طبقات مفسران شيعه ، جلد سوم

عبدالرحيم عقيقى بخشايشى

- ۱ -


شناسنامه كتاب :

نام كتاب : طبقات مفسران شيعه , ج 3.
نويسنده : عقيقى بخشايشى .
ناشر: دفتر نشر نويد اسلام , قم .
2نوبت چاپ : اول .
حروفچينى و صفحه آرايى : كامپيوتر نويد اسلام .
قطع و تعداد صفحات : وزيرى , 500 صفحه .
چاپ : فروردين , قم .
صحافى : صنعتى , قم .
تاريخ چاپ : بهار 1373.
تيراژ: 2000 جلد.
حق چاپ محفوظ, و مخصوص ناشر است .

نامه ها و نكته ها.

پـس از انـتـشـار مـجـلد اول و دوم ((طبقات مفسران شيعه )), اين اثر ناچيز موردعنايت و توجه محققين عاليقدر و نويسندگان ارزشمند قرار گرفت .
نـامـه ها ونقطه نظرهاى ارزنده اى از آنان دريافت شد كه برخى از آنها در مقدمه جلد دوم منعكس گرديد.
اكـنـون در طـلـيـعـه مـجـلد سوم آن , ضمن تشكر از نويسندگان نامه ها,تعدادى ديگر از آنها را مى آوريم .
نـخـسـتـيـن مورد, نقطه نظرهاى ارزنده استاد آية اللّه جعفر سبحانى , از مدرسين عاليقدر حوزه عـلميه قم مى باشد كه پس از مطالعه مجلد نخست كتاب مرقوم داشته اند با تشكر فراوان اقدام به درج آن مـى شـود اميد است ديگر مجلدات كتاب هم از نظر شريفشان بگذرد تا همچنان از نظرات سازنده استاد مستفيد و برخوردارشويم .

5 ـ نامه استاد آية اللّه جعفر سبحانى :

بسم اللّه الرحمن الرحيم .
معجم يا فرهنگ مفسران .
قـرآن مـجـيـد پـيـام غـيبى است كه از فراسوى جهان ماده , به وسيله پيك خاصى , بر قلب پيامبر گـرامـى فـرود آمـده , و در مقام خروج از غيب به عالم شهادت , به صورت سور و آيات و جمل در نـهـايـت فصاحت و بلاغت و شيرينى وگيرايى عرضه شده كه احدى را ياراى مقابله با آن نبوده و نيست .
سور و آيات موجود در مصاحف يا موجود در حافظه قاريان , صورتى نازل از واقعيتى است كه ما را به خـاطرمحدوديت وجودى خود, بهره اى از درك حقيقت آن نيست , جز اينكه به آن ايمان بياوريم , و گفتار خدا را (الذين يؤمنون بالغيب ) شعار خود قرار دهيم .
قرآن , تنها كتاب آسمانى است كه ازدستبرد حوادث مصون مانده , و بدون فزونى و كاستى در تمام قـرون در اخـتـيـاربـشـر قـرار گـرفـتـه است , و مدعيان تحريف از هر گروه و طايفه اى باشند, افـرادسـطـحـى ونـاآگـاهـى هـستند كه از تاريخ تدوين قرآن , اطلاع صحيحى ندارند, و به يك رشته روايات مرسل و ضعيف چنگ مى اندازند كه فاقد ارزش علمى است .
قـرآن كريم يگانه معجزه جاودان پيامبر است كه پيوسته بر تارك اعصاردرخشيده و مرور زمان نه تنها خدشه اى در عظمت و اعجاز آن ايجاد نكرده است , بلكه بر عظمت آن نيز افزوده است .
درسـت است كه پيامبر گرامى علاوه بر قرآن , معجزه هاى ديگرى نيزداشت , ولى حساب قرآن از ديگر معجزات او جداست .
زيـرا مـرور زمـان , غـبـارظـن و شـك بـر غـالـب مـعـجـزات پـيـامبر نشانده , و جز چند معجزه انـگـشـت شـمارى ,مانند معراج , شق القمر, و تسبيح گفتن سنگ ريزه ها در دست پيامبر, همگى درهـالـه اى از ابهام و شك فرو رفته اند, و اين يك سنت الهى است كه اخبار به مرورزمان , قطعيت خـود را از دسـت داده و حالت شك و ترديد به خود مى گيرند, ولى تنها معجزه اى كه مرور زمان , در آن شك و ترديد ايجاد نكرده و نخواهد كرد,همين معجزه جاودان او, قرآن است .
و شايد يكى از علل گزينش اين نوع از معجزه براى پيامبر گرامى (درمقابل عصا براى موسى (ع ) و شفاى بيماران , براى عيسى (ع ) ) اين است كه آيين او آيين خاتم و جاودان است , و آيين جاودان , معجزه جاودان لازم دارد, وجاودانگى جز از طريق فرستادن كتابى كه جهان را به حيرت وادارد, و از طريق قرائت و تلاوت و كتابت و نگارش , بقاى خود را تضمين كند, امكان پذير نيست .

