تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱ -


/ سوره حمد / آشنايى با اين سوره مباركه

الف - محل فرود اين سوره

اين سوره به اعتقاد ابن عبّاس و قتاده، در مكه، به عقيده مجاهد در مدينه، و از ديدگاه برخى ديگر، يك بار در مكه و يك بار در مدينه بر قلب مصفاى پيامبر(ص) فرود آمده است.

ب - نامهاى آن

1. فاتحة الكتاب

بدان دليل كه نخستين سوره قرآن شريف و نيز آغاز قرائت نماز است.

2. حمد

بدان علّت كه سراسر آن ستايش خداست.

3. امّ الكتاب

بدان جهت كه بر ديگر سوره هاى قرآن مقدم است.

در فرهنگ عرب، به هر پديده اى كه جامع و يا مقدم بر پديده هاى ديگر باشد، «امّ» گفته شده است؛ مانند: «امّ الرّأس» به معناى «پوستى كه دربردارنده مغز است» يا «امّ القرى» كه به مكه اطلاق مى شود؛ چرا كه زمين از آن نقطه پرشرافت گسترش داده شده است، و يا ازنظر شكوه معنوى و شرافت، برترين مكان است.

برخى بر اين انديشه اند كه اين سوره بدان دليل به اين نام خوانده شده كه عصاره و چكيده پيام قرآن، يعنى توحيدگرايى و يكتاپرستى كه برترين هدف دعوتهاى توحيدى است و ديگر اصول و فروع پيامهاى آسمانى به آن برمى گردد، به سبكى جالب در آن آمده است.

4. السّبع

بدان سبب كه هفت آيه دارد.

5. مثانى

درمورد اين نام، دو ديدگاه مطرح است: نخست اينكه در هر نماز واجب و مستحب دوبار خوانده مى شود؛ و ديگر بدان جهت كه دوبار بر قلب مصفاى پيامبر(ص) فرود آمده است.

آنچه آمد، نامهاى مشهور اين سوره است. امّا نامهاى ديگر آن كه چندان معروف نيست:

6. وافيه

بدان دليل كه بايد تمامى آن را در نماز قرائت كرد.

7. كافيه

بدان جهت كه خود به تنهايى مى تواند جاى سوره ديگرى را بگيرد؛ درحاليكه هيچ سوره اى نمى تواند جاى آن را در نماز بگيرد.

در اين مورد، از پيامبر گرامى (ص) نقل شده است كه فرمود:

«امّ القرآن عوض عن غيرها و ليس غيرها عوضاً عنها.»

سوره «حمد» در نماز مى تواند جاى ديگر سوره ها را بگيرد امّا هيچ سوره ديگرى نمى تواند جايگزين آن شود و نقش آن را داشته باشد.

8. اساس

از ابن عبّاس آورده اند كه: براى هر پديده، پايه و اساسى است. اساس قرآن، سوره فاتحه و اساس اين سوره، «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» است.

9. شفاء

بدان دليل به آن «شفاء» گفته شده است كه پيامبر گرامى (ص) فرمود:

«فاتحةالكتاب شفاء من كلّ داء.»

اين سوره، شفابخش هر درد و بيمارى است.

10. صلوة

بدان علّت نام صلوة يا نماز بر قرآن نهاده اند كه پيامبر گرامى(ص) فرمود:

«قال اللَّه تعالى: قسمت الصّلوة بينى و بين عبدى نصفين نصفها لى و نصفها لعبدى...»

خداى پرمهر پيام داد كه: نماز - يعنى اين سوره - را ميان خود و بندگان نمازگزارم بطور شايسته و بايسته و برابر تقسيم كرده ام. نيمى از آنِ من است و نيمى از آنِ هر بنده نمازگزار؛ چرا كه وقتى بنده نمازگزار شروع به خواندن مى كند و مى گويد: «الحمد للَّه ربّ العالمين»، خدا مى فرمايد: بنده ام مرا خالصانه ستايش كرد. هنگامى كه مى خواند: «الرّحمن الرّحيم مالك يوم الدّين»، خدا مى فرمايد: بنده ام به گونه اى شايسته مرا ثنا گفت و باشكوه وصف ناپذيرى مرا ياد كرد. و زمانى كه مى خواند: «ايّاك نعبد و ايّاك...»، خدا مى فرمايد: اين پيوند عاشقانه اى است ميان من و بنده ام؛ آنچه او مى خواهد، بايد به او ارزانى شود.

آنچه آمد، ده نام براى اين سوره مباركه بود.

