تفسير مجمع البيان جلد ۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۱ -


/ سوره آل عمران / آيه هاى 151 - 146

146. وَ كَاَيِّنْ مِنْ نَبِىٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَ هَنُوا لِما اَصابَهُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَااسْتَكانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ.

147. وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ اِلّا اَنْ قالُوا رَبَّنااغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا وَ اِسْرافَنا فى اَمْرِنا وَ ثَبِّتْ اَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ.

148. فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُ الْمُحْسِنينَ.

149. يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنْ تُطيعُواالَّذينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ.

150. بَلِ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُالنَّاصِرينَ.

151. سَنُلْقى فى قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُواالرُّعْبَ بِما اَشْرَكُوا بِاللَّهِ مالَمْ يُنَزِّلُ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمْ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمينَ.

ترجمه

146. و چه بسيار پيامبرى كه مردان توحيدگراى بسيارى به همراه او كارزار كردند [ و رنجها را درراه آرمان بلند خويش به جان خريدند ]و دربرابر آنچه درراه خدا به آنان رسيد، سستى نورزيدند، و [ دربرابر دشمن ] سر فرود نياوردند؛ و خداوند شكيبايان را دوست دارد.

147. و گفتارشان جز اين نبود كه گفتند: « پروردگارا! گناهان ما و زياده روى ما در عملكردمان را بر ما ببخشاى، و گامهايمان را استوار ساز، و ما را بر گروه كفرگرايان پيروز گردان.»

148. پس، خدا پاداش اين جهان و پاداش نيكوى سراى آخرت را به آنان ارزانى داشت؛ و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

149. هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از كسانى كه كفر ورزيده اند، فرمان بريد، شما را بر [روى ] پاشنه هايتان [ چرخانده و از توحيدگرايى به شرك و كفر] باز مى گردانند؛ و [آنگاه ]زيانكار خواهيد شد.

150. [ شرك گرايان و بتهايشان سرور و سررشته دار امور شما نيستند؛ ]بلكه [ اين ] خدا[ست كه ] سالار [ و دوست ] شماست؛ و او بهترين يارى رسان است.

151. بزودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيده اند، [ بيم و] هراس خواهيم افكند، بدان جهت كه به خدا[ى يكتا] شرك ورزيده اند؛ [ و شرك گرايى پندار بى پايه اى است ] كه [خدا ]هيچ دليلى بر [درستى ]آن فرو نفرستاده است. و[ آنان به كيفر اين كار، ]جايگاهشان آتش [شعله ور دوزخ ] است؛ و چه بد [جايگاهى ]است جايگاه بيدادگران!

نگرشى بر واژه ها

«وهن»: سستى و ناتوانى.

«استكانه»: شب را با سوءنيّت بسرآوردن.

«ربيّون»: جمع «ربّى»؛ و به كسى گفته مى شود كه با خدا ارتباط دارد و بنده اوست.

«اسراف»: گذشتن از مرز و اندازه.

«افراط»: گذشتن از اندازه؛ و به همان مفهوم «افراط».

«طاعت»: فرمانبردارى از قدرتى كه انسان را به كارى ترغيب مى كند.

«سلطان»: دليل و برهان. اين واژه در اصل به معناى «قدرت» است و بدان جهت در مفهوم «دليل و برهان» بكار مى رود كه باطل را دفع مى كند. و «سلاطه» به تيزى زبان گفته مى شود.

«القاء»: افكندن.

«مثوى»: منزل، مكان. اصل اين واژه از «ثوى» به مفهوم «طول اقامت» است؛ و نيز درمورد ميهمان بكار مى رود، چرا كه در خانه ميزبان اقامت مى گزيند؛ و به ميزبان و صاحب خانه نيز «ام الثّوى» مى گويند.

شأن نزول

1. در شأن نزول و داستان فرود چهارمين آيه مورد بحث، از اميرمؤمنان آورده اند كه فرمود: اين آيه شريفه در نكوهش نفاق پيشگان و هشدار از دعوت ارتجاعى آنان فرود آمده است؛ چرا كه آنان پس از آن بى انضباطى گروهى از مسلمانان و شكست در مرحله دوّم از پيكار «اُحُد»، به مسلمانان مى گفتند: بياييد به راه و رسم جاهليت باز گرديم. برخى از مفسّران نيز برآنند كه اين آيه مباركه درمورد يهود و نصارا نازل شده است.