معلمان وارسته قرآن :

قرآن مجيد از آغاز نزولش به وسيله پيامبر و اوصياى معصوم او تبيين وتفسير شده است , و ياران او پـس از آمـوزش ده آيه و حفظ آن , به آموزش تفسيرآن , نزد پيامبر مى پرداختند و پس از فراغت از تفسير ده آيه , آموزش آيات ديگر را آغاز مى كردند ((1)) .
پـيـامـبر گرامى نخستين معلم و مفسر قرآن است و پس از وى تلميذ و شاگردبرجسته و وصى بـلافصل اوست و به اعتراف تاريخ ‌نگاران علم تفسير,اميرمؤمنان آگاه ترين فرد در ميان صحابه به تنزيل و تاويل بود, و اطلاعات ابن عباس كه آرا تفسيرى او كتابهاى تفسير را پر كرده است , ماخوذ از امام مى باشد و خود نيز بر اين مطلب تصريح كرده است ((2)) .
و اگر از تفسير مطبوع ابن عباس بگذريم كه نسبت اين تفسير, به وى مورد.
شك و ترديد است , نخستين تفسيرى كه بر قرآن نوشته شده , تفسير سعيد بن جبير(م 95) شيعى اسـت كـه بـه خاطر تشيع جام شهادت از دست حجاج بن يوسف نوشيد و ابن نديم از تفسير او ياد كرده است ((3))

و پس از او بايد عطيه عوفى رانام برد كه در سال 114 درگذشته است ((4)) .
عـنـايـت فـزون از حـد مـسـلمانان , اعم از شيعه و سنى نسبت به قرآن , جاى گفتگو ندارد و هر مسلمانى كيان و عظمت و سعادت و رستگارى خويش را درعمل به قرآن مى داند ـ و لذا براى فهم اين كتاب , دانشمندان , علوم كليدى راپايه گذارى كرده و در تبيين معضلات و رفع اجمالهاى آن سـعى فراوانى نموده اند, وتفاسيرى فزون از حد, با تخصصهاى گوناگون و ديدگاههاى مختلف بـر اين كتاب سماوى نوشته اند كه حتى شمارش اسامى آنها, از امكان اين پيشگفتار بيرون است ,تا چه رسد به بيان خصوصيت و ويژگيهاى آنه.

معجم يا فرهنگ مفسران :

در ميان محققان اسلامى , نگارش طبقات بر بسيارى از علوم انسانى وغيره از دورانهاى كهن , رايج بـود, و لـذا مـعـجـمهايى به عناوين : ((طبقات الاطبا)),((طبقات الحكما)), ((طبقات الفقها)), ((طـبـقـات الـنـحـاة )) و در موضوعات مختلف نگارش يافته و اين نوع تاليفها بيانگر تاريخ علم و محققان آن مى باشد.
نـگارش طبقات مفسران از اواخر قرن نهم يا آغاز قرن دهم شروع شده واز آن پس تا به حال ادامه دارد, و برخى از كتابهايى را كه در اين موضوع نوشته شده اند, يادآور مى شويم :.
1 ـ طـبـقـات المفسرين , نگارش جلال الدين سيوطى (849 ـ 911 ه ق ) وى در اين كتاب , از 136 مفسر نام برده و اين اثر در ليدن به سال 1838 و بعداافست آن چاپ شده است .
2 ـ طبقات المفسرين , محدث متتبع و ارجمند, شمس الدين داوودى (م 945)تلميذ جلال الدين سيوطى .
وى در ايـن كـتـاب نـقـصى را كه در نگارش استادش مشهود بود, تا حدى برطرف كرده و در آن ترجمه , 704 مفسر را آورده است .
وايـن كـتـاب در مـصـر بـه سـال 1972 ميلادى با تعليقات علمى محمد عمر و دربيروت به سال 1403/1983 در 2 جلد چاپ و منتشر شده است .
3 ـ طـبـقات المفسرين , نگارش شيخ صنع اللّه كوزه كنانى (920 ـ 980)خصوصيات اين كتاب در دسـت نـيست , ولى چلبى از آن در كتاب خود ياد كرده است ((5))

