تفسير مجمع البيان جلد ۱۸

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۶ -


آشنايى با سوره فرقان

اين سوره مباركه، در حقيقت، بيست و پنجمين سوره از سوره هاى قرآن شريف است؛ و بسيار مناسب و بجاست كه پيش از ورود به ترجمه و تفسير آن، به نكاتى از شناسنامه اش براى آگاهى از آن بنگريم.

1 - نام و تناسب اين نامگذارى

نام بلند و جاودانه اين سوره همانسان كه آمد، «فرقان» است و واژه مقدّس و پرمعنويّت «فرقان» كه به مفهوم جدا سازنده حق از باطل و درست از نادرست و عدل و داد از ستم و بيداد است، نام ديگرى است كه بر قرآن يا كتاب پرشكوه خدا به كار رفته است.

اين سوره مباركه بدان دليل فرقان ناميده شده است كه:

1 - در نخستين آيه آن، اين واژه به كار رفته و اين نام از آن برگرفته شده است.

2 - در اين سوره منطق توحيدگرايان و يكتاپرستان از يكسو، و منطق پوسيده و سست شرك گرايان از سوى ديگر روياروى هم قرار گرفته و بدينسان حقّانيّت آن ديدگاه، و پوچى و نادرستى اين ديدگاه به تابلو رفته است.

3 - و ديگر اينكه در آيات اين سوره، ويژگيهاى «عبادالرّحمان» به سبك ويژه اى به تابلو رفته و آنان از ديگر بندگان به روشنى باز شناخته شده اند.

2 - فرودگاه آن

لا به باور بيشتر مفسّران و محدّثان، اين سوره مباركه در مكّه و در كنار كهنترين معبد توحيد و تقوا بر جان گرامى و قلب نورانى پيامبر فرود آمده است.

امّا به باور پاره اى از جمله «ابن عباس»، سه آيه 68 - 70 اين سوره در مدينه فرود آمده است.

3 - شمار آيات و واژه هاى آن

اين سوره مباركه به باور همه مفسّران داراى 77 آيه است، و نيز ساختمان آن با واژه و با حرف پديد آمده و به چندين بخش قابل تقسيم است.

4 - فضيلت و پاداش تلاوت آن

1 - در اين مورد از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

من قرأ سورة الفرقان بعث يوم القيامة و هو مؤمن انّ السّاعة آتية لا ريب فيها،و انّ اللّه يبعث من فى القبور.(225)

كسى كه سوره «فرقان» را آن گونه كه شايسته و بايسته است براى آگاهى و عمل تلاوت كند، روز رستاخيز در حالى برانگيخته مى شود كه از ايمان آوردگان به رستاخيز است، از كسانى است كه در زندگى بر اين باور زيستند كه رستاخيز سرانجام فرارسيدنى است و در آن هيچ ترديدى نيست و خدا همه مردگان را در آن روز از گورها زنده و برانگيخته مى سازد تا پاداش و يا كيفر عملكرد عادلانه و يا ظالمانه خود را دريافت دارند.

2 - و نيز از هشتمين امام نور؛ حضرت رضا عليه السلام آورده اند كه به يكى از ياران فرمود:

لا تدع قرائة سورة «تبارك الّذى نزل الفرقان على عبده» فانّ من قرأها فى كلّ ليلة لم يعذّبه ابداً و لم يحاسبه و كان منزله فى الفردوس الاعلى.(226)

هاى اى پسر «عمّار»! هرگز تلاوت شايسته و بايسته و تفكّرانگيز سوره «فرقان» را وامگذار؛ چرا كه هر كس اين سوره را در هر شب تلاوت كند، خدا او را هرگز عذاب نخواهد كرد و او را پاى حساب سخت نخواهد برد و جايگاه بلند و پرشكوهى به خواست خدا در بهشت برين خواهد داشت.

5 - دورنمايى از محتواى اين سوره

اين سوره مباركه با ياد بلند و نام جاودانه و پرشكوه آفريدگار هستى آغاز مى گردد و از پى آن در آيات هفتاد و هفت گانه آن، اين معارف انسانساز و اين مفاهيم دل انگيز را به تابلو مى برد و از اين موضوعات پيام دارد:

از شكوه و عظمت خدا؛

فرو فرستادن قرآن؛

از برانگيخته شدن پيامبر، براى هشدار دادن به جهانيان؛

از يكتايى و بى همتايى آفريدگار هستى؛

از آفرينش هر پديده اى بر اساس حساب و اندازه گيرى و نظام دقيق؛

از بهانه جوييها و حق ستيزيهاى كافران و ظالمان و تهمتهاى رنگارنگ آنان به پيامبران؛

از بهشت پرطراوت و زيبا؛

از دوزخ و عذاب مرگبار آن؛

از محاكمه خدايان دروغين و پرستشگران گمراه؛

از نشانه هاى رستاخيز؛

از همنشين بد؛

از نقش سازنده دوست خوب در سرنوشت انسان؛

از آثار شوم هواپرستى؛

زنجيره اى از نشانه هاى قدرت و دانش وصف ناپذير خدا؛

از دو درياى شور و شيرين يا دو نشان قدرت خدا؛

از پاداش رسالت پيامبر؛

از ويژگيهاى بندگان خاص خدا يا «عبادالرحمن»؛

از پاداش پرشكوه آنان؛

از نقش دعا در زندگى انسان؛

و در لابه لاى اين مفاهيم، از پند و اندرزهاى دلنشين و انسانساز و درسهاى عبرت انگيز و عبرت آموز و هشدارهاى تكاندهنده بسيارى در قالبهاى گوناگون و چهره هاى متنوّع پيامها دارد كه خواهد آمد ان شاء اللّه.

