احمد (ص)موعود انجيل

آيت الله شيخ جعفر سبحاني

- ۵ -


جهاد در راه خدا(2)

پاسخ چند پرسش.

1 . آيا بازداشتن بشر از بت پرستي و از هر نوع توجه به غير خدا بر خلاف عدالت است و مخالف آزادي خردمندانه اي است كه مصلحان جهان به دنبال آن هستند.
2 . آيا تنها نيروي بيان و قلم در اشاعه و گسترش يك مكتب اصلاحي جهانى، كه به تمام شؤون مردم نظر دارد، كافي است.
3 . آيا تبليغ منطقي جز در محيط آزاد - كه مردم در پيروي از هر نوع عقيده آزاد باشند - مي تواند نقش مؤثري برجا بگذارد.
4 . آيا حكم جهاد مخصوص زمان پيامبر است يا يك حكم جاوداني است.
5 . طرز جهاد در عصر كنوني چگونه است.
اكنون به ترتيب به پاسخ اين پرسش ها مي پردازيم:.

1. جهاد و مسأله آزادي.

آزادي بي قيد و شرط با منطق عقل موافق نيست، بلكه آزادي داراي دو شرط است كه با يكي از دو شرط جهان غرب نيز موافق است:.
الف) آزادي تا آن جا محترم است كه موجب سلب آزادي از ديگران نباشد، در اين شرط همه خردمندان جهان موافق هستند.
ب) آزادي تا آن جا محترم است كه به سعادت فرد لطمه اي وارد نسازد. روي اين شرط است كه پيامبران آسماني افراد را از پرستش بت و نوشيدن شراب و بازي با آلات قمار باز داشته اند و هرچه هم افراد فرياد زدند كه ما آزاديم، به شما چه! ما مي خواهيم بدبخت باشيم! آنان گوش ندادند.
لفظ آزادي مقدس و شور انگيز است، ولي آزادي مطلق و بدون قيد و شرط، مايه بدبختي جامعه و فرد است، بلكه هر نوع آزادي بايد در چهارچوبه اين دو شرط، مجاز شمرده شود.
آن چه ما را فريب مي دهد همين كلمه آزادي است، ولي بايد حساب كرد كه هر نوع آزادي - ولو به ضرر ديگران باشد - خوب است و موافقت با آن لازم است يا اين كه همين آزادي بايد در چهارچوبه مصالح خود فرد قرارگيرد.
فرض كنيد: بيماري واگيرداري مثل (آبله) در نقطه اي بروز مي كند. سازمان بهداشت آن نقطه، گروهي را به اطراف آن محل اعزام مي نمايد كه مردم آن جا را بر ضد اين بيماري مايه كوبي كنند و براي روشن كردن اذهان مردم، از روزنامه ومجله و راديو و تلويزيون و بلندگوهاي سيار استفاده مي نمايند، ولي گاهي در ميان مردم، افرادي پيدا مي شوند كه بر اثر ناداني از تزريق واكسن امتناع مي ورزند در اين صورت، گروه هاي اعزامي در پرتو قدرت انتظامي به زور آنان را بر ضدّ اين بيماري مايه كوبي مي كنند، آيا كسي چنين روشي را درباره چنين افرادي بر خلاف عدل و انصاف، حريت و آزادي مي پندارد، يا همه، آن را يك نوع خدمت به بهداشت آنان و جامعه مي دانند.
توجه به اين مثال انگيزه وجود جهاد ابتدايي را در اسلام روشن مي سازد؛ زيرا خرده گيران (كساني كه جهاد تعرضي را مخالف آزادي مي دانند) قبول دارند كه پرستش بت، كرنش نمودن انسان در برابر سنگ و گل و يا چوب و آتش و يا اجرام درخشنده آسمانى، انحراف از مسير صحيح فطرت و عقل انساني است؛ چون چه انحرافي بالاتر از اين كه انسان در برابر موجودات بي شعور، كه ساخته و پرداخته خود اوست، يا براي او آفريده شده اند، زبون و بيچاره شود و به موازات اين انحطاط فكرى، انواع خرافات و موهومات، كه زنجيرهاي فكر انساني اند، پيدا شده و اختلاف و دو دستگي در اجتماع بشر بر اثر تعدد خدايان مصنوعي پديد مي آيد و مسؤوليت هاي دروني و باطني كه پرورش دهنده فضايل عالي انساني و سجاياي اخلاقي است، از بين مي رود.
از اين نظر پيامبر اسلام در راه آزاد ساختن بشر از چنگال بت پرستي از وسايل گوناگون استفاده كرد و گروه هايي را براي جلوگيري از بت پرستي و ويران كردن بتكده ها اعزام نمود و با توجه به مثال ياد شده، و اين كه برخي از مردم سود و زيان خود را تشخيص نمي دهند، هرگز نمي توان چنين اقدام خردمندانه اي را مخالف اصول آزادي دانست.
حتي يكي از وظايف مسلمانان پس از فتح مكه اين بود كه به اطراف عربستان رفته، بت خانه ها را ويران سازند و بت ها را بشكنند و روزي كه مكه فتح گرديد اعلان شد هركس بتي در خانه دارد بشكند.(1).

