تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۵ -


/ سوره فرقان / آيه هاى 77 - 71

71 . وَمَنْ تابَ وَعَمِلَ صالِحاً فَاِنَّهُ يَتُوْبُ اِلَى اللَّهِ مَتاباً.

72 . وَالَّذِيْنَ لايَشْهَدُوْنَ الزُّوْرَ وَاِذا مَرُّوْا بِالْلَغْوِ مَرُّوْا كِراماً.

73 . وَالَّذِيْنَ اِذا ذُكِّرُوْا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُماًّ وَعَمْياناً.

74 . وَالَّذِيْنَ يَقُوْلُوْنَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَذُرِّياتِنَا قُرَّةَ اَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِيْنَ اِمَاماً.

75 . اُولئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةَ وَسَلاماً.

76 . خالِدِيْنَ فيْها حَسُنَتْ مُسْتَقَراًّ وَمُقاماً.

77 . قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّى لَوْلا دُعاءُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزامَا.

ترجمه

71 - و هر آن كس توبه كند و كار شايسته اى انجام دهد، بى ترديد با بازگشتى [پسنديده ] به سوى پروردگارش باز مى گردد.

72 - و آنان [كسانى هستند] كه به دروغ [و نا روا] گواهى نمى دهند، و چون بر بيهوده بگذرند بزرگوانه [بر آن ] مى گذرند.

73 - و آنانند كه چون به آيات پروردگار خود اندرز داده شوند، [با گوش شنوا و چشم بينا به آنها روى مى آورند و] كر و كور بر روى آنها نمى افتند.

74 - و آنان هستند كه [نيايشگرانه ] مى گويند: پروردگارا، از ميان همسران و فرزندان مان [مايه ] چشم روشنى هايى به ما ارزانى دار، و ما را پيشواى پروا پيشگان قرار ده!

75 - آنان هستند كه به پاس آنكه شكيبايى ورزيدند، غرفه [هاى پر شكوه بهشتى ] به آنان پاداش داده مى شود، و در آنجا با درود و سلامى [گرم ] روبه رو خواهند شد.

76 - در آنجا جاودانه خواهند بود [راستى كه چه نيكو قرارگاه و [چه خوش ] جايگاهى است [كه آنان دارند] .

77 - [هان اى پيامبر! به شرك گرايان ] بگو: اگر پروردگارم [براى اتمام حجّت ] شما را [به فرمانبردارى خويش ] فرا نخوانده بود، [هرگز] به شما بهايى نمى داد، چرا كه [شما آيات او را] دروغ انگاشتيد [و بر انكار خود پا فشارى كرديد] ، از اين رو [اين حق ستيزى و عملكرد ناپسند] هماره با شما خواهد بود [و كيفرش دامانتان را خواهد گرفت ].

نگرشى بر واژه ها

«زور»: اين واژه در اصل به مفهوم انحراف از حق و عدالت است، و به همين مناسبت به دروغ - كه انحراف از راه راست و گفتار درست است - «زور» گفته مى شود.

«لغو»: به هر كارى كه از ديدگاه خرد، هدف و ره آورد شايسته اى ندارد، گفته مى شود.

«قرة عين»: مايه چشم روشنى، چرا كه واژه «قرّة» به مفهوم آرامش و قرار و خنكى چشم به هنگام شادى و شادمانى آمده است.

تفسير - چند نشان ديگر بندگان خاص خدا

در آيات پيش از توبه و بازگشت به سوى خدا سخن رفت، اينك در نخستين آيه مورد بحث در بيان چگونگى توبه راستين و مورد پسند مى فرمايد:

وَمَنْ تابَ وَعَمِلَ صالِحاً فَاِنَّهُ يَتُوْبُ اِلَى اللَّهِ مَتاباً.

و هر كس از گناه و نافرمانى خدا دورى جويد و با بازگشت به سوى او و پشيمانى از گناه كار شايسته انجام دهد، بى گمان با بازگشتى پسنديده به سوى پروردگارش باز مى گردد.

