هشدار به مؤمنان
خداى متعال در پى آياتى كه مربوط به افك عايشه بود،
آياتى بيان مىفرمايد و تذكّراتى به مؤمنان مىدهد تا افراد مسلمان در زندگى
خود جلوگير زبان و بيان خود باشند و هر گفتهاى را نسنجيده و نفهميده دنبال
نكنند و در نتيجه، دامن خود و ديگران را از آلودگى به گناه پاك و محفوظ بدارند؛
مىفرمايد:
«لولا إِذ سَمعتموه ظنّ المُؤمنون و المُؤمنتُ
بِأَنفسهم خيرًا و قالوا هـذا إِفكٌ مُبينٌ»(12)
مردان و زنان با ايمان، موقع شنيدن افترايى كه بر عايشه
بستند و مغرضان شيوعش دادند، چرا گمان خير نبردند و اين فكر نادرست را در نهاد
خود پروراندند؟ چرا افراد با ايمان به مردمى كه مانند خودشان مىباشند ظن نيك
نمىبرند؟ و چرا آنگاه كه اين دروغ را شنيدند نگفتند: اين سخن دروغ است؟ بلكه
يا مقابلش بدون سخن نشستند و يا افرادى آن را شيوع دادند؟ مقصود اينكه افراد
با ايمان، قلوبشان بايد از نيّات سوء پاك باشد و در مقابل اقاويلى كه بطلانش
ظاهر است سكوت اختيار نكنند؛ بلكه تا حدّ ميسور از انتشار منكرات جلوگيرى كنند
و حافظ آبرو و عفّت همكيشان خويش باشند.
«لولا جاءُو عليه بأَربعةِ شهداء فإِذ لميأتوا
بالشّهداء فأُوْلـلـِكَ عند اللّه هم الكَـذبونَ»(13)
اين دسته از افراد مسلمان كه با سخنان ناروا و بهتانِ
خود، نسبت سوئى به عايشه دادند، چرا اقامهى بيّنه نكردند و جهت صدق مَقال خود،
چهار شاهد عادل نياوردند؟ همين نياوردن شاهد و عدم اقامهى بيّنه، بيانكنندهى
دروغ و كلام نارواى آنان است كه آنها را به صفت كاذب، نزد خداى منّان مشخّص
مىنمايد.
«و لولا فضلُ اللّهِ عليكم و رحمتُه فِى الدّنيا و
الأخرةِ لَمسّكم في ما أَفَضتُم فيه عذابٌ عظيمٌ»(14)
امّا فضل و رحمت بىپايان و الطاف واسعهى الهى است كه
مانع نزول عذاب مىشود، كه اگر آن رحمت واسعه و فضل غيرمحدود نبود و ادامهى
لطف او در دنيا و آخرت شامل بندگانش نمىشد، نسبت به اين كلام ناروايى كه
انتشار داديد و دامن پاك زن پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را با گفتههاى
ناروا آلوديد، عذاب بزرگى شما را شامل مىشد.
«إِذ تلقّونه بأَلسنتكم و تقولون بأَفواهِكم ما لَيْسَ
لكم به علمٌ و تَحسبونَه هَيّنًا و هو عند اللّه عظيمٌ»(15)
اگر فضل عميم و كَرَم بىحدّ الهى نبود، آن وقت كه اين
تهمت ناروا را بدون دليل مىپذيرفتيد و براى يكديگر بيان مىكرديد و چيزى را كه
به آن هيچگونه علمى و دانشى نداشتيد، منتشر مىساختيد، عذابى بزرگ شما را
فرامىگرفت. شما افراد ناآگاه، شيوع و بيان اين گفتار ناروا را آسان و بدون
گناه محسوب مىداشتيد و حال آنكه گناهش نزد خدا بزرگ است.