2 . تأثير قلم و بيان محدود است.

تأثير بيان و گفتار هر چه باشد محدود است. جاي شك نيست كه قلم و بيان، دو شمشير برنده هستند كه بسياري از موانع فكري و وهمي را، كه در برابر گسترش يك مكتب صحيح وجود دارند، درهم شكسته و افرادي را، كه آمادگي براي پذيرفتن حق دارند، به سوي حقيقت رهبري مي كنند و سلاح برنده پيامبر اسلام درباره اين افراد، تنها همين بوده است و بس، تا جايي كه هرگاه در بحران نبرد، يك نفر از مشركان از فرمانده سپاه اسلام درخواست كند به او اجازه دهد كه به سوي آنان بيايد تا سخن خدا و دلايل اسلام را بشنود، بايد فرمانده كل قوا با درخواست وي موافقت كند، حتي اگر دلايل توحيد در دل او مؤثر نيفتاد و خواست به سمت بت پرستان باز گردد بايد او را به (مأمن) و نقطه اي كه در آن جا بوده باز گرداند. اين حقيقت را آيه زير با صراحت كامل مي رساند:.
(وَإِنْ أَحَد مِنَ المُشْرِكِينَ اسْتَجِارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّي يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُم قَوْم لايَعْلَمُونَ؛(2).
اگر فردي از مشركان از تو پناهندگي بخواهد، به او پناه بده تا سخن خدا را بشنود سپس او را به منزلگاه خود برسان؛ زيرا آنان افراد بي اطلاعي هستند.).
توجه قرآن به اهميت قلم و بيان به اندازه اي است كه سوره اي به نام (قلم) دارد و در نخستين سوره اي كه بر پيامبر نازل شده (و به سان نطق هاي افتتاحى، روشنگر اجمالي هدف عالي اسلام است) از قلم و علم سخن به ميان آمده است و پيامبر اسلام درطول رسالت خود همواره سپاه تبليغ خود را به اطراف و اكناف اعزام مي كرد، و از اين راه افراد آماده را به حقيقت اسلام رهبري مي نمود.
ولي از اين مطلب نبايد غفلت ورزيد كه تأثير قلم و بيان بسيار محدود و انعطاف مردم در برابر سخنان حق بسيار متفاوت است: گروهي آن چنان به عادات و مراسم موروثي از نياكان خود، اصرار مي ورزند كه هرگز ده ها منطق و برهان در هدايت آنان كافي نيست وجز با قوه قهريه نمي توان آنان را از عادات زشت بازداشت. اين جاست كه به ارزش يكي از سخنان پيامبر و در حقيقت به يكي از انگيزه هاي جهاد ابتدايي پي مي بريم:.
(الخير كله فى السيف و تحت ظل السيف ولايقيم الناس إلا السيف؛(3).
خير و نيكي در سايه شمشير و قدرت است و (گروهي از) مردم جز در سايه قدرت، تن به حق نمي دهند).

3 . تبليغ در محيط آزاد مؤثر است.