و كوزه كنان يكى از روستاهاى بزرگ اطراف تبريز است كه نگارنده در دوران جوانى در سر راه خود به بندر شرفخانه از آنجا ديدن نموده و خاطرات خوشى از آن دارد.
4 ـ طبقات المفسرين , نگارش احمدبن محمد ((ادرنه اى )) كه به سال 1092زنده بوده است .
نسخه خطى اين كتاب در مصر در دارالكتب به شماره 1859موجود است .
5 ـ الـتـفـسير و المفسرون , نگارش محمد حسين ذهبى , وزير اوقاف مصرمى باشد كه وى به سال 1396 هـ ق كـه بـه وسـيـلـه گروهى ربوده و كشته شد ونگارنده در آن روز در مصر بوده و غالبا خطابه هاى مساجد بر محور اين حادثه دور مى زد.
كتاب وى از معروفترين كتابهايى است كه در اين مورد نوشته شده .
او هـرچـنـد, بـنـا بر استيعاب اسامى مفسران , و تفسير آنها ندارد, اما يك تاريخ اجمالى ازمجموع تـفاسير در شيعه و سنى ارائه كرده و هنر بيشتر او در تحليل كتابهاى تفسيرى است كه هم اكنون مرجع محققان مى باشد.
6 ـ مـعجم المفسرين , نگارش عادل نويهض لبنانى كه با مقدمه مفتى جمهورى لبنان , شيخ حسن خالد در 2 جلد منتشر شده است و نسخه اى كه ما در اختيارداريم , تاريخ طبع آن 1403 مى باشد.
ايـن كـتاب , جامع ترين معجمى است كه درباره مفسران قرآن نوشته شده است و حق اين است كه در نـگـارش كـتـاب , ازهـر نـوع اعـمـال نظر تعصب خوددارى كرده , و خواسته است كه مجموع خدمات دانشمندان اسلامى را ارائه كند و تا آنجا كه توانسته است , از مفسران شيعه نام برده است .
ولـى با تمام تقدير و احترامى كه بر اين تاليف و ديگر تاليفها مى گذاريم , بايدبگوييم كه اين كتابها از عهده تبيين خدمات علما و انديشمندان شيعه نسبت به قرآن برنيامده اند و اين بر عهده علماى اين طائفه است كه خدمات خود را به نحوروشن ارائه كنند.
گـذشـته از اينكه ذهبى در كتاب التفسير و المفسرون بيش از حدحق كشى كرده و ما بخشى از انتقادهاى خود را بر اين كتاب در مقدمه اى بر تبيان شيخ طوسى آورده ايم , ولى اين كتاب يك نقد مستقل و مستدل لازم دارد.
در گـذشـته , ابن نديم (م 388) بخشى براى طبقات مفسرين شيعه در كتاب خود گشوده , ولى ناقص است و با مراجعه به كتاب الذريعه مى توان پايه هاى تلاشهاى علماى شيعه را در قلمرو تفسير بـه صورتهاى گوناگون به دست آورد,ولى اين بخش در اجزا مختلف آن پراكنده است , ولى همه اينها نمى تواند ما را ازنگارش كتابى مستقل درباره مفسران شيعه بى نياز سازد.
7 ـ دوست ارجمند و دانشمند ما, جناب آقاى دكتر طالقانى , با فحص فراوان در كتابخانه هاى ايران و مـصـر تـوانـسته است صورتى گويا از كتابهاى تفسيرى شيعه و سنى را در كتابى گرد آورده و منتشر كند, ولى اين كتاب نياز به تكلمه هايى دارد كه مؤلف بايد بر آن بيفزايد.
8 ـ در دارالقرآن حضرت آية اللّه العظمى گلپايگانى (قدس سره ) از مدتهاپيش گروهى سرگرم گردآورى طبقات مفسران شيعه هستند و در اين موردفيشهايى تهيه كرده اند و سعيهايى مبذول داشته اند كه اميد است به همين زودى درافق مطبوعات ديده شود.
10 ـ طـبقات مفسران شيعه (يعنى همين كتاب ) نگارش دوست ارجمند ودانشمند عزيز ما, حجة الاسلام والمسلمين , جناب آقاى شيخ عبدالرحيم عقيقى بخشايشى كه خود از نويسندگان پركار و از هيات تحريريه مجله مكتب اسلام مى باشد.
وى در پـرتـو سـعـى و كـوشش فراوان و با پشتكار شايسته تقدير توانسته است از مجموع كتابهاى تراجم و رجال و فهارس , مفسران شيعه را در هر قرنى به رشته نگارش درآورد, و از اين طريق , اين خلا را پر كند.
بـه حق جهان تفسير و بخش تاريخ مفسران شيعه , به يك چنين كتاب پرارزش كمال نياز را داشته واين نويسنده عزيز وگرامى توانسته است اين نيازرابرطرف كند.
نـگـارنـده نـخستين جلد آن را مطالعه كرده و در اين جلد مفسران شيعه تاچهار قرن آورده شده اسـت كـه آخـريـن آنـها تفسير محمد جعفر قمى است , وهم اكنون جلد سوم اين كتاب در آستانه انتشار است , و با مفسران شيعى قرن يازدهم به بعد آشنا خواهيم شد.
نـگـارش اين كتاب به پايان رسيده و به تدريج منتشر مى شود, ما اين اثر رابه مؤلف محترم تبريك گفته و توفيق فزون از حد او را از خداوند بزرگ خواهانيم .
اگر معنى تقديم و تقريظ تنها ستودن مؤلف و مصنف باشد, مسلما ناقص است , نه من به آن راضى هستم و نه مؤلف معظم خواهان آن است .
بـايـد درپـيـشـگفتار, بيش از حد واقع بينى شود, و اگر انتقادى به نظر رسد, يادآورى شودتا در صورت صحت نقد در اجزا ديگر رعايت شود.
در اينجا دو نكته را يادآور مى شويم :.
1 ـ مـؤلـف گرامى چند نفرى را جز مفسران شيعه شمرده كه قطعا شيعى نيستند, مانند جصاص نويسنده تفسير احكام القرآن كه به سال 370 درگذشته است .
وى از نـويـسـندگان آيات الاحكام سنى است كه در مواردى نيز آرا شيعه را نقل و نقد مى كند, و هـمـچـنين على بن عيسى رمانى , متوفى 384 كه از معتزله اهل سنت بوده است , البته مؤلف در اينجا به كتاب الذريعه اعتماد نموده , ولى نبايد براين حد اكتفا كرد, مرحوم شيخ الباحثين حاج آقا بزرگ تهرانى در الذريعه روش قاضى نوراللّه تسترى را در كتاب مجالس المؤمنين به كار برده , در حـالـى كـه روش او در كـتاب ديگرش كه علماى شيعه را از قرن سوم تا كنون طبقه بندى كرده , كاملابا اثر پيشين مغاير است .
تا تشيع كسى ثابت نشود, بر نگارش زندگى اونمى پردازد.
2 ـ در زنـدگـى هر يك از افراد, از پرداختن به جهات ديگر صرف نظركرده و فقط به كار و اسامى كتب تفسيرى آنها, و در صورت امكان به بيان ويژگيهاى كتابش بپردازند, تا از حجم كتاب كاسته شود و در اندك مجلداتى عرضه شود.
ايـن دو نـظـر كـوچـك از ارزش والاى كـتـاب نمى كاهد, و ما توفيقات مؤلف را از خداوند بزرگ خواهانيم ((6)) .
قم ـ مؤسسه امام صادق (ع ). 17 محرم الحرام 1414.
17 تيرماه 1372.
جعفر سبحانى .

