/ سوره يونس / آيه هاى 93 - 83
83 . فَما امَنَ لِمُوسى اِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِنْ
فِرْعَوْنَ وَمَلاَئِهِمْ اَنْ يَفْتِنَهُمْ وَاِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِى
الْاَرْضِ وَاِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ.
84 . وَقالَ مُوسى يا قَوْمِ اِنْ كُنْتُمْ امَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ
تَوَكَّلُوا اِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ.
85 . فَقالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا فِتْنَةً
لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ.
86 . وَنَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرينَ.
87 . وَاَوْحَيْنا اِلى مُوسى وَاَخيهِ اَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ
بُيُوتاً وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَاَقيمُوا الصَّلوةَ وَبَشِّرِ
الْمُؤْمِنينَ.
88 . وَقالَ مُوسى رَبَّنا اِنَّكَ اتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَاَهُ زينَةً
وَاَمْوالاً فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ رَبَّنَا
اطْمِسْ عَلى اَمْوالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلايُؤْمِنُوا حَتّى
يَرَوُا الْعَذابَ الْاَليمَ.
89 . قالَ قَدْ اُجيبَتْ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقيما وَلاتَتَّبِعانِّ سَبيلَ
الَّذينَ لايَعْلَمُونَ.
90 . وَجاوَزْنا بِبَنى اِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَاَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ
وَجُنُودُهُ بَغياً وَعَدْواً حَتّى اِذا اَدْرَكَهُ الْغَرْقُ قالَ امَنْتُ
اَنَّهُ لااِلهَ اِلاَّ الَّذى امَنَتْ بِهِ بَنُو اِسرائيلَ وَاَنَا مِنَ
الْمُسْلِمينَ.
91 . الْئنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ.
92 . فَالْيَوْمَ نُنَجّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ايَةً وَاِنَّ
كَثيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ اياتِنا لَغافِلُونَ.
93 . وَلَقَدْ بَوَّأْنا بَنى اِسْرائيلَ مُبَوَّاَ صِدْقٍ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ
الطَّيِّباتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتّى جاءَهُمُ الْعِلْمُ اِنَّ رَبَّكَ يَقْضى
بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ.
ترجمه
83 - و [در آغاز دعوت ] كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى [چند] از
قوم او، در حالى كه [آنان نيز] از فرعون و سردمدارانشان [غرق ] در [دلهره و ]هراس
بودند كه مباد آنان را شكنجه نمايند. راستى كه فرعون در آن سرزمين برترى جويى،
[بيداد پيشه ] و از اسرافكاران بود.
84 - و موسى [به همان ايمان آوردگان ] گفت: اى قوم من! اگر [به راستى ]به خدا،
ايمان آورده ايد، پس بر او اعتماد كنيد اگر [به راستى ] تسليم فرمان او هستيد.
85 - پس [آنان ] گفتند: ما، تنها بر خدا توكل نموده ايم، [و آنگاه دست به سوى
آسمان گشودند كه ] پروردگارا ما را [وسيله ]آزمونى براى اين مردم بيداد پيشه
مگردان.
86 - و ما را به رحمت [و بخشايش ] خود از [شرارت ] مردم كفر گرا نجات بخش.
87 - و [ما] به موسى و برادرش وحى فرستاديم كه: شما دوتن براى قوم خود در
[سرزمين ]مصر سراهايى فراهم آوريد و سراهايتان را رو به روى هم قرار دهيد و نماز را
به پاداريد. و [تو اى موسى ]به ايمان آوردگان بشارت ده [كه فرجام خوش و رستگارى
سراى آخرت از آن مردم با ايمان است ].
88 - و موسى گفت: پروردگارا، تو به فرعون و اشراف [تبهكار قوم ]او در زندگى اين
جهان زيور و داراييهايى [افسانه اى ] ارزانى داشته اى؛ پروردگارا! در نتيجه آنان
[با بهره ورى ظالمانه [از اين ثروت و امكانات مردم را] از راه [سعادت آفرين ]تو
گمراه مى سازند؛ پروردگارا! [اكنون كه آنان گمراهگرى پيشه ساخته اند، به كيفر بيداد
شان ]داراييهايشان را نابود ساز و دلهايشان را سخت [و تيره ]گردان كه ايمان نياورند
تا عذاب دردناك [تو را] ببينند.
89 - [خدا] فرمود: دعاى هر دوتنِ شما پذيرفته شد؛ پس پايدارى ورزيد و راه [و رسم
]كسانى را كه نمى دانند پيروى نكنيد.
