2ـ تـوحيد ربوبيت ـ يعنى مدبر و مدير و مربى و نظام بخش عالم هستى تنهاخداست ,
چنانكه قرآن مـى گويد: ((آيا غير خدا را پروردگار خود بطلبم در حالى كه پروردگار
همه چيز است ))؟ (انعام /164).
دليل آن نيز وحدت واجب الوجود و توحيد خالق در عالم هستى است .
3ـ تـوحـيد در قانونگذارى و تشريع ـ چنانكه قرآن مى گويد: ((هركس كه به آنچه خدا
نازل كرده است حكم نكند كافر است )) (مائده /44).
زيرا وقتى ثابت كرديم مدير و مدبر اوست , مسلما غير او صلاحيت قانونگذارى نخواهد
داشت , چون غير او در تدبير جهان سهمى ندارد تا قوانينى هماهنگ با نظام تكوين وضع
كند.
4ـ تـوحـيد در مالكيت ـ خواه ((مالكيت حقيقى )) يعنى سلطه تكوينى بر چيزى باشد, يا
((مالكيت حقوقى )) يعنى سلطه قانونى بر چيزى اينها همه از اوست .
چـنـانـكـه قـرآن مـى گـويـد: ((مـالـكـيـت و حـاكـميت آسمانها و زمين مخصوص خداست
)) (آل عمران /189).
و نـيـز مـى فـرمـايـد: ((انـفـاق كـنيد از اموالى كه خداوند شما را نماينده خود در
آن قرار داده )) (حديد/7).
دلـيـل آن هم همان توحيد در خالقيت است , وقتى خالق همه اشيا اوست طبعا مالك همه
اشيا نيز ذات مقدس اوست بنابراين هر ملكيتى بايد از مالكيت اوسرچشمه گيرد.
5ـ تـوحـيـد مـالـكـيـت ـ مـسـلـما جامعه بشرى نياز به حكومت دارد, چون زندگى دسته
جمعى بـدون حـكـومـت ممكن نيست , تقسيم مسؤوليتها, تنظيم برنامه ها,اجراى مديريتها
و جلوگيرى از تعديات و تجاوزها, تنها به وسيله حكومت ميسر است .
از طـرفـى اصـل آزادى انـسانها مى گويد هيچ كس بر ديگرى حق حكومت ندارد, مگر آنكه
مالك اصـلـى و صـاحـب حقيقى اجازه دهد, و از همين جاست كه ماهر حكومتى را كه به
حكومت الهى مـنـتهى نشود مردود مى دانيم , و نيز ازهمين جاست كه مشروعيت حكومت را
از آن پيامبر(ص ) و سپس امامان معصوم (ع ) و بعد از آن براى فقيه جامع الشرائط مى
دانيم .
البته ممكن است مردم به كسى اجازه دهند كه بر آنها حكومت كند, ولى چون انفاق تمام
افراد جامعه عادتا غيرممكن است چنين حكومتى عملا ممكن نيست
((13)) 6ـ توحيد اطاعت ـ يعنى تنها مقام ((واجـب الاطـاعـه )) در جـهان , ذات
پاك خداست , و مشروعيت اطاعت از هر مقام ديگرى بايد از همين جا سرچشمه گيرد,يعنى
اطاعت او اطاعت خدا محسوب مى شود.
زيـرا وقـتى حاكميت مخصوص اوست مطاع بودن هم مخصوص اوست , ولذا ما اطاعت انبيا(ع )
و ائمـه معصومين و جانشينان آنها را پرتوى از اطاعت خدامى شمريم , قرآن مى گويد:
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا و رسول او و صاحبان امر (امامان
معصوم ) را)) (نسا/59).
و نيز مى فرمايد: ((هركس رسول خدا را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است )) (نسا/80).
((پايان سوره اخلاص )).
سوره فلق [113].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 5 آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :.
مـحـتـواى ايـن سوره تعليماتى است كه خداوند به پيغمبراكرم (ص ) خصوصا وبه ساير
مسلمانان عـمـوما, در زمينه پناه بردن به ذات پاك او از شر همه اشرارمى دهد, تا خود
را به او بسپارند, و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند.