«على بن عيسى» در تفسير آيه شريفه ميان بازگشت از گناه و زشتى، و بازگشت به سوى خدا فرق گذاشته و بر آن است كه بازگشت به سوى خدا كارى است كه در خور پاداش است، امّا بازگشت از زشتى و گناه به خودى خود اين خاصيت را ندارد.

بنابراين منظور آيه اين است كه: هركس از گناهان خويش بازگشت، بايد به سوى خدا باز گردد و هدفش از توبه به دست آوردن پاداش و خشنودى او باشد.

و به باور پاره اى ديگر، منظور از توبه و انجام كارهاى شايسته كه در آيه آمده، گسستن و بريدن از همه چيز و همه كس و پيوستن به خداست.

يك انسان هنگامى كه تن به خدمت يكى از فرمانروايان گيتى مى سپارد، در برابر اين تصميم و عملكردش گرامى مى گردد، حال بايد ديد كه اگر كسى از همه چيز و همه كس بگسلد و به خدا روى آورد و به راستى فرمان او را گردن گزارد و هشدارهايش ر ا به جان بپذيرد، چگونه عزّت يافته و در پرتو لطف آفريدگار و فرمانرواى واقعى دنيا و آخرت به اوج سرفرارى و عظمت پر مى كشد.

در دوّمين آيه مورد بحث، در ترسيم نهمين ويژگى بندگان خاصّ خدا مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ لايَشْهَدُوْنَ الزُّوْرَ

و بندگان خاصّ خدا آن كسانى هستند كه در مجالس باطل و بيهوده حضور نمى يابند. مجالس باطل، شامل مجالس غنا و بيهوده گويى و فحش نيز مى گردد.

به باور پاره اى واژه «زور» به مفهوم شرك است.

امّا به باور پاره اى ديگر به معناى دروغ است، و مى دانيم كه دروغى زشت تر از شرك وجود ندارد.

و از ديدگاه برخى منظور از «زور» اعياد يهود و مسيحيان است.

«مجاهد» مى گويد: «زور» به مفهوم غناست؛ و از حضرت باقر و صادق - كه درود خدا بر آنان باد - نيز اين ديدگاه روايت شده است.

و برخى بر آنند كه «زور» به معناى گواهى دروغ مى باشد. با اين بيان منظور آيه شريفه اين است كه: و بندگان خاص خدا كسانى هستند كه گواهى دروغ نمى دهند.

در اين مورد آورده اند كه: «عمر» گواهى دهنده دروغ را چهل تازيانه مى زد و چهره اش را سياه مى كرد و او را در بازار مى گرداند.

يادآورى مى گردد كه «زور» به مفهوم تزوير و جلوه دادن باطل و بيداد به صورت حق و عدالت است.

وَاِذا مَرُّوْا بِالْلَغْوِ مَرُّوْا كِراماً.

و هنگامى كه بر كار بيهوده اى عبورشان افتد و از گناهان و زشتى ها بگذرند، بزرگوارانه مى گذرند و به روشنى نشان مى دهند كه از اين كارها خشنود نيستند؛ چرا كه آنان خود را برتر از اين مى دانند كه در اين كارها وارد شوند و يا با مردمى كه به اين كارها دست مى زنند معاشرت نماييد.

روشن است كه بزرگوارى و بزرگ منشى اين بندگان شايسته خدا، به آنان اجازه نمى دهد كه مقررات و شئون دينى و انسانى خود را زير پا گذارند و با هر كس و نا كس نشست و برخاست كنند.

به باور پاره اى منظور از برخورد بزگوارانه و بزرگ منشانه اين است كه وقتى به كسانى مى رسند كه به آنان زشت و ناروا مى گويند، چشم پوشى مى كنند و هنگامى كه به كسانى مى رسند كه از آنان يارى مى خواهند، آنان را يارى مى نمايند.

از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه، منظور آيه شريفه اين است كه: آنان نام اعضا و اندام هاى جنسى را به اشاره و كنايه ياد مى كنند و بطور تحريك آميز سخن نمى گويند.

