/ سوره اعراف / آيه هاى 137 - 127
127 . وَقالَ الْمَلَاُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ اَتَذَرُ مُوسى وَقَوْمَهُ
لِيُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ وَيَذَرَكَ وَالِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ اَبْنآءَهُمْ
وَنَسْتَحْىِ نِسآئَهُمْ وَاِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ.
128 قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوآ اِنَّ الْاَرْضَ
لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشآءُ مِنْ عِبادِه وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ.
129 . قالُوآ اُوذينا مِنْ قَبْلِ اَنْ تَاْتِيَنا وَمِنْ بَعْدِما جِئْتَنا
قالَ عَسى رَبُّكُمْ اَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِى الْاَرْضِ
فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ.
130 . وَلَقَدْ اَخَذْنآ ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَنَقْصٍ مِنْ
الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ.
131 . فَاِذا جآءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه وَاِنْ تُصِبْهُمْ
سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى وَمَنْ مَعَهُ اَلا اِنَّما طآئِرُهُمْ عِنْدَ
اللَّهِ وَلكِنَ اَكْثَرَهُمْ لايَعلَمُونَ.
132 . وَقالُوا مَهْما تَاْتِنا بِه مِنْ ايَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ
لَكَ بِمُؤْمِنين.
133 . فَاَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَالْجَرادَ وَالْقُمَّلَ
وَالضَّفادِعَ وَالدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً
مُجْرِمينَ.
134 . وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمْ الرِّجْزُ قالُوا يامُوسى ادْعُ لَنا رَبَّكَ
بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ
وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنى اِسْرآئيلَ.
135 . فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ اِلى اَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ
اِذاهُمْ يَنْكُثُونَ.
136 . فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَاَغْرَقْنا هُمْ فِى الْيَمِّ بِاَنَّهُمْ
كَذَّبُوا بِاياتِنا وَكانُوا عَنْها غافِلينَ.
137 . وَاَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ
الْاَرْضِ وَمَغارِبَها الَّتى بارَكْنا فيها وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى
عَلى بَنى اِسْرآئيلَ بِما صَبَرُوا وَدَمَّرْنا ماكانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ
وَقَوْمُهُ وَما كانُوا يَعْرِشُونَ.
ترجمه
127 و سردمداران قوم فرعون [به وى ] گفتند: آيا موسى و قوم او را وامى
گذارى تا در اين سرزمين تبهكارى نمايندو [او] تو و خدايان تو را رها سازد [و به
پرستش خداى يكتا فراخواند]؟!
[فرعون در پاسخ آنان ] گفت: به زودى پسرانشان را خواهيم كشت و زنانشان را زنده
خواهيم گذاشت، و مابى ترديد بر آنان چيره ايم.
128 - موسى [در آن شرايط سخت و سرنوشت ساز] به قوم خود گفت: از خدا يارى بجوييد
و شكيبايى پيشه سازيد؛ چرا كه زمين [و زمان ] از آن خداست، [و ]آن را به هر كس از
بندگانش بخواهد به ميراث مى دهد؛ و فرجام [خوش و شايسته ]از آن پرواپيشگان است.
129 - [آنان ] گفتند: پيش از آن كه تو [به فرمان خدا برانگيخته شوى و] نزد ما
بيايى و [نيز] پس از آن كه به سوى ما آمدى [اذيت و ]آزار [بسيارى ] ديديم. [موسى
]گفت: اميد كه پروردگارتان دشمن [بد انديش و بيداد گر ]شما را نابود سازد و شما را
در اين سرزمين [زيبا و پرنعمت ]جانشين [آنان ] گرداند، آن گاه بنگرد كه شما چگونه
عمل مى كنيد.
130 - و ما فرعونيان را به خشكسالى وكاهش ميوه ها [و فرآورده هاى كشاورزى
]گرفتار ساخيتم، باشد كه به خود آيند.
131 - پس [در آن شرايط سخت ] هنگامى كه نيكى [و نعمت ] به آنان روى مى آورد
[سرمست و مغرور ]مى گفتند: اين [وضعيت خوب اقتصادى و كشاورزى ]به خاطر [شايستگى و
برازندگى ]خود ماست؛ و اگر [گزند و] بلايى به آنان مى رسيد، به موسى و كسانى كه
همراه وى بودند شگون بد مى زدند. هان بهوش باشيد كه سرچشمه شومى [و فرجام سياه ]
آنان تنها نزد خداست [و اين ثمره كج انديشى و رفتار بيدادگرانه خود آنان است ]،
امّا بيشترشان [اين حقيقت را] نمى دانند.
132 - و گفتند: [اى موسى!] تو هر [پديده شگرف و ]نشانه اى برايمان بياورى تا ما
را به وسيله آن افسون نمايى، [هرگز نخواهى توانست و] ما هرگز گرونده به [سخن ]تو
نخواهيم بود.
133 - از اين رو [امواج بلاهايى چون ] طوفان، ملخ، آفت گياهى [و كشاورزى ]،
قورباغه ها و خون را - كه [هر كدام ] نشانه هايى از هم جدا بودند - بر آنان
فرستاديم، اما باز هم سركشى كردند ومردمى گناهكار بودند.
134 - وهنگامى كه آن عذاب تكان دهنده بر آنان فرود آمد، گفتند: اى موسى،
پروردگارت را به آن پيمانى كه نزد تو دارد براى ما بخوان كه اگر اين عذاب تكان
دهنده را از ما برطرف سازى به راستى به [خداى ] تو ايمان خواهيم آورد و فرزندان
اسرائيل را [آزاد ساخته و به هركجا كه تو خواهان آن باشى ] روانه خواهيم ساخت.
135 - امّا هنگامى كه آن عذاب تكان دهنده را تا سر آمدى كه [مى بايد] به آن مى
رسيدند، از آنان برداشتيم، پس به ناگاه آنان [بودند كه ] پيمان شكنى كردند.
136 - سرانجام [به كيفر اين زشت كردارى و پيمان شكنى شان ] از آنان انتقام
گرفتيم و به سزاى اين [حق ستيزى ]كه آيات ما را دروغ مى انگاشتند و از آنها غافل
بودند، آنان را در [امواج توفنده ] دريا غرق ساختيم.