90 - و فرزندان اسرائيل را [سرانجام ] از درياگذرانديم؛ و فرعون و سپاهيانش از
سرستم و تجاوز، آنان را دنبال كردند، تا آنگاه كه [فرعون ] در آستانه غرق شدن [در
آب ]قرار گرفت، گفت: اينك ايمان آوردم كه هيچ خدايى جز آن [خداى توانايى ] كه
فرزندان اسرائيل به او ايمان آورده اند، نيست و من از گردن نهادگان [به فرمان او
]هستم.
91 - [امّا ندا آمد كه: اكنون ايمان مى آورى و فرمان خدا را گردن مى گذارى ]؟!
در حالى كه پيش از اين [سركشى و ]نافرمانى نمودى و از تبهكاران [روزگار ]بودى.
92 - پس امروز پيكر بى جانت را به بلندى [ساحل ] مى افكنيم، تابراى كسانى كه از
پى تو خواهند آمد [و در اين سرا خواهند زيست، درسِ ]عبرتى باشد، و راستى كه بسيارى
از مردم از نشانه هاى [قدرت و تدبير شگرف ] ما غافل هستند.
93 - و به راستى كه ما فرزندان اسرائيل را در جايگاه [و موقعيت ]نيكويى منزل
داديم، و از [نعمت هاى پاك و ]پاكيزه به آنان روزى ارزانى داشتيم. و آنان به كشمكش
[و رويارويى ]برنخاستند، مگر پس از آنكه دانش [و آگاهى ]برايشان آمد. بيقين
پروردگارت در روز رستاخيز درباره آنچه بر سرِآن كشمكش مى نمودند ميانشان داورى
خواهد كرد.
نگرشى بر واژه ها
«ذريّه»: نسل، فرزندان و گروهى از نسل قوم.
«فتنه»: اين واژه در اصل به مفهوم بلا و گرفتارى است كه امور باطنى را آشكار مى
سازد، و به مفهوم آزمون و امتحان نيز آمده است؛ چرا كه استعدادهاى انسان را پديدار
مى سازد.
«تبوّءا»: برگيريد و فراهم سازيد.
«طمس»: محو و نابود ساختن آثار.
«مجاوزة»: عبور از مرزها و حدود مقرّر.
«اتباع»: پيروى نمودن.
«بغى»: سركشى و گردن فرازى ناروا.
«عدوان»: ستم و بيداد.
«نجوة»: بلنداى ساحل كه امواج آب به آنجا مى رسد.
تفسير
سرگذشت ايمان آورندگان به دعوت موسى در اين آيات، قرآن شريف با ترسيم
سومين مرحله رويارويى موسى و فرعون به سرگذشت ايمان آوردگان به دعوت توحيدى او
پرداخته و مى فرمايد:
فَما امَنَ لِمُوسى اِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ
پس از اين فراز و نشيب و رويارويى حق و باطل و معجزات آشكارى كه موسى آورد، تنها
گروهى از فرزندان قوم او حق را پذيرفتند و به او ايمان آوردند.
گفتنى است كه در مورد ضمير «قومه» دو نظر است:
1 - به باور گروهى اين ضمير به «فرعون» بر مى گردد كه در اين صورت تفسير آيه اين
است كه: تنها فرزندانى از قوم فرعون به موسى ايمان آوردند.
2 - امّا به باور گروهى ديگربه «موسى» برمى گردد كه در اين صورت تفسير آيه اين
گونه است كه: تنها فرزندانى از قوم موسى به آن حضرت ايمان آوردند.
طرفداران ديدگاه نخست
در اين مورد كه اين شمار اندك ايمان آوردگان به دعوت توحيدى موسى چه كسانى
بودند، از سوى طرفداران ديدگاه نخست كه ضمير را به «فرعون» برمى گردانند، سه نظر
رسيده است:
1 - گروهى از جمله «ابن عباس» بر آنند كه منظور از اينان، همانهايى هستند كه
مادرانشان از فرزندان اسرائيل، و پدرانشان از قوم فرعون بود؛ اينان به مادران و
داييهاى خود اقتدا نموده و حق را پذيرفتند و ايمان آوردند.
2 - امّا گروهى ديگر از جمله «عطيّه» بر آنند كه اين گروه از قوم فرعون بودند كه
چهره هاى شناخته شده اى چون همسر فرعون، مؤمن آل فرعون، آرايشگر خانواده او و
كنيزكى آگاه، از جمله آنان به شمار مى رفتند.