به باور ما «لغو» در اصل به كارهاى بيهوده و بى فايده گفته مى شود خواه باطل و ناپسند باشند يا نه، به همين جهت به كار آدم غافل و فراموشكار نيز كار لغو و بيهوده گفته مى شود در حالى كه كار چنين انسانى نه پسنديده است و نه ناپسند ، مگر اينكه زيان آن به ديگرى برسد كه در آن صورت مورد بحث است كه آيا پسنديده است و يا ناپسند؟

و نيز در ترسيم دهمين وصف و ويژگى بندگان خاصّ خدا مى فرمايد:

وَالَّذِيْنَ اِذا ذُكِّرُوْا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْها صُماًّ وَعَمْياناً.

و بندگان خاص خدا آن كسانى هستند كه چون به آيات و دليل هاى يكتايى پروردگار خويش پند و اندرز داده شوند، كر و كور بر روى آنها نمى افتند، بلكه با چشم بينا و گوش شنوا و دل حق پذير به سوى آنها روى مى آورند و بهره معنوى مى برند و راه مى يابند.

«حسن» در اين مورد مى گويد: چه بسيار كسانى كه قرآن را مى خوانند، امّا در آن نمى انديشند و كور و كر مى مانند.

و مى افزايد:

وَالَّذِيْنَ يَقُوْلُوْنَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَذُرِّياتِنَا قُرَّةَ اَعْيُنٍ

يازدهمين وصف ويژگى اين بندگان شايسته كردار خدا اين است كه با احساس مسئوليت در برابر خانه و خانواده و نسل و تبار خويش، افزون بر انجام وظايف، به بارگاه خدا روى مى آورند كه: پروردگارا، از همسران و فرزندان ما، مايه روشنى ديدگانى به ما ارزانى دار كه با پرستش شايسته و بايسته تو و انجام كارهاى شايسته در اين سرا ما را دل خوش و شادمان سازند و در سراى آخرت نيز به بهشت پرطراوت و زيبا در آيند.

وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِيْنَ اِمَاماً.

و ما را پيشواى پرواپيشگان قرار ده تا آنان به ما اقتدا نمايند و ما را الگو و سرمشق خويش قرار دهند.

پاداش پرشكوه بندگان خاص خدا

اينك پس از ترسيم ويژگى هاى بندگان خاص خدا، در اشاره به پاداش پرشكوه آنان مى فرمايد:

اُولئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا

آنان هستند كه با اين ويژگى هاى و اوصاف و به پاس آنكه در زندگى خويش در فرمانبردارى از خدا و پيامبر و فراز و نشيب هاى زندگى شكيبايى ورزيدند، غرفه هاى پرشكوه بهشت برين به آنان پاداش داده مى شود.

اصل واژه «غرفه» به مفهوم ساختمان است كه بر فراز ساختمان ديگرى بنياد مى گردد، امّا به باور برخى نام برترين منزلگاه هاى پرطراوت و زيباست، درست همان گونه كه در اين جهان نيز به طبقات فوقانى منازل و اطاق هاى بالا غرفه مى گويند.

وَيُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةَ وَسَلاماً.

و در بهشت و غرفه هاى پرشكوه آن، فرشتگان آنان را با درود و سلام و سخنان شادى بخش و نويد و مژده به پاداش وصف ناپذير خدا ديدار مى كنند.

و مى افزايد:

خالِدِيْنَ فيْها حَسُنَتْ مُسْتَقَراًّ وَمُقاماً.

در آن بهشت پرطراوت و زيبا و در ميان غرفه ها و بوستان هاى پرنعمت آن، هماره پاينده و جاودانه خواهند ماند؛ و راستى كه چه جايگاه پرشكوه و خوبى، و چه اقامت گاه زيبا و دل انگيزى!!

در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه اين سوره نيز مى باشد روى سخن را به پيامبر گرامى مى كند و مى فرمايد:

قُلْ ما يَعْبْاُ بِكُمْ رَبِّى لَوْلا دُعاءُكُمْ

هان اى پيامبر! بر شرك گرايان بگو: اگر پروردگارم از روى حكمت و مصلحت شما را به فرمان بردارى خويش فرا نخوانده بود، هرگز بها و ارزشى به شما نمى داد.

