/ سوره بقره/ آيه هاى 167 - 164
164. اِنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَالْاَرْض ِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ
وَالنَّهارِ وَالْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِى الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَ ما
اَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَاَحْيا بِهِ الْاَرْضَ بَعْدَ
مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِ ّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَالسَّحابِ
الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالْاَرْض ِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.
165. وَ مِنَ النّاس ِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ اَنْدادَاً
يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِ اللَّهِ وَالَّذينَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ وَ لَوْ
يَرَى الَّذينَ ظَلَمُوا اِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ اَنَ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعَاً
وَ اَنَ اللَّهَ شَديدُالْعَذابِ.
166. اِذْ تَبَرَّءَالَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا وَ
رَاَوُاالْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْاَسْبابُ.
167. وَ قالَ الَّذينَ اتَّبَعُوا لَوْ اَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّاَ
مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنّا كَذلِكَ يُريهِمُ اللَّهُ اَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ
عَلَيْهِمْ وَ ماهُمْ بِخارِجينَ مِنَ النّارِ.
ترجمه
164. براستى كه در آفرينش آسمانها و زمين، آمد و رفت [منظّم ] شب و روز، [در]
كشتيهايى كه در دريا به سود مردم روان هستند، و آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاد و
با آن زمين را پس از مردنش زنده ساخت، و در آن از هرگونه جنبنده اى پراكند، و در
گردانيدن [مسير وزش ] بادها، و ابرى كه ميان آسمان و زمين [به خواست او] تسخير شده
است، [آرى؛ در همه اينها،] براى گروهى كه خرد خويش را بكار مى گيرند، نشانه هايى
[روشن از يكتايى و قدرت آفريدگار هستى ]است.
165. و پاره اى از مردم دربرابر خداى يكتا همتايانى [براى او ]برمى گيرند، و
آنها را به اندازه خدا دوست مى دارند؛ ولى كسانى كه ايمان آورده اند، در دوستى [و
عشق به ] خدا سخت ترند. و اگر كسانى كه ستم كردند، ببينند [و بدانند] - هنگامى كه
عذاب [الهى ] را مى نگرند، [خواهند دانست ] كه قدرت، همگى از آن خداست، و خدا سخت
كيفر است - [هم اينك ثمره زيانبار عملكرد زشت خويش را مى نگرند].
166. آنگاه كه رهبران، از رهروان [راه خويش ] بيزارى مى جويند، و عذاب را مى
نگرند و رشته هاى پيوندشان بريده مى شود.
167. و [درست در آن هنگام،] آنان كه [از پيشوايان باطل ] پيروى كردند، مى گويند:
«اى كاش براى ما بازگشتى [به دنيا] مى بود تا همانگونه كه [آنان اينك ] از ما
بيزارى جستند، [ما نيز] از آنان بيزارى مى جستيم.» [آرى؛] خدايى اينگونه، كارهايشان
را كه [در آن ] براى آنان حسرتهاست، به آنان مى نماياند؛ و براى آنان، هرگز از آتش
[شعله ور دوزخ ] بيرون آمدنى نخواهد بود.
نگرشى بر واژه ها
«خلق»: پديدآوردن پديده ها با نظم و اندازه گيرى و محاسبه خاصّ بطور ابتكارى، نه
با نقشه و الهام گرفتن از ديگر پديده ها؛ به همين جهت، اين كار تنها ويژه آفريدگار
هستى است.
«سماوات»: اين واژه، جمع «سماء» است.
«اختلاف»: برگرفته شده از مادّه «خلف»؛ چرا كه شب و روز هريك جانشين ديگرى مى
شود.
«ليل»: شب.
«نهار»: روز.
«ملك»: كشتى.
«بحر»: دريا.
«احياءَ»: زنده كرد.
«بثَّ»: پراكنده ساخت.
«تصريف»: گردانيدن.
«سحاب»: ابر.
«انداد»: همتايان.
«محبّت»: دوستى.
«لويرى»: اگر بنگرند.
«تبرّء»: بيزارى جست.
«اتّباع»: پيروى كردن.
«تقطّعَ»: بريده شد، گسست.
«كرّة»: بازگشت.
«حسرات»: جمع «حسرت» به معناى ندامت و پشيمانى.
تفسير
«انّ فى خلق السّماوات و الارض واختلاف اللّيل والنّهار والفلك الّتى تجرى فى
البحر بما ينفع النّاس و ما انزل اللّه من السّماء من ماءٍ فاحيا به الارض بعد
موتها و بثّ فيها من كلّ دابّةٍ و تصريف الرّياح والسّحاب المسخّر بين السّماء
والارض لآياتٍ لقومٍ يعقلون»
براستى كه در آفرينش آسمانها و زمين، و ابتكارى كه در پديدآوردن آنها صورت گرفته
است، و در آمد و رفت منظّم و بهت آور شب و روز، كه هركدام جايگزين ديگرى مى شود و
تفاوتى كه ازنظر تاريكى و روشنايى و بلندى و كوتاهى دارند، و نيز در كشتيهايى كه در
درياها و پهنه اقيانوسها به سود مردم و جابجايى كالاها و مسافران روانند، و نيز در
بارانى كه خدا از آسمان فرو مى باراند و با آن زمين را پس از ويرانى [و خزان گلها و
گلبوته هايش ]، زنده و آباد مى سازد(309)، و نيز در انواع جنبندگانى كه در روى زمين
و نقاط مختلف آن پراكنده ساخته است... و نيز در گرداندن مسير بادها(310)، و نيز
ابرهاى رام شده ميان آسمان و زمين [كه فرمانبردار آفريدگار هستى هستند و آبها را از
نقطه اى به نقاط ديگر مى برند، در همه اينها] براى مردمى كه خرد خويش را بكار مى
گيرند، نشانه هايى [روشن از قدرت و يكتايى و عظمت آفريدگار هستى ] است
قرآن شريف در آيه پيشين ، در ردّ پندار بى اساس شرك گرايان، يكتايى و بى همتايى
آفريدگار هستى را ترسيم كرد؛ و اينك در اين آيه شريفه، دلايل آن را برمى شمارد.
برخى از مفسّران مى گويند: منظور از خردمندان كسانى هستند كه تفكّر مى كنند؛ و
آنان كه در همه اين نشانه ها نينديشند، بسان بيخردانند. با اين توضيح، آيه شريفه
فوق همانند اين آيه است كه مى فرمايد: «...هُدَىً لِلْمُتَّقينَ.»(311) (قرآن، كتاب
هدايت براى پرواپيشگان است)؛ و يا اين آيه كه مى فرمايد: «اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرُ
مَنْ يَخْشيها»(312).
دلايل توحيد و يكتاپرستى
در آيه شريفه اى كه گذشت، گرچه آفريدگار هستى دلايل استوارى را ترسيم كرد، امّا
بروشنى نفرمود كه اين نشانه ها بر چه واقعيتى رهنمون مى شوند؛ از اين رو، مفسّران
اين دلايل و نشانه ها را بصورت زير تفكيك و تشريح كرده اند:
1. آفرينش آسمانها و زمين
آسمانها و زمين بدان دليل كه پيوسته در حال تغيير و دگرگونى اند و افزونى و كاهش
در ويژگيهاى آنها ممكن است، درنتيجه براساس نظام و اندازه گيرى مشخّص و حساب شده اى
پديدار شده اند، بخوبى نشانگر اين حقيقت اند كه پديده اند و پديد آمده اند. و اين
ويژگى پديدآمدن و آفرينش آنها، دليل روشنى بر وجود آفريدگار بى همتايى است كه آنها
را خلق كرده است و خود شباهتى به آنها ندارد؛ چرا كه جز خالق تواناى ازلى كه جسم و
عرض نيست، قدرتى نمى تواند پديده ها را پديد آورد.
ازسوى ديگر، همه پديده هايى كه اوصاف اجسام و اعراض در آنها است، پديده اند و
حادث؛ و روشن است كه هر پديده اى، ناگزير پديدآورنده اى دارد، وگرنه تسلسل لازم مى
آيد؛ كه آن نيز از ديدگاه فلاسفه و متفكّران باطل است.
با اين بيان، با تعمّق در نظام شگفت آور و حساب شده اى كه در آسمانها و زمين
برقرار است، اين واقعيت آشكار مى شود كه پديدآورنده و ناظم اين نظام شگرف، دانا،
توانا، فرزانه، يكتا و پاينده است.
2. گردش شب و روز
ازپى هم آمدن شب و روز با اين نظم و حساب كه به همان اندازه كه از هر يك كاسته
مى شود بر ديگرى اضافه مى شود و هيچگاه در آن بى نظمى راه نمى يابد، و خود اين نظم
و حساب با حركت منظّم خورشيد و ماه ارتباط كامل دارد، نشان روشنى از وجود آفريدگار
توانايى است كه اين نظام شگرف را با تدبير و حكمت خود پديد آورده است و هرگز ضعف يا
غفلت و فراموشى بر ساحت مقدّس او راه ندارد.
3. حركت كشتيها بر پهنه اقيانوسها
كشتيهايى كه به سود مردم برروى آبها روانند، بدان دليل كه آب در ماهيت خود لطافت
و رقّت و ويژگيهايى دارد كه اگر جز اين بود، حركت كشتى بر روى آن ممكن نبود، و نيز
بدان جهت كه بادها به گونه اى تنظيم و رام شده اند كه برخلاف جهت جريان آب نيز مى
وزند، بوضوح نشانگر وجود آفريدگارى توانا و پرمهر و ارزانى دارنده نعمتهاست؛
آفريدگارى كه براى تأمين منافع انسان، اين نظام را پديدآورده و اين خواصّ و ويژگيها
را در آب و باد و موادّى كه كشتيها را از آنها مى سازند، قرار داده است.
همچنين نظام شگرف حاكم بر آب دريا و حركت كشتى بر پهنه اقيانوسها، نشان دهنده آن
است كه نظام بخش و پديدآورنده اين نظام شگرف، از جنس بشر يا پديده ها نيست؛ چرا كه
نه انسان بر چنين آفرينش و تدبيرى تواناست و نه هيچ موجود يا پديده ديگرى.
4. ريزش حساب شده باران
آفرينش و جريان آب بر روى زمين كه مايه حيات است، و نيز فرودآمدن آن از آسمان
بصورت قطراتى ريز و درشت، و آنگاه برخورد حساب شده آنها با هم در فضا، سپس پديدآمدن
چشمه ها، جويها، نهرها و گاه سيلهاى مهيبى از آنها، همچنين ريزش باران در زمانهاى
مشخّص و با حساب و اندازه هاى معيّن، همه و همه بر وجود آفريدگارى دانا و فرزانه
دلالت دارند؛ نظام بخش بى همتايى كه اين نظام شگرف را در آفرينش آب و فرود باران
تدبير كرده و بر انجام دادن هركارى كه بخواهد، تواناست.
5. زنده ساختن زمين و زمان
زنده شدن زمين پس از مرگ آن، از دلايل مهمّ ديگر وجود خداى يكتا و نشانگر قدرت و
حكمت و دانش و تدبير وصف ناپذير اوست؛ چرا كه از يك سو رويش گياهان و پيدايش ميوه
هاى گوناگون و فراورده هاى درختى و دانه هاى نباتى و گياهى و فراهم آمدن حكيمانه
موادّ غذايى براى انسان و موجودات زنده ديگر، دليلى بر اثبات وجود نظام بخشى دانا و
تواناست، و از دگر سو، رنگارنگى ميوه ها و محصولات نباتى، عطرآگينى گلها و بو و رنگ
فراورده ها، و سودها و زيانهاى گوناگون آنها، گواهى بر اوج قدرت و حكمت و ابتكار و
ابداع آن آفريدگار و تدبيرگر بى همتاى جهان هستى است. آرى؛ اوست كه اين زمين مرده
را با روياندن گلها و گياهان، جوانه زدن دانه ها و بذرها، سرسبز و پرطراوت ساختن
درختان و جنگلها و مزرعه ها زنده مى سازد، و شرايط را براى زندگى انسان و موجودات
زنده ديگر مطلوب مى كند.
6. آفرينش جنبندگان
آفرينش جنبندگان و پراكندن آنها در كران تا كران خشكى و دريا و هوا، و نيز
تنوّعى كه آفريدگارشان در آفرينش آنها درنظر گرفته، همچنين شگفت انگيزى اعضا و
اندامها و دستگاههاى گوناگون بدن آنها، و هدفمندى حكيمانه در پديدآوردن هر كدام و
خصوصيات ديگر در اين مورد، بهترين و قانع كننده ترين دليل بر يكتايى و بى همتايى
آفريدگار آنها و نشانگر دانش، قدرت، حكمت و تدبير وصف ناپذير اوست.
7. وزش بادها
پديده شگفت انگيز بادها و طوفانها، و نظام ويژه حاكم بر وزش آنها كه گاه از شمال
مى وزند و گاه از جنوب، زمانى از خاور و زمانى ديگر از باختر، مدّتى باد گرم مى وزد
و مدّتى ديگر باد سرد، ساعتى تندباد جريان مى يابد و ساعتى ديگر بادهاى ملايم و
جانبخش، و نيز نقش حياتى آنها در بارورى گياهان، گواهى روشن بر وجود يكتاآفريدگار
هستى و بى همتايى اوست؛ چرا كه اگر تمامى مردم روى زمين گردآيند و همه دانش و
امكانات خويش را روى هم گذارند، نخواهند توانست جهت وزش باد شمالى را جنوبى سازند و
يا باد جنوبى را به سمت شمال تغيير مسير دهند.
8. ابرهاى رام شده ميان آسمان و زمين
تسخير ابرها، نگاه داشتن آنها با آن وزن و حجم عظيم در فضا، حركت دادن آنها به
نقاط مختلف، چگونگى تشكيل آنها و... هريك دليلى محكم بر وجود آفريدگار و تدبيرگر
توانايى است كه اين نظام را پديد آورده است و آن را اداره مى كند؛ زيرا جز او هيچكس
نمى تواند اجرام و اجسام سنگين را بدون ستون در فضا نگاه دارد.
آرى؛ هركدام از اين پديده هاى شگرف و نظام حاكم بر آنها، دليل و برهانى است كه
بروشنى بر اين واقعيت گواهى مى دهند كه پديدآورنده و صانع اين پديده ها و مصنوعات،
يك قدرت وصف ناپذير ازلى و ابدى است كه بر انجام دادن هركارى تواناست؛ آفريدگار
دانايى كه در سراسر هستى چيزى بر او پوشيده نيست؛ زنده اى كه بيمارى و نقص و آفت به
ساحت شكوهمندش راه ندارد و دگرگونيها و تحوّلات و حوادث در او اثر نمى نهد، زمام
همه رويدادها به دست اوست و ذرّه اى از كار تدبير و رويدادهاى آسمان و زمين غافل
نيست و آگاهى و دانش او بر همه امور احاطه دارد.
و بدينسان، قرآن با ترسيم آفرينش و پيدايش انواع پديده ها، بر ازلى بودن
پديدآورنده آنها استدلال مى كند و با بيان ناتوانى و نياز و تسخير اين پديده ها
دربرابر اراده و قدرت بى همتايى او، و شگفتيهايى كه در تك تك آنها موجود است، باران
دلايل را بر آفرينش شگرف او مى باراند.
همچنين نشان مى دهد كه آفريدگار هستى چه نعمتهاى گران و فراوانى را به بندگانش
ارزانى داشته است، نعمتهايى كه هيچكس جز او نمى توانست ارزانى بدارد. و نيز با
نمايش هماهنگى پديده ها، اين حقيقت را روشن مى سازد كه آفريدگار و تدبيرگر اين نظام
شگرف، يكتاست، و تنها اوست كه درخور پرستش است.
از اين آيه شريفه، اين نكته ظريف هم دريافت مى شود كه براى شناخت خدا، بايد به
تحقيق و تفكّر و مطالعه عميق پرداخت و آگاهانه به او ايمان آورد، نه با دنباله روى
و سطحى نگرى و تقليد از ديگران. و در اين مسير، بهترين راه شناخت خدا و ايمان به
او، نگرش حق طلبانه و ژرف به پديده هاى گوناگون و شگفتيها و رموزى است كه در آفرينش
آنها بكار رفته است؛ و استدلال نيز بايد از همين طريق انجام گيرد.
«و من النّاس من يتّخذ من دون اللّه انداداً»
و گروهى از مردم، همتايانى دربرابر خداى يكتا برمى گيرند
به اعتقاد عدّه اى از مفسّران، منظور از واژه «انداد» در آيه شريفه، بتهايى است
كه شرك گرايان آنها را مى پرستيدند؛ امّا پنجمين امام نور (ع) ضمن تفسير آيه شريفه،
فرمود: منظور از «انداد»، رهبران بيدادگرند؛ كه ادامه آيه شريفه نيز اين بيان را
تأييد مى كند؛ زيرا مى فرمايد: و آنها را بسان خدا دوست مى دارند (يحبّونهم كحبّ
اللَّه)؛ و روشن است كه آنان بتها را با آگاهى بر اين حقيقت كه نه قدرت سوددهى
داشتند و نه توان زيان رساندن، اينگونه دوست داشته باشند. بعلاوه، آيه بعد اين
ديدگاه را روشنتر مى سازد: «اذ تبرّءالّذين اتّبعوا من الّذين اتّبعوا...».
در معناى واژه «كحبّ اللّه»، ديدگاهها متفاوت است:
1. بعضى، ازجمله ابن عبّاس، مى گويند: تقدير آيه به اين ترتيب است كه آنان
خدايان خيالى خود را همانند شما مردم باايمان كه خداى را دوست مى داريد، دوست
دارند: «كحبّكم اللّه».
2. برخى ديگر مى گويند: مقصود اين است كه: آنان كه شرك گرا و بت پرست بودند،
خداى يكتا را نيز مى شناختند؛ امّا بتهاى خود را بسان خدا دوست مى داشتند: «كحبّهم
اللّه».
3. و جمعى نيز مى گويند: منظور اين است كه شرك گرايان آنگونه كه بايد خدا را
دوست داشته باشند، بتها را دوست مى داشتند.
«والّذين آمنوا اشدّ حبّاً للّه»
ولى محبّت مردم باايمان به خدا بيشتر است
جلوه هاى مهر و محبّت
شدّت عشق و مهر مردم باايمان به خداى يكتا، در موارد زير، بخوبى جلوه گر مى شود:
1. مردم باايمان خداى يكتا را با كمال اخلاص مى پرستند و با همه وجود در ستايش
او مى كوشند؛ و همه اينها ازسر مهر و عشق به آفريدگار خويش است.
2. مردم باايمان به اين علّت خدا را دوست دارند كه در اوج يقين و آگاهى، ايمان
دارند كه آفريدگار هستى نعمتهاى گوناگون را بى آنكه آنان درخواست كنند، ارزانى
داشته است و در همه فراز و نشيبها و شرايط و احوال، خير و صلاح بندگان خويش را مى
خواهد. آنان با اين عقيده و اطمينان، سپاس او را مى گزارند و درپرتو بينش و يقين به
رحمت و مهرش، به او اميد مى بندند؛ و به همين دليل هم مهرآنها به خدا بيشتر و سخت
تر است.
3. مردم باايمان عميقاً اعتقاد دارند كه صفات برتر و نامهاى والاتر و نيكوتر،
تنها ازآن خداست؛ او آگاه و فرزانه اى است كه همتا ندارد؛ سود و زيان و پاداش و
كيفر، تنها به دست تواناى اوست، و بازگشت بندگان نيز به سوى او خواهد بود.
و با اين اصول اساسى سه گانه است كه مؤمنان به او سخت عشق مى ورزند.
در معناى «اشدّ حبّاً» نيز دو ديدگاه ارائه شده است:
1. ابن عبّاس معتقد است كه واژه «اشدّ» به معناى پايدارتر و جاودانه تر است؛ و
منظور اين است كه شرك گرايان در مهر خود به بتهاى رنگارنگ، ثبات قدم ندارند و هر از
چندگاه از بتى به بت ديگر دل مى بندند و از ظالمى به ظالمى تازه روى مى آورند، امّا
ايمان آوردگان به پروردگار، در عشق به خدا پايدار و استوارند.
2. عدّه اى نيز «اشدّ» را به معناى «سخت تر» گرفته و اين جمله از آيه شريفه را
بدينصورت تفسير كرده اند كه: شرك گرايان با چندين واسطه خدا را پرستش مى كنند؛ امّا
ايمان آوردگان، خالص و يكسره دل درگرو عشق او دارند.
«ولويرى الّذين ظلموا اذ يرون العذاب انّ القوّة للّه جمعياً و انّ اللّه
شديدالعذاب»
و اگر كسانى كه ستم كردند، ببينند و بدانند عذاب [سهمگين روز رستاخيز] را،
درخواهند يافت كه همه قدرتها از آن خداى يكتاست و خدا سخت كيفر است
آرى؛ در اينصورت، آنان از هم اكنون ثمره شوم و زيانبار عملكرد زشت و ظالمانه
خويش را مى نگرند.
واژه «يرى» را بعضى «ديدن» و برخى «دانستن» معنا كرده اند؛ كه به نظر ما، مفهوم
اوّل - «ديدن» - بهتر است؛ چرا كه در جمله بعدى آيه، «يرون» نيز به همين معناآمده
است. گروهى هم اين واژه را «ترى» خوانده اند؛ كه در اينصورت روى سخن آيه شريفه
بظاهر پيامبر (ص) و درواقع تك تك انسانها است.
اگر آيه شريفه را با قرائت مشهور كه در قرآن است، بخوانيم، تقدير آيه اينگونه
است كه: «ولويرى... اذ يرون العذاب اَنَ القوّة للّه جميعاً لرأوا مضّرة فعلهم». با
اين بيان، معناى آيه همانگونه است كه در ترجمه آمده است؛ امّا اگر قرائت ديگر آيه
شريفه را كه واژه «يرى» را «ترى» مى خواند، درنظر بگيريم، تقدير آيه بدينصورت مى
شود: «ولو ترى الّذين ظلموا اذ يرون العذاب لرأيت اَنّ القوّه للّه جميعاً.» (و تو
اى پيامبر! اگر ستمكاران را - آنگاه كه عذاب خدا را مى نگرند - ببينى، درخواهى يافت
كه قدرت يكسره از آن خداست).
كوتاه سخن اينكه چه شروع اين آيه شريفه را «ولويرى» بخوانيم يا «ولوترى»، در هر
دو صورت، جواب «لو» حذف شده است.
و وصف «عذاب» به شدّت و سختى در آيه شريفه، بخاطر مبالغه و از روى مجاز است؛ چرا
كه شدّت از صفات جسم است.
«إِذ تبرّءالّذين اتّبعوا من الّذين اتّبعوا و راؤُاالعذاب»
آنگاه كه رهبران و پيشوايان فريبكار و بيدادپيشه از كسانى كه از آنان پيروى كرده
اند، بيزارى مى جويند؛ و هر دو دسته عذاب سهمگين را دربرابر ديدگان خويش مى نگرند
بيزارى رهبران از رهروان
قرآن شريف پس از ترسيم وضعيت نكبت بار معبودان دروغين و رهبران فريبكار و
پرستشگران بارگاه ستم، اينك به نگونسارى آنان در قيامت مى پردازد.
منظور از رهبران و پيشوايان در آيه شريفه روشن است؛ آنها انسانهاى شيطان صفت و
خود كامه اى هستند كه انبوهى را فريب داده و بجاى فرمانبردارى از خدا و پرستش او،
به بردگى و عبوديّت خود واداشته اند. و مقصود از رهروان نگونبخت نيز دنباله روان كم
خرد و ظاهربينى هستند كه از هر زورمدار و زردارى بت مى سازند و براى او معجزه و
فضيلت مى تراشند و همه را به پرستش او مى خوانند؛ و چه بسا كه به اين شرك، لعاب
خداپرستى نيز مى دهند.
«و تقطّعت بهم الاسباب»
و همه پيوندهايشان ازهم گسسته مى شود
در تفسير اين جمله از آيه شريفه، ديدگاهها متفاوت است:
1. برخى از مفسّران برآنند كه منظور، وسايل ارتباطى است كه در دنيا آنان را به
هم پيوند مى دهد.
2. دسته اى براين اعتقادند كه منظور، پيوندهاى خويشاوندى است كه به واسطه آن، به
هم مهر و عاطفه داشتند.
3. پاره اى ديگر مى گويند: مقصود، پيمانهاى دوستى و محبّت است كه در آنجا گسسته
مى شود.
4. و عدّه اى نيز معتقدند: منظور، علل و اسباب كارهايى است كه ازطريق آنها با
يكديگر ارتباط و دوستى برقرار مى ساختند.
5. گروهى هم گفته اند: منظور وسايل نجات از عذاب است كه در آن سرا بكلّى بى اثر
مى شوند.
