/ سوره آل عمران / آيه هاى 195 - 190
190. إِنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَالْاَرْض ِ وَاخْتِلافِ اللَّيْل ِ
وَالنَّهارِ لَآياتٍ لِاُولِى الْاَلْبابِ.
191. اَلَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامَاً وَ قُعُودَاً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ
وَ يَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَالْاَرْض ِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا
باطِلَاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ.
192. رَبَّنا اِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَيْتَهُ وَ ما
لِلظّالِمينَ مِنْ اَنْصارٍ.
193. رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِيَاً يُنادى لِلْايمانِ اَنْ آمِنُوا
بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا
سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْاَبْرارِ.
194. رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لاتُخْزِنا يَوْمَ
الْقِيامَةِ اِنَّكَ لاتُخْلِفُ الْميعادَ.
195. فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ اَنّى لااُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ
ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض ٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ اُخْرِجُوا
مِنْ دِيارِهِمْ وَ اُوذُوا فى سَبيلى وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَاُكَفِّرَنَّ
عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَاُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ
تَحْتِهَاالْاَنْهارُ ثَوابَاً مِنْ عِنْدِاللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ
الثَّوابِ.
ترجمه
190. بيقين در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدنِ شب و روز، براى
خردمندان نشانه هايى [ شگفت انگيز از قدرت آفريدگار هستى ] است؛
191. [ براى ] آنان كه ايستاده و نشسته و آرميده بر پهلو، خدا را ياد مى كنند، و
در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند. [ و با همه وجود مى گويند:] پروردگارا! [تو]
اين [جهان و نظام بهت آور آن ] را بيهوده نيافريده اى؛ تو [از هر كار بيهوده اى پاك
و ]منزّهى. پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان دار.
192. پروردگارا! بى گمان تو هر كه را به آتش [ بدبختى ] درآورى، رسوايش ساخته
اى. و براى ستمكاران، هيچ ياورى نيست.
193. پروردگارا! بى ترديد شنيديم كه فراخوانى، [مردم را] به ايمان فرا مى خواند
كه: به پروردگارتان ايمان بياوريد! پس ما [ نيز ]ايمان آورديم. بنابراين اى
پروردگار ما! [ اينك كه چنين است، ]گناهان ما را بيامرز و بديهايمان را از ما دور
ساز و ما را با نيكان [ و شايستگان ]بميران!
194. پروردگارا! و آنچه را بر [زبان ] پيام آورانت به ما وعده فرموده اى،
ارزانيمان دار؛ و در روز رستاخيز ما را رسوا مگردان. بيقين تو از وعده ات تخلّف
نخواهى كرد.
195. پس پروردگارشان به [تقاضاى ] آنان پاسخ گفت كه من كار شايسته هيچ كارگزارى
از شما را - مرد باشد يا زن - تباه نخواهم كرد؛ [چرا كه ] شما همه از يكديگريد؛
بنابراين، آن كسانى كه هجرت كردند و از شهرشان رانده شدند و درراهِ [دينِ ] من آزار
ديدند و پيكار كردند و كشته شدند، گناهانشان را از آنان دور مى سازم و آنان را در
باغهايى [ از بهشت ] كه از زير [ درختان ] آن جويبارها روان است، در مى آورم؛ [ اين
]پاداشى [ است پرشكوه ] از نزد خدا؛ و خداست كه پاداش نيكو نزد اوست.
نگرشى بر واژه ها
«لُبّ»: به هر چيز خوب و خالص گفته مى شود؛ و از آنجا كه «خرد» بهترين نعمتى است
كه به انسان ارزانى شده، به آن «لُبّ» گفته اند.
«ابرار»: جمع «برّ» است كه با فتح «با» به مفهوم «خشكى و زمين گسترده»، با كسر
آن، به معناى «پيوند با نزديكان» و «كارهاى شايسته»، و با ضمّ آن، به مفهوم «گندم»
است.
«اضاعه»: تباه ساختن و نابود كردن.