«و لولا إِذْ سَمعتموه قُلتم ما يَكونُ لَنا أَن
نَتكلّم بهـذا سبحنَك هـذا بُهتنٌ عظيمٌ»(16)
چرا شما افراد با ايمان، آنگاه كه اين افك و افترا در
گوشتان فرو شد، نگفتيد: ما حقّ نداريم كه در اين باره صحبت كنيم و براى ما حلال
نيست كه در اين باره سخن بگوييم؟ و چرا موقع شنيدن آن به ياد خدا نيفتاديد كه
از روى تعجّب بگوييد:
«...سُبْحنَكَ...»(16)
و خداى را منزّه از عيوب بدانيد و خود را در پناه او
جايگير سازيد و از اينگونه معاصى خويشتن را حفظ كنيد؟
«يعظكم اللّه أَن تَعودُوا لمِثله أَبَدًا إِن كنتم
مؤمنين(17) و يُبيّنُ اللّه لكم الإيتِ و اللّهُ عليمٌ حكيمٌ(18)
خداوند شما را به حرمت اينگونه اقوال، اندرز مىدهد و
شما را از اينگونه بيانات باز مىدارد و نهى مىكند كه در طول زندگى خود به
مِثل اين گفته بازگشت نماييد. اگر افراد با ايمانى باشيد بايد بدانيد كه خويشتن
را از فرو افتادن در مانند اين مهالك بايد حفظ كنيد؛ زيرا شارع مقدّس آياتى را
كه مايهى سعادت و مصلحت دو جهان شما باشد، برايتان كاملاً واضح و آشكار نموده
و او عليم است؛ علمش غيرمحدود، عين ذات، محيط به همه چيز مىباشد و حكيم است.
از اين نظر هر دستورى كه از پيشگاه او صادر شود، توأم با حكمت است و كار او و
امر و نهى او همراه با مصالح مىباشد.
* * *
إِنّ الّذين يُحبّون أَن تَشيع الفحشةُ فِى الّذين
ءَامنوا لهم عذابٌ أليمٌ فِى الدّنيا و الأخرة و اللّه يعلمُ و أنتم
لاَتَعلمون(19) و لولا فضلُ اللّه عليكم و رحمتُه و أَنّ اللّهَ رءُوفٌ
رحيمٌ(20) يأيّها الّذين ءامنوا لاَتتّبعُوا خُطُوتِ الشّيطـن و مَن يتّبع
خطوتِ الشّيطـن فإِنّه يأمر بالفحشاء و المُنكر و لولا فضلُ اللّه عليكم و
رحمتُه ما زَكى منكم مِنْ أَحَد أَبَدًا و لكنَّ اللّه يُزكّى مَن يَشاءُ و
اللّه سميعٌ عليمٌ(21)
ترجمه:
19. همانا افرادى كه دوست دارند كه زشت نامى دربارهى
مؤمنان فاش گردد[به اينكه آنفاحشه را به ايشان نسبت دهند] براى ايشان
شكنجهاى دردناك در دنيا و آخرت است و خدا مىداند و شما نمىدانيد.
20. و اگر فضل خدا و بخشايش وى شامل شما نمىبود و
اگر خداوند بخشايندهى مهرباننبود[به عقوبت شما شتاب مىكرد.]
21. اى افرادى كه ايمان آوردهايد! گامهاى شيطان را
پيروى نكنيد و هر كه پيرو گامهاى[=راههاى] شيطان باشد، بىشكّ او به كردار
زشت و منكرات فرمان مىدهد و اگر فضل خدا و بخشايش او نبود، بىگمان هيچ يك از
شما هرگز پاك نمىشد[و طينت پاك نصيبش نمىگشت] و ليكن خدا هر كه را بخواهد[به
لطف خويش] پاك مىگرداند و خداى متعال شنواى داناست.
تفسير:
از مكافات عمل غافل مشو!
پس از موضوع افك عايشه، تذكّراتى از نظر مصلحت داده
مىشود كه رعايت آن تذكّرات، ضامن مصالحى است و عدم رعايت آن تمام مفاسد را
دربردارد. از جمله انتشار نيافتن فحشا و منكرات و عدم حبّ به شيوع كارهاى زشت
است؛ مىفرمايد:
إِنّ الّذين يُحبّون أَن تَشيع الفحشةُ فِى الّذين
ءامنوا لهم عذابٌ أليمٌ فِى الدّنيا و الأخرةِ و اللّهُ يعلمُ و أنتم
لاَتَعْلَمونَ»(19)
افرادى كه دوستدار شيوع فحشا بين مؤمنان هستند، اعمّ از
اينكه آن كار زشت اتّفاق نيفتاده باشد، مانند اِفك عايشه و خواه اتّفاق افتاده
باشد، نسبت به اين دوستى نابجا، عذابى دردناك در دنيا و آخرت بهرهى خود
مىنمايند؛ زيرا پردهپوشى كه صفتى از صفات خداوند است و لازم است در وجود آنان
باشد، نيست.
قرآن مجيد به الحان مختلف، پيروان خود را از شيوع فحشا
و انتسابهاى ناروا باز مىدارد. انتسابهاى بىجا و انتشار آن از نظر خدا
مبغوض است؛ زيرا نتيجهاش عذاب و شكنجهى دنيوى و اخروى است.
