بسم الله
الرحمن الرحيم
مقدّمه
كمال طلبي و رشد معنوي ،
آرماني است كه هر كس به تناسب فراز و فرود
همّت خود آن را دنبال مي كند . بي ترديد
اوّلين شرط پاي نهادن در اين وادي ، بهره گيري
از هدايت پاكان و شناخت الگوهاي كمال و فضيلت
براي اقتدا است .
طيّ اين مرحله بي همرهي
خضر مكن * * * ظلمات است بترس از خطر گمراهي
ذات اقدس متعال كه خود
كمال و جمال مطلق است ، و جمال و كمال را دوست
مي دارد ، بر اساس رحمت و رأفت خويش ، با
فرستادن كتاب آسماني ، بهترين آيين زندگي را
در اختيار انسان نهاده ، و در پرتو همان
تعاليم متعالي ، بهترين انسان هاي برگزيده خود
را به عنوان « الگوهاي كمال » به بشريت معرّفي
نموده است .
چنانكه در قرآن مي فرمايد
:
« البته براي شما الگو و نمونه اي نيكو در وجود رسول خد (
صلّي الله عليه وآله ) است ، براي آنانكه اميدوار ملاقات خدا و فرارسيدن
روز واپسين هستند و بسيار خدا را ياد مي كنند . » 1
پيامبر بزرگوار و دلسوز و
مهربان در طول بيست و سه سال رسالت خود ،
نهايت خيرخواهي را براي مردم و پيروان خود
انجام داد و همه عوامل رشد و سقوط را بيان كرد
.
و به اقتضاي حكم عقل و شرع
، علمداران امّت اسلامي را براي بعد از خودش ،
به امر پروردگار كه در قرآن نيز آمده است ،
طبق ده ها روايت معتبر ، همگام اشارات قرآن
معرّفي فرمود و تكليف امّت را روشن ساخت كه
آيين درخشان اسلام را از « كتاب و عترت »
دريافت كنند تا هرگز گمراه نشوند .
و براي حفظ اين سرمايه
حيات و حركت ، به امر حق ، محبّت و مودّت آنان
را پاداش رسالت و زيارت آن « عباد مكرمون » 2 را در رديف زيارت خود ،
مانند زيارت خداي در عرش اعلام فرمود .
ليكن با اين همه ،
مدّعياني كه دست غيب بر سينه نامحرمشان زده
است و اهل تماشاي راز نيستند ، كوردلاني كه از
معرفت حقيقت قرآن بازمانده اند ، با گرايش هاي
ظلماني وهّابي ، در جهت بازداري مردم از اهل
بيت كه معرفتشان راه رسيدن به خداست 3
، محبّت و مودّت و زيارت ائمّه
معصومين ( عليهم السلام ) را مورد تعرّض قرار داده و در
جزوه و يا كتاب هايي كه با نام مستعار و مجهول
پخش مي كنند ، اين عبادت بزرگ را شرك و انحراف
ناميده و سخنان بي اساسي را گفته اند . در
حالي كه زيارت اهل بيت رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) در فرهنگ دين ، عامل وصلت با
آن حضرت و تجديد ميثاق با امامت و راه كسب
كمال و طهارت و وفاي به عهد اطاعت ناميده شده و تا حدّ واجب كفايي مورد تأكيد
قرار گرفته است .
كتابي كه پيش روي شماست ،
در جهت پاسخ گويي به آن سخنان ناصواب و ارائه
جايگاه صحيح زيارت به طور اختصار تنظيم شده
است . اميد آن كه دعاي خير دوستان اهل بيت ( عليهم السلام ) ما را شامل گردد و
مورد قبول صاحب شريعت و درگاه احديّت قرار
گيرد .
عباسعلي اختري
تهران 21 / 2 / 1387
معرفت اوليا و زيارت
يكي از معيارهاي فضيلت ،
معرفت اهل فضل و محبت به آنان و گرايش و
پيوستگي با آنان است ؛ چرا كه اهل فضل اند كه
فضيلت را مي شناسند .
