تاريخ تفسير قرآن كريم

حبيب الله جلاليان

- ۱۰ -


اشاره به تفسيرهاى علمى

منظور ازتفسير علمى، تفسيرى است كه براساس علوم تدوين و تبيين گرديده و اصطلاحات علمى در آن بكار رفته است. در تفسيرهاى علمى از علوم مختلف و متنوع استفاده گرديده و دانشمندان رشته‏هاى مختلف علمى از دانش و تخصص خود در شرح و بيان آيات الهى استفاده كرده‏اند. اين علوم متنوع و مختلف اعم است از علوم دينى و اعتقادى و فقهى و اخلاقى و مانند اينها و ساير علوم نظرى و انسانى و علوم تجربى. و چون قرآن مجيد تبياناً لكل شى است، مسلماً مشتمل بر دانشهاى ظاهرى و باطنى است كه با تدبر و تفكر در آن مى‏توان حقايق بسيارى را از آن استفاده و استفاضه نمود.

امام غزالى در كتاب احياء العلوم خود از ابن مسعود نقل نموده كه او درباره علوم و دانشهاى قرآن كريم گفته است: «من اراد علم الاولين و الاخرين فليتدبر القرآن». [1]

و نيز در اين مورد؛ مى‏گويد: و بالجملة فالعلوم كلها داخلة فى افعال الله عزوجل و صفاته فى القرآن شرح ذاته و افعال صفاته و هذه العلوم لا نهاية لها و فى القرآن اشارة الى مجامعها. [2]

غزالى در جواهر القرآن كه آن را بعد از كتاب احياء العلوم تأليف نموده نوشته است:

علوم قرآن دو قسم است :

اول: علم شكلى (كه جنبه پوست دارد)، مانند علم لغت، علم نحو، علم قرائت، علم مخارج حروف، علم تفسير ظاهر و مانند اينها.

دوم : علم ماهوى (كه جنبه مغز دارد) مانند علم كلام، علم فقه، علم اصول فقه، علم به صراط مستقيم و طريق وسلوك و مانند اينها.

سپس در انشعاب ساير علوم در قرآن مى‏گويد: علم طب، نجوم و هيئت جهان و... مانند آن و علومى نيز هستند كه درك آنها در توانائى و قدرت بشر نيست و بعضى از فرشتگان مقرب از آن بهره‏اى دارند و تنها خداوند متعال است كه علم بى‏نهايت دارد سپس غزالى ادامه مى‏دهد كه: تمام علومى كه شمرديم و آن علومى كه نشمرده‏ايم از محدوده قرآن خارج نيست. زيرا همه آنها، قطره‏اى از يك «دريا» هستند كه آن دريا از درياهاى «معرفت الله» است و آن درياى افعال است كه ساحلى براى آن متصور نيست .

عده‏اى از دانشمندان و مفسرين بعضى از آيات قرآن كريم را بر اساس علوم تجربى تفسير نموده و آيات را با قوانين طبيعى و فيزيكى منطبق ساخته‏اند.

البته قرآن مجيد انسان را به مطالعه طبيعت و پديده‏هاى حسى و عينى دعوت فرموده و هدف از اين دعوت توجه دادن بشر به «ناظم» عالم و خالق آدم است. قدر مسلم قرآن كريم كتاب كيهان‏شناسى و فيزيك و زمين‏شناسى و گياه‏شناسى و مانند اينها نيست كه براى كشف قوانين فيزيكى و طبيعى و اكتشافات علمى آن را مورد تعليم و تعلم قرار داد، بلكه قرآن مجيد كتاب انسان سازى است كه بشر را به صراط مستقيم هدايت مى‏كند وچگونه انديشيدن و چگونه عمل كردن و چگونه رفتن را به آدمى مى‏آموزد تا به «كمال حقيقى» خود كه كمال نهائى و همان «قرب الى الله تعالى» در جهان ديگر است برسد. قرآن بعنوان يك طرح جامع منسجم و هم‏آهنگ «فكرى» و «عملى» مطرح است كه بشر را از عقايد و افكار كافرانه و انحرافى نجات مى‏دهد و در عمل او را از اعمال ظالمانه و فاسدانه بر حذر مى‏دارد. در مقابل اعتقاد و ايمان توحيدى را به او ارائه مى‏كند ووى را به «عمل صالح» با معيارهاى الهى راهنمايى مى‏فرمايد و اين همه براى نجات و كمال بشر است .