6 ـ نامه حجة الاسلام و المسلمين محمديان تبريزى :

شـشـمـيـن نامه مكتوبى است كه صديق مكرم و فاضل گرانقدر, حجة الاسلام والمسلمين آقاى محمديان تبريزى پس از مطالعه دو مجلد انتشار يافته مرقوم داشته اند.
بـا تـشـكر از محبت ايشان , به درج مكتوب پرمهرشان اقدام مى شود (جاى تذكر است كه پايان نامه تحصيلات دانشگاهى معظم له در همين رشته بوده است .
او رسـاله خود را با كمال اخلاص و صفا در اختيار اينجانب قرارداده اند كه در برخى از موارد مورد استفاده واقع شده است ):.
بسمه تعالى .
جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى عقيقى بخشايشى دامت بركاته :.
بـا اهـدا سلام و تحيت , توفيق روزافزون جنابعالى را در تكميل اين خدمت ارزنده قرآنى از خداوند متعال مسالت مى دارد.
بـى شـك و تـرديـد, از آغـازدرخـشـش آفـتـاب اسـلام تـا كنون , عالمان و انديشمندان شيعى را چونان سنگربانان هوشمند و ديده بانان تيزبينى مى يابيم كه از حوزه معارف دينى وقرآنى , پاسدارى و حراست كرده اند.
ايـن حراست و پاسدارى تا روزگاران واپسين نيز در زير سلطه حكومت جباران و در اوج خفقان و اختناق هم ادامه داشته است .
آنـان در تـمـام ايـام و روزگـاران از مرزهاى اعتقادى و معارف الهى وقرآنى , و آثار و مثر اسلامى سرسختانه دفاع و حمايت كرده اند.
با اينكه آنان دربسيارى از علوم و دانشهاى اسلامى , آغازگر بوده اند, در عين حال به تاليف وابداع آثـارى دست زده اند كه در عين ابتكارى بودن و خلا قيت و ژرف انديشى ,از گستردگى عظيمى نيز برخوردار بوده اند.
شـنـاسـايى و شناساندن اين آثارعظيم و معرفى مؤلفان عاليقدر و تاليفات ارزنده آنان , از كارهاى ضرورى ولازم است .
قابل توجه است در اين خصوص بررسى آثار تفسيرى شيعه و نقد وتحليل آنها, از اولويت و ضرورت حساسى برخوردار مى باشد.
و از آن نـوع كـارهاى اساسى و پرارزش و ماندگار و داراى اولويت ويژه اى است كه همتهاى بلند و اراده هـاى قـوى را مـى طـلـبـد, چون دامنه علوم قرآنى و معارف عاليه آن مبسوط و گسترده و پرجاذبه مى باشد.
گـرچه تا كنون در اين راه , بزرگانى سخت كوش و عالمانى سترگ همانند: شيخ آقا بزرگ تهرانى (صـاحـب الـذريـعه ) وعلا مه سيد محسن امين (صاحب اعيان الشيعه ) و آية اللّه سيد حسن صدر (صـاحب تاسيس الشيعه ) اعلى اللّه مقامهم , پيشتاز و پيشقدم بوده اند, ولى با توجه به وسعت كار و اهـمـيـت و نـفاست موضوع و محور بودن قرآن و فقدان اثرى مستقل در اين باب , و ظهور تفاسير جديد, تلاشى مجدد و اقدام تازه اى را مى طلبيد كه صورت پذيرد.
بـا دهـهـا اميد و انتظار, دريافت جلد دوم كتاب شريف ((طبقات مفسران شيعه )), حقير را بسيار شـادمـان و خـوشحال ساخت , چون يكى ازآرزوهاى ديرينه خويش را به دست برادرى دانشمند و ارجمند, كه سينه اى آكنده از حب و ولايت علوى (ع ) را دارد, تحقق يافته و عملى شده مى بيند.
از اين رو بسيار مسرور و خرسند هستم .
نـويسنده بزرگوار, با اين اقدام عملى و علمى خود, پاسخگوى افرادى همچون ((رژى بلاشر)), و ((مـحمد حسين ذهبى )) وشده اند كه غير متعهدانه و احيانا مغرضانه نوشته اند: ((شيعه آثار قابل تـوجهى نداشته , و مى توان از آثارى كه از تشيع الهام گرفته اند, چشم پوشيد!)) يا اينكه مى گويد: (( [در تـفـسـير] براى شيعيان مطلب بر سر اين است كه در قرآن قسمتهايى را بيابند كه حاكى از اولويت على و اولاد او باشد!((7)). يـا ايـنـكه شخص اخير (ذهبى ) بى هيچ كنكاش و كاوشى , سخنان صاحب ((الوشيعه )) را نشخوار مـى كـند, كه : ((شيعه اثنى عشرى قرآن را بر اساس اميال خود تفسير مى كند و در تفسير مذهبى آنـان مـسـتـنـد صحيحى وجود ندارد, به جامعه و جفر و اينها مهم ترين مستند شيعيان در تفسير است !!((8)). مـؤلـف دانـشـمـند طبقات مفسران شيعه در مسير تحقيقى و تتبع دامن گسترخود, شناسايى و شـنـاسـاندن چهره هاى سترگ علمى و ميراثهاى گران سنگ مفسران شيعى , قدمهاى ارزنده اى برداشته اند, و اميد است گامهاى بعدى ايشان نيز در زدودن پرده هاى ابهام از فراديد دانش پژوهان علوم قرآنى و محققان جستجوگر و كنجكاو و بى تعصب , مؤثر و پرثمر افتد.
راقم سطور, با توجه به سابقه فراهم آوردن پايان نامه تحصيلى خويش كه در اين ارتباط بود, در اين موضوع مى تواند شهادت و گواهى دهد كه محقق محترم در تحقيق و بررسى و گردآورى اين اثر ارزنده , چه زحمات طاقت فرسا و چه سختيهايى را متحمل شده اند, و براى تكميل و تتميم آن , چه مساعى و تلاشهاى دامنه دارى را لازم دارند كه انجام دهند.
از اين رو از همه انديشمندان ودانشوران , متواضعانه درخواست مى كند, ضمن دقت و تامل در اين اثـر اساسى و نو, در هر چه پربار شدن و جامع بودن آن , از هيچ گونه بذل مساعدت علمى وفكرى دريغ نورزند.
يـقـيـنـا نتيجه اين تلاش علمى , از كارنامه هاى درخشان طايفه اماميه خواهد بود كه بحمد اللّه به دسـت تـوانـاى نويسنده گرامى , جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى عقيقى بخشايشى (دامت توفيقاته ), تنظيم و ترسيم مى شود.
در پـايـان اميدوارم در اين ايام و ليالى سوگوارى دهه آخر ماه صفر كه يادآور حزن و اندوه جهان اسلام , در اثر از دست دادن پيامبر عظيم الشان اسلام , حضرت محمد بن عبداللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم ), و چند تن از اولاداطهار اوست , با تمسك به توصيه هاى آن بزرگوار, طبق مفاد حديث شـريـف ثقلين , موفق بوده , سعادت و سلامت دين و دنيا را در عمل به قرآن و پيروى اهل بيت (ع ) كسب نموده باشيم .
توفيقات روزافزون آن جناب را در تكميل اين خدمت ارزنده از خداوند متعال مسالت مى دارد.
25 صفر المظفر 1414 ه ق .
محمديان تبريزى .