3 - و به باور پاره اى آنان گروهى از قوم فرعون بودند كه پس از تعمّق در آيات و
معجزات آشكار موسى به او ايمان آوردند.
طرفداران ديدگاه دوّم
ديدگاه اين گروه نيز در مورد ايمان آوردگان به موسى يكسان نيست:
1 - به باور گروهى از اينان از جمله «جبايى» آنان گروهى از فرزندان اسرائيل
بودند كه ديكتاتور زمانشان آنان را براى فراگرفتن جادو برگزيده و در شمار ياران او
درآمده بودند، امّا در جريان رويارويى باموسى و معجزات شگرف او ايمان آوردند و از
دستگاه استبداد بريدند.
2 - امّا به باور گروهى ديگر همچون «ابن عباس» - در روايت ديگرى - اينان از قوم
موسى بودند، و شمارشان نيز به ششصد هزار نفر مى رسيد، امّا بدان دليل در آيه شريفه
از آنان به شمارى اندك تعبير شده است كه در برابر قدرت دوزخى و امكانات بسيار
استبداد حاكم، ناچيز و ناتوان بوده و به ذلّت و ناتوانى كشيده شده بودند.
3 - و «مجاهد» بر آن است كه: منظور فرزندان آن كسانى هستند كه موسى به سوى آنان
بر انگيخته شد و باگذشت زمان پدرانشان جهان را بدرود گفتند و فرزندانشان جاى آنان
را گرفتند.
عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلاَئِهِمْ اَنْ يَفْتِنَهُمْ
در حالى كه آنان هم از خشم و آزار فرعون و زورمندان حاكم بر خود، هماره در دلهره
و هراس بودند كه مباد آنان را از دين و آيين توحيديشان بازگردانند و به رنج و فشارى
در افكنند كه پايدارى و شكيبايى بر آن، و ايستادگى بر ايمان خود نداشته باشند و
ازدين بيرون روند. و اين ترس و دلهره به خاطر آن بود كه فرعون و سپاهش، بنى اسرائيل
را سخت زيرفشار و شكنجه داشتند و هماره باخشونت و شدّت عمل با آنان برخورد نموده و
هرندايى را خاموش مى ساختند.
وَاِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِى الْاَرْضِ
و راستى كه فرعون برترى جويى خود خواه در آن سرزمين بود و براساس گردنكشى و
طغيان و حق كشى حكم مى راند.
وَاِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ.
و از كسانى بود كه در نافرمانى خدا و گناه، حدّ و مرزى نمى شناخت و از
اسرافكاران بود؛ چرا كه از سويى خود را خداى مردم جا مى زد و همه را به پرستش خود
مجبور مى ساخت، و از دگر سو در كشتار وبيداد هيچ مرزى نمى شناخت.
ياد آورى مى گردد كه واژه «اسراف» به مفهوم گذشتن از حدّ و مرز، در هر كار و هر
چيزى است.
دميدن روح ايمان و اعتماد به خدا قرآن، در اين آيه شريفه به بيان موسى مى پردازد
كه در راه دميدن روح ايمان و توكّل به دلها و جانهاى كسانى كه به او ايمان آورده
بودند، گفت:
وَقالَ مُوسى يا قَوْمِ اِنْ كُنْتُمْ امَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ
تَوَكَّلُوا اِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ.
هان اى قوم من! اگر به راستى همان گونه كه به زبان مى گوييد، در كران تاكران دل
به خدا ايمان آورده و به راستى تسليم فرمان او هستيد و مسلمانيد، تنها بر خدا
اعتماد نماييد.
در آيه مورد بحث، نخست از ايمان سخن به ميان آمده و آنگاه از اسلام، چرا كه هردو
به مفهوم باور داشتن و گواهى نمودن يكتايى خدا و فرمانبردارى از اوست، و منظور آيه
شريفه در حقيقت اين است كه: هان اى مردم! اگر به راستى ايمان آورده ايد، در برابر
فرمان او تسليم گرديد ونافرمانى نكنيد.
و اين درس سازنده و افتخار آفرين را مى دهد كه مردم با ايمان بايد هنگام فرود
بلاها و رنجها، به خدا توكّل كنند و با ايمان و اطمينان به تدبير شايسته و بايسته
او كار خود را به او واگذارند و تسليم فرمانش گردند.
