تفسير مجمع البيان جلد ۱۳

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۲ -


/ سوره ابراهيم / آيه هاى 18 - 11

11 . قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ.

12 . وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ.

13 . وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ.

14 . وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ.

15 . وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ.

16 . مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ.

17 . يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ.

18 . مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْ ءٍ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ.

ترجمه

11 - پيام آورانشان [ خيرخواهانه و روشنگرانه به آنان ] گفتند كه ما جز بشرى بسان شما نيستيم، امّا خدا بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [ و او را شايسته بداند ]منّت مى نهد [ و او را فرمان بعثت مى دهد]، و ما را نرسد كه جز به خواست خدا برهانى براى شما بياوريم. و ايمان آوردگان بايد تنها بر خدا اعتماد نمايند.

12 - و ما را چه شده است كه بر خدا اعتماد نكنيم با اين كه او راه هاى [ نيك بختى و نجات ] ما را براى ما رهنمون شده است؟! و ما بى گمان بر آزارى كه به ما مى رسانيد شكيبايى پيشه خواهيم ساخت. و توكل كنندگان بايد تنها بر خدا توكل نمايند.

13 - و آنان كه كفر ورزيدند، به پيام آورانشان گفتند: بى ترديد، [ ما ]شما را يا از سرزمين خودمان بيرون خواهيم راند، يا اين كه [ همه شما] به كيش ما بازخواهيد گشت. پس [ هنگامى كه پيام آوران خدا از حق پذيرى آنان نوميد شدند ]پروردگارشان به آنان وحى فرستاد كه بى گمان بيدادگران را نابود خواهيم ساخت.

14 - و شما را پس از آنان در اين سرزمين سكونت خواهيم داد، اين [ وعده ]براى كسى است كه از جايگاه [ و مقام والاى ] من در [ روز رستاخيز] بترسد و از تهديد من [ به راستى ] بهراسد.

15 - و [ پيامبران از بارگاه خدا پيروزى و] گشايش خواستند و [ آن گاه بود كه ]هر زورگوى ستيزه جويى نوميد [ و سرافكنده ] شد.

16 - فراروى او [ آتش هاى شعله ور] دوزخ است، و به او آبى از چرك و خون نوشانده مى شود.

17 - آن [ نوشابه نفرت انگيز و مرگبار] را جرعه جرعه [ و با رنج و سختى ]مى نوشد و نمى تواند آن را به آسانى فرو برد، و مرگ از هر سو به سراغش مى آيد امّا او مردنى و [ نابود] شدنى نخواهد بود و عذابى خشن [ و سهمگين ] فراروى او خواهد بود.

18 - وصف كسانى كه به پرودگارشان كفر ورزيدند، كردارهايشان بسان خاكسترى است كه در روزى طوفانى، تندبادى [ سخت ] بر آن بوزد؛ آنان از آنچه به دست آورده اند هيچ [ سودى ]نخواهند برد. اين است همان گمراهى دور و دراز.

نگرشى بر واژه ها

استفتاح: طلب گشايش و پيروزى.

خيبت: نوميدى و سرافكنديگى و رستگار نشدن.

جبر: برترى جويى وصف ناپذير و بسيار افراطى. واژه «جبّار» در مورد انسان نكوهش است، و در مورد خدا- بدان دليل كه مقام او در نهايت اوج و عظمت و ذات پاكش در دانش و قدرت و شكوه، وصف ناپذير است - ستايش و مدح مى باشد.

عنيد: حق ستيزى كه با وجود شناختِ حق آن را نمى پذيرد. اين واژه مبالغه «عاند» است.

وراء: پشت، فراروى؛ اين واژه گاه به مفهوم فراروى نيز آمده است.

صديد: چرك و خونى كه از زخم جريان مى يابد.

تجرّع: اندك اندك و مداوم.

اساغة: جارى كردن نوشابه در گلو.

اشتداد: سرعت بخشيدن به حركت با همه توان و امكان.

عاصف: تندباد.