7 ـ كيهان انديشه :

نشريه مؤسسه كيهان در شماره چهل و نهم خود در مورد هدف و نقش طبقات مفسران مى نويسد: .
((جلد دوم كتاب طبقات مفسران , تاليف عقيقى بخشايشى انتشار يافت .
هدف نهايى مؤلف , جمع آورى اطلاعات درباره تفاسير شيعى در تاريخ است .
مؤلف ضمن نقد شيوه پيشينيان در تدوين و فهرست نگارى كتب قرآنى وانتقاد از فهرست الفبائى كـتـابها, طبقه بندى مفسرين را بر پايه زمان و عصر, گامى در جهت سنجش و ارزيابى منطقى و تكاملى و تدريجى معرفى مى كند.
در دوجـلـدى كه تا كنون به چاپ رسيده است , 277 تفسير با توضيحاتى راجع به مفسران معرفى شده است .
در ضـمن معرفى هر تفسير, مختصرى از شرح حال مؤلف , ساير آثار, نمونه اى از قلم و تفسير وى و چاپهاى آن آمده است .
دفتر نشرنويد اسلام ناشر كتاب مى باشد.

8 ـ روزنامه كيهان :

روزنـامـه پـرتيراژ كيهان به سردبيرى آقاى مهدى نصيرى در شماره14884 مورخه پنجشنبه 15 مهرماه 1372 در صفحه 13 , بخش معرفى انتشارات جديد در مورد اين كتاب چنين مى نويسد:.
طبقات مفسران شيعه , جلد دوم .
عقيقى بخشايشى .
دفتر نشر نويد اسلام .
((كتاب حاضر, سير و كوششى است در اعماق پرفراز و نشيب تاريخ ‌شكوهمند اسلام , و تلاشى است در جستجوى درر و لئالى گمشده قرآنى ازنخستين عهد رسالت و از آن طليعه طلوع فجر صادق اسلام و نزول آيات نورانى قرآن .
نـخـسـتين جلد كتاب ((طبقات مفسران شيعه )) تا پايان قرن چهارم , مجموعادربرگيرنده شرح حال 133 تن از مفسران عاليقدر شيعه و تفاسير آنان بود.
جلد دوم كتاب نيز دربرگيرنده شرح حال 144 تن از آن بزرگواران از آغاز قرن پنجم تا پايان قرن دهم هجرى است .

9 ـ آينه پژوهش :

مـجـله ((آينه پژوهش )) ويژه نقد كتاب , كتابشناسى و اطلاع رسانى در حوزه فرهنگ اسلامى , در شماره 16 از سال سوم , آذر و دى 1371 , ص 101مى نويسد:.
طبقات مفسران شيعه .
عقيقى بخشايشى (قم , دفتر نشر نويد اسلام ,1371). 635 ص , وزيرى .
جلد اول از مجموعه اى است كه به انگيزه تدوين طبقات مفسران شيعه تدوين شده است .
مؤلف در سرآغاز اين مجلد از قرآن و مفسران آن به اجمال سخن گفته و سپس به چگونگى تدوين و گردآورى قرآن پرداخته است .
آنگاه از علوم و معارف پيش نياز تفسير, به اختصار تمام بحث كرده است .
ترجمه وبازگردانى قرآن , بخش ديگرى از مباحث كتاب است .
تفسير و تاويل و فرق آن دو و چگونگى طبقه بندى مفسران و تفسير از بحثهاى بعدى كتاب است .
نگاهى به تفسير امامان (ع ) نيز در بخش ديگرى آمده است .
آنگاه شرح حال و آثارمفسران است به ترتيب قرنها تا پايان قرن چهارم .
كـتـاب حاضر اثرى است گسترده و شامل معرفى طبقات مفسران شيعه ازآغاز تا اكنون , كه اميد است جلدهاى بعدى آن پيراسته تر و آراسته تر عرضه شود.

قرآن و وحدت جهان اسلام .

