اسلام شود و اعتقادات خود را از مردم (كوركورانه) بگيرد، كافى است كه همان مردم او را از دين خارج كنند همچنانكه او را داخل كرده اند. ولى كسى كه داخل دين شود (از راه تحقيق و) به وسيله قرآن و سنّت، اگر كوهها از هم بپاشند او همچنان استوار خواهد ماند.(36)

دانشمندترين مردم كيست؟

از اميرالمؤمنين(عليه السلام) سؤال شد كه دانشمندترين مردم كيست؟ فرمود: كسى كه علم ديگران را بر علم و دانش خود بيفزايد.(37)

جاهل عالم نما

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه بگويد من عالم هستم در حقيقت او جاهل است.(38)

ندانستن خجالت ندارد

على(عليه السلام) در يكى از سخنان خود مى فرمايد: دانشمند نبايد از گفتن نمى دانم شرم كند و چنانچه چيزى نمى داند بدون خجالت بگويد نمى دانم.(39)

عمل به قياس موجب هلاكت است

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه (در امر دين) به قياس عمل كند در واقع هم خود و هم ديگران را هلاك مى كند.

و همچنين كسى كه براى مردم فتوى دهد در حالى كه ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه (قرآن) را نداند، در حقيقت هم خود و هم ديگران را هلاك كرده است.(40)

علامت تواضع چهار چيز است

امام صادق(عليه السلام) از پدران گرامش نقل مى كند كه فرمودند: از علامت تواضع انسان اين است كه در نشستن ميان مجلس مقيد به پائين و بالاى آن نباشد و در هنگام برخورد و ملاقات با افراد ابتدا سلام كند و در موقع گفتگو با افراد، جرّ و بحث (بى فايده) را ترك كند اگر چه حق به جانب باشد و از تعريف ديگران برپاكى او شادمان نباشد.(41)

جانشينان پيامبر كيانند؟

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: خداى رحمت كند جانشينان مرا و اين مطلب را سه بار تكرار كرد.

گفته شد اى رسول خدا جانشينان شما كيانند؟

فرمود: آنها كسانى هستند كه بعد از من مى آيند و احاديث و سنت مرا بازگو مى كنند و به مردم (و نسلهاى) بعد از من منتقل مى نمايند.(42)

درسهاى خود را يادداشت كنيد

از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمود: پايه هاى دانش خود را محكم كنيد، گفته شد اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)چگونه پايه هاى علم را محكم كنيم؟ فرمود: به نوشتن (و يادداشت كردن).(43)

چهل حديث سودمند حفظ كنيد

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هر كس از امتان من چهل حديث (سودمند) كه امر دينش به او بستگى داشته باشد حفظ كند خداوند او را در قيامت عالم و فقيه محشور مى كند.(44)

حديث هر امامى را به امام ديگر مى توان نسبت داد

هشام بن سالم حمادبن عثمان و غير اينها نيز روايت كرده اند و گفتند كه ما شنيديم از امام صادق(عليه السلام) كه فرمود: گفته من، گفته پدرم، و گفته پدرم، گفته جدّم امام زين العابدين(عليه السلام)، و گفته او، گفته امام حسين(عليه السلام)، و گفته امام حسين(عليه السلام)، گفته امام حسن(عليه السلام)، و گفته امام حسن(عليه السلام)، گفته اميرالمؤمنين(عليه السلام)، و گفته اميرالمؤمنين، گفته رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)و گفته رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، گفته خداوند است.(45)

عالم بى عمل موعظه اش بى ثمر است

امام صادق(عليه السلام) فرمود: زمانى كه عالم به علم خود عمل نكند پند و موعظه اش از دلهاى مردم فرو ريزد همچنانكه باران از روى سنگها فرو غلطند.(46)

ارزش يك عالم واقعى برابر يك قبيله پرجمعيت است

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: مرگ يك قبيله (پرجمعيت) در مقابل مرگ عالم ناچيز است.(47)

نزول فرشتگان

ابى بصير از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: مراد از قول خداى تعالى كه مى فرمايد: آنهايى كه گفتند پروردگار ما االله است و بر اين عقيده پايدار ماندند فرشتگان بر آنها نازل مى شوند (و آنها را مژده مى دهند) كه ترسى و حزنى (از گذشته و آينده خويش) نداشته باشيد تا آخر آيه. آنها ائمه(عليهم السلام) هستند و درباره شيعيان ما هم كه استقامت در دين داشته باشند و تسليم امر ما گردند (تاجايى كه) گفته هاى ما را در نزد دشمنانمان كتمان كرده اسرار ما را فاش نكنند. اين موضوع صدق مى كند، كه فرشتگان بر آنها نازل مى شوند و از طرف خداوند آنها را مژده بهشت مى دهند.

