شبهه پرستش و شفاعت
اين نويسنده مي نويسد :
« شيطان براي آن كه
مردم را گمراه كند ، مردم را به سوي محبت و
مودت صالحان و خوبان كشيده و براي اين كه
اوليا و صالحان فراموش نشوند ، شيطان به مردم
ياد داده كه از مجسمه صالحان ، بت هايي درست
كنند و بتها را بپرستند و از اين ها كمك
بخواهند و آن ها را شفيع خود قرار دهند » .
1
در پاسخ به اين نويسنده
جاهل بايد گفت كه آيا ما و برادران و خواهران
اهل ايمان ، بت مي پرستيم ؟ زيارت پيغمبر و
ائمه ( عليهم السلام
) بت پرستي است ؟ آيا در مقام دعا ،
خدا را به مقام و حرمت اوليا سوگند دادن ـ كه
در صدها دعا وارد شده ـ پرستش آن هاست ؟
گناه كبيره تهمت به
مسلمان
انسان ناآگاهي كه معناي
زيارت و شفاعت و عبادت را نمي داند ، آيات
مربوط به عبادت بت ها را آورده ، مي گويد :
كساني كه به زيارت قبور ائمه معصومين ( عليهم السلام ) مي روند ، مثل
بت پرستان ، امامان را پرستش مي كنند . !
مسلمانان مي دانند كه دروغ
بستن به يك مسلمان و تهمت زدن ، بسيار زشت و
از گناهان كبيره است .
« و كساني كه مردان و
زنان مؤمن را بي آنكه مرتكب [ عمل زشتي ] شده
باشند آزار مي رسانند ، قطعاً تهمت و گناهي
آشكار به گردن گرفته اند » . 2
پيغمبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده :
« كسي كه به مرد يا زن
مؤمن چيزي نسبت دهد كه در او نيست ، خداوند او
را در روز قيامت بر تلّي از آتش نگه مي دارد ،
تا از عهده تهمت خود برآيد . » 3 )
حضرت علي ( عليه السلام ) نيز مي فرمايد :
« گناه بهتان بر
بي گناه از آسمان بزرگتر است . » 4 )
اكنون ببينيم ، دستور دعا
كردن نزد اهل بيت چگونه است و شفاعت در قرآن و
روايات چه جايگاهي دارد !
چگونه مي توان دعا كرد
؟
حال با چشم پوشي از اين
توهين ها ، آيا شفاعت خواستن ـ كه در آيات
قرآن ، به صراحت آمده ـ يا خدا را به حق
مقربان درگاهش سوگند دادن اشكالي دارد ؟
براي روشن شدن مطلب ،
شايسته است توجه كنيم كه دستور دعا كردن دو
گونه است :
1 . در اكثر دعاها ،
اينگونه تعليم داده شده كه در مقام تقاضا از
خداي متعال اول تقاضاي رحمت و فضل خدا براي
محمد و آل محمد نماييد ؛ يعني بگوييد : «
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَآلِ
مُحَمَّد » و بعد خواسته هاي خود را مطرح
سازيد .
2 . گونه ديگر كه در
دعاهاي زيادي آمده ، به شكل قسم دادن است و
اين يك روش عقلايي متداول است كه تقاضا كننده
، مولاي خودش را به چيزي كه نزد او عزيز است و
مطابق نظر او شايسته تكريم و احترام است ، قسم
مي دهد .
با يك مرور كوتاه موارد
زيادي را مي يابيم كه ائمه ( عليهم السلام ) آموزش داده اند كه به
اين شكل دعا كنيم . اينك چند نمونه را در
اينجا متذكر مي شويم :
1 . يكي از دعاهاي تعقيب
نماز صبح اين است :
« اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
عَلَيْكَ ، صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَآلِ
مُحَمَّد ، وَاجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي ،
وَالْبَصِيرَةَ فِي دِينِي ، وَ. . . » ؛
« خدايا از تو مي خواهم به آن حقي كه محمد و
آلش بر تو دارند ، درود فرستي بر محمد و آلش ،
و قرار ده روشنايي در ديده ام ، و بينايي در
دينم و . . . » .
2 . در دعاي ديگري از
تعقيبات نماز صبح آمده :
« فَأَعِذْنِي
اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَا
أَتَّقِيهِ » ؛ « پس پناه ده مرا به حرمت
آن ها از هر چيزي كه از آن پروا دارم . »
3 . در دعاي سريع الاجابة
كه از امام كاظم ( عليه السلام ) نقل شده ، مي خوانيم :
« اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ الْكُبْرَي
وَالْمُحَمَّدِيَّةِ الْبَيْضَاءِ . . .
وَبِجَمِيعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَي
عِبَادِكَ وَ. . . » .
« خدايا از تو تقاضا
مي كنم به حق مقام وحدانيت و يكتايي بزرگ خودت
و به مقام محمدي آن مقام تابنده و درخشان . .
. و به حرمت همه چيزهايي كه بدان با بندگانت
اتمام حجت مي كني . . . »
4 . شيخ كفعمي نقل كرده كه
حضرت ولي عصر ( عليه السلام ) اين دعا را به شخص محبوسي
آموخت تا از زندان خلاص شود : « . . .
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً . . . »
؛ « پس به حق آن ها براي ما گشايشي ايجاد
فرما . »
5 . در دعايي كه از حضرت
مهدي ( عليه السلام ) روايت شده چنين آمده است :
« إِلَهِي بِحَقِّ مَنْ
نَاجَاكَ وَبِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَرِّ
وَالْبَحْرِ . . . » ؛ 5 «
خدايا به حق كساني كه با تو مناجات مي كنند و
در خشكي و دريا تو را مي خوانند كه . . . »
6 . در دعاي شب مبعث رسول
الله ( صلّي الله عليه وآله ) آمده :
« اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الاَْعْظَمِ . . . »
؛ « خدايا از تو تقاضا مي كنم كه به حق
تجلي و جلوه اعظم تو . . . » كه مقصود از تجلي
اعظم رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) است .
7 . در آخر دعاي شب بيست و
هفتم رجب مي خوانيم :
« . . . وَتَوَجَّهْتُ
إِلَيْكَ بِأَئِمَّتِي وَسَادَتِي اللَّهُمَّ
انْفَعْنَا بِحُبِّهِمْ وَأَوْرِدْنَا
مَوْرِدَهُمْ » ؛ « و به وسيله پيشوايان و
سروانم به سوي تو رو آوردم . خدايا به دوستي
ايشان ما را سودمند كن و در جايگاه آنها
واردمان كن . »
8 . در توقيع صادره از
ناحيه مقدسه امام عصر ( عليه السلام ) آمده كه در شب سوم
شعبان در ميلاد حضرت حسين ( عليه السلام ) مي گويي :
« اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِي هَذَا
الْيَوْمِ . . . » ؛ « خدايا من از تو
تقاضا مي كنم به حق كسي كه در اين روز متولد
شد . . . »
9 . در اول يكي از دعاهاي
روز عيد غدير كه سيدبن طاووس از شيخ مفيد نقل
كرده ، آمده است :
« اللَّهُمَّ إِنِّي
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد نَبِيِّكَ
وَعَلِيّ وَلِيِّكَ وَالشَّأْنِ وَالْقَدْرِ
الَّذِي خَصَصْتَهُمَا بِهِ دُونَ خَلْقِكَ .
. . » ؛ « خدايا از تو تقاضا مي كنم به حق
محمد پيغمبر تو و به حق
علي ولّي تو و به حق شأن و قدري كه او را بدان
اختصاص دادي از ميان خلق خود كه . . . »
10 . در دعاي شب نيمه
شعبان مي خوانيم :
« اللَّهُمَّ بِحَقِّ
لَيْلَتِنَا هذِهِ وَمَوْلُودِهَا وَحُجَّتِكَ
وَمَوْعُودِهَا . . . » ؛ « خدايا به حق
اين شب و مولود آن و به حق حجت تو و وعده اي
كه داده شده . . . »
11 . در دعاي شب هاي قدر ،
هنگام قرآن بر سر نهادن مي خوانيم :
« اللَّهُمَّ بِحَقِّ
هَذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ
بِهِ وَبِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِن مَدَحْتَهُ
فِيهِ . . . » ؛ « خدايا ! تو را قسم
مي دهم به حق اين قرآن و به حق كسي كه قرآن را
آورده و به حق هر مومني كه در قرآن او را
ستوده اي . . . »
شفاعت در منطق قرآن
آيات متعددي در قرآن به
مسأله شفاعت اشاره دارد و گوياي اين نكته است
كه ممكن است كساني در پيشگاه خدا براي ديگران
شفاعت كنند . و روايات بسياري از پيغمبر و
ائمه ( عليهم السلام
) نيز همين امر را بيان كرده است .
البته و حتماً چنين است كه شفاعت هر كس بايد
به اذن خدا باشد كه ذيل همين مطلب روشن
مي گردد . لكن شفاعت اولياي خدا ، براي ديگران
به سبب عجز خدا نيست ؛ آنطور كه كوردلان مغرض
تحليل مي كنند . بلكه به جهت نقصان و كمبود
بندگان در اعمال است كه نيازمندند تا اولياي
خدا به اذن خدا آن ها را كمك كنند .
