تفسير مجمع البيان جلد ۱۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳ -


/ سوره توبه / آيه هاى 110 - 107

107 . وَالَّذينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِراراً وَكُفْراً وَتَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَإِرْصاداً لِّمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.

108 . لاتَقُمْ فيهِ أَبَداً لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَهَّرينَ.

109 . أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَّنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فى نارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لايَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمينَ.

110 . لايَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذى بَنَوْا ريبَةً فى قُلُوبِهِمْ إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ.

ترجمه

107 - و [از آن تبهكاران ] كسانى هستند كه مسجدى براى زيان [رساندن به دين و جامعه ]، و براى [پاسدارى از] كفر [و بيداد]، و [افشاندن بذر ]پراكندگى ميان مردم با ايمان، و كمينگاهى براى كسى كه پيش از اين با خدا و پيامبرش پيكار كرده بود، برگرفتند [و ساختند]؛ و سخت سوگند ياد مى كنند كه جز در انديشه نيكى [و نيكوكارى ] نبوده ايم! امّا خدا گواهى مى دهد كه آنان - بى گمان - دروغگويانند.

108 - [تو اى پيامبر!] هرگز در آن [مسجد به پرستش خدا ]ميايست؛ چرا كه مسجدى كه از نخستين روز [كارش ] بر اساس پروا[ى خدا] بنياد شده، سزاور تر است كه در آن [به نيايش با خدا ]بايستى؛ در آن [مسجد ]مردانى هستند كه دوست مى دارند خويشتن را [از ضذ ارزش ها] پاك [و پاكيزه ]سازند؛ و خدا كسانى را كه خواهان پاكى اند، دوست مى دارد.

109 - آيا كسى كه شالوده [و اساس زندگى ] خويشتن را بر پايه تقوا و خشنودى [واقعى ]خدا بنياد نهاده بهتر است، ياكسى كه شالوده [كار ]خود را بر لبه پرتگاهى سست [و در حال سقوط و ريزش ]پى ريخته است و با آن [پرتگاه به يكباره ] در آتش [شعله ور ]دوزخ فرومى ريزد؟! و [بهوش كه ]خدا گروه بيدادگران را راه نمى نمايد.

110 - آن [اساس و] بنيادى را كه آنان ساخته اند، پيوسته در دلهايشان مايه ترديد[و وسوسه ] است، مگر اينكه دلهاى آنان پاره پاره گردد [و نابود شوند]؛ و [بدانيد كه ] خدا دانا و فرزانه است.

نگرشى بر واژه ها

«ضرار»: مايه زيان و تلاش براى زيان رساندن.

«ارصاد»: در كمين نشستن و انتظار بردن و آماده ساختن.

«تقوى»: يك ويژگى و صفت ارزشمندى است كه در پرتو آن، انسان از زيان ديدن و گرفتار آمدن به كيفر دورى مى جويد.

«شفاجرف»: اين واژه، از دو واژه «شفا» و «جرف» تشكيل شده كه واژه نخست به معناى انتهاى يك چيز و لبه آن است، و واژه دوّم به مفهوم درّه و سيل گاهى آمده است كه سيل آن را از ريشه برده و زير آن را خالى كرده است.

«هار»: فرد و يا ساختمانِ پوسيده و در حال سقوط و ريزش.

شأن نزول

مفسّران در شأن نزول و داستان فرود آيات مورد بحث آورده اند كه: گروهى از قبيله «بنى عمر» كه به خدا و پيامبر و روز بازپسين ايمان آورده بودند، دست به دست هم مسجد «قبا» را ساختند و به حضور پيامبر آمدند و از او تقاضا كردند كه در آنجا نماز گزارد؛ و آن حضرت نيز چنين كرد.

در اين شرايط گروهى از نفاقگرايان قبيله «بنى غنم» بر موفقيت آنان حسادت ورزيدند و گفتند: مانيز مسجد خواهيم ساخت و در آنجا نماز خواهيم خواند و در جماعت پيامبر حضور نخواهيم يافت.