به عقيده مؤلّف، آيه شريفه همه اين معانى و ديدگاهها را در خود دارد؛ از اين رو،
تمامى وسايل و اسبابى چون موقعيت و مقام، خويشاوندى و دوستى، پيمانها و عهدها و
پيوندهاى ديگر را شامل مى شود. آرى؛ در روز رستاخيز، همه اين پيوندها و وسايل گسسته
مى شود و اين اوج يأس و نوميدى است.
«و قال الّذين اتّبعوا لو انّ لنا كرّةً فنتبرّأ منهم كما تبرّؤا منّا»
و آنان كه رهبران بيدادپيشه و گمراه را پيروى كرده اند، مى گويند: اى كاش براى
ما بازگشتى ديگر به دنيا فراهم مى شد تا همانگونه كه آنان در اين سراى آخرت از ما
بيزارى جستند، ما نيز از آنان بيزارى مى جستيم.
«كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم»
در تفسير اين جمله از آيه شريفه نظرهايى چند ارائه شده است:
1. بعضى گفته اند: منظور اين است كه: آنان بر گناهانى كه در دنيا مرتكب شده اند،
حسرت مى خورند.
2. و برخى گفته اند: آنان حسرت مى خورند كه چرا در دنيا فرمان خدا را به جان
نخريدند و او را آنگونه كه شايسته بود، عبادت و بندگى نكردند.
3. از پنجمين امام نور (ع) روايت كرده اند كه در تفسير و مفهوم اين جمله از آيه
شريفه فرمود: فردى ثروتى بدست مى آورد و آن را در راه شايسته هزينه نمى كند، و
همچنان نگاه مى دارد تا براى ديگران به ارث مى نهد؛ آنگاه وارث او آن ثروت را در
راهى بكار مى گيرد كه نجات و نيك بختى وى را به دنبال دارد. و هنگامى كه فرد نخست
ثروت و دارايى خويش را مى نگرد، دنيايى از حسرت به او روى مى آورد و سخت دريغ مى
خورد كه چرا خود از اموالش بدينگونه بهره نگرفته است.
«عن ابى جعفر (ع) قال: هوالرّجل يكتسب المال و لايعمل فيه خيراً فيرثه من يعمل
فيه عملاً صالحاً فيرى الاوّل ماكسبه حسرة فى ميزان غيره.»
4. جمعى از مفسّران برآنند كه: در روز رستاخير، فرشتگان پاداش پرشكوه را به
كسانى كه مى توانستند باايمان و عمل به آنها برسند، نشان مى دهند؛ و آنان از ديدن
محروميت و نگونبختى خويش، به دريغ و حسرتى جانسوز دچار مى شوند و تأسّف مى خورند كه
چرا در زندگى خود كارى نكردند كه درخور آن اجر عظيم شوند.
به اعتقاد مؤلّف، آيه شريفه دربردارنده همه اين معانى و مفاهيم است، و هركدام از
ديدگاهها، مصداقى روشن از آن حسرت جانسوز است.
«و ما هم بخارجين من النّار»
و آنان هرگز از آتش شعله ور دوزخ بيرون نخواهند آمد؛ و درهاى نجات و رهايى براى
هميشه به روى آنان مسدود خواهد بود.
پرتوى از آيه شريفه
1. قرآن در اين آيه شريفه وضعيت كسانى را ترسيم مى كند كه در زندگى خويش نمى
انديشند، راه حقّ و عدالت را برنمى گزينند، ازپى مردان شرف و فضيلت گام نمى سپارند،
درنتيجه به اسارت هواها و هوسها و خودكامگان مى روند؛ و آنگاه كه به خود مى آيند و
پشيمان مى شوند كه ديگر سودى ندارد.
با اين بيان، پيام و هشدار آيه شريفه به انسانها اين است كه تا فرصت هست، به خود
آيند و توبه كنند تا نرسد زمانى كه پشيمانى برايشان سودى نداشته باشد.
2. آيه شريفه همچنين اين پيام را مى دهد كه آدمى سازنده سرنوشت و نگارنده تاريخ
خويش است: مى تواند راه شايستگى را برگزيند، يا مسير نگونسارى را گام سپارد؛ چرا كه
تأسّف و حسرت وقتى برانگيخته مى شود كه اختيار و انتخاب در كار باشد و ندامت انسان
در روز رستاخيز نشانگر آن است كه در دنيا توان انجام دادن شايسته ترين كارها را
داشته است.