حضرت علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« إِنَّمَا يَعْرِفُ
الْفَضْلَ لاَِهْلِ الْفَضْلِ اُولوا الْفَضْل
» . ( 4 « همانا فضيلت اهل
فضل را كساني مي شناسند كه خود نيز داراي
فضل اند . »
معرفت اهل فضائل ، مقدمه
محبت و مودّت آنان است . و به حكم عقل و شرع
هر كس هر چه را دوست داشته باشد ، به آن متصل
مي شود و با آن محشور مي گردد .
همچنين آن حضرت فرموده :
« مَعْرِفَةُ
الْعَالِمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ يَكْسِبُهُ (
يُكْسِبُهُ ) الطَّاعَةَ فِي حَيَاتِهِ
وَجَمِيلَ الاُْحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ
» .
« معرفت به عالِم ، دين و آئيني است كه پذيرفته مي شود ، با
اين معرفت انسان در زندگي هم راه طاعت را مي آموزد ، و هم كار نيكو براي
بعد وفاتش مي اندوزد . » 5
به همين جهت است كه آن
حضرت مي فرمايد :
« لاَنَا أَشَدُّ
اغْتِبَاطاً بِمَعْرِفَةِ الْكَرِيمِ مِنْ
إِمْسَاكِي عَلَي الْجَوهَر النَّفِيسِ
الْغَالِي الثَّمَنِ » . « البته من
بهره مندي ام به واسطه معرفت شخص كريم به
مراتب بيشتر است از آن كه گوهر نفيس گرانبهايي
را به دست آورم . » 6
نكته مهمي كه نبايد مورد
غفلت باشد ، اين است كه علم و كرامت و فضيلت
دارنده فضيلت هر چه بيشتر باشد ، معرفت او هم
مهم تر و بركات آن معرفت هم بيشتر است . و بر
همين اساس است كه محبت و مودت اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در قرآن لازم
شمرده شده و مزد رسالت قرار داده شده و نتيجه
و اثر آنهم قرار گرفتن در راه خدا است :
( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ
عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي
الْقُرْبي ) ؛ 7 « بگو من ( در
ازاي اين كار ) مزدي از شما نمي خواهم جز
اينكه خويشاوندانم را دوست بداريد . »
و در جاي ديگري مي فرمايد
:
( . . . قُلْ ما
أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر إِلاّ مَنْ
شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً )
؛ 8 « بگو ( در اداي اين رسالت
) هيچ مزدي از شما نمي خواهم ، مگر آن كه هر
كس خواهان است ، راه خدا را برگزيند . »
و بر طبق همين آيات و
مطابق همين تحليل غير قابل انكار است كه حضرت
علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« أَسْعَدُ النَّاسِ
مَنْ عَرَفَ فَضْلَنَا وَتَقَرَّبَ إِلَي
اللهِ بِنَا وَأَخْلَصَ حُبَّنَا » ؛ «
سعادتمندترين مردم كسي است كه فضيلت ما را بشناسد و به واسطه
همين معرفت و شناخت و عمل كردن مانند ما ، به
خدا تقرب جويد و با اخلاص به ما محبت ورزد و .
. . » 9
و نه تنها سعادتمندترين
است ، بلكه بدون اين محبت و مودت ايمان نخواهد
بود ، چرا كه ائمه ( عليهم السلام ) قيّم هاي خدا بر خلق و
شاهدان و ناظران بندگان هستند .
آن حضرت فرمود :
« إِنَّمَا
الاَْئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَي خَلْقِهِ
وَعُرَفَاؤُهُ عَلَي عِبَادِهِ لاَ يَدْخُلُ
الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ
وَعَرَفُوهُ وَلاَ يَدْخُلُ النَّارَ إِلاَّ
مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَأَنْكَرُوهُ » ؛ «
همانا
ائمه ( عليهم السلام
) قيّم هاي خدا بر خلق او ، و معرفي
گران از طرف خدا بر بندگان
او هستند ، 10 و ( لذا ) وارد
بهشت نمي شود مگر كسي كه آنان را بشناسد و
آن ها نيز او را بشناسند . و وارد جهنم
نمي شود مگر كسي كه منكر آنان باشد و آنان نيز
او را انكار كنند و او را به رسميت نشناسند .
