قوانين كتاب تكوين و تشريع
مجموع جهان هستى با تمام كهكشانها و اجرام
بزرگ و كوچكش، كتاب تكوينى آفريدگار جهان است كه با اراده حكيمانه خود به وجود
آورده است.
قرآن شريف نيز كه حاوى تعاليم دينى و مقررات
اسلامى است، كتاب تشريعى حضرت بارى تعالى است كه از راه وحى، بر رسول اكرم
(صلىالله و عليه و آله و سلم) نازل فرموده و او را مأمور نشر و تبليغ آن ساخته
است.
در كتاب تكوين، يك سلسله قوانين و سنن ثابت
وجود دارد كه گردش كارگاه عظيم خلقت، بر اثر آن قوانين است و نظم جهان آفرينش، در
پرتو آن قوانين باقى و برقرار است. آن قوانين متقن، از آغاز پيدايش جهان، به مشيت
آفريدگار حكيم به وجود آمده و تا جهان باقى است، آن قوانين و سنن نيز باقى و پايدار
خواهد بود و با گذشت ميليونها قرن كهنه نمىشوند و ارزش خود را در اداره جهان خلقت
از دست نمىدهند.
در كتاب تشريع نيز يك سلسله قوانين و سنن
آسمانى وجود دارد كه برنامه انسان سازى و معيار سعادت بشر در تمام ادوار است، و با
گذشت قرون و اعصار، آن قوانين كهنه نمىشود و ارزش خود را در تعالى و تكامل
انسانها و تأمين سعادت همه جانبه آنان از دست نمىدهند.
بشر امروز، در پرتو پيشرفتهايى كه در علوم
طبيعى نصيبش گرديده، موفق شده است كه پارهاى از قوانين ثابت نظام تكوين را، كه
گذشتگان از آن بىخبر بودند، بشناسد و به گونهاى از آنها استفاده نمايد. بدين
وسيله، موجبات رفاه مردم را در زندگى فراهم آورده است. در اين جا به بعضى از آنها
اشاره مىشود.
سرعت سير نور
يكى از قوانين تغيير ناپذير، كه به اراده
خداوند در جهان خلقت پايه گذارى شده و در اداره كاخ آفرينش، نقش مؤثر دارد، سرعت
سير نور است. انسانهاى ديروز از آن آگاهى نداشتند و دنياى امروز به اين راز پى
برده، مقدار سرعتش را اندازهگيرى نموده و با ساختن وسايل فرستنده و گيرنده، به
شكلهاى مختلف، توانسته است از اين پديده حيرتزا استفاده نمايد. هم اكنون، با
وسايلى كه بشر ساخته، در كمترين مدت، اخبار غرب را به شرق و اخبار شرق را به غرب
مىرساند و بر اثر اين بهرهگيرى، كره زمين هم مانند خانه كوچكى شده كه سكنه آن به
هم نزديكاند و از اوضاع يكديگر باخبرند.
قانون ثابت
بشر قادر نيست در اين قانون متقن الهى، كمترين
تصرفى نمايد و سرعت سير نور را افزايش يا كاهش دهد. فقط توانسته است با ساختن لوازم
و ابزارهاى ارتباطى، از سرعت سير نور استفاده جنبى نمايد. مردم دنيا را به هم نزديك
كند. اخبار جهان را به سرعت پخش كند، و چهره زندگى را دگرگون نمايد.
حيات و مرگ
از جمله مسائل بسيار مهم و پيچيده، در كتاب
تكوين حضرت بارى تعالى، قانون حيات و مرگ است. خداوند خالق، از موارد معدنى و عناصر
طبيعى مرده اين جهان، موجود زنده مىسازد و پس از پايان يافتن ايام عمر، آن را
مىميراند. تجزيهاش مىكند، و دوباره به مخازن طبيعتش بر مىگرداند.
يخرج الحى من الميت ويخرج
الميت من الحى.(286)
اوست خداوندى كه زنده را از مرده بيرون مىآورد
و مرده را از زنده خارج مىكند.