در اين آيه، خدا از فرمانبردارى آن مردم باايمان خبر داده و روشنگرى مى كند كه
آنان درس انسانساز پيامبر شان را شنيدند و در پاسخ او گفتند كه:
فَقالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا
ما تنها بر خدا توكّل نموده ايم.
و آنگاه دست ها را به سوى آسمان گشودند كه:
رَبَّنا لاتَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ.
پروردگارا مارا وسيله آزمون براى ستمكاران قرار مده.
به باور «مجاهد» منظور اين است كه: پروردگارا به بيداد گران اين نيرو و قدرت را
مده كه بتوانند با بيداد خود ما را به ترك دين و آيين خويش و اعلان و اظهار آن
ناگزير سازند.
و به باور پاره اى ديگر از جمله «حسن» منظور اين است كه پروردگارا، فرعون و دار
و دسته او را بر ما پيروز و چيره مساز تا كفر گرايان فريفته آنان و كفرگرايى آنان
گردند و به ما طعن زنند و بگويند: اگر اينان بر حق بودند از ما شكست نمى خوردند و
ما بر آنان چيره نمى شديم.
در روايتى كه «زراره» از دو پيشواى راستين حضرت باقر و صادق (عليهما السلام) در
تفسير آيه آورده اند، معناى آيه شريفه از ديدگاه آن دو بزرگوار چنين است:
پروردگارا، اينان را بر ما چيره مساز تا در نتيجه آنان را به وسيله ما امتحان كنى.
وَنَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرينَ.
و به رحمت و بخشايش خود، مارا از شرارت مردم كفر گرا و بيداد گرى كه ما را به
بردگى و اسارت خود گرفته و كارهاى طاقت فرسا و شغلهاى پست را به ما مى سپارند،
رهايى بخش.
سازندگى درون و برون در اين آيات نيز سخن از دوگروه بنى اسرائيل و فرعونيان است
كه خدا مى فرمايد:
وَاَوْحَيْنا اِلى مُوسى وَاَخيهِ اَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ
بُيُوتاً
و ما به موسى و برادرش هارون وحى نموديم و به آن دو دستور داديم كه براى مردم با
ايمان در شهر مصر، خانه هايى بسازيد كه در آن زندگى كنيد.
وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً
در تفسير اين فراز سه نظر آمده است:
1 - «حسن» مى گويد : هنگامى كه خدا فرعون را به امواج آبها سپرد و موسى وارد مصر
گرديد، در آنجا فرمان يافت تا مسجدها و عبادتگاه هايى بسازد تا در آنها نام بلند و
پرشكوه خدا به عظمت برده شود، و مقرر گرديد كه آن مسجد ها را رو به قبله و كعبه
بنياد نمايد؛ چرا كه قبله آنان همان كعبه و خانه خدا بود.
2 - امّا گروهى از جمله «ابن عباس»، «مجاهد»، «سدى» و... آورده اندكه: فرعون
دستور داد معبدها و مسجد هاى بنى اسرائيل را ويران ساخته و از عبادت و نماز شان
جلوگيرى كنند؛ از اين رو آفريدگار هستى فرمان داد تا آنان معبدها و نماز خانه هايى
در سراهاى خويش بسازند و در آنجا نماز گزارند تا بدين وسيله از شرارت فرعون در امان
باشند. با اين بيان مفهوم آيه اين است كه: خانه ها و سراهاى خود را پرستشگاه قرار
دهيد و درون آنها نماز بخوانيد تابدين وسيله از ترس و شرارت فرعون در امان باشيد.
3 - و از «سعيد بن جبير» آورده اند كه معناى آيه اين است كه: خانه هاى خود را رو
به روى يكديگر و در كنار هم قرار دهيد و در يك سوى شهر متمركز گرديد.
وَاَقيمُوا الصَّلوةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ.
و نماز را همچنان پر معنويت و پرشكوه به پاداريد و بر انجام شايسته و بايسته آن
مراقبت كنيد، و تو اى موسى! ايمان آوردگان را به بهشت پرطراوت و زيبا و وعده خدا و
پاداش پرشكوه ونعمت هاى گوناگون مژده ده.
به باور برخى در آخرين جمله از آيه شريفه روى سخن به پيامبر گرامى اسلام است كه:
و تو اى محمدصلى الله عليه وآله وسلم به ايمان آوردگان بشارت ده.