سوره فرقان آيه هاى 10 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيْمِ

1. تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُوْنَ لِلْعَالَمِيْنَ نَذِيْراً.

2. اَلَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْوَلَداً وَلَمْ يَكُنْ لَّهُ شَرِيْكٌ فِى الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيْراً.

3. وَاتَّخَذُوْا مِنْ دُوْنِهِ ءالِهَةً لاَّيَخْلُقُوْنَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُوْنَ وَلاَيَمْلِكُوْنَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَراًّ وَلاَنَفْعاً وَلاَيَمْلِكُوْنَ مَوْتاً وَلاَحَيوةً وَلاَنُشُوْرًا.

4. وَقَالَ الَّذِيْنَ كَفَرُوْا إِنْ هذَا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَريهُ وَاَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءاخَرُوْنَ فَقَدْ جَآءُوْا ظُلْماً وَ زُوْراً.

5. وَ قَالُوْا أَسَاطِيْرُ الْأَوَّلِيْنَ اكْتَتَبَهَا فَهِىَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيْلاً.

6. قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِىْ يَعْلَمُ السِّرَّ فِى السَّمَاواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُوْراً رَّحِيْماً.

7. وَقَالُوْا مَالِ هذا الرَّسُوْلِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِى فِى الْأَسْواقِ لَوْلاَ أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُوْنَ مَعَهُ نَذِيْراً.

8. أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تْكُوْنُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَ قَالَ الظَّالِمَوْنَ إِنْ تَتَّبِعُوْنَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوْراً.

9. انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوْا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوْا فَلاَ يَسْتَطِيْعُوْنَ سَبِيْلاً.

10. تَبَارَكَ الَّذِى إِنْ شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِىْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ و يَجْعَلَ لَّكَ قُصُوْراً.

ترجمه

به نام خداوند بخشنده مهربان

1 - پر بركت [و خجسته ] است آن كسى كه «فرقان» [اين كتاب پرشكوه و جدا سازنده حق از باطل ] را بر بنده [برگزيده ]اش فرو فرستاد تا براى جهانيان بيم رسانى باشد [و آنان را از نافرمانى خدا هشدار دهد].

2 - آن كسى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست، و فرزندى [براى خود ]برنگرفته، و براى او [همتا و] شريكى در فرمانروايى نبوده است، و او هر چيزى را آفريده و آن را آن سان كه شايسته [و بايسته ] آن بوده، اندازه گيرى كرده [و نظام بخشيده ] است.

3 - و آنان به جاى او براى خود خدايانى برگرفته اند كه چيزى را نمى آفرينند و خود [نيز] آفريده شده اند؛ و براى خود نه زيانى را در توان دارند و نه سودى را؛ و نه مرگى را در اختيار دارند و نه حياتى و نه رستاخيزى را؛[آرى! شرك گرايان چنين پديده هاى ناتوانى را بجاى خداى يكتا و توانا به خدايى و پرستش برگزيده اند].

4 - و آن كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: اين [قرآن ] جز دروغ بزرگى كه [پيامبر ]آن را بربافته، و گروهى ديگر او را بر اين [كار ]يارى رسانده اند، [چيز ديگرى ]نيست؛ و بى گمان [با اين نسبت زشت و ناروا] به بيداد و بهتانى سهمگين دست يازيدند.

5 - و [نيز در دروغى ديگر] گفتند: [اين كتاب همان ] افسانه هاى پيشينيان است كه [پيامبر] آنها را [از جايى ] براى خود نوشته و هر بامداد و شامگاه بر او املا مى گردد.

6 - [هان اى پيامبر! به آنان ] بگو: آن [كتاب آسمانى ] را كسى فرو فرستاده است كه راز نهانها را در آسمانها و زمين مى داند، و هموست كه هماره آمرزنده و مهربان است.

7 - و گفتند: اين چه پيامبرى است كه [نه شيوه فرمانروايان را دارد و نه روش فرشتگان را، بلكه ] غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود؟! چرا فرشته اى به سوى او فروفرستاده نشده است تا همراه وى مردم را هشدار دهد [و رسالت او را گواهى كند].

8 - يا [چرا] گنجى [از جانب خدا] به سوى او افكنده نشده يا بوستانى ندارد كه [از ميوه هاى رنگارنگ ] آن بخورد؛ و بيدادگران گفتند: شما تنها از مردى افسون شده پيروى مى كنيد.

9 - [هان اى پيامبر!] بنگر كه چگونه براى تو مثالها زدند و گمراه شدند، آن گونه كه نمى توانند راهى [به سوى هدايت و نجات ]بيابند.

10 - پربركت [و خجسته ] است آن كسى كه اگر بخواهد بهتر از اين را براى تو قرار مى دهد؛ بوستانهايى كه جويبارها از زير درختان آن روان است؛ و براى تو كاخهايى [پرشكوه ] پديد مى آورد.