فرض كنيد كه بسياري از مردم براي پذيرفتن حقيقت آمادگي دارند، ولي آيا بهره برداري از اين آمادگي جز در محيط آزاد كه گوينده و شنونده در گفتار و پذيرش خود آزاد باشند، امكان پذير است در محيطي كه گوينده آزادي بيان ندارد و شنونده از ترس كساني كه بازگشت از روش هاي خرافي و باطل راجرم و گناه مي شمارند و گروندگان به آيين نو را، عذاب و شكنجه مي دهند، تبليغ چه نقشي مي تواند داشته باشد.
در هر اجتماعي گروهي پيدا مي شوند كه ثبات موقعيت و منصب مادي آنها وابسته به انحطاط فكري و ترويج يك سلسله خرافات است. چنين افرادي وقتي احساس كردند كه راه و مكتب نوى، كه از طرف پيامبران به جامعه عرضه شده است با منافع دنيوي آنها تصادم و تضاد دارد، با قدرت هرچه تمام تر از تبليغ چنين آييني جلوگيري به عمل مي آورند و مبلغان و گروندگان را به سخت ترين وجه مجازات مي نمايند. نمونه هاي بارز آن همان شكنجه و آزارهايي است كه مناديان حق و مبلغان حقيقت و گروندگان پاكدل آنان در راه بيان حقايق و پذيرفتن آن ديده اند.
مگر درآغاز رسالت پيامبر اسلام، تمام قدرت هاي شرك بر ضدّ او بسيج نشدند! مگر تروريست هاي عرب تصميم نگرفتند كه او را شبانگاه در خانه اش ترور كنند! مگر سران بت پرست عرب، ياران او را به وضع رقت باري شكنجه ندادند!مگر پدر و مادر عمار، زير شكنجه ابوجهل جان نسپردند و بدن بلال از عذاب اميه، سياه نگشت! و....

كشتار دسته جمعي مبلغان اسلام.

تاريخ بزرگ ترين آزمايشگاه زندگي است. مراجعه كوتاه به صفحات تاريخ اين حقيقت را به ثبوت مي رساند، كه تا سپاه تبليغ و راهنمايان هر آييني از قدرت نظامي نيرومندى، كه حافظ جان ومال آنان در اجتماع است، برخوردار نباشند، نه تنها كاري از پيش نمي برند، بلكه جان خود را بدون اخذ نتيجه در راه نشر آن آيين از دست مي دهند. پيامبر در تاريخ ده ساله خود در مدينه، اين حقيقت تلخ را دوبار چشيد: در سال چهارم هجرت كه نيروي نظامي اسلام بر تمام اطراف شبه جزيره تسلط نداشت و قسمتي از شبه جزيره عربستان در دست مشركان قرار داشت، چهل تن از مبلغان اسلام در منطقه (بئر معونه) به دست مشركان كشته شدند.(4) بار ديگر شش تن از معلمان قرآن، كه براي تبليغ اسلام به اطراف مدينه اعزام شده بودند، به صورت دل خراشي اعدام گرديدند.
از اين دو حادثه تاريخي و ده ها نظير آن، مي توان نتيجه گرفت كه، تا موانع و مزاحم ها از سر راه تبليغ اسلام برداشته نشوند هيچ گونه تبليغي به نتيجه نمي رسد.
ولي اگر محيط با قدرتي نظامي آزاد شود در اين صورت كساني كه تحت تأثير تبليغات اسلام قرار مي گيرند، مي توانند بدون واهمه وترس به آيين اسلام بگروند. چنان كه گروهي كه مايل به گرايش به اين آيين نباشند مي توانند تحت شرايطي كه در كتاب (جهاد) بيان شده است به يكي از شرايع آسماني گرويده و متدين به آنها شوند. اين جاست كه مفاد آيه (لاإِكْراهَ فِي الدِّينِ) كه در يك محيط كاملاً آزاد نازل گرديده، تجلي نموده و روشن مي شود اسلام براي گرايش به آن، هرگز اعمال قدرت نكرده است.
مي گويند: (حقيقت دست و پا دارد، و هرگزاحتياج ندارد، كه قدرت نظامي از آن حمايت كند). البته سخن درستي است، ولي با يك شرط و آن اين كه، محيط از هر نوع عوامل منفي ومخرب خالي و آزاد باشد و در غير اين صورت، هر نوع حقيقت در نطفه خفه مي گردد.
اگر گفتار مزبور درهر موقعيتي صحيح باشد، بايد همه مردم در برابر مناديان حقيقت (لبيك) گويند، در صورتي كه تاريخ زندگاني بشر بر خلاف اين گواهي مي دهد.

