زيارات ائمه و اوليا در مكتب اهل بيت عليهم السلام

عباسعلي اختري

- ۲ -


شبهه پرستش و شفاعت

اين نويسنده مي نويسد :

« شيطان براي آن كه مردم را گمراه كند ، مردم را به سوي محبت و مودت صالحان و خوبان كشيده و براي اين كه اوليا و صالحان فراموش نشوند ، شيطان به مردم ياد داده كه از مجسمه صالحان ، بت هايي درست كنند و بتها را بپرستند و از اين ها كمك بخواهند و آن ها را شفيع خود قرار دهند » . 1

در پاسخ به اين نويسنده جاهل بايد گفت كه آيا ما و برادران و خواهران اهل ايمان ، بت مي پرستيم ؟ زيارت پيغمبر و ائمه ( عليهم السلام ) بت پرستي است ؟ آيا در مقام دعا ، خدا را به مقام و حرمت اوليا سوگند دادن ـ كه در صدها دعا وارد شده ـ پرستش آن هاست ؟

گناه كبيره تهمت به مسلمان

انسان ناآگاهي كه معناي زيارت و شفاعت و عبادت را نمي داند ، آيات مربوط به عبادت بت ها را آورده ، مي گويد : كساني كه به زيارت قبور ائمه معصومين ( عليهم السلام ) مي روند ، مثل بت پرستان ، امامان را پرستش مي كنند . !

مسلمانان مي دانند كه دروغ بستن به يك مسلمان و تهمت زدن ، بسيار زشت و از گناهان كبيره است .

« و كساني كه مردان و زنان مؤمن را بي آنكه مرتكب [ عمل زشتي ] شده باشند آزار مي رسانند ، قطعاً تهمت و گناهي آشكار به گردن گرفته اند » . 2

پيغمبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده :

« كسي كه به مرد يا زن مؤمن چيزي نسبت دهد كه در او نيست ، خداوند او را در روز قيامت بر تلّي از آتش نگه مي دارد ، تا از عهده تهمت خود برآيد . » 3 )

حضرت علي ( عليه السلام ) نيز مي فرمايد :

« گناه بهتان بر بي گناه از آسمان بزرگتر است . » 4 )

اكنون ببينيم ، دستور دعا كردن نزد اهل بيت چگونه است و شفاعت در قرآن و روايات چه جايگاهي دارد !

چگونه مي توان دعا كرد ؟

حال با چشم پوشي از اين توهين ها ، آيا شفاعت خواستن ـ كه در آيات قرآن ، به صراحت آمده ـ يا خدا را به حق مقربان درگاهش سوگند دادن اشكالي دارد ؟

براي روشن شدن مطلب ، شايسته است توجه كنيم كه دستور دعا كردن دو گونه است :

1 . در اكثر دعاها ، اينگونه تعليم داده شده كه در مقام تقاضا از خداي متعال اول تقاضاي رحمت و فضل خدا براي محمد و آل محمد نماييد ؛ يعني بگوييد : « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد » و بعد خواسته هاي خود را مطرح سازيد .

2 . گونه ديگر كه در دعاهاي زيادي آمده ، به شكل قسم دادن است و اين يك روش عقلايي متداول است كه تقاضا كننده ، مولاي خودش را به چيزي كه نزد او عزيز است و مطابق نظر او شايسته تكريم و احترام است ، قسم مي دهد .

با يك مرور كوتاه موارد زيادي را مي يابيم كه ائمه ( عليهم السلام ) آموزش داده اند كه به اين شكل دعا كنيم . اينك چند نمونه را در اينجا متذكر مي شويم :

1 . يكي از دعاهاي تعقيب نماز صبح اين است :

« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد عَلَيْكَ ، صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي ، وَالْبَصِيرَةَ فِي دِينِي ، وَ. . . » ؛ « خدايا از تو مي خواهم به آن حقي كه محمد و آلش بر تو دارند ، درود فرستي بر محمد و آلش ، و قرار ده روشنايي در ديده ام ، و بينايي در دينم و . . . » .

2 . در دعاي ديگري از تعقيبات نماز صبح آمده :

« فَأَعِذْنِي اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَا أَتَّقِيهِ » ؛ « پس پناه ده مرا به حرمت آن ها از هر چيزي كه از آن پروا دارم . »

3 . در دعاي سريع الاجابة كه از امام كاظم ( عليه السلام ) نقل شده ، مي خوانيم :

« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ الْكُبْرَي وَالْمُحَمَّدِيَّةِ الْبَيْضَاءِ . . . وَبِجَمِيعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَي عِبَادِكَ وَ. . . » .

