جرعه ای از زلال قرآن ، جلد ۲

آيت الله ميرزا ابوالقاسم محمدی گلپايگانی ‌(ره)

- ۲۱ -


ايمان و كفر معيار هدايت و شقاوت

«وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ ءَامَنُوا إِلَي صِرط مُسْتَقِيم»(54)
در حين اين‌كه افكار باطل شيطاني وسيله‌ي امتحان براي بيماران معنوي است براي افرادي كه علم و معرفت به خدا و امور الهي پيدا كرده‌اند هم مايه‌ي بينش است كه بدانند آنچه از سوي خدا نازل مي‌شود، حقّ است و با علم پيدا كردن به حقيقت آن، ايمان مي‌آورند و دل‌هايشان در مقابل گفتار آسماني و كلام روح‌بخش خدايي، رام و متواضع مي‌شود. اين افراد با اين عمل خود از هدايت الهي برخوردار مي‌شوند؛ زيرا استعداد درك هدايت را از دست نداده‌اند و خداوند هم آنان را به راه استوار و مستقيم هدايت مي‌فرمايد.
امّا در برابر اين دسته‌ي روشن بين و هدايت‌خواه، افرادي پيدا مي‌شوند كه:
«وَ لاَيَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَة مِنْهُ حَتَّي تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْم عَقِيم»(55)
پيوسته در شكّ و ترديد به سر مي‌برند و نمي‌توانند ايمان محكمي داشته باشند. همه وقت دو دل و مُرددند و اينان افراد كافر هستند و اين ترديد و دو دلي آنان را رها نمي‌كند تا ناگهان، عذابِ يوم عقيم به آنان رسد.
درباره‌ي «عذاب يوم عقيم» تأويلاتي بيان شده؛ از جمله:
1. مقصود شكستي است كه كفّار قريش در غزوه‌ي بدر كبرا متحمل شدند.
2. شايد منظور عذاب قيامت باشد و آن را روز عقيم گويند؛ زيرا شبي به دنبال ندارد؛[1]مناسبتي هم كه با آيه‌ي بعدي دارد اين معنا بهتر خواهد بود؛ چرا كه مي‌فرمايد:
«الْمُلْكُ يَوْمَئِذ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّـلِحَـتِ فِي جَنَّـتِ النَّعِيمِ»(56)
در آن روز، فرمانروايي و سلطنت مطلقه، خاصّ خداوند است. آن‌جا تمام قدرت‌ها مال اوست؛ گرچه همه وقت تمام قدرت‌ها در برابر قدرت او ناچيز جلوه مي‌كند و تمام قدرتمندان گداي محض ذات ذوالجلال او خواهند بود، امّا در آن روز آن قدرت‌هاي پوشالي و بي‌اساس دنيوي هم براي زورمندان نخواهد بود و جلوه‌اي نخواهد داشت. در آن وقت، حاكم مطلق خداست و ميان افراد به حقّ حكم مي‌كند و نتيجه‌ي كار افراد را مشخّص مي‌گرداند. افرادي كه در دنيا ايمان آورده، عمل شايسته و مرضي رضاي خدا انجام داده‌اند، در باغستان‌هاي پر نعمتي كه از سنخ عالم خود مي‌باشد، از نعمت‌هاي خدايي متمتّع مي‌شوند:
«وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِـَايَـتِنَا فَأُولـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ»(57)
و افرادي هم كه راه كفر به خدا و تكذيب به آيات او را سپردند و به آيات خدا ايمان نياوردند و با دست خالي محيط دنيا را ترك گفتند و آيات الهي را عملا و لساناً و يا فقط عملا تكذيب كردند به عذابي مهين و شكنجه‌اي خواركننده ـ كه آن هم با عالم خود سنخيّت دارد ـ گرفتار مي‌آيند.
*  *  *
وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّزِقِينَ(58) لَيُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ وَ‌إِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ(59) ذلكَ وَ مَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِي عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ(60) ذلكَ بَأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الّيْلَ فِي النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِي الّيْلِ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ(61) ذلكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَـطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِي الْكَبِيرُ(62)

ترجمه:

58‌. و آنان كه در راه خدا از وطن هجرت كردند، سپس كشته شدند يا مردند، مسلماً خدا آنان را روزي نيكو عنايت مي‌كند و بي‌گمان، خداوند بهترين روزي‌دهندگان است.
59‌. و البته خداوند آنان را در مكاني وارد مي‌سازد كه آن را مي‌پسندند و البته خدا داناي بردبار‌است.
60‌. اين [امر پروردگار است] و هر كه به مثل آنچه شكنجه ديده، كيفر دهد، پس از آن به وي ستم شود؛ البتّه خدا ياري‌اش مي‌كند و خداوند، آمرزگار و عفوكننده است.
61‌. اين نصرت مظلوم به واسطه‌ي آن است [كه سنّت خدا جاري شده كه يكي از متزاحمان را بر ديگري غالب گرداند؛ چنان‌كه] شب را در روز درمي‌آورد [و ساعت شب را كم مي‌كند] و روز را در شب درمي‌آورد [و ساعت شب را مي‌افزايد] و به واسطه‌ي آن است كه خدا شنواي داناست.
62‌. اين [وصف خدا به كمال و قدرت] به واسطه‌ي آن است كه او در ذات خويش ثابت است و بي‌گمان هرچه را سِواي خدا مي‌پرستند باطل و بيهوده است و به درستي كه او [از همه‌ي اشيا] برتر [و از داشتن شريك و همتا] بزرگ‌تر است.

تفسير:

هجرت و رزق نيكو

به مناسبت آياتي كه مبيّن حال افراد مؤمن و كافر بود و نيك‌فرجامي مؤمنان و بدعاقبتي كافران را مشخص مي‌فرمود، جمعيتي از بين اهل ايمان را مزيّت بخشيد كه در آيه‌ي بعد به آنان اشاره فرمود و آن دسته، مهاجرانند:
«وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّزِقِينَ»(58)
افرادي كه در راه خدا براي كسب رضاي پروردگار، از وطن مألوف خود هجرت‌كردند و زحمت مهاجرت را بر خود هموار كردند و جهت ياري خدا و پيامبرش ترك وطن كردند و در صراط هجرت به دست مخالفان كشته شدند و يا مرگ آنان در راه هجرت فرا رسيد، خداوند آنان را از روزي نيكو برخوردار مي‌فرمايد و روزي نيكو همان است كه در قرآن مي‌فرمايد:
«وَ لاَتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[2]
آن رزقي كه نصيب اين دسته از افراد مي‌شود، غير از رزق مشوب به كدورت مادّي است كه هر زمان در اثر عوارضي دگرگون مي‌شود و هر لقمه‌اش با خون دل تهيّه مي‌شود؛ بلكه آنان از آن رزقي كه كامل است و رزقي بالاتر از آن تصوّر نخواهد شد و نفاد و نقصاني در آن راه نمي‌يابد بهره‌مند مي‌شوند. از پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)روايت شده است:
«إِنَّ اللهَ يَقولُ اعددت لِعِبادي الصـالحينِ ما لا عيْنٌ رَأَتْ وَ لا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلي قَلْبِ بَشَر.» [3]
آن خدايي كه اين رزق و بهره را نصيب مهاجران في سبيل الله نمود «خيرُ الرّازقين» است. روزي‌دهنده‌ي اصلي اوست؛ روزي دادن ديگران مجازي است.
«ذلكَ وَ مَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِي عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» (60)

شأن نزول

زماني كه مسلمين از ستم مكّيان و كفّار قريش مجبور به مهاجرت شدند ـ كه گويا قبل از حادثه‌ي بدر بود ـ دسته‌اي از مشركان، دو روز مانده به محرّم‌الحرام، با عدّه‌اي از مسلمين روبه‌رو شدند. افراد مشرك به اطمينان اين‌كه مسلمانان به ماه‌هاي حرام (ذي‌حجّه، ذي‌قعده، محرّم، رجب) معتقدند و جنگي نخواهند كرد، با آنان از در مقاتله و پيكار وارد شدند و خواستند با آنان بجنگند. افراد مسلمان هم به احترام ماه حرام از در مسالمت و زبان خوش وارد شدند؛ امّا سودي نبخشيد و افراد مشرك حمله را آغاز‌نمودند و مسلمانان هم پاسخ گفتند و در اين حين، فتح نصيب مسلمين شد؛ امّا مسلمانان از اين عمل خود كه پيكارشان در ماه محرّم واقع شده بود و آن هم از ماه‌هاي حرام بود، نگران بودند كه مبادا مورد سَخَط پروردگار قرار گيرند. براي رفع اضطراب آن افراد پاكدل و نيكو باطن اين آيه نازل شد: اگر كسي مجازات كرد به مانند شكنجه‌اي كه بر او شده است؛ به اين‌صورت كه اگر مورد حمله‌ي دشمن واقع شده و بر او ستم روا داشته‌اند و او را از وطن دور نموده‌اند و مورد حمله و قتال واقع شده است، و آن حمله و قتال را از خود رفع كند، خداوند او را حتماً ياري مي‌نمايد. همانا خداوند داراي عفو و آمرزش است و اين عمل (دفع ضرر مخالفان) موجب گناه و عصياني نيست.

