/ سوره اعراف / آيه هاى 58 - 54
54 . اِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ فى سِتَّةِ
اَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ
حَثيثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِه اَلا لَهُ
الْخَلْقُ وَالْاَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ.
55 . اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً اِنَّهُ لا يُحِبُّ
الْمُعْتَدينَ.
56 . وَلا تُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَادْعُوهُ خَوْفاً
وَطَمَعاً اِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ.
57 . وَ هُوَ الَّذى يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِه حَتّى
اِذا اَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ فَاَنْزَلْنا بِهِ
الْماءَ فَاَخْرَجْنا بِه مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى
لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.
58 . وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّه وَالَّذى
خَبُثَ لا يَخْرُجُ اِلاَّ نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْاياتِ لِقَوْمٍ
يَشْكُرُونَ.
ترجمه
54 بى ترديد پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را درشش روز
آفريد، سپس به تدبير جهان هستى پرداخت. روز را به وسيله [پرده سياه ] شب - كه با
شتاب در پى آن است - مى پوشاند، و خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام
شده اند، [همو] پديد آورد. بهوش باشيد كه آفرينش و تدبير [كران تا كران هستى ] از
آنِ او است. پر بركت [و جاودانه ]است خدا [ى يكتا] كه پروردگار جهانيان است.
55 - پروردگارتان را به زارى [و نهايت خشوع ] و در نهان بخوانيد. بى ترديد او
تجاوز كاران را دوست نمى دارد.
56 - و در زمين [و زمان ] پس از اصلاح [و به سامان آوردنِ ]آن تباهى نكنيد، و او
را با بيم و اميد بخوانيد؛ چرا كه مهر [و رحمت ]خدا به نيكوكاران نزديك است.
57 - و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران ] رحمت خويش به عنوان نويد دهنده مى
فرستد؛ تا آنگاه كه [بادها] ابرهاى گرانبارى را بردارند، ما انها را به سوى زمينى
مرده [و بى آب و گياه ] مى رانيم، و به وسيله آن [ابرها ]آبِ [زندگى ساز] را فرو مى
فرستيم، و با آن از هر گونه [روييدنى و ]ميوه اى پديد مى آوريم بدين سان [در روز
رستاخيز ]مردگان را [نيز از گورها] بيرون خواهيم آورد، باشد كه شما به خود آييد [و
پند گيريد].
58 - و سرزمين پاك [و بارور، گل و] گياهش به خواست پروردگارش [به آسانى ]برمى
آيد؛ و آن [سرزمينى ] كه ناپاك [وشوره زار] است، جز [گياه ]ناچيز و بى ارزش [از آن
نمى رويد و] بر نمى آيد. ما آيات [و نشانه هاى يكتايى و قدرت خود] را اين گونه براى
گروهى كه سپاس مى دارند [به صورتهاى ]گوناگون بيان مى كنيم.
نگرشى بر واژه ها
«استواء»: اين واژه در فرهنگ عرب در اصل به مفهوم برابر شدن،
يكسان گرديدن، برابرى و يكسانى، راست و درست، معتدل، ميانه، پايدارى و پايدار شدن
(278) آمده است، امّا در آيه شريفه به مفهوم پرداختن به تدبير جهان هستى مناسب به
نظر مى رسد.
«عرش»: به چند معنى آمده است:
1 - تخت؛ «ولها عرش عظيم»(279) و براى آن بانو تخت پرشكوهى بود.
2 - فرمانروايى؛ هنگامى كه گفته مى شود: «ثلّ عرشه» يعنى فرمانروايى و اقتدارش
نابود شد.
3 - سقف؛ «خاويةٌ على عروشها»(280)... كه سقف ها و بامهايش يكسره فروريخته بود.
«حثيث»: شتاب، سرعت و تندروى.
«بركت»: در اصل به مفهوم پايدارى و جاودانگى است.
«تضرع»: زارى و اظهار خضوع وخوارى.
«خفية»: در نهان.
«خوف»: بيم
«طمع»: اميد.
«اقلال»: حركت دادن چيزى با قدرتمندى و توانايى.
«سحاب»: ابرى كه در آسمان در حركت است.
«سوق»: راندن چيزى تا سرعت گيرد.
«بلد»: شهر، روستا، سرزمين و منطقه زندگى عشاير.
«نكد»: به انسان بخيل و سختى گفته مى شود كه در بخشش و هزينه كردن مال بسيار سخت
باشد و به آسانى چيزى به ديگرى ندهد.
