تفسير مجمع البيان جلد ۱۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳ -


/ سوره حجر / آيه هاى 25 - 19

19 . وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْزُونٍ.

20 . وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ.

21 . وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ.

22 . وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ.

23 . وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ.

24 . وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ.

25 . وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ.

ترجمه

19 - و زمين را گسترش بخشيديم، و در آن كوه هاى استوار [ و سر به آسمان ساييده ] درافكنديم، و از هر پديده سنجيده اى در آن رويانيديم.

20 - و براى شما [ انسان ها] و هر آن كه شما روزى رسان او نيستيد، در آن [ زمين پهناور] وسايل زندگى قرار داديم.

21 - و هيچ چيزى [ در كران تا كران زمين و آسمان و درياها ]نيست، جز آنكه گنجينه هاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازه اى مقرّر فرو نمى فرستيم.

22 - و ما بادها را باردارسازنده [ و باران زاكننده ابرها] فرستاديم و از آن آسمان، آبى فرود آورديم و شما را به وسيله آن سيراب ساختيم، و [ بهوش باشيد كه ] شما خزانه دار آن نيستيد.

23 - و به يقين اين ما هستيم كه زندگى مى بخشيم و مى ميرانيم، و ما وارث [ زمين و زمان ] هستيم.

24 - و بى گمان ما پيشنيان شما را شناخته ايم، و آيندگان [ شما را هم ]شناخته ايم [ و از سرنوشت آنان آگاهيم ] .

25 - و بى ترديد [ اين ] پروردگار توست كه آنان را [ در روز رستاخيز ]زنده مى سازد و [ براى حسابرسى ] گرد مى آورد؛ چرا كه او فرزانه و داناست.

نگرشى بر واژه ها

رواسى: اين واژه جمع «راسيه» به مفهوم ثابت و استوار است كه در آيه شريفه اشاره به كوه هاى استوار و سر به آسمان ساييده مى باشند كه نقش كنترل زمين را دارند.

وزن: سنجش و اندازه گرفتن.

معايش: اين واژه جمع «معيشت» و به مفهوم وسايل و اسباب زندگى در طلب رزق وروزى است. اين وسايل و اسباب برخى خود به سراغ انسان آمده و برخى را بايد پى جويى كرد و زندگى را ساخت.

لواقح: بادهايى كه ابرها را باردار و باران زا مى نمايند تا باران بر زمين ببارد؛ و واژه «تلقيح» به مفهوم باردار ساختن است.

تفسير

پرتوى از نشانه هاى يكتايى و قدرت خدا در زمين

قرآن در آيات پيش به پرتوى از شگفتى هاى نظام آفرينش و آيات و نشانه هاى قدرت بى كران خدا در آسمان ها اشاره كرد، اينك در اين آيات به شگفتى هاى زمين پرداخته و مى فرمايد:

وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها

و زمين را گسترانيديم.

وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ

و در آن كوه هايى استوار و سر به آسمان كشيده درافكنديم.

وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْزُونٍ.

در تفسير اين فراز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس»، «سعيد بن جبير» و «مجاهد» منظور اين است كه: در آن از هر چيز سنجيده و معلومى رويانيديم.

2 - امّا به باور «حسن» منظور اين است كه: در زمين از هر آنچه كه وزن مى گردد، بسان طلا، نقره، مس و ديگر پديده ها، پديد آورديم.

3 - از ديدگاه «ابومسلم» منظور اين است كه از همه پديده هايى كه از زمين پهناور مى رويد و به دست مى آيد، در آن رويانيديم و پديد آورديم.

و بدين دليل در آيه شريفه تنها به چيزهاى وزن شدنى اشاره دارد، كه اصل در سنجش پديده ها وزن كردن است و نه كيل نمودن آنها، و از اين راه مشخّصات هر دو دسته از پديده هاى وزن شدنى و كيل شدنى به دست مى آيد. افزون بر آن در وزن، مفهوم كيل و پيمانه نيز نهفته است؛ چرا كه سنجش و وزن كردن، در حقيقت برابر ساختن چيزى با چيز ديگر است كه اين در «كيل» نيز ثابت است.

مرحوم سيّد مرتضى ضمن نفى اين ديدگاه مى فرمايد: از ظاهر آيه شريفه خلاف اين سخن دريافت مى گردد؛ چرا كه منظور از «موزون»، مقدارى به اندازه نياز مى باشد كه كمتر و يا افزون تر از آن زيانبار و بيهوده است. براى نمونه، هر گاه گفته شود: سخن و يا رفتار فلان انسان موزون است، منظور اين است كه پرمعنى و به اندازه و به دور از افراط و تفريط است، و به همين دليل است كه مفسران واژه «موازين»(143) در قرآن را به مفهوم ترازوهايى براى ايجاد توازن و تعادل ميان پاداش و كيفر تأويل كرده اند.

در ادامه سخن به ديگر امكانات و وسايل زندگى انسان كه خدا در روى زمين قرار داده است، اشاره نموده و مى فرمايد:

وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ

و براى شما انسان ها، در زمين پهناور و زيبا و پربركت انواع وسايل و امكانات زندگى قرار داديم.

«ابن عباس» در تفسير آيه مى گويد: منظور اين است كه براى شما در روى زمين گل ها وگياهان و درختان را رويانديم تا وسيله معاش شما باشند.

امّا به باور پاره اى منظور از واژه «معايش» نعمت هاى خوردنى و نوشيدنى زمين است كه زندگى انسان ها در گرو آن وسايل و امكانات گوناگون است.

و پاره اى نيز بر آنند كه منظور از «معايش» بهره ورى از اسباب و سايل رزق و روزى در زندگى است.

وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ.

و نيز در زمين براى كسانى چون بردگان و حيوانات، كه شما روزى رسان آنها نيستيد، وسايل و امكانات زندگى قرار داديم.

در اين فراز از آيه شريفه «مَن» آمده است و نه «ما»، دليل اين سبك و شيوه اين است كه جانب خردمندان را ترجيح داده است، كه با اين بيان «مَن» به «معايش» پيوند مى خورد و منظور اين است كه: در روى زمين براى شما وسايل زندگى و كسانى كه روزى رسان آنان نيستيد، قرار داديم.

امّا پاره اى از مفسران آن را به «لكم» پيوند داده اند كه در آن صورت مفهوم آيه اين است كه: براى شما انسان ها و كسانى كه شما روزى رسان آنان نيستيد، در زمين وسايل زندگى قرار داديم.

در سوّمين آيه مورد بحث در اشاره اى به دانش بى كران و حكمت خدا در اين مورد مى فرمايد:

وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ

و هيچ چيزى در كران تا كران هستى نيست، جز اين كه گنجينه هاى آن نزد ماست و ما پديدآورنده و مالك آن هستيم. منظور از گنجينه هاى خدا توانايى و اقتدار اوست؛ چرا كه او مى تواند از هر چيزى به هر اندازه اى كه بخواهد پديد آورد و قدرت او بى كران است و براى آن مرزى نيست.

پاره اى بر آنند كه منظور، آب زندگى ساز است كه گياه و درخت و گل و لاله را مى روياند و اين آب زندگى ساز و زندگى بخش نيز در خزانه خداست.

و «حسن» مى گويد: باران، خزانه همه نعمت ها و پديده هاست.

وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ.

و ما آن باران را جز به اندازه مقرّرا و معلوم و بر اساس حكمت نمى فرسيم.

به باور پاره اى منظور از «خزانه» در آيه شريفه قدرت بى كران خدا در آفرينش و پديد آوردن پديده ها، و منظور از واژه «انزال» ايجاد و پديد آوردن است؛ چرا كه «انزال» به مفهوم بخشش و رزق و روزى است؛ و تفسير آيه اين است كه: همه نيكى ها و نعمت ها از سوى خداست و او بر اساس حكمت و مصلحت و نياز انسان ها پديد مى آورد و مى بخشد.

در چهارمين آيه مورد بحث، قرآن به بيان چگونگى فرود باران پرداخته و مى فرمايد:

وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ

و ما بادها را به جريان مى آوريم تا ابرها را باران زا نمايند.

فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ

و از آسمان آبى فرو فرستاديم و از آن آب به شما نوشانديم و به شما قدرت بخشيديم.

وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ.

و بهوش باشيد كه شما خزانه دار و حافظ باران نيستيد، و اين خداست كه خزانه دار آن است و از آسمان آن را فرو مى فرستد و آن را در اعماق زمين نگهدارى مى كند و به اندازه نياز از چشمه سارها مى جوشاند. آرى، همه اين كارها به خواست خداست و از قدرت انسان ها خارج است.

