ترجمه كامل الزيارات
جلد سوم

ابى القاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولويه القمى
مترجم : سيد محمد جواد ذهنى تهرانى

- ۱۹ -


درود بر فرشتگان معين و مشخص حق تعالى ، درود بر فرشتگانى كه بر زمين نازل شدند درود بر ملائكه و فرشتگان خدا كه رديف هم قرار دارند، درود بر فرشتگان خدا كه در اين حرم به اذن خدا اقامت كرده اند.
سپس بگو:
خدايا لعنت كن آن دو نفرى را كه نعمتت را تبديل و با كتابت مخالفت و آياتت را انكار نموده و رسولت را متهم ساختند، خدايا گور ايشان و باطنشان را از آتش پر نما و آماده كن براى ايشان عذابى دردناك و ايشان و دوستان و پيروانشان را در دوزخ محشور نما و ايشان و دوستان و پيروانشان را روز قيامت كور و كر و لال محشور كن .
مسكنشان را دوزخ قرار بده دوزخى كه هر گاه آتشش خاموش شود باز آن را شديدتر سوزان و شعله ور مى نمائى ، خدايا اين زيارت را آخرين عهد و زيارت من نسبت به قبر پسر پيغمبرت قرار مده ، خدايا او را مقامى محمود و شايسته عنايت بفرما كه به واسطه اش دينت را يارى كرده و به توسطش دشمنانت را نابود نمائى چه آنكه خودت اين وعده را داده اى و تو خدائى هستى كه خلف وعده نمى نمائى .
و در زيارت قبور هر يك از ائمه عليه السلام همين زيارت نامه را مى توانى بخوانى .
متن :


و تقول عند كل امام زرته ان شاء الله تعالى :
السلام عليك يا ولى الله ، السلام عليك يا حجة الله ، السلام عليك يا نور الله فى ظلمات الارض ، السلام عليك يا امام المومنين و وارث علم النبيين و سلالة الوصيين ، و الشهيد يوم الدين ، الشهد انك و آباءك الذين كانوا من قبلك ، و ابناءك الذين من بعدك موالى و اوليائى و ائمتى ، و اشهد انكم اصفياء الله و خزنته و حجته ، البالغة ، انتجبكم بعلمه انصارا لدينه ، و قواما بامر، و خزانا لعلمه ، و حفظة لسره ، و تراجمة لوحيه ، و معدنا لكلماته ، و اركانا لتوحيده ، و شهودا على عباده ، و استودعكم خلقه ، و اورثكم كتابه ، و خصكم بكرائم التنزيل ، و اعطاكم التاويل ، جعلكم تابوت حكمته ، و منارا فى بلاده ، و ضرب لكم مثلا من نوره ، و اجرى فيكم من علمه ، و عصمكم من الزلل ، و طهركم من الدنس ، و اذهب عنكم الرجس ، و بكم تمت النعمة ، و اجتمعت الفرقة ، و ئتلفت الكلمة ، و لزمت الطاعة المفترضه ، و المودة المواجبة ، فانتم اولياوه النجباء، و عباده المكرمون ، اتيتك يابن رسول الله عارفا بحقك ، مستبصرا بشانك ، معاديا لاعدائك ، مواليا لاوليائك ، بابى انت و امى صلى الله عليك و سلم تسليما، اتيت ، وافدا زائرا عائذا مستجيرا مما جنيت على نفسى ، و احتطبت على ظهرى ، فكن لى شفيعا، ان لك عند الله مقاما، و انت عندى الله وجيه ، آمنت بالله و بما انزل عليكم و اتولى آخركم بما توليت به اولكم ، و ابرء من كل وليجة دونكم ، و كفرت بالجبت و الطاغوت و اللات و العزى .


ترجمه :

دنباله زيارت جامعه دوم


و به زيارت هر يك از ائمه عليه السلام كه رفته باشى بخوان :
درود بر تو اى ولى خدا، درود بر تو اى حجت خدا، درود بر تو اى نور خدا در تاريكى هاى زمين ، درود بر تو اى امام اهل ايمان و وارث علم انبياء و فرزند اوصياء و شهيد و حاضر روز قيامت ، شهادت مى دهم كه تو و پدرانت كه پيش از تو بوده و فرزندانت كه بعد از تو هستند سروران و اولياء و پيشوايان من هستند، شهادت مى دهم كه شما برگزيدگان خدا و نگهبانان او و حجت هاى بالغه او بوده كه با علمش شما را ياوران دين خودش قرار داد خودش قرار داد، به امر او قائم هستيد و نگهبانان علم او مى باشيد و حافظ اسرارش بوده و بازگو كننده وحى او و معدن و مركز كلمات و اركان و ستون هاى توحيدش و شاهدها بر بندگانش مى باشيد، خداوند مخلوقاتش را به شما سپرده و كتابش را به ميراث به شما داده ، و اختصاص داد شما را به آيات كريمه و تاويل آنها را به شما اعطاء فرمود، قرار داد شما را صندوق حكمتش و علامت هدايت در شهرهاى خودش ، براى نورش مثل به شما زده ، از علمش در شما جارى نموده ، شما را از هر لغزشى بازداشت و از هر آلودگى پاك نمود، رجس و پليدى را از شما بركنار داشت ، بواسطه شما نعمت هاى خود را تحقق داد، بواسطه شما جدائى ها را به صورت اجتماع در آورد و به توسط شما بين كلمات تاليف و جمع نمود، و به وساطت شما طاعت واجب لازم شده و مودت و محبت لازم تحقيق يافته ، پس ‍ شما اولياء و برگزيدگان او و بندگان با كرمش مى باشيد، اى پسر رسول خدا به زيارتت آمده ام در حالى كه به حقت عارف و به شان و مقامت مستبصر هستم ، دشمنانتان را دشمن داشته و دوستانتان را دوست مى دارم ، پدر و مادرم فدايت باد، رحمت خدا و درودش بر تو باد، به نزدت آمده ام در حالى كه مسافر و زائرم ، از جنايت هائى كه بخود كرده و كوله بار سنگينى كه براى خويش فراهم نموده ام به تو پناه آورده ام پس شافع من باش زيرا تو نزد خدا مقامى معلوم و مشخص دارى و تو نزد خدا وجيه و آبرومند هستى ، به خدا و به آنچه نازل به شما شده ايمان دارم ، آخرين نفر شما را دوست دارم همان طورى كه اولين نفرتان را دوست مى دارم و بى زارى مى جويم از هر برگزيده اى كه غير شما باشد و به هر باطل و بيهوده و لات و عزى كفر ورزيده و آنها را انكار دارم .