در ششمين آيه مورد بحث سخن تفكر انگيز و هشدار دهنده موسى را ترسيم مى كند كه بر
يكى از عوامل انحراف، و حق ستيزى فرعون و فرعونيان انگشت نهاده و مى گويد:
وَقالَ مُوسى رَبَّنا اِنَّكَ اتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَاَهُ زينَةً وَاَمْوالاً
فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا
و موسى گفت: پروردگارا! توبه فرعون و درباريان و دارو دسته اش زر و زيور و
داراييهاى بسيار در زندگى اين جهان داده اى.
منظور از زر وزيور جامه هاى رنگارنگ ووسايل آرايش و طلا و نقره است، پاره اى نيز
بر آنند كه منظور از «زيور» زيبايى چهره و سلامت بدن و قامت بر افراشته و خوب و دل
نشين است.
رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ
در آيه شريفه «لام» براى نتيجه و هدف آمده و منظور اين است كه: پروردگارا،
سرانجامِ كار آنان چنان است كه مردم را از راه و رسم تو گمراه سازند و به بيراهه
كشند. با اين بيان «لام» مورد اشاره براى بيان علت نيست؛ چرا كه ما در پرتو دليلهاى
روشن و روشنگر مى دانيم كه خدا هرگز پيامبرى نمى فرستد تا مردم را به گمراهى
فراخواند و يا در انديشه گمراهى آنان باشد، همان گونه كه ثروت و نعمت را نيز به
مردم ارزانى نمى دارد تاگمراه گردند.
به باور برخى در آيه شريفه «لا» در تقدير است و مفهوم آيه اين گونه مى باشد كه:
تا از راه تو گمراه نگردند؛ «لئلا يضلّوا عن سبيلك». درست بسان اين آيه شريفه كه مى
فرمايد: «شهدنا أن تقولوا يوم القيامة»(78) كه در اصل، لئلا تقولوا مى باشد.
پاره اى نيز بر آنند كه «لام» مورد اشاره براى نفرين و اعلان بيزارى آمده و
تفسير آيه اين است كه: پروردگارا اينان را در همين گمراهى وسرگشتگى نگاه دار. و
موسى بدان دليل اين نفرين را بر آنان كرد كه از راه وحى و رسالت خوب مى دانست كه
آنان ايمان نخواهند آورد، و بدين وسيله از آنان بيزارى جست، درست همان گونه كه
انسان از شيطان بيزارى مى جويد.
ياد آورى مى شود كه ادامه آيه شريفه نيز گواه اين ديدگاه است كه مى گويد:
رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى اَمْوالِهِمْ
پروردگارا ثروتها و امكانات آنان را بى اثر و نابود ساز.
واژه «طمس» به مفهوم بى اثر و بى خاصيت ساختن است و در آيه شريفه منظور اين است
كه پروردگارا داراييهاى آنان را از راهى كه از آن بهره مى برند دگرگون ساز تا از
اين پس هيچ بهره اى از آن نبرند.
در اين مورد گروهى از جمله «مجاهد» و «قتاده» آورده اند كه همه نعمت ها و
داراييهاى آنان - حتى شكر و مواد شيرينى - بى خاصيت گرديد و به سنگ تبديل شد.
وَاشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ
در تفسير اين فراز سه نظراست:
1 - به باور برخى منظور اين است كه: پس از آنكه داراييهاى آنان را نابود ساختى
آنان را در همين شهر پابرجا ساز تا به جاى ديگر نروند؛ چرا كه اين كار آنان را به
رنج و فشار بيشترى مى افكند.
2 - امّا به باور برخى ديگر منظور اين است كه : پس از نابود ساختن ثروت آنان،
خودشان را نيز نابود ساز.
3 - و از ديدگاه پاره اى نيز منظور اين است كه دلهاى آنان را سخت و تيره گردان و
بردلهاى آنان مهر بگذار.
فَلايُؤْمِنُوا حَتّى يَرَوُا الْعَذابَ الْاَليمَ.
در مورد اين فراز از آيه شريفه از نظر اعراب و معنا ديدگاه ها متفاوت است:
1 - به باور برخى جمله «فلا يؤمنوا...» از نظر اعراب منصوب و جواب امر است كه:
پروردگارا، دراييهاى آنان را بى اثر و نابود ساز... كه ديگر ايمان نياورند تا آنگاه
كه عذاب دردناك تو را ببينند.
2 - امّا به باور برخى ديگر اين جمله از نظر اعراب منصوب است، امّا به جمله
«ليضلّوا...» پيوند مى خورد و منظور اين است كه ... تا آنان گمراه گردند و در نتيجه
ايمان نياورند.