137 - و به آن مردمى كه [در آنجا] هماره به ناتوانى كشيده مى شدند [و بر آنان
بيداد مى رفت ]، خاورهاى آن سرزمين و باخترهايش را كه در آنها بركت قرارداده بوديم
به ميراث داديم؛ و سخن [و وعده ] نيك پروردگارت بر فرزندان اسرائيل به پاس آن كه
شكيبايى ورزيدند تحققّ يافت، و آنچه را فرعون و قوم او مى ساختند و آنچه را برمى
افراشتند [همه را] نابود ساختيم.
نگرشى بر واژه ها
سنين: اين واژه جمع «سنة» به معناى سال است، امّا هنگامى كه
عرب مى گويد: «اخذتهم السنة» منظور اين است كه قحطى و خشكسالى آنان را فرا گرفت.
تطيّر: اين واژه به مفهوم فال بد زدن و شوم انگاشتن است. ريشه آن از واژه «طير»
به مفهوم «پرنده» مى باشد و به عملكرد انسان نيز «طائر» او گفته مى شود. عرب پرنده
اى كه از طرف راست آيد به فال نيك مى گيرد و پرنده اى كه از طرف چپ در رسد به فال
بد گرفته و شوم مى انگارد.
طوفان: سيلابى كه زمين را فرا گيرد.
قملّ: شپش بزرگ. برخى نيز آن را شپش كوچك و ريز معنى كرده اند.
رجز: اين واژه در اصل به مهفوم دورى از حق آمده است، چنانكه قرآن مى فرمايد:
والرجز فاهجر(17) از پليدى دورى گزين. امّا به عذاب نيز گفته مى شود، چرا كه كيفر
دورى از حق است. و به معناى لرزش پاى شتر نيز به كارمى رود.
نكث: پيمان شكستن.
يم: دريا.
غفلت: ضدآگاهى و هشيارى و بيدارى.
يعرشون: بر افراشته مى دارند و بنياد مى كنند.
تفسير
نسل كشى فرعون پس از شكست نقشه ابليسى فرعون و ايمان آوردن روشنفكران و
هنرمندان و ساحران به موسى و پيام آسمانى او، سردمداران دربار و دولت در راه كنترل
اوضاع به تحريك بت بزرگ خويش پرداخته و به او گفتند:
وَقالَ الْمَلَاُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ اَتَذَرُ مُوسى وَقَوْمَهُ
لِيُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ
آيا موسى و قوم او را وامى گذارى تا در اين سرزمين تبهكارى نمايند، و او تو و
خدايان تو را رها ساخته و آن گاه مردم را آزادانه به پرستش خداى يكتا فراخواند؟!
به باور گروهى منظور اين است كه: آيا به راستى بر اين انديشه اى كه موسى و قومش
را زنده بگذارى كه با نظام و تشكيلات حاكم نا سازگارى نموده و با دين و آيين دولتى
به مخالفت برخيزند، ودر نتيجه در اين سرزمينِ آزاد و آباد به تبهكارى خويش ادامه
داده و آن را به فساد كشند و قدرت و حكومت را از كف تو بيرون آوردند؟!
امّا به باور برخى منظور اين است كه: آيا آنان را رها مى سازى تا با پرستش خدايى
جز تو و دعوت مردم به دين و راه و رسمى جز آنچه تو مى پسندى در اين سرزمين فساد به
راه اندازند؟!
و از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه: آيا آنان را آزاد مى گذارى تا با قدرت و
امكاناتى كه به دست مى آورند و با تغيير انديشه و عقيده فرزندان اسرائيل، كشور را
به فساد و تباهى كشند؟!
از «ابن عباس روايت است كه: با ايمان آوردن افسونگران و ساحران، شصت هزار تن از
فرزندان اسرائيل به موسى ايمان آوردند.
وَيَذَرَكَ وَالِهَتَكَ
«حسن» مى گويد: مردم نگونسار فرعون را مى پرستيدند واو بت ها را؛ و اگر مردمى در
برابر بت ها سجده مى كردند، منظور آنان تقرّب يافتن به فرعون بود.
امّا «سدّى» مى گويد: خود فرعون گاو پرست بود. و در روايت است كه مردم را نيز به
پرستش گاو فرا مى خواند، و از اين جهت بود كه «سامرى» براى مردم گوساله طلايى ساخت
و آنان را به پرستش آن دعوت كرد و گفت: اين همان خداى شما و خداى موسى است.
از ديدگاه «زجاج» او بت هايى ساخته بود كه مردم براى نزديكى جستن به دربار او مى
بايست آن بت ها را بپرستند.
قالَ سَنُقَتِّلُ اَبْنآءَهُمْ وَنَسْتَحْىِ نِسآئَهُمْ
فرعون به آنان گفت: غم مداريد و شتاب نورزيد كه به زودى فرزندانشان را كه مايه
دلگرمى آنان است و آنان را براى روياروى با ما آماده مى سازند، همه را خواهيم كشت و
دخترانشان را زنده خواهيم گذاشت تا آنان را به كار نظافت و ديگر امور واداريم وبه
خوارى و بدبختى كشيم.
از سخن فرعون چنين دريافت مى شود كه او از كشتن موسى و قومش گذشته و آنان را
قدرتى شكست ناپذير مى نگرد؛ از اين رو تصميم بر آن مى گيرد كه كودكان ناتوان آنان
را به خاك و خون كشد.
وَاِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ
و ما بر سر آنان چيره ايم.
شكيبايى و يارى خواهى از سر چشمه قدرت ها فرعون پس از اعلان سياست رسمى خويش بر
خشونت و قتل عام كودكان و جوانان بنى اسرائيل به جرم آزادى خواهى و نو انديشى و
ايمان به موسى و خداى او، سياست نسل كشى را گسترش داد و به شقاوت هولناكى دست
يازيد.
«ابن عباس» در اين مورد مى گويد: فرعون به قتل عام پسران بنى اسرائيل پرداخت و
آنان كه مقهور استبداد حاكم بودند به ناگزير نزد موسى شتافتند كه چاره اى بينديشد.