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر اكرم (ص ) نقل شده است , كه فرمود:((آياتى بر من
نازل شده كه همانند آنها نازل نشده و آن دو سوره ((فلق ))و ((ناس )) است .
و در حـديـث ديـگـرى از امـام بـاقـر(ع ) مى خوانيم : ((كسى كه در نماز ((وتر))
سوره ((فلق )) و ((ناس )) و ((قل هواللّه احد)) را بخواند به او گفته مى شود: اى
بنده خدا! بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول كرد)).
و باز در روايت ديگرى از پيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم كه به يكى از يارانش فرمود:
((مى خواهى دو سوره به تو تعليم كنم كه برترين سوره هاى قرآن است ))!.
عرض كرد: آرى اى رسول خدا!.
حـضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس ) را به او تعليم كرد, سپس آن دو را در نماز
صبح قرائت نمود و به او فرمود: ((هرگاه برمى خيزى و مى خوابى آنها را بخوان )).
روشـن است اينها براى كسانى است كه روح و جان و عقيده و عمل خود را بامحتواى آن
هماهنگ سازند.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.
پناه مى برم به پروردگار سپيده دم !.
در نخستين آيه به شخص پيغمبر(ص ) به عنوان يك الگو و پيشوا چنين دستور مى دهد:
((بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده صبح )) كه دل سياهى شب رامى شكافد (قل اعوذ
برب الفلق ).
(آيه )ـ ((از شر تمام آنچه آفريده است )) (من شر ما خلق ).
از شـر هـمـه موجودات شرور, انسانهاى شرور, جن و حيوانات و حوادث وپيشامدهاى شر و
از شر نفس اماره .
((فـلـق )) در اصل به معنى شكافتن چيزى و جدا كردن بعضى از بعضى ديگراست , و از
آنجا كه به هـنگام دميدن سپيده صبح پرده سياه شب مى شكافد, اين واژه به معنى طلوع
صبح , به كار رفته , بـعـضـى آن را به معنى همه مواليد و تمام موجودات زنده اعم از
انسان و حيوان و گياه مى دانند, چـرا كـه تـولـد اين موجودات كه با شكافتن دانه و
تخم و مانند آن صورت مى گيرد از عجيبترين مراحل وجود آنهاست .
و بـعـضـى نـيز مفهوم ((فلق )) را از اين هم گسترده تر گرفته اند, و آن را به
هرگونه آفرينش و خـلـقت اطلاق كرده اند, چرا كه با آفرينش هر موجود پرده عدم شكافته
مى شود و نور وجود آشكار مى گردد.
هـريـك از ايـن مـعانى سه گانه (طلوع صبح ـ تولد موجودات زنده ـ آفرينش هرموجود)
پديده اى است عجيب كه دليل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است , و توصيف خداوند
به اين وصف داراى مفهوم و محتواى عميقى است .
تعبير به ((من شر ما خلق )) مفهومش اين نيست كه آفرينش الهى در ذات خودشرى دارد,
چرا كه آفـريـنـش همان ايجاد است , و ايجاد و وجود خير محض است ,قرآن مى گويد:
((همان خدائى كه هرچه را آفريد نيكو آفريد)) (الم سجده /7).
بلكه شر هنگامى پيدا مى شود كه مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوندو از مسير تعيين
شده جـدا گـردنـد, فـى المثل نيش و دندان برنده حيوانات يك حربه دفاعى براى آنهاست
كه در برابر دشمنانشان به كار مى برند همانند سلاحى كه ما درمقابل دشمن از آن
استفاده مى كنيم , اگر اين سلاح به مورد به كار رود خير است , امااگر نابه جا و در
برابر دوست مصرف گردد شر است .
وانـگـهـى بسيارى از امور است كه ما در ظاهر آنها را شر حساب مى كنيم ولى در باطن
خير است مانند حوادث و بلاهاى بيدارگر و هشداردهنده كه انسان را ازخواب غفلت بيدار
ساخته و متوجه خدا مى كند اينها مسلما شر نيست .