ج - فضيلت اين سوره

1. از پيامبر گرامى(ص) آورده اند كه:

هر كس سوره فاتحه را تلاوت كند، پاداش تلاوت دو سوّم قرآن به او ارزانى مى شود، و از چنان پاداشى بهره مند مى شود كه گويى به هر زن و مرد باايمانى، انفاق خالصانه كرده است.

قال رسول اللَّه(ص): «ايّما مسلم قرأ فاتحةالكتاب اعطى من الأجر كانّما قرأ ثلثى القرآن...»

2. و نيز در روايت ديگرى آمد كه گويى همه قرآن را تلاوت كرده است:

«... كانّما قرأالقرآن.»

3. ابىّ بن كعب آورده است كه اين سوره را بر پيامبر گرامى (ص) تلاوت كردم. آن حضرت فرمود:

«والّذى نفسى بيده ماانزل اللَّه فى التّوراة و لا فى الأنجيل و لا فى الزّبور و لا فى القرآن مثلها...»

به خدايى كه جان من در كف قدرت اوست، چنين سوره اى را خداوند نه در تورات فرو فرستاده است، نه در انجيل، نه در زبور و نه در ديگر سوره هاى قرآن. اين سوره مباركه، «امّ الكتاب» و «سبع مثانى» است كه ميان خدا و بندگان نمازگزارش تقسيم شده است، آن هم با حقوق برابر و متقابل؛ و براى بنده در آن است هر آنچه بخواهد.

4. محمّدبن مسعود از پيامبر گرامى(ص) نقل كرده است كه به جابر فرمود:

«ألا اعُلّمك افضل سورة انزلهااللَّه فى كتابه؟»

آيا نمى خواهى برترين سوره اى را كه خدا در كتاب خويش فرو فرستاده است، به تو بياموزم؟

جابر پاسخ داد: چرا اى پيامبر خدا! بياموز!

فرمود: دوست دارى از فضيلت آن براى تو بگويم؟

پاسخ داد: آرى؛ پدر و مادرم به قربانت.

فرمود: اين سوره، شفاى هر درد و بيمارى است جز مرگ.

5. از امام صادق(ع) آورده اند كه فرمود:

«من لم يبرءه الحمد لم يبرءه شى ء.»

كسى كه به بركت سوره «حمد» شفا نيابد، هيچ چيز او را بهبود نخواهد بخشيد.

6. اميرمؤمنان(ع) از پيامبر گرامى(ص) نقل كرده است كه فرمود:

«اِنّ اللَّه تعالى قال لى «وَ لَقَدْ آ تَيْناكَ سَبْعَاً مِنَ الْمَثانى والْقُرْآنَ الْعَظيمَ.»(26)

خداى جهان آفرين به من پيام داد كه هان اى پيامبر! ما هفت آيه مباركه كه دربردارنده پرمحتواترين ثنا و ستايش است، و نيز قرآن شكوهمند را بر تو فرو فرستاديم.

و بدينسان، سوره حمد را دربرابر همه قرآن شريف قرار داد و با فرود آن بر من منّت نهاد.

آنگاه پيامبر گرامى(ص) افزود: سوره حمد، شريف ترين گنجينه هاى عرش است.

و خداوند اين سوره را به محمّد(ص) اختصاص داد، و با آن، شكوه و شرافتى وصف ناپذير به پيامبر(ص) ارزانى داشت؛ و از پيام آوران خويش، جز سليمان كه «بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم» آن را به او عطا فرمود، هيچيك را در اين شرافت و سند برترى شركت نداد. تنها سليمان(ع) بود كه در اين شكوه و شرافت شركت داشت؛ و قرآن سرگذشت وى را اينگونه آورده است كه: «اِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»(27).

آنگاه افزود كه هركس آن را با تدبّر تلاوت كند و در همانحال دوستى محمّد(ص) و خاندان او را در گستره دل جاى دهد و به ظاهر و محتواى اين كتاب آسمانى ايمان داشته و فرمانبردار آن باشد، دربرابر هر حرفى از آن، پاداشى ارزشمند به او ارزانى مى شود كه هر يك از اين پاداشها برتر از اين جهان و نعمتهاى مادى آن است؛ و اگر كسى به هنگام تلاوت اين سوره به آن گوش جان سپارد، به اندازه يك سوّم پاداش تلاوت آن را دريافت خواهد داشت. از اين رو در كسب اين خير فراوان و نجات بخش بكوشيد؛ آن را غنيمت شماريد و اجر بيشترى فراهم آوريد؛ زيرا ممكن است فرصت ازدست برود و حسرت و اندوه در دل بماند كه چرا بهره نگرفتيد.