« خدايا از تو تقاضا مي كنم به حق مقام وحدانيت و يكتايي بزرگ خودت و به مقام محمدي آن مقام تابنده و درخشان . . . و به حرمت همه چيزهايي كه بدان با بندگانت اتمام حجت مي كني . . . »

4 . شيخ كفعمي نقل كرده كه حضرت ولي عصر ( عليه السلام ) اين دعا را به شخص محبوسي آموخت تا از زندان خلاص شود : « . . . فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً . . . » ؛ « پس به حق آن ها براي ما گشايشي ايجاد فرما . »

5 . در دعايي كه از حضرت مهدي ( عليه السلام ) روايت شده چنين آمده است :

« إِلَهِي بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ وَبِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ . . . » ؛ 5 « خدايا به حق كساني كه با تو مناجات مي كنند و در خشكي و دريا تو را مي خوانند كه . . . »

6 . در دعاي شب مبعث رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) آمده :

« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الاَْعْظَمِ . . . » ؛ « خدايا از تو تقاضا مي كنم كه به حق تجلي و جلوه اعظم تو . . . » كه مقصود از تجلي اعظم رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) است .

7 . در آخر دعاي شب بيست و هفتم رجب مي خوانيم :

« . . . وَتَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِأَئِمَّتِي وَسَادَتِي اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِمْ وَأَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ » ؛ « و به وسيله پيشوايان و سروانم به سوي تو رو آوردم . خدايا به دوستي ايشان ما را سودمند كن و در جايگاه آنها واردمان كن . »

8 . در توقيع صادره از ناحيه مقدسه امام عصر ( عليه السلام ) آمده كه در شب سوم شعبان در ميلاد حضرت حسين ( عليه السلام ) مي گويي :

« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِي هَذَا الْيَوْمِ . . . » ؛ « خدايا من از تو تقاضا مي كنم به حق كسي كه در اين روز متولد شد . . . »

9 . در اول يكي از دعاهاي روز عيد غدير كه سيدبن طاووس از شيخ مفيد نقل كرده ، آمده است :

« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد نَبِيِّكَ وَعَلِيّ وَلِيِّكَ وَالشَّأْنِ وَالْقَدْرِ الَّذِي خَصَصْتَهُمَا بِهِ دُونَ خَلْقِكَ . . . » ؛ « خدايا از تو تقاضا مي كنم به حق محمد پيغمبر تو و به حق علي ولّي تو و به حق شأن و قدري كه او را بدان اختصاص دادي از ميان خلق خود كه . . . »

10 . در دعاي شب نيمه شعبان مي خوانيم :

« اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا هذِهِ وَمَوْلُودِهَا وَحُجَّتِكَ وَمَوْعُودِهَا . . . » ؛ « خدايا به حق اين شب و مولود آن و به حق حجت تو و وعده اي كه داده شده . . . »

11 . در دعاي شب هاي قدر ، هنگام قرآن بر سر نهادن مي خوانيم :

« اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِن مَدَحْتَهُ فِيهِ . . . » ؛ « خدايا ! تو را قسم مي دهم به حق اين قرآن و به حق كسي كه قرآن را آورده و به حق هر مومني كه در قرآن او را ستوده اي . . . »

شفاعت در منطق قرآن

آيات متعددي در قرآن به مسأله شفاعت اشاره دارد و گوياي اين نكته است كه ممكن است كساني در پيشگاه خدا براي ديگران شفاعت كنند . و روايات بسياري از پيغمبر و ائمه ( عليهم السلام ) نيز همين امر را بيان كرده است . البته و حتماً چنين است كه شفاعت هر كس بايد به اذن خدا باشد كه ذيل همين مطلب روشن مي گردد . لكن شفاعت اولياي خدا ، براي ديگران به سبب عجز خدا نيست ؛ آنطور كه كوردلان مغرض تحليل مي كنند . بلكه به جهت نقصان و كمبود بندگان در اعمال است كه نيازمندند تا اولياي خدا به اذن خدا آن ها را كمك كنند .