غرض ورزان دور از قرآن و
عترت مي گويند : « اعتقاد به شفاعت ، منطق
جاهلانه اي است ؛ زيرا كسي كه از شفيع
6 استفاده مي كند ، ( نعوذبالله ) خدا
را هم مثل فلان رييس جمهور و فلان مخلوق ،
عاجز حساب كرده است ! » 7
شگفتا ! مغالطه و خلط مبحث
را بنگريد ، شفاعت خواه مي خواهد كمبود خود را
به شكلي رفع كند ، و اين شخص به دروغ مي گويد
كه شفاعت خواه به كمبود و عجز خدا معتقد است !
!
آيا اين تهمت به مسلمانان
، گناه كبيره نيست ؟ براي روشن تر شدن موضوع
مثالي را در اينجا مي آوريم :
فرض كنيد ، فرزند دانشجوي
شما ، در درس معارف به جاي نمره لازم ( 15 )
نمره 5/14 آورده است و شما به بعضي از دوستان
خود مي گوييد كه به مسئول مربوطه سفارش كند ،
تا نمره 5/14 وي را به جاي نمره 15 قبول كند !
آيا اين كار به معناي كمبود و عجز آن مسئول
است ؟ ! يا به معناي نقص دانشجو كه نتوانسته
نمره لازم را بياورد ؟
عجيب است كه چگونه با جرأت
، يك دروغ و تهمت را به ميليونها مسلمان نسبت
مي دهند ! در صورتي كه اين شخص مغرض مدعي است
كه مي خواهد زائران را هدايت كند ! لابد هدايت
به سوي دوري از اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مدّ نظر اوست
!
خداوند متعال در قرآن ،
همه ابعاد مسأله شفاعت را روشن كرده كه غرض
ورزان اسير شيطان و ره پويان در تاريكي آن ها
را نمي بينند . آيات قرآن در مورد شفاعت به سه
دسته تقسيم مي شوند :
1 . يك دسته آياتي است كه
تأثير اسباب دنيوي و از جمله شفاعت را به شكلي
كه در دنيا مطرح است ، نسبت به عالم آخرت ،
نفي مي كند و مي فهماند كه عالم آخرت جايي
نيست كه با دروغ و نيرنگ و فريب و كمك گيري
بتوان بر حاكميت و حسابرسي خدا غلبه يافت و از
محاكمه و اجراي حكم خدا فرار كرد . چنانكه
حضرت علي ( عليه السلام ) در دعاي كميل مي فرمايد :
« وَلاَ يُمْكِنُ
الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ » ؛ « و گريز
از تحت حكومت تو ممكن نيست . » 8
2 . دسته ديگر آياتي است
كه با صراحت ، شفاعت را اثبات مي كند و مي گويد :
شفاعت فقط از ناحيه خدا پذيرفته است .
و در همين آيات جاي تأمل
است كه بفهميم ، شفاعت خدا ، چه معنايي
مي تواند داشته باشد ؟ مانند : ( ما
لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيّ وَلا شَفِيع
) ؛ « براي شما غير از خدا ولّي و شفيعي نيست
. » 9 و ( . . . لَيْسَ
لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَلا شَفِيعٌ . .
. ) ؛ « براي آنان غير خدا ، ولي و شفيع
نيست . » 10 و ( قُلْ
لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً . . . ) ؛
« بگو شفاعت همه براي خداست . » 11
3 . دسته ديگر آياتي است
كه به صراحت مي گويد ، شفاعت براي غير خدا و
با اذن خداست . مانند : ( مَنْ ذَا
الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ .
. . ) ؛ « كيست كه در نزد او شفاعت كند
مگر با اجازه او . » 12 و (
. . . يُدَبِّرُ اْلأَمْرَ ما مِنْ شَفِيع
إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ) ؛ « تدبير
امور مي نمايد ، هيچ شفيعي نيست مگر بعد از
اذن او . » 13 و ( وَقالُوا
اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ
عِبادٌ مُكْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ
بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ
* يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَما
خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ
ارْتَضي . . . ) ؛ 14 « و
آنان درباره پيغمبران گفتند : خدا فرزند گزيده
است ، او منزه از فرزند داشتن است ، بلكه
آن ها بندگان گرامي او هستند كه در هيچ امري
قبل از خدا سخن نگفته ، فقط به فرمان او عمل مي كنند و
آينده و گذشته شان را خدا مي داند ، و آن ها
شفاعت نمي كنند مگر براي كسي كه خدا رضايت دهد
. »
با كمي دقت در مي يابيم كه
اين آيه بسيار جامع و پاسخگوي بسياري از شبهات
جاهلان است . اين آيه مي فرمايد كه گمراهان ،
بعضي از بندگان خدا را فرزند خدا مي پنداشتند
، آن ها بندگان گرامي خدا هستند كه در همه
امور فقط به اذن خدا عمل مي كنند و خدا از همه
حالات آن ها آگاه است ، و شفاعت نمي كنند مگر
براي كسي كه خدا رضايت دهد . پس روشن است كه
پاره اي از بندگان خدا به اذن خدا براي ديگران
شفاعت مي كنند .