در نظام خلقت، پيدايش موجودات زنده از نبات و
حيوان و انسان، بر اساس قوانين و مقررات خاصى استوار است. زمانى كه شرايط قانونى
براى پيدايش هر يك از موجودات زنده مهيا گرديد، آن زنده پديد مىآيد و موقعى كه
شرايط قانونى حياتش پايان مىپذيرد، آن موجود زنده مىميرد.
دنياى پيشرفته امروز، براى ساختن موجود زنده
تلاش و كوشش بسيار نموده است، اما تاكنون، نه تنها به اين هدف دست نيافته و موجود
زنده نساخته است، بلكه تاكنون حقيقت حيات را نيز نشناخته و به عمق اين راز پنهان پى
نبرده است.
تا هزار سال ديگر، انسان
به راز حيات و زندگى پى خواهد برد. ولى اين امر دليل آن نيست كه انسان خواهد توانست
مگس يا حشره ديگر و حتى سلول زندهاى بسازد.
اين موضوع، در كنفرانسى كه به نام داروين تشكيل
شده بود، افشا گرديد و در پايان كنفرانس مزبور، پرفسور هانز دانشمند آمريكايى اعلام
كرد كه ظرف اين هزار سال، دانشمندان پيرامون راز حيات مطالعه و تجسس خواهند نمود.(287)
بشر امروز توانسته است در جنب قانون حيات حيوان
و انسان، كه به قضاى الهى در نظام آفرينش پايهگذارى شده، قدمهايى هماهنگ با قانون
حيات بردارد و به موفقيتهايى دست يابد.
قانون حيات، در پيدايش جوجه مرغ اين است كه تخم
مرغ نطفه دارد، زير بال مرغ قرار گيرد و پس از چند روز به جوجه تبديل شود. بشر
امروز توانسته است درجه حرارت بدن مرغ را تعيين كند و آن درجه حرارت را در ماشين
جوجه كشى به وجود آورد، و تخم مرغ نطفهدار را، با رعايت ديگر شرايط لازم، در آن
ماشين قرار دهد و با اين عمل فيزيكى، تخم مرغ را به جوجه تبديل نمايد.
قانون ثابت در پيدايش مرغ، تخم مرغ نطفهدار
است. تخممرغ، در درون مرغ تكوين مىگردد و نطفه از خروس به آن منتقل مىشود و اين
قانون تغيير ناپذير نظام تكوين است. بشر، هر قدر در علم پيشروى كند، نه مىتواند
تخم مرغ بسازد و نه مىتواند در آن ايجاد نطفه نمايد. اين قانون طبيعت است و فقط در
مجرايى كه مشيت الهى بر آن تعلق گرفته است، تحقق مىيابد.
تلقيح مصنوعى
براى اصلاح نژاد گاوها، تلقيح مصنوعى معمول
گرديد. بدين گونه كه نطفه يك گاو نر را، كه از نژاد عالى است، به طور مصنوعى
مىگيرند و آن را به چند گاو ماده تلقيح مىكنند و همه باردار مىشوند. اين عملى
است در جنب قانون خلقت، نه به معنى تغيير قانون خلقت.
تلقيح مصنوعى، نه به معنى ساختن اسپرماتوزوئيد
است و نه به معنى ساختن تخمك ماده. اين هر دو، كه پايه و اساس به وجود آمدن موجود
زنده است، بايد از نظام آفرينش و از نر و ماده گرفته شود.
تلقيح مصنوعى، بيش و كم در انسانها نيز راه
يافته و در مواردى كه شوهر به عللى نمىتواند با زن قانونى خود بياميزد، منى او را
به طور مصنوعى مىگيرند و به همسرش تلقيح مىكنند و او باردار مىشود.
نه تنها دانشمندان اعتراف مىكنند كه ساختن
اسپرماتوزوئيد و تخمك، كه منشأ اصلى يك موجود زنده است، براى آنان امكان ندارد،
بلكه متوجه شدهاند كه حتى ساخته قانون خلقت را هم نمىتوانند در خارج رحم به درستى
پرورش دهند و از اسپرماتوزوئيد مرد و تخمك زن، انسانى بسازند.