غرض ورزان دور از قرآن و عترت مي گويند : « اعتقاد به شفاعت ، منطق جاهلانه اي است ؛ زيرا كسي كه از شفيع 6 استفاده مي كند ، ( نعوذبالله ) خدا را هم مثل فلان رييس جمهور و فلان مخلوق ، عاجز حساب كرده است ! » 7

شگفتا ! مغالطه و خلط مبحث را بنگريد ، شفاعت خواه مي خواهد كمبود خود را به شكلي رفع كند ، و اين شخص به دروغ مي گويد كه شفاعت خواه به كمبود و عجز خدا معتقد است ! !

آيا اين تهمت به مسلمانان ، گناه كبيره نيست ؟ براي روشن تر شدن موضوع مثالي را در اينجا مي آوريم :

فرض كنيد ، فرزند دانشجوي شما ، در درس معارف به جاي نمره لازم ( 15 ) نمره 5/14 آورده است و شما به بعضي از دوستان خود مي گوييد كه به مسئول مربوطه سفارش كند ، تا نمره 5/14 وي را به جاي نمره 15 قبول كند ! آيا اين كار به معناي كمبود و عجز آن مسئول است ؟ ! يا به معناي نقص دانشجو كه نتوانسته نمره لازم را بياورد ؟

عجيب است كه چگونه با جرأت ، يك دروغ و تهمت را به ميليونها مسلمان نسبت مي دهند ! در صورتي كه اين شخص مغرض مدعي است كه مي خواهد زائران را هدايت كند ! لابد هدايت به سوي دوري از اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مدّ نظر اوست !

خداوند متعال در قرآن ، همه ابعاد مسأله شفاعت را روشن كرده كه غرض ورزان اسير شيطان و ره پويان در تاريكي آن ها را نمي بينند . آيات قرآن در مورد شفاعت به سه دسته تقسيم مي شوند :

1 . يك دسته آياتي است كه تأثير اسباب دنيوي و از جمله شفاعت را به شكلي كه در دنيا مطرح است ، نسبت به عالم آخرت ، نفي مي كند و مي فهماند كه عالم آخرت جايي نيست كه با دروغ و نيرنگ و فريب و كمك گيري بتوان بر حاكميت و حسابرسي خدا غلبه يافت و از محاكمه و اجراي حكم خدا فرار كرد . چنانكه حضرت علي ( عليه السلام ) در دعاي كميل مي فرمايد :

« وَلاَ يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ » ؛ « و گريز از تحت حكومت تو ممكن نيست . » 8

2 . دسته ديگر آياتي است كه با صراحت ، شفاعت را اثبات مي كند و مي گويد : شفاعت فقط از ناحيه خدا پذيرفته است .

و در همين آيات جاي تأمل است كه بفهميم ، شفاعت خدا ، چه معنايي مي تواند داشته باشد ؟ مانند : (  ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيّ وَلا شَفِيع ) ؛ « براي شما غير از خدا ولّي و شفيعي نيست . » 9 و ( . . . لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلا شَفِيعٌ . . . ) ؛ « براي آنان غير خدا ، ولي و شفيع نيست . » 10 و (  قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً . . . ) ؛ « بگو شفاعت همه براي خداست . » 11

3 . دسته ديگر آياتي است كه به صراحت مي گويد ، شفاعت براي غير خدا و با اذن خداست . مانند : (  مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ . . . ) ؛ « كيست كه در نزد او شفاعت كند مگر با اجازه او . » 12 و ( . . . يُدَبِّرُ اْلأَمْرَ ما مِنْ شَفِيع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ) ؛ « تدبير امور مي نمايد ، هيچ شفيعي نيست مگر بعد از اذن او . » 13 و ( وَقالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضي . . . ) ؛ 14 « و آنان درباره پيغمبران گفتند : خدا فرزند گزيده است ، او منزه از فرزند داشتن است ، بلكه آن ها بندگان گرامي او هستند كه در هيچ امري قبل از خدا سخن نگفته ، فقط به فرمان او عمل مي كنند و آينده و گذشته شان را خدا مي داند ، و آن ها شفاعت نمي كنند مگر براي كسي كه خدا رضايت دهد . »

با كمي دقت در مي يابيم كه اين آيه بسيار جامع و پاسخگوي بسياري از شبهات جاهلان است . اين آيه مي فرمايد كه گمراهان ، بعضي از بندگان خدا را فرزند خدا مي پنداشتند ، آن ها بندگان گرامي خدا هستند كه در همه امور فقط به اذن خدا عمل مي كنند و خدا از همه حالات آن ها آگاه است ، و شفاعت نمي كنند مگر براي كسي كه خدا رضايت دهد . پس روشن است كه پاره اي از بندگان خدا به اذن خدا براي ديگران شفاعت مي كنند .