كمالات در
قرآن
بطور كلي از روش هاي رايج
قرآن است كه هر گونه كمالي را از غير خداي
تعالي نفي مي كند ، و سپس آن را براي خدا
اثبات مي كند و براي غير خدا به اذن و مشيت او
اثبات مي نمايد . و اين مي فهماند كه موجودات
هر گونه كمالي را كه دارا هستند از پيش خود و
با استقلال دارا نبوده ، بلكه با بخشش و عطاي
خداوند آن را به دست آورده اند . مجموع آيات
قرآن در شفاعت ، به انسان عاقل مي فهماند كه
آيات نفي كننده شفاعت ، شفاعت با استقلال را
از غير خدا نفي مي كند . و آيات اثبات شفاعت ،
شفاعت را براي خدا به شكل اصلي و براي غير خدا
با اذن و اجازه خدا اثبات مي كند . و دريافت
چند درس در اين مورد ضرورت دارد ، از قبيل
اين كه :
1 . معناي شفاعت چيست ؟
2 . به چه چيزهايي تعلق
مي گيرد ؟
3 . شفاعت در حق چه كسي
است ؟
4 . شفاعت از چه كسي
پذيرفته است و مسائل مهم ديگر كه رجال بزرگ
علم و تفسير توضيح داده اند . 15
شفاعت در روايات
روايات شفاعت كه در منابع
شيعه و سنّي آمده فراوان است ، بعضي از آن ها
را ذكر مي كنيم :
1 . شيخ بزرگوار ، صدوق ،
در كتاب امالي از حسين بن خالد ، از حضرت رض ( عليه السلام ) و او نيز از آباء خود
از اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) و او نيز از حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه
فرمود :
« هر كس به حوض 16 من ايمان نياورد ، خدا او را وارد حوض من
نسازد ، و هر كس به شفاعت من ايمان نياورد ، خدا شفاعت مرا به او نرساند .
. . شفاعت من براي اهل كباير است . . . » 17
در همان جا و ديگر روايات
توضيح داده شده كه شفاعت براي مرتكبان گناه
كبيره است كه پشيمان شدند و پشيماني در حكم
توبه است .
2 . در تفسير آيه شريفه (
. . . عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ
مَقاماً مَحْمُوداً ) ؛ 18
روايات متواتر شيعه و سنّي به طور اختصار و
تفصيل آمده است كه مراد از « مقام محمود »
كه خدا به پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) وعده داده ،
مقام شفاعت است . و البته اين منافات ندارد كه
پيامبران ديگر نيز ، اهل شفاعت باشند ؛ زيرا
ممكن است شفاعت ديگران فرع بر شفاعت او و به
دنبال آن باشد . 19
3 . علي بن ابراهيم قمّي
در روايات بسيار از ائمه ( عليهم السلام ) نقل كرده كه
فرموده اند :
تمام اولين و آخرين
محتاج شفاعت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) هستند ، و ديگر
اين كه ائمه ( عليهم السلام ) و علما و شهدا و مؤمنان هم
شفاعت مي كنند ، هر كدام در حد خودشان . » 20
4 . در كتاب خصال از حضرت
علي ( عليه السلام ) و او از رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه
فرمود :
ثَلاَثَةٌ يَشْفَعُونَ
إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَيُشَفَّعُونَ :
الاَْنْبِيَاءُ ، ثُمَّ الْعُلَمَاءُ ، ثُمَّ
الشُّهَدَاءُ » . 21
« سه طايفه در پيشگاه
خدا شفاعت مي كنند و شفاعتشان پذيرفته مي شود
: اول پيغمبران دوم علما و سوم شهدا . »
5 . در روايت ديگري آمده :
« إِذَا اجْتَمَعَ
الْعَالِمُ وَالْعَابِدُ عَلَي الصِّرَاطِ ،
قِيل لِلْعَابِدِ : ادْخُلْ الْجَنَّةَ
وَتَنَعَّمْ بِعِبَادَتِكَ . وَقِيلَ
لِلْعَالِمِ : قِفْ هُنَا فَاشْفَعْ لِمَنْ
أَحْبَبْتَ فَإِنَّكَ لاَ تَشْفَعْ لاَِحَد إِلاَّ
شُفِّعْتَ فَقَامَ مَقَامَ اْلأَنْبِيَاء » .