تفسير
نشانه هاى يكتايى آفريدگار هستى در آيات گذشته آفريدگار هستى در مورد كفر
گرايان و پرستش هاى ذلّت بار و انحرافات آنان سخن گفت، اينك با ترسيم پديده هاى
رنگارنگ جهان هستى و نظام شگرف و بهت آور آن به يكتايى و بى همتايى خود استدلال
نموده و روشنگرى مى كند كه جز ذات پاك و بى نظير او خدايى نيست:
اِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ فى سِتَّةِ
اَيَّامٍ
به باور «مجاهد» منظور اين است كه پروردگار شما آن قدرت بى همتايى است كه
آسمانها و زمين را در شش شبانه روز پديد آورد.
روشن است كه براى او آسان بود كه جهان هستى را در يك لحظه يا كمتر از آن پديد
آورد، امّا مصلحت او اين بود كه آغاز آفرينش روز يكشنبه و پايان آن روز آدينه باشد
و همه پديدهاى جهان هستى پديدار و گرد آيند و به همين دليل آن روز را «جمعه»
ناميدند.
به باور برخى، پديده هاى گوناگون جهان هستى بدان دليل به تدريج و ترتيب پديد
آمدند تا بهتر و شايسته تر بتوانند نمايش دهنده دانش بى كران، حكمت بى نظير و تدبير
و اقتدار و خواست حكيمانه آفريدگار هستى باشند.
«سعيد بن جبير» مى گويد: بدين وسيله و با اين شيوه آفرينش تدريجى، پديده ها و
آفريدگان خود را تدبير و پايدارى و مدارايى در كارها آموخت.
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ
به باور «حسن» منظور اين است كه قدرت و فرمانرواى او پس از آفرينش آسمانها و
زمين بر اين جهان استقرار يافت و بر فرشتگان آشكار شد.
گفتنى است كه اين جمله هماهنگ با فرهنگ رايج عرب آمده است؛ چرا كه آنان هنگامى
كه فرمانروايى پراقتدار بر كران تا كران كشورش تسلط يافت و همه امور و شؤون را
تدبير و تنظيم نمود، مى گويند: «استوى الملك على عرشه»؛ پادشاه و يا فرمانروا با
حكمت و اقتدار امور كشورش را نظم و سامان مى دهد و بر همه اقتدار دارد. و آنگاه كه
هرج و مرج و آشوب و بلوا جاى نظم وتدبير را گرفت و قدرت از دست رفت، مى گويند «ثلّ
عرشه»: قدرت و تاج و تخت فرمانروايى فرو ريخت؛ چه بسا كه نه تاجى بر سرداشته باشد و
نه تختى... با اين بيان، جمله مورد بحث كنايه از اقتدار كامل پروردگار بر تدبير
امور هستى پس از پديد آوردن آسمانها و زمين است؛ امّا به باور «جبايى» منظور اين
است كه: او تخت قدرت خود را بر افراشت.
از ديدگاه گروهى منظور اين است كه: آنگاه اراده آفرينشِ عرش را نمود.
«قاضى» نيز ضمن پذيرش اين ديدگاه مى افزايد: واژه «ثم» نشانگر آن است كه آفرينش
«عرش» پس از آفرينش آسمان است.
از «مالك بن انس» آورده اند كه مفهوم اين جمله بر ماپوشيده نيست، امّا چگونگى آن
پوشيده و نا معلوم است و پرسشِ از آن بدعت. و «ابو حنيفه» نيز توصيه مى كرد كه از
تفسير آن نپرسيد.
آنگاه مى فرمايد:
يُغْشِى اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثيثاً
روز و شب از پى يكديگر فرا مى رسند و آفريدگار هستى روز را به وسيله پرده سياه
شب تيره مى پوشاند و پرده سپيد روز را بر سياهى شب مى گستراند.
آرى، اين رفت و آمد شب و روز همواره با سرعت و شتاب سنجيده ادامه دارد و بسان دو
پرنده تيزتك در پى يكديگرند.
اين مفهوم در آيه ديگرى نيز اين گونه ترسيم شده است كه: خداى يكتا شب را به روز
درمى پيچد و روز را به شب... يكوّر الّيل على النّهار و يكوّر النّهار على
الليل...(281)
وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِه
و خورشيد و ماه و ستارگان در مدار و مسير خود سر به فرمان آفريدگار هستى دارند و
در حركت مى باشند.
اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالْاَمْرُ
قرآن در اين فراز از آيه شريفه ميان آفرينش و تدبير جهان هستى تفاوت مى نهد و هر
كدام را كارى شگرف مى نگرد و بروشنى بيان مى كند؛ چرا كه منظور از واژه نخست پديد
آوردن و آفرينش است و منظور از واژه دوّم تدبير و گردانندگى است و نشان مى دهد كه
او در تدبير امور هرچه بخواهد و بپسندد انجام مى دهد.
تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ.
او هماره در يكتايى و بى همتايى، جاودانگى و زوال ناپذيرى، بركت آفرينى و منزّه
بودن از صفات پديده ها و آفريدگان خود، برقرار و هماره آفريدگار و گرداننده جهان
هستى است.
تنها پروردگارتان را بخوانيد
قرآن پس از ترسيم دليلهاى روشنگر بر يكتايى و بى همتايى خدا، اينك در اين آيه
فرمان مى دهد كه همگان با نهايت فروتنى و خضوع و خشوع به نيايش با آفريدگار هستى
روى آورند و او را بخوانند:
اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً
به باور «حسن» منظور اين است كه: پروردگار تان را فروتنانه و در نهان بخوانيد و
با او نيايش كنيد.
او مى افزايد: ميان نيايش و دعاى آشكار و نهان، هفتاد درجه فاصله است.و همو مى
گويد: اگر انسان بتواند قرآن را گرد آورد و خدمتى بزرگ به فرهنگ آن كند و اين كار
به گونه اى انجام شود كه همسايه نيز نفهمد، و نيز اگر دانش سرشارى بيندوزد و مردم
در نيابند، و نمازهاى بسيارى به جا آورد و خانواده اش نيز نفهمند، راستى چه كار خوب
و پسنديده اى است! ما مردمى را مى شناسيم كه كوشش مى كردند تا كارهاى شايسته را در
نهان انجام دهند، و توحيد گرايانى كه تلاش مى نمودند تا با آهستگى و آرامش به راز و
نياز با خداى خويش بپردازند.
در يكى از پيكارها، مردم توحيد گرا به هنگام تسلّط بر منطقه اى نداى تكبير
سردادند كه پيامبر گرامى عليه السلام فرمود: مگر با ناشنوا سخن مى گوييد؟! شما
خدايى شنوا را مى خوانيد كه به بندگانش نزديك و همه جا با شماست؛ بنابر اين او را
آهسته و فروتنانه و با اخلاص بخوانيد.
برخى برآنند كه واژه «تضرّع» به مفهوم بلند كردن صدا به نيايش ودعا، و واژه
«خفيه» به مفهوم دعاى آهسته است. با اين بيان تفسير آيه شريفه اين است كه پروردگار
تان را با صداى بلند و يا آهسته بخوانيد.
ياد آورى مى گردد كه اين ديدگاه از «ابو مسلم» است و «على بن ابراهيم» آن را در
تفسيرش آورده است.
اِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ.
بى گمان او تجاوزكاران و از حد گذرندگان را دوست نمى دارد.
به باور برخى منظور اين است كه در دعا زياده روى نكنيد و مقام و منزلت پيامبران
را براى خود مخواهيد، امّا به باور برخى منظور اين است كه در دعا و نيايش فرياد سر
ندهيد.
پاره اى بر آنند كه تفسير آيه اين است كه خدا كسانى را كه در عبادت و دعا از حد
و مرز عادى بگذرند دوست نمى دارد.
و در هشدار از تباهى و تبهكارى و بيداد در روى زمين و پايمال ساختن حقوق مردم مى
افزايد:
وَلا تُفْسِدُوا فِى الْاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها
از ديدگاه گروهى از جمله «سدّى»، «كلبى»، «حسن» و«ضحّاك» منظور اين است كه نبايد
خون توحيد گرايان و بى گناهان را ريخت و كسى را گمراه كرد؛ و بايد از دست يازيدن به
گناه و نافرمانى خدا دورى جست؛ چرا كه خداى فرزانه زمين و زمان را با فرو فرستادن
قوانين و مقررات خويش اصلاح فرموده است. امّا به باور برخى منظور اين است كه: در
زمين پس از آنكه خدا به اصلاح آن فرمان داد تباهى نكنيد.
از ديدگاه «حسن» اصلاح زمين، پيروى از دستورات و مقررات خداست. و از وى روايت
شده است كه تفسير آيه شريفه اين است كه: پس از آنكه زمين و زمان با تضمين امنيّت
جانى مردم با ايمان اصلاح شده است، با كشتن آنان، آن را به تباهى نكشيد.
و پاره اى مى گويند: منظور اين است كه پس از اصلاح زمين بر اساس عدالت، آن را
باستم و بيداد تباه نسازيد.