«هاجر»: از «هجرت» برگرفته شده و به معناى «دورى و جدايى گزيدن» است؛ به عكس
پيوند و نزديكى.
شكوه و معنويت اين آيات
همه آيات قرآن، ارزنده و انسانسازند؛ چرا كه پيام خدا و برنامه نجات بخش زندگى
از سوى او را به آدمى منتقل مى كنند امّا برخى، شكوه و معنويت ويژه اى دارند كه از
آن جمله آيات مورد بحث مى باشند؛ براى نمونه:
1. امير مؤمنان از پيامبر گرامى آورده است كه آن گرانمايه عصرها و نسلها، هنگامى
كه در دل شب از خواب برمى خاست، به آسمان مى نگريست و اين آيات را زمزمه مى كرد كه:
ان فى خلق السماوات والأرض...
2. و نيز روايت كرده اند كه آن حضرت پس از فرود اين آيات فرمود: واى بر آنان كه
اين آيات را بخوانند و در آنها نينديشند، ويل لمن قرئها و لم يتفكر فيها.
3. و پيشوايان نور سفارش كرده اند كه رهروان راه آنان، به هنگام برخاستن براى
نماز شب، اين آيات پنجگانه را با تفكّر بخوانند؛ و پس از نماز بامدادى نيز به تلاوت
آنها بپردازند.
4. از ششمين امام نور آورده اند كه فرمود: پيامبرگرامى شبها هنگامى كه از خواب
برمى خاست، به آسمان نيلگون چشم مى دوخت و اين آيات را زمزمه مى كرد. آنگاه مسواك
مى زد و وضو مى ساخت. سپس به مسجد مى رفت و چهار ركعت نماز طولانى مى خواند. و به
خانه باز مى گشت؛ و باز هم به آسمان نظاره مى كرد و اين آيات را تلاوت مى كرد... و
دگرباره به مسجد مى شتافت و بسان بار نخست، چهار ركعت نماز طولانى مى خواند؛ آنگاه
به خانه برمى گشت و مى خوابيد؛ و دگرباره بيدار مى شد و اين آيات را زمزمه مى كرد.
و براى بار سوّم، بعد از مسواك كردن و وضوساختن، به مسجد مى رفت و نماز شفع و وتر
مى خواند؛ آنگاه براى نماز بامدادى آماده مى شد...
تفسير
راهى نزديك براى شناخت خدا
در آيه پيش، از فرمانروايى خدا بر كران تاكران هستى سخن رفت؛ و اينك در آيات،
دلايل آن به تابلو مى رود:
«انّ فى خلق السّماوات والارض و اختلاف اللّيل والنّهار لآياتٍ لاولى الالباب»
بيقين در آفرينش شگفتيهاى آسمان و زمين، و آمد و شد شب و روز، نشانه ها و
دليلهايى روشن بر يكتايى خدا و قدرت او براى خردمندان است.
يك پرسش:
آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز، چگونه بر يكتايى خدا و
قدرت وصف ناپذير و دانش و فرزانگى او رهنمون است و خردمندان را به سوى آن پديد
آورنده توانا راه مى نمايد؟
پاسخ
1. زمين و آسمان و پديده هاى رنگارنگ موجود در آنها، پيوسته در معرض حوادث و
دگرگونى اند. اين تغييرها، ما را به اين حقيقت راه مى نمايند كه همه اينها حادث و
پديده اند و هر پديده جديدى، بناگزير پديدآورنده اى دارد؛ بعنوان مثال: زمين
روزگارى دوران كودكى خويش را مى گذرانده و اينك در مرحله جوانى بسر مى برد و بى
ترديد پس از مدّتى به پيرى و فرسودگى مى رسد و آنگاه عمرش پايان مى يابد، همين گونه
خورشيد، ستارگان، ماه و پديده هاى ديگر. بنابراين آفريدگار و گرداننده اى توانا و
بى همتا در وراى اين دگرگونيها است كه كران تا كران هستى را آفريده و آن را تدبير
مى كند و آن خداى يكتاست.