شكنجهى دنيوى، نظير اجراى حدّ قذف و گرفتار شدن به
مكافات دَهرى كه در پى عمل هر كس گريبانش را مىگيرد و شكنجهى اخروى هم عذاب
آتش دوزخ است.
«...و اللّه يعلم و أنتم لاَتَعْلمون»(19)
آثار ناپسند و شكنجههاى غير قابل تحمّل و طاقتفرسايى
را كه اين خوى بد بهبار مىآورد خدا مىداند. بشرى كه پردهى ماديّات جلوى
چشمان حقيقت بين او را گرفته، نمىتواند نتايج اين كار ناپسند را درك كند. آن
خدايى كه با علم عين ذات، تبعات اين اعمال را مىدانسته، مردم را نهى فرموده و
وظيفهى مكلّفان است كه خود را از فرو افتادن در چنين مهالكى حفظ نمايند.
از آيات و روايات شريفه درك مىشود كه پيرو قرآن و عترت
بايد هميشه به مردم خوش گمان و خوشبين باشد و به هيچكس گمان سوء نداشته باشد.
حفظ زبان از بدگويى مؤمنان در آينهى احاديث
اينك نمونهاى از احاديث روايت شده از پيشوايان
بزرگوار نقل مىشود تا يك فرد شيعه و دوستدار اهلبيت(عليهم السلام) اعمال و
رفتار خود را با بيانات شيواى آنان وفق دهد و در نتيجه، سعادتمند شود:
«محمّد بن فُضيل عن مولانا أبيالحسن موسى(عليه السلام)
قال: قلت له: ـ جُعلت فِداكـ، الرّجل من إِخواني يبلغني عنه الشيء الّذي
أكرهه فَأسْأَلُه عنه فينكر ذلك و قَد أَخْبرني عنه قومٌ ثِقاتٌ فقاللي: يا
محمّد، كذِّبْ سمعَك و بَصَرَك على أَخيك، فَإِن شَهِدَ عندك خمسون قسامة و قال
لك قولاً فَصَدّقه و كذّبهم ولاتُذيعَنَّ عليه شيئًا تَشينُه به و تَهْدم به
مروءَتَه فتكون مِن الّذين قال اللّه: «إِنَّ
الّذينَ يُحبّونَ أَن تَشيعَ الفحشةُ فِى الّذين ءامنوا لهم عذابٌ أليمٌ
فِىالدّنيا و الأخرةِ؛»[1]محمّدبنفُضيل
از امام كاظم(عليه السلام)روايت كرده، گويد: به آن بزرگوار عرض كردم فدايت شوم
دربارهى يكى از برادران دينىام چيزى به من مىرسد و برايم بيان مىكنند كه آن
را نمىپسندم، دربارهاش از خود او سؤال مىكنم، آن را انكارمىكند و حال آن
كه آن خبر را دربارهى او افرادى مورد اطمينان بيان كردهاند.
آن حضرت به من فرمود: اى محمّد، گوش و چشمت را دروغگو
پندار[شنيدهها و ديدهها را باور مكن] بر برادرت[آنچه به ضرر برادر دينىات
شنيدى يا ديدى كه مايهى هتك عِرض اوست باور مكن] پس اگر پنجاه نفر شهادت دادند
و سوگند يادنمودند و گفتارى را براى تو بيان كردند، ولى برادرت سخن ديگرى گفت،
گفتهى او را باور كن و گفتار افرادى را كه به ضرر آن يك نفر بيان شده باور مكن
و هيچ امرى را كه مايهى زبونى و خوارى برادرت مىشود منتشر مكن و كارى را كه
به وسيلهى آن جوانمردى او را در هم مىشكنى پخش مساز كه اگر چنين كنى در رديف
افرادى خواهى بود كه خداى متعال در كتابش فرموده:
إِنّ الّذين يحبّون أَن تشيع الفحشةُ...»
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«إِنَّ مِنَ الغيبةِ أَن تَقولَ فِي أَخيكَ ما سَتَرَهُ
اللّهُ عليه و إِنَّ البهتانَ أَن تَقول في أَخيك مَا لَيسَ فيه؛[2]همانا
غيبت اين است كه دربارهى برادر دينى خود بگويى چيزى را كه خدا بر او پوشانده
است و بُهتان، آن است كه دربارهاش بگويى چيزى كه در او نيست.»