تفسير - جدا سازنده حق از باطل

سوره مباركه نور با ترسيم عظمت و فرمانروايى آفريدگار هستى به پايان رسيد و اين سوره با اشاره به بزرگى و اقتدار ذات پاك او آغاز مى گردد و مى فرمايد:

تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلى عَبْدِهِ

بزرگ و پربركت است آن خدايى كه فرقان، اين كتاب پرشكوه و جدا سازنده حق از باطل را بر بنده برگزيده اش محمد صلى الله عليه وآله فرو فرستاد.

به باور برخى، واژه «بركت» به مفهوم نعمت بسيار و خير فراوان آمده است.

امّا به باور برخى ديگر، به مفهوم بزرگ و مقدّس و بى همتاست كه نظير و شريكى براى ذات پاك او نيست.

و پاره اى نيز آن را به پديد آورنده همه نعمتها و بركتها وصف كرده اند.

لِيَكُوْنَ لِلْعَالَمِيْنَ نَذِيْراً

بزرگ و بى همتاست آن كسى كه قرآن را بر بنده اش محمد صلى الله عليه وآله فرو فرستاد تا همه خردمندان و انسانهاى رشد يافته را هشدار دهد و آنان را از نافرمانى خدا و گناه بترساند.

در دوّمين آيه مورد بحث، در وصف همان زوال ناپذير يكتا مى فرمايد:

اَلَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاواتِ وَ الْأَرْضِ

آن خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست.

وَلَمْ يَتَّخِذْوَلَداً

و بر خلاف پندار پوچ يهود و نصارى و شرك گرايان، او براى خود فرزندى بر نگرفته است؛

وَ لَمْ يَكُنْ لَّهُ شَرِيْكٌ فِى الْمُلْكِ

و در فرمانروايى كران تا كران هستى براى او شريك و همتايى وجود ندارد.

وَخَلَقَ كُلَّ شَىْ ءٍ

و او همه پديده ها را آفريده است؛

فَقَدَّرَهُ تَقْدِيْراً.

آرى! آفريدگار هستى همه پديده ها و مخلوقات را آفريده و آنها را بر اساس حكمت و تدبير اندازه گيرى كرده و نظام بخشيده است.

به باور پاره اى، منظور از «اندازه گيرى نمودن شايسته و بايسته» آن است كه همه آنها را در كتابى كه فرشتگان مى نويسند به ثبت رسانده است.

امّا به باور پاره اى ديگر، او همه پديده ها را آفريده و آنها را از نظر طول و عرض و رنگ و صفات، مدّت زندگى و بقا و ديگر ويژگيها اندازه گيرى نموده و نظام بخشيده است.

در سوّمين آيه مورد بحث، در اشاره به انحراف فكرى و عقيدتى شرك گرايان و ظالمان مى فرمايد:

وَاتَّخَذُوْا مِنْ دُوْنِهِ ءالِهَةً

و شرك گرايان و ظالمان، بتهاى گوناگون را بجاى خدا به پرستش و خدايى برگرفتند.

آنگاه در وصف اين خدايان دروغين مى افزايد:

لا يَخْلُقُوْنَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُوْنَ

اين بتها و خدايان دروغين نه تنها آفريننده پديده اى نيستند، كه خود پديده و آفريده اى ناتوانند.

وَ لاَيَمْلِكُوْنَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَراًّ وَلاَنَفْعاً

و نيز اين خدايان پندارى و ناتوان، نه مى توانند زيان و گزندى را از خود دور سازند و نه سودى را به سوى خود جلب نمايند.

وَلاَيَمْلِكُوْنَ مَوْتاً وَ لاَحَيوةً وَلاَنُشُوْرًا.

و آنها نه قدرت دارند تا زندگى بخشند و نه مى توانند بميرانند و نه زنده ساختن مردگان در توان و اختيار اين خدايان دروغين و پندارى است؛ چراكه همه اين كارها ويژه آفريدگار يكتا و گرداننده تواناى هستى است و بس.

تهمتهاى رسواى كفرگرايان و حق ستيزان

در چهارمين آيه مورد بحث، در اشاره به بهانه جوييها و تهمتهاى زشت و رسواى كفرگرايان و ظالمان مى فرمايد:

وَقَالَ الَّذِيْنَ كَفَرُوْا إِنْ هذَا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَريهُ

و آن كسانى كه كفر ورزيدند، در برابر دعوت پيامبر توحيد و تقوا، و پيام و كتاب او گفتند: اين تنها دروغى است كه خود او ساخته و پرداخته و گروهى نيز او را در اين راه يارى رسانده اند.

وَ أَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءاخَرُوْنَ

آرى! او را در اين راه، عناصرى چون: «عداس»، «يسار» و «حبر» - كه هرسه برده و پيرو كتابهاى آسمانى پيشين بودند - يارى رسانده اند.

پاره اى آورده اند كه به پندار كفرگرايان و ظالمان، پيامبر را در آوردن قرآن و آيات خيره كننده آن، يهوديان يارى رسانده اند.

فَقَدْ جَآءُوْا ظُلْماً وَزُوْراً.

