طبقات مفسران شيعه جلد چهارم .
تاليف دكتر عقيقى بخشايشى .
دفتر نشر نويد اسلام .
دفتر نشر نويد اسلام .
قم ـ خيابان ارم ـ پاساژ قدس ـ پلاك 111 ـ تلفن : 743462.
شناسنامه كتاب :
نام كتاب : طبقات مفسران شيعه , ج 4.
نويسنده : دكتر عقيقى بخشايشى .
ناشر: دفتر نشر نويد اسلام , قم .
نوبت چاپ : اول .
حروفچينى و صفحه آرايى : كامپيوتر نويد اسلام .
قطع و تعداد صفحات : وزيرى , 512 صفحه .
چاپ : اميرالمؤمنين (ع ), قم .
صحافى : صنعتى , قم .
تاريخ چاپ : بهار 1376.
تيراژ: 500 جلد.
#حق چاپ محفوظ, و مخصوص ناشر است #.
نكته ها و نامه ها:.
در پى انتشار مجلدات (طبقات مفسران شيعه ), نامه ها و تقريظهاى متعددى
ازسوى ارباب علم و فضل و ادب و تفسير به مؤلف كتاب ارسال شد كه در مجلدات قبلى
,تعدادى از آنها به نظر شريف خوانندگان گرامى رسيد هم اكنون محض تيمن و تبرك ,
باتشكر از نويسندگان بزرگوار آنها به تعدادى از اين نامه ها و تقريظات محبت
آميز اشاره مى گردد.
10 ـ نامه ى حضرت آية اللّه نورى همدانى :
نخست , تقريظ محبت آميزى از سوى حضرت آية اللّه نورى همدانى , كه هميشه
مشوق علم و ادب بـوده هـم اكـنون يكى از مراجع فقهى و علمى حوزه علميه قم مى
باشند, كه هم اكنون در تعقيب نامه هاى پيشين , منعكس مى گردد:.
((بسم اللّه الرحمن الرحيم يكى از كتاب هاى مفيدى كه در عصر ما به رشته ى تاليف
درآمده است , كتاب مستطاب ((طبقات مفسران شيعه )) است الحق حجة الاسلام , فاضل
گرانقدر آقاى عقيقى بـخـشـايـشـى در تـالـيـف اين كتاب ارزشمند رنج وزحمت
فراوانى را متحمل گرديده و چراغ روشنايى بخشى را فرا راه تشنگان علوم قرآنى و
جويندگان حقيقت كه مى خواهند با تفاسيرى كه در ادوار و اعصار اسلامى برقرآن
مجيد نوشته شده است , آشنا گردند, قرار داده است .
شكر اللّه مساعيه الجميلة , فلله دره و عليه اجره زاده اللّه توفيقا هشتم جمادى
الاولى 1415 حسين نورى همدانى )).
11 ـ نامه ى حجت الاسلام والمسلمين سيد حجت موحد ابطحى :
نامه ى محبت آميز حضرت حجت الاسلام والمسلمين , محيى آثار شيعه , سيد حجت
موحد ابطحى اصـفهانى (دامت افاضاته ), مؤلف دانشمند كتاب ((حوزه هاى علميه شيعه
)), كه پس از مطالعه ى مجلدات انتشار يافته طبقات مفسران شيعه مرقوم فرموده
اند:.
((بـسـم اللّه الـرحـمـن الـرحـيـم مـحضر مبارك نويسنده مبتكر و محقق , حضرت
حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عبدالرحيم عقيقى بخشايشى (دامت بركاته ).
پـس از تـقديم عرض سلام و دعاى خالصانه براى ادامه ى توفيقات آن جناب درزمينه ى
تحقيق و تاليف و ترويج مكتب اهل البيت (عليهم السلام ) معروض مى دارد:.
اظـهـار لـطف آن جناب در ارسال جلد اول و دوم كتاب ارزشمند ((طبقات مفسران شيعه
)), مرا مـمنون گردانيد بخشهائى از آن را مطالعه نمودم و بسيار خوشحال وشادمان
گشتم , و به نظرم تـاليف چنين كتابى از اقدامات سودمند و لازمى مى باشد,
زيراهمانطوريكه ائمه معصومين و اهل الـبيت (ع ) در طول تاريخ , مظلوم واقع
گرديده اند وزحمات و خدمات و آثار علمى و اجتماعى و تـربـيـتـى آنـان (عـلاوه
بر فراهم نبودن وسائل و امكانات لازم , در اثر توطئه هاى دشمنان نشر و گسترش
لازم نيافته و ازاشاعه ى آنها جلوگيرى شده است , علما تشيع نيز همانند موالى
خويش , مـوردبـسـيـارى از سـتـمها و ظلم هاى فرهنگى قرار گرفته اند و زحمات و
خدمات و آثار علمى وتـالـيـفـات آنان به انزوا كشانيده شده و چه بسا, ظالمانه
از درخشش علمى و نشر آثارتحقيقى و تاليفات و آثار قلمى آنها جلوگيرى شده , و در
نتيجه علم و انديشه و ابتكار وپشتكار و ساير مزاياى آنـهـا, مورد توجه كافى و
شايسته و بايسته قرار نگرفته است , ومخصوصا در زمينه ى تفسير و ساير عـلـوم
قـرآن , كـوشـش فراوان و تلاش علمى و عميق وتاليفات گسترده آنها, مورد توجه
لازم و مـنـاسب قرار نگرفته و آثار آنها در اين زمينه ,انتشار مناسب نيافته است
, ولى كتاب ارزشمند شما خـلائى را پـر كـرده و آثـار و خـدمـات عـلـماى شيعه را
در زمينه ى تفسير قرآن , در معرض ديد مطالعه كنندگان قرار داده و ابعادوسيع
علمى و عظمت شخصيتى و انديشه ى مفسران شيعه را با قـلـمـى رسـا و روان و باسبكى
جالب , به نمايش گذاشته است اميد است همچنانكه كتاب بسيار ارزشـمـنـد ونـفـيـس
((الـذريـعـة الـى تـصانيف الشيعة )) تاليف حاج آقا بزرگ تهرانى توانست
آثارپرعظمت شيعه را در زمينه ى تصنيف و تاليف (عموما) در ديد اهل تحقيق قرار
دهد وبعدى از ابـعاد شخصيت علمى شيعه را به نمايش گذارد, اين اثر ارزشمند نيز
گامى بزرگ در راه معرفى عـظـمت علمى شيعه در زمينه ى تفسير و علوم قرآن , محسوب
گرددو دفاعى از علماى مظلوم شـيـعـه بـه شمار آيد و اجر و پاداش احيا امر اهل
البيت (عليهم السلام ) را براى جنابعالى به دنبال آورد, و مـوجـب بـهـره ورى آن
جناب ازهدايت هاى ويژه ى الهى گردد كه : (والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا).