» 11
راهي به مقصد معرفت
براي تحكيم ، استواري ،
استمرار و نيز افزايش همين معرفت و محبت و
مودت است كه در بيش از ششصد روايت به زيارت
قبور اوليا و ائمه ( عليهم السلام ) تأكيد شده و در بعضي از
آن ها تعبير « فريضه » و واجب آمده و
فرموده اند كه در شرايطي ويژه ، اين زيارت ها
واجب كفايي است و حتماً بايد انجام گيرد ، تا
مسيري را كه قرآن و پيامبر براي مردم مشخص
كرده اند ، فراموش و گم نشود .
در اكثر روايات كه متواتر
است ، فرموده اند كه اين زيارت ها هر چه بيشتر
انجام گيرد ، بهتر است .
انشاءالله در صفحات آتي
همين نوشتار ، با بسياري از آن ها آشنا خواهيد
شد .
اما مع الأسف ، برخلاف اين
همه سفارش ها و آثار و بركاتي كه مي تواند بر
زيارت قبور انبيا و ائمه ( عليهم السلام ) و اوليا مترتب باشد ،
بعضي در اثر ناآگاهي و جهالت و يا به دنبال
اهداف غير اسلامي ، زيارت قبور انبيا و ائمه
را دستاويز شبهات و تهمت ها قرار داده ، با
تحريف معاني بعضي از آيات و روايات ، سعي
كرده اند سخنان خود را مستند به منابع اسلامي
كنند !
شبهاتي در زيارات
مثلاً بعضي از آيات حرمت
شرك به خداوند متعال را ذكر كرده اند كه به
پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :
( لَئِنْ أَشْرَكْتَ
لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ
الْخاسِرِينَ ) ؛ 12 « اي
پيامبر ، البته اگر تو نيز شرك آوري ، قطعاً
اعمال تو حبط و باطل خواهد شد و در آخرت از
زيانكاران خواهي بود . »
بدون ترديد ، شرك ورزيدن
به خداوند متعال حرام مسلّم و از گناهان كبيره
است و همه مسلمانان هم مي دانند . ليكن سخن
ناروا و غلط ، اين است كه برخي زيارت قبور
انبيا و ائمه را كه به دستور حجت هاي الهي
انجام مي شود ، شرك ناميده و از پيش خود و
ناروا ادعا مي كنند كه : « يكي از بزرگترين
مظاهر شرك ، افراط در اظهار محبت نسبت به قبور
پيامبران و اوليا و صالحان است » . 13
از اين نويسنده بايد پرسيد
، دليل اين سخن چيست ؟ كدام منبع و مرجع ديني
گفته كه محبت زياد نسبت به اوليا و ائمه و
صالحان شرك است ؟
با اين كه به نص صريح آيه
قرآن ، خداوند به پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده است كه : « بگو از
شما اجر و مزدي براي رسالت نمي خواهم مگر محبت
و مودت اهل بيتم . » 14
آيا محبت و مودت به ائمه
كه فرزندان معصوم پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و جانشينان او
هستند ، شرك است ؟ آيا انجام هر چه بيشتر كاري
كه اجر و مزد رسالت است ، افراط حساب مي شود ؟
و افراط در محبت شرك حساب مي شود ؟
با اين كه حضرت فرموده ،
همان اجر و مزدي كه خواستم ، آنهم براي آن
بوده كه امت راه خدا را گم نكنند و در راه خدا
گام بردارند . 15
آيا محبت و مودتي كه به
گفته پيغمبر براي امت است ، شرك نام دارد ؟
آيا تأكيد بر كاري كه موجب
آشنايي بيشتر با دين و راه خدا مي گردد ، شرك
است ؟ اين منطق اهل بيت است ؟ يا منطق مخالفان
اهل بيت ؟
اين نويسنده مي گويد :
« يهود كه گفتند : «
عُزَير پسر خداست » ، 16 و
مسيحيان كه گفتند : « عيسي پسر خداست . » 17 به خاطر محبت به آن ها بوده است .