(آيه )ـ سپس در توضيح و تفسير اين مطلب مى افزايد: ((و از شر هرموجود شرور هنگامى
كه شبانه وارد مى شود)) (ومن شر غاسق اذا وقب ).
(آيـه )ـ بـعـد مـى افزايد: ((و از شر آنها كه در گره ها مى دمند)) و هر تصميمى
راسست مى كنند (ومن شر النفاثات فى العقد).
بـسـيـارى از مـفـسـران ((نـفـاثـات )) را به معنى ((زنان ساحره )) تفسير كرده
اندآنها اورادى را مى خواندند و در گره هايى مى دميدند و به اين وسيله سحرمى كردند.
ولـى جـمـعـى آن را اشـاره به زنان وسوسه گر مى دانند كه پى درپى در گوش مردان ,
مخصوصا همسران خود, مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنين آنها را درانجام كارهاى
مثبت سست كنند.
فخررازى مى گويد: زنان به خاطر نفوذ محبتهايشان در قلوب رجال در آنان تصرف مى كنند.
اين معنى در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زيرا يكى از مهمترين وسائل نفوذ
جاسوسها در سـيـاسـتـمـداران جـهـان اسـتفاده از زنان جاسوسه است كه بااين ((نفاثات
فى العقد)) قفلهاى صـنـدوقهاى اسرار را مى گشايند و از مرموزترين مسائل باخبر مى
شوند و آن را در اختيار دشمن قرار مى دهند.
بعضى نيز نفاثات را به ((نفوس شريره )), و يا ((جماعتهاى وسوسه گر)) كه با تبليغات
مستمر خود گره هاى تصميمها را سست مى سازند تفسير نموده اند.
بـعـيـد نـيـسـت كه آيه مفهوم عام و جامعى داشته باشد كه همه اينها را شامل شود حتى
سخنان سخن چينها, و نمامان كه كانونهاى محبت را سست و ويران مى سازند.
(آيه )ـ در آخرين آيه اين سوره مى فرمايد: ((و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مى
ورزد)) (ومن شر حاسد اذا حسد).
ايـن آيـه نـشـان مى دهد كه حسد از بدترين و زشت ترين صفات رذيله است ,چرا كه قرآن
آن را در رديف كارهاى حيوانات درنده و مارهاى گزنده , و شياطين وسوسه گر قرار داده
است .
((حسد)) يك خوى زشت شيطانى است كه بر اثر عوامل مختلف مانندضعف ايمان و تنگ نظرى و
بخل در وجود انسان پيدا مى شود, و به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از ديگرى است
.
حـسـد سـرچشمه بسيارى از گناهان كبيره است همان گونه كه امام باقر(ع )مى فرمايد:
((حسد ايمان انسان را مى خورد و از بين مى برد همان گونه كه آتش هيزم را!)).
((پايان سوره فلق )).
سوره ناس [114].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 6 آيه است .
محتوا و فضيلت سوره :.
انسان هميشه در معرض وسوسه هاى شيطانى است , و شياطين جن و انس كوشش دارند در قلب و
روح او نـفـوذ كـنـند, هرقدر مقام انسان در علم بالاتر رود وموقعيت او در اجتماع
بيشتر گردد, وسوسه هاى شياطين شديدتر مى شود, تا او را ازراه حق منحرف سازند و با
فساد عالمى عالمى رابر باد دهند.
ايـن سوره به پيغمبراكرم (ص ) به عنوان يك سرمشق و پيشوا و رهبر دستورمى دهد كه از
شر همه وسوسه گران به خدا پناه برد.
محتواى اين سوره از جهتى شبيه سوره ((فلق )) است , هر دو ناظر به پناه بردن به
خداوند بزرگ از شـرور و آفات مى باشد, با اين تفاوت كه در سوره فلق انواع مختلف
شرور مطرح شده , ولى در اين سوره فقط روى شر وسوسه گران ناپيدا(وسواس خناس ) تكيه
شده است .
