جرعه ای از زلال قرآن ، جلد ۳

آيت الله ميرزا ابوالقاسم محمدی گلپايگانی ‌(ره)

- ۲۲ -


پرهيز از دروغ و كردار ناپسند

«والَّذينَ لاَ‌يَشْهَدُونَ الزُّورَ و إِذَا مَرُّوابِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرامًا»(72)
صفت ديگر بندگان خوب خدا و ستايشگران آميخته به اخلاص پروردگار اين است كه «لا يشهدون الزوّر»در تأويل اين جمله سه بيان رسيده است:
1‌. اخبار متعدد از امام صادق(عليه السلام) رسيده كه مقصود از كلمه‌ى «زور» غِنا و موسيقى است؛ يعنى بندگان خدا در مجالس لهو و لعب حاضر نمى‌شوند.[1]
2‌. شهادت بر خلاف واقع و گواهى به دروغ دادن. بندگان خدا شهادت بر خلاف حقّ نمى‌دهند و از گواهى دادن به دروغ، بيزارند.
3‌. از شركت در مجالس جشن يهود و نصارا و اعياد آنان دورى مى‌جويند و ممكن‌است كه هر سه جنبه را هم شامل شود؛ زيرا با هم تضادى ندارد.
«...‌و إِذَا مَرُّوابِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرامًا‌...»(72)
اين افراد از هر كارى كه موجد عصيان و نافرمانى ذات بارى باشد گريزانند. بزرگوارى خود را به بار ننگين گناه آلوده نمى‌كنند و ارزش انسانى خويش را فداى لذّات معاصى زودگذر و رو به فرجام نمى‌نمايند.

توجه و دقت در آيات پروردگار

«و الَّذينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِـايتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا و عُميانًا»(73)
سراسر وجود و جهان هستى، دانشگاهى بزرگ براى كسب معرفت و افزايش خداشناسى است. انسان از وقتى چشم بدين جهان مى‌گشايد تا زمانى كه اجل مسمّى فرا‌رسد، آثار صنع الهى را مى‌بيند كه هر يك به نوبه‌ى خود دليل قاطعى بر وجود پروردگار يكتا مى‌باشند. از ذرّه‌ى بى‌مقدار تا كهكشان، همگى يك زبان، بيان‌كننده‌ى قدرت بى‌حدّ و لايزالى مى‌باشند كه نظم و ترتيب خود را از وجود او يافته‌اند.
عاقل و خردمند كسى است كه از مشاهده‌ى اين ظواهر منظم و آثار كاملا حساب شده، به پروردگار يگانه متوجه شود و وجهه‌ى پرستش را متوجه او كند و با قلبى آكنده به‌اخلاص به پيشگاه با عظمتش سر تعظيم فرود آورد و اعتراف كند كه:
«و فِي كلّ شيء له آيةٌ تَدُلّ عَلى أَنَّهُ واحِدٌ.»[2]
مردمان الهى هم با تدبر در آيات الهى و توجه به نشانه‌هاى عظمت و قدرت او كه در كتاب هستى و كتاب‌هاى آسمانى، نمودار شده است، درس عبرت مى‌گيرند واز ديدن خود درس توحيد مى‌گيرند و از شنيدن كلام الهى نيروى عرفان مى‌يابند. قوّه مفكّره‌ى آنان مصروف درك حقايق است و از ذخاير الهى در جهت تقويت خداشناسى استفاده‌مى‌كند.