و محبت ، به شرك انجاميده است ! ! پس اگر
دوستان اهل بيت ( عليهم السلام ) هم آن ها را زياد دوست
بدارند ، اين مودت و دوستي به شرك منتهي
مي شود ! ! » .
اين نويسنده اگر اهل تحقيق
بود ، با مراجعه به آيات و روايات و تفاسير
بزرگان ، مي توانست دريابد كه علت پسر خدا
خواندن آنان محبت نبوده ، بلكه مشكل ديگري داشتند . نه آن كه به خاطر
محبت زياد ، آن ها را پسر خدا خوانده باشند .
همچنين اين نويسنده در
اظهارات سراسر غرض آلود خود مي گويد : « زيارت
قبور ائمه و فرزندان آنان و صالحان كار
جاهلانه اي است ! » تناقص در سخنان او به حدي
است كه در جاي ديگر مي نويسد :
زيارت قبور ، يك سنت نبوي
است و آدابي دارد كه در سنت صحيح ذكر شده است
.
بايد پرسيد كه آداب و
دستور را چه كسي بايد بيان كند ؟ شما يا اهل
بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ؟
ائمه طاهرين ( عليهم السلام ) در صدها روايت آداب و
دستور زيارت قبور افراد عادي و آداب زيارت
پيامبران و امامان ( عليهم السلام ) را بيان كرده اند و
پيروان و دوستانشان مطابق آن ها عمل مي كنند .
حال ، عمل آن ها جاهلانه است ؟ يا عمل شما كه
از پيش خود فتوا مي دهيد ؟
از چه كساني بايد تبعيت كنيم ؟
فراموش نكنيم كه ادعاي علم
و هدايت و راهنمايي مردم در امور اسلام و دين
، كار هر كسي نيست .
راهنما بايد خود داراي علم
و نوري باشد كه موجب لياقت او گردد . آن نور
را خدا بايد عنايت كند .
( . . . وَمَنْ لَمْ
يَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ
نُور ) ؛ 18 « و كسي كه خدا
براي او نوري قرار نداده ، نوري نخواهد داشت .
»
و خداي متعال به هر كه آن
نور را عنايت كند ، او لايق امامت و هدايت است
؛
( . . . اللهُ أَعْلَمُ
حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ . . . ) ؛
19 « خدا داناتر است كه رسالت و
پيامبري را در كجا قرار دهد ! »
عقل و شرع بر ما حكم
مي كند كه در هر علم و در هر مسأله اي به
داناي آن علم مراجعه كنيم . در امور دين هم
بايد از كسي كه مي داند و خدا او را حجت قرار
داده تبعيت كرد . تبعيت از جاهل ، در پيشگاه
عقل و شرع مردود است . و كسي كه از جاهل تبعيت
كرد و گمراه شد ، نزد خدا عذري ندارد .
خداوند در قرآن مي فرمايد
:
( أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ
يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدي . . . ) ؛ « آيا كسي كه
به عنايت خدا آگاه و هدايتگر است ، شايسته است از او تبعيت گردد ؟ يا كسي
كه چيزي نميداند مگر آن كه به او ياد دهند ؟ » 20
نگارش كتاب درباره امور
ديني ، نيازمند سرمايه علمي بسياري است .
آگاهي از همه آيات و روايات پيامبر و اهل بيت ( عليهم السلام ) در آن موضوع لازم است
. اگر نويسنده اي سرمايه لازم علمي نداشته
باشد ، در جايي كه مي خواهد اصلاح كند ، افساد
مي كند و به جاي هدايت ، مردم را گمراه
مي سازد .
امام صادق ( عليه السلام ) از رسول اكرم ( صلّي الله عليه
وآله ) نقل مي كند كه فرمود : « مَنْ عَمِلَ عَلَي غَيْرِ عِلْم كَانَ مَا
يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ » ؛ « كسي كه بدون علم عمل مي كند ،
افساد كردن او بيش از اصلاح كردنش خواهد بود . » 21
پيغمبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) نيز فرموده :
« مَنْ أَفْتَي
النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْم فَلْيَتَبَوَّأْ
مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ » .
« هر كس بدون علم فتوا
دهد بايد جايگاه خود را در آتش بيابد . » 22
مرجع مسلمانان در بيان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حديث
متواتر ثقلين كه شيعه و سنّي همه نقل كرده اند
فرمود :
« من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم تا وقتي به آن دو
تمسك جوييد ، هرگز گمراه نخواهيد شد ؛ آن دو چيز كتاب خدا و عترت من ( اهل
بيت من ) هستند كه هرگز از هم جدا نمي شوند ، تا در كنار حوض به من برسند .
. . » 23
در اين بيان محكم ، تمسك
به اهل بيت ، همتاي قرآن آمده است ؛ يعني
همانطور كه تمسك به قرآن به طور مداوم تا
قيامت لازم است ، تمسك به اهل بيت نيز لازم
است . خداوند در قرآن مي فرمايد :
( . . . ما آتاكُمُ
الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ
فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ
شَدِيدُ الْعِقابِ . . . ) 24 ؛
« هر چه پيغمبر به سوي شما آورد بگيريد ، و از
هر چه پيغمبر نهي فرمود
باز ايستيد و از مخالفت با آن بپرهيزيد كه
عقاب و كيفر خداوند شديد است . »
حال ، با توجه به ضرورت
اطاعت از رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) در اسلام ، وقتي
در بيان آن حضرت ، مرجع امور ديني براي
مسلمانان بيان شده ـ كه همان كتاب و عترت (
اهل بيت ) هستند ـ آيا مجاز است به دستور غير
اهل بيت كه مخالف دستور اهل بيت است عمل شود ؟
مشرك كيست ؟
قرآن در آيات متعددي لزوم
كفر ورزيدن به طاغوت را بيان كرده است . 25 و ائمه نيز در روايات بسياري توجه
داده اند كه هرگونه اطاعت از غير اهل بيت ،
اطاعت طاغوت و باطل و شرك است . اينك چند
نمونه را در اينجا مي آوريم :
1 . ابوالصباح كناني از
امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود :
« يَا أَبَا
الصَّبَّاحِ ، إِيَّاكُمْ وَالْوَلاَئِجَ ،
فَإِنَّ كُلَّ وَلِيجَة دُونَنَا ، فَهِيَ
طَاغُوتٌ أَوْ قَالَ : نِدّ » . 26
« اي ابوالصباح ! بر
حذر باش از رابطه ها و اعتماد كردن ها ، زيرا
هر گونه رابطه و اعتمادي به غير ما ، طاغوت يا
گمراهي است . »
2 . طبق نقل بصائرالدرجات
، فضيل بن يسار از قول امام باقر ( عليه السلام ) گفته : « كُلُّ مَا
لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ
بَاطِلٌ » ؛ 27 « هر دستور
ديني كه از اين بيت ( بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) نباشد باطل
است . »
3 . حسن بن اسحاق از حضرت
رض ( عليه السلام ) و او از اجداد خود ، از رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كردند كه
فرمود :
« . . . و هر كس دين داري ورزد به چيزي كه شنيده ، از غير
راهي كه خدا براي خلقش گشوده ، او مشرك است و راه مورد اطمينان بر وحي خدا
، محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است . » 28
و مثل همين را مفضّل بن
عمر از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده است . 29
4 . خداوند متعال در آيه
شريفه مي فرمايد :
( . . . اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ أَرْباباً
مِنْ دُونِ اللهِ . . . ) ؛ « اهل كتاب ، عالمان و عابدان خود را ربّ و
معبودهايي در مقابل خدا قرار دادند . » 30
امام صادق ( عليه السلام ) در تفسير اين آيه
فرمود :
« اهل كتاب آن ها را
عبادت نمي كردند ، ليكن علما و عباد اهل كتاب
چيزهايي را براي مردم حلال مي كردند و مردم
مي پذيرفتند و چيزهايي را براي مردم حرام
مي كردند و مردم مي پذيرفتند ؛ از اين رو
معبوداني غير خدا شدند . » 41
5 . حضرت علي ( عليه السلام ) فرمود :
« وَإِنَّمَا النَّاسُ
رَجُلاَنِ : مُتّبعٌ شِرْعَةً ، وَمُبْتَدِعٌ
بِدْعَةً ، لَيْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ
بُرْهَانُ سُنَّة وَلاَ ضِيَاءُ حُجَّة » .