اگـر اجازه بفرمائيد, پيشنهاد مى نمايم كه از هم اكنون در صدد باشيد كه با
پايان يافتن اين تاليف گـرانـقـدر, كتابى ديگر در زمينه ى تفاسير و مفسران بزرگ
شيعه تاليف نمائيد كه دربرگيرنده موارد زير بوده باشد:.
1 ـ برجسته ترين شخصيت هاى علمى شيعه , كه در امر تفسير قرآن داراى برجستگى
ويژه هستند, معرفى شود.
2 ـ كـتـاب هاى برجسته اى كه در زمينه ى تفسير قرآن افتخار شيعه محسوب مى شود,
با تفصيلى مناسب , مورد بحث و معرفى قرار گيرد و مزاياى آنها به معرض
افكارجهانيان قرار داده شود, و در ايـن معرفى , تفسيرهاى چاپ شده و مخطوط,
تفسيرهاى كامل و تفسيرهايى كه به بخشى از قرآن پـرداخـته , همانند يك سوره يا
يك آيه يا يك موضوع , مورد ملاحظه قرار داده شود, زيرا گاهى در همين تفاسير
مخطوط يا تفاسيرمربوط به بخشى از قرآن , نقاط برجسته يافت مى گردد.
3 ـ مباحث و مطالب مهمى كه علماى بزرگ شيعه به پيروى از امامان معصوم (عليهم
السلام ) در عـالـم تـفـسـير, عرضه نموده اند و در مقايسه با انديشه هاى مفسران
غيرشيعه , از درخشش ويژه برخوردار است , مطرح گردد و در معرض مطالعه ى محققين
قرار داده شود.
و در يك كلام , در اين تاليف پيشنهادى , فقط قله هاى رفيعى كه در عالم
تفسيرشيعه وجود دارد, اعـم از چـهـره هـاى بـرجـسته , كتاب هاى تفسيرى ممتاز و
مباحث مهم وداراى اهميت ويژه در زمينه ى تفسير قرآن , مورد بحث و تحقيق و معرفى
قرار داده شود.
و الـبـتـه مـطـالعات و تحقيقات گسترده جنابعالى براى تاليف كتاب ((طبقات
مفسران شيعه )) زمـيـنـه را بـراى نـوشتن كتاب پيشنهادى اين حقير تا حدود
فراوانى مهيا نموده , وبدينوسيله با كوششى نسبتا فشرده , عظمت شيعه را در پديد
آوردن برجسته ترين آثار درعالم انديشه و تحقيق و تاليف و تصنيف , به نمايش مى
گذارد, و اين هم اقدامى ديگر درراه احياى امر اهل البيت (عليهم السلام ) مى
باشد.
مـجـددا سـلامـتى و توفيقات آن جناب را در زمينه ى تحقيق و تاليف و نشر آثار
اهل البيت (ع ) از خداوند متعال خواستارم .
اول ربيع الثانى 1415 برابر با 17/6/1373 ((سيد حجت موحد ابطحى )). بـا تـشكر
فراوان از حسن ظن و تشويق و پى گيرى مداوم معظم له , جاى خوشبختى است تفاسير
معرفى شده نوعا در محافل فرهنگى و مجامع دانشگاهى راه پيدا كرده است , در عين
حال , اميد از لـطـف عـمـيم و كرم شامل خداوند سبحان عز اسمه و جل نواله ,آن
است كه چنين توفيقى را نيز عنايت فرمايد براى محققان راه بازگشوده شده است
وشخصيت هاى برجسته تفسيرى را با تحليل و تـفـصـيل بيشتر همين كتاب برگزيده
وشاخصه هاى مهم آنها را تبيين نمايند از فضل و عنايت الهى مايوس و نوميد نيستم
.
12 ـ نامه ى حجت الاسلام والمسلمين شيخ عيسى واعظ اهرى :
متن نامه واعظ توانا, محب قرآن و مخلص اهل بيت عصمت (ع ) حجت الاسلام
والمسلمين حضرت آقاى حاج شيخ عيسى اهرى واعظ كه پس از مطالعه مجلدات طبقات از
روى علاقه ولائى و عشق ودادى كه به اهل بيت عصمت (ع ) دارند, نامه ذيل را مرقوم
فرموده اند:.
((بـاسـمـه تعالى نويسنده گرامى و پژوهنده پرتلاش , حجة الاسلام والمسلمين جناب
آقاى حاج شيخ عبدالرحيم عقيقى بخشايشى (دامت توفيقاته ). با سلام و ابراز ارادت
, راستى ;Š گاهى شعر معروف :.
خمير مايه ى دكان شيشه گر سنگ است ـــــ عدو شود سبب خير, گر خدا خواهد.