دعاهاى نيكو براى خانواده

«و الَّذينَ يقولونَ رَبَّنا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوجِنَا وَذُرِّيَّـتِنَا قُرَّةَ أَعْيُن و اجعَلْنَا لِلمتَّقين إِمَامًا»(74)
متمّم اوصاف شايسته‌اى كه در عبادالرحمن مى‌باشد اين است كه از خداى خود مى‌خواهند كه به آنان از همسران و ذرّيه‌ها و بازماندگانشان خاندانى عنايت كند كه مايه‌ى روشنى چشم باشند. از خداى خويش خواستارند كه همسرانى لايق و فرزندانى با تقوا به آنان ببخشد. آن‌ها از خداى مى‌خواهند: «و‌اجعلنا للمتقين اماما»(74)
خداوند، ما را پيشواى پرهيزگاران قرار ده. پيشواى متّقين واقع شدن، تمناى با اهميتى است و سزاوار همه كس نيست و اخبارى در اين مورد است كه اين دعا شامل ائمه‌ى‌اطهار(عليهم السلام) است؛ زيرا آن وجودهاى مقدس در حدّ اعلاى تقوا بودند و شايستگى پيشوايى در پرهيزگارى نصيب آنان و علماى ربّانى تربيت يافته در مكتب آنان است و يا اين كه آيه به اين كيفيت تأويل شود، كه:
«...‌و اجعَلْنَا لِلمتَّقين إِمَامًا»(74)
يعنى از اهل تقوا براى ما پيشوايى قرار ده.
نتيجه‌ى كار اين دسته از افراد كه به اوصاف ياد شده متّصف باشند اين است كه:
«أُوْلـلـِكَ يُجزَونَ الغُرفَةَ بِمَا صَبَرُوا و يُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحيَّةً و سَلمًا»(75) «خـلِدِينَ فيها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا و مُقَامًا »(76)
پاداش آن شكيبايى و استقامتى كه در پيروى از حقّ نشان دادند، غرفه است. غرفه نقطه‌ى مرتفع از ساختمان است؛ كنايه از اين كه پاداش ايمان آوردن و عمل موافق با دستورهاى شرعى، برخوردارى از مرتبه‌ى اعلاى بهشت است. در آن مكان همراه با رحمت از تحيّت و سلام فرشتگان رحمت بهره‌مند شده، به مُلك دايم بشارت داده‌مى‌شوند و اين بشارت هم به آنان داده مى‌شود كه اين ملك هميشگى، توأم با سلامت و آرامش است و از هر لحاظ از كدروت و تيرگى عارى است و پايانى در اين نعمت نخواهد بود!
«قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبّى لَوْلاَ دُعاؤُكُمْ فَقَد كَذَّبتم فَسوف يَكُونُ لِزَامَا»(77)
اين آيه‌ى شريفه به دو كيفيت تفسير شده است:
1‌. اين كه به گروه مشركان بگو: خدا چه اعتنايى دارد كه شما را معذب كند، اگر موضوع شرك و بت پرستى شما نباشد و اگر اين نبود كه شما مردم و يكديگر را به بت‌پرستى دعوت نمى‌كرديد، خدا چه اعتنايى داشت كه عذابتان كند؟ شما تكذيب آيات را نموديد و گفتار الهى را باور نكرديد و تابع حق نشديد؛ در نتيجه به زودى عذاب الهى بر شما لازم و همراه مى‌گردد.
2‌. شايد اين نظر مناسب‌تر باشد و آن اين كه خداوند چه اعتنايى به شما دارد اگر حساب دعا و عبوديت شما نباشد مقصود از دعا را در آيه‌ى كريمه «عبوديت» دانسته‌اند؛ يعنى شما در نظر بارى‌تعالى وزنى نداشتيد؛ اما حكمت ايجاب مى‌كرد كه پيامبرانى بفرستد و راه توحيد را به شما بنماياند و طريق درك منعفت معنوى را به شما يادآور شود و راه بندگى را جهت وصول به مدارج عالى معنوى براى‌تان هموار سازد. هرگاه به اين قول تأويل شود، اهميت دعا كه سپر عذاب دوزخ و وسيله‌ى پناه يافتن در حرز الهى است مشخص مى‌شود.

دعا در آيينه‌ى احاديث

زراره از حضرت باقر(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ فرمايد:
1‌. «إِنَّ اللّه عزّوجّل يَقول: إِنّ الّذين يستكبرونَ عَنْ عِبادتى سيدخُلون جهنّم داخرينَ[3] قال: هو الدّعاء و أفضل العبادة الدّعاء. قلت: إِنّ ابرهيمَ لاََوّاهُ حليمٌ»؟[4] قال: الأَوّاه هو الدّعّاءُ[5]؛همانا كسانى كه از عبادت من تكبر نمايند، زود است كه سر افكنده به دوزخ در آيند. حضرت‌فرمود: مقصود از عبادت، دعا مى‌باشد و بهترين عبادت، دعاست. عرض كردم[مقصود از اوّاه در اين آيه چيست؟ كه خداوند فرمايد:] همانا ابراهيم اوّاه و شكيبا بود. فرمود: اوّاه يعنى بسيار دعا كننده به درگاه خداوند.»
حنان‌بن‌سدير از پدرش نقل كرده مى‌گويد: به امام باقر(عليه السلام) عرض كردم: كدام عبادت بهتر است؟ فرمود؟
2‌. «ما من شيء أحب إلى اللّه مِن أَن يُسأَل و يُطْلب ما عِنده و ما أحدٌ أبغضُ إلى اللّهِ عزّ‌و‌جّل ممّن‌يستكبر عَن عبادتهِ و لايسْأَلُ ما عنده؛
[6]چيزى نزد خداى عزيز و جليل بهتر و محبوب‌تر از اين نيست كه از او درخواست شود و از آنچه نزد اوست خواسته شود. كسى نزد خداى عزّوجلّ مبغوض‌تر نيست از آن كس كه از عبادت او تكبر ورزد، و آنچه را نزد‌اوست درخواست نكند.»
ميّسربن عبدالعزيز گويد: حضرت صادق(عليه السلام) به من فرمود:
3‌. «قال لى: يا ميّسر أُدْعُ و لاتَقُلْ إِنَّ الأَمرَ قد فرغ منه إِنَّ عِندَاللّه عزّوجّل لا‌تنالُ إِلاّ بِمَسْأَلَة، و‌لَو‌أَنَّ عَبْداً سَدَّ فاه و لم يَسْأل لم يُعْطَ شيئاً، فَسَلْ تُعْطَ، يا ميّسر؛ إِنّه ليس مِن باب يُقْرَعُ إِلاّ يوشك أَن‌يُفْتَح لِصاحِبِه؛
[7]اى ميّسر دعا كن و مگو كه كار از كار گذشته است و آنچه مقدر شده همان مى‌شود[و دعا اثرى ندارد] همانا نزد خداى عزّوجلّ منزلت و مقامى‌است كه بدان نتوان رسيد جز به درخواست و مسألت و اگر بنده‌اى دهان خود ببندد و درخواست نكند، چيزى به او داده نشود، پس درخواست كن تا به تو داده شود، اى‌ميّسر! هيچ درى نيست كه كوبيده شود جز اين كه اميد آن رود كه به روى كوبنده باز‌شود!»

منابع تصحيح

1‌.  قرآن كريم.
2‌.  الاستبصار، شيخ الطائفه ابي‌جعفر محمد بن الحسن الطوسى.
3‌.  بحارالأنوار، محمد باقر المجلسى.
4‌.  البرهان فى تفسير القرآن، السيد الهاشم الحسينى البحرانى.
5‌.  ترجمه‌ى قرآن كريم، سيد جلال الدين مجتبوى.
6‌.  ترجمه‌ى قرآن كريم، محمد مهدى فولادوند.
7‌.  التفسير الكبير، للامام الفخر الرازى.
8‌.  تفسير نور الثقلين، الشيخ عبد على بن جمعة العروسى الحويزى.
9‌.  التهذيب، شيخ الطائفه ابي‌جعفر محمد بن الحسن الطوسى.
10‌.  الكافى، ثقة الاسلام ابي‌جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق الكلينى.
11‌.  مجمع البيان، الشيخ ابي‌على الفضل بن الحسن الطبرسى.
12‌.  مستدرك الوسائل، ميرزا حسين النورى الطبرسى.
13‌.  مكارم الاخلاق، حسن بن فضل الطبرسى.
14‌.  من لا يحضره الفقيه، ابي‌جعفر الصدوق محمد بن على بن الحسين بن بابويه القمى.
15‌.  وسائل الشيعه، الشيخ محمد بن الحسن الحر العاملى.

پى‏نوشتها:‌


[1] . ر ك: وسائل الشيعه، ج 17، ص 308، ح 22613 و ص 318، ح 22648.
[2] . بحارالأنوار، ج 84‌، ص 184.
[3] . غافر‌/‌60‌.
[4] . توبه‌/‌114.
[5] . كافى، ج 2، ص 466.
[6] . بحارالأنوار، ج 93، ص 294، ح 23.
[7] . كافى، ج 2، ص 466.