او در پاسخ آنان گفت:
قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوآ اِنَّ الْاَرْضَ
لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشآءُ مِنْ عِبادِه وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ
از خداى يكتا يارى بجوييد و از او بخواهيد تا شرّ فرعون و نظام استبدادى و دوزخى
او را از سرتان كوتاه سازد، و در راه حق و عدالت و آزادى خواهى و ستم ستيزى شكيبايى
و پايدارى ورزيد و بدانيد كه زمين و زمان از آن خداست و اوست كه به هر كسى بخواهد و
هر جامعه اى را شايسته بنگرد، آن را به آنان ارزانى مى دارد. آرى، اگر شما به راستى
ايمان داشته باشيد و در راه آزاديخواهانه و اصلاح طلبانه خويش پايدارى پيشه سازيد،
خداى توانا سرانجام دشمن بيدادگر شما را نابود ساخته و اين سرزمين را به شما مى
سپارد؛ درست همان گونه كه دورانى به فرعون و فرعونيان سپرده است.
و بدين سان موسى به آنان نويد پيروزى مى دهد و از آنان مى خواهد كه شكيبايى پيشه
سازند و يقين داشته باشند كه فرجام نيك در اين جهان و جهان ديگر تنها از آن پروا
پيشگان است.
امّا آنان به جاى به جان خريدن سفارش جان بخش پيامبرشان اين گونه بى تابى كردند:
قالُوآ اُوذينا مِنْ قَبْلِ اَنْ تَاْتِيَنا وَمِنْ بَعْدِما جِئْتَنا
آنان گفتند: هان اى موسى پيش از اين كه بر انگيخته شوى و نزد ما بيايى و پيام
خدا را به مابرسانى، فرعونيان پسران ما را مى كشتند و زنانمان را به كارهاى سخت
وامى داشتند، و اينك نيز كه تو آمده اى شرايط مرگبار غارت اموال و قتل عام فرزندان
و اسارت زنان و تهديد خودمان ادامه دارد و كار، سخت ترهم شده است، پس ما از آمدن تو
چه سودى برده ايم؟
از اين سخن برمى آيد كه خشونت و بيداد و شكنجه و كشتار دگر باره گسترش يافته بود
و قوم موسى سخت در فشار بودند.
«حسن» مى گويد: منظور اين است كه پيش از آمدن تو، فرعون از ما هر چه مى خواست مى
گرفت و بر ما ستم مى كرد و اينك نيز همان سياست شوم ادامه دارد.
و بدين سان آنان از نجات خويش اظهار يأس و نوميدى مى كنند، امّا موسى براى دلگرم
ساختن آنان به مبارزه و اميد بخشيدن به دل هاى نوميد مى گويد:
قالَ عَسى رَبُّكُمْ اَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِى
الْاَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ
به باور «زجاج» واژه «عسى» براى برانگيختن اميد و اميدوارى است، امّا اين واژه
در كار برد خدا به مفهوم نويد و وعده قطعى است. با اين بيان منظور اين است كه: خدا
چنان مقرّر فرموده است كه دشمن بيدادگر وحق ستيز شما را نابود نموده و اين سرزمين
را به دست شما سپارد تا بنگرد كه شما چه مى كنيد و چگونه عمل مى نماييد.
روشن است كه آفريدگار هستى بر اساس دانش و آگاهى خويش از مردم، به آنان پاداش و
كيفر نمى دهد، بلكه به عملكردها پاداش و كيفر داده مى شود و به همين دليل هم مى
فرمايد: تا بنگرد كه چگونه عمل مى كنيد؟
به باور برخى منظور اين است كه خدا با ارزانى داشتن نعمت و قدرت شما را آزمايش
مى كند تا سپاسگزارى شما پديدار گردد؛ درست همان گونه كه شما را با پيش آوردن رنج
ها و گرفتاريها آزمود، تا شكيبايى و پايداريتان ظهور كند.
نظير اين تفسير و اين برداشت، در اين آيه نيز آمده است كه مى فرمايد:و لنبلونّكم
حتى نعلم المجاهدين منكم و الصّابرين...(18)
و بى گمان شما را مى آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسيم.
به هر حال سرانجام نويد موسى و وعده خداى او تحقّق يافت؛ نظام دوزخى استبداد
نابود گرديد و بنى اسرائيل بر آن سرزمين تسلط يافتند.
تازيانه هاى كيفر در اين آيه در مورد بهانه جويى و حق ستيزى فرعونيان و تازيانه
هاى كيفرى كه براى بيدارى و هشيارى بر پيكر جامعه آنان فرود آمد، مى فرمايد:
وَلَقَدْ اَخَذْنآ الَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ
مافرعونيان را به كيفر زشتكارى ها و بيدادشان گرفتار خشكسالى و قحطى كرديم.
گفتنى است كه «لام» براى سوگند است و «قد» گذشته را به حال نزديك مى سازد.
وَنَقْصٍ مِنْ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ.
و افزون بر قحطى و خشكسالى، آنان را گرفتار كمبود فرآورده هاى زراعى وميوه ها
نموديم، باشد كه به خود آيند و راه توحيد و تقوا را در پيش گيرند، امّا آنان به خود
نيامدند.
به باور «زجاج» منظوراين است كه آنان به زيان اقتصادى گرفتار شدند؛ چرا كه اين
گرفتاريها باعث نرمش دل ها و توجّه به خدا مى گردد؛ چنانكه در آيه ديگرى در اين
مورد مى فرمايد: وَ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُودُعآءٍ عَريضٍ!(19)
و به باور برخى ديگر منظور اين است كه: آنان دريابند كه فرعون موجودى ناتوان و
وامانده است، و اگر او همان گونه كه زور پرستان مى پنداشتند، خدا بود اين گونه به
خفّت و خوارى گرفتار نمى شد.
از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه بر خلاف پندار جبرگرايان، آفريدگار
هستى كفر و بيداد فرد يا جامعه اى رانمى خواهد، همان گونه كه غفلت و سرمستى و بى
خبرى آنان را نيز نمى خواهد، بلكه درست انديشى و بيدارى و ايمان و كار شايسته را مى
خواهد و همگان را به اينها فرمان مى دهد.