اينان كه از ديدگاه برخى دوازده و از ديدگاه پاره اى ديگر پانزده تن بودند، و «ثعلبه»، «معتب»، و «بنتل» سركردگى آنان را داشتند، مسجدى در نزديكى مسجد قبا بر پاكردند و پس از پايان كار ساختمان آن، به حضور پيامبر رفتند و گفتند: اى پيامبر خدا! ما به خواست پروردگار مسجدى براى بيماران و گرفتاران و شب هاى بارانى وسرد و تاريك در نزديكى خانه هاى خود ساخته ايم و اينك تقاضاداريم كه شما به آنجا قدم رنجه فرموده و ضمن افتتاح آن نمازى در آن بگزاريد و براى مباركى آن دعا بفرماييد.

پيامبر كه در آن روزها در تدارك حركت به سوى تبوك بود، فرمود: من اينك در آستانه حركت هستم، و به خواست خدا پس از بازگشت به آنجا خواهم آمد و در آنجا نماز خواهم گزارد. پيامبر به سوى تبوك رفت و پس از باز گشت، اين آيات بر قلب پاك آن حضرت فرود آمد كه: والّذين اتخذوا...(16)

تفسير

بازيگرى زير نام پرقداست مسجد و محراب در ادامه سخن از كفر و نفاق و رهروان گمراه آن، اينك آفريدگار هستى از گروه ديگرى نام مى برد كه به منظور زيان رساندن به دين و دين باوران راستين و افشاندن بذر پراكندگى و پريشانى در ميان آنان، به ساختن مسجدى پرداختند و برآن شدند تا بازيگرى و فريبكارى خويش را، زير نام پرقداست خانه خدا و زير سقف مسجد پى گيرند. در اين مورد مى فرمايد:

وَالَّذينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً

و از نفاقگرايان كسانى هستند كه مسجدى با هدف هاى ضد انسانى و سلطه گرانه بنياد كردند.

واژه «مسجد» در اصل به مفهوم سجده گاه و در فرهنگ جامعه به مكان خاصّى گفته مى شود كه در آنجا نماز مى خوانند؛ و در اين آيه معناى دوم مورد نظر است.

ضِراراً

اين واژه نشانگر آن است كه آنان به منظور زيان رساندن به مسجد قبا و راه و رسم آزادمنشانه پيامبر اين مسجد را ساختند، و بر آن بودند كه مردم در آن دو مسجد كمتر بروند و به مسجد تازه بيايند.

وَكُفْراً

و براى پاسدارى از كفر و بيداد آن را برپاداشتند.

به باور برخى در اين انديشه بودند كه پس از به راه افتادن آن با مخالفت نمودن با خدا و پيامبر و طعنه زدن به آن حضرت، كافر گردند.

وَتَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ

و به منظور افشاندن بذر كينه و پراكندگى در ميان مردم با ايمان و دورساختن آنان از گرد پيامبر، زير آن نام مقدّس گرد آمدند.

وَإِرْصاداً لِّمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ

و آن را براى كسى كه پيش از اين با خدا و پيامبرش به جنگ برخاسته بود، آماده ساختند.

زاهد نماى جاه طلب به باور مفسّران و تاريخ نگاران، فرد مورد اشاره در آيه مورد بحث «ابوعامر راهب»، آن عنصر جاه طلب و زاهد نما بود كه از مدتها پيش با خدا و پيامبرش به ستيز پرداخته بود و از هيچ شقاوتى روى گردان نبود.

او در جاهليت با پوشيدن لباس خشن و دورى گزيدن از مردم، راه زهد و رهبانيت را برگزيد، امّا هنگامى كه پيامبر به دعوت گروهى از مردم و فرمان خدا، از مكّه به سوى مدينه هجرت نمود، آتش حسادت در وجود پليد «ابوعامر» شعله ور گرديد و از پى آن بر ضد اسلام و پيامبر به دسته بندى و مخالفت پرداخت.