منظور اين است كه به شرك گرايان خاطر نشان گردد كه نيكوكارى و يا بدرفتارى شما براى خدا سود و زيانى ندارد تا خدا به خاطر سود و زيان خويش شما را به دين باورى و ديندارى فرا خواند و از گناه و بيداد هشدار دهد، بلكه اين حكمت و فرزانگى ا وست كه بندگانش را به وسيله پيامبران و كتاب هاى آسمانى به راه راست فرا مى خواند و از كجروى و بدانديشى و شرك و بيداد برحذر مى دارد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: اگر يكتاپرستى و ايمان و كارهاى شايسته شما انسان ها نبود، هرگز پروردگارم بهايى به شما نمى داد.

با اين بيان واژه «دعا» در اينجا به مفهوم عبادت و پرستش است و آيه شريفه نشانگر اين حقيقت است كه هركس خدا را نشناسد و او را خالصانه نپرستد و مقررات او را رعايت ننمايد در بارگاه او ارزشى نخواهد داشت.

و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: اگر نه اين بود كه شما به هنگام روى آوردن گرفتارى ها و مشكلات در فراز و نشيب هاى زندگى با همه وجود به سوى او روى مى آوريد و دعا مى كنيد خدا به شما بهايى نمى داد و در بارگاه او قدر و منزلتى نداشتيد.

در تأييد اين ديدگاه از پنجمين امام نور آورده اند كه فردى از آن حضرت پرسيد:

كثرة القرائة افضل ام كثرة الدّعاء افضل؟

هان اى پسر پيامبر! آيا تلاوت بسيار قرآن شريف از ديدگاه شما برتر و ارجمندتر است يا راز و نياز و نيايش فراوانتر؟

آن حضرت در پاسخ فرمود:

كثرة الدعاء افضل و قرأ هذه الآية...(32)

بسيارى دعا و نيايش خالصانه با خدا برتر از بسيارى تلاوت قرآن است، و آن گاه به تلاوت آيه مورد بحث پرداخت كه:

قل ما يعبؤا بكم ربّى لولا دعاؤكم...

هان اى پيامبر، بگو: اگر دعا و نيايش خالصانه شما نباشد پروردگارم به شما بهايى نمى دهد.

فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزامَا

چرا كه شما كفرگرايان دعوت خدا و پيامبرش را دروغ شمرديد و ديرى نخواهد پاييد كه كيفر كارتان دامانتان را خواهد گرفت.

به باور پاره اى منظور اين است كه: اين حق ستيزى و حق گريزى و مخالفت شما با دعوت خدا و پيامبر، دامانگيرتان شده و راه توبه و بازگشت به سوى خدا را بر روى شما مى بندد و كيفر مى شويد.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: شما به كيفر اين حق ستيزى و تكذيب آيات، در اين سرا كيفر خواهيد شد و در جنگ «بدر» طعم تلخ مرگ ذلّت بار را خواهيد چشيد.

از ديدگاه برخى در سراى آخرت كيفر خواهيد شد.

و از ديدگاه برخى ديگر، هم در اين سرا كيفر كفر و بيدادتان گريبانتان را مى گيرد و هم در سراى آخرت.

پرتوى از آيات

در آياتى كه گذشت يكى چند نكته ديگر در خور تعمّق و تدبر است كه به طور فشرده طرح مى گردد:

1 - ويژگى هاى دوازده گانه بندگان خاص خدا

در آياتى كه ترجمه و تفسير آنها گذشت، قرآن شريف صفات و ويژگى هاى بندگان شايسته و بايسته و برجسته خدا يا «عباد الرحمان» را به تابلو مى برد تا به كسانى كه مدّعى بندگى خدا و ايمان راستين و فرمان بردارى از او هستند نشان دهد كه بايد اين گونه باشند، و خود را از نظر انديشه و عقيده، ايمان و باور قلبى، اخلاق و آراستگى به ارزش هاى انسانى، رفتار و عملكرد فردى، خانوادگى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى اين گونه آراسته سازند، اين ويژگى هاى دوازده گانه عبارتند از:

1 - فروتنى و تواضع در زندگى،(33)