در طليعه سال نو, همزمان با درخشش جلوه هاى طبيعت و تجلى الطاف الهى , در موكب همايونى قرآن مجيد, همراه مفسران نامدار آن قرار داريم .
ما درصدد تلاش و كوشش فهم كلام الهى , و در مقام معرفى و شناساندن تفاسيروابسته به آن قرار گرفته ايم .
كـارى را كه ما بر عهده داريم , بار فرهنگى سنگين وعظيمى است كه مسئوليت بزرگ پيام رسانى امـت بزرگوارى را بر دوش مى كشدكه در طول پانزده قرن تمام , زير ضربات كوبنده مخالفين , و تـحـت امـواج افـتـرائات و الـقـائات بـدخـواهـان و مـعاندين واقع شده اند, در عين حال دست از فـعـالـيـت مستمر فرهنگى و سعى و كوشش علمى خود باز نايستاده اند, و با تمسك به ذيل عنايت قـرآن و عترت پاك , در دشوارترين شرايط اعصار, و در بحرانى ترين روزهاى روزگار, به اين جهاد مـقـدس فـرهـنگى و فكرى ادامه داده اند, به حدى كه توانسته اند نداى آسمانى قرآن را به گوش جهانيان برسانند.
اين جهاد مقدس الهى هنوز هم ادامه دارد.
اين تلاش و مبارزه امت ما, يك جانبه و يك بعدى نبوده است , بلكه داراى ابعاد و جوانبى بوده است .
او از يـك طـرف در مـقـام دفاع از حملات دشمن , و در ديگر سو, در مقام دفاع از هجمه و تهمت دوست وهم كيش بوده است .
او در ايـن تـلاش الـهـى , بـا كـمـال رشـادت و شجاعت مقاومت نشان داده و از حريم مقدسات و معتقدات و شعائر الهى حمايت و حراست جدى نموده است .
صـفـحـه صفحه طبقات مفسران شيعه , نشانگر تلاش مستمر و جهاد علمى فرد فرد امت بزرگ و پـرجـمـعـيـت مـرزبـانان ايمانى و اعتقادى را نشان مى دهد كه پشت سنگرهاى دفاعى و زير چتر خاكريزهاى حفاظتى , موضع گرفته اند, به جاى موانع شنى و طبيعى , از جان و ابدان پاك و منزه جـوانـان غـيور و پرشور وشهيدان به خاك و خون خفته شيعه بهره گرفته اند, و خيل شهيدان را پشتوانه وپيشتاز اين جهاد مقدس فرهنگى و اعتقادى نموده اند.
شـيـعـه بـا نوك قلم آتشين وخونبار خود, كه به تعبير پيامبر عظيم الشان اسلام , مقام آن از خون شـهـيـدان نيزبالاتر است , به جاى ايذا و آزار هم كيشان و هم مسلكان , دشمنان راه خدا وشياطين انسى و جنى را مورد عنايت و توجه قرار داده اند, و تنها به سوى آنان نشانه رفته اند.
شـيـعـه در مـسير مبارزات خود, كوشيده است راه مستقيم الهى را نشان دهد, چون نزول قرآن و هـدف نـهـايـى آن , هدايت بشر به راه راست و صراطمستقيم مى باشد, البته جاى تعجب و شگفت نـيست كه اين سنگرداران ومرزبانان ايمان و اعتقاد و حماسه جاويد, هم از سوى اردوى دوست , و هم ازسوى اردوى دشمن مورد تهاجم و يورش قرار گرفته باشند.
نكته قوت در اين مبارزه علمى آن است كه آنان هرگز از هجمات دشمن و غرض ورزيهاى بيگانگان ترس و واهمه اى به خود راه نداده اند, چون مبارزه با دشمن راه خدا را,بالاترين احسان و نيكوكارى مى دانند كه بالاتر از آن نيكى و احسانى وجودندارد.
تـنـهـا نـگـرانـى و تـاسف آنان , از ناحيه هم كيشان و هم مسلكان و هم قبله هاى خويشتن است كه بـى جـهـت و بـدون دقـت نيروها را به هدر مى دهند و امكانات موجود ملل مسلمان را تباه و نابود مـى سـازنـد و به جاى دشمن مشترك قسم خورده و خدانشناس , به سوى دوست و خودى شليك مـى نـمـايند, و با اين عمل نسنجيده و مطالعه نشده , به دشمنان راه خدا اين فرصت را مى بخشند تـانـفـس راحـتـى بـكـشند, و از فضاى آلوده موجود جهت بسط و گسترش آرمان الحادى خود, بهره بردارى سؤ و ناروا انجام دهند.

هدف تاليف :