مـصداق پيدا مى كند: آنگاه كه جرجى زيدان مسيحى در كتاب ((آداب اللغة )) نيشى
برشيعه وارد مى كند كه : ((شيعه يك اقليت گمنام و بى فرهنگ مى باشد و آثار علمى
ندارد!!)) نوش سيل آسا بر دنـيـاى علم و فرهنگ جهان سرازير مى شود و بزرگان علم
ودين مانند آيات عظام : شيخ محمد جواد بلاغى , شيخ محمد حسين آل كاشف الغطا,سيد
عبدالحسين شرف الدين , سيد محسن امين عاملى , شيخ آقا بزرگ تهرانى , شيخ
عبدالحسين امينى , شيخ محمد جواد مغنيه , سيد شهاب الدين مـرعـشـى نجفى ,
سيدابوالقاسم خوئى , سيد حسن امين عاملى و غيرهم (جزاهم اللّه عن الاسلام
والـمـسـلـمـيـن خير الجزا) با خلق آثار ارزنده و جاودانه ى خودشان غناى فرهنگى
شيعه اماميه , ايـن فـرقـه ى ناجيه را به جهانيان نشان مى دهند در اعصار اخيره
, بى خبران يا مريضان ومغرضانى مـانـنـد مـحـمـد حسين ذهبى , نويسنده ((التفسير
والمفسرون )) نيشى كينه توزانه زده و از فقر تـفـسيرى شيعه و نمونه هاى مبتذل ,
سخن به ميان مى آورند خداوند منان شما را موفق فرموده تا كـار يـك لـجـنـه و
گـروه را مردانه به تنهايى انجام داده و ((دائرة المعارف گونه اى )) را به نام
((طـبقات مفسران شيعه )) به عنوان پاسخ دندان شكن به مخالفان و احيا نام آوران
تفسير شيعه ى اماميه تاليف , و در دسترس جوامع علمى و پژوهندگان حقيقى قرآن
قرار دهيد آثار قلمى شما كه نزديك به پنجاه اثر چاپى و بعضى دهمين چاپش را ديده
است , در ابعاد گوناگون مفيد, ولى اين اثر جاويدان بر تارك همه ى آنهامى درخشد
توفيق حضرت حق همراهت باد! جزاكم اللّه عن القرآن وعدله خير الجزارجب المرجب
1415.
((تهران , ارادتمند;Š عيسى سليم پور اهرى واعظ)).
تفاسير شيعه در قرن سيزدهم هجرى .
گـرد قـرآن گـرد, زيـرا هـر كـه در قـرآن گـريخت ـــــ آن جهان رست از
عقوبت , اين جهان جست ازفتن .
چون همى دانى كه قرآن را رسن خوانده خدا ـــــ پس تو در چاه طبيعت چند مانى در
وسن .
اشاره به حديث : ((اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن
)). شهريار گويد:.
رام شد زير نگين قلمم ديو و پرى ـــــ نقش آصف زدم و حكم سليمان كردم .
شيوه كار من از خواجه ى شيراز به پرس ـــــ كانچه استاد گفت بكن , آن كردم .
((شهريارا)) به بياض سحر و زر خط شمع ـــــ كه همه مشق خود از سرخط قرآن كردم .
قرآن كريم در ستيغ بلاغت و اوج قله ى فصاحت , و در بالاترين مدارج جزالت بيان و
سلاست تعبير, هـمچون خورشيد تابناك سپيدى آفرين در آسمان جزيرة العرب طلوع نمود
و به روشنگرى آفاق و اكـنـاف خـود پرداخت , و در اندك مدتى پس از سپرى شدن
عصررسالت , و دوران حاكميت اسلام تـفـاسـيـر فراوانى را دور خود پديد آورد, كه
درحجم بسيار وسيع و متنوع خود, صفحات زرين و پـربـارى را در فـرهنگ اسلامى
تشكيل مى داد, كه تحقيق و بررسى آثار فراهم شده در اين رشته , تـحـقيقى عميق تر
و جستجوى دقيق ترى را مى طلبد, ولى با كمال تاسف اين امر هنوز تحقق پيدا
نـكـرده است , و هنوزدانش تفسير شناسى و طرح انديشه هاى مفسران پژوهشگر, مراحل
آغازين و ابـتـدائى خويش را مى گذراند, و جا دارد سرمايه گذارى فكرى و معنوى
وسيعترى در اين رشته به وجود آمده باشد كار ابتدايى و بررسى كوتاه ما مى تواند
سرآغاز شروعى وسيع ودامنه دارى باشد كـه جـهان گسترده قرآن , آن را به شدت و
سرعت مى طلبد و از حوزه هاى علمى اسلامى , انتظار آن را مى كشد.
پيشگفتار.
قـرن سيزدهم هجرى , نه از نظر تعداد و شمارش تفاسير, و نه از نظر موقعيت
اجتماعى و سياسى , بـلـكه از نظر واقعيت و محتوى , يكى از قرون ناموفق و
ناميمون ازنظر تفسير و فعاليت هاى علوم قرآنى و معارف سمائى در جهان تشيع , به
شمار مى رود.
عامل بى توفيقى آن است كه با تاسف شديد نيروهاى مذهبى و امكانات ارشادى وتبليغى
شيعه , به جـاى تـبـليغات خارجى , و بازگشودن مرزها و آفاق جديد نفوذ در
ديگرملل خارجى , به جان هم افتاده اند و امكانات موجود, صرف مبارزات داخلى و
رفع اتهامات و تشكيكات درونى و احيانا صرف كـشمكشها و منازعات و مجادلات مذهبى
گرديده است , بى آنكه كارى مثبت و اساسى , يا يك اثر تفسيرى ماندگار و جاويدانى
را به اخلاف خويش به يادگار گذارده باشند.
درست است ما در اين قرن با حجم وسيع عددى از تفاسير قرآنى مواجه هستيم , به حدى
كه تعداد عـناوين آنها بر حسب احصا و شمارش ما, از رقم 150 عنوان تجاوز,
واحيانا به مرز 200 عنوان , بالغ مى گردد, ولى در بين آنها تفسيرى كه جامع و
مانع , يعنى دربرگيرنده نيازهاى روحى و معنوى و احـتـياجات ضرورى و اجتماعى
بوده و رافع اشكالات و شبهات ديگران بوده باشد, يا اصلا وجود نـدارد, يـا حداقل
آنست كه ما دربررسى محدود خود, آن را سراغ نداريم دقيقا يكى از عوامل مهم ايـن
وضـعـيـت , مـطـرح شـدن منازعات داخلى و توجه به سطح گرائى و روگردانى از تعمق
و فـرورفـتـن در بـواطـن امـور, و رو آوردن مـردم به جمود فكرى و قشرگرايى , و
احيانا مبارزات درون مرزى وداخلى بوده است .
اوضاع سياسى و اجتماعى :
بـا سـقـوط حـكومت صفويان در ايران و روى كار آمدن نادرشاه افشار (به
تعبيراروپائيان , ناپلئون ايـران !) دسـتـگـاه هـاى تـبـليغى روحانيت , به ضعف
و فتور واداشته شدند,و در قبال ضعف آنان گـروهـهـايـى از پـيـروان تصوف كه
مخالف روش متشرعين ومجتهدين بودند, و تعارضى نيز با حـكـومـت نـداشتند, روى
صحنه آمدند, و با تبليغات وسيع و گسترده , و تظاهرات پر سروصدا و پررونق , مردم
را به سوى خويش دعوت نمودند هر كدام از مسالك مختلف صوفيه , با همه ى تشتت و
اخـتـلافـى كـه در درون خويش داشتند, با افزودن القاب ((عليشاه )) به دنبال اسم
خود, اظهار وجـود نـمـوده وصـاحـب خـرقـه و جـبه و شاهان بى تاج و تخت آن عصر
گرديدند در واقع اين شاهان عرق چينى بودند كه زمام روحى و اجتماعى جامعه را بر
عهده داشتند افرادى مانند:معصوم عليشاه , نور عليشاه , مشتاق عليشاه , مظفر
عليشاه , معطر عليشاه , مجذوب عليشاه , صفى عليشاه , و ديـگـر سـلـسـلـه
شـاهـان بى تاج و تخت فراوان , اظهار وجود نمودندقدر مشترك همه ى آنان جـبـهه
گيرى در برابر ظواهر شرع مقدس و تاويل آيات نورانى , وسرپيچى از ظواهر
رهنمودهاى پـيـشوايان عاليقدر مذهبى را تشكيل مى داد آنان اگردرست به اصول و
معتقدات تصوف و فروع عـرفان واقعى و الهى تمسك مى جستند, به راستى كمر همت به
اجراى رهنمودهاى معرفت الهى مى بستند, جاى هيچ نوع حرف وگفتگوئى نبود, ولى
اشكال كار در اين نكته بود كه آنان در وراى مـاسـك صـوفى گرى ,مبادى و فروع
اسلام را زير پا نهاده و چهار تكبير بر همه ى آنچه كه هست مـى زدنـد, و راه
عـافـيـت طـلـبـى , راحت خواهى , بى عارى و بى كارى را پيشه ى خود ساخته و با
سـروده هاى عاميانه , خود را سرگرم مى نمودند و در تمسك به روش هاى صوفيانه ,
از هر آنچه كه عقل و شرع دستور مى داد, كناره مى گرفتند و راه انحرافى را مى
پيمودند.
در رد صوفيه :
جـالـب تـوجـه خواهد بود, دانسته باشيم در اين قرن كتاب هاى متنوع و متعددى
ازسوى علماى اسـلام در مـورد تصوف , و رد مسلك آنان به رشته ى تحرير درآمده است
, كه وجود همين تاليفات بـهـتـريـن دلـيـل گرمى بازار صوفيه مى تواند به شمار
آيد تعدادى ازآنها را كه بالغ بر 20 عنوان مى گردد, مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى
در الذريعه , به ترتيب زير آورده است :.
((الـسـهـام الـمـارقـة ـ مقصد المهتدين ـ ذخيرة المؤمنين ـ معيار العقائد ـ
دره فاخره ـتوضيح المشربين ـ اصل فصول التوضيح ـ سلوة الشيعة ـ تبصرة الناظرين
ـ اعلام المحبين ـ تسلية الشيعة ـ زاد المرشدين ـ بضاعة النجاة ـ در الاسرار ـ
مسلك المرشدين ـالمطاعن ـ عين الحياة ـ الهادي الى النجاة ـ اعتقاد الدوريستى ـ
حديقة الشيعة )). به اين ترتيب گرفتارى اغلب علما در دوران قاجار در داخل ايران
, مبارزه ودرگيرى با اين قبيل روشـهـا و مـسـلـكـهـا و جـبـهـه گيرى هاى داخلى
و عقيدتى بودمشاجره هاى شديد و طولانى گـروه گـرائى هـاى صـوفى گرى و درويش
بازى , تا دوران قاجار همچنان ادامه داشت , تا با آغاز سـلـطـنـت محمد شاه
قاجار, و صدارت حاج ميرزاآغاسى , صوفى معروف و مرشد نامى شاه , پا به مرحله ى
نوين و رسمى گذاشت در آن عهد نغمه ى جديدى نيز به نام ((شيخى گرى )) از مجامع
مـذهبى عتبات عاليات طنين افكن گرديد, و درگيرى تازه اى را پيش آورد اين نغمه ى
جديد از آن نغمه هاى سابق نيزمشغول كننده تر و بازدارنده تر بود.
ايـن گرايش نوظهور, گرچه شايد ريشه هاى فلسفى و عرفانى ويژه اى نيز داشته است ,
ولى به هر صورت منجر به ظهور مسالك فاسده ((بابى گرى )) و ((بهائى گرى )) شد,
وچراغ سبزى شد كه فـرصت هاى وسيعى از شيعيان را به خود اختصاص داد, و چه لطمه
هاو صدمه هاى جبران ناپذيرى را در عرصه ى فرهنگى و اجتماعى شيعه , به وجود
نياورد؟.
از سوى ديگر, پادشاهان قاجاريه گرچه به ظاهر امر, پيرو شرع مطهر و مقلدمراجع
عاليقدر تقليد, شـمرده مى شدند, و فتحعلى شاه قاجار, از فقيه عصر و مجتهدنامور,
مرحوم حاج ملا احمد نراقى (م 1245 ه ق ) رساله درخواست مى نمود, و از سوى او
رساله يا كتاب ((وسيلة النجاة )) تاليف , و به او اهدا گرديده بود, يا گاهى
استفتائات خودرا به مرحوم حاج ميرزا ابوالقاسم گيلانى معروف به ميرزاى قمى صاحب
((قوانين الاصول )) مى فرستاد, و از او در مورد مسائل شرعى و احيانا شخصى ,
سـؤالاتـى رامـى نـمـود, و نـذر و نياز خود را به عتبات عاليات مى فرستاد, يا
امكنه متبركه و بقاع مـطـهـره راتجديد بنا, يا تاسيس و تعمير ساختمان مى نمود,
و گاهى با حوزه هاى علميه ى نجف وكربلا ارتباط برقرار مى ساخت , ولى همه ى اين
امور, ظاهر كار مساله و يك روى سكه بود ولى آن سوى چهره چيز ديگرى را نشان مى
داد, و به نظر مى رسد اين قبيل امور ازباب سرپوش گذاردن يـا ايـجاد سوپاپ
اطمينان و حفظ توازن سلطنت و استعمار واستحمار رعايا, چيزى ديگرى نبوده است .
اوضاع خارجى :
از سـوى ديـگـر مـى بـينيم در اثر ضعف و فتور مديريت حكام قاجار, در اين
قرن ,بخش وسيعى از سـرزمـين تشيع و مهد ولايت اهل بيت (ع ), پس از شكست ايران
درجنگ هاى نخستين روسيه و ايـران , و از دست دادن بخش عظيمى از ولايات و
نقاطمرزى و سرحدى ايران , در اثر بدرفتارى و خـشـونـت روسـهـا با سكنه ى آن
نقاط, در داخل ايران هيجان شديدى ايجاد مى شود كه در تاريخ سـيـاسـى و
ديـپـلـماسى ايران بى سابقه بوده است يكى از مورخين آن روز, در ترسيم اين اوضاع
مى نويسد:.
((افـكـار مـردم به حد بالاترى , بر ضد روسيه تهييج شده بود ملت و روحانيون
واغلب زمامداران , تقاضاى اعلان جنگ و جهاد بر ضد دولت روسيه را داشتند به اين
ترتيب در تاريخ 5 ذى حجة 1241 ه ق , آية اللّه سيد محمد مجتهد, به همراهى يكصد
تن از روحانيون وارد سلطانيه شدند, و دسته ى ديگرى از اهالى ايران به سرپرستى
ملا احمدنراقى نزد فتحعلى شاه آمدند و به تظاهرات پرداختند, و خواستار حل سريع
دخالت روسها شدند)). مـرحـوم سـپـهر, صاحب كتاب ((ناسخ التواريخ )) مى نويسد:
((روز دوشنبه هشتم ذيقعدة الحرام 1241 هـ ق , جـناب ملا احمد نراقى كاشانى ,
فرزند مرحوم ملا مهدى نراقى (م 1209) كه از تمامت عـلـمـاى اثنا عشريه , فضيلتش
بر زيادت بود, به اتفاق جماعت ديگر از علما, و حاج ملا محمد پسر حاج ملا احمد,
كه او نيز قدوه ى مجتهدين بود, ازراه به رسيد, و تمام شاهزادگان و قاطبه ى امرا
و اعـيان نيز به استقبال و پيشواز آنان شتافتند و جنابش را با تكبير و تهليل و
مكانت و محل جليل فرود آوردند)). و در كـتـاب ((فـارسـنامه ى ناصرى )) نيز آمده
است : ((روز هيجدهم همين ماه (مقصودذيقعدة الـحـرام ) جـناب ملا احمد نراقى
كاشانى كه بر تمامت مجتهدين برترى داشت , وجماعتى از علما نزديك اردو شدند
))(4). مـردم مـسـلـمان ايران , با رهبرى علما و روحانيون , در آغاز امر, بر
اثر مواعظتشويق آميز, و ايجاد روحـيه ى حماسه و شجاعت , پيروزمندانه پيش رفتند,
و تمام نقاط وسرزمين هاى تصرف شده در جـنـگ هـاى نـخـسـتين را به دست آوردند,
ولى طولى نكشيدكه در اثر ضعف فرماندهى و عدم مـديـريـت نظامى , و كمبود تجهيزات
جنگى , و عدم كارآيى سپاهيگرى نيروها, ايرانيان مجبور به عـقـب نـشـينى تا
تخليه ى شهر تبريز مركزآذربايجان شدند, و ناگزير تن به صلح تحميلى و ترك مخاصمه
و پذيرش قطعنامه , ياعهدنامه ى ننگين ((تركمانچاى )) دادند.
رساله هاى جهاديه :
بى مناسبت نخواهد بود, در مورد اقدامات علماى آن روز در ارتباط با اين
حادثه ى دردناك , دانسته شود كه در آن روزها تعداد كثيرى از رسائل جهاديه از
سوى فقها وعلما به رشته ى تحرير و انتشار رسـيـده اسـت , كـه در الـذريـعه ,
اسامى تعدادى از آنها آورده شده است , كه بالغ بر پنجاه عنوان مى گردد.