3 - ازديدگاه پاره اى اين فراز از آيه مجزوم است، و مفهوم آن نفرين مى باشد كه:
پروردگارا اينان تا آنگاه كه عذاب دردناك را مى بينند، ايمان نياورند.
4 - و از ديدگاه پاره اى ديگر مفهوم آيه اين است كه: اينان تا آنگاه كه عذاب را
نبينند، از روى اجبار نيز ايمان نخواهند آورد؛ و در همان حال از روى اختيار نيز
ايمان نخواهند آورد.
نويد خدا به موسى و هارون در ادامه سخن در اين مورد، آفريدگار هستى به موسى و
برادرش هارون نويد مى دهد كه دعاى آنان را پذيرفته است:
قالَ قَدْ اُجيبَتْ دَعْوَتُكُما
خدا، در پاسخ دعاى آنان فرمود: اين دعاى شما پذيرفته شد.
به باور گروهى از جمله «عكرمه»، «ربيع» و ديگران، موسى دستها را به سوى آسمان
گشود و بر ضد فرعون و فرعونيان دعا كرد و «هارون» آمين گفت؛ و خداى پر مهر دعاى آن
دو را پذيرفت و هردو را دعاكننده ناميد؛ چرا كه مفهوم «آمين» گفتن نيز تقاضا از
بارگاه خدا و دعاست؛ از اين رو آيه شريفه هارون را نيز دعا كننده مى داند.
فَاسْتَقيما
بنابر اين در راه حق و عدالت پايدارى ورزيد.
به باور برخى منظور اين است كه : شما دوتن طبق فرمان خدا، در پند واندرز دادن به
مردم و هشدار از عذاب ودعوت آنان به سوى خدا پايدارى ورزيد.
و «ابن جريح» مى گويد: پس از اين دعاى موسى و هارون، فرعون چهل سال ديگر زندگى
كرد و آنگاه وعده خدا تحقق يافت.
ياد آورى مى گردد كه اين مفهوم در روايتى از حضرت صادق عليه السلام نيز آمده
است.
وَلاتَتَّبِعانِّ سَبيلَ الَّذينَ لايَعْلَمُونَ.
و راه كسانى را كه حقايق را نمى دانند و خدا و پيامبران او را نمى شناسند و
ايمان ندارند پيروى نكنيد.
و بدين وسيله آفريدگار پر مهر و فرزانه، به دو پيامبر خويش هشدار مى دهد.
فرجام سياه استبداد گران در اين آيات قرآن شريف به ترسيم فرجام سياه استبدادگران
پرداخته و مى فرمايد:
وَجاوَزْنا بِبَنى اِسْرائيلَ الْبَحْرَ
و فرزندان اسرائيل را از دريا عبور داديم، وآنان از آنجا به سلامت گذشتند.
چگونگى اين عبور دادن اين گونه بود كه خدا در پرتو قدرت و فرمان خود كف دريا را
خشك گردانيد و امواج كوه پيكر آبها را شكافت و به دوازده بخش تقسيم كرد و راههاى
عبور آنان را گشود.
فَاَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغياً وَعَدْواً
و فرعون و سپاهيانش به انگيزه ستم و تجاوز به آنان، به تعقيبشان پرداختند.
چگونگى اين تعقيب
پس از پذيرفته شدن دعاى موسى وهارون، خدا به آن دو دستور داد كه فرزندان اسرائيل
را شبانه از مصر حركت دهد.
موسى پس از دريافت فرمان خدا، آنان را تا كنار دريا هدايت كرد و بامداد روزديگر
فرعون و سپاهيانش به دنبال آنان حركت كردند و به آنان نزديك شدند. خدا به موسى
دستور داد عصاى خود را به دريا زند و آبها را بشكافد. و از پى آن موسى چنين كرد و
با شكافته شدن آبها دوازده راه پديد آمد و هر شكافى به صورت راهى خشك و هموار براى
يكى از «اسباط» و تيره هاى دوازده گانه بنى اسرائيل گرديد و ميان هر راهى، آبها
بسان كوهى روى هم انباشته شد، و شبكه ها و پنجره ها پديد آمد كه آنان به هنگام عبور
يكديگر را مى ديدند. درست در اين هنگام بود كه فرعون و سپاهيانش به دريارسيدند،
وشرايط آنجا را آن گونه ديدند و از ورود به دريا بيمناك شدند. فرعون كه سوار بر
مركب بود، در كنار ساحل ايستاد و با توقّف او، همه توقف كردند. امّا از آنجايى كه
آفريدگار هستى نفرين موسى در مورد آن تجاوز كاران را پذيرفته بود، فرشته وحى از
پيشاپيش فرعون به صورت سوارى به دريازد و مركب فرعون نيز از پى آن روان گرديد و
ميكائيل نيز از پى سپاه فرعون، همه آنان را به سوى راههايى كه موسى به فرمان خدا
براى عبور بنى اسرائيل گشوده بود سوق داد و هنگامى كه همگى وارد دريا شدند بناگاه
آبهابه هم پيوست و آنان را فراگرفت.