امّا آنان با اين تهمت تراشى بر ضد پيامبر و قرآن، به ستم بزرگ و دروغ رسوايى دست يازيدند؛ چراكه پيامبر، قرآن را از راه وحى و رسالت و از جانب خدا آورده است؛ نه آن گونه كه آن حق ستيزان به دروغ، اتّهام مى بستند.

آرى كفرگرايان با اين تهمت رسواى خود حق را انكار كردند؛ قرآن بدان دليل در پاسخ اتّهامات رسواى آنان به اين پاسخ كوتاه امّا روشن و كوبنده بسنده مى كند كه پيشتر اعجاز قرآن را به روشنى به نمايش نهاده و مخالفان را از آوردن كتاب يا سوره و يا آيه اى همانند آن ناتوان و ذليل ساخته است.

در پنجمين آيه مورد بحث، در ترسيم ديگر دروغها و تهمتهاى بيدادگران مى فرمايد:

وَقَالُوْا أَسَاطِيْرُ الْأَوَّلِيْنَ اكْتَتَبَهَا

و باز حق ستيزان گفتند: اين آيات همان افسانه هاى پيشينيان و نوشته هاى ديرين و كهنه اى است كه محمد صلى الله عليه وآله از روى نوشته هاى گذشتگان براى خود نوشته است.

فَهِىَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيْلاً.

آرى! او براى ادامه كار خويش هميشه از ديگران يارى مى گيرد و اين واژه ها و جملات و آيات، هر بامداد و شامگاه بر او املا مى شود تا فرا گيرد و يادداشت نمايد و آنگاه آنها را با آب و تاب بر مردم تلاوت كند.

و بدينسان مى نگريم كه دستگاه ستم و بيداد حاكم، چگونه در برابر قرآن و پيامبر، دستخوش تناقض گويى و ياوه سرايى مى گردد؛ چراكه از سويى مى گويد: اين آيات را خود ساخته و پرداخته است و از سوى خدا نيست، امّا از دگرسو مى گويد: ديگران اين نوشته ها را براى وى املا مى كنند و از ديگران مى آموزد؛ و اين دروغ رسواى آنان در حالى بود كه آنان به خوبى مى دانستند كه پيامبر گرامى به مكتب نرفته و خط نوشتن را نزد كسى نياموخته بود.

اينك در پاسخگويى به اتّهامات آنان مى فرمايد:

قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِىْ يَعْلَمُ السِّرَّ فِى السَّمَاواتِ وَ الْأَرْضِ

هان اى پيامبر! به اين كفرگرايان بگو: اين گونه نيست كه شما مى گوييد و تهمت مى زنيد؛ بلكه قرآن، اين كتاب پرشكوه را آن خداى يكتايى فروفرستاده است كه به رازهاى آسمانها و زمين آگاه است و اوست كه آن را برابر حكمت و مصلحت خويش فروفرستاده است.

إِنَّهُ كَانَ غَفُوْراً رَّحِيْماً.

چراكه او هماره آمرزنده و مهربان است.

آرى ذات پاك و بى همتاى او، در كيفر گناهكاران شتاب نمى ورزد، بلكه با فرستادن پيامبر و كتاب، بر آنان اتمام حجّت مى نمايد.

چرا نه شيوه فرمانروايان دارد و نه سبك فرشتگان؟!

دگرباره به ترسيم بهانه هاى كفرگرايان و حق ستيزان باز مى گردد و در اين مورد مى فرمايد:

وَقَالُوْا مَالِ هَذا الرَّسُوْلِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِى فِى الْأَسْواقِ

و آنان گفتند: اين ديگر چه پيامبرى است كه بسان ما انسانها غذا مى خورد و در كوچه و بازار براى فراهم آوردن امكانات زندگى حركت مى كند و با مردم به گفت و شنود مى نشيند؟!

لَوْلاَ أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُوْنَ مَعَهُ نَذِيْراً.

چرا به همراه او فرشته اى فروفرستاده نشد تا رسالت و دعوت او را گواهى و به همراه او مردم را هشدار دهد؟!

اين پندار و يا بهانه جويى نيز از سخنان كفرگرايان و حق ستيزان است كه مى گفتند: چرا فرشته اى به همراه او نيامده است؟

آنان چنين مى پنداشتند كه اگر فرشته اى به يارى پيامبر مى آمد بهتر بود، در حالى كه انسان با همنوع خويش بهتر مى تواند رابطه برقرار سازد تا با فرشته اى كه از جنس انسانها نيست، و اين در حقيقت بهانه ديگر آنان بود.

أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ

چرا به سوى او گنجى از آسمانها افكنده نشد و از آسمان ثروتى هنگفت و پايان ناپذير براى او نيامد تا نيازى به كار و تحصيل معاش نداشته باشد؟!

أَوْ تَكُوْنُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا

و يا چرا بوستانى بزرگ و پر از ميوه هاى گوناگون به او ارزانى نگرديد تا از ميوه هاى آن بخورد؟!

وَ قَالَ الظَّالِمَوْنَ إِنْ تَتَّبِعُوْنَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوْراً.

و ظالمان با نهايت خيره سرى و گستاخى رو به ايمان آوردگان كردند كه: شما تنها از مردى پيروى مى كنيد كه افسون شده و خردش از او سلب شده است!