2. شگفتيها و نظامهاى دقيق و تحوّلات حساب شده وبينهايت وصف ناپذيرى كه در جاى
جاى آسمان و زمين درجريان است، همه بر پديدآورنده و تدبيرگرى دانا و آگاه دلالت
دارد؛ چرا كه وجود پديده هاى منظم و استوار و حساب شده، جز از گرداننده اى دانا و
نظام بخش و فرزانه نمى تواند سرچشمه گيرد، همانگونه كه پيدايش و آفرينش، جز از
قدرتى توانا نشايد. و بدينسان، آيه شريفه ما را به دانش و قدرت وصف ناپذير خداوند
رهنمون مى شود.
3. با ژرف نگرى بر پديده ها مى توان دريافت كه آفريدگارِ اين نظام شگرف و اين
پديده ها، خود آغازگر بى آغاز است و فرجام همه امور به دست اوست و خود بى پايان
است؛ چرا كه، اگر او نيز پديده بود، از آغاز نبود تا پديد آورد، پس بايد پديدآورنده
اى مى داشت. در نتيجه، اين بحث، به تسلسل مى انجاميد كه بى اساس است.
4. با نگرش بر گردش منظّم شب و روز كه ميليونها سال مطابق قانونى حساب شده جريان
دارد و بى نظمى و رويداد بدون برنامه و حساب را در آن راهى نيست، به اين واقعيت
رهنمون مى شويم كه تدبيرگر اين نظم شگرف و اين برنامه دقيق و هدفدار، آفريدگار و
گرداننده اى توانا و دانا است كه ناتوانى و خطا و آفتهاى ديگر بشرى در ساحت مقدّس
او راه ندارد و از آنچه شرك گرايان مى گويند و وصف مى كنند، پاك و منزّه است.
منطق توحيد گرايان خردمند
در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:
«الّذين يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و على جنوبهم و يتفكّرون فى خلق السّماوات
و الارض»
نظام شگفت انگيز و هدفدارى كه بر كران تا كران هستى، از ناچيزترين ذرّات تا عظيم
ترين كهكشانها و پديده هاى گوناگون ، حاكم است، به گونه اى است كه خردمندان را به
خود جلب مى كند و آنان افزون بر شناخت آفريدگار و تدبيرگر اين جهان شگرف و استدلال
بر دانايى و قدرت و گردانندگى وصف ناپذير او، در همه حالات و شرايط، ايستاده و
نشسته و به پهلو آرميده، و به اعتقاد برخى در اوج سلامت يا بيمارى و در نماز و
نيايش يا حالت عادى، خدا را ياد مى كنند. و بر آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند و
از اين راه به يكتايى خدا و كمال و قدرت و علم وصف ناپذير او پى مى برند.
«ربّنا ماخلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النّار»
و آنگاه با همه وجود مى گويند: پروردگارا! تو اين جهان شگرف و عظيم را بدون
برنامه و هدف نيافريده اى؛ و هدفدارى اين جهان و مصلحتى كه در پيدايش هر يك از
پديده ها درنظر داشته اى، نشانى بر يكتايى و دانايى و فرزانگى توست. تو پاك و
منزّهى از اينكه كار بيهوده اى انجام دهى. جهان را براى روى آوردن آدميان به سوى
آفريدگار هستى و انسانها را براى پرستش و بندگى و پيمايش راه كمال و نجات از انحطاط
و عذاب آفريده اى. پس در پرتو مهر خود، ما را از عذاب آتش دوزخ در امان دار.
آيه شريفه نشان دهنده آن است كه كفر و گمراهى و زشتى، آفريده خدا نيست؛ چراكه
تمامى اينها از ديدگاه همه خردمندان و دانشوران، باطل و بيهوده است و خدا از بيهوده
كارى پاك و منزّه است.
* * *
در ادامه آيات مى فرمايد:
«ربّنا انّك من تدخل النّار فقد اخزيته»
در تفسير اين جمله از آيه شريفه، چند نظر ارائه شده است:
1. به اعتقاد عدّه اى از مفسّران؛ تفسير آيه اين است كه: «پروردگارا! هر كه را
تو در آتش درآورى، براستى رسوايش ساخته اى». كه در اينصورت، «اخزيته» از مادّه
«خزى» برگرفته شده است.