22
« وقتي عالم و عابد در
صراط جمع شدند ، به عابد گويند : داخل بهشت شو
و به پاس عبادات خود بهره مند باش . و به
عالِم مي گويند : در اينجا توقف كن و براي هر
كس كه دوست داري شفاعت كن ؛ زيرا براي هر كس
شفاعت كني پذيرفته مي شود ، پس عالم در جايگاه
پيغمبران مي ايستد . »
علاوه بر اين ها در روايات
مربوط به زيارت ها به طور مكرر و متعدد آمده
است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« هر كس به زيارت من بيايد ، من در روز قيامت شفيع او خواهم
بود . شفاعت من براي او واجب مي شود . » 23
و نيز آن حضرت به امام
حسين ( عليه السلام ) فرمود :
« هر كس در زندگاني يا بعد از مرگ ، مرا يا پدر تو را يا
برادر تو را يا تو را زيارت كند ، حقي بر من دارد كه در قيامت او را زيارت
كنم و او را از گناهانش خلاص گردانم . » 24
و نيز فرمود :
« يا علي ! هر كس مرا يا تو را يا دو پسر تو را در زندگي يا
بعد از مرگ ، زيارت كند براي او در قيامت ضامن هستم كه او را از هراس ها و
سختي هاي آن روز خلاص كرده ، با خودم هم درجه گردانم . » 25
و مانند اين تعبيرات در
روايات متعدد و متواتر آمده است . 26
ساختن بقعه
و تعمير قبور در روايات
يكي از چيزهايي كه
واماندگان از ولايت ، بسيار نسبت به آن
حساس اند ، بقعه و بارگاه و صحن و رواق داشتن
مزار ائمه طاهرين است كه عوامل بسياري آن را
ايجاب مي كند . بر متفكران پوشيده نيست كه
تداوم جريان ولايت ، نمي تواند از استمرار
زيارت اهل بيت جدا باشد ؛ زيرا زيارت قبور اهل
بيت نسل جديد و نسل هاي بعد را به سوي مودتي
مي كشاند كه به دستور قرآن پاداش خدمات پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) است .
مي دانيم از ديدگاه امام شناسان ، زيارت قبور
ائمه ( عليهم السلام
) مثل زيارت قبور افراد معمولي نيست كه
زائران چند دقيقه در آنجا حضور يافته ، حمد و
سوره اي قرائت كنند و بگذرند . در روايات ما ،
به حضور در مشاهد ائمه مخصوصاً امام حسين ( عليه السلام ) و اشتغال به نماز و
دعا و زيارت آنان بسيار سفارش شده و آنگونه كه
وارد شده ، بعضي نسبتاً مفصل است .
از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال شد : چه ثوابي در
انتظار زائر امام حسين ( عليه السلام ) است ؟ فرمود : هر كس
به سوي مزار او برود و او را زيارت كند و دو
ركعت نماز نزد او بگزارد ، ثواب حجّ مبرور
براي او مي نويسند . و اگر در نزد او چهار
ركعت نماز گزارد ، ثواب حج و عمره براي اوست .
پرسيدند : آيا همينگونه
خواهد بود براي هر كس كه هر امام واجب الاطاعه
را زيارت كند ؟
فرمود : و همينگونه است هر
كس كه زيارت كند امامي را كه اطاعت او واجب
است . 27
محدث بزرگ شيخ حرّ عاملي ،
در باب 69 مزار اينگونه عنوان كرده است : 28
« باب استحباب برگزاري نماز بسيار ـ واجب و مستحب ـ در نزد
قبر حسين ( عليه السلام ) ، در سمت سر و پشت قبر مطهر . . . » 29
و در اين باب ده روايت
آورده كه بر مستحب بودن نماز بسيار در آنجا
دلالت مي كند . و در ديگر باب ها نيز روايات
به طور متواتر آمده است . با توجه به اهميت
اين زيارت ها و عبادت ها ، اگر در مشاهد مشرفه
، بقعه و رواق و ساختماني نباشد ، چگونه مردم
مي توانند در آن مكان هاي مقدس به دعا و
زيارت ها و نماز و عبادات بپردازند ؟ چه كسي
است كه انصاف داشته باشد و لزوم احداث ساختمان
در چنين مكان هايي را درك نكند ؟ آن همه
دستورها و سفارش ها راجع به زيارت قبور انبيا
و ائمه ( عليهم السلام ) ( بيش از 600 روايت ) كه
محدود به زمان خاصي نيست ، بلكه همگام همه
دستورات اسلام مطرح است ، خود دلالت مي كند .