« همانا مردم در امور دين دو گروه هستند ؛ يك گروه دنبال
كننده شرع و شريعت و گروه ديگر ، آورنده بدعت كه نه برهان و دليلي از سنت
دارد ، و نه نور و روشنايي از حجت و استدلال . » 32
6 . ابن ابي ليلي گويد :
من و ابوحنيفه بر امام صادق ( عليه السلام ) وارد شديم ، امام به
ابوحنيفه گفت : اي نعمان ، از قياس بر حذر باش
؛ زيرا پدران من از رسول خد ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده اند
كه فرمود :
« مَنْ قَاسَ شَيْئاً
مِنَ الدِّينِ بِرَأْيِهِ قَرَنَهُ اللَّهُ
مَعَ إِبْلِيسَ فِي النَّارِ فانّ اوّلَ مَنْ
قاسَ ابليس حينَ قال : خلقتَني من نار وخلقته
مِن طين ، فَدَع الرأيَ و القياس وما قالَ
قومٌ ليس لَهُ في دين الله البرهان ، فاِنَّ
دينَ الله لم يوضع بالآراء و المقائيس » ؛
« هر كس چيزي از دين را با رأي خودش قياس كند
، خداوند او را با ابليس در آتش قرين سازد ،
زيرا اول كسي كه قياس كرد ابليس بود . پس رأي
و قياس را و آنچه كه گروهي بدون برهان در دين
گفتند رها كن ، زيرا دين خدا با آراي شخصي و
قياس ها تنظيم نشده است » . 33
پىنوشتها:
1 . احزاب : 21
2 . تعبير آيه 26 سوره انبيا كه در زيارات نيز آمده است .
3 . مضمون آيه 57 سوره فرقان .
4 . غررالحكم ، ج 2 ، ص 1853 .
5 . غررالحكم ، ج 2 ، ص1840
6 . همان
7 . شوري : 23 .
8 . فرقان : 57
9 . غرر الحكم ، ج2 ،
ص1832
10 . اين بيان همان مطلبي است كه در آيه ( 47 ) اعراف اشاره شده است : (
وَ عَلَي اْلأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ
كُلاًّ بِسِيماهُمْ . . . )
11 . غررالحكم ، ج2 ، ص1842
12 . زمر : 65
13 . المزار عند الأئمه ، ص5
14 . شوري : 23
15 . فرقان : 57
16 . توبه : 30
17 . همان
18 . نور : 40
19 . انعام : 124
20 .يونس : 35
21 . وسائل الشيعة ، ج18 ، ص12 ؛ اصول كافي ، كتاب فضل العلم ، باب 12 ، حديث 3
22 . همان ، ص16 ، ش 33 به نقل از تحف العقول
23 . بحارالأنوار ، ج23 ، ص108 ، به نقل از الجمع بين الصحاح الستة » حدود 20 منبع
از كتاب هاي معتبر اهل سنت نيز اين حديث را آورده اند ؛ الغدير ، ج3 ، ص65 و 80 و
297 و . . .
24 . حشر : 7
25 . النحل : 36 و زمر : 17
26 . وسائل الشيعة ، ج18 ، ص96
27 . همان ، ص94
28 . « . . . و من دان بِسماع مِن غيرالباب الذي فتحه الله لخلقه فهو مشرك ، والباب
المأمون علي وحي الله محمد ( صلّي الله عليه وآله ) » ، وسائل
الشيعة ، ج18 ، ص93
29 . همان ، ص92 ، شماره 12 ، باب 10
30 . توبه : 31
31 . وسائل الشيعة ، ج18 ، باب 10 ، صفات قاضي ، حديث 25 و 28 و 29
32 .وسائل الشيعة ، ج18 ، باب10 ، صفات قاضي ، ص 97 ، حديث 31
33 . همان ، ص29 ، باب 6 ، حديث 26