عواملى كه ذكر گرديد, ظواهر امر و اين سوى چهره بود, ولى واقعيت امر و آن سوى
چهره , وعده حـفـظ ولايـت عـهدى عباس ميرزا, و حراست تاج و تخت شاهنشاهى او از
طرف روسيه و اتحاد و وحدت جهان كفر و قاره اروپا در برابر اسلام و كارشكنى
كشورهاى مسلمان مجاور, مهم تر از همه , عـدم مـحـبـوبيت و لياقت لازم حكام
قاجارى , ونارضايى عمومى مردم , از وضعيت موجود, عامل واقـعـى ايـن شـكست و از
دست رفتن شهرهاى زيبا و اصيل و باستانى بود, كه امروز ما با حسرت فـراوان
آنـهـا را تماشا مى كنيم وخود اهالى آن سرزمينها چه اميدها و انتظارات و چه
خاطره هاى حـسـرت آمـيـزى در دل دارند آرى با كمال حسرت و اسف , تعداد 17 شهر
بزرگ و صدها آبادى و قـصـبـه (همانندباكو, گنجه , شماخى , نخجوان , ايروان و )
از حوزه ولايت شيعه بيرون رفت و به دست كفار و سيطره و سرپرستى آنان افتاد, كه
امروز تنها رمز پيوند ساكنان آن ديار, اسامى محمد و عـلى و فاطمه و حسن و حسين
و مى باشد, به پيوست عار ((اوف يا اوا)) مى باشدكه يادگارى از نـنـگ و بـى
شايستگى دوران قاجاريه مى باشد به اميد روزى كه مرزهاى مصنوعى شكسته شود و پرچم
اسلام و درفش لااله الااللّه در سراسر اين ديار به وزيدن آغاز نمايد.
ادبيات در عصر قاجار:
ادبـيات خاصى در عصر قاجار به وجود آمد كه از آميختن و تركيب الفاظ آيات
وروايات , ترسلات و مـكتوبات , معجونى را فراهم مى ساخت كه بسيار سنگين و غير
قابل هضم هاضمه هاى ادبى جامعه بـود, كـه نمونه ى زنده نثر آن روز, كتاب ((ناسخ
التواريخ ))مورخ الدوله , مرحوم سپهر مى باشد با اينكه او سعى نموده است اين
كتاب را هر چه ساده تر و قابل فهم تر عامه به نگارش درآورد.
اوضاع فرهنگى :
در ايـن قرن , فقه و فقاهت تا حدودى مطرح بود, البته مقصود از مطرح شدن ,
ظاهرفقه و قشر آن بود نه باطن و عمق و مبانى و معانى آن و فقهاى نامدارى چون
آيات عظام :آقا محمد باقر بهبهانى (م 1205 هـ ق ) ـ سـيـد مـهدى بحرالعلوم (م
1212) ـ سيد جوادبحرالعلوم (م 1226) ـ شيخ جعفر كـاشف الغطا (م 1228) ـ ميرزا
ابوالقاسم گيلانى ,معروف به ميرزاى قمى (م 1231) ـ و نراقى ها: مرحومان حاج
ميرزا مهدى (م 1209) وفرزند برومندش حاج ميرزا احمد نراقى (م 1245) ـ صاحب
جـواهـر, شـيـخ محمد حسن نجفى (م 1266) ـ شيخ مرتضى انصارى (م 1281) و بالاخره
ميرزاى بـزرگ , حـاج ميرزامحمد حسن مجدد شيرازى , صاحب فتواى تاريخى تنباكو, و
برهم زننده نظام قـاجـارى (م 1312) و تـعـداد ديـگـرى از بـزرگـان فـقـه و
فـقـاهت كه در فقهاى نامدار شيعه معرفى نموده ايم .
رقابت هاى خارجى :
در اين دوره , دولت عثمانى بر بخش وسيعى از سرزمين هاى اسلامى حكومت مى
كرد, و نسبت به مذهب اهل سنت , متعصب بود, و با شيعه خصومت ديرينه و عداوت آشتى
ناپذيرى داشت , تا آنجا كه از گروهى از روحانى نمايان خود, امضا گرفته بود كه
شيعيان , ((از اسلام خارج , و قتل آنان واجب مى باشد)). سـلطان سليم در آناتولى
, در پى حركت فجيعى چهل تا هفتاد هزار مسلمان را به جرم شيعه بودن كشت و در شهر
حلب , به دنبال فتواى شيخ نوح حنفى , به ارتداد ووجوب قتل شيعه فرمان داد, و در
ايـن حـادثه هزاران تن از شيعيان به قتل عام رسيده , ومابقى آنان فرار نمودند
به حدى كه يك نـفـر شـيـعه هم در حلب باقى نماند, در صورتى كه از آغاز دولت
حمدانيان , تشيع در حلب كاملا رسوخ داشته و منتشر گشته بود اين سرزمين جايگاه
فقيهان بزرگ , مانند ابن زهره , آل ابى جراده و ابـى الـصـلاح بود عثمانيان
شيعيان را از دستگاههاى حكومتى اخراج مى كردند و آنان را از انجام وظـايف
اختصاصى شيعه , باز مى داشتند, و در شهرهاى شام و مناطقى كه اقليت شيعى در
آنجاها زندگى مى كردند, مانع جدى انجام اعمال دينى آنان , مى شدند.
حكما و فلاسفه :
از حـكـمـا و فـلاسفه , افراد نامدارى مانند: حاج ملا على نورى اصفهانى (م
1246) ـميرزا مهدى مـشهدى (م 1218) ـ ملا احمد نراقى (م 1245) ـ ملا اسماعيل
درب كوشكى (م 1277) ـ ملا آقاى قـزويـنى (م 1282) ـ حاج ملا هادى سبزوارى (م
1289) ـ ملا حسينقلى درجزينى همدانى ـ ملا عـبداللّه زنوزى (م 1257) ـ آقا على
مدرس زنوزى (م1307 ) ـ حكيم محمد رضا قمى (م 1306) و بالاخره حكيم ميرزا
ابوالحسن جلوه (م1312 ) زندگى مى كرده اند.
شعرا و سخنوران :
شعرا و ادبا و نويسندگان پركارى را در اين عصر سراغ داريم كه به عنوان
نمونه به چند نفر از آنان اشارتى مى نمائيم .
در اين عصر هاتف اصفهانى (م 1198), سراينده ترجيع بند معروف وحدت وجودى :.
چشم دل باز كن كه جان بينى ـــــ آنچه ناديدنى است آن بينى .
صـبا, ملك الشعراى دربار قاجار (م 1238) ـ نشاط (م 1224) ـ فروغى بسطامى ,
(م1274 ) صاحب شعر معروف :.