به خدا قسم در گذشته مردمى بودند كه همانند شما متدين بودند، پس در دينشان استقامت كرده و تسليم امر ما شدند و گفته هاى ما را نزد دشمنان مان بازگو نكردند و(از همه مهمتر اينكه در امر ما) شك نكردند چنانكه شما شك كرديد، پس فرشتگان بر آنها نازل شده و آنها را از طرف خداوند مژده بهشت دادند.(48)

امامان معصوم(عليهم السلام) هر دستورى بدهند به مصلحت است

أبي عبيده از امام باقر(عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: اى أبي عبيده، نظرت چگونه است در اين باره اگر ما فتوى داديم مردى را از دوستان مان به يك چيزى كه بر وجه تقيه باشد؟ گفت: شما اعلم تر از ما هستيد فدايتان شوم (يعنى هر چه شما مصلحت بدانيد همان مطلوب است) حضرت فرمود: اگر كسى از دوستان ما اوامر ما را كه از روى تقيه (و بنابر مصلحت) صادر مى شود بپذيرد آن عمل براى او بهترين عملى است كه داراى اجر عظيم مى باشد.

و در روايت ديگرى آمده است كه اگر بپذيرد أجر مى برد و اگر نپذيرد به خدا قسم گناه كرده است.(49)

گفتار پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) موافق قرآن است

ابن أبي عمير و عده اى ديگر روايت كرده اند كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)در منى خطبه اى خواند و در بين آن فرمود: ايّها الناس مردم اگر حديثى از من به شما رسيد كه موافق قرآن بود (بدانيد) آن را من گفته ام و اگر مخالف قرآن بود (بدانيد) من نگفته ام.(50)

روايت مخالف قرآن مردود است

محمد بن مسلم مى گويد: امام صادق(عليه السلام) به من فرمود: اى محمد هر روايتى كه به شما از طرف ما رسيد خواه راوى آن خوب باشد يا بد اگر با قرآن مطابق بود بپذيريد و هرگاه مطابق نبود راوى آن هر كه باشد، خوب يا بد نپذيريد.(51)

ممكن است حديثى هفتاد معنى داشته باشد

ابراهيم كرخىّ از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: يك حديث (از احاديث ما را) دانستن و فهميدن بهتر است از هزار حديث كه ندانسته آن را روايت كنند. زيرا امكان ندارد كه مردى از شما (شيعيان ما) فقيه باشد اما منظور گفتار ما را نداند (يعنى نداند گفتار ما در چه وقتى و براى چه منظورى صادر گشته) چون هر كلمه از كلام ما مى تواند هفتاد وجه داشته باشد كه براى همه آن وجوه ما راه خروج (و مدرك گفتار) داريم.(52)

علما و شهدا هم درجه پيامبران

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: نزديك ترين مردم به درجه پيامبرى دو دسته هستند: يكى اهل علم و ديگرى مجاهد فى سبيل الله امّا اهل علم بخاطر اينكه مردم را به اهداف و مقاصد انبيا آشنا مى كند و مجاهد هم بخاطر اينكه براى حفظ مقاصد انبيا مبارزه مى كند.(53)

روز نحس از نظر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هرگاه روزى بر من بگذرد كه در آن روز بر علمم افزوده نگردد كه به وسيله آن تقربم به خدا بيشتر شود آن روز بر من مبارك مباد.(54)

خطرناكترين مردم

امام صادق(عليه السلام) فرمود: دو نفر كمر مرا مى شكنند: يكى دانشمندى كه پايبند به عمل نباشد (يعنى در كارهايش بى بند و بار و عالم بى عمل باشد).