شب و روز دو نشانه‌ي قدرت خدا

«ذلكَ بَأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ»(61)
خدايي كه نصرت و پيروزي را نصيب افراد حقيقت خواه و پيروان توحيد مي‌فرمايد، خدايي است كه قدرت او موجد ظهور موجودات شده و شب و روز را پديدار ساخته‌است و ليل و نهار را وارد يكديگر مي‌نمايد. به مناسبت فصول سال، از شب كاسته‌مي‌شود و به مدّت روز افزوده مي‌شود و برعكس؛ همين نظم و ترتيب دايمي، خود مبيّن قدرت و تدبير او خواهد بود كه زمين بنا به گردش خود به دور خورشيد و خود، ايجاد شب و روز در نقاط مختلف مي‌نمايد و هر لحظه نقطه‌اي از زمين، شب و يا روز مي‌شود. خداوند نسبت به اعمال مردم، بينا و نسبت به اقوالشان شنواست.
«ذلكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَـطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِي الْكَبِيرُ»(62)
اين تغيير شب و روز و تبديل مراتب حيات و دگرگوني موجودات، خود دليل بارزي است بر اين‌كه آن نيرو و مبدئي كه اين‌ها را به ظهور آورد، بر حقّ است و حقيقت مطلقه اوست و غير از او نموداري نخواهد داشت. اصنام و بتاني كه افراد مشرك و كافر، وجهه‌ي پرستش را به او متوجّه مي‌سازند، باطل و بيهوده‌اند و‌پروردگاري كه مكتب توحيد، مثبِت آن است علي و كبير است و علوّ و كبريايي مخصوص ذات اوست.
*  *  *
أَلَمْ‌تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ(63) لَهُ مَا فِي السَّمَـوتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِي الْحَمِيدُ(64)أَلَمْ‌تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَي الأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(65) وَ هُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الإِنْسَـنَ لَكَفُورٌ(66) لِكُلِّ أُمَّة جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلاَيُنَـزِعُنَّكَ فِي الأَمْرِ وَادْعُ إِلَي رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَي هُدًي مُّسْتَقِيم(67)وَ‌إِن جَـدَلُوك فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ(68) اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ فِيما كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ(69)أَلَمْ‌تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّماءِ وَالأَرْضِ إِنَّ ذلِكَ فِي كِتَـب إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ(70)

ترجمه:

63‌. آيا نديدي [و توجّه ننمودي] كه خداي متعال از جانب آسمان آب را فرو فرستاد؛ در‌نتيجه زمين سبز مي‌گردد؛ همانا خداوند لطف‌كننده‌ي آگاه است.
64‌. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است به ذات او تعلّق دارد و به‌طور مسلّم، خداوند بي‌نياز و سزاوار ستايش است.
65‌. آيا نديدي كه خداوند براي شما آنچه در زمين است مسخّر فرمود؟ و [آيا نديدي]كشتي را كه در دريا به فرمان او به جريان مي‌افتد و آسمان را از فرو افتادن بر زمين نگه‌مي‌دارد مگر به اذن خودش [باشد]؛ همانا خداوند نسبت به مردم، مهربان و بخشاينده‌است.
66‌. و اوست آن‌كه شما را زنده كرد؛ سپس شما را مي‌ميرانَد و پس از آن شما را زنده‌مي‌كند و به راستي همانا آدمي‌سخت نا سپاس است.
67‌. براي هر ملّتي [از پسِ ملّتي] ديني قرار داديم كه ايشان پذيرنده‌ي آن بودند؛ پس بايد در اين دين با تو ستيزه نكنند [و مردم] را به سوي پروردگار خويش دعوت كن؛ زيرا تو بر دين و هدايتي مستقيم مي‌باشي.
68‌. و اگر با تو مجادله كردند، پس بگو: خدا به آنچه مي‌كنيد داناتر است.
69‌. خداي متعال در روز رستاخيز درباره‌ي آن چيزي كه اختلاف مي‌كرديد داوري‌مي‌كند.
70. آيا نمي‌داني كه خدا هرچه در آسمان و زمين است، مي‌داند؛ همانا آنچه را مي‌داند در لوح‌محفوظ ثابت است؛ به راستي نوشتن آن‌ها [قبل از وقوع، در لوح محفوظ] بر خدا آسان است.