2. در داستان فرود ششمين آيه مورد بحث - آيه 151 - آورده اند كه: در پيكار «اُحُد»، هنگامى كه سپاه شرك و تجاوز پس از شكست مسلمانان در نخستين مرحله از جنگ - براثر غفلت و دنياطلبى گروهى از مسلمانان - ضربات سختى بر ياران پيامبر وارد آوردند و دهها تن از ايمان آوردگان، ازجمله «حمزه» قهرمان، را به خاك و خون كشيدند و به سوى مكه رهسپار شدند، درميان راه به اين انديشه افتادند كه چرا كار را ناتمام گذاشتند و ريشه اسلام و پيامبر و ايمان آوردگان را از بيخ و بن برنكندند. و به دنبال آن، تصميم گرفتند برگردند و هجوم ديگرى را ازسر گيرند. امّا آفريدگار تواناى هستى، در دلهايشان بيم و هراس افكند، آنچنانكه از تصميم شرربار خويش منصرف شدند. و آنگاه خداوند با فرود اين آيه شريفه، اين مهر خود را به اطّلاع پيامبرش رساند.

تفسير مبارزان و آزاديخواهان پيشين

در نخستين آيه مورد بحث، آفريدگار هستى از مبارزان راه حقّ و عدالت در جامعه ها و امتهاى پيشين ياد مى كند و در اشاره به فداكاريهاى آنان مى فرمايد:

«و كايّن من نبىٍّ قاتل معه ربّيّون كثيرٌ»

و چه بسيار پيام آورانى كه خدادوستان و مبارزان آگاه و توحيدگراى فراوانى به همراه آنان كارزار كردند و به شهادت نايل آمدند.

درباره واژه «ربّيّون» ديدگاهها يكسان نيست:

1. گروهى مى گويند: چه بسيار دانشمندان و دين شناسان شكيبا...

2. و گروهى ديگر برآنند كه چه بسيار مبارزان و فداكاران ...

3. بباور برخى اين واژه منسوب به «ربّ» و به معناى «يكتاپرستان و مردان توحيد و تقوا» است.

4. و بباور برخى ديگر اين واژه به علم پروردگار اشاره دارد. كه در اينصورت بايد آن را به همراه واژه «كثير» چنين تفسير كرد: «چه بسيار دانشوران يكتاپرست».

5. «زجاج» مى گويد: منظور از «ربّيّون»، ده هزار نفر است. كه اين تفسير از امام باقر نيز روايت شده است.

6. و پاره اى نيز برآنند كه: «ربّيّون» به مفهوم پيروان پيامبران و «ربّانيّون» به معناى پيشوايان است.

گفتنى است كه اگر ضمير در واژه «قاتَلَ» را به واژه «نبى» نسبت دهيم، مفهوم آيه شريفه چنين مى شود: «چه بسيار پيامبرى كه كارزار كرد و به شهادت رسيد، درحاليكه انبوهى به همراه او بودند و پس از او، درراه دين و راه و رسم توحيديش به پيكار برخاستند»؛ امّا اگر آن را به «ربّيّون» نسبت دهيم، مفهوم چنين مى شود: «چه بسيار پيام آورانى كه توحيدگرايان به همراه آنان كارزار كردند و كشته شدند؛ و ديگران كه ماندند، بعد از شهادت ياران، نه سستى ورزيدند و نه ناتوان شدند».

اين دو نظر در تفسير و معناى آيه شريفه ارائه شده است كه بعضى ديدگاه نخست را پذيرفته اند و برخى ديدگاه دوّم را؛ و دليل طرفداران ديدگاه دوّم اين است كه هيچ پيامبرى در ميدان كارزار كشته نشد.

«فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و مااستكانوا واللّه يحبّ الصّابرين»

و دربرابر آنچه درراه خدا به آنان رسيد، سستى نورزيدند و درمقابل دشمن سر فرود نياوردند. و خدا شكيبايان را دوست دارد.

مقصود اين است كه آن توحيدگرايان پس از كشته شدن پيامبر و ياران و همرزمانشان، سست نشدند و از عقيده درست خويش دست برنداشتند؛ از كارزار با دشمن نهراسيدند و دربرابر تجاوزكاران سرخم نكردند.

به روايت امام باقر، آيه شريفه، اين درس را مى دهد كه: «هان اى مسلمانان! اگر سخن بى اساس و شايعه اى را كه در پيكار اُحُد مبنى بر كشته شدن پيامبر پراكندند، راست هم مى بود، نبايد از خود سستى و ناتوانى نشان مى داديد و از برابر دشمن مى گريختيد؛ و زينبده بود كه بسان پيروان پيامبران پيشين، پايدارى مى كرديد.

به بيان «ابن انبارى»، در آخرين جمله اين آيه شريفه نيز بر اين مطلب تأكيد مى شود.

منطق توحيدگرايان در ميدان كارزار

در قرآن در اشاره به منطق توحيدگرايان به هنگام رويارويى با دشمن مى فرمايد:

«و ما كان قولهم الّا ان قالوا ربّنااغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرناو ثبّت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين»

و سخن آنان به وقت رويارويى با دشمنان، جز اين نبود كه با همه وجود مى گفتند: پروردگارا! گناهان و زياده رويهاى ما در كارهايمان را بر ما ببخش؛ و ما را بخاطر آنها كيفر مكن؛ و گامهاى ما را درراه كارزار و جهاد با دشمن، با ارزانى داشتن قوّت قلب و فراهم آوردن اسباب ثبات قدم و پايدارى و پايمردى، استوار دار؛ و با افكندن رعب و وحشت در دلهاى شرك گرايان و يارى رساندن به ما ازطريق فرشتگان، ما را بر گروه كفرگرايان پيروز گردان.

و آنگاه نويد مى دهد كه:

«فآتاهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الآخر»

و خداى پرمهر به توحيدگرايانى كه از آنان سخن رفت، پاداش اين جهان را كه پيروزى بر تجاوزكاران و بدست آوردن حقوق پايمال شده خود و غنايم بسيار بود، و نيز اجر نيك آن جهان را كه آمرزش لغزشها و وارد كردن آنان به بهشت و نعمتهاى پرشكوه آن بود، ارزانى داشت.

بعضى گفته اند: ممكن است منظور از پاداش دنيا، همان ثوابى باشد كه درمقابل اداى تكليف، سزاوار آن شدند؛ و يا اينكه اين بخشش خدا نه دربرابر عملشان، كه از فضل و فزونبخشى خدا به آنان اعطا شده باشد، كه بطور مجازى لفظ «پاداش» درمورد آن بكار رفته است.

خاطر نشان مى شود كه «ثواب» عبارت است از سود سرشار خالصى كه به همراه گراميداشت، به فردى كه درخور آن است، داده مى شود.

«واللّه يحبّ المحسنين»

و خدا نيكوكاران را در رفتار و كردارشان دوست مى دارد.

واژه «محسن»، اسم فاعل و انجام دهنده كار نيك و شايسته است؛ و مقصود از آن، انسان شايسته كردارى است كه با فرمانبردارى از حق، به خود يا ديگران نيكى مى كند.

هشدار به مردم باايمان

فرو فرستنده قرآن، در اين آيه شريفه، به مردم باايمان هشدار مى دهد كه هرگز به وسوسه هاى كفرگرايان گوش ندهند و به ميدان كارزار و جهاد درراه شرف و كرامت پشت نكنند.

«يا ايّهاالّذين آمنوا ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين»

هان اى كسانى كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده ايد! اگر به وسوسه هاى نفاق پيشگان و يهود گوش سپاريد و با جدّى گرفتن شايعه آنان درمورد كشته شدن پيامبر، به خانه و به سوى تيره و تبار خويش باز گرديد، اين گمراهگران بدينوسيله شما را از توحيد و تقوا، به شرك و كفر باز مى گردانند و شما با اين بازگشت به روزگار نگونسارى و جاهليّت، زيانكار خواهيد شد. و كدامين زيانكارى و نگونسازى رسواتر از اين كه انسان از توحيدگرايى به كفر و شرك عقب گرد كند و بجاى بهشت پرطراوت و پرشكوه خدا، دوزخ را برگزيند؟!

«بل اللّه مولاكم و هو خيرالنّاصرين»

بلكه فرمانبردارى از خدا و نيز يارى او براى شما زيبنده تر است؛ و او بهترين ياور و يارى رسان است.

بااينكه كمك ديگران دربرابر پشتيبانى خدا از فرد و جامعه اى، هرگز قابل مقايسه و درخور بيان نيست، آفريدگار هستى خود را بهترين يارى دهندگان وصف مى كند، تا بدينوسيله روشن سازد كه اگر كمك قدرتهاى كاذب و پوشالى روزگار قابل توجّه هم باشد، هيچگاه با يارى خداوند برابرى نمى كند؛ چرا كه ناتوانى و شكست براى قدرتها، پديده طبيعى و قابل تصوّر است، امّا براى سرچشمه قدرتها هرگز؛ افزون بر اين، اوست كه آفريدگار و مالك آسمانها و زمين و كران تاكران هستى و امكانات است و اوست كه هر كه را شايسته يارى و مهر بنگرد، كمك مى كند و بر دشمنان پيروزى مى بخشد.

يك نمونه

و آنگاه نمونه اى از يارى رسانى خود بر مردم توحيدگرا و باايمان را، با افكندن بيم و هراس بر دلهاى كفر گرايان و تجاوزكاران ترسيم مى كند و مى فرمايد:

«سنلقى فى قلوب الّذين كفرواالرّعب بما اشركوا باللّه مالم ينزّل به سلطاناً و مأواهم النّار و بئس مثوى الظّالمين»

بزودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيده اند، بيم و هراس خواهيم افكند؛ چرا كه آنان چيزهايى را بر يكتاآفريدگار هستى شريك ساخته اند كه بر درستى آن شرك گرايى خويش، استدلالى ندارند و خداوند نيز دليلى فرو نفرستاده است. آنان جايگاهشان آتش دوزخ است كه در آن سخت كيفر خواهند شد. و جايگاه بيدادگران، چه بد جايگاهى است.

مورّخان و مفسّران در اين مورد نقل كرده اند كه خداى توانا چنان وحشت و هراسى بر دل سپاه شرك افكند كه بسان شكست خوردگان از ميدان «اُحُد» به سوى مكّه شتافتند و همواره در هراس بودند كه مبادا پيامبر و يارانش آنان را دنبال كنند و بدانها حمله برند.

در اين باره از پيامبر گرامى روايت كرده اند كه فرمود:

«نُصرت بالرّعب مسيره شهر.»(215)

با افكنده شدن وحشت در دلهاى كفرگرايان ازجانب پروردگارم، من به اندازه مسافت يك ماه يارى شدم.

پرتوى از آيات

اين واقعيت امروزه بيش از پيش روشن شده است كه يكى از اساسى ترين عوامل پيروزى در ميدان مبارزه و مراحل گوناگون كارزار، برخورداربودن نيروهاى مبارز از روحيه بلند شهامت و شجاعت و اميد و اعتماد و ايمان به موفّقيت و پيروزى است؛ و درمقابل، يكى از مهمترين علل شكست و تحمّل ذلّت و خفّت، نداشتن روحيّه و اميد و تكيه گاه و درنتيجه گرفتارآمدن در كام ترس و وحشت است.

اين آيات انسانساز، اين درس بزرگ را مى دهد كه آفريدگار هستى، در بسيارى از فراز و نشيبها و ميدانهايى كه پيامبر براى دفاع از حقّ و عدالت در آنها گام نهاد، ضمن افكندن ترس و هراس بر دلهاى كفرگرايان، توحيدگرايان را با اين امدادهاى غيبى يارى كرد و پيروزى را نصيب آنان ساخت:

1. با دميدن روح ايمان و اميد در قلبهاى مؤمنان،

2. با شعله ور ساختن عشق به جهاد درراه حقّ و عدالت،

3. با تقويت اعتماد و توكّل به خدا،

4. با اميد به رسيدن يارى حق،

5. با وعده پاداش پرشكوه آن جهان،

6. و ديگر با ايمان به رسيدن به يكى از دو افتخار شهادت يا پيروزى.