كمالات در قرآن

بطور كلي از روش هاي رايج قرآن است كه هر گونه كمالي را از غير خداي تعالي نفي مي كند ، و سپس آن را براي خدا اثبات مي كند و براي غير خدا به اذن و مشيت او اثبات مي نمايد . و اين مي فهماند كه موجودات هر گونه كمالي را كه دارا هستند از پيش خود و با استقلال دارا نبوده ، بلكه با بخشش و عطاي خداوند آن را به دست آورده اند . مجموع آيات قرآن در شفاعت ، به انسان عاقل مي فهماند كه آيات نفي كننده شفاعت ، شفاعت با استقلال را از غير خدا نفي مي كند . و آيات اثبات شفاعت ، شفاعت را براي خدا به شكل اصلي و براي غير خدا با اذن و اجازه خدا اثبات مي كند . و دريافت چند درس در اين مورد ضرورت دارد ، از قبيل اين كه :

1 . معناي شفاعت چيست ؟

2 . به چه چيزهايي تعلق مي گيرد ؟

3 . شفاعت در حق چه كسي است ؟

4 . شفاعت از چه كسي پذيرفته است و مسائل مهم ديگر كه رجال بزرگ علم و تفسير توضيح داده اند . 15

شفاعت در روايات

روايات شفاعت كه در منابع شيعه و سنّي آمده فراوان است ، بعضي از آن ها را ذكر مي كنيم :

1 . شيخ بزرگوار ، صدوق ، در كتاب امالي از حسين بن خالد ، از حضرت رض ( عليه السلام ) و او نيز از آباء خود از اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) و او نيز از حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود :

« هر كس به حوض 16 من ايمان نياورد ، خدا او را وارد حوض من نسازد ، و هر كس به شفاعت من ايمان نياورد ، خدا شفاعت مرا به او نرساند . . . شفاعت من براي اهل كباير است . . . » 17

در همان جا و ديگر روايات توضيح داده شده كه شفاعت براي مرتكبان گناه كبيره است كه پشيمان شدند و پشيماني در حكم توبه است .

2 . در تفسير آيه شريفه ( . . . عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً ) ؛ 18 روايات متواتر شيعه و سنّي به طور اختصار و تفصيل آمده است كه مراد از « مقام محمود » كه خدا به پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) وعده داده ، مقام شفاعت است . و البته اين منافات ندارد كه پيامبران ديگر نيز ، اهل شفاعت باشند ؛ زيرا ممكن است شفاعت ديگران فرع بر شفاعت او و به دنبال آن باشد . 19

3 . علي بن ابراهيم قمّي در روايات بسيار از ائمه ( عليهم السلام ) نقل كرده كه فرموده اند :

تمام اولين و آخرين محتاج شفاعت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) هستند ، و ديگر اين كه ائمه ( عليهم السلام ) و علما و شهدا و مؤمنان هم شفاعت مي كنند ، هر كدام در حد خودشان . » 20

4 . در كتاب خصال از حضرت علي ( عليه السلام ) و او از رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود :

ثَلاَثَةٌ يَشْفَعُونَ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَيُشَفَّعُونَ : الاَْنْبِيَاءُ ، ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ، ثُمَّ الشُّهَدَاءُ » . 21

« سه طايفه در پيشگاه خدا شفاعت مي كنند و شفاعتشان پذيرفته مي شود : اول پيغمبران دوم علما و سوم شهدا . »

5 . در روايت ديگري آمده :

« إِذَا اجْتَمَعَ الْعَالِمُ وَالْعَابِدُ عَلَي الصِّرَاطِ ، قِيل لِلْعَابِدِ : ادْخُلْ الْجَنَّةَ وَتَنَعَّمْ بِعِبَادَتِكَ . وَقِيلَ لِلْعَالِمِ : قِفْ هُنَا فَاشْفَعْ لِمَنْ أَحْبَبْتَ فَإِنَّكَ لاَ تَشْفَعْ لاَِحَد إِلاَّ شُفِّعْتَ فَقَامَ مَقَامَ اْلأَنْبِيَاء » . 22