د - پناه بردن به خدا يا «استعاذه»

همه تلاوت كنندگان و قاريان مشهور برآنند كه پيش از «بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم»، «استعاذه» يا «پناه بردن به خدا» زيبنده است؛ امّا در ويژگيهاى آن، ديدگاهها گوناگون است:

1. برخى چون ابن كثير، عاصم و ابوعمرو، اينگونه پناه بردن را پسنديده اند: «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم».

2. امّا نافع، كسايى و ابن عامر، اين عبارت را ترجيح داده اند: «اعُوذ باللَّه من الشّيطان الرّجيم انّه هوالسّميع البصير».

3. و حمزه، اين عبارت را پيشنهاد كرده است: «نستعيذ باللَّه السّميع العليم من الشّيطان الرّجيم».

ه - نگرشى بر واژه ها

واژه «اعوذ» به معناى «پناه مى برم»، و «استعاذه» به معناى «پناه بردن» است.

واژه «شيطان» در فرهنگ عرب، به هر سركش و حق ستيزى - خواه انسان، خواه حيوان و يا جن - اطلاق مى شود؛ به همين جهت در قرآن شريف «شياطين الجنّ والانس» آمده است.

برخى، شيطان را بر وزن فيعال و مأخوذ از «شطن» به معناى «دورشده» دانسته اند؛ و بعضى ديگر آن را بر وزن «فعلان» و از فعل «شاطه» به مفهوم «باطل شد» گرفته اند. به نظر نگارنده، ديدگاه نخست صحيح است؛ چرا كه در فرهنگ عرب، «شاطن» به معناى «سركش و نافرمان» آمده است: «ايّما شاطن عصاه عكاه» (هر گردنكشى را كه نافرمانى او كند، در غل و زنجير مى كشد و به زندان مى افكند).

واژه «رجيم» بر وزن «فعيل» از «رجم» به مفهوم «دورشده» است.

و دو واژه «سميع» و «عليم»، به معناى «شنوا» و «دانا» است.

و - تفسير

خداوند دستور مى دهد كه از شرارت شيطان به او پناه بريم؛ چرا كه هيچ انسانى از وسوسه هاى گمراهگرانه آن موجود پليد بركنار نيست. به همين جهت است كه قرآن مى فرمايد:

«فَاِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ.»(28)

و هنگامى كه قرآن مى خوانى، از شر شيطان رانده شده به خدا پناه ببر.

معناى جملاتى كه بعنوان استعاذه ترسيم شد، اين است كه: من از شرارت و وسوسه هاى شيطان رانده شده و دور از رحمت خدا، به آفريدگار تواناى هستى پناه مى برم؛ به خدايى كه همه شنيدنيها را مى شنود و همه دانستنيها را مى داند و بر تمامى امور دانا است.

آغاز سوره حمد

«بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم»

به نام خداوند بخشاينده مهربان

همه پيروان مذهب خاندان وحى و رسالت براين باورند كه «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» يك آيه از سوره مباركه «حمد» و هر سوره ديگرى است؛ از اين رو اگر كسى در نماز خويش آن را نخواند، نمازش باطل است؛ خواه نماز واجب باشد يا مستحب. و نيز در نمازهايى كه سوره «حمد» را بايد بلند خواند، بلندخواندن «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» نيز لازم است.

گرچه اين احكام ازنظر دانشمندان اهل سنّت، جاى بحث دارد، درمورد آيه بودن «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» جز در سوره نمل، همگان را برآن اتفاق نظر است.

امّا كسانى كه آن را آيه اى جداگانه مى دانند، «صراطالّذين» را تا آخر سوره حمد يك آيه مى شمارند؛ و آنان كه آن را آيه اى مجزّا نمى شمارند و بيان آن را براى بركت خواهى لازم مى دانند، «صراطالّذين انعمت عليهم» را يك آيه، و پس از آن را آيه ديگر بحساب مى آورند.

نكته ديگر اينكه: در بين قاريان مشهور، حمزه، خلف، يعقوب و يزيدى ميان سوره ها را با بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم فاصله نمى افكنند؛ امّا بقيه، در پايان هر سوره، سوره ديگر، جز سوره انفال و توبه، را با بسم اللَّه آغاز مى كنند.