حَتّى اِذا اَدْرَكَهُ الْغَرْقُ قالَ امَنْتُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلاَّ الَّذى
امَنَتْ بِهِ بَنُو اِسرائيلَ وَاَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ.
و هنگامى كه فرعون در آستانه غرقاب و نابودى قرار گرفت و به مرگ خويش يقين پيدا
كرد، گفت: اينك ايمان آوردم كه خدايى جز آن خدايى كه فرزندان اسرائيل به او ايمان
آوردند، وجود ندارد.
امّا از آنجايى كه اين گرايش و ايمان از سر ناچارى و در آستانه مرگش بود،
پذيرفته نشد و برايش سودى نبخشيد.
در اين مورد در ترسيم ادامه داستان مى فرمايد:
الْئنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ
به او نداداده كه: اينك كه وقت گذشته وايمان سودى نمى بخشد، ايمان آوردى؟! در
صورتى كه آن روزگار كه ايمان برايت سودبخش بود نه تنها ايمان نياوردى، كه به گناه
وزشتى دست يازيدى.
وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدينَ.
و از تبهكاران نگونسار روزگار بودى.
آرى، تو بودى كه خون مردم با ايمان را برزمين مى ريختى و خود را خداى يگانه مى
خواندى و مردم را به پرستش خويش ناگزير مى ساختى و از هيچ كفر و بيدادى روى گردان
نبودى.
در اين مورد كه گوينده اين گفتار كيست؟ دو نظر آمده است:
1 - به باور برخى اين گفتار را فرشته وحى به فرعون گفت.
2 - امّا به باور برخى ديگر اين فراز از آيه شريفه نيز از آفريدگار هستى است كه
در نكوهش از آن عنصر خود كامه بيان فرموده و از معجزات موسى است.
«على بن ابراهيم» در تفسيرش از حضرت صادق عليه السلام آورده است كه: هرگاه فرشته
وحى بر پيامبر گرامى فرود مى آمد افسرده و اندوهگين به نظر مى رسيد. هنگامى كه آيه
مورد بحث راآورد پيامبر او را شادمان ديد و از دليل آن اندوه طولانى و اين شادمانى
جديد پرسيد، كه گفت: اى پيامبر خدا! هنگامى كه فرعون در آستانه غرقاب و هلاكت قرار
گرفت و گفت: اينك ايمان آوردم. من به فرمان خدا مشتى گِل بر دهان او افكندم و گفتم:
اكنون؟! امّا پس از انجام اين كار هماره در اين انديشه بودم كه مبادا رحمت بى كران
خدا در آخرين لحظات شامل حال او شده باشدو از من باز خواست كند، و اكنون كه اين آيه
را براى شما آوردم نگرانى ام بر طرف گرديد و دريافتم كه گفتار و عملكردم در مورد او
در آستانه غرق شدنش مورد رضاى خدا بوده است.
درس عبرت براى خودكامگان عصرها در ادامه سخن در مورد كيفر بيدادگران عصر موسى مى
فرمايد:
فَالْيَوْمَ نُنَجّيكَ بِبَدَنِكَ
امروز پيكر بى جانت را به بلنداى ساحل مى افكنيم تا براى آيندگان درس عبرت باشد.
در تفسير آيه شريفه دو نظر است:
1 - به باور بيشتر مفسران هنگامى كه آفريدگار تواناى هستى فرعون و سپاهيان بى
شمارش را به امواج مرگبار آبها سپرد و نابود ساخت، پاره اى از بنى اسرائيل هلاكت او
را باور نمى داشتند و مى گفتند: او بزرگتر از اين است كه غرق گردد، به همين جهت خدا
پيكر بى جان او را از آب بيرون افكند تا جسدش را بنگرند و نابودى او را باور دارند.
با اين بيان تفسير آيه همان است كه آمد.