تفسير

توكل و اعتماد به سرچشمه قدرت ها

در اين آيات، خدا به ترسيم پاسخ پيامبران در برابر حق ستيزى و بهانه جويى كفرگرايان پرداخته و مى فرمايد:

قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ

پيامبران آنان گفتند: آرى، ما به ظاهر جز انسانى همانند شما نيستيم و هرگز ادّعا نداريم كه فرشته ايم.

وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ

امّا خدا به هر كس از بندگان خود كه بخواهد نعمتى گران ارزانى مى دارد و با منّت نهادن بر او، وى را به مقام والاى رسالت برمى گزيند و براى ارشاد مردم، به او معجزه و نشانه مى دهد تا درستى دعوت او را گواهى كند؛ و خدا به ما اين لطف را نموده است.

وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ

و ما را هرگز نرسد كه جز به خواست خدا و در پرتو قدرت او، براى نشان دادن درستى دعوت خويش دليل و معجزه اى برايتان بياوريم.

وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

و ايمان آوردگان و مردمى كه به يكتايى خدا و رسالت پيامبرانش ايمان آورده اند بايد تنها بر خدا اعتماد نمايند.

در دومين آيه مورد بحث گفتار خيرخواهانه آنان را اين گونه ترسيم مى كند كه:

وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ

و ما را چه شده است كه بر خدا توكّل نكنيم؟! و چرا كارهاى خود را به او وانگذاريم؟

با اين بيان «ما»، پرسشى است. امّا پاره اى «ما» را براى نفى گرفته و مى گويند: منظور اين است كه: اگر به خداى يكتا توكّل و اعتماد نكنيم، عذرى نخواهيم داشت.

وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا

با اين كه او راه توكّل و اعتماد را به ما نشان داده و راه هاى نجات و نيكبختى را براى ما رهنمون شده است.

به باور پاره اى منظور اين است كه او ما را به راه هدايت و بر طريق شناخت خود راه نموده و براى عبادت و خودسازى، به ما توفيق ارزانى داشته و از آفت شرك و كفر دورمان ساخته و به ما پاداش بسيار ارزانى داشته است.

با اين بيان منظور اين است كه: اگر ما به راستى مردمى هدايت يافته باشيم نبايد جز به خداى يكتا توكل كنيم.

وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا

و ما بر آزار و اذيت شما شكيبايى خواهيم ورزيد؛ چرا كه او ما را يارى خواهد رساند.

وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ.

و توكل كنندگان بايد تنها بر خدا توكل كنند.

خدا اين حقايق و مفاهيم بلند را از پيامبران خويش، براى برترين و والاترين آنان محمّد صلى الله عليه وآله بيان مى كند تا او به آنان اقتدا كند و در برابر شرارت و جهالت تاريك انديشان و بيدادگران و شرك گرايان و تلاش در هدايت و ارشادشان، پايدارى و شكيبايى پيشه ساخته و به خدا اعتماد كند.

منطق پوسيده شرك و ارتجاع

اينك قرآن به ترسيم پاسخ تاريك انديشان و بيدادگران به دعوت خيرخواهانه و بشردوستانه و آسمانى پيامبران پرداخته و مى فرمايد:

وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا

و كفرگرايان به پيامبران خود گفتند: ما شما را از سرزمين و خانه و كاشانه خود بيرون مى رانيم، مگر اين كه همه شما به راه و رسم ما بازگرديد و كيش ما را بپذيريد.

فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ.

آن گاه بود كه خدا به پيامبرانش وحى فرمود كه ما اين خودكامگان و بيدادگران را نابود خواهيم ساخت؛ چرا كه پيامبران عدالتخواه و بشردوست از تاريك انديشى و عملكرد زشت و ظالمانه آنان به ستوه آمده و به بارگاه خدا شكايت برده بودند.

وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ

و پس از نابودى آنان شما را در سرزمين و وطن شان جاى خواهيم داد.