فضيلت بسم اللَّه

از هشتمين امام نور(ع) نقل كرده اند كه فرمود: هركس بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم را با ايمان و اخلاص به زبان آورد، از فاصله سياهى چشم تا سفيدى آن، به اسم اعظم نزديكتر مى شود.

و ابن عبّاس از پيامبر گرامى (ص) آورده است كه فرمود:

«اذا قال المعلّم للصّبى: قل بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، فقال الصّبى بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، كتب اللَّه براءة للصّبى و براءة لأبويه و براءة للمعلّم.»

هنگامى كه كودك به دستور آموزگار خود، بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم را بر زبان مى راند، خداوند براى او و پدر و مادر و آموزگارش، سند بيزارى و رهايى از آتش دوزخ را مى نويسد.

ابن مسعود در اين مورد مى گويد: همه برآنند كه خداوند آنها را از شعله هاى سركش آتشهاى نوزده گانه دوزخ رهايى بخشد؛ پس بسم اللَّه الرّحمن الرحيم را بسيار بخوانند كه آن نيز نوزده حرف است و خداوند هر حرفى از آن را سپر يك شعله آتش دوزخ قرار مى دهد.

و از امام صادق (ع) آورده اند كه فرمود: خداى اين كج انديشان را بكشد! چگونه خواندن بزرگترين آيات قرآن - يعنى بسم اللَّه - را بدعت پنداشتند؟

واژه ها

واژه «اسم»، برگرفته از «سُمُّو» و به معناى رفعت و بلندمرتبه بودن است. اصل اين واژه «سمو» و جمع آن «اسماء» است؛ مانند «قَنَوَ» كه جمع آن «اقناء» است. برخى آن را از «سمه» و «وسم» به مفهوم «نشان و علامت» گرفته اند؛ امّا ديدگاه نخست بهتر بنظر مى رسد؛ چرا كه با حذف حرف نخست واژه اى چون «سمه»، همزه وصل برسر آن در نمى آيد.

واژه «اللَّه»، نام ويژه خداست؛ و درمورد اصل آن، دو وجه از سيبويه ذكر شده است:

نخست اينكه «إلاه» بر وزن فعال بوده كه حرف اول آن حذف و الف و لام جانشين آن شده است.

ديگر اينكه «لاه» بر وزن «فعل» بوده كه الف و لام تعظيم بر سر آن درآمده و «اللَّه» شده است.

در خصوص اينكه واژه مقدّس «اللَّه» جامد است يا مشتق، بعضى آن را مشتق و برخى غيرمشتق اعلام كرده اند. كسانى كه آن را مشتق دانسته اند، درباره اصل آن، وجوهى بيان كرده اند؛ براى نمونه:

1. عدّه اى براين باورند كه اين واژه از «الوهيت» به معناى «پرستش» گرفته شده است؛ كه با توجّه به اين نظر، در مفهوم «اللَّه» مى توان گفت: ذات يگانه اى كه شايسته پرستش است».

2. پاره اى آن را مشتق از «وله» به مفهوم «تحير» مى دانند. كه مطابق اين نظر، خداى يكتا ذات بى همتايى است كه خردها در شكوه و عظمت او سرگردان مى شود.

3. گروهى آن را از «الهت» به معناى «گريه كردم» گرفته اند؛ كه بر اين باور، خداى يكتا ذات بى همانندى كه تمامى پديده ها و انسانها، هنگام نياز، به سوى او ناله و فزع مى كنند.

4. دسته اى آن را مشتق «از الهت اليه» به معناى «به سوى او آرامش يافتم» مى دانند؛ كه در اينصورت، معناى «اللَّه» اين مى شود كه «دلها تنها با ياد او آرام مى گيرد».

5. و دسته اى نيز آن را از «لاه» به مفهوم «پوشيده شد» گرفته اند؛ كه بنابر اين نظر، «اللَّه» ذات بى همتايى است كه از پندارها و انديشه ها پوشيده است و تنها با دلايل و نشانه هاى روشن، آشكار و شناخت او ممكن مى شود.

دو واژه «الرَّحمن» و «الرَّحيم»، هر دو اسم اند و از «رحمت» و «مهر خدا» برگرفته شده اند. اين دو واژه، معناى مبالغه اى دارند؛ يعنى بسيار بخشاينده و مهربان؛ كه واژه نخست، مبالغه بيشترى دارد.