كى رفته اى ز دل , كه تمنا كنم ترا؟ ـــــ كى بوده اى نهفته كه پيدا كنم ترا؟.
مـحـمود صبا (م 1311) ـ و ملا احمد نراقى صاحب طاقديس (م 1245) مى باشند,كه
برخى از اين سـخـنـوران نـامـى در حـد اعـجـاز ادبـى و شـاهكار فنى , اشعار
ماندگارى را ازخود به يادگار گذاشته اند.
اوضاع جهانى آن روزگار:
در روزگـار قـاجـاريـه , كه تقريبا از اوايل قرن سيزدهم شروع مى گردد,
(جلوس آغامحمد خان قاجار در سال 1210 بود) جهان در يك تحول وسيع سياسى ,
اقتصادى واجتماعى قرار داشت اروپا در حـال زايش تحولات و دگرگونى هايى بود, و
همين تحولات موجب رقابتها و تنشها در سطح جـهـانـى گـرديده بود پادشاهان قاجار
كه به طورناگهانى و تصادفى با اروپا ارتباط وسيعى پيدا نـمـودنـد, در حد يك
زمامدار معمولى نيزآمادگى و آگاهى سياسى , نداشتند و نمى توانستند با تجزيه و
تحليل روشن , حوادث بين المللى را در فضاى موجود رقابت هاى استعمارگران پيش
بينى نـمـايـند, و در قبال آنهاموضع گيرى مناسبى را داشته باشند تنها هدف آنان
, حفظ تاج و تخت و بـرخوردارى ازتنعم و تعيش و نوش و تفريح , و بهره گيرى از
دسترنج مردم محروم و زجركشيده ايـران بود, بى آنكه در مقابل اين دريافتها, خود
را مسؤول آسايش مردم دانسته باشند و به نفع آنان خدمات و امكاناتى را فراهم
بياورند.
تهاجم به ارزش هاى معنوى :
سـنـن و آداب مـذهـبـى و فرهنگ عمومى و مردمى , سد بسيار نيرومند و استوارى
درقبال نفوذ سـيـاسـى و اقتصادى غرب بود, و مردم را از تبديل شدن به ابزار
مصرفى كالاهاى اروپايى و غربى , جلوگيرى مى نمود, تا وقتى مردم به حكم تعاليم
مذهبى , استفاده وبرخوردارى از كالاهاى بيگانه را بـه عـنوان ((تشبه به كفار))
حرام مى دانستند, امكان نداشت آنان به مصرف كنندگان كالاهاى غرب مبدل شوند
استعمارگران حيله گر, با استفاده ازروش هاى مستقيم و غير مستقيم , مرئى و
نـامـرئى , سـعـى و تلاش نمودند تا به كمك تبليغات روانى , و به نام تجددگرايى
و تمدن خواهى , گـروهـى از مـردم اين سرزمين راشيفته ى زندگى غربى نمايند, و
سپس به يارى همين عده به تـحـقـير و استهزا ارزش هاى مورد احترام مردم ,
بپردازند, و آنان را نسبت به عقايد و آداب و سنن خـود بـى اعـتـنـاسـازنـد, و
در مسير پياده كردن اين تز در كشورهاى اسلامى , با رهبران دينى و پـيـشـوايـان
مـذهـبى مبارزه عميقى را آغاز نمودند, و تفكر لامذهبى و لاابالى گرى , دين سازى
, تهمت زدن به روحانيوت والاقدر, ترويج تفكر جدايى دين از سياست , از جمله
تلاشها ودسيسه هاى آنان بود, و مامورين اجرايى اين برنامه ها, گروهى به نام
روشنفكران غربزده بودند, كه در راه انجام مـامـوريـت خود, چيزى را به قداست
محترم نمى شمردند آنان درراه ايجاد شكاف و نفاق در بين صـفـوف مسلمين , نخست در
داخل كشور ايران , به دين سازى و مسلك بازى بال و پر دادند, و هر روز مـسـلـك
نـوظـهـور و پـديـده عـجـيب وغريب اعتقادى را به نام ((شيخيت )), ((بابيت )) و
((بـهـائيـت )) در ايـران تـرويـج و دنبال نمودند, وامكانات نيروهاى مذهبى را
به هضم و كوبيدن يـكـديگر, مشغول ساختند, شعار برخى ازروشنفكران آن روز اين بود
كه ايرانى بايد روحا و جسما, ظاهرا و باطنا بايد از متداروپايى پيروى نمايد.
و از سوى ديگر قداست كلى مذهب را به عنوان يك پديده الهى خدشه دار كردند,و اين
خود يكى از رنـج آورتـريـن گرفتارى داخلى در بين مسلمانان آن روز بود, و از سوى
ديگر در روند بين الملل اسـلامـى و روابط گسترده مسلمين , منازعات و تشتت هاى
مرزى و سرحدى , و احيانا اعتقادى و مـذهبى پيش كشيده مى شد فى المثل در كشور
سودان ,((قاديانى گرى )), و در منطقه ى جزيرة العرب و نجد, ((وهابى گرى )) و در
ايران ((بهائى گرى ))را شايع ساختند, و رهبران آنها را زير بال خود گرفتند, و
جهان اسلام را تحت دو عنوان :((تشيع )) و ((تسنن )), در مقابل هم قرار دادند چه
خون هاى پاكى كه در اين ارتباط, به ناحق به زمين ريخته نشد! چه صدمه ها و
اهانتها كه مسلمانان در راه دفـاع از يـك تز و كوبيدن تزاعتقادى ديگرى به
همديگر روا نداشتند! چه تعداد از زائرين و پـيـروان خـالص و مخلص اهل بيت (ع )
كه در مسير زيارت قبور اوليا و پيشوايان دينى شان بودند, جـان نباختند وچشم و
سر و بدن ندادند كه تاريخ از بازگويى آنها رنج مى برد اكنون نمونه ى بس
مـخـتـصـراز يـك متن فقهى اصيل بازگو و نشان داده مى شود, تا معلوم گردد عمق
فاجعه در آن روزها, در چه حد و در چه گستره اى بوده است !.