در پنجمين آيه مورد بحث مى افزايد:
فَاِذا جآءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِه
فرعونيان هرگاه به نيكى و نعمت بسيار مى رسيدند، مى گفتند: اين نعمت ها و بركت
هاى فراوان به خاطر زيبندگى خود ماست و بدين سان پديدآورنده نعمت ها را به ياد نمى
آوردند و سپاسش نمى گفتند.
وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى وَمَنْ مَعَهُ
به باور گروهى از جمله «حسن» منظور اين است كه فرعونيان اگر دستخوش قحطى و
گرسنگى مى شدند، آن را از شومى موسى و يارانش قلمداد مى كردند و مى گفتند: اين
گرفتاريها به خاطر وجود آنان است و ما پيش از آمدن آنان هر گز چنين گرفتاريها و رنج
ها نديده بوديم.
اَلا اِنَّما طآئِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ
زجاج مى گويد: منظور اين است كه: بهوش باشيد كه نگونسارى و بدبختى واقعى آنان،
كيفر دردناك و خفّت آورى است كه در جهان ديگر دامنگير آنان خواهد شد، نه آنچه در
اين جهان بدان گرفتار شده اند.
و برخى برآنند كه منظور اين است كه نيكى وبدى ثمره طبيعى عملكرد انسان ها و به
دست خداست، و اگر فرعونيان اين را درك مى كردند خير و بركت و نعمت و سلامت را از سر
چشمه حقيقى آن مى خواستند و نه از پندارهاى خرافى خويش. و «حسن» مى گويد: منظور اين
است كه آنچه آنان شوم مى پندارند و به فال بد مى گيرند، محفوظ است و خدا آنان را در
روز رستاخيز به خاطر اين بد انديشى ها كيفر خواهد داد.
وَلكِنَ اَكْثَرَهُمْ لايَعلَمُونَ
امّا بيشتر آنان نمى دانند و نمى انديشند تا بدانند.
در ادامه داستان قرآن روشنگرى مى كند كه آنان در ادامه بهانه جويى و حق ستيزى
خود گفتند: هان اى موسى! تو هرگونه پديده شگرف ومعجزه آشكارى بياورى تا به وسيله آن
ما را افسون و شيفته خود كنى تا از دين و آيين رسمى و دولتى دست كشيده و به تو
ايمان آوريم ما به تو ايمان نخواهيم آورد.
وَقالُوا مَهْما تَأْتِنا بِه مِنْ ايَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ
بِمُؤْمِنين
بدين سان فرعونيان نشان مى دهند كه در راه كفر و بيداد پافشارى مى كنند و همه
دلايل و معجزه ها را ناديده مى انگارند و در برابر حق و عدالت سر فرود نمى آورند.
در ادامه اين آيات به منظور نشان دادن كار سرنوشت ساز و پيروزى ترديد ناپذير او
به يارى خدا و خواست او مى فرمايد:
فَاَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ
پس ما نيز به كيفر كردارشان طوفان را بر آنان فرستاديم.
در مورد مفهوم «طوفان» ديدگاه ها متفاوت است:
1 - به باور «ابن عباس» منظور از آن، سيلاب ويرانگرى است كه خانه ها را ويران مى
سازد.
2 - امّا به باور «مجاهد» و «عطا» منظور مرگ ناگهانى و همگانى است.
3 - از ديدگاه «وهب» منظور از طوفان به لغت و فرهنگ مردم يمن، طاعونى است كه شب
هنگام بر فرعونيان فرود آمد و انسان و حيوانى از آنان نجات نيافت.
4 - وازديدگاه «ابوقلاّبه»، آبله مى باشد، و فرعونيان نخستين قومى بودند كه
گرفتار اين بيمارى مرگبار شدند، و اين بلا پس از آن بر روى زمين ماند.
5 - و «ابو ظبيان» از «ابن عباس» آورده است كه: منظور عذابى است كه به فرمان خدا
آنان را به محاصره درآورد و نابود ساخت؛ درست همان گونه كه در آيه ديگرى در مورد
چنين بلاهايى مى فرمايد: فَطافَ عَلَيْها طآئِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نآئِمُونَ(20)
پس در حالى كه آنان غنوده بودند، بلايى از سوى پروردگارت بر آن بوستان به گردش
درآمد و آن را نابود ساخت.
وَالْجَرادَ
اين واژه به مفهوم ملخ مى باشد و منظور اين است كه پس از بلاى طوفان، بر آنان
ملخ را فرستاديم.
وَالْقُمَّل
در مورد اين واژه نيز بحث است:
1 - به باور گروهى، از جمله «ابن عباس»، «مجاهد»، «كلبى» و«قتاده» منظور ملخ هاى
كوچكى است كه پر و بال ندارند؛ و منظور از «جراد» ملخ هاى بال دار است.
2 - امّا به باور «عكرمه» منظور بچه ملخ ماده مى باشد.
3 - از ديدگاه برخى منظور حشره اى است كه به آن كيك مى گويند.
4 - امّا از ديدگاه گروهى از جمله «سعيد بن جبير» اين واژه به مفهوم حشرات سياه
رنگ و ريزى است كه براى زندگى انسان ها خطر ناكند.
5 - و پاره اى نيز آن را به مفهوم كرم گياه خوارى گرفته اند كه از ساقه گياه و
گندم بيرون مى آيد.
وَالضَّفادِعَ وَالدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ
«مجاهد» مى گويد: منظور اين است كه فرستاده شدن طوفان، ملخ، كرم گياه خوار،
قورباغه و خون، هر كدام به تنهايى معجزه آشكار و دليل روشنى بودند كه موسى از خدا
خواست و خدا نيز براى كيفر آنان و بيدار و هشيار ساختنشان همه را پديد آورد و نشان
داد. امّا برخى بر آنند كه منظور از واژه «مفصلات» اين است كه اين دلايل و معجزه ها
هر كدام از يكديگر جدا و به تنهايى دليل روشنى بودند كه ارائه شد.
فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً مُجْرِمينَ
و آنان از پذيرش حق و ايمان آوردن به خدا و پيامبرش سرباز زدند و تكبر ورزيدند و
مردمى بيدادگر و گناهكار بودند.