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «من قال
فِي مؤمن ما رأتْهُ عيناه و سَمِعته أُذُناه فهو مِن الّذين قال اللّه عزّوجلّ:إِنَّ
الّذين يُحبّون أَن تَشيعَ الفاحشةُ فِى الّذين ءامنوا لهم عذابٌ أليمٌ فِى
الدّنيا و الآخرة؛[3] هر
كه دربارهى مؤمنى بگويد آنچه دو چشمش ديده و دوگوشش شنيده، پس او از كسانى
است كه خداى ـ عزّوجلّ ـ دربارهى آنان فرموده: همانا آنانكه دوست دارند فحشا
دربارهى افراد با ايمان فاش گردد، عذابى دردناك در دنيا و آخرت نصيب آنان
است.»
على(عليه السلام) فرمود: «إِنّ رسولَاللّه(صلى الله
عليه وآله وسلم) قال على منبره الّذى لا إلـهَ إلاّ هو ما أُعْطِىَ مؤمنٌ قَطُّ
خيرَ الدّنيا و الآخرةِ إلاّ بِحُسن ظنّه باللّه و رجائه له و حسن خلقه و الكفّ
عن اغتيابِ المؤمنين والّذي لا إلـهَ إلاّ هو لايعذّب اللّه عزّوجلّ مؤمنًا
بعد التوبة و الاستغفار إلاّ بسوء ظنّه باللّه و تقصير من رجائه له و سوء خلقه
و اغتياب المؤمنين؛[4]
همانا پيامبر خدا ـ درود خداوند بر او و دودمانش باد ـ بر منبر فرمود: قسم به
خدايى كه جز او خدايى نيست، هرگز خير دنيا و آخرت به مؤمنى داده نمىشود، مگر
به چند شرط: يكى خوش گمانى به خداى بلند پايه و اميدوارى به او و ديگر خوش خلقى
و خوددارى از غيبت افراد مؤمن. قسم به خدايى كه جز او خدايى نيست، خداى متعال
هيچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمىكند، مگر به بدگمانىاش به ذات
پروردگار و كوتاهى در اميد داشتن به او و بداخلاقى و غيبت نمودن افراد مؤمن.»
پس افراد مؤمن و پيروان قرآن و عترت بايد خود را از
آلودگى به اينگونه پليدىها مصون دارند و اگر روزى گسترش فحشا شود، بدانند كه
عذاب آخرت به دنبال آن هست؛ هر چند فضل و رحمت او مانع از نزول عذاب دنيوى شود.
«وَلَولا فَضْلُاللّه عَلَيكُمْ وَ رَحْمَتُهُ و أَنّ
اللّه رءُوفٌ رَّحيمٌ»(20)
او رئوف و رحيم است و رأفت بىحدّ او مانع نزول بلاست؛
امّا نتايج اخروى به جاى خود محفوظ است.
«يأيّها الّذين ءَامنوا لاَتتّبعوا خُطوتِ الشّيطـن و
مَن يتّبع خُطوتِ الشّيطـن فَإِنّه يأمر بالفحشاء و المنكر...»(21)
وظيفهى فرد با ايمان است كه خود را در كهف حصين
دستورهاى الهى جايگير سازد و اعمال و رفتارش را موافق رضاى خدا نمايد. پيروى از
راههاى فريبندهى دنيايى و پيروى از گامهاى شيطان، فرد را از راه حقيقت دور
مىسازد تا آن جا كه از افشاى منكرات و فحشا باكى ندارد؛ زيرا آمر در اظهار
فحشا، شيطان است و فريبندى اوست. تنها راهى كه جهت حفظ نيروى معنوى موجود است
جايگير ساختن خود در تحت تعاليم سعادتبخش دينى است. بايد از خدا خواست تا
تزكيهاى روزى كند و انسان را از آلودگىها محفوظ بدارد؛ زيرا:
«...و لولا فضل اللّه عليكم و رحمتُهُ ما زكى منكم مِن
أَحَد أَبَدًا و لكنّ اللّه يزكّى من يشاء...»(21)
تزكيهى روحى هر كس به خواست و مشيّت خداست؛ به اين نحو
كه اگر انسان خواهان طهارت روحى باشد، خدا هم ياور اوست و راهش را هموار
مىسازد.
