تفسير مجمع البيان جلد ۱۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۰ -


/ سوره نحل / آيه هاى 94 - 91

91 . وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ.

92 . وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ.

93 . وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

94 . وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ.

ترجمه

91 - و به پيمان خدا - هنگامى كه [با او] پيمان بستيد - وفا نماييد، و سوگندهاى [خودتان ] را پس از استوار ساختن آنها - با اينكه خدا را بر خود ضامن [و گواه ] قرار داده ايد - مشكنيد؛ چرا كه خدا [همه ]آنچه را انجام مى دهيد، مى داند [و از عملكردتان آگاه است ] .

92 - و بسان آن [زن كودنى ] نباشيد كه رشته تابيده خود را پس از استوارى باز گشود [و به صورت تارهايى از هم گسيخته و پنبه در آورد]. سوگندهاى خويش را ميان خودتان - بدان جهت كه گروهى از گروهى ديگر افزون تر است - وسيله [فريب و ]نيرنگ مى سازيد. جز اين نيست كه خدا شما را به اين [فزونى و يا كمى شمارتان ]مى آزمايد. و بى گمان آنچه را كه در آن كشمكش مى نموديد، روز رستاخيز برايتان روشن خواهد ساخت.

93 - و اگر خدا مى خواست، شما را [جامعه و] امّتى يگانه قرار مى داد، امّا [خدا ]هر كس را بخواهد [با واگذاردن او به حال خودش ] گمراه مى سازد و هر كه را بخواهد راه مى نمايد. و بى ترديد از آنچه انجام مى داديد بازخواست خواهيد شد.

94 - و سوگندهاى خويشتن را ميان خودتان وسيله [فريب و ]نيرنگ مسازيد، مبادا گامى پس از استواريش [بر ايمان و تقوا] ، بلغزد، و شما بدان جهت كه از راه خدا روى گردانيده ايد كيفر [كار خود ]را بچشيد و عذابى سهمگين داشته باشيد.

نگرشى بر واژه ها

توكيد: استوار ساختن. اين واژه همان «تأكيد» است كه اهل حجاز آن را به اين صورت مى خوانند.

انكاث: جمع «نكث» به مفهوم شكستن سوگند و مخالفت با آن است. و نيز به كسى كه بيعت خود را با پيشواى معصوم بسان اميرمؤمنان، شكسته و با او به مخالفت برخاسته است، «ناكث» مى گويند؛ چرا كه چنين كسى عهد خود را شكسته و بسان زنى است كه از بامداد تا شامگاه پنبه هايى را تابيده و آن گاه شامگاه آن را از هم گسسته و پنبه مى سازد.

دخل: اين واژه به مفهوم فساد و فريبى است كه در چيزى وارد گردد و در آن به طور نهانى رسوخ كند. پاره اى نيز آن را به مفهوم نيرنگ و فريب گرفته اند.

و بدان دليل سوگند را «دخل» ناميده اند كه درون قلب با سوگند و پيمان مخالف است و برون آن موافق و هماهنگ مى باشد.

اربى: اين واژه دلالت بر تفضيل دارد و به مفهوم «زيادتر آمده، و از «ربا» است.

تفسير

رعايت عهدها و سوگندها

در آيات پيش، از عدالت و دادگرى و آراستگى به ارزشهاى والاى انسانى سخن رفت. اينك قرآن در اين آيات همگان را به وفاى به پيمان ها و رعايت عهدها و سوگندها فرا خوانده و از عهدشكنى و فريبكارى بر حذر مى دارد.

در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ

و به پيمان خدا هنگامى كه با او پيمان بستيد وفا كنيد.

«ابن عباس» مى گويد: وعده از عهد و پيمان است كه اگر كسى به ديگرى وعده اى داد بايد به آن وفا كند.

امّا مفسّران بر آنند كه اين دو با هم اندكى تفاوت دارند؛ چرا كه عهد چيزى است كه وفاى به آن لازم و واجب است، امّا وعده چيزى است كه وفاى به آن بهتر و زيبنده تر است.

با اين بيان اگر كسى با خدا عهد و پيمانى بست، بر اوست كه به پيمانش وفا كند؛ چرا كه وفاى به عهد واجب است و آيه شريفه همين پيام را مى دهد.

وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها

در اين فراز آفريدگار هستى از پيمان شكنى، كه انسانى با نام خدا آن را شدت و استحكام بيشترى بخشيده است هشدار داده و مى فرمايد: عهدهاى خود را پس از استوار ساختن آنها به وسيله سوگندها، هر گز نشكنيد.

وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً

با اينكه به نام خدا سوگند ياد كرده و به وسيله آن پيمان خود را استوار ساخته و خدا را ضامن و مراقب خود ساخته ايد، مباد كه پيمان هاى خود را پايمال سازيد.

به باور برخى منظور اين است كه: شما خدا را ضامن ساخته ايد كه به پيمان خود وفا كنيد... چرا كه وقتى كسى به نام بلند و پرشكوه خدا سوگند ياد مى كند، گويى او را ضامن و مراقب خويش مى سازد.

و به باور برخى ديگر منظور اين است كه كسى بگويد خدا ضامن و يا مراقب من است.

و از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه انسان با آوردن نام خدا و سوگند به آن، عهد و پيمان را استوار مى سازد تا خدا مراقب و نگهبان آن باشد.

يادآورى مى گردد كه واژه «كفيل» به مفهوم حافظ و مراقب است.

إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ.

بى گمان خدا آنچه را شما انجام مى دهيد مى داند.

او از وفادارى هاى شما آگاه است و به پيمان شكنى شما نيز داناست؛ بنابراين بايد از پيمان شكنى سخت دورى جوييد.

به باور گروهى اين آيه درباره كسانى فرود آمد كه به منظور حمايت از اسلام با پيامبر بيعت كردند، و خدا پس از پيمان و بيعت آنان هشدارشان داد كه مبادا شمار بسيار تاريك انديشان و شرك گرايان و يا ثروت و زرق و برق آنان و يا شمار اندك توحيدگرايان و كمال جويان باعث ترس شما شود و عهد خود را بشكنيد! نه، نگران نباشيد كه خدا حافظ شماست؛ پس بر بيعت و پيمان خود با پيامبر استوار و وفادار باشيد و به خدا اعتماد كنيد.

2 - امّا به باور برخى ديگر، اين آيه درباره گروهى فرود آمد كه با گروه ديگرى پيمان دفاعى مشترك بستند و پس از آن، گروه نيرومندترى نزدشان رفت و از آنان خواست كه عهد و پيمان خود را بشكنند و با اينان پيمان ببندند، كه در آن هنگام اين آيه مباركه فرود آمد و به آنان هشدار داد.

در دومين آيه مورد بحث همان مطلب را با بيان ديگرى آورده و مى فرمايد:

وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً

و بسان آن زن نادان نباشيد كه از بامداد تا شامگاه پشم و پنبه ها را مى تابيد، آن گاه در پايان كار، همه را وامى تابيد و رشته ها و تابيده ا را پنبه مى كرد و اين كارِ هميشه او بود.

«كلبى» مى گويد: اين زن از مكّه و دختر «عمرو بن كعب» بود كه «ريطه» نام داشت.

واژه «انكاث» جمع «نكث» به مفهوم واتابيدن رشته هاست، و بدان دليل كه آن زن احمق، هماره اين كار را تكرار مى كرد، اين واژه به صورت جمع آمده است.

تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ

شما نيز بسان آن زن رشته ها را وانتابيد، و سوگندهايى را كه ياد مى كنيد زير پا مگذاريد، و هرگز سوگندهاى فريبكارانه و نيرنگ آميز نخوريد كه به وسيله آنها ديگران را فريب دهيد.

شيوه زشت و ظالمانه برخى اين بود كه در مورد پيمان هاى خود سوگند ياد مى كردند، و در حالى كه در درون تصميم شكستن پيمانها را داشتند، به ظاهر به وسيله نام و ياد خدا مردم را فريب مى دادند و دلخوش مى داشتند، و آن گاه به راه فريب و خيانت گام مى سپردند.

أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ

آنان بدان جهت اين سوگندهاى فريبكارانه را ياد مى كردند كه مى ديدند جمعيت گروه مخالف فزون تر و نيرومندتر است.

با اين بيان منظور اين است كه شما به وسيله فريب و نيرنگ و به منظور سازش با گروه مخالف - كه شمارشان فزون تر از گروه هم پيمان شماست - نبايد پيمان خود را زير پا بگذاريد، بلكه بايد هماره به عهدها و پيمان هاى خود بهاى بسيارى بدهيد و به آنها وفادار باشيد.

إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ

ضمير «به»، به «امر» برمى گردد و منظور اين است كه خدا شما را در پرتو فرمان به وفادارى و رعايت حرمت عهدها و پيمانها در بوته آزمون قرار مى دهد.

روشن است كه اين آزمون، نه به منظور كسب آگاهى و شناخت است، چرا كه آفريدگار هستى همه چيز را مى داند و از همه كارها و عملكردها آگاه است، بلكه هدف اين است كه با شما بسان يك آزمون كننده رفتار مى كند تا اگر از عهده كار برآمديد و در آزمون پذيرفته شديد شما را پاداش دهد.

وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ.

و خدا هنگامى كه روز رستاخيز فرا رسيد، ثمره اين آزمون و امتحان و آنچه را در مورد آنها كشمكش مى كرديد، همه را براى شما به روشنى بيان مى نمايد و حكم آن را به گونه اى آشكار مى سازد تا حق را از باطل بازشناسيد.

در سومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً

و اگر خدا مى خواست اين توانايى را داشت كه همه شما انسانها را يك امّت و يك جامعه قرار دهد و همه را به گام سپردن در راه راست و درست وادار سازد. درست همان گونه كه در آيه ديگرى در اين مورد مى فرمايد: و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى.(223)

اگر خدا مى خواست همه آنان را بر راه هدايت و تقوا گرد مى آورد.

وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ

امّا خدا هر كه را بخواهد به حال خود وامى گذارد تا گمراه گردد؛ و يا به كيفر بدانديشى و عملكرد ظالمانه اش او را گمراه مى سازد.

وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ

و هر كس را بخواهد و شايسته اش بنگرد، به او توفيق ارزانى مى دارد تا به راه هدايت گام سپارد.

و به باور برخى به پاداش درست انديشى و درستكارى اش، او را به راه راست و راه هدايت و تقوا رهبرى مى كند.

وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.

و بدانيد كه سرانجام در برابر عملكرد شايسته و يا ناشايسته خود بازخواست خواهيد شد و بر اساس كردارتان پاداش و يا كيفر داده مى شويد.

در چهارمين آيه مورد بحث باز هم در همين مورد هشدار مى دهد كه:

وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ

و هرگز سوگندهايتان را در جامعه خود وسيله فريب و نيرنگ مسازيد.

بدين سان آفريدگار هستى از سوگندى كه ظاهر آن با باطنش مخالف باشد، و فرد بر خلاف درون و باطن خويش سخن بگويد و به ظاهر عهدى ببندد و در باطن آهنگ شكستن عهد و زير پا نهادن سوگندش را داشته باشد، سخت هشدار مى دهد و آن را فريبكارى و نيرنگ مى خواند.

فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها

تا مبادا گامى پس از استوار بودنش بلغزد.

اين جمله ضرب المثل است و منظور اين است كه: اگر اين گونه سوگند فريبكارانه ياد كنيد، از راه راست انحراف جسته و به گمراهى و بيداد كشانده مى شويد.

اين جمله بسان اين سخن است كه وقتى گفته مى شود: او دچار لغزش شد، مفهومش آن است كه او از راه راست منحرف گرديد.

به باور برخى مفهوم آيه شريفه اين است كه: شما سوگندهاى نيرنگ آميز ياد نكنيد، كه خدا را پس از آنكه از شما خشنود شده است به خشم آوريد؛ چرا كه استوارى و پايدارى گام ها به خشنودى خداست و لغزش آنها به خشم او.

پاره اى آورده اند كه اين آيه نيز درباره مردمى فرود آمد كه با پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله پيمان بستند كه اسلام و مردم مسلمان را در برابر تجاوزكاران يارى كنند، و در اين راه دست بيعت به پيشواى بزرگ توحيد دادند؛ از اين رو خدا آنان را از عهدشكنى و ناديد گرفتن بيعت و پيمانشان هشدار مى دهد و بازمى دارد.

وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ

و مباد كه ره آورد بد و فرجام زشت پيمان شكنى را كه باعث گمراهى انسان مى گردد و انسان را از گام سپردن در راه خدا محروم مى سازد، در اين سرا بچشيد.

به بيان ديگر، مباد پيمان شكنى كنيد كه در درجه نخست گام هايتان در ايمان دچار تزلزل مى گردد، و در درجه دوّم به كيفر كارتان گمراه مى گرديد و به گمراهگرى و بازداشتن مردم از راه خدا كشيده مى شويد و در همين سرا دچار عذاب مى گرديد.

وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ.

و افزون بر آن دو، عذاب سراى آخرت نيز برايتان آماده خواهد بود.

از سلمان آورده اند كه فرمود: تهلك هذه الامة بنقض مواثيقها.(224)

اين جامعه و امّت به خاطر شكستن عهدها و پيمانهايشان نابود خواهند شد.

و از ششمين امام نور آورده اند كه فرمود: نزلت هذه الايات فى ولاية على عليه السلام و ما كان من قول رسول اللّه صلى الله عليه وآله سلّموا على علىٍّ بامرة المؤمنين.(225)

فرود اين آيات درباره امامت و ولايت اميرمؤمنان عليه السلام و سخن پيامبر است كه فرمود: هان اى مردم از اين پس به على به عنوان اميرمؤمنان سلام كنيد.