قرآن كريم كه خداشناسى و معرفت مبدأ اعلى را اساس و مبناى نظام فكرى و اعتقادى اسلام معرفى مى‏فرمايد، بشر را به اين جهت و بعد از معارف الهى و قرآن سفارش مى‏كند و به هيمن دليل انسان را به مطالعه و دقت در آيات آفاقى و انفسى (طبيعت و انسان) فرمان داده است و در اين باره فرموده است:

«سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق». [3]

آيات قدرت و حكمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان نشان خواهيم داد تا ظاهر و آشكار گردد كه خدا بر حق است .

تفسير آيات قرآن بر اساس روشهاى تجربى و اكتشافات علمى، به اين معنى نيست كه هر كس با اطلاعات و تخصص علمى خود با پيشداورى به تبيين و تفسير آيات بپردازد و آيات را به نظريات و اطلاعات علمى خود مشتاقانه و مصرانه منطبق كند، كه چنين مطالعه انطباقى سبب انحراف از فهم آيات خواهد شد البته بيان آياتى كه خود بطور روشن منطبق بر قوانين مسلم و ثابت علوم هستند نامربوط نيست، بلكه پسنديده است و در بيان اعجاز علمى قرآن آياتى كه خود مبين قوانين علمى است بسيار كارساز وروشنگر مى‏باشد.

بيان قرآن مجيد در مورد آفرينش زمين وآسمان و پديد آمدن شب و روز و روئيدن گلها و گياهان، وزيدن بادها وباريدن باران و تجديد حيات نباتات و اشجار و ازهار و دشتها در باران و... از طرفى همه نشانهاى عينى و محسوس دال بر وجود ناظم دانا و توانا و خالق حكيم عالم است. كه انسان را يارى مى‏دهد تا بطور محسوس و ملموس ازآيات به ذى الايات و از نشانه‏ها پى به مؤثر و علت حقيقى ببرد و از طرفى بيانات و آيات قرآنى كه به تبيين آيات تكوينى پرداخته، خود از معجزات قطعى قرآن و دليل بر حقانيت نبوت پيامبر اكرم (ص) و نبى امى اسلام مى‏باشند و در نهايت دلالت بر وجود قدرت مطلق و علم لا يتناهى مبدأ اعلى مى‏كنند. و اكنون نمونه‏هائى ازآيات قرآن كريم را كه داراى تفسير علمى و بيانگر قوانين علمى مى‏باشند يادآور مى‏شويم:

1- «و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين

ثم جعلنا نطفة فى قرار مكين

ثم خلقنا النطفة علقة

فخلقنا العلقه مضغة

فخلقنا المضعة عظاما

فكسونا العظام لحما

ثم انشاناه خلقا آخر

فتبارك الله احسن الخالقين

ثم انكم بعد ذلك لميتون

ثم انكم يوم القيمة تبعثون‏ [4]

آيات فوق الذكر مبدأ و مقصد خلقت انسان را بيان فرموده و مراحل «جنينى» را بطور موجز وزيبا و علمى متذكر شده است. با توجه به اينكه پيامبر اسلام فردى درس ناخوانده و امى بوده و از طرفى علوم پيشرفته پزشكى و جنين‏شناسى در آن زمان مطرح نبوده، بيان و تفسير آيات مذكور فوق «علمى» و در رديف معجزات علمى قرآن بحساب مى‏آيد.

2- «وترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرمر السحاب صنع الله الذى اتقن كل شى‏ء انه خبير بما تفعلون» [5]

كوهها را مى‏بينى در حالى كه چنين مى‏پندارى آنها ساكن و جامدند، با اينكه همچون ابرها در حركتند اين صنع خداوندى است كه هر چيز را روى اسلوب صحيحى ساخته است. او از اعمال شما آگاه است .

اين آيه بطور صريح بيان مى‏دارد كه كوهها در حركت هستند اگر چه ساكن به نظر برسند. تشبيه حركت زمين به حركت ابرها خود نكته جالب ديگرى است زيرا حركت سريع زمين را مى‏رساند و طبق محاسبات دانشمندان‏كيهان شناس بسرعت سير حركت زمين در حركت وضعى نزديك به (30) سى كيلومتر در هر دقيقه است .

3- «الله الذى رفع السموات بغير عمد ترونها...».

«و سخر الشمس و القمر كل يجرى لا جل مسمى» .

«يدبر الامر يفصل الايات لعلكم بلقاء ربكم توقنون». [6]

(خدائى كه آسمانها را با (ستونى نامرئى) برافراشت. سپس بر عرش استيلا يافت)

(و آفتاب و ماه را مسخر (شما) ساخت. هر يك از اينها تا مدت معلومى به حركت خود ادامه مى‏دهند).

(خداوند تدبير امور - جهان هستى - مى‏كند و آيات - خود را براى شما تشريح مى‏نمايد).

(باشد كه به - رستاخيز - و لقاى پروردگارتان يقين پيدا كنيد).

در آيات شريفه مذكور با توجه به كلمه «عمد» كه جمع عمود و بمعنى «ستون» است و با توجه به اينكه ضمير «ها» در ترونها به مرجع نزديكتر يعنى «عمد» بر مى‏گردد؛ قسمت اول آيات بالا چنين ترجمه مى‏گردد كه: «خداوند آسمانها را با ستونى نامرئى برافرت» در اين صورت معلوم است كه: آسمانها ستونى دارد اما قابل مشاهد نيست .

در تفسير «برهان» ذيل آيه حديثى از امام على بن موسى الرضا (ع) نقل شده فرمود:

اليس الله يقول بغير عمد ترونها؟ قلت: بلى - قال: ثم عمد لكن لا ترونها .

آيا خداوند نفرموده «بدون ستونى كه آن رامشاهده كنيد» گفتم آرى چنين است. فرمود: بنابراين ستونى هست و ديده نمى‏شود .

اين آيه بيش از هزار سال قبل از «نيوتن» و كشف «جاذبه عمومى» توسط او نازل گرديده است در حالى كه حاكى از اين واقعيت است و بيانگر اين قانون عمومى و طبيعى مى‏باشد كه مورد قبول عموم دانشمندان است .

4- «و الله خلق كل دابة من ماء» [7]

خداوند تمام جنبدگان را از آب بيافريد.

«و منهم من يمشى على بطنه».

بعضى بر شكم راه مى‏روند (مانند خزندگان).

«و منهم من يمشى على رجلين» .

بعضى بر دو پا راه مى‏روند (مانند پرندگان).

«و منهم من يمشى على اربع» .

و بعضى بر چهار پا راه ميروند (مانند پستانداران).

«يخلق الله ما يشاء ان الله على كل شى‏ء قدير».

خداوند هر چه بخواهد مى‏آفريند زيرا بر همه تواناست .

5- «افلا ينظرون الى الابل كيف خلقت و الى السماء كيف رفعت والى الجبال كيف نصبت والى الارض كيف سطحت فذكر انما انت مذكر» [8]

آيا در آفرينش شتر نمى‏نگرند كه چگونه خلق شده؟ و در آفرينش آسمان فكر نمى‏كنند كه چگونه بر افراشته شده؟ و كوها را نمى‏بينند كه چگونه بر زمين برافراشته گشته؟ و زمين را نمى‏نگرند كه چگونه گسترده گشته است ؟

در قرآن كريم از زوجيت گياهان در چند مورد سخن به ميان آمده است:

6- «و انزل من السماء ماء فأخرجنا به ازواجا من نبات شتى». [9]

و از آسمان آبى فرو فرستاديم و بوسيله آن جفتهائى از گياهان گوناگون رويانديم.

«و انزلنا من السماء ماء فانبتنا فيها من كل زوج كريم». [10]

و از آسمان آبى فرستاديم و از هر زوج گياه مفيد و جالب در زمين رويانديم.