2. و به عقيده برخى، «او را نابود كرده اى».
3. و از ديد پاره اى، «او را در موقعيت و شرايطى قرار داده اى كه شرمنده و خجلت
زده است». كه در اين تفسير، «اخزيته» از ريشه «خزايه» به معناى «استحياء» برگرفته
شده است.
در تأويل اين آيه مباركه نيز بحث هست:
1. جمعى گفته اند: منظور از «خوارساختن آنان»، گرفتار كردن آنان در عذاب ابدى
است.
2. گروهى برآنند كه مقصود از آن، واردساختن آنان به دوزخ است.
به نظر ما، ديدگاه دوّم قويتر است؛ چرا كه واژه «خزى» به معناى «خوارى» و در آيه
شريفه به مفهوم «رسوا ساختن» است و اين واقعيت كه ما عفو گناهكاران را درست مى
دانيم، با ديدگاه دوّم سازگارتر است، زيرا آنچه باعث خوارى گناهكار است، ورود به
دوزخ است، نه ماندگار بودن در آن. امّا كسانى كه آن را به مفهوم شرمندگى گرفته اند،
مى گويند: بايد گناهكار در آتش ماندگار باشد، تا شرمنده و خجلت زده شود.
«و ما للظّالمين من انصارٍ»
و براى بيدادگران، هيچ يار و ياورى نخواهد بود، نه كسى مى تواند با وسايل طبيعى
آنان را از عذاب نجات بخشد و نه با قهر و غلبه و نيرو.
با اين بيان، آيه شريفه نشانگر اين واقعيت است كه تنها راه نجات گناهكار، بخشايش
خدا و يا شفاعت پيامبر و امامان نور است؛ چرا كه شفاعت، تنها به اذن خداست و از راه
خضوع و تضرّع به بارگاه خدا و لطف او انجام مى پذيرد، نه از راههايى كه آيه شريفه
نفى مى كند.
از پيامبر گرامى نقل كرده اند كه در روز رستاخيز به گناهكارانى كه درخور
شفاعتند، برخورد مى كند و آنان از او شفاعت مى جويند و او از بارگاه خداوند نجات
آنان را مى طلبد و خدا به احترام پيامبرش، آنان را از دوزخ نجات مى دهد و به بهشت
رهنمون مى شود.
همچنين «ابوسعيد خدرى» از آن حضرت روايت كرده است كه در روز رستاخيز، گروههايى
به آتش دوزخ وارد مى شوند؛ آنگاه پس از مدتى، به شفاعت پيامبر كه به اذن خدا صورت
مى گيرد، با گوشتهاى بريان از دوزخ نجات مى يابند و در نهرى به نام نهر حيات فرو مى
روند و گوشت جديد در بدنشان مى رويد...
اين روايت و نظير آن بسيار است كه «بخارى» و «مسلم» نيز آنها را در كتاب خود نقل
كرده اند و همه آنها بر عفو گناهكاران از گناهان كبيره - به لطف و بخشايش خدا و نيز
شفاعت پيامبر و امامان نور به اذن خدا دلالت دارند.
* * *
در چهارمين آيه مورد بحث ادامه نيايش آنان را ترسيم مى كند كه:
«ربّنا انّنا سمعنا منادياً يُنادى للايمان أن آمنوا بربّكم فآمنّا»
پروردگارا! ما شنيديم كه فراخوانى به سوى ايمان فرا مى خواند كه: هان اى مردم!
به پروردگار خود ايمان آوريد. پس ما نيز ايمان آورديم.
به عقيده گروهى از مفسّران، منظور از ندا كننده به سوى توحيدگرايى و يكتاپرستى،
پيامبر گرامى، و بباور پاره اى ديگر، قرآن شريف است؛ چرا كه نداى پيامبر را همگان
نمى شنوند، امّا نداى قرآن را همه عصرها و نسلها مى شنوند.
«ربّنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفّرعنّا سيّئاتنا و توفّنا مع الابرار»
پروردگارا! پس گناهان ما را بيامرز و با كيفرت در روز رستاخيز، ما را رسوا مساز
و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره خوبان و نيكان بميران و با آنان محشور ساز.
* * *
در پنجمين آيه مورد بحث مى فرمايد:
«ربّنا و آتنا ماوعدتنا على رسلك و لاتخزنا يوم القيامه انّك لاتخلف الميعاد»
پروردگارا! و هر آنچه را از پاداش به زبان پيام آورانت وعده فرمودى، به ما
ارزانى دار و ما را در روز رستاخيز به سبب لغزشهايمان در دنيا رسوا مساز. تو بهشت
پرطراوت و زيبا را به خوبان و ايمان آوردگان وعده فرمودى؛ و ما ايمان داريم كه تو
در وعده ات تخلّف نمى ورزى.
درخواست وفاى به عهد
با اينكه ايمان آوردگان به اين حقيقت ايمان قلبى دارند كه خداوند از وعده اش
تخلف نمى ورزد، چرا چنين درخواستى را مطرح مى كنند؟
پاسخهايى كه به اين پرسش داده اند، به شرح زير است:
1. اين درخواست تنها براى نيايش و راز و نياز و در مقام بندگى است و با شناخت
آنان ناسازگار نيست.
2. درست است كه سخن بصورت درخواست است؛ امّا واقعيت آن از وفاى به عهد آفريدگار
هستى خبر مى دهد و با ايمان و شناخت سازگار است.
3. مفهوم اين درخواست آن است كه «ما را از كسانى قرار ده كه بهشت را به آنان
وعده فرموده اى». كه با اين بيان، جمله در مقام دعا و درخواست ادا شده است.
4. جمعى را اعتقاد بر آن است كه ايمان آوردگان از شور و شوقى كه به مهر و يارى
خدا داشتند، از بارگاه او درخواست مى كردند كه در وفاى به وعده اش در پيروزساختن
آنان بر كفرگرايان شتاب ورزد؛ چرا كه آنان به اصل وعده يارى و وفاى به آن ازسوى خدا
ايمان داشتند، امّا از آنجا كه پروردگار براى اين يارى رسانى موعدى مقرّر نفرموده
بود، تقاضاى سرعت در اداى عهد را داشتند.
گفتنى است كه اين ديدگاه، از «طبرى» است. او عقيده دارد كه آيه شريفه درمورد
مهاجران است؛ و آنان بودند كه رو به بارگاه خدا مى گفتند: «پروردگارا! ما بردبارى و
صبر تو را نداريم؛ پس يارى ات را زودتر براى ما فرو فرست و ما را بر بيدادگران
پيروز فرما» طبرى براى تأييد ديدگاه خويش، آيه بعد را ذكر كرده كه درحقيقت پاسخ
تقاضاى آنان است.
يك قانون جهانشمول
در آيات پيش منطق خردمندانِ ژرفنگر و باايمان به همراه خواسته هايشان از بارگاه
خدا طرح شد، اينك قرآن در اين آيه شريفه از پذيرفته شدن آن خواسته ها خبر مى دهد:
«فاستجاب لهم ربّهم انّى لااضيع عمل عاملٍ منكم من ذكرٍ او انثى بعضكم من بعض ٍ
پس پروردگارشان دعاى آنان را پاسخ داد و فرمود: من هرگز پاداشِ عملِ نيك هيچ
انجام دهنده اى از شما را تباه نمى سازم و اين قانون من جهانشمول است و تفاوتى ميان
زن و مرد نيست؛ زن و مرد، هردو به پاداش عملكرد شايسته خود خواهند رسيد. زيرا همه
شما پيرو يك آيين و طرفدار يك پيامبر و كتاب هستيد و در ديندارى و پيروزى بر كفر و
عمل به مقرّرات و دوستى و مهر متقابل، از يكديگريد.
اين جمله از آيه شريفه، مردم را به نيايش و دعا تشويق مى كند و نشان دهنده آن
است كه اينگونه دعا و نيايش با خدا و ارتباط گرم و دوستانه با آفريدگار هستى، يكى
از راههاى پرستش شايسته و بايسته خدا و بندگى اوست.
«فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى و قاتلوا و قتلوا»
پس آنان كه به مدينه هجرت كردند و نزديكان شرك گراى خود را رها ساختند و يا
ازسوى آنان از شهر و ديار خويش رانده شدند و درراه دين و فرمانبردارى از من اذيّت و
آزار ديدند، و در راه من پيكار كردند و به شهادت نائل آمدند، مهر من شامل حال همه
آنان خواهد شد.
«لا كفّرنّ عنهم سيّئاتهم»
نخست اينكه همه بديها و گناهانشان را از كارنامه آنان مى زدايم و آمرزش و رحمت
خود را نثارشان مى كنم.
از اين جمله چنين برمى آيد كه لغو كيفر گناهكاران و آمرزيدن آنان، به جهت فزون
بخشى خداست؛ و گرنه عدالت او، به كيفر آنان حكم مى كند.
«و لا دخلنّهم جنّاتٍ تجرى من تحتهاالانهار»
و آنان را در باغهايى از بهشت كه از زير درختان آنها جويبارها روان است، وارد مى
سازم.
«ثواباً من عنداللّه واللّه عنده حسن الثّواب»
اين پاداشى است كه دربرابر ايمان و عمل شايسته و فداكارى آنان درراه حق و عدالت
ازجانبِ خدا به آنان ارزانى مى شود؛ و پاداش نيكو نزد خداست.
آرى؛ بهترين پاداشها براى شايستگان نزد اوست؛ پاداشهايى كه نه وصف شدنى است، نه
به قلبى خطور كرده و نه چشمى آن را ديده است.
دسته اى از مفسّران در تفسير «حسن الثّواب» گفته اند كه منظور از آن، پاداش
جاودانه و خالص و عظيمى است كه نه كاهش و كاستى مى پذيرد و نه كدورت و كهنگى به آن
راه دارد و نه خسته كننده است.
پرتوى از آيات
آياتى كه گذشت، ابتدا چكيده اى از شناخت و ايمان، برنامه زندگى و خواسته هاى
خردمندان باايمان و ژرف نگر را ترسيم نموده، و آنگاه فرجام نيكوى زندگى آنان و
پاداش خدا به اين گرايش متفكّرانه و عمل شايسته و نيايش و زندگى برمبناى ارتباط با
خدا را به تابلو مى برد كه بسيار آموزنده است؛ براى نمونه:
1. اين آيات پيش از هر چيز اين درس را مى دهد كه روشنترين راه شناخت خدا، تأمّل
متفكّرانه و حقجويانه در زمين و آسمان و پديده هاى رنگارنگ موجود در آنها و تعمّق
درمورد آفرينش و آفريدگار آنهاست. در اينجاست كه هر انسانى به ظرفيت انديشه اش، از
اين جهان هستى و از اين اقيانوس بيكرانه، بهره اى مى گيرد و از سرچشمه پاك اسرار
آفرينش سيراب مى شود. ان فى خلق السماوات وألارض...
2. دوميّن درس اين آيات، اين واقعيت است كه تنها شناخت متفكّرانه و استدلال، به
خودى خود كافى نيست؛ بلكه در اين راه بايد با شور و شوق و عشق به آفريدگار هستى پيش
رفت و با او ارتباط دوستانه برقرار ساخت. پرستش، نيايش و دعا، لطيف ترين جلوه هاى
دوستى با خدا هستند؛ و تنها در اينصورت است كه نهال ايمان به شكوفه و گل و ميوه مى
نشيند و بارور مى شود و انسان را، مرد ايمان و عمل شايسته مى سازد، الذّين يذكرون
الله...
3. ثمره ديگر اين ايمان به مبدأ و معاد، و ياد خدا و عمل شايسته، برآمدن دعاها و
خواسته ها، زدوده شدن لغزشها از پرونده عمل، روسفيدى در روز رستاخيز و ورود به
بهشت، و دريافت پاداش پرشكوه ابدى از آن جمله است.