الباب الخامس و المائة فضل زيارة المومنين و كيف يزارون


متن :


1- حدثنى ابوالعباس محمد بن جعفر الرزاز القرشى الكوفى ، عن خاله محمد بن الحسيبن بن ابى الخطاب ، عن عمرو بن عثمان الرازى (قال : سمعت ابالحسن الاول عليه السلام يقول : من لم يقدر ان يزورنا فليزر صالحى موالينا يكتب له ثواب زيارتنا، و من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحين موالينا يكتب له ثواب صلتنا).
2- حدثنى محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد، عن الحسن بن متيل ، عن محمد بن عبد الله بن مهران ، عن عمرو بن عثمان (قال : سمعت الرضا عليه السلام يقول : من لم يقدر على صلتنا فليصل على صالحى موالينا يكتب له ثواب صلتنا، و من لم يقدر على زيارتنا فليزر صالحى موالينا يكتب له ثواب زيارتنا).
3- حدثنى ابى ؛ و محمد بن يعقوب ؛ و جماعة مشايخى -رحمة الله عليه - عن محمد بن يحيى ، عن محمد بن احمد بن يحيى قال : كنت بفيد فمشيت مع على بن بلال الى قبر محمد بن اسماعيل بن بزيع قال : فقال لى على بن بلال : قال لى صاحب هذا القبر عن الرضا عليه السلام : من اتى قبر اخيه المومن وضع يده على القبر و قرء (انا انزلناه ) سبع مرات ، امن يوم الفزع الاكبر.



باب صد و پنجم فضيلت زيارت مومنين وكيفيت آن


ترجمه :
(حديث اول )
ابو العباس بن محمد بن جعفر رزاز قرشى كوفى ، از دائى خود محمد بن الحسين بن ابى الخطاب ، از عمرو بن عثمان الرازى وى گفت : از اباالحسن الاول عليه السلام شنيدم كه مى فرمودند:
كسى كه نمى تواند ما را زيارت كند پس دوستان صالح و شايسته ما را زيارت كند كه ثواب زيارت ما برايش نوشته مى شود و كسى كه بر احسان به ما قادر نباشد پس به دوستان شايسته و صالح ما احسان كند كه ثواب احسان به ما برايش نوشته مى شود.
(حديث دوم )
محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد، از حسن بن متيل ، از محمد بن عبد الله بن مهران ، از عمرو بن عثمان ، وى مى گويد: از حضرت رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمودند:
كسى كه بر احسان به ما قادر نيست پس به دوستان شايسته و صالح ما احسان كند كه ثواب احسان به ما برايش نوشته مى شود و كسى كه بر زيارت ما قادر نيست ، دوستان صالح و شايسته ما را زيارت كند كه ثواب زيارت ما برايش نوشته مى شود.
(حديث سوم )
پدرم ، و محمد بن يعقوب و جماعتى از اساتيدم رحمه الله عليه از محمد بن يحيى ، از محمد بن احمد بن يحيى نقل كرده اند كه وى گفت : من در (فيد) (شهركى است بين كوفه و مكه ) بودم پس با على بن بلال به طرف قبر محمد بن اسماعيل بن بزيع مى رفتيم ، على بن بلال به من گفت :
صاحب اين قبر از حضرت رضا عليه السلام برايم نقل كرد كه آن جناب فرمودند:
كسى كه بالاى قبر برادر مومنش رفته و دست روى آن گذارده و سوره (انا انزلناه ) را هفت مرتبه بخواند از روز فزع اكبر در امان مى باشد.
متن :