پاريس. خبرگزارى فرانسه:
امروز اعلام شد كه پروفسور دانيل، يكى از زيست شناسان معروف ايتاليا توانسته است
نطفه مرد و زن را در خارج از رحم مادر، تركيب كرده و جنين به وجود آورد و آن را به
طور مصنوعى پرورش دهد.
دانشمند ايتاليايى تأييد نمود فيلمى را كه من
تهيه كردهام، كاملاً نشان مىدهد كه چگونه در لوله آزمايش، اسپرماتوزوئيد وارد
اوول گرديده و تخمى كه بدين ترتيب انعقاد يافت، مدت 29 روز به رشد خود ادامه داد.
جنين، در مدت 25 روز، شكل لازم را به خود گرفته و آزمايش روز 29 عمداً متوقف گرديد.
دانشمند ايتاليايى اعلام نمود عمداً آزمايش خود را متوقف ساخته است، زيرا احتمال
داشت از پرورش آن غولى به وجود آيد.(288)
خلاصه، قانون حيات در نظام خلقت لايتغير است.
بشر با گسترش علوم دانشگاهى قادر نيست آن را تغيير دهد و خود، موجود زنده كوچكى هم
مانند مگس يا كوچكتر از مگس، مانند اسپرماتوزوئيد، بسازد، و پديده حيات را از مسير
قضاى الهى بگرداند و راه تازهاى به وجود آورد.
ان الذين تدعون من دون
الله لن يخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له.(289)
آنهايى را كه شريك خدا قرار دادهايد و پرستش
مىنماييد، هرگز قادر نيستند مگسى را بيافرينند، هر چند براى خلق آن، اجتماع كنند و
همه دست به دست هم بدهند.
قانون مرگ
در كتاب تكوين حضرت بارى تعالى، قانون مرگ نيز
هم مانند قانون حيات لايتغير است. بشر، هر قدر مدارج علمى را بپيمايد و بر علوم
طبيعى تسلط يابد، نمىتواند قانون مرگ را در اين جهان براندازد و براى موجودات زنده
اين عالم، حيات ابدى برقرار سازد.
حداكثر موفقيت دانشمندان بشر اين است كه از
اطلاعات علمى خود استفاده جنبى نمايند. با پيشرفت علوم پزشكى، تحقق شرايط مرگ را
براى مدتى به تعويق اندازند، و چند ماه يا چند سال، به حيات بيمار ادامه دهند.
قانون جاذبه
يكى ديگر از قوانين كهن در نظام تكوين، قانون
جاذبه است. اين قانون از آغاز خلقت در جهان حكمفرما بوده و همچنان خواهد بود. بشر،
كه از پديدههاى كره خاكى است، همواره تحت تأثير اين قانون قرار داشته و دارد و از
كشش قوه جاذبه، مصونيت نخواهد داشت.
در عصرى كه بشر غارنشين بوده، و همچنين در عصرى
كه شهرنشين شده، موقع راه رفتن در نقطه مرتفع كوه، با احتياط حركت مىكرد. موظب بود
قدمش نلغزد. زيرا مىدانست با لغزش قدم، سقوط مىكند و به عمق دره مىرود، يا كشته
مىشود يا با استخوانهاى شكسته و بدن مجروح، آن قدر ته دره مىماند تا بميرد.
امروز هم كه بشر در پرتو علوم دانشگاهى،
هواپيما ساخته و با چند صد مسافر در هوا پرواز مىكند، مىداند كه قانون جاذبه، هم
مانند يك شكارچى زبردست در كمين اوست. اگر طياره در هوا دچار نقص فنى گردد يا سوختش
تمام شود، قانون جاذبه او را به سوى خود مىكشد، يا به دريا سرنگونش مىكند، يا در
خشكى به زمينش مىكوبد.