* * *
و لايأتَلِ أولُوا الفضل منكم و السّعةِ أَن يُؤتوا
اُولى القُربى والمسكينَ و المهجرينَ فِى سَبيل اللّه وليعفوا وليصفحوا أَلا
تُحبّون أَن يغفر اللّه لكم و اللّه غفورٌ رحيمٌ(22)إِنّ الّذين يَرمون
الُمحصنتِ الغفلتِ المؤمناتِ لُعِنوا فِى الدّنيا و الأخرة و لهم عذابٌ
عظيمٌ(23)يومَ تَشهد عليهم أَلسنتُهم و أَيديهم و أَرجُلُهم بما كانوا
يعملون(24)يومئذ يُوفّيهمُ اللّه دينهم الحقّ و يعلمون أَنّ اللّه هو الحقّ
المُبين(25)الخَبيثتُ لِلخَبيثينَ و الخَبيثُون لِلخَبيثت و الطّيبتُ
لِلطّيبينَ والطّيّبونَ لِلطّيّبتِ أُوْلـلـِكَ مُبَرّءون مِمّا يَقولون لَهم
مغفرةٌ ورزقٌكريمٌ(26)
ترجمه:
22. بايد بخشندگان و گشايشداران مالى سوگند نخورند
كه به خويشاوندان و بينوايان و هجرتكنندگان در راه خدا چيزى ندهند؛
بايد[گناهان ايشان را]عفو كنند و[ازانتقامگرفتن]درگذرند؛ آيا دوست نداريد كه
خداوند شما را بيامرزد؟ و خدا آمرزندهاى مهربان است.
23. آنان كه به زنان عفيفهاى كه از فعل بد بىخبر و
مؤمنهاند نسبت زنا مىدهند، در دنيا و آخرت، لعنت شدهاند و براى ايشان
شكنجهاى بزرگ است.
24. روزىكه زبانهايشان[به افترا] و دستها و پاهاى
ايشان بر ضرر ايشان به كارهايى كه كردهاند گواهى مىدهد.
25. آن روز، خداوند جزاى اعمال آنان را كه در خور
آنان باشد بپردازد و[در آن روز]مىدانند خداى متعال قائم به ذات خود و همان
حقيقت آشكار است.
26. زنان ناپاك براى مردان ناپاكاند و مردان ناپاك
براى زنان ناپاكاند و زنان خوب براىمردان خوبند و مردان خوب براى زنان خوب؛
آن گروه[زنان و مردان نيك] از آنچه[مردم در حق آنان]مىگويند، منزّه[و پاكيزه]
اند. براى ايشان آمرزش گناهان و رزقىنيكوست.
تفسير:
عفو نيكوست
پس از شيوع خبر «اِفك عايشه» و مشخّص شدن برائت
دامن زوجهى رسولاللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)با نزول كلام الهى، افرادى كه
آن افترا را انتشار مىدادند، مورد بغض مسلمانان قرارگرفتند. يكى از آن افراد،
«مسطحبناثاثه»، پسر خالهى ابوبكر بود، كه به صفت ممتاز مهاجران و بدريّون
فضيلتى داشت. او شخص فقيرى بود و ابوبكر، جيرهاى براى وى معيّن كرده بود؛ امّا
وقتى كه در موضوع افك عايشه خوض نمود، مستمرّى او را قطع كرد و سوگند خورد كه
پس از آن او را از بخشش خود محروم كند؛ ولى با نزول آيهى شريفهى:
«و لايَأتل اُولوا الفضلِ منكم وَ السَّعةِ...»(22)
ابوبكر به بخشش خود ادامه داد؛[5]
زيرا اسلام، دين آسان و قوانين آن بهترين قوانين به حال اجتماع است و امّتش،
اُمّت وسط است. بر پيروانش لازم است كه در مقابل اسائهى ديگران راه احسان پيش
گيرند؛ به خصوص در مورد ارحام كه لزوم رعايت اين قاعده بيشتر است و بر انسان
لازم است كه همه وقت، محتاجان را دستگيرىكند و با آنان آنگونه معامله كند كه
دوست دارد خداى بزرگ و پروردگار كريم با او آنگونه رفتار نمايد؛ زيرا فقط فضل
و احسان اوست كه مىتواند دستگير باشد؛ نه عمل و طاعت بندگان. وظيفهى اهل فضل
و ثروت است كه براى جلب بخشايش خداوند از مال و ثروت خويش و بذل آن در راه
آسايش فقرا و نزديكان و مهاجران در راه خدا جلوگيرى و امساك نكنند:
«...وليعفوا وليصفحوا...»(22)
همه وقت در برابر گناه آنان راه عفو و گذشت را پيش
گيرند.
«...أَلاتُحبّون أَن يغفرَ اللّه لكم...»(22)
زيرا همه انتظار داريم كه خداى متعال در برابر اعمالمان
راه غفران و گذشت پيشگيرد و ما را غريق بحر بخشايش خود كند.
«...واللّه غفورٌ رحيمٌ»(22)
زيرا او آمرزگار و مهربان است.
پىنوشتها: