/ سوره ابراهيم / آيه هاى 22 - 19
19 . أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ.
20 . وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ.
21 . وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا
إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ
اللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا
أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ.
22 . وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ
وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ
سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ
لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي
كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ
أَلِيمٌ.
ترجمه
19 - آيا نديده اى كه خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريده است؟! اگر بخواهد شما
را [ به آسانى از ميان ] مى برد و آفرينش تازه اى [ پديد ]مى آورد؛
20 - و اين، بر خدا [ ى توانا هرگز] دشوار نيست.
21 - و [ روز رستاخيز] همگى در پيشگاه خدا آشكار مى گردند، آن گاه ناتوانان به
كسانى كه سركشى كرده اند، مى گويند: ما پيروان شما بوديم [ كه به اين بدبختى افتاده
ايم ] . اينك آيا چيزى از عذاب خدا را مى توانيد از ما دورسازيد؟! [ خودكامگانِ
فريبكار ]مى گويند: اگر خدا ما را راه نموده بود، [ ما نيز] شما را راه مى نموديم.
اينك چه بى تابى نماييم و چه شكيبايى ورزيم، براى ما يكسان است [ و ]برايمان هيچ
گريزگاهى نخواهد بود.
22 - و هنگامى كه كار از كار گذشت، شيطان مى گويد: بى گمان خدا به شما وعده درست
داد [ و به آن وفا نمود] و من به شما وعده [ دروغينى ] دادم و [ در وعده ام ] با
شما تخلّف ورزيدم و من بر شما هيچ گونه چيرگى [ و سلطه اى كه آزادى و حق انتخاب
نداشته باشيد ]نداشتم، جز اين كه شما را فرا خواندم و شما مرا پاسخ مثبت داديد؛ از
اين رو مرا نكوهش نكنيد و خودتان را به باد نكوهش بگيريد. اينك نه من فريادرس شما
هستم و نه شما فريادرس من. من از اين كه شما پيش از اين مرا شريك خدا مى گرفتيد
بيزارم. آرى، بيدادگران عذابى دردناك خواهند داشت.
نگرشى بر واژه ها
بروز: آشكار شدن و پديدار شدن چيزى از اشتباه.
ضعفاء: اين واژه جمع «ضعيف» به مفهوم ناتوان است.
استكبار: خويشتن را به برترى و بزرگى جا زدن، و به ناروا خود را برتر دانستن و
نيز به مفهوم زورگويى آمده است.
تبع: پيروان؛ اين واژه به باور بسيارى جمع واژه تابع است و به باور «زجاج» مصدر
است كه به مفهوم صفت به كار رفته است.
مغنون عنّا: از ما دفاع كننده مى باشيد.
محيص: گريزگاه، راه فرار.
جزع: بى تابى.
اصراخ: رسيدن به فرياد كسى كه فريادرس مى خواهد.
تفسير
هدفدارى در كران تا كران آفرينش
قرآن در اين آيات، نخست به اصل هدفدارى آفرينش پرداخته و روشنگرى مى كند كه كران
تا كران هستى بر اساس حق آفريده شده و انسان نيز كه واژه اى بر تارك كتاب قطور
آفرينش است، براى ايمان و پرستش آفريده شده است، نه كفر و بيداد و نافرمانى خدا؛ در
اين مورد مى فرمايد:
أَ لَمْ تَرَ
آيا نديدى؟
واژه «رؤيت»، هم به مفهوم علم به كار رفته، و هم به مفهوم دريافت و ديدن كه در
اين آيه شريفه منظور ديدن است؛ و روى سخن به ظاهر با پيامبر گرامى صلى الله عليه
وآله است، امّا خطاب متوجه جامعه و امت مى باشد كه: هان اى مردم! آيا نديده ايد؟!
أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ
آيا نديده ايد و نمى دانيد كه خدا آسمان ها و زمين را بر طبق حكمت خود، بر اساس
حق آفريده است؟!
به باور «جبايى» واژه حق در آيه، به مفهوم دين و پرستش خدا آمده و منظور اين است
كه: خدا كران تا كران هستى را آفريد تا مردم او را بشناسند و بپرستند و در خور
پاداش گردند.
إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ.
اگر او بخواهد شما را از ميان برمى دارد و مى برد و به جاى شما مردم ديگرى را
پديد مى آورد؛ چرا كه هر كس بر پديد آوردن و بنياد چيزى توانا باشد، بر ويران ساختن
و نابود كردن آن نيز تواناست، مگر اين كه قدرتش را از او گرفته باشند.
آن گاه در تأكيد بيشتر همين حقيقت مى افزايد:
وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ.
و اين كار نابود ساختن شما و پديد آوردن مردمى ديگر به جاى شما، براى خدا دشوار
نيست.
صحنه اى از رويارويى فريبكاران با قربانيان فريب
در آيات گذشته به كيفر ششگانه تاريك انديشان و بيدادگران اشاره رفت، اينك در اين
آيه شريفه در ترسيم صحنه هايى از رويارويى فريب خوردگان و قربانيان بارگاه ستم با
سردمداران فريب و بيداد، مى فرمايد:
وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً
و روز رستاخيز همگى انسان ها در پيشگاه خدا آشكار مى گردند و ظالم و مظلوم،
ستمكار و ستمديده، فريبكار و قربانى فريب و سردمدار و دنباله رو، همه و همه حاضر مى
شوند.
در اين آيه، خدا از آستانه رستاخيز خبر مى دهد كه با فرا رسيدن آن همه مردگان از
دل گورها به خواست او برمى خيزند و در پيشگاه او براى حساب و كتاب آشكار مى شوند. و
از آنجايى كه آن روز و فرا رسيدنش ترديدناپذير است، فعل ماضى كه براى گذشته است، به
مفهوم آينده به كار رفته است.
«ابن عباس» در تفسير آيه شريفه مى گويد: اين آيه، به آيه «و لا يكاد يسيغه...»
پيوند دارد و منظور اين است كه در روز رستاخيز پيشوايان و رهروان، و سردمداران و
پيروان آنان همگى در پيشگاه خدا حاضر مى گردند.
در ادامه آيه شريفه به ترسيم صحنه اى از آن روز سهمگين و چگونگى رويارويى ميان
رهبران تاريك انديش و بيدادگر و رهروان و قربانيان فريب آنان، و سخنانى كه ميان دو
طرف مبادله مى گردد، پرداخته و مى فرمايد:
فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا
پس ناتوانان و دنباله روان نگون بخت به سردمداران و زورمندان و رهبران سركش خود
كه در دنيا به ناروا بر جايگاه شايستگان نشسته بوده اند و آشكار و نهان دستور جنايت
مى دادند، رو مى آورند و مى گويند:
إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ
اللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ
ما در دنيا پيروِ شما و در خط شما بوديم و از شما دنباله روى كرديم، اينك آيا مى
توانيد بخشى از عذاب خدا و كيفر گناهانى را كه به وسوسه و تحريك و فريب شما به آنها
دست يازيديم، از ما دور سازيد؟
آنان چون مى دانند كه سردمدارانشان نمى توانند همه بار گناهانشان را به دوش
كشند، مى پرسند آيا بخشى از آن را مى توانند به دوش كشند؟ و بدين سان روشن مى شود
كه «من» براى تبعيض است.
قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ
در مورد اين فراز سه نظر است:
1 - به باور «جبايى» و «ابومسلم» آنان در پاسخ قربانيان خويش مى گويند: اگر خدا
ما را به راه توحيدگرايى و اخلاص راه مى نمود و از كيفر سهمگين امروز نجات مى داد
ما هم مى توانستيم براى شما كارى كنيم، امّا دريغ و درد كه نه براى ما راه نجاتى
است و نه براى شما دنباله روان و قربانيان ما.
2 - امّا به باور پاره اى ديگر، مى گويند: اگر خدا ما را به دنيا باز مى گردانيد
تا تبهكارى هاى خويشتن را جبران كنيم، ما نيز در آنجا شما را به راهِ درست راه مى
نموديم.
3 - و «قاضى عبدالجبار» مى گويد: منظور اين است كه: اگر خدا ما را به راه دلخواه
خويش هدايت مى كرد و اينك از اين نگونسارى نجاتمان مى داد، ما نيز شما را هدايت مى
كرديم.
سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ
امّا دريغ و درد كه كار از كار گذشته است! و اينك چه بى تابى نماييم ويا شكيبايى
ورزيم، براى ما يكسان است و راه نجاتى در افق پديدار نيست و برايمان هيچ گريزگاهى
نخواهد بود و بايد همچنان در عذاب خدا بمانيم.
يك نكته درس آموز
در اين آيه شريفه از دنباله روى كوركورانه كه آفت جان مردم است، سخت نكوهش شده و
مردم به تفكّر و تدبّر و شناخت و گزينش و زندگى آگاهانه و آزادانه تشويق شده اند.
اميرمؤمنان عليه السلام به حارث همدانى فرمود: هان اى حارث! حق به چهره ها و
شخصيت ها و عناصر زورمدار و سرشناس شناخته نمى شود، از اين رو نخست حق را بشناس تا
حق جويان و حق پويان و حق پرستان و پاى بندان به حق و عدالت را بتوانى بشناسى.
يا حارث! الحق لا يعرف بالرجال، اعرف الحق تعرف اهله.(100)
و اينك ابليس و ابليسيان
در ادامه سخن در مورد روز رستاخيز، قرآن در اين آيه شريفه، در صحنه ديگرى، از
رويارويى ابليس و ابليسيان در روز رستاخيز سخن به ميان آورده و مى فرمايد:
وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ
و هنگامى كه كار از كار گذشت، شيطان مى گويد...
به باور همه مفسران منظور از شيطان در اينجا ابليس است كه در روز رستاخيز با
دوستداران و رهروان خود اين گونه صريح و روشن سخن مى گويد.
امّا به باور «ابن عباس» و «حسن» منظور اين است كه: هنگامى كه خدا ميان مردم
داورى فرمود و بهشتيان به سوى بهشت پرطراوت و زيبا خراميدند و دوزخيان به سوى آتش
شعله ور آن سرازير شدند، شيطان با مردم سخن آغاز مى كند و چنين مى گويد.
روشن است كه شيطان كوچكتر از آن است كه به اراده خود سخن گويد، بلكه به فرمان
خدا لب به سخن مى گشايد، با اين بيان آنچه او مى گويد به اذن خداست.
و «مقاتل» آورده است كه: براى شيطان منبرى از آتش مى گذارند و او از فراز آن
منبر آتشين دوزخيان را مخاطب مى سازد و مى گويد:
إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ
هان اى دوزخيان! خدا به شما در مورد فرا رسيدن روز سهمگين رستاخيز، زنده شدن
مردگان، حسابرسى روز قيامت و پاداش و كيفر امروز وعده داد و وعده اش نيز درست و بر
اساس حق بود...
وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ
و من نيز به شما به دروغ وعده دادم كه هيچ يك از اينها در كار نخواهد بود، و
اينك در وعده ام با شما تخلّف ورزيدم.
به باور پاره اى منظور اين است كه: من به شما وعده دادم كه اگر به وسوسه من گناه
كنيد كيفرى نخواهد بود، امّا به شما دروغ گفتم.
امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: هر آنچه به شما گفتم، اينك وفا نخواهم
كرد.
وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ
من هيچ سلطه و چيرگى بر شما نداشتم جز اين كه شما را به گناه و زشتى فرا خواندم
و شما خود به دعوت من پاسخ مثبت داديد و آمديد.
فَاسْتَجَبْتُمْ لِي
و آن گاه با اجابت دعوت من راه گناه و نافرمانى خدا را در پيش گرفتيد.
به باور برخى منظور اين است كه: من، نه شما را اجبار كردم و نه بر دعوت و وسوسه
و گفتارم دليل روشنگر و قانع كننده اى داشتم. با اين بيان استثنا منقطع مى باشد و
مفهوم سخن او اين است كه من تنها شما را وسوسه كردم و شما وسوسه و دعوت مرا پاسخ
مثبت داديد و با اختيار خود راه زشتى و گناه را در پيش گرفتيد و گام سپرديد.
فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ
پس مرا براى كيفر دردناكى كه به خاطر بدانديشى و زشتكارى گريبانگيرتان شده است
سرزنش نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد كه از فرمان خدا و دعوت پيامبران سرپيچى
نموديد و بى هيچ دليل و برهانى به دنبال من گام سپرديد.
ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ
اينك نه من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من.
إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ
شما تاريك انديشان و بيدادگران و نگونبختان گمراه مرا در پرستش و عبادت و
فرمانبردارى، همتا و شريك خدا قرار مى داديد، امّا من اينك نفرت خود را از اين
رفتار بى خردانه و و اپسگرايانه شما اعلان مى كنم و به آن كفر مى ورزم و هرگز خود
را شريك و همتاى خدا نمى دانم.
به باور «فرّاء» و بسيارى ديگر، تقدير آيه اين گونه است كه: «انّى كفرت بما
اشركتمونى به من قبل» من در زمان آدم، به خاطر سجده نكردن براى او به فرمان خدا،
شرك ورزيدم و شما مرا همتاى خدا قرار داديد، اينك من نفرت خود را از همه تاريك
انديشى هاو بيدادگرى ها و اشتباهات خود و شرك گرايى شما اعلام مى دارم.
إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ.
راستى كه بيدادگران عذابى دردناك خواهند داشت.
اين فراز، از ديدگاه پاره اى ادامه گفتار شيطان است، امّا به باور برخى سخن
خداست كه به پيروان شيطان هشدار مى دهد. به باور ما اين ديدگاه، بهتر به نظر مى
رسد.
يك نكته ظريف
از آيه شريفه اين نكته ظريف دريافت مى گردد كه شيطان تنها مى تواند مردم را
وسوسه و اغوا كند و نه فراتر از آن؛ بنابراين كيفر او نيز تنها به خاطر همين وسوسه
گرى و همين دعوت است نه چيز ديگر و اين كه بسيارى براى فريب خود و ديگران، گناه خود
را به گردن شيطان مى گذارند، پايه و اساس درستى ندارد و نشانگر حماقت و نادانى و
نداشتن شهامت است كه براى گناه خود مقصّر مى سازند و گناهكار ديگرى مى تراشند.