كتاب تشريع
قونين و سنتى كه به قضاى الهى، براى تأمين
سعادت انسانها، در كتاب تشريع مقرر گرديده، هم مانند قوانين كتاب تكوين، در اداره و
نظام آفرينش ثابت و لايتغير است. همان طور كه پيشرفت علوم طبيعى و گسترش صنايع
ماشينى نتوانسته است قوانين تكوين را براندازد، همچنين، بسط علوم دانشگاهى و گسترش
تمدن صنعتى نمىتواند ارزش قوانين سعادتبخش كتاب تشريع را از ميان ببرد و بشر را
از به كار بستن آن تعاليم بىنياز نمايد.
بررسى قوانين كتاب تشريع و دقت در جزئيات هر يك
از آنها، مستلزم بحثى است وسيع و گسترده و اين مختصر، گنجايش آن را ندارد. در اين
جا، فقط به توضيح چند ماده از سنن تشريع اكتفا مىشود. اميد است همين مختصر، راه
گشاى خوانندگان در ساير موارد باشد.
عدل و دادگرى
از جمله قوانين مهم كتاب تشريع حضرت بارى
تعالى، كه با گذشت زمان و گسترش علوم دانشگاهى كهنه نمىشود و از ميان نمىرود، عدل
است.
ان الله يامر بالعدل و
الاحسان.(290)
مسئله عدل، نه فقط از قوانين كتاب تشريعى
خداوند در اسلام است، بلكه در تمام اديان آسمانى، به صريح قرآن شريف، برپا داشتن
عدل، هدف اصلى بعثت همه پيامبران بوده است.
لقد ارسلنا رسلنا
بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط(291)
اگر انسانها بخواهند در تمام ادوار، از نعمت
سعادت برخوردار باشند، بايد قانون عدل را درباره دوست و دشمن، در مورد ضعيف و قوى،
و خلاصه نسبت به همه مردم، در تمام مواقع، رعايت نمايند و به انگيزه هوى و تمنيات
نفسانى، احدى را مورد ستم و تجاوز قرار ندهند. اين، منطق كتاب تشريعى خداوند است.
ولايجرمنكم شنان قوم على
الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى(292)
آيا كسى مىتواند بگويد قانون عدل در قرآن شريف
براى قرون گذشته بوده است نه امروز؟ امروز روز ظلم و تعدى است.
امروز روز تجاوز و بيدادگرى است. امروز
دولتهاى قوى بايد به كشورهاى ضعيف زور بگويند و به حقوق آنان تجاوز نمايند. زيرا
امروز علوم دانشگاهى گسترش يافته، جهان صنعتى شده، و تمدن بشر به سطح عالى رسيده
است. عدل و دادگرى، قانون چهارده قرن قبل است و به درد دنياى پيشرفته امروز
نمىخورد.
قتل نفس
يكى ديگر از قوانين ثابت و لايتغير كتاب تشريع
بارى تعالى، نهى از قتل نفس است.
و لا تقتلوا النفس التى
حرم الله الا بالحق(293)
آيا كسى مىتواند بگويد كه قانون حرمت قتل
بىگناه، كه در كتاب تشريع الهى آمده، مربوط به چهارده قرن قبل است نه امروز؟
در دنياى پيشرفته امروز، با گسترش علوم
دانشگاهى و توسعه صنايع ماشينى، اين قانون ارزش خود را از دست داده و در مواقع
بسيارى برخلاف آن عمل مىشود. از آن جمله:
زمامداران كشورهاى پيشرفته، به وسيله
سازمانهاى جاسوسى خويش، مزاحم سياسى خود را تحت مراقبت قرار مىدهند. موقعى كه شخص
مزاحم مىخواهد با طياره غير اختصاصى به سفر برود، و در آن طياره صدها نفر از مرد و
زن و بچه به سفر مىروند، براى آن كه مزاحم سياسى خود را از ميان ببرند، آن طياره
را قبل از پرواز، با وسايلى كه در اختيار دارند، بمبگذارى مىكنند تا در هوا منفجر
شود، يا بعد از پرواز، آن را در هوا با موشك منفجر مىكنند و تمام سرنشينان طياره
را يك جا به قتل مىرسانند.
اگر از زمامدار ظالم بپرسند چرا آن همه افراد
بىگناه را براى كشتن يك نفر به قتل رساندى؟ در پاسخ مىگويد:
هدف، وسيله را توجيه مىكند
شراب و قمار
از جمله قوانين و مقررات ثابت و لايتغير، در
كتاب تشريع بارى تعالى، حرمت شراب و قمار است.
يسئلونك عن الخمر و
الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و ائمهما اكبر من نفعهما(294)
رسول گرامى، از تو درباره شراب و قمار پرسش
مىكنند. در پاسخ بگو، شراب و قمار، حاوى گناه بزرگ است، ولى از نظر اقتصادى براى
مردم سودى را نيز در بر دارد، ولى خاطرنشان كن كه گناه و زيان آن دو، از سودشان
فزونتر است.
دنياى غرب، همه ساله، جرايم و جنايات ناشى از
شراب و قمار و همچنين عوارض زيان بار آن دو را در نشريههاى آمارى خود مىآورند.
اين مختصر، جاى شرح و بسط آنها نيست، فقط، در اين جا، به طور نمونه، چند جمله
كوتاه در زيان اين دو گناه ذكر مىشود.
تا سال 1949، براى هر 86
نفر، يك پياله فروشى بوده و امروز در سراسر فرانسه براى هر 68 نفر، يك نوشابه فروشى
داير است.
مسئله مهم تر، وضع مالى دولت است كه ماليات
هنگفت از توليد، توزيع و مصرف الكل عايد خزانه مىشود. در مقابل اين در آمد، سيل
بيماران، ديوانگان، مرگ و ميرهاى زودرس، حوادث رانندگى، و تقليل عمومى راندمان كار،
براى دولت چه اهميتى دارد.
به قول پروفسور پرن، دولت فرانسه به حساب در
آمد روز مىانديشد و نمىتواند خسارات و كسر درآمد ملى دو سال و پنجسال و ده سال
بعد را در نظر آورد. وزراى دارايى فرانسه، به تعادل فورى بودجه نظر دارند و
نتوانستهاند به فكر آينده اطمينان بخشى باشد.(295)
كارگرى 39 ساله، در
كافهاى ضمن قمار، تمام دستمزد هفته خود را باخت. در نتيجه به هيجان آمد و چاقوى
خود را بيرون كشيد. شخصى كه جزء بازيكنان نبود، گفت: ژان چاقو را كنار بگذارد، اما
اين كارگر بىدرنگ چاقو را در قلب او فرو برد.(296)
در اسلام، امور مالى و اقتصادى مورد كمال توجه
قرار دارد و روايات بسيارى از اولياى گرامى اسلام درباره آن رسيده است، ولى نكته
قابل ملاحظه اين است كه در اسلام، مال براى انسان است، نه انسان براى مال. به عبارت
ديگر، اصالت براى انسان است و اقتصاد فرعى است بر آن وصل.
دنياى امروز، مسئله اقتصاد را بيش از حد مورد
توجه قرار داده، تا جايى كه اقتصاد، اصالت يافته و انسانيت فداى اقتصاد شده است.
اين، همان است كه حضرت حسين بن على عليهما السلام، ضمن يكى از روايات بيان فرموده
است:
مالك ان لم يكن لك كنت
له(297)
ثروت و مالت، اگر براى تو نباشد، تو براى آن
خواهى بود.
با توجه به اهميت و ارزشى كه اسلام براى انسان
قائل است، قمار و شراب را ممنوع نموده، زيرا اين دو به انسان و انسانيت زيان
مىرساند. جسم را بيمار مىنمايد. عقل را تيره مىسازد. فكر را تضعيف مىكند. باعث
هيجانهاى مضر مىشود. فساد اخلاق به بار مىآورد. منشاء جرايم و جنايات مىگردد.