2 - امّا به باور پاره اى همچون «ابن عباس» واژه «ننجّى» از نجات است و واژه
«بدن» به مفهوم زره طلايى و زرّين؛ و فرعون زرهى طلايى بر تن داشت؛ و با اين بيان
منظور اين است كه ما پيكر بى جان تو را با آن زره طلايى و معروف از آب بيرون
افكنديم تا به وسيله آن تو را بشناسند.
لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ ايَةً
اين فراز نيز به دو صورت تفسير شده است:
1 - به باور گروهى منظور اين است كه: امروز پيكر بى جانت را به بلنداى ساحل مى
افكنيم تا براى كسانى كه پس از تو مى آيند درس عبرتى باشى و آنان بسان تو كفر
نورزند و ادعاى خدايى نكنند.
2 - امّا به باور برخى ديگر از جمله «زجاج»، از آنجايى كه فرعون ادعاى خدايى
داشت، آفريدگار هستى سر انجام ايمان آوردن او در آستانه مرگ را بيان فرمود و او را
به همراه سپاهيانش به امواج آبها سپرد، امّا پيكر بى جان او را بيرون افكند تا
نشانى از نشانه هاى قدرت و آياتى از آيات الهى باشد.
وَاِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ اياتِنا لَغافِلُونَ.
و به راستى كه بيشتر مردم از تفكر و انديشه در آيات و نشانه هاى قدرت ما غافل و
بى خبرند.
بنى اسرائيل پس از نابودى فرعونيان در اين آيه شريفه آفريدگار هستى به حال و روز
فرزندان اسرائيل پس از نابودى فرعون و فرعونيان پرداخته و ضمن اشاره به نعمت هايى
كه پس از نجات آنان و نابودى دشمن تبهكارشان به آنان ارزانى داشت مى فرمايد:
وَلَقَدْ بَوَّأْنا بَنى اِسْرائيلَ مُبَوَّاَ صِدْقٍ
ما بنى اسرائيل را در موقعيت شايسته و جايگاه مناسبى جاى داديم.
به باور مفسران و مورخان منظور از اين جاى مناسب سرزمين شام و بيت المقدس است. و
به دليل فضيلت و برترى موقعيت اين سرزمين هاست كه از آنها به جايگاه راستى و فضيلت
تعبير مى كند و نشان مى دهد كه برترى آنها بر ديگر جاها بسان برترى راستى بر
ناراستى است.
به باور برخى منظور از «جايگاه صدق» سرزمين پرنعمت و پر بركتى است كه نعمت هاى
سرشار آن، موقعيت نيك آن را گواهى مى كند.
به باور «حسن» منظور از اين «جايگاه صدق» سرزمين مصر است؛ چرا كه موسى دگر باره
بنى اسرائيل را با عبور دادن از نيل به آنجا باز گردانيد و در سراهاى فرعونيان آنان
را مسكن داد.
وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ
و از نعمت هاى پاك و روزى هاى پاكيزه آنان را بهره ور ساختيم. از اين فراز
گستردگى رزق و روزى بنى اسرائيل دريافت مى گردد.
فَمَا اخْتَلَفُوا حَتّى جاءَهُمُ الْعِلْمُ
در تفسير اين فراز سه نظر است:
1 - به باور برخى از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه: و يهوديان درباره پيامبر
اسلام كشمكش نكردند و پيش از ظهور آن حضرت به او و آمدنش ايمان داشتند تا آنگاه كه
او قرآن را براى آنان آورد. ياد آورى مى گردد كه منظور از واژه «علم» در آيه شريفه،
قرآن است.
2 - امّا به باور «فرّاء» منظور از «علم» در آيه شريفه وجود گرانمايه پيامبر
است؛ چرا كه آن حضرت نزد يهود با اوصاف و ويژگى هايش شناخته شده و معلوم بود، گرچه
هنگامى كه آمد بيشتر آنان به او كفر ورزيدند.
3 - و از ديدگاه پاره اى آيه شريفه، مربوط به عصر موسى مى باشد و منظور اين است
كه: آنان به كشمكش نپرداختند و در حال كفر بودند تا آنگاه كه حق به وسيله موسى و
هارون به سوى آنان آمد و از آن پس بود كه گروهى ايمان آوردند و گروهى به حال كفر
ماندند و در ميانشان اختلاف پديد آمد.
در پايان آيه شريفه قرآن خبر مى دهد كه:
اِنَّ رَبَّكَ يَقْضى بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ
يَخْتَلِفُونَ.
و سر انجام پروردگارت در روز رستاخيز ميان آنان بر سر آنچه كشمكش مى نمودند،
داورى خواهد كرد.