4 . آيا جهاد، قانوني دايمي است!.

آيا قانون جهاد مخصوص عصر رسالت است و ديگر فريضه اي به نام جهاد نداريم يا اين كه اين اصل حياتي كه در حقيقت مبارزه موجودي زنده با عوامل نابود كننده آن مي باشد، در تمام اعصار به صورت فريضه اي ثابت، از طرف قرآن به جامعه مسلمانان عرضه شده است!.
آيا گفته قرآن: (خداوند كساني را دوست مي دارد كه در راه او صف واحدي به سان بنيان محكم و به هم پيوسته جهاد مي كنند) مربوط به مسلمانان صدر اسلام است يا اين تعاليم عالي اسلام، كه ضامن بقاي هر نوع نهضت و انقلاب ايدئولوژيكي است، مربوط به تمام اعصار بوده و بايد مسلمانان جهان در هر منطقه وعصرى، در برابر عوامل مخرب در صف واحدي قرار گيرند و با هر عاملي كه كيان و استقلال و عظمت اسلام را تهديد مي كند و يا در راه گسترش وتبليغ اسلام، ايجاد مزاحمت مي نمايد، سرسختانه مبازره نمايند.
اسلام براي دو اصل اساسي سعادت (خدا پرستى، استقرار حكومت الهى) قانون جهاد را تشريع نمود و مسلمانان صدر اسلام را موظف ساخت، كه كوشش هاي جاني و مالي خود را در راه توسعه و حفظ اين دو اصل بسيج كنند. ولي نقطه قابل توجه اين جاست كه اسلام نه تنها خواهان بقا و برقراري اين دو اصل در عصر رسالت و يا پس از آن بوده است، بلكه از آن جا كه پيوسته خواهان رهايي بشر از چنگال بت پرستي و مظالم حكومت هاي غير الهي است، عموم مسلمانان را در هر نقطه وزماني مأمور نموده كه در راه حفظ اسلام، از بذل هر نوع كوشش دريغ نكنند و در هيچ زماني اين فريضه الهي از دوش آنان برداشته نشده است.
اصولاً هر پديده اجتماعي و انقلاب فكري بدون مبارزه و درگيري با عوامل مخرب،نمي تواند پايدار باشد. اگر اين نهضت جهاني (اسلام) در پيدايش، نيازمند كوشش و جهاد بود در بقا و ثبات و استمرار خود به جهاد بيشتري نيازمند است.

5 . طرز جهاد در عصر كنوني.