4- حدثنى محمد بن الحسين بن مت الجوهرى ، عن محمد بن احمد ابن يحيى بن عمران قال : كنت بفيد فقال محمد بن على بن بلال : مربنا الى قبر محمد بن اسماعيل بن بزيع ، فذهبنا الى عند قبره فقال محمد بن على : حدثنى صاحب هذا القبر عن الرضا عليه السلام انه من زار قبر اخيه المومن فاستقبل البقلة و وضع يده على القبر و قرء: (انا انزلنا فى ليلة القدر) سبع مرات امن من الفزع الاكبر).
5- وحدثنى محمد بن الحسين بن مت الجوهرى ، عن محمد بن احمد، عن على بن اسماعيل ، عن محمد بن عمرو، عن ابان ، عن عبد الرحمن بن ابى عبد الله (قال : سالت ابا عبد الله عليه السلام كيف اضع يدى على قبور المومنين ؟ فاشار بيده الى الارض فوضعتها عليها و هو مقابل القبلة ).
6- و عنه ، عن محمد بن احمد، عن موسى بن عمر (ان ) عن عبد الله الحجال عن صفوان الجمال (قال : سمعت ابا عبد الله عليه السلام يقول : كان رسول الله صلى الله عليه و آله يخرج فى ملا من الناس من اصحابه كل عشية خميس الى بقيع المدنيين فيقول - ثلاثا-: (السلام عليكم يا اهل الديار)- و ثلاثا- (رحمكم الله )، ثم يلتفت الى اصحابه و يقول : هولاء خير منكم ، فيقولون : يا رسول الله و لم ؟ آمنوا و آمنا، و جاهدوا و جاهدنا؟ فيقول : ان هولاء آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم ، و مضوا على ذلك و انا لهم على ذلك شهيد، و انتم تبقون بعدى ، و لا ادرى ما تحدثون بعدى .


ترجمه :
(حديث چهارم )
محمد بن الحسين بن مت الجوهرى ، از محمد بن احمد بن يحيى بن عمران ، وى گفت :
من در (فيد) بودم ، محمد بن على بن بلال گفت : ما را به طرف قبر محمد بن اسماعيل بن بزيع مرور دادند پس به قبر رسيديم ، محمد بن على گفت : صاحب اين قبر از حضرت رضا عليه السلام برايم نقل كرد كه آن جناب فرمودند:
كسى كه قبر برادر مومنش را زيارت كند پس رو به قبله كرده و دستش را روى قبر گذارد و سوره (انا انزلناه فى ليلة القدر) را هفت مرتبه بخواند از فزع اكبر سالم بماند.
(حديث پنجم )
محمد بن الحسين بن مت الجوهرى ، از محمد بن احمد، از على بن اسماعيل ، از محمد بن عمرو، از ابان ، از عبد الرحمن بن ابى عبد الله ، وى مى گويد: از حضرت ابى عبد الله پرسيدم :
چگونه دستم را بر قبور مومنين بگذارم ؟
حضرت با دست مباركشان به زمين اشاره كرده پس آن را بر زمين نهادند در حالى كه مقابل قبله قرار داشتند.
(حديث ششم )
از محمد بن الحسين ، از محمد بن احمد، از موسى بن عمران ، از عبد الله الحجال ، از صفوان الجمال ، وى مى گويد:
از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمودند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله در هر شب جمعه با گروهى از اصحابشان به قبرستان بقيع در مدينه تشريف مى بردند و در آنجا سه مرتبه مى فرمودند:
السلام عليكم يا اهل الديار (سلام و درود بر شما اى اهل شهرها).
و سه مرتبه مى فرمودند: رحمكم الله (خدا شما را رحمت كند).
سپس به اصحابشان توجه نموده و مى فرمودند:
اين اهل قبور از شما بهتر هستند.
اصحاب عرض مى كردند: اى رسول خدا براى چه ؟ ايشان ايمان آورده ، ما نيز ايمان آورده ايم ، ايشان جهاد كرده اند، ما نيز جهاد كرده ايم ؟
حضرت مى فرمودند:
ايشان ايمان آورده ولى ايمانشان را به ظلم و ستم آلوده نكردند و با همين حال از دنيا رفتند و من بر اين امر شهادت مى دهم و شما پس از من در اين دنيا باقى مى مانيد و نمى دانم پس از من چه خواهيد كرد.
مترجم گويد:
اين كلام حضرت اشاره است به ارتداد و ستم هاى اصحاب پس از رحلت آن وجود مبارك پس كلمه (لا ادرى ) نه به معناى نفى علم باشد بلكه كنايه است از حوادث واقعه بعد از آن جناب چنانچه در عرف اين نحو تعبير معمول مى باشد.
متن :


7- حدثنى محمد بن عبد الله بن جعفر الحميرى ، عن ابيه ، عن هارون ابن مسلم ، عن مسعدة بن زياد، عن جعفر بن محمد، عن ابيه ، عن آبائه عليه السلام قال : دخل على امير المومنين مقبرة - و معه اصحابه - فنادى :
يا اهل التربة و يا اهل الغربة ، و يا اهل الخمود، و يا اهل الهمود، اما اخبار ما عندنا: فاما اموالكم قد قسمت ، و نساوكم قد نكحت و دوركم قد سكنت ، فما خبرما عندكم ؟!!) ثم التفت الى اصحابه و قال : اما و الله لو يوذن لهم فى الكلام لقالوا: لم يتزود مثل التقوى زاد (خير الزاد التقوى ).
8- حدثنى ابى -رحمة الله عليه - و محمد بن الحسن ، عن الحسن بن متيل ، عن سهل بن زياد، عن محمد بن سنان ، عن اسحاق بن عمار، عن ابى الحسن عليه السلام (قال : قلت له : المومن يعلم بمن يزور قبره ؟ قال : نعم ؛ و لايزال مستانسا به ما زال عنده ، فاذا قام و انصرف من قبره دخله من انصرافه عن قبره وحشة ).
9- حدثنى الحسن بن عبد الله بن محمد بن عيسى ، عن ابيه عن جده ، عن عبد الله بن المغيرة ، عن عبد الله بن سنان (قال : قلت لابى عبد الله عليه السلام : كيف اسلم على اهل القبور؟ قال : نعم ؛ (السلام على اهل الديار من المومنين و المسلمين ، انتم لنا فرط و نحن ان شاء الله بكم لا حقون ).
حدثنى ابى -رحمة الله عليه - عن الحسين بن الحسن بن آبان ، عن محمد ابن اورمة ، عن عبد الله بن سنان قال : قلت لابى عبد الله عليه السلام - و ذكره مثله -