بر اين كه بايد آن قبور را تعمير كرد و آباد
نگه داشت و نگهداري نمود ؛ و گرنه در طول كمتر
از يك قرن از بين مي رود ، و ديگر امكان حضور
در آنجا و برگزاري دعا و نماز و زيارات نخواهد
بود .
اظهارات ضد روايات
حال عجيب است كه يك آدم
معاند و جاهل مي گويد : « چون شرك به خدا حرام
است ، لذا پيامبر خد ( صلّي الله عليه وآله ) همواره سعي
داشته اند از تمام مظاهر شرك جلوگيري به عمل
آورند ، و يكي از بزرگترين مظاهر شرك افراط در
اظهار محبت نسبت به قبور پيامبران و اوليا و
صالحان است . » تا آنجا كه گويد : « انگيزه
منع ساخت گنبد و بارگاه و ضريح ، جلوگيري از
خرافات و خداي نكرده شرك است . . . » 30
اين شخص رواياتي را جمع
آوري كرده كه تعمير قبور و بلند ساختن قبر و
نماز خواندن بر قبر ، مورد نهي قرار گرفته است
. و مطابق ميل خودش همه روايت هاي كراهت را به
حرمت ترجمه كرده است . 31 با
اين همه معلوم نيست اين شخص از كجا مي گويد كه
ساختن گنبد و بارگاه بر روي قبر ائمه ( عليهم السلام ) شرك است . حتماً اين
هم از شرك هايي است كه مفتي هاي معلوم الحال
مي گويند . قطعاً اين گونه گفته ها و اظهارات
تلاشي است در جهت بازداشتن مردم از زيارت اهل
بيت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مصداق اين آيه
شريفه كه مي فرمايد :
« آنانكه عهد با خدا را
مي شكنند بعد از آن كه عهد بسته اند ، و قطع
مي كنند آن ارتباطي را كه خداوند فرموده
برقرار كنيد و بدين گونه در زمين فساد ايجاد
مي كنند ، براي آنان لعنت و جايگاه بدي مهيا
است . » 32
دستور به ساختن بقعه
شيخ طوسي در كتاب تهذيب با
اسناد خود از ابوعامر واعظ اهل حجاز نقل كرده
كه گفت : خدمت امام صادق ( عليه السلام ) رسيدم و پرسيدم كه
براي كسي كه قبر اميرمومنان علي ( عليه السلام ) را زيارت كند و تربت
او را معمور و آباد سازد چه ثوابي خواهد بود ؟
فرمود : اي ابوعامر ! پدرم
از پدرش زين العابدين و او از پدرش حسين بن
علي و او از پدرش علي بن ابيطالب ( عليهم السلام ) روايت كرده كه پيامبر
خد ( صلّي الله عليه وآله ) به او ( حضرت علي ) فرموده
:
« به خدا قسم تو در سرزمين
عراق كشته مي شوي و در همانجا دفن مي شوي !
گفتم : اي رسول خدا ! چه ثوابي خواهد بود براي
كسي كه قبور ما را زيارت كند و آن را تعمير
نمايد و آباد بدارد و مراقب و معاهد آن باشد ؟
»
پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« اي اباالحسن ! به درستي
كه خداي متعال ، قبر تو و قبر فرزندان تو را ،
از بقاع بهشت قرار داده و ميداني از ميدان هاي
بهشت ساخته است . و به درستي كه خداوند دل هاي
نجيبان از خلق خود و برگزيدگان از بندگان خود
را مشتاق شما ساخته ، كه اذيت و خواري و
دشواري را در راه شما تحمل مي كنند ، قبور شما
را آباد مي نمايند . و بسيار شما را زيارت
مي كنند ، به جهت تقرب در پيشگاه خدا و مودت
ورزيدن به رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) . يا علي !