در فـضيلت تلاوت اين سوره روايات متعددى وارد شده از جمله اين كه درحديثى مى خوانيم
كه : ((پـيـغـمـبـراكـرم (ص ) شديدا بيمار شد, جبرئيل و ميكائيل (دوفرشته بزرگ خدا)
نزد او آمدند, جبرئيل نزد سر پيامبر نشست و ميكائيل نزد پاى او, جبرئيل سوره ((فلق
)) را تلاوت كرد, و پيغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد, وميكائيل سوره ((قل اعوذ
برب الناس )) را)).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.
پناه مى برم به پروردگار مردم !.
در ايـن سـوره كـه آخـريـن سوره قرآن مجيد است روى سخن را به شخص پيامبر(ص ) به
عنوان سـرمـشـق و مقتدا و پيشواى مردم كرده , مى فرمايد: ((بگو: پناه مى برم به
پروردگار مردم )) (قل اعوذ برب الناس ).
(آيه )ـ ((به مالك و حاكم مردم )) (ملك الناس ).
(آيه )ـ ((به (خدا و) معبود مردم )) (اله الناس ).
قـابـل توجه اين كه در اينجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبيت و مالكيت و
الوهيت ) تـكيه شده است كه همه آنها ارتباط مستقيمى به تربيت انسان ,و نجات او از
چنگال وسوسه گران دارد.
البته منظور از پناه بردن به خدا اين نيست كه انسان تنها با زبان اين جمله رابگويد,
بلكه بايد با فكر و عـقيده و عمل نيز خود را در پناه خدا قرار دهد, از راههاى
شيطانى , برنامه هاى شيطانى , افكار و تـبـلـيـغـات شـيطانى , مجالس و محافل شيطانى
,خود را كنار كشد, و در مسير افكار و تبليغات رحـمانى جاى دهد, وگرنه انسانى كه
عملا خود را در معرض طوفان آن وسوسه ها قرار داده , تنها با خواندن اين سوره وگفتن
اين الفاظ به جائى نمى رسد.
بـا گـفـتـن ((رب الـنـاس )) اعتراف به ربوبيت پروردگار مى كند, و خود را تحت تربيت
او قرار مى دهد.
با گفتن ((ملك الناس )) خود را ملك او مى داند, و بنده سر بر فرمانش مى شود.
و با گفتن ((اله الناس )) در طريق عبوديت او گام مى نهد, و از عبادت غير اوپرهيز مى
كند, بدون شـك كـسـى كـه بـه ايـن صـفـات سـه گانه مؤمن باشد, و خود را با هرسه
هماهنگ سازد از شر وسوسه گران در امان خواهد بود.
در حقيقت اين اوصاف سه گانه سه درس مهم تربيتى و سه وسيله نجات ازشر وسوسه گران است
و انسان را در مقابل آنها بيمه مى كند.
(آيه )ـ لذا در اين آيه مى افزايد: ((از شر وسوسه گر پنهانكار)) (من شرالوسواس
الخناس ).
(آيه )ـ ((كه درون سينه انسانها وسوسه مى كند)) (الذى يوسوس فى صدور الناس ).
(آيه )ـ ((خواه از جن باشد يا از انسان )) (من الجنة والناس ).
((خـناس )) صيغه مبالغه از ماده ((خنوس )) به معنى جمع شدن و عقب رفتن است , اين به
خاطر آن اسـت كـه شياطين هنگامى كه نام خدا برده مى شودعقب نشينى مى كنند, و از
آنجا كه اين امر غالبا با پنهان شدن توام است اين واژه به معنى ((اختفا)) نيز آمده
است .
بـنـابـرايـن مـفـهـوم آيـات چنين است : ((بگو: من از شر وسوسه گر شيطان صفتى كه از
نام خدا مى گريزد و پنهان مى گردد به خدا پناه مى برم )).
كـار شـيـطـان تزيين است و مخفى كردن باطل در لعابى از حق , و دروغ درپوسته اى از
راست , و گناه در لباس عبادت , و گمراهى در پوشش هدايت .