تفسير:

باران و نشانه‌هايي ديگر از قدرت خدا

در آيات قبل، صحبت از مؤثّرِ اصلي بودن ذات باري‌تعالي و بي‌اثر بودن مبادي ساختگي ديگر بود.
در اين آيه، گوشه‌اي از قدرت مطلقه‌ي او بيان مي‌شود:
«أَلَمْ‌تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»(63)
خدايي كه مؤثّر اصلي در وجود هستي است، خدايي است كه از آسمان، آب فروفرستاد و زمين مرده و بدون جنبش را به وسيله‌ي آن سبز و خرّم گردانيد و زمين بي‌جان را با جريان دادن آب بر روي آن حيات بخشيد. اين اعطا و كرَم از ساحت بزرگوار او همواره جريان دارد و نافذ است؛ زيرا او خداي لطيف و خبيري است كه از نهايت لطف، تصوّري را قدرت درك آن نيست و به همه چيز احاطه‌ي تامّ و تمام دارد.
«لَهُ مَا فِي السَّمَـوتِ وَ مَا فِي الأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِي الْحَمِيدُ»(64)
خدايي كه مكتب توحيد، اثبات وجودش را عهده‌دار است، خدايي است كه آنچه در عالم وجود است، آنچه را حواسّ محدود و ناقص بشري درك مي‌كند و آنچه را هنوز نيروي دركش را به دست نياورده، تماماً به ذات يگانه‌ي او تعلّق دارد و زاييده قدرت نامحدود اوست. اين گردش منظّم و سير با ثبات و مداوم را در عالم وجود، او ايجاد كرد و در عين اين عنايات، هم بي‌نياز است و هم سزاوار ستايش و غير از او لايق حمد و سپاس نخواهد بود.
او پروردگاري است كه عالم هستي را به اراده‌ي خود مسخّر بشر فرمود. او مبدأ با عظمتي است كه با بيان جمله‌ي:
«أَلَمْ‌تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ‌...»(65)
مشيّتش تعلّق گرفت كه تمام نيروهاي جهان مادّي رام و مسخّر انسان شود. آسمان را به نيروي خاصّ خداوندي خود كه عين ذات لايزالش مي‌باشد، با نيروي جاذبه‌ي عمومي‌چنان منظّم فرمود كه اين دستگاهِ با نظم تا وقتي كه اراده فرموده باشد به وظيفه‌ي خود آشناست و سر سوزني تخلّف در نظم آن ديده نخواهد شد.
اين آيه با بيان بليغ خود، مبيّن يكي از اعجازهاي قرآن است، كه يك هزار و چهارصد سال پيش ـ آن وقت كه اروپاي امروزي در آتش جهل و بي‌خبري از دانش، غوطهور بود ـ از‌تسخير نيروهاي جهان هستي بحث مي‌كند. آن وقت كه بشر را از تنوّع حيوانات و موجودات ذرّه‌بيني اطّلاعي نبود تا چه رسد به تسلّط او بر آن نيروها! حتّي يك هزارم اطّلاع امروزي را نداشت، به صورت ماضي كه مستقبل محقق‌الوقوع است بيان فرمود:
«أَلَمْ‌تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ‌...»(65)
اين تسخير به اراده‌ي او ادامه خواهد يافت تا وقتي كه اراده‌اش بر عدم آن تعلّق گيرد. او به مردم رئوف و رحيم است. اين نظم را حافظ است تا بشر بتواند راحت زندگي كند.
«وَ هُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الإِنْسَـنَ لَكَفُورٌ»(66)
دنباله‌ي بيانات قبل، نسبت به اِعمال قدرت‌هايي كه در جهان هستي فرمود، ـ‌به‌خصوص نسبت به انسان كه عنايتي بيشتر اِعمال شده است ـ موضوع حيات و ممات او را بيان مي‌فرمايد كه در طي مراحل حياتي لازم است جنبه‌ي معنوي و روحي او كامل شود و در مقابل آن همه نعمتي كه احصاي آن از قوّه‌ي درك بشر خارج است، سپاسگزار باشد؛ ولي متأسّفانه بشر خيره سر و ناسپاس، آن تبدّلات و تغييراتي را كه پيش از وجود ظاهري‌اش پيموده و آن تغييراتي را كه در طي زندگي مي‌گذراند، از ياد برده و راه ناسپاسي را در پيش مي‌گيرد و مُهر كفران را بر ناصيه‌ي خود مي‌زند.

پى‏نوشتها:‌


[1]‌. ر.ك: مجمع‌البيان، ج 7 ـ 8، ص 146.
[2]‌. «و كسانى را كه در راه خدا كشته شدند، مرده مپندار؛ بلكه زندگانند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.» (آل‌عمران/169)
[3]‌. از نبى‌اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده است: «خداوند مى‌فرمايد: "براى بندگان صالحم مهيّا كرده‌ام آن چيزى را كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه بر قلب انسانى خطور كرده است."» (بحارالأنوار، ج‌8‌، ص‌61‌، ح‌82‌؛ و همان، ص‌92)