پرسش سوم مربوط به طرز جهاد در عصر كنوني است.جاي گفتگو نيست كه امروز آيين اسلام و استقلال كشورهاي اسلامي از طرف قدرت هاي استعماري جهان تهديد مي شود و دولت هاي استعماري همواره مي خواهند ملل مسلمان جهان، در فقر و بدبختى، جنگ و ستيز با يكديگر باقي بمانند و مصرف كننده كالاهاي آنها باشند و هيچ گاه اين ملل، كه روزي قدرتمند ترين ملل جهان بودند، به خود متكي نباشند.
براي جبران قدرت هاي از دست رفته، لازم است در درجه اول متفكران و رهبران اسلامي با الهام از مكتب قرآن: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً) دست اتحاد و اتفاق به سوي يكديگر دراز كنند، و براي حفظ اين وديعه الهي و كوتاه كردن دست دشمنان از مقدسات و سرزمين هاي اسلامى، همگي در صف واحدي قرار گيرند.
امروز جهان اسلام با داشتن يك ميليارد مسلمان و منابع مهم طبيعي و صنعتي و متفكران و ذخاير انسانى، كفه سنگيني را در جهان سياست در اختيار دارد و در صحنه سياست، در حل مسائل بين المللى، نقش مؤثري را مي تواند ايفا كند، ولي متأسفانه عوامل اختلاف، آن چنان در مظاهر مختلف زندگي آنان ريشه دوانيده كه هرگز از اين نيروي عظيم بهره برداري نمي شود.
وحدت و اتفاق و ايجاد روابط و همبستگي ميان مسلمانان، سنگ اساسي هر نوع جهاد دفاعي و تعرضي است، و تا اين مطلب عملي نگردد، نه تنها به جهاد تعرضي موفق نخواهند شد، حتي نخواهند توانست شؤون و اصول اسلام را در داخل خود نيز حفظ كنند.
در درجه بعد، بايد بنيه اقتصادي خود را تقويت كنند و امكانات مالي خود را در بالا بردن سطح زندگي ملل اسلامي بسيج نمايند و مسلمانان را از كليه ملل بيگانه غني و بي نياز سازند. تقويت بنيه اقتصادي در واقع نوعي جهاد با مال است كه قرآن مجيد آن را در كنار بذل جان يادآوري نموده و مي فرمايد: (وَجاهِدُوا بِأَمْوالِكُم وأَنْفُسِكُم فِي سَبِيلِ اللّهِ؛(5) با جان و مال خود در راه خدا جهاد كنيد).
به طور مسلم حد و مرز جهاد امروز، در اين نقطه متوقف نمي گردد؛ زيرا تقويت فرهنگ عمومي و اسلامي و تقويت دستگاه هاي تبليغاتي مسلمانان، به صورت هاي مختلف، يكي ديگر از مصاديق كوشش براي حفظ اصول اسلام وعظمت مسلمين مي باشد. تا آن جا كه اميرمؤمنان در شب شهادت خود، به فرزندان خويش، چنين سفارش مي كند:.
(اللّه! اللّه! فى الجهاد بأموالكم و أنفسكم وألسنتكم فى سبيل اللّه؛(6) اي فرزندانم هرگز نبايد جهاد با مال و جان و زبان را فراموش كنيد). آيا جهاد با زبان در جهان امروز جز تقويت دستگاه هاي تبليغاتي و تربيت گويندگان زبردست و نويسندگان بزرگ، چيز ديگري هست‏نكته قابل توجه درتشريع جهاد اسلامي اين است كه اسلام اين اصل حياتي را، كه لازمه بقاي هر موجود زنده است، تحت عنوان (جهاد في سبيل اللّه) تشريع نموده و در قرآن مجيد هر موقع نامي از اين اصل برده شده است، لفظ جهاد(7) يا يكي از مشتقات آن را، مانند (جاهدوا)، (يجاهدون)، (المجاهدون) و... به كار برده است و اين خود مي رساند آن چه در اسلام مطرح است همان كوشش هاي همه جانبه، براي نشر آيين توحيد و شكستن بت ها و معبودهاي قلابى، و مستقر ساختن حكومت الهي در روي زمين است، نه جنگ و قتل و نبرد وخونريزى، و اگر هم روزي پيروان خود را براي مقابله و نبرد با دشمنان دعوت مي كرد، از اين نظر بود كه كوبيدن دشمن مزاحم، يكي از مصاديق كوشش هاي اسلامي براي استقرار توحيد و حكومت الهي و حق و عدالت در روي زمين بوده و هست. بنابراين هر نوع كوشش و فعاليت، كه كمك مؤثر به انتشار اسلام وتجديد عظمت مسلمانان بنمايد، به طور مسلم از مصاديق واقعي جهاد بوده و هرگز جهاد اسلامي در چهارچوبه خاصي محدود نمي شود.
اين بود بحث فشرده اي در مورد جهاد؛ اميد است در فرصت ديگر به صورت گسترده تر از آن بحث كنيم.


پى‏نوشتها:

1. سيره ابن هشام، ج‏2، ص‏436.
2. توبه (9) آيه 6.
3. وسائل الشيعه، (كتاب جهاد)، باب 1، ح‏1.
4. سيره ابن هشام، ج‏2، ص 169- 184.
5.توبه (9) آيه 41.
6. نهج البلاغه، نامه 47.
7. لفظ جهاد با تمام مشتقات آن، 28 بار در قرآن آمده است.