منظور اين است كه: اگر شما در برابر آنان پايدارى ورزيد و به رساندن پيام خدا همت گماريد، سرانجام آنان به كيفر كفر و بيدادشان نابود گرديده و شما وارث آنان خواهيد شد.

در روايت است كه: هر كس همسايه خويشتن را بيازارد، خدا زمين و خانه اش را به همسايه مظلوم او واگذار خواهد كرد.

ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي

اين موفقيت و رستگارى، رزق و روزى كسى مى گردد كه از حساب و كتاب خدا و كيفر او بترسد و از روزى كه در بارگاه او خواهد ايستاد بهراسد و به زشتى و گناه دست نيازد.

وَ خافَ وَعِيدِ.

و كسى كه از هشدار و كيفر من حساب برد.

از آيه شريفه كه تهديد كفرگرايان را ترسيم مى كند، به ظاهر چنين دريافت مى شود كه پيامبران پيش از بعثت خويش، پيرو راه و رسم و كيش و مذهب آنان بودند و پس از برگزيده شدن به مقام والاى رسالت به دين و آيين غالب و حاكم پشت كرده اند كه آنان مى گويند: شما را از سرزمين خود مى رانيم مگر اين كه به دين و كيش غالب ما بازگرديد؛ امّا واقعيت اين است كه اين پندار بى اساس آن تاريك انديشان و بيدادگران و شرك گرايان است، وگرنه پيامبران هرگز نه روزى به كيش زورمدارانه و خرافى و خردستيز و توجيه گر ظلم و بيداد آنان عقيده داشتند، و نه بر اساس آن زندگى را آغاز نموده و تربيت شدند.

كيفر خودكامگان

پيامبران با شكيبايى و پايدارى قهرمانانه به دعوت توحيدى و اصلاحى خويش ادامه دادند و تاريك انديشان و بيدادگران نيز در شرك و بيداد خود پاى فشردند و به اذيّت و آزار آنان پرداختند.

درست در آن شرايط سخت و شكننده بود كه آنان براى نجات از چنگال خونبار استبداد و يارى طلبى از سرچسمه قدرت ها و پيروزى ها، رو به بارگاه خدا آوردند.

قرآن در اين مورد مى فرمايد:

وَ اسْتَفْتَحُوا

و از او پيروزى و گشايش و راه نجات خواستند.

به باور برخى از جمله «مجاهد»، آنان از خدا خواستند تا بر كفر و شرك و بيداد پيروزشان سازد.

امّا به باور «جبايى»، واژه «فتح» به مفهوم حكم، و «فتاح» به معناى حاكم و داور است، و منظور اين است كه: پيامبران از خدا خواستند تا ميان آنان و امت هاى حق ستيزشان داورى كند.

وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ.

و آن گاه بود كه مردم زورگو و حق ستيز كه از حق دورى مى جستند، زيانكار و سرافكنده شدند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: تاريك انديشان وكفرگرايان سياه كار نيز بر آن بودند كه با دروغ شمردن دعوت پيامبران و تلاش شرارت بار بر ضد رهروان عدالتخواه و نوانديش و اصلاح طلب راه آنان، به هر صورت ممكن، حتى با خشونت و وحشت آفرينى عريان و ترور و ددمنشى ناجوانمردانه، بر آنان چيره گردند و هم چنان يكه تاز و مرزناشناس و افسار گسيخته حكم برانند.

در ادامه سخن به فرجام شوم اين زورگويان حق ستيز پرداخته و مى فرمايد:

مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ

فراروى اين خودكامگان سياه رو آتش هاى شعله ور دوزخ است.

«زجاج» در اين مورد مى گويد: آتش سوزان دوزخ فراروى اين زيانكاران و خودكامگان است و افزون بر چشيدن طعم تلخ زيانكارى، آتش دوزخ را نيز خواهند چشيد.

امّا به باور پاره اى، دوزخ پشت سر آنان است؛ چرا كه مى توان زمان را هنگامى كه نرسيده است پشت سر ناميد، چون از پشت سر به انسان مى رسد.

وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ.

و از چرك و خون كثيف و نفرت انگيزى كه در دوزخ از زنان آلوده دامان جريان مى يابد، نوشانده مى شوند.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود: اين نوشابه نفرت انگيز را به آنان نزديك مى سازند و آنان از آن، اظهار تنفّر مى كنند، امّا به ناگزير مى نوشند؛ هنگامى كه به دهانشان رسيد چهره هايشان گداخته مى گردد و پوست سر و صورتشان در آن مى ريزد؛ و زمانى كه نوشيدند، همه اعضاى درونى آنان متلاش گشته و از آنان دفع مى شود.

قرآن در آيه ديگرى در اين مورد مى فرمايد: و سقوا ماء حميماً فقطع امعائهم.(94)

و آبى جوشان به دوزخيان تيره بخت نوشانده مى شود كه روده هايشان را از هم فرو پاشد.

و نيز مى فرمايد: و ان يستغيثوا يغاثوا بماءٍ كالمهل يشوى الوجوه.(95)

و اگر فريادرسى بخواهند، به آبى چون مس گداخته كه چهره ها را بريان مى كند، يارى و فريادرسى مى گردند.

و از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود:

من شرب الخمر لم تقبل له صلوة اربعين يوماً، فان مات و فى بطنه شى ء من ذلك كان حقاً على اللّه ان يسقيه من طينة خبال و هو صديد اهل النّار و ما يخرج من فروج الزناة...(96)

كسى كه شراب بنوشد، تا چهل روز نمازش پذيرفته نمى شود، و اگر بميرد و چيزى از شراب در شكم او باشد، بر خداست كه از چرك و خون و خونابه اى كه از زنان آلوده دامان خارج مى گردد به او بنوشاند.

آن گاه افزود: اين خونابه هاى آلوده و نفرت انگيز را در دوزخ در ظرف هايى گرد مى آورند و به دوزخيان مى نوشانند و آنان با نوشيدن آنها روده و معده و اعضاى داخلى شان مى گدازد و فرومى پاشد.

يادآورى مى گردد كه نظير همين روايت از حضرت صادق عليه السلام نيز رسيده است.

در بيان ديگرى درباره كيفر دردناك زورگويان حق ستيز مى فرمايد:

يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ

حق ستيزان زورگو از آن نوشابه نفرت انگيز جرعه جرعه مى نوشند و نمى توانند به آسانى آن را فرو برند، امّا ناگزير از نوشيدن آنند.

وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ

و سكرات مرگ از هر سو آنان را تهديد مى كند و با فشارها و سختى هاى آن دست به گريبانند و مرگ را با همه وجود، از درون و برون و حتى از سوى موهاى سر خود حس مى كنند.

به باور برخى از جمله «ابن عباس» و «جبايى» منظور اين است كه آنان همه جا با مرگ رو به رو هستند و مرگ از فراز سر و زير پا، از چپ و راست و پس و پيش به آنان چنگان و دندان نشان مى دهد.

وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ

و با اين كه همه اسباب مرگ و نيستى و سختى هاى آن گريبانشان را گرفته و آزارشان مى دهد، و تك تك آنها در اين جهان براى از پا درآوردن انسان كافى است، با اين وصف آنان در دوزخ نمى ميرند و همچنان زير فشار و در چنگال عذاب خواهند بود.

در آيه ديگرى اشاره به اين وضعيت وخامت بار دوزخيان دارد كه مى فرمايد:

لا يقضى عليهم فيموتوا...(97)

بر آنان حكم مرگ صادر نمى گردد تا بميرند.

وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ.

و عذابى خشن و سهمگين فراروى خود خواهند داشت.

«كلبى» مى گويد: منظور اين است كه آنان پس از اين عذاب مرگبار، عذابى سخن تر و دردناك تر و دشوارتر خواهند داشت.

در آخرين آيه مورد بحث، قرآن پرده از روى حقيقت ديگرى برداشته و مى فرمايد:

مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ

وصف كار كسانى كه به پروردگارشان كفر ورزيدند...

به باور «فراء» منظور اين است كه: گويى كارهاى كسانى كه به پروردگارشان كفر ورزيدند...

با اين بيان مضاف حذف شده است؛ چرا كه قرينه اى كه نشانگر آن باشد در ادامه آيه آمده است.

امّا به باور «سيبويه» منظور اين است كه: از داستان هايى كه براى تو بيان مى كنيم، وصف كسانى است كه كفر ورزيده اند...

أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ

كردارشان بسان خاكسترى است كه تندبادى بر آن بوزد و آن را به هر سو بپراكند.

لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْ ءٍ

همان گونه كه كسى نمى تواند آن خاكستر بر باد رفته را گردآورى كند، كفرگرايان نيز نمى توانند از عملكرد خود سودى برند.

در آيه ديگرى در اين مورد مى فرمايد:

و قد منا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً.(98)

و به هر گونه كارى كه انجام داده اند مى پردازيم و آن را بسان گردى پراكنده مى سازيم.

ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ.

و اين عملكرد زشت و ظالمانه و ميان تهى تاريك انديشان و بيدادگران، گمراهىِ دور و دراز، و فاقد هر سود و ثمره اى براى آنان است.

آيه شريفه نشانگر پوچى پندار جبرگرايان است؛ چرا كه عملكرد زشت و ظالمانه زورگويان و حق ستيزان را به آنان نسبت مى دهد، و اگر عملكرد آنان - همان گونه كه جبرگرايان مى پندارند - آفريده خدا بود،نمى بايستى در آيه، به آنان اضافه شده و به آنان منسوب گردد.

پرتوى از آيات

كيفرهاى ششگانه اى كه در انتظار خودكامگان است

در آيات درس آموز و انسانسازى كه گذشت، آفريدگار هستى تاريك انديشان زورگو و خودكامه و تعصب انگيز و خرافه ساز را از اين كيفرهاى سهمگين و وحشتناك هشدار مى دهد تا شايد به خود آيند و به خود و ديگران ستم نكنند و راه آزادى و آبادانى و رشد و توسعه را بر روى جامعه ها مسدود نسازند:

1 - نوميدى و زيانكارى جبران ناپذير

وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ.

و هر زورگو و خودكامه حق ستيزى نوميد و زيانكار شد.

2 - آتش شعله ور دوزخ

مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ

از پى اين نوميدى و خسران جبران ناپذير آتش سوزان دوزخ را خواهند داشت.

3 - نوشانده شدن از مواد چركين

وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ

در درون آتش هاى شعله ور دوزخ هنگامى كه تشنه مى شوند از آب بدبو و گنديده و چركينى كه از زنان آلوده خارج مى شود، نوشانده مى شوند.

4 - تحميل بدترين و نفرت انگيزترين عذاب ها به كيفر زورگويى

يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ

خودكامگان و زورگويان ازآن خونابه و نوشابه نفرت انگيز سخت بيزارى مى جويند و نمى خواهند آن را فرو برند و بنوشند، امّا به اجبار به آنان خورانده مى شود.

5 - و هر لحظه هزاران مرگ و نابودى گريبانگيرشان مى شود.

وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ

و مرگ از هر سو به سراغشان مى آيد، امّا نمى ميرند تا از عذاب مرگبار نجات يابند!

6 - و پس از اين همه، عذابى سخت تر و خشن تر و سهمگين تر خواهند داشت.

وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ

و عذابى خشن و سهمگين فراروى خود خواهند داشت.

و اين همه بدبختى و نگونسرى و كيفر و عذاب سهمگين - كه قرآن بر مى شمارد - اثر طبيعى تاريك انديشى و بيداد و اسبتداد و ستمى است كه در زندگى در حق ديگران روا داشتند و حقوق انسانى و كرامت و شرافت و امنيّت و آزادى مردم را پايمال نموده، و راه رشد و توسعه را بر روى جامعه هامسدود ساخته و هشدارهاى خدا و پيامبرانش را نشنيده گرفتند.(99)