خداوند عليم و بصير, خود آگاه است كه گزينش مفسران شيعه , به عنوان نام و اسم كتاب هم بر نـويـسـنـده سـنگين و نامطلوب بود, چه به اعتقاد او, بهتر آن بود به جاى اين گزينش , نوعى نام مـفـسران قرآن يا مفسران امت اسلام , انتخاب و برگزيده شود, و به جاى جز و فرد, از كل و كليت سـخن به ميان آمده باشد, وبه جاى بخش و قسمت , از مجموع و همه بحث و گفتگو به ميان آيد, چون دستورقرآن كريم و هدف تشريعى خداوند عالم , تشكيل ((امت واحده )) و ستايش معبوديكتا و واحـد, در سـراسر جهان مى باشد, نه غير آن , جائى كه مى فرمايد: (ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون ) (سوره انبيا, آيه 92). (اين است امت شما, امتى هم كيش و متحد و يك پارچه , و من آفريننده شما,پس تنها خداى يكتا را پرستش كنيد.
). يا اينكه در سوره مؤمنون مى فرمايد: (ان هذه امتكم امة واحدة فاتقون )(سوره مؤمنون , آيه 92). (ايـن اسـت امـت شـمـا, امـت متحد و هم عقيده , و من آفريدگار شمايم , پس ازسرپيچى فرمانم بپرهيزيد و تقوى را پيشه سازيد.
). و پيامبر عاليقدر اسلام , در حجة الوداع فرمودند:.
((يا ايها الناس ان ربكم واحد و ان اباكم واحد كلكم لا دم و آدم من تراب ان اكرمكم عند اللّه اتقيكم ليس لعربي على عجمي و لالعجمى على عربى و لا لا حمر على ابيض و لا لا بيض على احمر فضل , الا بالتقوى الا هل بلغت اللهم فاشهد, فليبلغ ‌الشاهد منكم الغائب .
((اى انسانها خداى شما يكى است و پدر شما يكى و همگى از آدم به وجودآمديد و آدم نيز از خاك .
بافضيلت ترين شما پيش خدا, پرهيزگارترين شما است .
نه عربى را بر عجم و نه عجمى را بر عرب , و نه سرخى را بر سفيد و نه سفيدى رابر سرخ (به عنوان رنگ و پوست ) فضيلتى است , مگر به پرهيزگارى .
بيدار وهوشيار باشيد كه پيام را رساندم .
خـدايـا تـو خـود گـواه و شـاهـد باش كه رساندم ,آگاه باشيد هرآنكه شاهد شنيدن اين پيام بود, مسئوليت دارد كه به غايبان نيزبرساند.
عـنـصر ثابت و لايتغير وحدت و يگانگى , خداشناسى و معرفت حق وآراسته شدن با فضيلت تقوى است و يقينا صاحبان چنين در گرانمايه هيچ نوع ادعا و تفاخر و خواست غيرالهى نخواهند داشت , ولـى چـه بايد كرد؟ دفع اتهامات دوست و نشان دادن ميزان پايبندى و اعتقاد قلبى و نشان دادن كـوشـش و تـلاش شـيـعـه در راه ايـمـان و اعـتـقـاد, خـود امـرى اسـت كـه در بـادى امر و در مـرحـلـه قـدم گـذارى بـه آن مـرحله ايده آل , امرى ضرورى و كارى بس لازم بود كه هنوزانجام نـپـذيـرفـتـه بـود, و اين مقدمه را مى توان مقدمه وصول به مرحله امت واحده تلقى نمود چون تا كفايتها و لياقتها و امكانات بالقوه و بالفعل شناخته و شناسانده نشود, و گروههاى متعدد اسلامى هرگاه از محتوا و مقصد و آرمان يكديگر مطلع و آگاه نگردند, رسيدن به تفاهم مطلوب و نزديكى واقعى و حقيقى هرگز ميسورو عملى نخواهد شد.
از اين رو انتخاب اين نام و گام زدن در اين مسير نه تنها يك مسير انحرافى و كانال دورى و تباعد از وحـدت اسـلامـى نبوده و نيست , بلكه دقيقا در مسير وحدت و در راه تقريب و نزديكى و تفاهم گام برداشتن مى باشد ودقيقا يكى از مؤثرترين راههاى وصول به تفاهم و اتحاد واقعى و صميمى بين مسلمين مى تواند باشد.
آنان از طريق مطالعه و درك زحمات و تلاشهاى طاقت فرساى همديگر پا به مرحله درك واقعيات موجود مى نهند, و به جاى اتهام و آفرينش شبح موحش در اذهان , تمام امكانات و توانائيهاى خود را در راه دفـع خـطـر دشـمـن مـشـتـرك بـه كار مى گيرند و از حريم قرآن و از كليت احكام الهى وآرمـانهاى مقدس و حيات بخش اسلام عزيز با تمام وجود و با تمام نيروهاى موجود دفاع و حمايت مى نمايند.
آنـان هـمـه بـا هم نزديك مى شوند و دشمن راه خداو قرآن و اسلام را ارشاد و هدايت كرده , و در صورت مقاومت و عناد و لجاجت در برابر حق , با زور و قدرت , تسليم حق و سعادت مى گردانند.
ايـن مقدمات بخشى از مطالبى بود كه در سفر اخير حج با رئيس افتا ورئيس قوه قضائيه مملكت سعودى , آقاى ((عبدالرحمن بن باز)) به هنگام ملاقات و تسليم مجلد اول اين كتاب به او در ميان نـهـاده شد و فصلى مشبع در اين باره بحث و گفتگو به عمل آمد, ولى با توجه به ذهنيت از پيش سـاخـتـه شـده , و با توجه به غرور و سرمستى مقام رياست و غيره , اين گفته ها و مطالب آب سرد بـه سندان كوبيدن بود, چون او در مقام رياست عاليه ادارات بحوث علمى و تبليغى و رياست افتا و دعوت و ارشاد عربستان سعودى , كه مدعى مديريت جهان اسلام است و مسؤوليت ارشاد و رهبرى زائران 55 كشور مسلمان را كه به حرمين وارد مى شوند به عهده دارد, و از طرفى از نظر شخصى بـه عنوان پدرزنى ملك فهد, بزرگترين سلطان نفت و بترول جهان كه در خطبه هاى جماعات از اوبـه عـنـوان امـام مـسـلـمـيـن و خـادم حـرمين نام برده مى شود, امامى كه از تفرعن وتجبر و خـودمـحـورى كـاخ اخـتـصاصى خود را كه مجاور حرم شريف قرار دارد,برافراشته تر و بلندتر از مـنـاره هـاى بـيت خدا به آسمان بالا برده است , و حرمت بيت را تا اين حد هم رعايت نمى كند كه كرنش و تواضعى در اين حد معقول ازخود نشان دهد.
او قـصـر شـاهانه خود را آنچنان به آسمان برافراشته است تاتوانسته باشد همانند جباران گذشته تـاريخ , از آن بالاى كاخ نظاره گر طواف وتلاش مردم , و احيانا ناظر حركات ضد سلطنتى جوانان خداجويى باشد كه احيانا در راه برانداختن ظلم و فساد در مناره هاى مسجدالحرام موضع گرفته وبر ضد حاكميت زور, سر به شورش برداشته بودند.
ايـن تـفـرعـن و تجبر, رسم جباران تاريخ است , و جاى عجبى نيست , ولى تعجب از سردمداران و زعماى روحى و ارشادى مردم آن سامان است كه اين قبيل مسائل را شرك و استكباردر برابر خدا و حتى مخالف توحيد و فضيلت نمى دانند.
آنـان بـه آسـانـى تـسلطبيگانگان و اجانب را بر كليه شئون اقتصادى , نظامى , اجتماعى و سياسى يـك كـشـور مـسلمان مى پذيرند و دم نمى آورند, با اينكه صريح آيه قرآن اين است :(ولن يجعل اللّه للكافرين على المؤمنين سبيلا) (كفار را حق حكومت و سلطه برمؤمنين نيست .
) ولـى به خاك مذلت افتادن جمعى از مسلمين را در برابر خدا ونشان دادن اين كوچكى و ذلت را در قبال خدا, به عنوان پيشانى به خاك سائيدن بندگان صالح خدا در برابر آفريدگار يكتا, شرك و عبادت ناخالص مى پندارند.
زهى راه ناصواب و غفلت .
آنـان طـواغـيـت زمـان را كـه هـر روز بـساط عيش ونوش خود را در يك كشور خوش آب و هوا مـى گـسـتـرانـنـد و از ايـن حيث شهره شهر و شناخته شده اجانب هستند, در عين حال آنان را اولوالامر و واجب الطاعة مى شمارند.
ولى مبارزه با يك مشت مردم مسلمان و متدينى را كه طبق سفارش آورنده اسلام از قرآن و عترت پـيـروى و تـاسـى دارند, در سرلوحه تبليغات و تريبونهاى نماز جمعه و جماعت مساجد خود قرار مى دهند.
جل الخالق !آرى همين است معنى اسلام غير محمدى (ص ) و درست همين است مفهوم دورى از قرآن و سنت نبوى (ص ). درست به مفهوم واقعى اسلام آمريكايى كه مرگ ونابودى نصيبش باد!.
آرى او در اين برخورد از فرط غرور و سرمستى جاه و مقام , كوس اناالحق مى نواخت و ديگران را به پيروى از سنت و جماعت فرامى خواند.
مـعـلـوم نبود مقصود از سنت كدام سنت است و مقصود از جماعت كدام جماعت ؟ آياجماعتى كه بخشى از عملكرد او گذشت , يا سنت و جماعت منظور نظر آورنده اسلام ؟.
در هر صورت , ما اعتقاد داريم راه و رسم وحدت جهان اسلام و اتحادواقعى مسلمانان جهان نه در پرتو اتحاديه هاى نظامى و نه در پرتو امكانات جغرافيايى و طبيعى , و نه در پرتو مرزهاى مشترك و اشـتـراك لـغـت و لـهـجه , و نه در پرتو منافع مشترك تجارى و اقتصادى , و نه در پرتو مقابله ها و مـعاهده هاى سياسى , و نه در تشكيل كنفرانسهاى كذائى است , بلكه تنها و تنها در اثر روآوردن به مـفاهيم قرآن و لمس واقعيتهاى موجود و تمسك به ذيل عنايت تعاليم عاليه قرآن مجيد مى باشد, جـائى كه در سوره حجرات آيه 13 مى فرمايد: (يا ايهاالناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم ). (مردم ! ما شما را از آدم و حوا آفريديم و ملتها و قبائل قرار داديم تا شناخته شويد.
گرامى ترين شما در پيشگاه الهى باتقواترين شماست .
). ايـن وحـدت و اتـحـاد مـعـنوى در اثر لمس فشارها و ضرورتهاى زمان و ازطريق احساس آلام و رنجهاى موجود و از راه شناسائى امكانات بالفعل و بالقوه همديگر, راه عملى و طبيعى است .
و دنياى اسلام روزى به اين حقيقت و واقعيت پى خواهد برد.
پـس مـطرح ساختن تلاشهاى شيعه در زمينه قرآن يكى از آن شيوه هاى مؤثر و يكى از آن راههاى مـطـلوب در رسيدن به تفاهم و تقريب بين جهان اسلام مى باشد, كه با كمال اسف بسيار دير آغاز شده است , ولى در شرايطكنونى , يك اقدام لازم و واجب , و گام مفيد و مؤثرى مى باشد.