فقيه عاليقدر و محقق متتبع , مرحوم سيد محمد جواد حسينى عاملى (متوفى1226 ه ق
), صاحب مـوسـوعـه ى ((مـفـتـاح الكرامة )) در پايان بحث وكالت كه در تاريخ نهم
رمضان 1225 ه ق انجام پذيرفته است , چنين مى نگارد:.
(( ايـن مـطـالب را با تشويش بال و اضطراب در حالى مى نويسم , كه اعراب عنيزه
,آنان كه قائل به عـقـايـد وهابيها هستند, نجف اشرف و كربلا را محاصره , و
راهها رامسدود كرده اند, و زايران حرم حـسـيـنى (ع ) را غارت , و مسلوب , و
جمعى از آنان را به قتل رسانده اند تعداد كشته ها به 150 نفر مى رسد قبيله ى
خزعل , خود در حال اختلاف هستند آل بعيج و آل جشم مقاتله مى كنند استاندار
بغداد تغيير كرده است )). و در توصيف حمله اى ديگر در پايان بحث وقف و عطيه ى
همان كتاب , كه درسال 1226 ه ق تحرير يافته است , اينگونه درد دل خود را آغاز
مى نمايد:.
(( ايـن بـخـش از كـتاب را در تاريخ 17 جمادى الثاني از سال 1226 مى نويسم ,
درحالى كه عسكر وهابيها به عراق و عتبات عاليات حمله آغاز نموده , و در اطراف
بغداد,حله , كربلا, كاظمين به قتل نـفـوس و نهب اموال دست زده اند, به ويژه رفت
و آمد زائران و بازديدكنندگان عتبات عاليات را كـنترل , و مزرعه ها را به آتش
كشيده اند ما در اين شرايط در نجف اشرف تحت محاصره قرار داريم در عـيـن حال
اشتغال به تاليف را باوجود مرض شديد جسمى , و كسالت فرزندم ترك ننموده ام , و
من در هفتادمين سال ازعمر خويش قرار دارم پس وصيت من به شما برادران ايمانى اين
است كه سعى و كوشش خود را در راه علم و معرفت , در هر حال و در هر شرايط رها
نسازيد )). ايـن سـخـن مـرحـوم سيد جواد عاملى در آن اواخر عمر نشان مى دهد كه
مدت اقامت وهابيها در عـتـبات , استمرار داشته است , و مدت طولانى به قتل و
غارت و نهب اموال اشتغال داشته اند اينها گـوشـه اى از فـجايع و رخدادها و
درگيرى هاى مذهبى ربع اول ازقرن سيزدهم هجرى بود كه مصادف با حمله و هجوم
وهابيها در سال 1225 و 1226 به عتبات عاليات بود در اين برهه از تاريخ , شيعه
خسارت بزرگ و فاجعه فوق العاده عظيمى را تحمل نمود, كه تا آن روز سابقه نداشته
است , و آن حمله و تاخت و تازبيابانگردان وحشى و بى فرهنگ ((نجد)) و پيروان
عبدالوهاب نجدى , به نام ((وهـابـيها)) به سرزمين عصمت و طهارت (ع ), و حمله و
يورش به عتبات عاليات , و هدم قبور و قتل نفوس و نهب اموال و هتك نواميس , و از
بين بردن كتابها و تاراج مخازن كتاب و تفاسيرقرآن و مـنـابع علمى و مدنى بود
اين قبيل مسائل , خود مى تواند زمينه و بستر معارف وعلوم قرآنى را نيز در اين
قرن ترسيم و توصيف نمايد.
تفاسير قرن :
بـا وجـود همه ى اين مسائل موجود قرن , تلاشگران قرآنى از كوشش و فعاليت
بازنايستاده اند آنان آثار و نتيجه ى فعاليت هاى خود را به صورت كوتاه پيرامون
يك آيه يامتوسط, پيرامون يك سوره , يا بـه صـورت مـفـصـل پـيرامون مجموع آيات
قرآنى به نمايش گذارده اند, كه ما در بررسى نسبتا مـحـدودى كـه داشته ايم , به
تعداد تقريبى 200 عنوان ازاين نوع تلاشها برخورده ايم كه در اختيار خواننده
گرامى قرار مى دهيم نخستين هدف ما,گردآورى اين عناوين مى باشد, و اكنون كارى با
تـحـلـيـل هـاى محتوايى و مفهومى آنهانداريم كار ما بى شباهت به كار مرحوم علا
مه ى مجلسى نيست , كه سعى و كوشش درگردآورى احاديث و روايات ((بحار الانوار)) و
حفظ و حراست آنها از نـابـودى و تباهى و ازبين رفتن آغاز نمود مرحله ى تحقيق و
تفحص , يا بازنگرى و بازسازى , نوبت بـعدى كارمحققان و انديشمندان و غواصان
معارف قرآنى است كه اگر توفيقى مدد نمايد, ما هم درخدمت آنان دست به بررسى هاى
محتوايى و مفهومى خواهيم زد.
از خـداونـد متعال , گسترش تعاليم ارزنده قرآنى , و شناخت معارف و گنجينه ى
علوم آل البيت (ع ) را خواهان مى باشيم بمنه و فضله و كرمه .
مؤلف .
نوروز 1375.
قرن سيزدهم .
اشارات الرموز فى آيات كلام رب العالمين .
(اوايل قرن 13 ه ق ). مؤلف آن فردى به نام ((سليمان )) يكى از اعيان تفسيرى
شيعه در اواخر قرن دوازدهم و اوايل قرن سيزدهم هجرى مى باشد.
اثر تفسيرى فوق يك نوع تفسير عرفانى موضوعى به زبان فارسى است كه درپانزده
باب به نگارش و تـحـريـر در آمـده اسـت و در كـتـابخانه ملى ايران تحت شماره
986نگهدارى مى شود چون در فهرست آن ج 2 ص 541 معرفى شده است
((1)).