« وقتي عالم و عابد در صراط جمع شدند ، به عابد گويند : داخل بهشت شو و به پاس عبادات خود بهره مند باش . و به عالِم مي گويند : در اينجا توقف كن و براي هر كس كه دوست داري شفاعت كن ؛ زيرا براي هر كس شفاعت كني پذيرفته مي شود ، پس عالم در جايگاه پيغمبران مي ايستد . »

علاوه بر اين ها در روايات مربوط به زيارت ها به طور مكرر و متعدد آمده است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« هر كس به زيارت من بيايد ، من در روز قيامت شفيع او خواهم بود . شفاعت من براي او واجب مي شود . » 23 

و نيز آن حضرت به امام حسين ( عليه السلام ) فرمود :

« هر كس در زندگاني يا بعد از مرگ ، مرا يا پدر تو را يا برادر تو را يا تو را زيارت كند ، حقي بر من دارد كه در قيامت او را زيارت كنم و او را از گناهانش خلاص گردانم . » 24 

و نيز فرمود :

« يا علي ! هر كس مرا يا تو را يا دو پسر تو را در زندگي يا بعد از مرگ ، زيارت كند براي او در قيامت ضامن هستم كه او را از هراس ها و سختي هاي آن روز خلاص كرده ، با خودم هم درجه گردانم . » 25

و مانند اين تعبيرات در روايات متعدد و متواتر آمده است . 26

ساختن بقعه و تعمير قبور در روايات

يكي از چيزهايي كه واماندگان از ولايت ، بسيار نسبت به آن حساس اند ، بقعه و بارگاه و صحن و رواق داشتن مزار ائمه طاهرين است كه عوامل بسياري آن را ايجاب مي كند . بر متفكران پوشيده نيست كه تداوم جريان ولايت ، نمي تواند از استمرار زيارت اهل بيت جدا باشد ؛ زيرا زيارت قبور اهل بيت نسل جديد و نسل هاي بعد را به سوي مودتي مي كشاند كه به دستور قرآن پاداش خدمات پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) است . مي دانيم از ديدگاه امام شناسان ، زيارت قبور ائمه ( عليهم السلام ) مثل زيارت قبور افراد معمولي نيست كه زائران چند دقيقه در آنجا حضور يافته ، حمد و سوره اي قرائت كنند و بگذرند . در روايات ما ، به حضور در مشاهد ائمه مخصوصاً امام حسين ( عليه السلام ) و اشتغال به نماز و دعا و زيارت آنان بسيار سفارش شده و آنگونه كه وارد شده ، بعضي نسبتاً مفصل است .

از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال شد : چه ثوابي در انتظار زائر امام حسين ( عليه السلام ) است ؟ فرمود : هر كس به سوي مزار او برود و او را زيارت كند و دو ركعت نماز نزد او بگزارد ، ثواب حجّ مبرور براي او مي نويسند . و اگر در نزد او چهار ركعت نماز گزارد ، ثواب حج و عمره براي اوست .

پرسيدند : آيا همينگونه خواهد بود براي هر كس كه هر امام واجب الاطاعه را زيارت كند ؟

فرمود : و همينگونه است هر كس كه زيارت كند امامي را كه اطاعت او واجب است . 27

محدث بزرگ شيخ حرّ عاملي ، در باب 69 مزار اينگونه عنوان كرده است : 28

« باب استحباب برگزاري نماز بسيار ـ واجب و مستحب ـ در نزد قبر حسين ( عليه السلام ) ، در سمت سر و پشت قبر مطهر . . . » 29 

و در اين باب ده روايت آورده كه بر مستحب بودن نماز بسيار در آنجا دلالت مي كند . و در ديگر باب ها نيز روايات به طور متواتر آمده است . با توجه به اهميت اين زيارت ها و عبادت ها ، اگر در مشاهد مشرفه ، بقعه و رواق و ساختماني نباشد ، چگونه مردم مي توانند در آن مكان هاي مقدس به دعا و زيارت ها و نماز و عبادات بپردازند ؟ چه كسي است كه انصاف داشته باشد و لزوم احداث ساختمان در چنين مكان هايي را درك نكند ؟ آن همه دستورها و سفارش ها راجع به زيارت قبور انبيا و ائمه ( عليهم السلام ) ( بيش از 600 روايت ) كه محدود به زمان خاصي نيست ، بلكه همگام همه دستورات اسلام مطرح است ، خود دلالت مي كند . بر اين كه بايد آن قبور را تعمير كرد و آباد نگه داشت و نگهداري نمود ؛ و گرنه در طول كمتر از يك قرن از بين مي رود ، و ديگر امكان حضور در آنجا و برگزاري دعا و نماز و زيارات نخواهد بود .