پيمان شكنى هاى پياپى و كيفرهاى گوناگون گروهى از دانشوران از دو امام راستين
حضرت باقر و صادق - كه درود خداى نثارشان باد - آورده اند كه: پس از شكست افسونگران
در پيكار با موسى، و بيدارى و ايمان آنان به خداى يكتا، نظام بيداد پيشه فرعون با
وجود شكست فكرى و فرهنگى و سياسى، بازهم به حق ستيزى خويش ادامه داد و فرعونيان بر
كفر و بيداد خويش پاى فشردند، و نخست وزير حكومت فرعون، هامان پيشنهاد كرد كه همه
طرفداران موسى زندانى گردند. فرعون پذيرفت و با صدور دستور ظالمانه اى همه آزادى
خواهان و نو انديشان و ايمان آوردگان به موسى را زندانى ساخت، و خداى توانا نيز
فرعونيان را هدف بلاها و گرفتارى هاى پياپى نمود تا شايد به خود آيند.
1 - خشك سالى وقحطى فرعونيان نخست به كيفر حق ستيزى و بيدادشان دچار خشكسالى و
قحطى شدند به گونه اى كه در كام كرسنگى و خطر مرگ قرار گرفتند.
2 - طوفان پس از آن خداى توانا طوفان را بر آنان فرستاد و خانه هايشان را ويران
ساخت، امّا خانه هاى بنى اسرائيل از ويرانى و آب گرفتگى در امان ماند.
فرعونيان به ناگزير چادرها برافراشتند و در زير آنها زندگى را ادامه دادند، امّا
زمين هاى كشاورزيشان به خاطرسيلابهاى پياپى و آب گرفتگى در زير آب ماند و فرآورده
هاى كشاورزى نابود وكشاورزى تعطيل گرديد. آنان هنگامى كه واماندند، نزد موسى آمدند
و گفتند: از خدايت بخواه كه ما را از اين طوفان وسيلاب نجات دهد تا ما به او و تو -
كه پيامبرش هستى - ايمان آوريم و فرزندان اسرائيل را از بند اسارت و زندانهاى خويش
رها سازيم.
موسى دعا كرد و آنان نجات يافتند و در آن سال مزرعه ها و بوستان ها پرطراوت و
خرّم گرديد و قحطى و گرسنگى رخت بربست، امّا آنان به عهد خويش وفا ننموده و ايمان
نياوردند؛ چرا كه «هامان» به فرعون هشدار داد كه اگر بنى اسرائيل را از بند و زندان
آزاد سازد، هواداران و ايمان آوردگان به موسى در يك صف هماهنگ مى گردند و نظام
فرعون را نابود مى سازند.
3 - هجوم برق آساى ارتش ملخ ها در دومين ماه، يا سال پيمان شكنى فرعونيان بود كه
خداى توانا ارتش ملخ ها را به آنان مسلّط ساخت و آنها همه فرآوردهاى كشاورزى و
زراعت ها را خوردند، و از پى آن به خوردن لباس و وسايل زندگى آنان پرداختند.
ارتش ملخ ها زندگى را بر فرعونيان طاقت فرسا وروزگارشان را تيره و تار ساخت،
امّا هرگز يكى از آنها به خانه و زندگى بنى اسرائيل نزديك نشد. آنان دگرباره در
فشار بدبختى وتيره روزى نزد موسى آمدند و فرعون خودش از آن حضرت خواست تا رفع آن
بلا را بخواهد و دربرابر آن تعهّد كرد كه ايمان بياورد و فرزندان اسرائيل را آزاد
سازد.
موسى دگرباره با كرامت پذيرفت و دست دعا به سوى آسمان گشود و آنگاه بود كه ارتش
ملخ ها از همان جايى كه آمده بودند، رفتند.
در اين مورد آورده اند كه آن حضرت پس از دعا و نيايش از معبد بيرون آمد و باعصاى
خويش اشاره اى به سوى شرق و اشاره به سوى غرب نمود، و آنگاه بود كه ملخ ها رفتند و
نا پديد شدند. امّا فرعون و فرعونيان به پيمان خويش پشت پا زدند و نا جوانمردانه،
نه، ايمان آوردند و نه بنى اسرائيل را از بند و زندان رها ساختند، و اين بار نيز
نخست وزير فرعون، او را به حق ستيزى و بيداد بيشترى ترغيب نمود.
4 - كرم هاى گياه خوار پس از عهد شكنى فرعونيان و ادامه حق ستيزى و بيداد از سوى
آنان، در چهارمين مرحله بود كه خداى توانا، به خواست پيامبرش ملخ هاى ريز و بدون
بال راكه بدترين نوع ملخ ها مى باشند، و يا كرم گياه خوار را بر آنان فرستاد و در
اندك زمانى هرچه بود خوردند ونابود ساختند و زمين را برهنه وعريان بر جاى نهادند.
برخى در اين مورد آورده اند كه موسى پس از دعا و نيايش دستور يافت تا به منطقه
«عين الشّمس» برود و عصاى خود را به كوهى از شن هاى انباشته بزند؛ و او چنين كرد كه
از پى آن ارتشى بى شمار از شپش پديدار گرديد و همه به سوى فرعونيان به راه افتادند
و در اندك زمانى زندگى را بر ايشان سياه كردند.
در اين مورد «سعيد بن جبير» آورده است كه با نفرين موسى بر فرعون و فرعونيان، در
مزرعه ها وگندمهايشان انبوه كرمهاى گياه خوار پديدار گرديده و به خوردن گندمها
پرداختند، به گونه اى كه اگر كسى گندمى را براى آرد نمودن به آسيا مى برد، از هجوم
كرمها چيزى باقى نمى ماند.
افزون بر نابودى گندم و جو و دانه هاى زراعىِ ديگر به وسيله اين آفت، كرمها به
خود آنان نيز حمله برده و مو، پوست ومژه هايشان را مى خوردند و خواب را از آنان سلب
مى كردند.
در اين شرايط سخت و در فشار اين بلاى نابود كننده بود كه فرعون براى چندمين بار
از موسى تقاضا كرد تا دعا كند و اين آفت را برطرف سازد، تا دربرابر آن، او و
پيروانش ايمان آورده و بنى اسرائيل را آزاد سازند.