پس از ترسيم نكاتى در خداشناسى و آشنايى با قدرت آفريدگار يكتاى هستى، اينك قرآن در اين آيه شريفه در اشاره اى به معاد و زنده شدن مردگان به خواست خدا در آستانه رستاخيز مى فرمايد:

وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ

و به يقين اين ما هستيم كه زنده مى سازيم و مى ميرانيم.

و بدين وسيله روشنگرى مى كند كه خدا هر گاه بخواهد مى آفريند و هر گاه بخواهد مى ميراند.

وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ.

و ما وارث زمين و زمان و همه ساكنان زمين هستيم؛ چرا كه وقتى در آستانه رستاخيز همه انسان ها جهان را بدرود گفتند و كسى بر روى زمين نماند، همه پديده ها و ثروت ها براى او مى ماند و تنها اوست كه مى تواند هر گونه تصرّفى كه خواست در آنها انجام دهد.

در ششمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ.

و ما پيشنيان شما را شناخته ايم و بى گمان آيندگان را نيز مى شناسيم.

در تفسير اين آيه شريفه ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله «مجاهد»، «ضحاك» و «قتاده» منظور اين است كه: ما آنان را كه درگذشته اند و آنان را كه هستند، همه را شناخته ايم.

2 - امّا به باور «شعبى» منظور اين است كه: ما نخستين فرد و آخرين فرد شما انسان ها را شناخته ايم.

3 - «سعيد بن مسيّب» مى گويد: منظور اين است كه ما شناخته ايم كه چه كسانى در جهاد و پيكار در صف هاى جلو هستند و چه كسانى در رديف هاى عقب مجاهدان و مبارزان.

4 - و «حسن» مى گويد منظور اين است كه: ما دانستيم كه چه كسانى در راه انجام خوبى ها و شايستگى ها شتاب مى ورزند و چه كسانى سستى مى ورزند.

5 - از ديدگاه «ابن عباس» منظور اين است كه: ما مى دانيم كه چه كسانى در نيايش و نماز در صف جلو قرار مى گيرند و چه كسانى در صف عقب؛ چرا كه پيش از فرود اين آيه، برخى براى رسيدن به پاداش نماز جماعت در صف جلو مى ايستادند و كسانى نيز بودند كه به منظور نگاه كردن به قامت زنان و پشت سر آنان، در صف عقب مى ايستادند، و اين آيه به همين تناسب فرود آمد.

6 - امّا «ربيع» مى گويد: پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مردم را به صف نخست نماز جماعت ترغيب نمود و فرمود: بهترين صف مردان، صف نخست نماز جماعت و بدترين صف آنان، صف آخر است؛ و بهترين صف زنان، صف آخر و بدترين آن صف اوّل است، و خدا و فرشتگان به صف نخست توجّه دارند.

در ادامه سخن در مورد رستاخيز مى افزايد:

وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ

و به يقين پروردگار توست كه مردم را در روز رستاخيز زنده مى سازد و براى حسابرسى گرد مى آورد.

إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ.

چرا كه او در كارهاى خود فرزانه و در امور بندگان و تدبير شئون هستى داناست.

نظم و پيوند آيات

به باور «ابومسلم» آيه شريفه «و انّا لنحن نحيى...» و آيات پس از آن، همه به آياتى پيوند مى خورند كه پيش از آنها در مورد ترسيم نعمت ها آمده است؛ چرا كه در آن آيات زنجيره اى از نعمت هاى خدا به مردم را به تابلو مى برد و از پى آن روشنگرى مى كند كه همه آنان فناپذيرند و خدا وارث همه آنان است و بدين وسيله مردم را به ارزش هاى مادى و دنيوى بى ميل، و نسبت به ارزش هاى معنوى و سراى آخرت ترغيب مى نمايد.

«قاضى» مى گويد: خدا در اين آيات ضمن ترسيم نعمت هاى گوناگون خود به بندگان، روشنگرى مى كند كه همه آنها فناپذيرند و آنها را براى اين كه ماندگار باشند نيافريده است، بلكه همه آنها را مقدّمه و وسيله اى براى سراى آخرت آفريده است.

و پاره اى نيز بر آنند كه: آفريدگار هستى پس از توجّه دادن مردم به نعمت هاى گوناگون زندگى، با يادآورى روز رستاخيز و موضوع زنده ساختن و ميراندن انسان ها، و علم و قدرت بى كران خدا نسبت به همه چيز و آفرينش دگرباره، بدين سان آنان را به توحيدگرايى و يكتاپرستى و فرمانبردارى برمى انگيزد.