و آنگاه روى سخن را به پيامبر نموده و در پاسخ همه اين دروغهاى رسوا مى فرمايد:

انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوْا لَكَ الْأَمْثَالَ

هان اى پيامبر! ببين درباره تو و رسالت آسمانى ات چه مثالهاى ناروايى مى زنند و چه دروغها مى سازند!

آرى! آنان گاهى تو را افسون شده مى خوانند،

و گاه نيازمند به پول و بوستان،

گاه به همراهت فرشته اى مى جويند و گاه برايت آرزوى گنج مى نمايند!

فَضَلُّوْا فَلاَ يَسْتَطِيْعُوْنَ سَبِيْلاً.

و از پى اين بافته هاى دروغين گمراه شده و به گونه اى از حق به دور افتاده اند كه ديگر نمى توانند راهى براى نجات خود از بافته هاى بى اساسى كه بافته اند بيابند و حقّ و عدالت را كه گم كرده اند پيدا كنند، چراكه به سه آفت دنباله روى، تعصب كور، و عادتهاى غلط گرفتار آمده اند.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

تَبَارَكَ الَّذِى إِنْ شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ

بزرگ و بى همتاست آن خدايى كه اگر بخواهد نعمت گرانى به تو ارزانى مى دارد كه از گنج و بوستان برتر و بالاتر است.

جَنَّاتٍ تَجْرِىْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَلَ لَّكَ قُصُوْراً.

او باغها و بوستانهايى به تو ارزانى مى دارد كه جويبارها از فرودين درختان آنها روان است و كاخهايى پرشكوه به تو مى بخشد كه زيبا و ماندگارند؛ آرى او اين نعمتهاى گران را در آخرت به تو مى دهد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه اگر بخواهد در همين جهان به تو ارزانى مى دارد.

سوره فرقان آيه هاى 20 - 11

11. بَلْ كَذَّبُوْا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ باِلسَّاعَةِ سَعِيْراً.

12. إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغُّيظاً وَ زَفيراً.

13. وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً.

14. لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً كَثيراً.

15. قُلْ أَذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزآءً وَ مَصيراً.

16. لَهُمْ فيها ما يَشَآءُونَ خالِدينَ كانَ عَلَى رَبِّكَ وَعْداً مَسْئُولاً.

17. وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَأَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادى هؤُلآءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ.

18. قَالُوْا سُبْحَانَكَ مَا كانَ يَنْبَغِىْ لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُوْنِكَ مِنْ أَوْلِيآءِ وَلكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ ءاباءَهُمْ حَتَّى نَسُوْا الذِّكْرَ وَكانُوْا قَوْمًا بُوْراً.

19. فَقَدْ كَذَّبُوْكُمْ بِما تَقُوْلُوْنَ فَما تَسْتَطِيْعُوْنَ صَرْفاً وَلانَصْراً وَمَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيْراً.

20. وَما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِيْنَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأكُلُوْنَ الطَّعامَ وَيَمْشُوْنَ فِى الْأَسْواقِ وَجَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُوْنَ وَكانَ رَبُّكَ بَصِيْراً.

ترجمه

11 - [نه، آنچه را حق ستيزان مى گويند بهانه هايى بيش نيست،] بلكه آنان رستاخيز را دروغ انگاشتند، و ما براى هر كس كه رستاخيز را دروغ شمارد، آتشى سوزان آماده ساخته ايم.

12 - هنگامى كه [اين آتش شعله ور و سوزان دوزخ ] از مكانى دور، آنان را ببيند، [اين دوزخيان ] خشم و خروشى دهشتناك از آن مى شنوند.

13 - و آنگاه كه در نقطه اى تنگ [و سخت ] از آن افكنده شوند در حالى كه به غل و زنجير كشيده شده اند، آنجاست كه فرياد نابودى خود را سر مى دهند [و مرگ خود را از خدا مى خواهند].

14 - [پس فرشتگان به آنها مى گويند] امروز يك بار مرگ [و هلاكت خويشتن ]را نخواهيد، بلكه [فراوان آرزوى مرگ كنيد و] بسيار نابودى [خود ]را بخواهيد.

15 - [هان اى پيامبر! به اين بيدادگران ] بگو: آيا اين [عذاب دردناك و خفّت آور ]بهتر است يا بهشت جاودانه اى كه به پرواپيشگان وعده داده شده است؟ [همان بهشت پرطراوت و زيبايى ] كه پاداش [عملكرد شايسته ] و فرجام [كار ]آنان است؟

16 - هر آنچه بخواهند در آنجا برايشان آماده است و در آنجا جاودانه خواهند بود؛ اين وعده اى است كه پروردگارت مسؤول [تحقّق ] آن خواهد بود.

17 - و روزى را [بياد آور] كه [خدا] آنان و آنچه را به جاى خدا مى پرستند، [همه را] گرد مى آورد؛ آنگاه [به آن خدايان دروغين ]مى فرمايد: آيا شما اين بندگان مرا به گمراهى كشانديد يا خود آنان [راه درست را رها كردند و] گمراه گشتند؟!

18 - [آنان در پاسخ ] مى گويند: [پروردگارا!] تو [پاك و] منزّهى؛ ما را نسزد كه جز تو سرپرستى براى خود برگيريم، امّا تو آنان و پدرانشان را [از نعمتها و موهبتهاى زندگى ]بهره ور ساختى تا [كارشان به آنجا كشيد كه ] ياد [تو] را [نيز ]فراموش ساختند و آنان مردمى تباه شده [و تبهكار] بودند.

19 - [به آنان ندا مى رسد كه: اينك بنگريد كه اين خدايان دروغين شما ]در آنچه مى گفتيد، شما را تكذيب كردند، و اينك شما نه مى توانيد [كيفر دردناك گمراهى و پرستش هاى ذلّت بار را از خود] برگردانيد و نه [خويشتن را در اين خفّت و خوارى ]كمك كنيد، آرى! و هر كس از شما ستم كند، ما عذابى سخت به او مى چشانيم.

20 - و ما پيش از تو پيامبران را نفرستاديم جز اينكه آنان [هم بسان تو اى پيامبر ]غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند؛ و ما پاره اى از شما را براى پاره اى ديگر وسيله آزمون قرار داديم؛ آيا [در فراز و نشيبهاى زندگى ]شكيبايى مى ورزيد [و از امتحان سرافراز و سربلند بيرون مى آييد يا نه؟] و پروردگار تو هماره بيناست.

نگرشى بر واژه ها

«سعير»: آتش شعله ور.

«تغيظ»: هيجان و جوشش نمودن.

«مقرنّين»: به كسانى گفته مى شود كه به بند كشيده شده اند.

«ثبور»: مرگ و نابودى.

«بور»: نابودشدگان، اين واژه جمع «بائر» است.

تفسير - كداميك بهتر است بهشت يا دوزخ؟!

در آيات پيش، سخن از شرك گرايان و بهانه جوييها و حقّ ستيزيها و تهمتهاى آنان به پيامبر گرامى بود؛ اينك در اين آيات نيز به باور هاى سخيف و كيفر دردناك گفتار و رفتار ناهنجار و ظالمانه آنان پرداخته و مى فرمايد:

بَلْ كَذَّبُوْا بِالسَّاعَةِ

اى پيامبر! بهانه جوييها و حقّ ستيزى كفرگرايان و ظالمان و تكذيب وحى و رسالت از سوى آنان نه بدان دليل است كه تو غذا مى خورى و يا در كوچه و بازار راه مى روى، بلكه بخاطر آن است كه آنان روز رستاخيز، و پاداش و كيفر، و بهشت و دوزخ را انكار مى كنند.

وَ أَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ باِلسَّاعَةِ سَعِيْراً.

و ما براى كسانى كه روز رستاخيز را انكار مى كنند آتشى شعله ور آماده ساخته ايم.

و در اشاره به حال و روز آنان در سراى آخرت مى فرمايد:

إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفيراً

آرى! آتشى براى آنان فراهم ساخته ايم كه هرگاه آنان را از فاصله يك تا صد سال راه بنگرد به هيجان مى آيد و فرياد خشم آلود سر مى دهد و آنان خشم و خروش آن آتش دهشتناك را مى شنوند!

در اين بيان با اينكه دوزخيان آتش را مى نگرند و مى بينند، آيه شريفه از آن تعبير به اين مى كند كه وقتى آتش آنها را مى بيند. و اين تعبير، رساتر و ظريفتر است و نشان مى دهد كه آتش دوزخ به دوزخيان با خشم و خروش نگاه مى كند.

روشن است كه خشم، شنيدنى نيست كه در آيه تعبير به اين مى شود كه: اين دوزخيان خشم آتش را مى شنوند؛ بلكه منظور اين است كه آنان از وضعيّت خروشندگى و سوزانندگىِ بسيارِ آتش، به خشم آن پى مى برند.

و پاره اى گفته اند: آتش دوزخ با ديدن دوزخيان، به گونه اى فرياد خشم آلود سر مى دهد كه هر شنونده اى بر زمين مى افتد.

و پاره اى ديگر بر آنند كه خشم بسيار از آتش است، و فرياد سهمگين از دوزخيان، چراكه آنان با ديدن خشم آتش، شيون و فرياد دوزخيان و گرفتاران در آن را نيز مى شنوند.

در دوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً.

هنگامى كه اين دوزخيان به زنجير كشيده شده و در جايگاه تنگ و سختى از دوزخ افكنده مى شوند، فرياد دردآلود آنان بلند مى شود و به خود نفرين مى كنند و مرگ خود را درخواست مى نمايند.

در روايت است كه دوزخيان در ميان شعله هاى آتش بسان ميخى كه در ديوار قرار گرفته باشد تحت فشار قرار مى گيرند.

آنگاه فرشتگان در پاسخ آنان مى گويند:

لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَادْعُوا ثُبُوراً كَثيراً.

امروز يك بار آرزوى مرگ و نابودى خويشتن را نكنيد، بلكه بسيار و با ناله و شيون آرزوى مرگ كنيد.

آرى! اين ناله و شيون برايتان بى فايده است و نجات نخواهيد يافت.

«زجاج» مى گويد: منظور اين است كه مرگ شما سخت تر از آن است كه با يك بار آرزوى مرگ به آن برسيد.

در چهارمين آيه، قرآن روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

قُلْ أَذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزآءً وَ مَصيراً.