موسى پيمان او را پذيرفت و دگرباره دست به دعا برداشت و از آفريدگار خويش مدد
خواست، و آن بلا نيز پس از هفت روز برداشته شد، امّا فرعونيان دگرباره پيمان شكستند
و به شرارت ادامه دادند.
5 - يورش قورباغه ها در مرحله بعد بود كه يورش قورباغه ها آغاز گرديد، و كار
آنان به جايى رسيد كه خانه و زندگى، آب و غذا، درون لباس و پوشاك آنان را قورباغه
هاى ريز و درشت و رنگارنگ پركردند و همه چيز را تباه نمودند. آنان زندگى برايشان
تيره و تار گرديد و دنيا بر ايشان تنگ شد، به گونه اى كه اگر دهان باز مى كردند كه
غذا بخورند، قورباغه ها وارد فضاى دهانشان مى شدند و از سوراخ بينى و گوشها نيز نمى
گذشتند. به ناگزير دگر باره با چشمان گريان آمدند كه هان اى موسى! به خدايت سوگند
اين بار به راستى توبه مى كنيم و ديگر عهد و پيمان خويشتن را پاس مى داريم، بيا و
برما رحم كن و نجات ما را از خدا بخواه.
آن پيامبر وارسته و پرمهر دگرباره از خدايش نجات آنان را خواست و خداى فرزانه
نيز بلا را برطرف نمود، امّا آنان بازهم پيمان خويشتن را شكستند و به حق ستيزى و
بيداد ادامه دادند.
6 - بلاى خون در سال پنجم از كيفر آنان بود كه بلاى خون بر فرعونيان فرود آمد و
نيل زيبا و تماشايى خونرنگ گرديد.
شگفت انگيز اين بود كه فرعونيان آب نيل را سراسر خون مى ديدند و خون مى يافتند،
امّا فرزندان اسرائيل آن را آب صاف و زلال و زندگى ساز. نه آبى براى خوردن خود
داشتند و نه براى حيوانات و پرندگان ومزرعه ها و بوستان هاى خويش؛ تا جايى كه فرعون
از فشار تشنگى در آستانه مرگ قرار گرفت، و غذا و نوشابه اى جز خون براى او و
فرعونيان پيدا نمى شد. و اينجا بود كه بار ديگر وامانده و ناتوان گرديدند و با خفّت
وخوارى نزد موسى آمدند كه دعا كند و بلاى خون را برطرف سازد تا ايمان آورند؛ امّا
بازهم كارشان همان پيمان شكنى بود و دروغ و دجالگرى و از سرگرفتن شرارت و استبداد و
خود سرى و تاريك انديشى و خشونت.
راستى كه شگفتا از شكوه و مهر و كرامت پيامبران، و آنگاه خيره سرى و شقاوت
بيدادگران!
پيمان شكنى و حق ستيزى در ادامه آيات، آفريدگار هستى اين دروغ پردازى و پيمان
شكنى آنان را اين گونه ترسيم مى كند:
وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمْ الرِّجْزُ قالُوا يامُوسى ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما
عَهِدَ عِنْدَكَ
و هنگامى كه بلا و عذاب بر آنان فرود مى آمد، نزد موسى مى شتافتند و مى گفتند:
پروردگارت را به پيمان و عهدى كه نزد تو دارد و دعايت را مى پذيرد بخوان و نجات ما
را تقاضا كن تا ايمان آوريم.
به باور «قتاده» و «مجاهد» منظور عذابى است كه به وسيله طوفان دامانشان را گرفت.
از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه بر آنان بلاى نابود كننده اى به صورت برف
سرخ وخونرنگ باريد، و آنان كه اين بلا را تا آن روز نديده بودند، هنگامى كه
دامنگيرشان شد، نزد موسى آمدند و تعهّد اخلاقى سپردند كه اگر خدا آنان را نجات بخشد
ايمان خواهند آورند.
برخى مى گويند: منظور اين است كه هان اى موسى! خدا را به آن عهدى كه داريم و اگر
ايمان بياوريم بلا را برطرف مى سازد، براى نجات ما بخوان. و «ابو مسلم» مى گويد:
خدا را به عهد رسالت بخوان. با اين بيان «باء» براى سوگند آمده و منظور اين است كه:
به شكوه و حرمت آن رسالتى كه خدا به تو داده است كه اگر دعا كنى ما را نجات مى دهد،
او را بخوان.
لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ
بَنى اِسْرآئيلَ.
آرى، اگر عذاب را از ما دور سازى، به رسالت تو ايمان آورده و فرزندان اسرائيل را
نيز از بند اسارت رها ساخته و به همراه تو مى فرستيم.
در دهمين آيه مورد بحث مى فرمايد:
فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ اِلى اَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ اِذاهُمْ
يَنْكُثُونَ
منظور از واژه «اجل» در آيه، سرآمد و سررسيد و مدتى بود كه خدا بر آنان مقرّر
فرموده بود. با اين بيان تفسير آيه اين است: هنگامى كه مدت مقرّر فرارسيد و عذاب را
برداشتيم، به ناگاه پيمان شكنى كردند.
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَاَغْرَقْنا هُمْ فِى الْيَمِّ بِاَنَّهُمْ كَذَّبُوا
بِاياتِنا وَكانُوا عَنْها غافِلينَ.
و ما بر اثر كردار و رفتار ناپسند و ظالمانه اى كه داشتند از آنان انتقام
گرفتيم، و همه را به دريا ريختيم و غرق ساختيم؛ چرا كه آنان آيات و نشانه هاى قدرت
ما را دروغ مى شمردند و رسالت موسى را گواهى نمى كردند و از آنها غافل بودند.
به باور برخى منظور اين است كه: اين عذاب هنگامى بر آنان فرود آمد كه درغفلت و
بى خبرى بودند؛ امّا به باور برخى ديگر منظور اين است كه: عملكرد زشت و غافلانه
آنان باعث فرود عذاب گرديد.