«اولم يروا الى الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم». [11]

آيا به زمين نگاه نكردند كه چقدر از هر زوج ومفيد و جالب در آن رويانديم ؟

نمونه تفاسير و كتبى كه جنبه علمى قرآن را متذكر شده‏اند به شرح زير است:

1- الاتقان فى علوم القرآن

بخشى را به اين وضوع اختصاص داده و رواياتى را ازصحابه در تأييد نظريات خود بيان مى‏كند و ايشان به استناد آيه «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى‏ء» قرآن مجيد را مشتمل بر تمام علوم حتى طب و هيئت و هندسه و صنايع و مانند اينها مى‏داند و مواردى را بعنوان شاهد مثال يادآور مى‏گردد.

2- تفسير «طنطاوى» بنام «التاج المرصع بجواهر القرآن و العلوم»

شيخ طنطاوى استاد دارالعلم قاهره شاعر و فيلسوف و نويسنده مصرى در تفسير مذكور كشفيات علمى و جديد و با آيات قرآن كريم منطبق ساخته و در برابر هجوم فرهنگ اروپايى به مصر در انطباق علوم و اكتشافات با قرآن مجيد راه افراد پيموده است .

3- تفسير «كشف السرار النورانية القرآنية»

محمد بن احمد الاسكندرانى از علماى قرآن 13 هجرى صاحب اين تفسير است كه در 3 جلد در مصر چاپ گرديده است .

4- اعجاز القرآن

مرحوم مصطفى رافعى در كتاب «اعجاز القرآن» فصلى را تحت عنوان «قرآن علوم» نگاشته است وى در اين فصل گفته است: برخى از مفسرين در پيرامون معانى و الفاظ قرآن بحث كرده‏اند و برخى از علما در بعدى كلامى و بحثهاى توحيدى قرآن صحبت نموده و ادله و شواهد عقلى و نظرى در باب ذات و صفات حضرت بارى را طرح كرده‏اند. برخى در مبادى استنباط احكام و برخى در قصص و اخبار سخن گفته‏اند گروهى درباره فرايض وارث و عده‏اى نيز در آيات علوم طبيعى قرآن از قبيل شب و روز و ماه و خورشيد و ستارگان و... سخن بميان آورده‏اند و گروهى ازمفسرين فصاحت و بلاغت قرآن و سلاست الفاظ را بيان داشته‏اند. ايشان ادامه مى‏دهند كه در قرآن مجيد حقايق بسيارى وجود دارد كه از عصر پيامبر اكرم (ص) تاكنون بعضاً روشن گرديده و بسيارى از آن واقعيات و حقايق در اعصار و قرون آينده روشن خواهد گرديد.

5- طبايع الاستبداد و مصارع الاستعباد

نوشته مرحوم عبدالله كواكبى؛ در اين كتاب قرآن كريم را به «شمس العلوم وكنزل الحكمه» توصيف نموده و سپس كشف حركت دائمى زمين را بر اساس آيه «و كل فى فلك يسبحون» [12] و نيز وظايف خورشيد و ماه و بهره‏گيرى زمين از آنها را بيان مى‏دارد و درباره تغييرات و تركيبات شيميائى و لقاح عمومى نباتات و مانند اينها به تفصيل سخن مى‏گويد. [13]

پى‏نوشتها:‌


[1]. دكتر محمد حسين ذهبى: التفسير والمفسرون، ج 2، ص 475.

[2]. همان مدرك، ج 2، ص 475 به نقل از احياء العلوم، ج 3، ص 135.

[3]. سوره فصلت، آيه 53.

[4]. سوره مؤمنون، 12 - 16.

[5]. سوره نمل، آيه 88.

[6]. سوره رعد، آيه 2.

[7]. سوره نور، آيه 45.

[8]. سوره غايشه، آيه 17 - 21.

[9]. سوره طه، آيه 53.

[10]. سوره لقمان، آيه 10.

[11]. سوره شعراء آيه 7.

[12]. سوره يس، آيه 40.

[13]. التفسير و المفسرون، ج 2، ص 498.