«عطيّه» مى گويد تفسير آيه شريفه اين است كه: در روى زمين به گناه و نافرمانى
خدا بر نخيزيد كه او بركت و باران را از شما باز مى دارد. با اين بيان منظور از
اصلاح و سامان بخشيدن به كار زمين، بارندگى و فروانى نعمتها در كران تا كران آن
است.
و از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود:اِنّ الْأَرض كانت فاسدة فأصلحها
الله بنبيّه صلى الله عليه وآله؛ منظور آيه شريفه اين است كه زمين تباه بودو خدا با
فرستادن پيامبرش آن را اصلاح و كارش را به سامان آورد.
وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً
و خدا را از بيم كيفر و به اميد پاداش، يا از بيم پذيرفته نشدن خواسته ها و
دعاها و به اميد برآورده شدن آنها، يا از ترس عدل و به اميد فزونبخشى او بخوانيد.
و به باور «عطا» او را از بيم دوزخ و به اميد بهشت بخوانيد.
اِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ.
چرا كه رحمت و بخشش خدا به نيكوكاران نزديك و در دسترس آنان است.
«سعيد بن جبير» مى گويد: منظور اين است كه پاداش خدا به بندگان فرمانبر دار
نزديك است. و به باور «اخفش» منظور از رحمت خدا باران اوست، و اين آيه مباركه
ديدگاه وى را تأييد مى كند كه مى فرمايد:فانظر الى اثار رحمة الله كيف يحيى الارض
بعد موتها...(282)
پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را پس از مرگش زنده مى سازد.
«احسان» به كارى گفته مى شود كه در خور ستايش و پاداش است و «اسائه» كارى است كه
در خور نكوهش و كيفر مى باشد. با اين بيان به باور برخى منظور از «محسنين» كسانى
هستند كه كه كارهايشان سراسر شايسته و در خور تحسين و از بدى و زشتى پاك و پاكيزه
است، امّا از آيه اين مفهوم دريافت نمى گردد؛ آنچه از ظاهر آيه در يافت مى شود اين
است كه هر كسى كار شايسته اى انجام داد مورد مهر و رحمت خدا قرار مى گيرد، نه اينكه
اگر در كنار كارهاى نيك و شايسته اش دست به بدى و گناه هم زد از رحمت خدا محروم مى
گردد، هزگز! چنين ادعايى نياز به دليل و برهان استواترى دارد.
مردگان را اين گونه زنده مى سازيم پس از ترسيم آفرينش آسمانها و زمين و پديد
آوردن نظام شگرف آنها در دو آيه پيش، اينك قرآن ديگر شگفتيهاى جهان هستى و قدرت بى
كران پديد آورنده آنها را بيان مى فرمايد:
وَ هُوَ الَّذى يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِه
و او كسى است كه بادها را پيشاپيش باران رحمت خود به عنوان نويد رسان مى فرستد،
تا با اين بادهاى برخاسته از درياها و اقيانوسها زمين مرده را زنده سازد، و تا آنها
با بشارت به آمدن باران، براى مردم نويدى شادى بخش بياورند.
حَتّى اِذا اَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَيِّتٍ
تا آنگاه كه بادها ابرهاى گرانبار و آكنده از آب را بردارند، ما آنها را به سوى
سرزمينى كه از شدّت خشكى و بى آبى و فقدان گل و گياه، مرده است، به حركت مى آوريم.
و بدين سان با گردآمدن ابرهاى پراكنده از نقاط مختلف در يك نقطه به وسيله بادها،
ريزش باران آغاز مى گردد.
فَاَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَاَخْرَجْنا بِه مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ
پس به وسيله اين ابرهاى گرانبار، بارانهاى زندگى ساز بر سرزمينهاى مرده مى
بارانيم و ميوه ها و دانه هاى گوناگون را به وسيله آن آبهاى آسمانى از دل خاك تيره
بر مى آوريم.
كَذلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.
آرى همان گونه كه گياهان و درختان را از خاك تيره مى رويانيم و بر مى آوريم،
مردگان را نيز در آستانه رستاخيز از دل زمين بيرون آورده و به آنها زندگى ديگرى مى
بخشيم، باشد كه شما به خود آييد و بينديشيد و عبرت گيريد و در يابيد كه آن قدرت بى
همانندى كه بر رويانيدن گلها و گياهان رنگارنگ و بر پديد آوردن درختان و ميوه هاى
گوناگون از خاك تيره تواناست، همو مى تواند مردم را پس از مرگ، دگر باره در آستانه
رستاخير زنده سازد.