دوم جاهلى كه عبادت جاهلانه انجام دهد پس آن عالم بى تقوا از راه بى تقوائى مانع گرايش دينى مردم مى شود.

و آن جاهل نيز با عبادت جاهلانه خود از راه نادانى و خشك مقدسى، مردم را از پيشرفت در دين باز مى دارد.(55)


پى‏نوشتها:

1ـ اصول كافى ج 1 ص 42

2ـ بحار ج 1 ص 202
3ـ بحار جلد 2 ص 62

4ـ بحار جلد 2 ص 44

5ـ شايد اين بدان منظور باشد كه ممكن است او آمادگى جواب همه سؤالات تو را نداشته باشد.
6ـ بحار جلد 2 ص 45
7ـ بحار ج 1 ص 168: لاخير فى العيش الاّ لرجلين: عالم مطاع و مستمع واع.
8ـ همان مدرك بالا: عن على(عليه السلام) قال: العلم ضالة المؤمن و فى حديث آخر قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم)الحكمة ضالة المؤمن يأخذها حيث وجد
9ـ بحار ج 1 ص 173: العالم و المتعلم شريكان فى الاجر للعالم اجران و للمتعلم اجر و لاخير فى سوى ذلك.
10ـ بحار ج 1 ص 184: و قال(صلى الله عليه وآله وسلم) لان يهدى الله بك رجلاً واحداً خير لك من الدّنيا و ما فيها.

11ـ بحار ج 1 ص 184: نوم مع علم خير من صلوة مع جهل.

12ـ بحار ج 1 ص 195 و قال(صلى الله عليه وآله وسلم): اغذ عالماً او متعلماً او مستمعاً او محباً لهم و لاتكن الخامس فتهلك.

13ـ بحار ج 1 ص 203: روى عن بعض الصادقين(عليهما السلام) انه قال: الجلساء ثلاثة: جليس نستفيد منه فالزمه و جليس تفيده فاكرمه، و جليس لاتفيد و لاتستفيد منه، فاهرب عنه.

14ـ بحار ج 1 ص 213: عن اسحاق بن عمّار قال: سمعت اباعبدالله(عليه السلام) يقول ليت السّياط على رؤس اصحابى حتّى يتفقّهوا فى الحلال و الحرام.
15ـ بحار ج 1 ص 220: قال الصادق(عليه السلام) ما من احد يموت من المؤمنين احب الى ابليس من موت الفقيه

16ـ بحار ج 1 ص 222: قال اميرالمؤمنين(عليه السلام) لسائل سأله عن معضلة (اى المسألة المقلقة المشكلة) سل تفقهاً و لاتسئل تعنتاً (تعنت سؤال على جهت التلبس الاشتباه)

17ـ بحار ج 1 ص 224: العلم فى الصّغر كالنقش فى الحجر.
18ـ بحار ج 2 ص 15: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) ثلاثة يشفعون الى الله يوم القيامة فيشفعّهم: الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء.
19ـ بحار ج 2 ص 16: و قال(صلى الله عليه وآله وسلم) إذا كان يوم القيامة وُزِنَ مداد العلماء بدماء الشهداء فيرجح مداد العلماء على دماء الشهداء.

20ـ بحار ج 2 ص 19: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) عالم ينتفع بعلمه افضل من عبادة سبعين ألف عابد.

21ـ بحار ج 2 ص 25: زكات العلم تعليمه من لايعلمه.
22ـ بحار ج 2 ص 25: و قال(صلى الله عليه وآله وسلم) ان مثل العلماء فى الارض كمثل النجوم فى السماء يهتدى بها فى ظلمات البرّ و البحر، فاذا طمست أوشك أن تضلّ الهداة.
23ـ بحار ج 2 ص 38: و قال(صلى الله عليه وآله وسلم): مثل الذى يعلم الخير و لايعمل به مثل السّراج يضيىء للناس و يحرق نفسه.

24ـ بحار ج 2 ص 43: عن اسحاق بن عمّار قال قلت لابى عبدالله(عليه السلام) من قام من مجلسه تعظيماً لرجل؟ قال مكروه الاّ لرجل فى الدّين.

25ـ بحار ج 2 ص 45: عن النّبى(صلى الله عليه وآله وسلم) قال: ليس من اخلاق المؤمن الملق الاّ فى طلب العلم.
26ـ بحار ج 2 ص 185: ان فى اخبارنا متشابهاً كمتشابهات القرآن و محكماً كمحكم القرآن فردّوا متشابهها إلى محكمها، و لاتتبعّوا متشابهها دون محكمها فتضلّوا.
27ـ بحار ج 2 ص 78: عن امام صادق(عليه السلام) ليس منّا من اذاع حديثنا فانّه قتلنا قتل عمد لاقتل خطا

28ـ مدرك فوق: قال على(عليه السلام) ما اخذ الله على الجهّال ان يتعلّموا حتى اخذ على العلماء أن يعلموا.

29ـ بحار ج 2 ص 78: قال النّبى(صلى الله عليه وآله وسلم) لاتؤتو الحكمة غير اهلها فتظلموها، و لاتمنعوها اهلها فتظلموهم.
30ـ مدرك فوق: و قال(صلى الله عليه وآله وسلم) من كتم علماً نافعاً الجمه الله يوم القيامة بلجام من نار
31ـ بحار ج 2 ص 96: شكر العالم على علمه أن يبذله لمن يستحقّه

32ـ مدرك فوق: عن أبي جعفر(عليه السلام) فى قول الله: فلينظر الانسان الى طعامه؟ قال: علمه الذى يأخذه ممّن يأخذه.

33ـ بحار ج 2 ص 96: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): غريبتان: كلمة حكم من سفيه فاقبلوها، و كلمة سفه من حكيم فاغفروها. بيان: فاغفروها اى لاتلوموه بها، و استروها، و لايذيعوها فان الغفر فى الاصل به معنى الستر.
34ـ بحار ج 2 ص 97: قال اميرالمؤمنين(عليه السلام): خذو الحكمة و لو من المشركين.
35ـ بحار ج 2 ص 99: و قال(عليه السلام) خذ الحكمة أنّى كانت فان الحكمة تكون فى صدر النافق فتتخلّج فى صدره حتى تخرج فتسكن الى صواحبها فى صدر المؤمن.

بيان تتخلج يعنى تضطرب و تتحرك

36ـ بحار ج 2 ص 105: عن أبي عبدالله(عليه السلام) انّه قال: من دخل فى هذا الدّين بالرّجال، اخرجه منه الرجال كما أدخلوه فيه، و من دخل فيه بالكتاب و السّنة زالت الجبال قبل أن يزول.

37ـ بحار ج 2 ص 97: سئل اميرالمؤمنين(عليه السلام) من اعلم النّاس؟ قال من جمع علم النّاس إلى علمه.

38ـ بحار ج 2 ص 110: قال(صلى الله عليه وآله وسلم) من قال انا عالم فهو جاهل
39ـ بحار ج 2 ص 119: قال على(عليه السلام) فى كلام له: لايستحى العالم إذا سئل عما لايعلم أن يقول: لاعلم لى به.

40ـ بحار ج 2 ص 121: قال(صلى الله عليه وآله وسلم) من عمل بالمقائيس فقد هلك و اهلك و أفتى النّاس و هو لايعلم النّاسخ من المنسوخ و المحكم من المتشابه فقد هلك و اهلك.

41ـ بحار ج 2 ص 132: عن أبي عبدالله(عليه السلام) عن آبائه(عليهم السلام) قال انّ من التواضع أن يرضى الرّجل بالمجلس دون المجلس و أن يسلّم على من يلقى، و أن يترك المراء و إن كان محقّاً و لا يحبّ أن يحمد على التّقوا.
42ـ بحار ج 2 ص 144: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم): الهمّ ارحم خلفائى ثلاث مرّات، قيل له: يا رسول الله و من خلفائك؟ قال: الّذين يأتون من بعدى و يرون احاديثى و سنتى فيسلمونها الناس من بعدى
43ـ بحار ج 2 ص 152: روى عن النّبى(صلى الله عليه وآله وسلم) انه قال قيدوا العلم، قيل و ما تقييده؟ قال: كتابته.

44ـ بحار ج 2 ص 153: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) من حفظ من امتى اربعين حديثاً مما يحتاجون اليه من امر دينهم بعثه الله يوم القيامة فقيهاً عالماً

45ـ بحار ج 2 ص 179: روى هشام بن سالم و حمادبن عثمان و غيرهما قالوا: سمعنا أباعبدالله يقول حديثى حديث أبي، و حديث أبي حديث جدّى و حديث جدّى حديث الحسين و حديث الحسين حديث الحسن و حديث الحسن حديث أميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين حديث رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) و حديث رسول الله قول الله عزّوجلّ
46ـ محجّة البيضاء ج 1 ص 127: عن أبي عبدالله(عليه السلام) قال: انّ العالم إذا لم يعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب كما يزّل المطر عن الصّفا.

47ـ همان مدرك ص 14: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) موت قبيلة أيسر من موت عالم

1ـ بحار ج 2 ص 202: عن أبي بصير عن أبي عبدالله(عليه السلام) عن قول الله تعالى انّ الّذين قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة... الخ: قال: هم الأئمة و يجرى فيمن استقام من شيعتنا و سلم لامرنا، و كتم حديثنا عند عدوّنا، فتستقبلهم الملائكة بالبشرى من الله بالجنّة
و قد مضى والله أقوام كانوا على مثل ما انتم عليه من الدّين فاستقاموا و سلموا لامرنا و كتموا حديثنا، و لم يذبعوه عند عدوّنا و لم يشكو كما شككتم، فاستقبلهم الملائكة بالبشرى من الله بالجنّة

2ـ بحار ج 2 ص 228: عن أبي عبيدة، عن أبي جعفر(عليه السلام) قال: قال لى: يا زياد ما تقول لو أفتينا رجلاً ممن يتولاّنا بشىء من التّقية؟ قال: قلت له: أنت أعلم جعلت فداك، قال: إن أخذ به فهو خير له و اعظم أجراً و فى رواية اخرى: إن اخذ به أوجر و إن تركه والله اثم.

50ـ بحار ج 2 ص 242: عن ابن أبي عمير، عن الهشامين جميعاً و غيرهما قال: خطب النّبى(صلى الله عليه وآله وسلم)بمنى فقال: أيّها النّاس ما جاءكم عنّى فوافق كتاب الله فأنا قلته، و ما جاءكم يخالف القرآن فلم اقله.
51ـ بحار ج 2 ص 244: عن محمد بن مسلم قال: قال ابوعبدالله(عليه السلام) يا محمد ما جاءك فى رواية من براو فاجر يوافق القرآن فخذ به و ما جاءك فى رواية من برّ او فاجر يخالف القرآن فلاتأخذ به.

52ـ بحار ج 2 ص 184: عن ابراهيم الكرخىّ عن أبي عبدالله(عليه السلام) انه قال: حديث نذريه خير من ألف ترويه و لايكون الرّجل منكم فقيهاً حتى يعرف معاريض كلامنا، و ان الكلمة من كلامنا لتنصرف على سبعين وجهاً لنا من جميعها المخرج.

بيان: لعل المراد ما يصدر عنهم تقية و تورية تصدر عنهم لخصوص شخص لخصوصيّة لاتجرى فى غيره فيتوهم لذلك تناف بين أخبارهم.
53ـ محجة البيضاء ج 1 ص 14: قال(صلى الله عليه وآله وسلم) اقرب الناس من درجة النبّوة اهل العلم و الجهاد، اما اهل العلم فدلّوا الناس على ما جات به الرّسل و اما اهل الجهاد فجاهد وابأسيافهم على ما جاءت به الرّسل.
54ـ محجة البيضاء ج 1 ص 15: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) إذا اتى علىّ يوم لا أزداد فيه علماً يقربنى الى الله تعالى فلابورك لى فى طلوع شمس ذلك اليوم.

55ـ بحار ج 1 ص 208: عن الصادق(عليه السلام) انه قال قطع ظهرى أثنان: عالم متهتك و جاهل متنسّك، هذا يصد النّاس عن علمه بتهتكه، و هذا يصد النّاس عن نسكه بجله.