اظهارات ضد روايات

حال عجيب است كه يك آدم معاند و جاهل مي گويد : « چون شرك به خدا حرام است ، لذا پيامبر خد ( صلّي الله عليه وآله ) همواره سعي داشته اند از تمام مظاهر شرك جلوگيري به عمل آورند ، و يكي از بزرگترين مظاهر شرك افراط در اظهار محبت نسبت به قبور پيامبران و اوليا و صالحان است . » تا آنجا كه گويد : « انگيزه منع ساخت گنبد و بارگاه و ضريح ، جلوگيري از خرافات و خداي نكرده شرك است . . . » 30

اين شخص رواياتي را جمع آوري كرده كه تعمير قبور و بلند ساختن قبر و نماز خواندن بر قبر ، مورد نهي قرار گرفته است . و مطابق ميل خودش همه روايت هاي كراهت را به حرمت ترجمه كرده است . 31 با اين همه معلوم نيست اين شخص از كجا مي گويد كه ساختن گنبد و بارگاه بر روي قبر ائمه ( عليهم السلام ) شرك است . حتماً اين هم از شرك هايي است كه مفتي هاي معلوم الحال مي گويند . قطعاً اين گونه گفته ها و اظهارات تلاشي است در جهت بازداشتن مردم از زيارت اهل بيت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مصداق اين آيه شريفه كه مي فرمايد :

« آنانكه عهد با خدا را مي شكنند بعد از آن كه عهد بسته اند ، و قطع مي كنند آن ارتباطي را كه خداوند فرموده برقرار كنيد و بدين گونه در زمين فساد ايجاد مي كنند ، براي آنان لعنت و جايگاه بدي مهيا است . » 32

دستور به ساختن بقعه

شيخ طوسي در كتاب تهذيب با اسناد خود از ابوعامر واعظ اهل حجاز نقل كرده كه گفت : خدمت امام صادق ( عليه السلام ) رسيدم و پرسيدم كه براي كسي كه قبر اميرمومنان علي ( عليه السلام ) را زيارت كند و تربت او را معمور و آباد سازد چه ثوابي خواهد بود ؟

فرمود : اي ابوعامر ! پدرم از پدرش زين العابدين و او از پدرش حسين بن علي و او از پدرش علي بن ابيطالب ( عليهم السلام ) روايت كرده كه پيامبر خد ( صلّي الله عليه وآله ) به او ( حضرت علي ) فرموده :

« به خدا قسم تو در سرزمين عراق كشته مي شوي و در همانجا دفن مي شوي ! گفتم : اي رسول خدا ! چه ثوابي خواهد بود براي كسي كه قبور ما را زيارت كند و آن را تعمير نمايد و آباد بدارد و مراقب و معاهد آن باشد ؟ »

پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« اي اباالحسن ! به درستي كه خداي متعال ، قبر تو و قبر فرزندان تو را ، از بقاع بهشت قرار داده و ميداني از ميدان هاي بهشت ساخته است . و به درستي كه خداوند دل هاي نجيبان از خلق خود و برگزيدگان از بندگان خود را مشتاق شما ساخته ، كه اذيت و خواري و دشواري را در راه شما تحمل مي كنند ، قبور شما را آباد مي نمايند . و بسيار شما را زيارت مي كنند ، به جهت تقرب در پيشگاه خدا و مودت ورزيدن به رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) . يا علي ! آنان اختصاص يافته اند به شفاعت من و وارد شوندگان بر حوض من هستند ، و آن ها فرداي قيامت در بهشت زائران من هستند ، يا علي ! كسي كه قبور شما را عمران و آباد كند و مراقب آن باشد ، مثل آن است كه سليمان بن داود را در ساختن بيت المقدس كمك كرده است . و كسي كه قبور شما را زيارت كند به همين گونه براي او ثواب هفتاد حج ، بعد از حَجّة الاسلام خواهد بود . و از گناهان خويش بيرون شود ، آنگونه كه تا پايان زيارت مثل روزي باشد كه از مادر متولد شده است . پس مژده باد بر تو ! و مژده ده به اوليا و دوستانت از نعمت ها و روشني چشم ؛ به آنچه كه چشمي نديده و گوشي نشنيده و به قلب كسي خطور نكرده . ليكن گروهي از مردم پست ، زائران قبور شما را به خاطر زيارت قبور شما سرزنش و ملامت مي كنند ، آنطور كه زناكار را بر فحشاي او ملامت مي كنند ! آنان بدهاي امت و اشرار امت من هستند ، خدا آنان را به شفاعت من نمي رساند و بر حوض من وارد نمي شوند . » 33

و در راستاي همين دستورهاست كه به زيارت قبور پيامبران گذشته ( عليهم السلام ) مانند حضرت آدم و نوح و ابراهيم و هود و صالح و ديگران سفارش شده است . 34

چه كساني دين را شوخي گرفتند ؟

اين نويسنده در قسمتي از نوشته اش مي نويسد :

« دين خدا كه شوخي پذير نيست ، بهشت و دوزخ كه افسانه نيست ، مرگ و حساب و كتاب كه توهّم و خيال نيست . اگر ما به همه اين ها ايمان داريم ، قرآن را كتاب آسماني و دستور زندگي مي دانيم و خداوند را يگانه معبود و كارساز و مشكل گشا مي دانيم . پس چرا خود را از چنگ اين خرافات نمي رهانيم ؟ چرا آنگونه كه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و صحابه اخيار و اهل بيت اطهارش ( عليهم السلام ) خدا را مي پرستيدند ، خدا را نمي پرستيم ؟ . » 35

اين نويسنده ، چنين وانمود مي كند كه او ، اهل بيت رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) را قبول دارد ، ولي زيارت امامان ( عليهم السلام ) ، خرافات و به شوخي گرفتن دين است . او مي گويد : « بياييد به قرآن و پيغمبر و اهل بيت ( عليهم السلام ) مراجعه كنيم ! » .

اما حاضر نيست آيات بسيار قرآن در شأن اهل بيت را بفهمد . او نمي خواهد درك كند كه « اولي الأمر » در اين آيه شريفه كه مي فرمايد :

( . . . أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ . . . ) . 36 

« اطاعت كنيد خدا را ، و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولي الأمر از خودتان را . »

اين « صاحبان امر » چه كساني هستند ؟ چه كسي آن ها را « صاحبان امر و فرمان » قرار داده است ؟ آيا علاوه بر همه روايات در تفسير آيه ، ما با عقل و فهم خود درك نمي كنيم كه « صاحبان امر » بايد كساني باشند كه خدا آن ها را « صاحبان امر » قرار داده ، همان طور كه رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) را صاحب امر و فرمان نموده است ؟ آيا مي شود كه خداوند ، اطاعت هر زورگو و هر آدمكش را كه با قلدري بر مردم حكومت مي كند ، واجب كرده باشد ؟ پس اگر انصاف در ميان باشد ، مثل آفتاب روشن است كه آنان كه ، اهل بيت را كنار زدند ، دين را شوخي و بازي گرفتند ، نه زائران و دوستان اهل بيت ( عليهم السلام ) ! آن ها كه روايت متواتر « ثقلين » و نقل شده در منابع محكم اهل سنت و شيعه را كنار گذاشتند ، دين را به بازي و شوخي گرفتند ! آن ها كه در مقابل اهل بيت ( عليهم السلام ) قاتلان آن ها از بني اميه و بني العباس را « اولي الامر » مي دانند ، دين را به شوخي و بازي گرفتند . آن ها كه علي ( عليه السلام ) را خليفه چهارم به حساب آوردند ، اما در همان مرتبه چهارم نيز حاضر نيستند حرف او را بپذيرند ، دين را شوخي گرفتند !

پى‏نوشتها:‌


1 . المزار . . . ، ص7
2 . احزاب : 58
3 . بحاراالأنوار ، ج75 ، ص194
4 . همان ، ج78 ، ص31
5 . مهج الدعوات ، ص352
6 . شفاعت كننده .
7 . المزار . . . ، ص9
8 . اين دسته آيات مانند : بقره : 48 : ( وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ ) ؛ و بترسيد از روزي كه هيچ كس چيزي [ از عذاب خدا ] را از كسي دفع نمي كند ؛ و نه از او شفاعتي پذيرفته ، و نه به جاي وي بدلي گرفته مي شود ؛ و نه ياري خواهند شد . و بقره 254 : ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفاعَةٌ وَالْكافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ ) ؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد ، از آنچه به شما روزي داده ايم انفاق كنيد ، پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن نه داد و ستدي است و نه دوستي و نه شفاعتي . و كافران خود ستمكارانند . دخان : 41 : ( يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًي عَنْ مَوْلًي شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ ) ؛ همان روزي كه هيچ دوستي از هيچ دوستي نمي تواند حمايتي كند ، و آنان ياري نمي شوند . مؤمن : 18 ( وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الاْزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظّالِمِينَ مِنْ حَمِيم وَلا شَفِيع يُطاعُ ) ؛ و آنها را از آن روزِ قريب [ الوقوع ] بترسان ، آنگاه كه جانها به گلوگاه مي رسد در حالي كه اندوه خود را فرومي خورند . براي ستمگران نه ياري است و نه شفاعتگري كه مورد اطاعت باشد . و مؤمن : 33 : ( يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللهِ مِنْ عاصِم وَمَنْ يُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هاد ) ؛ روزي كه پشت كنان [ به عُنْف ] بازمي گرديد ، براي شما در برابر خدا هيچ حمايتگري نيست ؛ و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبري نيست . الصافات : 26 : ( بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ ) ؛ [ نه ! ] بلكه امروز آنان از دَرِ تسليم درآمدگانند . يونس : 18 : ( وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَلا فِي اْلأَرْضِ سُبْحانَهُ وَتَعالي عَمّا يُشْرِكُونَ ) ؛ و به جاي خدا ، چيزهايي را مي پرستند كه نه به آنان زيان مي رساند و نه به آنان سود مي دهد . و مي گويند : « اينها نزد خدا شفاعتگران ما هستند . » بگو : « آيا خدا را به چيزي كه در آسمانها و در زمين نمي داند ، آگاه مي گردانيد ؟ » او پاك و برتر است از آنچه [ با وي ] شريك مي سازند . و الشعراء : 100 و 101 ( فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ * وَلا صَدِيق حَمِيم ) ؛ در نتيجه شفاعتگراني نداريم ، و نه دوستي نزديك .
9 . سجده : 3
10 . الانعام : 51
11 . الزمر : 44
12 . البقره : 255
13 . يونس : 3
14 . الانبياء : 28-26
15 . براي آگاهي بيشتر ر ، ك : الميزان ، ج1 ، ص156 ـ 185
16 . در روايات بسيار آمده ، از جمله در حديث متواتر ثقلين فرموده : كتاب و عترت ، از هم جدا نمي شوند تا در كنار حوض به من باز گردند .
17 . الميزان ، ج1 ، ص177
18 . الاسراء : 79
19 . الميزان ، ج1 ، ص177
20 . همان ، ص181
21 . همان .
22 . كنزالعمال ، ج10 ، ص136 ، ش 28688 ، نقل از ابوالشيخ في الثواب از ابن عباس .
23 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص261 ، باب 3 ، مزار حديث 2 و 3
24 . همان ، باب 2 ، حديث 14
25 . وسائل الشيعة ، ج10 ، باب 2 ، حديث 16
26 . همان ، باب 2 ، حديث 19 و 21 و 23 و باب 3 ، حديث 2 و 3 و 9 و . . .
27 . وسائل الشيعة ، ج 10 ، ص 258 ، باب 2 ؛ مزار ، حديث 20 به نقل از تهذيب شيخ طوسي و حديث 25 به نقل از مقنعه .
28 . همان ، ص405
29 . كه قبر در قبله نمازگزار قرار مي گيرد
30 . المزار عند الأئمّه ، ص5
31 . همان ، ص17 ـ 26
32 . الرعد : 25
33 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص298 ( ابواب المزار ، باب 26 ) نقل از تهذيب شيخ طوسي ، ج6 ، باب 7 ، كتاب مزار ، حديث 7 ( مسلسل 50 )
34 . همان ، ابواب المزار ، باب 27 و 31
35 . المزار عندالأئمه ، ص10
36 . نساء : 59