ترجمه :
(حديث هفتم )
محمد بن عبد الله بن جعفر حميرى از پدرش از هارون بن مسلم از مسعدة بن زياد از حضرت جعفر بن محمد از پدران بزرگوارشان عليه السلام حضرت فرمودند:
حضرت اميرالمومنين على عليه السلام در حالى كه اصحابشان همراه بودند وارد قبرستانى شده و باصداى بلند فرمودند:
اى اهل خاك ، و اى اهل غربت واى اهل خموشى ، واى مردگان ، اما خبرهائى كه نزد ما است عبارتند از:
اموال شما قسمت شد، زنانتان ازدواج كردند، خانه هايتان را ديگران ساكن شدند.
حال بگوئيد اخبار نزد شما چيست ؟!!
سپس به اصحابشان توجه نموده و فرمودند:
به خدا سوگند اگر اذن به ايشان داده شود كه سخن بگويند خواهند گفت : هيچ توشه اى براى اين جا مثل تقوى و پرهيز كارى نيست (بهترين توشه تقوا است ).
(حديث هشتم )
پدرم رحمه الله عليه و محمد بن الحسن ، از حسن بن متيل ، از سهل بن زياد، از محمد بن سنان ، از اسحق بن عمار، از حضرت ابى الحسن عليه السلام ، اسحق مى گويد: محضر مباركش عرضه داشتم .
آيا مومن آگاه است از كسى كه قبر او را زيارت مى كند؟
حضرت فرمودند:
بلى ، پيوسته تا مادامى كه زائر بر سر قبرش هست با او مانوس مى باشد و وقتى زائر بلند شده و از سر قبر او بر مى گردد از برگشتن وى وحشتى در مومن ميت پيدا مى شود.
(حديث نهم )
حسن بن عبد الله بن محمد بن عيسى ، از پدرش ، از جدش ، از عبد الله بن مغيره ، از عبد الله بن سنان ، وى مى گفت :
محضر مبارك حضرت ابى عبد الله عليه السلام عرض كردم : بر اهل قبور چگونه سلام دهم ؟
حضرت فرمودند:
آرى ، بگو:
السلام على اهل الديار من المومنين و المسلمين (درود بر مومنين و مسلمين كه اهل شهرها مى باشند).
انتم لنا فرط (شما بر ما سبقت گرفتيد)
و نحن ان شاء الله بكم لا حقون (ما نيز ان شاء الله پشت سر شما خواهيم آمد.)
پدرم رحمة الله عليه ، از حسين بن حسن بن ابان ، از محمد بن اورمه ، از عبد الله بن سنان نقل كرده كه وى گفت :
محضر مبارك حضرت ابى عبد الله عليه السلام عرض كردم ... عين حديث گذشته را ذكر نموده است .
متن :


10- حدثنى الحسن بن عبد الله ، عن ابيه ، عن الحسن بن محبوب ، عن عمرو بن ابى المقدام ، عن ابيه (قال : مررت مع ابى جعفر عليه السلام : بالبقيع فمررنا بقبر رجل من اهل الكوفة من الشيعة ، فقلت لابى جعفر عليه السلام : جعلت فداك هذا قبر رجل من الشيعة ، قال : توقف عليه و قال : (اللهم ارحم غربته ، وصل وحدته ، و آنس وحشته ، آمن روعته ، و اسكن اليه من رحمتك ما يستغنى بها عن رحمة من سواك ، و الحقه بمن كان يتولاه ) ).
11- حدثنى ابى -رحمة الله عليه - عن الحسين بن الحسن بن ابان ، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن القاسم بن سليمان ، عن جراح المدائنى (قال : سالت ابا عبد الله عليه السلام : كيف التسليم على اهل القبور؟ قال : تقول : (السلام على اهل الديار من المومنين و المسلمين ، رحم الله المستقدمين منكم و المستاخرين ، و انا ان شاء الله بكم لا حقون ) ).
و رواه البرقى ، عن ابيه عن النضر بن سويد، عن القاسم بن سليمان ، عن جراح المدائنى قال : سالت ابا عبد الله عليه السلام - و ذكره مثله -
12- و جدت فى بعض الكتب : محمد بن سنان ، عن المفضل (قال : قال : من قرء انا انزلناه ) عند قبر مومن سبع مرات بعث الله اليه ملكا يعبد الله عند قبره ، و يكتب (له و) للميت ثواب ما يعمل ذلك الملك ، فاذا بعثه الله من قبره لم يمر على هول الا صرفه الله عنه بذلك الملك (الموكل ) حتى يدخله الله به الجنة ، و تقرء بعد (الحمد)، (انا انزلناه ) سبعا، (المعوذتين )، و (قل هو الله احد) و (آية الكرسى ) ثلاثا ثلاثا.