استقبال شايسته :

مـجـلـدات اول و دوم كـتـاب بـا اسـتقبال مناسب و شايسته علما و فضلا وارباب معرفت حوزه و دانـشگاه روبرو گرديد و با فضل و عنايت ربانى مقدمات ترجمه آن به زبان عربى فراهم شده و در فـرصـت انـتشار مورد عنايت و نقد وبررسى مطالعه كنندگان عزيز و ارباب مطبوعات و جرايد و مجلا ت قرار داشت .
آنان با ابراز لطف در معرفى و نقد و ارزيابى كتاب , مقالات و اقداماتى انجام دادند.
اسـاتـيـد و بـزرگـان با ارسال نامه نويسنده را مورد عنايت و بذل محبت قرار دادندكه بخشى از نامه ها در مطلع جلد دوم و سوم منعكس گردد.
از خـداونـد مـتـعـال اجـر و ثـواب جـزيـل هـمـگـان را مسالت مى دارد و آخرين دعا و ابتهال به درگـاه خـداونـد مـنان آن است كه توفيق تكميل كيفى و كمى اين اثر ناچيز را به نويسنده حقير عـنـايـت فـرمـايـد تا بتواند حداقل اسامى كتابها و مؤلفين اين گنجينه هاى معرفت و سعادت را شناخته و شناسائى و معرفى نمايد تا به اين ترتيب زمينه تحقيق و بررسى و بازسازى اين ميراثهاى عظيم امت اسلامى را فراهم آورد.
ازلـطـف عميم و شامل آن فياض منان درخواست مى شود در اين سال جديد اين احسان را در حق اين ناتوان به عنوان عيدى ارزانى فرمايد.
انه سميع مجيب و على كل شيئ قدير.
عقيقى بخشايشى .
فروردين 1373.