فرجام بيداد گرى و خود كامگى پس از نمايش نمونه هايى از بهانه جويى ها و حق
ستيزى ها و بيداگرى ها و پيمان شكنى هاى فرعونيان، وكيفرها و بلاها و گرفتارى هاى
هشدار دهنده و بيدار كننده و پياپى و رنگارنگى كه بر آنان فرود آمد، اينك در اين
آيه شريفه به فرجام سياه آنان اشاره دارد كه به امواج آبها سپرده شدند و آفريدگار
هستى قدرت و امكانات آنان را به بنى اسرائيل واگذار كرد.
وَاَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْاَرْضِ
وَمَغارِبَها الَّتى بارَكْنا فيها
و فرزندان اسرائيل را كه بر اثر بيدادگرى و حق كشى فرعونيان به ناتوانى و ذلّت
كشيده شده بودند، قدرت بخشيديم، و پس از نابودى فرعون و نظام گورستانى او، سراسر
قلمرو قدرت وى و سرزمين هايى كه در آنها با جارى ساختن چشمه سارها و جويبارها و
پديد آوردن مزارع سرسبز و بوستان هاى پرميوه بركت نهاده بوديم، همه را در اختيار
آنان قرار داديم.
«حسن» مى گويد: قلمرو كشور پهناور فرعون، مصر و شام را شامل مى شد؛ امّا «قتاده»
مى گويد: خاور و باختر شام را شامل مى شد.
از ديدگاه «جبايى» او بر سرزمين مصر حكومت مى كرد؛ و از ديدگاه «زجاج»، داود و
سليمان از بنى اسرائيل بودند و بر سراسر قلمرو قدرت فرعون حكومت كردند.
وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنى اِسْرآئيلَ بِما صَبَرُوا
و به پاس شكيبايى و پايدارى بنى اسرائيل در ايستادگى در برابر فشار فرعون، وعده
نيكو و نويد خوشى كه پروردگارت به آنان داده بود تحقّق يافت، و سرانجام دشمن تجاوز
كارشان نابود گرديد و اينان بر سرزمين او تسلّط يافتند.
گفتنى است كه وفاى به عهد و پيمان بدان دليل كه همراه با ارزانى داشتن نعمت است،
به منزله كمال و تمام سخن است. پاره اى بر آنند كه منظور از «كلمه حسنى» يا وعده
نيك خدا، اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: «ونريد اَن نمنّ على الّذين استضعفوا فى
الأرض...»(21)
و بر آن شديم كه بر كسانى كه در آن سرزمين به ناتوانى كشيده شده بودند منت نهاده
و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و وارث زمين و زمانشان سازيم.
«حسن» مى گويد همه كلمات خدا نيكوست؛ چرا كه در كران تا كران آنها به كارهاى
شايسته فرمان داده و به انجام دهندگان پراخلاص وعده بهشت و نعمت هاى آن را مى دهد.
آرى، آيه شريفه روشن مى سازد كه بنى اسرائيل بدان دليل در خور اين نعمت و پاداش
شدند و بدان جهت لطف و مهر خدا بر آنان فرود آمد كه در برابر استبداد فرعون به
دستور موسى پايدارى ورزيدند و تا پيروزى و سرفرازى از پاى ننشستند.
وَدَمَّرْنا ماكانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَما كانُوا يَعْرِشُونَ
و ما خانه ها و كاخهاى فرعون و فرعونيان و باغها و بوستان هاى پردار و درخت آنان
و آنچه را ساخته و بر افراشته بودند، - و به باور «ابن عباس» سقف خانه هايشان - همه
را ويران ساخيتم.
پرتوى از آيات در آيات انسان سازى كه گذشت، قرآن مراحل گوناگون ظهور و رشد و
شكوفايى يك جامعه و تمدنّ، و در برابر آن ضعف و پوسيدگى و مراحل گوناگون سقوط و
غروب عبرت انگيز يك جامعه قدرتمند و يك نظام دوزخى و سركوب كننده و يك تمدّن ريشه
دار را به تابلومى برد؛ و در مراحل گوناگون اين طلوع و آن افول، درس هاى تفكرّ
انگيز و عبرت آموز بسيارى به خردمندان و خردورزان مى دهد كه سخت در خور تعمّق و
انديشه است. براى نمونه:
1 - در نااميدى بسى اميد است قرآن نشانگر اين واقعيت ظريف و دقيق است كه در اوج
يكه تازى و وحشيگرى استبداد فرعون، كه هيچ نور و روشنايى اميد آفرينى بر شبستان سرد
و خاموش توده هاى دربند نمى تابيد، و هيچ اميدى براى رهايى و نجات از چنگال نظام
خشونت كيش و دوزخى حاكم نبود، به ناگاه خداى توانا لطفى كرد و روزنه اميد ونويد و
نجاتى گشود. و همان روزنه اميد و نجات، سرانجام توده هاى دربند را به قدرت وامكانات
رسانيد و انحصارگران قدرت و امكانات مردم را به خاك ذلّت نشاند و به امواج آب ها
سپرد؛ پس بايد بيدار و هشيار بود و دريافت كه نه قدرت دوزخى استبداد و اختناق
پاينده و هميشگى است ونه اسارت و رنج توده هاى دربند. آرى در نااميدى بسى اميد
است...(22)
2 - سرلوحه دعوت موسى از آيات گذشته اين نكته ظريف دريافت مى گردد كه موسى پس از
انگيزش از جانب خدا، دعوت خويش را از توحيد گرايى و يكتا پرستى آغاز كرد و در كنار
آن نداى رهايى و آزادى فرزندان اسرائيل را سرداد، و اين نشانگر آن است كه دين
توحيدى و آسمانى و سالم از توجيه و تحريف و دستكارى سلطه جويانه، سراسر مهر و
بشردوستى و آگاهى دهنده و فرهنگ ساز و رهايى بخش و ارزانى دارنده آزادى و امنيت و
حقوق بشر است، نه اين كه كند و زنجير و دژخيم و شلاق را عوض مى كند و همان شيوه هاى
خشونتبار و ظالمانه را با نام و عنوان دين خدا پى مى گيرد و مى تازد و... اگر چنين