خـلاصه هم خودشان مخفى هستند, و هم برنامه هايشان پنهان است , و اين هشدارى است به
همه رهروان راه حق كه منتظر نباشند شياطين را در چهره و قيافه اصلى ببينند, آنها
وسواس خناسند, و كارشان حقه و دروغ و نيرنگ و رياكارى وظاهرسازى و مخفى كردن حق .
جمله ((من الجنة والناس )) هشدار مى دهد كه ((وسواسان خناس )) تنها در ميان يك گروه
و يك جـمـاعـت , و در يـك قشر و يك لباس نيستند, درميان جن و انس پراكنده اند و در
هر لباس و هر جماعتى يافت مى شوند, بايد مراقب همه آنها بود وبايد از شر همه آنها
به خدا پناه برد.
دوسـتـان نـابـاب , همنشينهاى منحرف , پيشوايان گمراه ظالم , كارگزاران جباران
وطاغوتيان , نويسندگان و گويندگان فاسد, مكتبهاى الحادى و التقاطى ظاهر فريب ,
وسائل ارتباط جمعى وسـوسه گر, همه اينها و غير اينها در مفهوم گسترده ((وسواس خناس
)) واردند كه انسان بايد از شر آنها به خدا پناه برد.
در حـديث پرمعنى و تكان دهنده اى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((هنگامى كه آيه
والذين اذا فعلوا فـاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم ;Šكسانى كه
وقتى كار بدى انجام دهند يا به خـويـشتن ستم كنند خدا را ياد مى آورند وبراى
گناهانشان استغفار مى كنند))((14)) نازل شد, ابليس بالاى كوهى در مكه رفت , و
باصداى بلند فرياد كشيد, و سران لشكرش را جمع كرد.
گفتند: اى آقاى ما! چه شده است كه ما را فراخواندى ؟.
گفت : اين آيه نازل شده (آيه اى كه پشت مرا مى لرزاند و مايه نجات بشراست ) چه كسى
مى تواند با آن مقابله كند؟.
يكى از شياطين بزرگ گفت : من مى توانم , نقشه ام چنين است و چنان !.
ابليس طرح او را نپسنديد!.
ديگرى برخاست و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبول نيفتاد!.
در اينجا ((وسواس خناس )) برخاست و گفت : من از عهده آن برمى آيم .
ابليس گفت : از چه راه ؟.
گفت : آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم مى كنم , تا آلوده گناه شوند, وهنگامى كه
گناه كردند توبه را از يادشان مى برم !.
ابـلـيـس گـفـت : تـو مى توانى از عهده اى كار برآيى (نقشه ات بسيار ماهرانه وعالى
است ) و اين ماموريت را تا دامنه قيامت به او سپرد)).
پايان سوره ناس .
و پايان جلد پنجم برگزيده تفسير نمونه .
ت ت ت.
در پـايـان لازم اسـت از آقاى محمد شهرابى كه در كنترل و تصحيح اوراق وآقاى محمد
محمدى درحـروفـچـينى و صفحه آرايى و آقاى حاج مرتضى آخوندى در چاپ و نشر اين مجموعه
صميمانه همكارى نمودند تقدير و تشكر نماييم .
پـروردگـارا ! دام سـخت و دشمن بيدار است و نقشه هايش مخفى و پنهان , وجز با لطف تو
نجات ممكن نيست .
خداوندا ! ما را به حقيقت اين كتاب بزرگ آسمانيت آشناتر فرماد.
بـار الـهـا ! مـا در بـرابر قرآن كريمت سر تعظيم فرود آورده ايم , توفيق عمل به آن
را نيز به همه ما مرحمت نما.
بـار الها ! چگونه شكر اين نعمت بزرگ را به درگاه تو بگزاريم كه منت نهادى واين
افتخار بزرگ و توفيق را نصيب كردى كه در اين ساعت و بعد از سه سال اين تفسير را به
پايان ببريم .
اى خـدا رحيم و مهربان !اين خدمت ناچيز را به كرمت قبول فرما, و ذخرمعاد و روز
جزايمان قرار ده وآخر دعوانا ان الحمدللّه رب العالمين .
قم حوزه علميه .
احمد على بابائى .
دوازدهم ارديبهشت ماه 1374.