هان اى پيامبر! به كافران و بيدادگران بگو: آيا اين آتش و اين سرنوشت دردناك بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرواپيشگان وعده داده شده است؟! همان بهشت پرطراوت و پرنعمت و زيبايى كه هم پاداش پرشكوه كارهاى شايسته آنان است و هم قرارگاه و جايگاه هماره آنان، كداميك بهتر است؟!

و مى افزايد:

لَهُمْ فيها ما يَشَاءُونَ

همان بهشت پرطراوتى كه هرآنچه بخواهند در آنجا برايشان آماده است.

خالِدينَ و آن بهشت و نعمتهاى آن براى آنان جاودانه خواهد بود.

كانَ عَلَى رَبِّكَ وَعْداً مَسْئُولاً.

اين وعده اى است كه پروردگارت داده و بهشتيان از آفريدگار خويش درخواست مى كنند كه به وعده خود وفا كند و ذات پاك او نيز آن وعده را تحقق مى بخشد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه: فرشتگان بخاطر انديشه و گفتار و عملكرد شايسته اين پرواپيشگان، از خدا مى خواهند كه آنان را به بهشت درآورد و خدا نيز به وعده خويش وفا مى كند؛ چنانكه در آيه ديگرى مى فرمايد:

ربنا و ادخلهم جنات عدن الّتى وعدتهم.(227)

پروردگارا! آنان را در بوستانهاى جاودانه كه به آنان وعده فرموده اى با هر كس از پدران و همسران و فرزندان آنان كه به راه شايستگى گام سپرده اند درآور؛ چراكه تو خود توانمند و فرزانه اى و به وعده ات وفا مى كنى.

خدايان دروغين و پرستشگران گمراه در برابر دادگاه رستاخيز

در اين مورد مى فرمايد:

وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ

و روزى را به يادآور كه خدا شرك گرايان و ظلم پرستان را در صحراى محشر گرد مى آورد.

به باور گروهى ديگر، منظور اين است كه: و روزى فرا مى رسد كه خدا كفرگرايان و بيدادپيشگان و يا شرك گرايان و خدايان ساختگى آنان را گرد مى آورد.

در مورد معبودهاى شرك گرايان كه گرد آورده مى شوند ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى، منظور اين است كه خدا آنان و بتهاى رنگارنگى را كه مى پرستند، همه را گرد مى آورد.

2 - امّا به باور پاره اى ديگر، منظور اين است كه بيدادگران و ستم پذيران را گرد مى آورد.

3 - و از ديدگاه برخى، خدا همه پرستشگران گمراه و هرآنچه و هر كسى را كه پرستيده اند، همه را گرد خواهد آورد كه از آن جمله «مسيح»، «عزير» و فرشتگان مى باشند كه بر خلاف خواست خودشان از سوى گمراهان و گمراهگران پرستيده شده اند.

فَيَقُولُ أَأَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادى هؤُلآءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ.

آنگاه خدا به معبودهاى اين شرك گرايان و گمراهان مى فرمايد: آيا شما اينان را كه بندگان من بودند به گمراهى كشيديد و يا خودشان گمراه شدند؟!

معبودهاى شرك گرايان آماده پاسخگويى در دادگاه رستاخيز مى گردند و مى گويند: بار خدايا! تو از داشتن شريك و نظير پاك و منزّهى، اين حقّ ما نبود كه با دشمنان تو طرح دوستى بريزيم و جز ذات پاك تو را به سرپرستى و دوستى برگزينيم؛ چراكه تو هستى كه سرپرست و آفريدگار ما هستى و بس و ما نيز بنده تو:

قَالُوْا سُبْحَانَكَ مَا كانَ يَنْبَغِىْ لَنا اَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُوْنِكَ مِنْ اَوْلِياءِ

به باور پاره اى، منظور اين است كه براى ما و پرستندگان سزاوار نبود كه جز تو را بپرستيم و جز به پرستش تو فراخوانيم؛ و اگر ما چنين كارى مى كرديم با آنان طرح دوستى ريخته بوديم؛ امّا تو خود آگاهى كه ما با شرك گرايان و كافران طرح دوستى نريختيم و از كار آنان نيز بيزار بوديم.

وَلكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ ءاباءَهُمْ حَتَّى نَسُوْا الذِّكْرَ

امّا تو پس از رحلت پيامبران، عمر آنان را طولانى ساختى و به آنان ثروتها و فرزندان بسيارى ارزانى داشتى تا آنان مست قدرت و ثروت شدند و كتاب انسانساز تو را فراموش ساختند و همه معيارهاى عادلانه و انسانى را پشت سرافكندند.

وَكانُوْا قَوْماً بُوْراً.

و آنان مردمى تبهكار و نابود شونده بودند.

در نهمين آيه مورد بحث در مقام بى گناه شناختن برخى معبودهاى آنان كه براستى از گمراهى و پرستش هاى خفّت آور شرك گرايان بيزار بودند و بر خلاف خواست و آرمانشان پرستيده شده اند، مى فرمايد:

فَقَدْ كَذَّبُوْكُمْ بِما تَقُوْلُوْنَ

اين معبودان شما را با آنچه مى گوييد و مى گفتيد تكذيب نموده و شرك گرايى و گمراهگرى را ثمره شوم بدانديشى و بدكردارى خودتان قلمداد كردند.