2 - بردبارى در برابر ناآگاهان،(34)

3 - پرستش و عبادت عاشقانه و خالصانه،(35)

4 - بيم و ترس از كيفر خدا و چاره انديشى براى نجات و رستگارى،(36)

5 - اعتدال و ميانه روى و پرهيز از افراط و تفريط در زندگى،(37)

6 - توحيدگرايى خالص و ناب و دورى از شرك و آفت هاى آن،(38)

7 - رعايت حق حيات و زندگى انسان ها و دست نيالودن به خون بى گناهان،(39)

8 - پاكدامنى و عفت ورزيدن،(40)

9 - رعايت حقوق ديگران و پرهيز از زورمدارى،(41)

10 - هدفدارى در زندگى و دورى از بيهوده كارى و بيهوده گويى،(42)

11 - حق جويى و حق پويى و حق طلبى و دورى از تعصّب كور و حق ستيزى،(43)

12 - احساس مسئوليت در نظام خانواده و در انديشه نسل بودن،(44)

13 - داشتن همت بلند و آرمان والا و جهاد در اين راه.

آرى، اين زنجيره و فهرستى از صفات برجسته و نشانه هاى غرور آفرين و ويژگى هاى درس آموز و الهام بخش «عباد الرحمن» يا بندگان خاص خداست، كه آراستگى به اين نشانه ها انديشه اى بلند و همتى والا و اخلاص و ايمانى عميق مى طلبد.

2 - پاداش پرشكوه آنان

پاداش پرشكوه آنان افزون بر سرفرازى و سر بلندى اين سرا، و افزون بر زندگى سرشار از آرامش و آسايش روحى و وجدانى و افزون بر احساس خوشبختى راستين، به گونه اى كه در اين آيات آمده است عبارتند از:

1 - بهشت پرطراوت و پر نعمت خدا،

2 - برترين و بهترين قرارگاه هاى بهشت،

3 - رويارويى با احترام و گراميداشت خدا و فرشتگان او و همه شايستگان عصرها و نسل ها.

4 - زندگى پر افتخار و جاودانه در بهشت،

5 - و ديگر خشنودى خدا از آنان.

3 - و ديگر نقش دعا در زندگى انسان ها

آخرين آيه مورد بحث نيز نشانگر نقش سرنوشت ساز دعا و نيايش و راز و نياز با خدا در خودسازى و خودشناسى و يكتاپرستى و شايسته كردارى، در زندگى انسان هاست و نشان مى دهد كه به راستى اگر دعا و نيايش انسان ها نباشد خدا به آنان بهايى نمى دهد، چر ا كه دعاست كه انسان را با سرچشمه هستى پيوند مى دهد و او را با خدا آشنا مى سازد.

با ياد اوست كه زنگارهاى دل را شستشو مى دهد و آن را صيقل و جلا مى بخشد.

براى رسيدن به خواسته خويش از بارگاه اوست كه انديشه و عملكرد را مى تواند خدا پسندانه سازد.

و در راه پذيرفته شدن دعاست، كه همه تلاش و كوشش خويش را به كار مى گيرد و آن گاه در بن بست ها با اميد و پرنشاط دست به دعا بر مى دارد.

آرى، به راستى كه دعا به انسان بها و ارج و قدر و منزلت مى دهد...

پيامبر گرامى فرمود:

الدّعاء سلاح المؤمن، و عمود الدّين و نور السّموات و الأرض.(45)

دعا سلاح انسان توحيدگرا و با ايمان، پايه دين و مايه روشنايى آسمان ها و زمين است.

امير مؤمنان عليه السلام فرمود:

الدعاء مفاتيح النجاح، و مقاليد الفلاح و خير الدّعا ما صدر عن صدر نقىّ و قلب تقىّ.(46)

دعا كليد پيروزى و سرفرازى، و راز رستگارى و شكوه است، و بهترين دعا نيز آن دعايى است كه از سينه پاك و قلب پروا پيشه بر خيزد.

بار خدايا، ما را از بندگان خاصّ و شايسته كردارت قرار ده! آمين يا اللّه.

سوره شعراء