«بلخى» با استدلال به اين آيه مباركه مى گويد: بسيارى از رويدادها و پديده ها به
واسطه ديگر پديده ها و وسايل و اسبابى كه آفريدگار هستى قرار داده است، پديدار مى
گردند. براى نمونه: گياه با كمك آب و به وسيله ريزش باران و مساعد شدن زمين مى
رويد. با اين بيان پاره اى از پديده ها را آفريدگار هستى بدون هيچ واسطه اى پديد
آورده است و پاره اى را با واسطه و وسيله ديگرى. و اين سخن هيچ ناهماهنگى و
ناسازگارى با يكتاگرايى ندارد، و شرك و انحراف آنجا پديد مى آيد كه كسى اين ابزارها
و وسايل طبيعى را پديده و آفريده شده نداند و آنها را قديم پندارد؛ در آن صورت است
كه براى يكتا آفريدگار هستى همتا پنداشته است.
اين ديدگاه را گروهى نمى پسندند و بر اين باورند كه اين درست است كه خدا به طور
طبيعى گياه و دانه را به وسيله باران مى روياند، امّا اين بدان معنى نيست كه جز به
اين شيوه ممكن نيست، بلكه او توانايى آن را دارد كه اگر خواست و مصلحت دينى و دنيوى
ايجاب نمود، آنها را بدون باران بروياند و واسطه اى قرار ندهد.
سرزمينهاى پاك و بارور يا دلهاى حق پذير در اين آيه شريفه با اشاره به شگفتى
ديگرى از زمين مى فرمايد:
وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّه
زمين خوب و بارور، بى رنج و زحمتِ كشاورز خير و بركت مى دهد و زراعت وميوه آن
پاك و پاكيزه و فراوان و پرسود است، امّا همه اينها به خواست آفريدگار هستى و فرمان
اوست.
وَالَّذى خَبُثَ لا يَخْرُجُ اِلاَّ نَكِداً
به باور «سدّى» منظور اين است كه زمين نامرغوب و شوره زار بركت و بهره دهى ندارد
و در دادن بهره و محصول بخيل و بى خير است.
آرى از نظر عادى و بر اساس جريان طبيعى همين گونه است، امّا نكته مهم اين است كه
اگر افريدگار هستى بخواهد و اين كار خلاف مصلحت نباشد، از زمين شوره زار نيز بهره
بسيار و محصول خوب مى روياند؛ امّا اين يك رويداد غير طبيعى و خلاف مصلحت است، و
اگر كارى همانگونه كه دستگاه حكيمانه آفرينش مقرر داشته است برروند عادى جريان
يابد، انسان نيز روى اين حساب، وظيفه خويشتن را آسانتر مى شناسد و مى داند كه سود
خويش راچگونه و از چه راهى بجويد. از سوى ديگر او بايد بداند كه اگر براى كسب منافع
اندكِ دنيا بايد اين همه تلاش كند، براى سود سرشار جهان ديگر و رستگارى و نجات آنجا
زيبنده است كه تلاش و كوشش خستگى ناپذير و هماره اى را برنامه خويش سازد.
كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْاياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ.
ما آيات و نشانه هاى قدرت و نيز دلايل يكتايى و بى همتايى خود را اين گونه براى
مردمى كه به حق مى انديشند و سپاس مى گزارند بيان مى كنيم.
به باور برخى منظور اين است كه ماهمانگونه كه مثال زمين خوب و بارور و زمين شوره
زار را بيان مى كنيم، درست همانگونه دلايل يكتايى ونشانه هاى قدرت خود را هم به گوش
سپاسگزاران و حق پذيران مى رسانيم. و به باور برخى ديگر، ما همانگونه كه آيات و
نشانه هاى يكتايى و قدرت و دانش خود را يكى پس از ديگرى براى شما بيان كرديم ، همه
اينها را براى كسانى كه سپاس نعمتهاى خدا را به جا آورند نيز بيان مى كنيم؛ و يكى
از نعمتهايى كه خدا به اينان ارزانى داشته، نعمت گران هدايت و فراهم آوردن اسباب و
وسايل نجات و رستگارى است.
از «ابن عباس» و مجاهد و حسن روايت شده است كه اين، مثال را كه خدا در مورد
انسان توحيد گرا و كفرگرا مى زند و مى فرمايد: زمينها همه به ظاهر يكسانند، امّا
زمين بارور و خوب، باغ و بوستان و گل و سنبل مى روياند و زمين شوره زار، خار وخس.
انسانها نيز به ظاهر همه انسانند و از نظر سازمان جسم از سلول و گوشت و پوست و
استخوان و خون تشكيل شده اند، امّا گروهى اندرز پذير و درست انديش هستند و گروهى حق
ستيز و سنگدل كه اندرز در دلهاى آنان اثر نمى كند.