فَما تَسْتَطِيْعُوْنَ صَرْفاً وَلانَصْراً

و اينك كه برايتان روشن شد كه خود دستخوش گمراهى شده و به زشتكارى و بيداد و پرستش هاى ذلّت بار دست يازيده ايد، ديگر نه مى توانيد عذاب خدا را از خويشتن دور سازيد و برگردانيد و نه مى توانيد خود را يارى كنيد و يا از كسى براى نجات خويش يارى بطلبيد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه: و اينك معبودهاى شما نه مى توانند عذاب خدا را از شما برطرف سازند و نه مى توانند ياريتان كنند.

وَمَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيْراً.

و كسى كه با شرك گرايى و دست يازيدن به گناه و زشتكارى در حقّ خود و ديگران بيداد روا دارد در سراى آخرت به او عذابى سخت و سهمگين خواهيم چشاند.

در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه جزء هِجدهم از قرآن شريف نيز مى باشد، قرآن روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

وَما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِيْنَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأكُلُوْنَ الطَّعامَ وَيَمْشُوْنَ فِى الْأَسْواقِ

هان اى پيامبر! و ما پيش از بعثت تو نيز هر پيامبرى را به سوى جامعه ها فرستاديم از جنس مردم بود؛ از اين رو هم غذا مى خورد و هم در كوچه ها و بازارها گام مى سپرد و با مردم زندگى مى كرد.

«زجاج» مى گويد: اين آيه شريفه پاسخ به بهانه شرك گرايان و ظالمان است كه مى گفتند: اين ديگر چه پيامبرى است كه غذا مى خورد و در بازار راه مى رود؟!

و به پيامبر گرامى خاطرنشان مى سازد كه در پاسخ آنان بگو: همه پيام آوران پيشين اين گونه و از جنس انسانها بودند.

وَجَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً

و ما برخى از شما را وسيله آزمون و امتحان براى برخى ديگر قرار داده ايم، و بدينسان تهيدست و ثروتمند، ناتوان و توانا، سالم و بيمار، برخوردار و محروم، توده هاى مردم و فرمانروايان و. هر گروه به وسيله گروهى ديگر امتحان و آزمايش مى شوند؛ چراكه هر كدام از اينها آرزو مى كنند كه اگر نعمت و شرايط و امكانات ديگرى را داشت چنين و چنان عمل مى كرد و به كارهاى شايسته اى دست مى زد.

به باور پاره اى، منظور اين است كه ايمان آوردگانِ فاقد ثروت و امكان، گرفتار ريشخند ثروتمندانِ مغرور، گستاخ، مشرك و ظالم مى گردند؛ چراكه زورمندان و صاحبان امكانات اين محرومان حقجو و حقپو را فرومايه و وامانده مارك مى زدند و مى گفتند گروهى از فرومايگان و بردگان و عناصر وامانده و گرفتار بر گرد محمد صلى الله عليه وآله گرد آمده اند.

در ادامه آيه شريفه، قرآن روى سخن را به ايمان آوردگان مى كند و مى فرمايد:

أَتَصْبِرُوْنَ آيا شما در برابر اين شرارتها و آزارها شكيبايى مى ورزيد و بر اساس حقّ و عدالت عمل مى كنيد يا از ميدان خارج مى شويد؟

وَكانَ رَبُّكَ بَصِيْراً.

و پروردگار تو به شرارت آنان و پايدارى و شكيبايى شما در راه حقّ، بينا و آگاه است پس شما شكيبايى بورزيد كه پاداش شكوهبار آن را دريافت خواهيد داشت.

و در آيه ديگرى در اين مورد به مردم با ايمان مى فرمايد:

انى جزيتهم اليوم بما صبروا.(228)

من هم امروز به پاس آنكه در زندگى شكيبايى ورزيدند به آنان پاداش پرشكوهى ارزانى داشتم.

به باور گروهى منظور اين است كه مى فرمايد: هان اى محرومان! آيا به حرمان و تهيدستى خويش پايدارى مى ورزيد و در راه حق شكيبايى مى كنيد؟ و آيا از دست يازيدن به گناه و مخالفت ما خويشتن دارى مى نماييد؟

و هان اى ثروتمندان! آيا با شكيبايى و خردمندى سپاس نعمتهاى ما را مى گزاريد و از نافرمانى ما و بدمستى دورى مى جوييد؟!

به هرحال بهوش باشيد كه خدا دانا و بيناست و بر اساس حكمت و مصلحت گروهى را برخوردارى و گروهى ديگر را محروميّت مى دهد تا آزموده شوند و خود او به شكيبايى و درستكارى و يا نادرستى و ناشكيبايى آنان نيز آگاه است و پاداش شايسته و بايسته هر كس را به او خواهد داد.

بار خدايا! اينك كه به پايان جزء هِجدهم مى رسيم ما را در عمل به پيام آسمانى ات يارى نموده و از هر گونه لغزش و انحراف از راه راست، مصون و محفوظ بدار.

خداوندا، به واژه واژه قرآن پرشكوه و پرمعنويّت ما را در شمار بندگان شايسته كردارت - كه آنان را «عبادالرحمن» ناميده اى - قرار بده!

پروردگارا! ما را لحظه اى به حال خود وامگذار و توفيق و يارى و هدايت خويش را از ما دريغ مفرما!

آمين ربّ العالمين

قم - على كرمى

بهار 1376