خلاصه، به انسان و انسانيت، آسيبهاى گوناگون مىرساند.
در كتاب تشريع حضرت بارى تعالى، اصل انسان است
و هدف تعاليم الهى، تأمين سعادت مادى و معنوى انسانها، بر وفق قانون آفرينش است.
قرآن شريف مىخواهد مردم را از انسان بسازد. به
مكارم اخلاق و سجاياى انسانى متخلقشان نمايد. به موازات ارضاى عادلانه غرايز
حيوانى، آنان را به راه تعالى معنوى سوق دهد، و معرفت فطرى، وجدان اخلاقى، نيروى
خرد، و تمايلات عالى انسانى را در نهادشان بيدار نمايد.
در دنياى صنعتى امروز، اصل اقتصاد است و هدف
زندگى، بهزيستى، لذت گرايى، و اقناع هر چه بيشتر غرايز حيوانى است، و جنبههاى
معنوى و روحانى، كه نيمى از وجود انسان است، عملاً به دست فراموشى سپرده شده و براى
احياى آن فعاليتى مشهود نيست.
البته، در دنيايى اين چنين، كه بشر از بعد
انسانى خود غافل شده، شأن معنوى خويش را كه پايگاه اساسى سعادت اوست از ياد برده، و
تا مرز حيوانيت تنزل نموده است، عجيب نيست اگر براى نيل به درآمدهاى مالى و تقويت
بنيه اقتصادى، از شراب و قمار استفاده كند. به انگيزه لذتگرايى، از پى ميگسارى و
قمار بازى برود. از تعالى معنوى و سعادت ابدى خود چشم بپوشد، و به تمام جرايم و
جنايات و انواع بيمارىهاى ناشى از آن دو تن دردهد.
كسانى كه خواهان تعالى معنوى و سجاياى انسانى
هستند، از روشهاى نادرست جهان امروز تبعيت نمىكنند. پيرامون شراب و قمار
نمىگردند. به درآمدهاى اقتصادى آن اعتنا ندارد، و حكم تحريم آن را، كه در كتاب
تشريعالهى آمده، قانونى ثابت و لايتغير مىدانند.
حرمت زنا
يكى ديگر از قوانين ثابت و تغيير ناپذير، كه در
كتاب تشريع خداوند آمده، حرمت زنا و آميزش با زنان اجنبيه است.
ولا تقربوا الزنى انه كان
فاحشه و ساء سبيلا(298)
هرگز به عمل زنا نزديك نشويد، كه آن گناهى است
بزرگ و راهى است بد و ناپسند.
بر اثر زنا، مودت و رحمتى كه عطيه الهى است،
بين زن و شوهر متزلزل مىشود. نوزادان زنا مورد سوء استفاده قرار مىگيرند.
مهر و محبت از خانواده رخت مىبندد يا لااقل
تضعيف مىشود.
خلاصه، با زناى مردان و زنان، اطمينان خاطر، كه
در زندگى مايه سعادت است، از ميان مىرود. حرمت زنا در كتاب تشريعى اسلام، از
قوانين ثابت و لايتغير است.
زناى به عنف
نشريههاى آمارى دنياى پيشرفته امروز، زنايى را
در رديف جرايم به حساب مىآورد كه زنا كار، با جبر و عنف، زن را به تمكين وادار
ساخته باشد. اما اگر زنا، با موافقت و رضايت خاطر طرفين انجام شود، جرم نيست. پس در
واقع بايد گفت دنياى امروز زنا را جرم نمىداند، بلكه جرم، سلب اختيار و آزادى است
از زن.
اسلام، برخلاف تصور نادرست دنياى كنونى، آميزش
مرد را با زن اجنبيه جرم مىداند و اگر در محكمه قضا ثابت شود، هر دو استحقاق كيفر
دارند، خواه عمل آميزش با موافقت و رضايت خاطر طرفين صورت گرفته باشد و خواه به
عنف.