آنان اختصاص يافته اند به شفاعت من و وارد
شوندگان بر حوض من هستند ، و آن ها فرداي
قيامت در بهشت زائران من هستند ، يا علي ! كسي
كه قبور شما را عمران و آباد كند و مراقب آن
باشد ، مثل آن است كه سليمان بن داود را در
ساختن بيت المقدس كمك كرده است . و كسي كه
قبور شما را زيارت كند به همين گونه براي او
ثواب هفتاد حج ، بعد از حَجّة الاسلام خواهد
بود . و از گناهان خويش بيرون شود ، آنگونه كه
تا پايان زيارت مثل روزي باشد كه از مادر
متولد شده است . پس مژده باد بر تو ! و مژده
ده به اوليا و دوستانت از نعمت ها و روشني چشم
؛ به آنچه كه چشمي نديده و گوشي نشنيده و به
قلب كسي خطور نكرده . ليكن گروهي از مردم پست
، زائران قبور شما را به خاطر زيارت قبور شما
سرزنش و ملامت مي كنند ، آنطور كه زناكار را
بر فحشاي او ملامت مي كنند ! آنان بدهاي امت و
اشرار امت من هستند ، خدا آنان را به
شفاعت من نمي رساند و بر حوض من وارد نمي شوند
. » 33
و در راستاي همين
دستورهاست كه به زيارت قبور پيامبران گذشته ( عليهم السلام ) مانند حضرت آدم و نوح
و ابراهيم و هود و صالح و ديگران سفارش شده
است . 34
چه كساني دين را شوخي گرفتند ؟
اين نويسنده در قسمتي از
نوشته اش مي نويسد :
« دين خدا كه شوخي پذير
نيست ، بهشت و دوزخ كه افسانه نيست ، مرگ و
حساب و كتاب كه توهّم و خيال نيست . اگر ما به
همه اين ها ايمان داريم ، قرآن را كتاب آسماني
و دستور زندگي مي دانيم و خداوند را يگانه
معبود و كارساز و مشكل گشا مي دانيم . پس چرا
خود را از چنگ اين خرافات نمي رهانيم ؟ چرا
آنگونه كه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و صحابه اخيار
و اهل بيت اطهارش ( عليهم السلام ) خدا را مي پرستيدند ،
خدا را نمي پرستيم ؟ . » 35
اين نويسنده ، چنين وانمود
مي كند كه او ، اهل بيت رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) را قبول دارد
، ولي زيارت امامان ( عليهم السلام ) ، خرافات و به شوخي
گرفتن دين است . او مي گويد : « بياييد به
قرآن و پيغمبر و اهل بيت ( عليهم السلام ) مراجعه كنيم ! » .
اما حاضر نيست آيات بسيار
قرآن در شأن اهل بيت را بفهمد . او نمي خواهد
درك كند كه « اولي الأمر » در اين آيه
شريفه كه مي فرمايد :
( . . . أَطِيعُوا اللهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي
اْلأَمْرِ مِنْكُمْ . . . ) . 36
« اطاعت كنيد خدا را ،
و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولي الأمر از
خودتان را . »
اين « صاحبان امر » چه
كساني هستند ؟ چه كسي آن ها را « صاحبان امر و
فرمان » قرار داده است ؟ آيا علاوه بر همه
روايات در تفسير آيه ، ما با عقل و فهم خود
درك نمي كنيم كه « صاحبان امر » بايد كساني
باشند كه خدا آن ها را « صاحبان امر » قرار
داده ، همان طور كه رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) را صاحب امر و
فرمان نموده است ؟ آيا مي شود كه خداوند ،
اطاعت هر زورگو و هر آدمكش را كه با قلدري بر
مردم حكومت مي كند ، واجب كرده باشد ؟ پس اگر
انصاف در ميان باشد ، مثل آفتاب روشن است كه
آنان كه ، اهل بيت را كنار زدند ، دين را شوخي
و بازي گرفتند ، نه زائران و دوستان اهل بيت ( عليهم السلام ) ! آن ها كه روايت
متواتر « ثقلين » و نقل شده در منابع محكم اهل
سنت و شيعه را كنار گذاشتند ، دين را به بازي
و شوخي گرفتند ! آن ها كه در مقابل اهل بيت ( عليهم السلام ) قاتلان آن ها از
بني اميه و بني العباس را « اولي الامر »
مي دانند ، دين را به شوخي و بازي گرفتند .
آن ها كه علي ( عليه السلام ) را خليفه چهارم به حساب
آوردند ، اما در همان مرتبه چهارم نيز حاضر
نيستند حرف او را بپذيرند ، دين را شوخي
گرفتند !
پىنوشتها:
1 . المزار . . . ، ص7
2 . احزاب : 58
3 . بحاراالأنوار ، ج75 ، ص194
4 . همان ، ج78 ، ص31
5 . مهج الدعوات ، ص352
6 . شفاعت كننده .