بود شرك است كه ستار توحيد بر چهره كشيده است و بيداد است كه در جامه داد آمده، و
خدا و پيامبر و آسمان و كتاب و آيات را ابزار انحصار و سركوب ساخته است. وَقالَ
مُوسى يافِرْعَوْنُ اِنّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ...فَاَرْسِلْ مَعِىَ بَنى
اِسرآئيلَ(23)
3 - دعوت در پرتو منطق و دليل و برهان از آيات گذشته اين درس انسان ساز نيز
دريافت مى گردد كه موسى سرلوحه و اساس دعوت خويش را اعلان كرد، و آن گاه در پرتو
منطق و دليل و برهان به روشنگرى پرداخت. او انديشه ها را مخاطب ساخت و خردها را
قانع كرد و دل ها را بيدار ساخت و باران حقايق را بر مزرعه جان ها باراند و سرانجام
براى دير باوران معجزه ها آورد. آرى، راه سازندگى مغزها و اقناع دل ها و شيوه درست
دعوت اين است؛ چرا كه به حق و عدالت، جز با شيوه هاى درست و عادلانه و آزاد منشانه
نمى توان رسيد و ديگران را رساند. اگر هدف توحيد و تقوا و ايمان و عمل صالح و تقرّب
به خدا و رسيدن به سعادت و بهشت است، اين كار و اين هدف با شيوه مناسب تأمين مى
گردد و هرگز با شگردهاى دوزخى و روش هاى ابليسى و استبدادى و ظالمانه اى چون
دروغبافى، القاب تراشى، تهمت پراكنى، جنجال و زدن و بستن و بريدن و كشتن و سانسور و
ترور و ... نمى توان به توحيد و تقوا و عدالت و سعادت راه گشود. حَقيقٌ عَلى اَنْ
لا اَقُولَ عَلَى اللَّهِ اِلاَّ الْحَقَّ قَد جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ
رَبِّكُمْ ...(24)
4 - واكنش ها و شيوه هاى ظالمانه اين آيات نشانگر واكنش هاى نامطلوب و ناسالم و
ظالمانه استبداد حاكم در برابر دعوت انسانى و آسمانى موسى و منطق درست و دليل و
برهان و معجزه هاى شگرف اوست.
فرعون و فرعونيان به جاى درست شنيدن و درست انديشيدن، از همان آغاز خود را اصل،
وهواهاى جاه طلبانه خود را محور قراردادند و بدون تحمل حرف درست واكنشى نابخردانه
نشان دادند. آنان تهمت زدند كه دعوت كننده آسمانى افسونگر و ساحر است. ضد كشور و
ملّت و دين و دولت و استقلال و آزادى است. و بايد زندانى شود، و بايد همه ساحران را
گرد آوريم و رسوايش كنيم.
و به جاى حق پذيرى همه امكانات كشور را بر ضد موسى به كار گرفتند و با بمباران
دروغ و افترا همه جا را تيره و تار كردند.
پس از شكست در پيكار تبليغاتى و فكرى و فرهنگى و سرفرود آوردن ساحران و
روشنفكران در برابر موسى، به جاى حق پذيرى يك گام به بيداد خود افزودند و تهديد به
زندانى ساختن و به دار آويختن و كشتن و بريدن و بستن را ساز كردند و بر شقاوت و
بيداد خويش و دوشادوش آن بر سرعت سقوط خود افزودند.
در مرحله سوّم خداى فرزانه به تقاضاى پيامبرش، در برابر بهانه جويى ها، حق ستيزى
ها، شرارتها و پيمان شكنى هاى آنان، كيفرها و گرفتاريها و بلاهاى پياپى - امّا
بيدار كننده و هشدار دهنده و كوتاه مدّت بر آنان فرستاد - تا بيدار گردند؛ امّا
آنان بر بيداد خود افزودند و ستم و بى رحمى خود را به جايى رساندند كه آخرين ذره
هاى شايستگى بقا را نيز از دست دادند و به كيفر حق ستيزى و بيدادشان به امواج نيل
سپرده شدند.(25)
5 - روشنفكران عاقبت به خير ساحران و افسونگران در آن روزگار در حقيقت درس
خوانده ها و فهميده ها و مغزهاى متفكّر و پرتلاش جامعه بودند، و به همين دليل نظام
دوزخى فرعون، آنان را بسان يك ارتش تبليغاتى و فرهنگى به جنگ موسى بسيج كرد.
آنان با دريافت وعده پول و مقام به پيكار با موسى قامت برافراشتند؛ امّا درود
برآنان كه مرد انصاف و آزادگى و شرفِ انسانى بودند و حقيقت و واقعيت را به قربانگاه
مصلحت هاى آنچنانى نبردند و سر نبريدند، بلكه هنگامى كه در برابر باران دليل و
برهان ومعجزه هاى شگرف موسى، حقيقت برايشان روشن شد، زنجيرهاى گوناگونِ دنباله روى،
تعصّب، پول پرستى، زورپرستى، ترس و بزدلى و ديگر زنجيرها را از خرد و انديشه و
وجدان و فطرت خويش گشودند و نداى ايمان و آزادگى سردادند، و در نتيجه همان چهره
هايى كه در بامداد آن روز سرنوشت در برابر موسى، افسونگرى در خدمت زور و فريب
بودند، شامگاه آن روز شهيدان سرفراز راه آزادى و عدالت شدند و به بهشت زيبا و پر
طراوت خدا پركشيدند. كانو اوّل النّهار كفاراً سحرة واخرالنّهار شهداء بررة.
6 - رمز پيروزى موسى ودعوت او و نيز آياتى كه گذشت نشانگر رمز پيروزى و سرفرازى
موسى و رهروان راه اوست كه در يك نگاه عبارتند از:
1 - توحيد گرايى و پرواپيشگى راستين،
2 - هدفدارى درست در همه مراحل،
3 - گزينش شيوه ها و تاكتيك هاى انسانى و درست و هماهنگ با هدف هاى مقدس در همه
ميدان ها
4 - اعتماد هماره به خدا و يارى خواهى از او،
5 - اميدوارى هماره به فرجام خوش پرواپيشگان و دادگران و از آنان شدن،
6 - آگاهى و آگاهى بخشى و انديشيدن و به انديشه واداشتن،
7 - تلاش و كوشش شايسته و بايسته،
8 - و ديگر شكيبايى و پايدارى.(26)