برخى از واژه شناسان معتقدند كه «رحمن»، واژه عربى نيست؛ چرا كه هنگام فرودآمدن اين واژه مقدس، عدّه اى، به بيان خود قرآن شريف، در مقام شگفتى و حيرت گفتند: «و ماالرّحمن؟!» (رحمان چيست؟!) امّا بنظر مى رسد كه اين سخن، درست نيست؛ زيرا اين واژه در اشعار عرب پيش از اسلام، فراوان آمده است.

تفسير

در معناى «بسم اللَّه»، سه بيان آمده است:

1. به معناى «كمك خواستن از خدا»؛ و به همين منظور، نام بلند او آورده مى شود.

2. به معناى «يارى جستن از ذات بى همتاى او».

واژه «اسم» در «بسم اللَّه»، بجاى صاحب نام نشسته است؛ درست مانند اينكه گفته شود: «باللَّه»؛ همانگونه كه وقتى كسى را به نام مى خوانند، در واقع، با خود او كار دارند و نام، تنها يك جانشين است.

3. به معناى مصدرى، يعنى «نام بردن»؛ همچون: «اكرمته كرامة» كه «كرامة» بجاى اكرام آمده و معنايش اين است كه: قرائت خود را با نام بردن از خدا آغاز مى كنم.

از ديدگاه نگارنده، اين نظر بهتر است؛ چرا كه ما موظفيم كارهاى خود را با نام پرشكوه خدا آغاز كنيم، نه اينكه از شكوه و عظمت او گزارش دهيم؛ همانگونه كه دستور داده شده است در شروع خوردن و آشاميدن و سربريدن حيوان و ديگر امور، نام بلند او برده شود و اگر جز اين باشد، بويژه به هنگام سربريدن حيوان، بى گمان مخالفت با دستور است.

واژه مقدّس «اللَّه»، نام خداست؛ و خدا همان آفريدگار بى همتايى است كه به دليل آفريدگارى اش، شايسته پرستش است.

در «الرّحمن الرّحيم»، دليل پيشى گرفتن واژه «الرّحمن» بر «الرّحيم» كه هر دو از صفات خدا هستند، اين است كه «رحمن» تنها به خدا گفته مى شود و بس؛ امّا اطلاق «رحيم» بر ديگرى نيز جايز است.

از پيامبر گرامى (ص) نقل كرده اند كه فرمود: مسيح گفت: خداوند در دنيا رحمن و در آخرت رحيم است.

و برخى از تابعين نيز برآنند كه «رحمن» به معناى «پرمهر به همه بندگان» است، خواه باايمان باشند يا مشرك؛ و «رحيم» به مفهوم «مهربان به ايمان آوردگان و شايستگان» و مربوط به سراى آخرت است.

روشن است كه گستردگى و فراگيرى مهر او در اين جهان، بدين معناست كه همه، خواه باايمان و سپاسگزار و يا ناسپاس، را آفريده و از نعمتهاى رنگارنگ حيات بهره ور ساخته است و به آنان روزى مى بخشد؛ و فراگيرى رحمت او در سراى آخرت، كه تنها مردم باايمان و شايسته كردار را دربر مى گيرد، به اين مفهوم است كه در اين جهان به آنان توفيق آگاهى و ايمان و انجام كارهاى شايسته ارزانى داشته است و در آخرت، آمرزش و تكريم خاصّ خود را نثارشان خواهد كرد و آنان را به بهشت پرطراوت و زيبا وارد خواهد ساخت.

از ششمين امام نور(ع) آورده اند كه فرمود: «رحمن» نام خاصّ خدا و بيانگر ويژگى مهر فراگير او در دنيا است.

عكرمه مى گويد: خدا به اعتبار يك جنبه از مهر و رحمت خويش، «رحمن» است و به اعتبار صد رحمت خود، «رحيم». و اين نكته را از بيان روشنگر پيامبر(ص) الهام گرفته است كه فرمود: خدا صد رحمت دارد كه تنها يكى از آنها را به زمين فرستاده و ميان مردم تقسيم كرده است؛ از اين رو، مهر مردم به يكديگر و عواطف و احساساتى كه به هم نشان مى دهند، همه در نتيجه همان يك رحمت است. و نود و نه رحمت ديگر خدا، ويژه خود اوست؛ تا در روز رستاخيز و سراى آخرت، بندگان شايسته و بايسته خويش را مشمول آنها قرار دهد.

و نيز آورده اند كه در سراى آخرت، اين يك بخش از رحمت او نيز به آن 99 بخش ديگر ضميمه مى شود و با همه آنها به بندگان مهر خواهد ورزيد.