7 . المزار . . . ، ص9
8 . اين دسته آيات مانند : بقره : 48 : ( وَ اتَّقُوا يَوْماً لا
تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَيْئاً وَلا
يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ
مِنْها عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ ) ؛
و بترسيد از روزي كه هيچ كس چيزي [ از عذاب
خدا ] را از كسي دفع نمي كند ؛ و نه از او
شفاعتي پذيرفته ، و نه به جاي وي بدلي گرفته
مي شود ؛ و نه ياري خواهند شد . و بقره 254 :
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ
أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلا
خُلَّةٌ وَلا شَفاعَةٌ وَالْكافِرُونَ هُمُ
الظّالِمُونَ ) ؛ اي كساني كه ايمان
آورده ايد ، از آنچه به شما روزي داده ايم
انفاق كنيد ، پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در
آن نه داد و ستدي است و نه دوستي و نه شفاعتي
. و كافران خود ستمكارانند . دخان : 41 : (
يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًي عَنْ مَوْلًي
شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ ) ؛
همان روزي كه هيچ دوستي از هيچ دوستي
نمي تواند حمايتي كند ، و آنان ياري نمي شوند
. مؤمن : 18 ( وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ
الاْزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَناجِرِ
كاظِمِينَ ما لِلظّالِمِينَ مِنْ حَمِيم وَلا
شَفِيع يُطاعُ ) ؛ و آنها را از آن روزِ
قريب [ الوقوع ] بترسان ، آنگاه كه جانها به
گلوگاه مي رسد در حالي كه اندوه خود را
فرومي خورند . براي ستمگران نه ياري است و نه
شفاعتگري كه مورد اطاعت باشد . و مؤمن : 33 :
( يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ
مِنَ اللهِ مِنْ عاصِم وَمَنْ يُضْلِلِ اللهُ
فَما لَهُ مِنْ هاد ) ؛ روزي كه پشت كنان
[ به عُنْف ] بازمي گرديد ، براي شما در برابر
خدا هيچ حمايتگري نيست ؛ و هر كه را خدا گمراه
كند او را راهبري نيست . الصافات : 26 : (
بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ ) ؛
[ نه ! ] بلكه امروز آنان از دَرِ تسليم
درآمدگانند . يونس : 18 : ( وَ يَعْبُدُونَ
مِنْ دُونِ اللهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَلا
يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا
عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما
لا يَعْلَمُ فِي السَّماواتِ وَلا فِي
اْلأَرْضِ سُبْحانَهُ وَتَعالي عَمّا
يُشْرِكُونَ ) ؛ و به جاي خدا ، چيزهايي
را مي پرستند كه نه به آنان زيان مي رساند و
نه به آنان سود مي دهد . و مي گويند : « اينها
نزد خدا شفاعتگران ما هستند . » بگو : « آيا
خدا را به چيزي كه در آسمانها و در زمين
نمي داند ، آگاه مي گردانيد ؟ » او پاك و برتر
است از آنچه [ با وي ] شريك مي سازند . و
الشعراء : 100 و 101 ( فَما لَنا مِنْ
شافِعِينَ * وَلا صَدِيق حَمِيم ) ؛ در
نتيجه شفاعتگراني نداريم ، و نه دوستي نزديك .
9 . سجده : 3
10 . الانعام : 51
11 . الزمر : 44
12 . البقره : 255
13 . يونس : 3
14 . الانبياء : 28-26
15 . براي آگاهي بيشتر ر ، ك : الميزان ، ج1 ، ص156 ـ 185
16 . در روايات بسيار آمده ، از جمله در حديث متواتر ثقلين فرموده : كتاب و عترت ،
از هم جدا نمي شوند تا در كنار حوض به من باز گردند .
17 . الميزان ، ج1 ، ص177
18 . الاسراء : 79
19 . الميزان ، ج1 ، ص177
20 . همان ، ص181
21 . همان .
22 . كنزالعمال ، ج10 ، ص136 ، ش 28688 ، نقل از ابوالشيخ في الثواب از ابن عباس .
23 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص261 ، باب 3 ، مزار حديث 2 و 3
24 . همان ، باب 2 ، حديث 14
25 . وسائل الشيعة ، ج10 ، باب 2 ، حديث 16
26 . همان ، باب 2 ، حديث 19 و 21 و 23 و باب 3 ، حديث 2 و 3 و 9 و . . .
27 . وسائل الشيعة ، ج 10 ، ص 258 ، باب 2 ؛ مزار ، حديث 20 به نقل از تهذيب شيخ
طوسي و حديث 25 به نقل از مقنعه .
28 . همان ، ص405
29 . كه قبر در قبله نمازگزار قرار مي گيرد
30 . المزار عند الأئمّه ، ص5
31 . همان ، ص17 ـ 26
32 . الرعد : 25
33 . وسائل الشيعة ، ج10 ، ص298 ( ابواب المزار ، باب 26 ) نقل از تهذيب شيخ طوسي ،
ج6 ، باب 7 ، كتاب مزار ، حديث 7 ( مسلسل 50 )
34 . همان ، ابواب المزار ، باب 27 و 31
35 . المزار عندالأئمه ، ص10
36 . نساء : 59