پس از گسترش اسلام و فزونى گرفتن ياران پيامبر، او به مكّه گريخت و پس از فتح «مكّه» به «طائف» رفت و پس از گرايش مردم آن سامان به اسلام، به شام گريخت و از آنجا به «روم» رفت و مسيحيّت را برگزيد و همچنان به مخالفت خويش با اسلام ادامه داد.

از شگفتيهاى روزگار اين بود كه او پدر «حنظله» از شهيدان نامدار «اُحُد» بود، همان مرد پراخلاص و پاكباخته اى كه پس از شهادت در ركاب پيامبر - بدان دليل كه تازه داماد بود و شبانه باوداع از عروس خويش به يارى پيامبر شتافته و امكان و فرصت غسل نيافته بود - فرشتگان پيكرش را غسل دادند.

آرى پسر در اوج كارش بجايى رسيد كه «غسيل الملائكه» عنوان يافت، امّا پدر از زبان پيامبرِ حقگو و درست كردار، عنوان زشت و نفرت انگيز «فاسق» را دريافت داشت.

او به نفاقگرايان طرفدار خويش پيام داد كه دل قوى داريد و آماده پيكار با محمدصلى الله عليه وآله وسلم بشويد و مسجدى به عنوان مركز اجتماع براى خود بسازيد كه من نيز به سوى امپراتور روم رفته و با سپاهى گران خواهم آمد تا محمدصلى الله عليه وآله وسلم را از مدينه بيرون كنيم. با اين پيام، طرفدارانش در انتظار آمدن او بودند كه پيش از رسيدن به امپراتور روم و فراهم آوردن سپاه و ساز و برگ، مُرد و حسرت بيرون كردن پيامبر از مدينه را به گور برد.

بازگشت به آيه

قرآن در ادامه آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى

و سخت سوگند ياد مى كنند كه ما از اين تلاش و ساختن مسجد چيزى جز نيكى و نيكو كارى نمى خواهيم و هدف ازبناى اين خانه خدا تنها توسعه فرهنگى و اجتماعى و خدمت به محرومان و بيماران و بينوايان مسلمان است.

در ادامه سخن، خدا پيامبرش را از نقشه شوم و درون پليد و آلوده آنان آگاه ساخت و فرمود:

وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.

و خدا گواهى مى دهد كه آنان دروغ مى گويند؛ و گواهى خدا بر رسوايى كسى كه او به دروغ پردازى اش گواهى دهد بسنده است.

پس از فرود آيات. پيامبر گرامى مردانى از قبيله «بنى عمر» را فراخواند و به آنان دستور داد آن مسجد را كه گروهى بيدادگر و نقشه كش ساخته بودند ويران سازند و چوبهايش را بسوزانند.

و پاره اى آورده اند كه آن حضرت «عمّار» و برخى ديگر را گسيل داشت تا آنجا را به آتش كشند. و پس از سوزانيدن آن نيز دستور داد جاى آن را به زباله دان و گورستان حيوانات تبديل كنند.

وصف مسجد واقعى و نماز گزاران آن در دومين آيه مورد بحث، آفريدگار هستى پيامبرش را از نمازگزارانِ در آنجا هشدار داده و مى فرمايد:

لاتَقُمْ فيهِ أَبَداً

مبادا كه در اين مسجد به نماز بايستى!

و آنگاه با سوگندى سخت مى فرمايد:

لمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فيهِ

چرا كه آن مسجدى كه بنيادش از نخستين روز آغاز كارش بر پايه تقوا و فرمانبردارى از خدا نهاده شده، سزاوار تر است كه در آن به عبادت و پرستش خدا بايستى و در آن نماز بخوانى.

در مورد مسجدى كه آيه شريفه بدان اشاره دارد، سه نظر است:

1 - به باور گروهى، از جمله : «ابن عباس»، «حسن» و «عروة بن زبير» منظور مسجد «قبا» است.

2 - اما به باور گروهى ديگر همچون : «زيد بن ثابت»، «ابوسعيد خدرى» و «ابن عمر»، منظور مسجد پيامبر است؛ و از خود پيامبر گرامى نيز آورده اند كه فرمود منظورِ آيه شريفه مسجد من است.

3 - و از ديدگاه «ابومسلم» منظور هر مسجدى است كه براى خدا ساخته شود.

آنگاه قرآن در وصف اين مسجد و نماز گزاران در آن مى فرمايد:

فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَهَّرينَ.

در اين مسجد كه شالوده اش بر اساس توحيدگرايى و پرواى از خدا ريخته شده است، مردانى هستند كه دوست مى دارند در حالى كه در اوج طهارت و قداست اند، براى خدا نماز گزارند؛ و خدا كسانى را كه خواهان پاكى اند دوست مى دارد.

و به باور «حسن»، در آن، مردانى هستند كه دوست مى دارند از گناهان و آلودگى هاى معنوى پاك گردند.

و از حضرت باقر و حضرت صادق نيز همين تفسير روايت شده است.

و در روايت است كه پيامبر گرامى از نماز گزاران مسجد «قبا» پرسيد: شما خويشتن را چگونه پاك و پاكيزه مى سازيد كه خدا از پاكيزگى شما سخن گفته و شما را ستوده است؟

آنان گفتند: ما به وسيله آب صاف و زلال، سراسر بدن خويشتن را تطهير مى كنيم.

پيامبر فرمود: خدا اين آيه را در وصف شما فرو فرستاده است.

ببين تفاوت ره...

آنگاه در ترسيم تفاوت ميان دو مسجد مى فرمايد:

أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَّنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فى نارِ جَهَنَّمَ

آيا كسى كه شالوده و اساس كارش را بر پايه تقوا پيشگى و به دست آوردن خشنودى خدا بنياد نهاده، بهتر و برازنده تر است يا كسى كه شالوده زندگى اش را بر لبه پرتگاهى سست و در حال سقوط و ريزش پى ريخته است و با آن در آتش دوزخ فرو مى ريزد؟!

بدين سان خداى فرزانه ضمن مقايسه ميان اين دو مسجد و اين دو كار، مسجد نفاقگرايان را، به بنايى بر آتش شعله ور دوزخ، و به ساختمانى بر لبه پرتگاه رودخانه اى خروشان تشبيه نموده، و روشنگرى مى كند كه: همان گونه كه بنايى بر لبه پرتگاه رودخانه اى خروشان و پلى شكست خورده، در قعر آن فرو مى ريزد، مسجد و بناى اين بازيگران نيز در آتش شعله ور دوزخ فرو خواهد ريخت.

به عبارت ديگر، قرآن بر اين اصل انسانساز رهنمون است كه كار انسان توحيدگرا و پروا پيشه، با كار عنصر نفاقگرا، يكسان نيست؛ چرا كه كار نفر اوّل بر اساس درست و پايدار و حساب شده اى استوار است و كار نفر دوّم بر نمك زارى بى بنياد و بى اساس. و راستى ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا!

وَاللَّهُ لايَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمينَ

و خدا مردم بيدادگر را هدايت نمى كند.

از «جابر بن عبدالله» آورده اند كه گفت: من مسجد ضرار را با چشم خود ديدم كه پس از به آتش كشيده شدن و سوختن به ويرانه اى تبديل گرديده و تنها دودى از آن بر مى خاست.

در چهارمين آيه مورد بحث در ترسيم حق ناپذيرى آنان مى فرمايد:

لايَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذى بَنَوْا ريبَةً فى قُلُوبِهِمْ

در تفسير آيه سه نظر است:

1 - به باور برخى منظور اين است كه اين ساختمانى را كه خود بنيادش را ريختند و ساختند، پس از ويران شدن آن نيز پيوسته در دلهايشان مايه ترديد و موجب شكّ است و آنان به ظاهر به دين باورى و ايمان به خدا تظاهر مى كنند و در باطن بر كفر و نفاق پايدار مى مانند...