ترجمه :
(حديث دهم )
حسن بن عبد الله ، از پدرش ، از حسن بن محبوب ، از عمرو بن ابى المقدام ، از پدرش ، وى گفت : در خدمت حضرت ابى جعفر عليه السلام به قبرستان بقيع عبور كرديم ، به قبر مردى از شيعيان كه اهل كوفه بود رسيديم ، به حضرت عرض كردم : اين قبر يكى از شيعيان است فدايت شوم .
راوى مى گويد: حضرت درنگ نمود و فرمودند:
بار خدايا به غربتش رحم نما، وحدت و تنهائيش را به پيوند مبدل كن ، در حال وحشتش انس برقرا فرما، هراس او را بر طرف كن ، از رحمتت ان قدر نصيبش نما كه از رحمت غير تو بى نياز گردد، و ملحقش كن به آنانكه وى ايشان را دوست دارد.
(حديث يازدهم )
پدرم رحمه الله عليه ، از حسين بن حسن بن ابان ، از حسين بن سعيد، از نضر بن سويد، از قاسم بن سليمان ، از جراح مدائنى ، وى مى گويد:
از حضرت ابى عبدالله عليه السلام پرسيدم : سلام دادن به اهل قبور چگونه است ؟
حضرت فرمودند: بگو:
السلام على اهل الديار من المومنين و المسلمين (درود بر اهل شهرها كه عبارتند از مومنين و مسلمين ) رحم الله المستقدمين منكم المستاخرين (خدا رحمت كند سابقين و لا حقين ايشان را).
و انا ان شاء الله بكم لا حقون (ان شاء الله ما نيز به شما ملحق خواهيم شد).
برقى از پدرش ، از نضر بن سويد، از قاسم بن سليمان ، از جراح مدائنى نقل كرده كه وى گفت :
از حضرت ابى عبد الله عليه السلام پرسيدم ... و مثل همان حديث قبلى را ذكر نموده است .
(حديث دوازدهم )
در برخى از كتب چنين يافتم :
محمد بن سنان ، از مفضل نقل كرده ، وى گفت : فرمود:
كسى كه (انا انزلناه ) را هفت مرتبه نزد قبر مومن بخواند خداوند متعال فرشته اى را به آنجا فرستاده تا خدا را در همان مكان عبادت كند و براى خواننده وميت ثواب عبادت آن فرشته منظور مى شود.
و وقتى خداوند ميت را از قبر بيرون آورده بواسطه آن فرشته موكل هول و هراس را از او بر طرف مى كند تا داخل بهشتش نمايد.
بعد از سوره حمد (انا انزلناه ) را هفت بار بخوان سپس (معوذتين ) يعنى قل اعوذب برب الفلق و قل اعوذ برب الناس و (قل هو الله احد) و (آية الكرسى ) هر كدام را سه بار قرائت نما.
متن :


13- حدثنى ابى -رحمة الله عليه - عن الحسين بن الحسن بن ابان ، عن محمد ابن ارمة ، عن الضنر بن سويد، عن عاصم بن حميد، عن محمد ابن مسلم ، عن ابى جعفر عليه السلام قال : مسعته يقول : كان رسول الله صلى الله عليه و آله اذا مر بقبور قوم من المومنين قال : (السلام عليكم من ديار قوم مومنين ، و انا ان شاء الله بكم لاحقون ).
14- و (ابى )، عن الحسين بن الحسن بن ابان ، عن محمد بن اورمة ، عن على بن الحكم ، عن ابن جلان (قال : قام ابوجعفر عليه السلام على قبر رجل فقال : (اللهم صل وحدته ، و آنس وحشته ، و اسكن اليه من رحمتك ما يستغنى به عن رحمة من سواك ) ).
15- و حدثنى محمد بن عبد الله بن جعفر الحميرى ، عن ابيه ، عن احمد بن محمد ابى عبد الله البرقى ، عن الحسن بن على الوشاء، عن على ابن ابى حمزة قال : سالت ابا عبد الله عليه السلام كيف نسلم على اهل القبور؟ قال : نعم ؛ تقول : السلام على اهل الديار من المومنين و المومنات ، و المسلمين و المسمات ، انتم لنا فرط و انا بكمل ان شاء الله لا حقون .


ترجمه :
(حديث سيزدهم )
پدرم رحمة الله عليه ، از حسين بن حسن بن ابان ، از محمد بن اورمه ، از نضر بن سويد، از عاصم بن حميد، ازمحمد بن مسلم از حضرت ابى جعفر عليه السلام ، وى گفت : شنيدم آن حضرت مى فرمودند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله هر گاه به قبور دسته اى از مومنين عبور مى كردند مى فرمودند: السلام عليكم من ديار قوم مومنين (سلام بر شما كه از شهرهاى قوم اهل ايمان هستيد).
و انا ان شاء الله بكم لا حقوق (ما نيز ان شاء الله به شما ملحق خواهيم شد).
(حديث چهاردهم )
و پدرم از حسين بن حسن بن ابان ، از محمد بن اورمه ، از على بن الحكم ، از ابن عجلان نقل كرده كه وى گفت :
حضرت ابو جعفر عليه السلام بر سر قبر مردى ايستاده و فرمودند:
اللهم صل وحدته (خدايا وحدت و تنهائى او را به پيوند مبدل كن ).
و آنس وحشته (در حال وحشتش انس بر قرار كن ).
و اسكن اليه من رحمتك ، يستغنى به عن رحمة من سواك از رحمتت آن قدر نصيبش نما كه از رحمت و عنايت غير تو بى نياز گردد.)
(حديث پانزدهم )
و محمد بن عبد الله بن جعفر حميرى ، از پدرش ، از احمد بن محمد بن ابى عبد الله برقى ، از حسن بن على الوشاء از على بن ابى حمزه ، وى گفت : از حضرت ابى عبد الله عليه السلام پرسيدم : بر اهل قبور چگونه سلام دهيم ؟
حضرت فرمودند:
آرى بگو:
السلام على اهل الديار من المومنين و المومنات و المسلمين و المسلمات ، انتم لنا فرط و انابكم ان شاء الله لا حقوق .
(درود بر اهل شهرها كه مومنين و مومنات و مسلمين و مسلمات باشند، شما بر ما سبقت گرفتيد و ما نيز به شما ان شاء الله ملحق خواهيم شد).
متن :


16- حدثنى ابى -رحمة الله عليه - و على بن الحسين ؛ و غيرهما، عن سعد ابن عبد الله ، عن احمد بن محمد بن خالد، عن ابيه ، عن هارون بن الجهم عن المفضل بن صالح ، عن سعد بن طريف ، عن الاصبغ بن نباتة (قال : مر على امير المومنين عليه السلام على القبور فاخذ فى الجادة ، ثم قال عن يمينه :
(السلام عليكم يا اهل القبور من اهل القصور، انتم لنا فرط و نحن لكم تبع ، و انا ان شاء الله بكم لا حقون )؛ ثم التفت عن يساره فقال : (السلام عليك يا اهل القبور)- الى آخره -).
17- حدثنى محمد بن الحسن بن الوليد- عمن ذكره - عن احمد بن ابى عبد الله البرقى ، عن ابيه عن سعدان بن مسلم ، عن على بن ابى حمزة عن ابى بصير، عن ابى عبد الله عليه السلام (قال يخرج احدكم الى القبور فيسلم و يقول :
(السلام على اهل القبور، السلام على من كان فيها من المومنين و المسلمين ، انتم لنا فرط و نحن لكم تبع و انا بكم لا حقون ، و انا لله و انا اليه راجعون ، يا اهل القبور، يا اهل القبور كيف وجدتم طعم الموت ؟! ). ثم يقول : (ويل لمن صار الى النار)، ثم يهرق دمعته و ينصرف ).
18- و عنه باسناده ، عن البرقى قال : حدثنا بعض اصحابنا، عن عباس بن عامر القصبانى ، عن يقطين قال : اخبرنا ربيع بن محمد المسلى قال : كان ابو عبد الله عليه السلام اذا دخل الجبانة تقول السلام على اهل الجنة .


ترجمه :
(حديث شانزدهم )
پدرم رحمة الله عليه و على بن الحسين و غير اين دو، از سعد بن عبد الله ، از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش از هارون بن جهم ، از مفضل بن صالح ، از سعد بن طريف ، از اصبغ بن نباته ، وى گفت :
حضرت اميرالمومنين على عليه السلام بر قبور كردند، پس در وسط راه ايستاده سپس به طرف راست توجه كرده و فرمودند:
السلام عليكم يا اهل القبور من اهل القصور (درود بر شما اى كسانى كه در قصرها بوده و اكنون در قبرها خفته ايد.
لنتم لنا فرط و نحن لكم تبع و انا ان شاء الله بكم لاحقون (شما بر ما سبقت گرفتيد و ما بدنبال شما بوده و انشاء الله به شما ملحق خواهيم شد).
سپس به طرف چپ توجه نموده و فرمودند:
السلام على اهل القبور... تا آخر كلمات زيارت .
(حديث هفدهم )
محمد بن الحسن بن الوليد از كسى كه ذكرش نموده ، از احمد بن ابى عبد الله برقى ، از پدرش ، از سعد بن مسلم ، از على بن ابى حمزه ، از ابى بصير، از حضرت ابى عبد الله عليه السلام ، حضرت فرمودند:
هر گاه يكى از شما به قبرستان رفتيد، و ابتداء به اهل قبور سلام كرده و سپس بگوئيد:
درود بر اهل قبور، درود بر مومنين و مسلمين كه در قبور مى باشند، شما بر ما سبقت گرفتيد و ما تابع شما بوده و ان شاء الله به شما ملحق خواهيم شد، ما براى خدا بوده و به سوى او بر مى گرديم ، اى كسانى كه در قبرها خفته ايد بعد از آنكه در قصرها بوديد، اى كسانى كه در قبرها خوابيده ايد بعد از آنكه اهل نعمت و سرور و شادى بوديد، به قبور داخل شديد، اى اهل قبور: مزه مرگ را چگونه يافتيد؟!
سپس بگوئيد:
واى بر كسى كه پس از اين وادى به دوزخ داخل شود.
سپس اشگهاى آن حضرت ريخت و از قبرستان باز گشتند.
(حديث هيجدهم )
محمد بن الحسن الوليد باسنادش از برقى ، وى گفت :
برخى اصحاب از عباس بن عامر قصبانى ، از يقطين ، گفت :
ربيع بن محمد مسلى به ما خبر داد و گفت :
حضرت ابى عبد الله عليه السلام هر گاه به قبرستان داخل مى شدند مى فرمودند:
درود بر اهل بهشت .

الباب السادس و المائة فضل زيارة فاطمة بنت موسى بن جعفر عليه السلام بقم


متن :


1- حدثنى على بن الحسين بن موسى بن بابويه ، عن على بن ابراهيم بن هاشم ، عن ابيه ، عن سعد بن سعد، عن ابى الحسن الرضا عليه السلام (قال : سالته عن زيارة فاطمة بنت موسى عليه السلام ، قال : من زارها فله الجنة ).
2- حدثنى ابى -رحمة الله عليه - و اخى و الجماعة ، عن احمد بن ادريس ؛ و غيره ، عن العمركى بن على البوفكى - عمن ذكره - عن ابى الرضا عليه السلام قال : من زار قبر عمقى بقم فله الجنة .



باب صد وششم فضيلت زيارت حضرت فاطمه دختر موسى بن جعفر صلوات الله عليه در شهر قم


ترجمه :
(حديث اول )
على بن الحسن بن بابويه ، از على بن ابراهيم بن هاشم ، از پدرش از سعد بن سعد، از حضرت ابى الحسن الرضا عليه السلام ، وى گفت : از آن حضرت راجع به زيارت حضرت فاطمه دختر موسى بن جعفر سلام الله عليه پرسيدم ؟
حضرت فرمودند:
كسى كه او را زيارت كند بهشت برايش خواهد بود.
(حديث دوم )
پدرم رحمة الله عليه و برادرم و جماعتى ، از احمد بن ادريس ، و غير او، از عمركى بن على البوفكى ، از كسى كه ذكرش نموده از حضرت ابى الرضا سلام الله عليهما، حضرت فرمودند:
كسى كه قبر عمه ام را در قم زيارت كند بهشت برايش مى باشد.

الباب السابع و المائة فضل زيارة قبر عبد العظيم بن عبد الله الحسنى بالرى


متن :


1- حدثنى على بن الحسين بن موسى بن بابويه ، عن محمد بن يحيى العطار- عن بعض اهل الرى - قال : دخلت على بن الحسن العسكرى عليه السلام فقال : اين كنت ؟ فقلت : زرت الحسين بن على عليه السلام ، فقال : اما انك لو زرت قبر عبد العظيم عندكم لكنت كمن زار الحسين عليه السلام .



باب صدو هفتم فضيلت زيارت قبر حضرت عبد العظيم بن عبد العظيم بن عبد الله الحسنى در رى


ترجمه :
على بن الحسين بن موسى بن بابويه ، از محمد بن يحيى العطار، از بعضى اهل رى ، وى گفت :
بر حضرت ابى الحسن العسكرى عليه السلام داخل شدم ، حضرت فرمودند:
كجا بودى ؟
عرض كردم : به زيارت حضرت حسين بن على عليه السلام رفته بودم .
حضرت فرمودند:
آيا نمى دانى ، اگر قبر عبد العظيم را كه نزدتان هست زيارت كنى مثل آن است كه حسين عليه السلام را زيارت كرده اى .

الباب الثامن و المائة نوادر الزيارات


متن :


1- حدثنى محمد بن عبد الله بن جعفر الحميرى ، عن ابيه ، عن على بن محمد بن سليمان ، عن محمد بن خالد، عن عبد الله بن حماد البصرى ، عن ابى عبد الله عليه السلام قال : قال لى : ان عندكم - او قال : فى قربكم - لفضيلة ما اوتى احد مثلها، و ما احسبكم تعرفونها كنه معرفتها، و لا تحافظون عليها و لا على القيام بها، و ان لها لاهلا خاصة قد سموا لها، و اعطوها بلا حول منهم و لا قوة الا ما كان من صنع الله لهم و سعادة حباهم (الله ) بها و رحمة و رافة و تقدم .
قلت : جعلت فداك و ما هذا الذى و صفت لنا و لم تسمه ؟ قال : زيارة جدى الحسين (بن على ) عليه السلام فانه غريب بارض غربة ، يبكيه من زاره ، و يحزن له من لم يزره ، و يحرق له من لم يشهده و يرحمه من نظر الى قبر ابنه عند رجله فى ارض فلاة لا حميم قربه و لا قريب ، ثم منع الحق و توازر عليه اهل الردة حتى قتلوه و ضيعوه و عرضوه للسباع ، و منعوه شرب ماء الفرات الذى يشربه الكلاب ، و ضيعوا حق رسول الله صلى الله عليه و آله و وصيته به و باهل بيته ، فامسى مجفوا فى حفرته ، صريعا بين قرابته ، و شيعته بين اطباق التراب ، قد اوحش قربة فى الواحدة و البعد عن جده ، و المنزل الذى لا ياتيه الا من امتحن الله قلبه للايمان و عرفه حقنا.
فقلت له : جعلت فداك قد كنت آتيه حتى بليت بالسلطان و فى حفظ اموالهم و انا عندهم مشهور فتركت للتقية اتيانه و انا اعرف ما فى اتيانه من الخير، فقال : هل تدرى ما فضل من اتاه و ما له عندنا من حزيل الخير؟ فقلت : لا، فقال : اما الفضل فيباهيه ملائكة السماء، و اما ماله عندنا فالترحم عليه كل صباح و مساء.
و لقد حدثنى ابى انه لم يخل مكانه منذ قتل من مصل يصلى عليه من الملائكة ، او من من الجن ، او من الانس ، او من الوحش ، و ما من شى ء الا و هو يغبط زائره و يتمسح به و يرجو فى النظر اليه الخير لنظره الى قبره عليه السلام ، ثم قال : بلغنى ان قوما ياتونه من نواحى الكوفة و اناسا من غيرهم و نساء يندبنه ، و ذلك فى النصف من شعبان ، بين قارى ء يقرء، و قاص يقص ، و نادب يندب ، و قائل يقول المراثى .
فقلت : نعم جعلت فداك قد شهدت بعض ما تصف ، فقال : الحمد الله الذى جعل فى الناس من يفد الينا و يمدحنا و يرثى لنا، و جعل عدونا من يطعن عليهم من قرابتنا و غيرهم يهذونهم و يقبحون ما يصنعون .



باب صد و هشتم زيارت نادره


ترجمه :
(حديث اول )
محمد بن عبد الله بن جعفر حميرى ، از پدرش ، از على بن محمد بن سليمان ، از محمد بن خالد، از عبد الله بن حماد البصرى ، از حضرت ابى عبد الله عليه السلام مى گويد: حضرت به من فرمودند:
بدرستى كه نزد شما است يا فرمودند: بدرستى كه در نزديكى شما است فضيلتى كه به احدى مثل آن اعطاء نشده و گمان نمى كنم كه به حقيقت آن پى برده باشيد، شما نگهدار آن نبوده و بر آن قيام نمى كنيد براى آن افراد خاصى بوده كه اهلش هستند و اين فضيلت به آنها اعطاء شده بدون اينكه از ايشان حركت و فعاليتى سرزده باشد بلكه صرفا از ناحيه حق تعالى ايشان مورد رحمت و رافت قرار گرفته و اين عطيه الهى به آنها عنايت شده است .
عرض كردم : فدايت شوم اين فضيلتى كه توصيف فرموده و نامش را نبرديد چيست ؟
حضرت فرمودند:
زيارت جدم حسين بن على عليه السلام ، چه آنكه او در سرزمين دور دست غريب مى باشد هر كس به زيارتش رود بر او مى گريد و اندوهگين مى شود و آن كس كه بر سر مزارش ‍ حاضر نشود مى سوزد و آن كس كه به پائين پاى آن حضرت به قبر فرزندش بنگرد و ملاحظه كند كه در آن كس كه به پائين پاى آن حضرت به قبر فرزندش بنگرد و ملاحظه كند كه در آن زمين فلات دفن شده است بر آن حضرت ترحم مى كند، نه خويشى در نزديكى آن جناب بوده و نه اقربايش آن جا مى باشند، او را از حق مسلمش منع نموده و اهل ظلم و ستم و گروه مرتد با هم توافق كرده و بر عليه آن حضرت قيام كرده تا جائى كه او را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ ها از آن مى آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا صلى الله عليه و آله را ضايع نموده و عمل به وصيت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند، عصر آن روزى كه حضرت شهيد شدند در حالى كه ستم ها به آن جناب شده بود در بين اقرباء و پيروانش در گودال روى خاك ها افتاده بودند، اهل بيتش در آن بيابان تنها و دور از جد و منزل و كاشانه شان به حالتى غمگين و اندوه بودند، اين آزمايش براى احدى اتفاق نمى افتد مگر آنانكه خداوند امتحانشان كرده و قلبى مالامال از ايمان داشته و به حق ما عارف و آگاه مى باشند.
محضرش عرض كردم : فدايت شوم قبلا من به زيارت آن حضرت مى رفتم تا وقتى كه مبتلا به سلطان شده و من را مستحفظ اموالشان قرار دادند و چون من نزد ايشان مشهور و معروف بودم از اينرو زيارت آن جناب را تقيه ترك كردم در حالى كه به ثواب و اجر زيارت آن حضرت كاملا واقف و آگاه هستم .
حضرت فرمودند:
آيا فضل و برترى كسى كه به زيارت آن حضرت رود را مى دانى ؟ و آيا خير عظيم و جزيلى كه براى او نزد ما هست را آگاهى ؟
عرضه داشتم : خير.
حضرت فرمودند:
اما فضل او: تمام فرشتگان آسمان به او مباهات مى كنند.
و اما خير عظيمى كه براى او نزد ما است : هر صبح و شام بر او رحمت مى شود.
سپس مصنف كتاب رحمه الله عليه مى فرمايد:
پدرم برايم نقل نمود كه از زمان شهادت آن حضرت آن مكان يك آن از نمازگزار خالى نمانده بلكه از آن تاريخ تا حال يا فرشتگان و يا جن و يا انس و يا وحوش در آن مكان مقدس به عبادت و نماز اشتغال داشته اند، و هيچ موجودى نيست مگر آنكه به حال زائر آن حضرت غبطه مى خورد و او را مسح كرده و به او نظر كرده و در اين نظر اميد خير دارد زيارت شخصى كه وى به او نگريسته به قبر ان حضرت نظر افكنده است .
سپس حضرت فرمودند:
خبر به من داده اند كه از نواحى كوفه گروهى از غير اهل كوفه و زمانى به زيارتش رفته و بر آن حضرت ندبه و زارى نموده اند و اين زيارت در نيمه شعبان صورت گرفته ، از اين گروه بعضى به قرائت قرآن مشغول بوده و برخى قضايا و يا حوادث واقعه كربلاء را براى ديگران بازگو كرده و جماعتى به ندبه و زارى سرگرم شده و پاره اى به خواندن مراثى مبادرت نموده اند .
عرض كردم : بلى فدايت شوم من شاهد برخى از اين توصيفاتى كه مى فرمائيد بوده ام .
حضرت فرمودند:
حمد و سپاس خدائى را كه درميان مردم كسانى را گذارده كه بطرف ما كوچ و سفر كرده و مدح و مراثى ما را مى گويند و در مقابل دشمن ما را كسانى قرار داده كه از اقرباء ما بوده و آن گروه اول را مورد طعن قرار مى دهند ولى ديگران ايشان را هلاك كرده و كار و عملشان را تقبيح مى نمايند.