2 - و به باور برخى ديگر اين بنايى كه فريبكارانه به عنوان مسجد ساختند و ويران گرديد، خشم و ناراحتىِ پديد آمده از ويرانى آن، همواره در دلهايشان باقى ماند و مايه ترديد آنان گرديد...

3 - و پاره اى بر آنند كه: براى هميشه مايه حسرتى در دلهايشان گرديد و پايدار گشت، مگر اينكه بميرند.

إِلاَّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ

مگر اينكه دلهايشان پاره پاره گردد و نابود شوند.

آيه شريفه روشنگرى مى كند كه آنان از گناه و نفاق خويش نه دست بر مى دارند و نه روى توبه به بارگاه خدا مى آورند، تا در همان حال بميرند و كيفر مرگبار و سهمگين حق ستيزى و نفاقگرايى را بچشند.

پاره اى نيز بر آنند كه تفسير آيه اين است كه: آنان از نفاق خويش دست بر نمى دارند، تا توبه كنند، توبه اى كه از شدّت ندامت و افسوس بر گذشته، دلهايشان را پاره پاره سازد.

وَاللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ.

و بدانيد كه خدا به انديشه هاى آنان در ساختن آن بنا و ساختمان داناست، و در فرمانى كه براى انهدام آن داد فرزانه است.

پرتوى از آيات

مسجد در نگرش قرآنى خانه خدا، جايگاه پرستش ونيايش، مركز دعا و راز و نياز، پايگاه دعوت پيامبر و امامان نور، دانشگاه راستين دانش و آگاهى، شعور و شناخت، و شفاخانه اى است كه دل ها و جان ها و مغزها را از آفت كفر و نفاق، ريا و تظاهر، فريب و بيداد، سالوس و زهد فروشى، دجالگرى و بازى با احساسات و عواطف، عوام زدگى و عوام زادگى، تعصّب و تعصّب انگيزى، دنباله روى و شخص پرستى پاك ساخته و مزرعه وجود و كران تا كران جان را به زيور اخلاص و ايمان، و انصاف و آزادگى و عدالت و جوانمردى آراسته مى سازد؛ و اگر جز اين بود مسجد نيست و بر اساس تقوى و جلب خشنودى خدا سنگ بناى آن نهاده نشده و يا به دست كسانى است كه دوست ندارند پاك و پاكيزه باشند و ديگران را بدان فرا خوانند، و يا آن را با تجارتخانه و يا مغازه و پاساژى اشتباه گرفته و يا دنباله روهايى بى اراده اند كه بسان طوطى دعا و يا نفرين مى كنند و سياهى لشكر كفر و استبداد و عمله انحصارگرانند.

از آياتى كه گذشت اين درس ها و پيام ها دريافت مى گردد:

1 - مسجد نبايد عامل زيان رساندن به خوبان و شايستگان و بى گناهان و مايه ناامنى و تجاوز به حريم آزادى و حقوق مردم باشد، بلكه به راستى بايد پايگاه دفاع از آزادى و حقوق بشر باشد و از آن مركز براى آزادى و پاسدارى از آن بايد مبارزه شود.

2 - نبايد ظلم و بيداد و كفر و نفاق و خودكامگى و استبداد را با بهانه هاى گوناگون توجيه و ترويج كند.

3 - نبايد عامل تفرقه و پراكندگى گردد.

4 - نبايد كمينگاه و جايگاه زاهد نمايان رياكار و حق ستيز باشد... بلكه بايد اين گونه باشد:

الف - سنگ بناى آن از نظر ساختمان و برنامه هاى دينى و انسانى بر اساس توحيد و تقوا پى ريزى گردد.

ب - هماره در مسير خشنودى خدا باشد.

ج - گردانندگان آن پاكى و پاكيزگى برونى و درونى و اخلاقى و انسانى را به راستى دوست بدارند و در انديشه آن باشند و نه در پى جاه و مقام و زر و زور و حال و هواى دل بروند.(17)