شخصى كه در غرب تحصيل كرده بود، طبق قرار قبلى،
براى يك سؤال دينى به منزلم آمد. او به اسلام ابراز علاقه مىكرد و مىخواست عملاً
مسلمان باشد. پرسيد: اگر زن و مردى با رضايت خاطر و بدون تهديد و فشار، با هم
بياميزند، آيا مرتكب گناه شدهاند؟
پاسخ دادم: بلى.
پرسيد: با آن كه هر دو موافقاند، چرا گناه
است؟
گفتم: براى آن كه عمل زنا در اسلام جرم است و
رضايت طرفين ماهيت جرم را تغيير نمىدهد.
متوجه شدم مطلب را آن طور كه بايد درك نكرده،
ناچار براى اقناعش مثلى آورد.
گفتم: فكر كنيد كسى از فشار مشكلات زندگى به
جان آمده و مىخواهد خودكشى كند. سلاح گرم ندارد تا مغز خود را هدف قرار دهد و زود
راحت شود. پول ندارد كه بتواند به قدر كافى سم تهيه كند، بخورد و بميرد. آنقدر جرى
و جسور نيست كه بتواند با چاقو يكى از اعضاى حساس بدن خود را بدرد و بر اثر خونريزى
بميرد. شخصى در آنجا هست كه سلاح گرم دارد و مىتواند سر او را هدف قرار دهد و با
يك شليك، مغزش را بشكافد و فورى به حياتش خاتمه دهد. به صاحب سلاح التماس مىكند.
مىگويد بر من منت بگذار، سر مرا هدف قرار ده و به اين زندگى مصيبت بار من پايان
بخش. او مىگويد هرگز چنين عملى نمىكنم، زيرا پس از مرگ تو، دادستان، به عنوان
قاتل مورد تعقيبم قرار مىدهد و محكوم به مرگ خواهم شد. شخص داوطلب مرگ مىگويد من
با خط خود مىنويسم و مراتب رضامندى خويش را به اطلاع دادستان مىرسانم و از او
مىخواهم كه شما را به علت قتل من تحت تعقيب قرار ندهد. قلم به دست مىگيرد و
مىنويسد آقاى دادستان محترم، من از زندگى سير شده بودم. مىخواستم خودكشى كنم.
وسيله نداشتم. از فلانى، كه دارنده سلاح گرم بود، خواهش كردم مرا بكشد و از اين رنج
جان كاه خلاصم نمايد. او قبول نمىكرد. آن قدر جزع كردم و اشك ريختم تا خواهش مرا
پذيرفت و حاضر شد با سلاح خودش، سر مرا هدف قرار دهد. آقاى دادستان، دارنده سلاح
بزرگوارى كرده و با جزع و اصرار من، كشتنم را پذيرفت. مبادا مزاحم او شويد و به
عنوان قتل من، تحت تعقيبش قرار دهيد. دادستان، اگر آمريكايى باشد يا اروپايى، غربى
باشد يا شرقى، به نوشته مقتول، كه دليل صريح بر رضايت خاطر اوست، اعتنا نمىكند.
قاتل را بازداشت مىنمايد و پرونده قتل را به جريان مىاندازد.
طبيعت زنا، هم مانند طبيعت قتل، در شرع اسلام
جرم است. همان طور كه با رضايت قاتل و مقتول، جرم قتل از ميان نمىرود، همچنين، با
رضايت زانى و زانيه، جرم زنا محو نمىگردد.
از مجموع بحث، اين نتيجه به دست آمد كه خداوند،
در كتاب تكوينى خود، يعنى مجموعه جهان هستى، قوانين و مقرراتى را به منظور نظم
كهكشانها و اجرام سماوى برقرار فرموده، تا كارگاه عظيم خلقت در پرتو آن قوانين،
مسير تعيين شده را بپيمايد. آن مقررات، تا انقراض عالم باقى و پايدار است و بشر با
فرا گرفتن علوم طبيعى و اطلاعات دانشگاهى قادر نيست كمترين تغيير و تحولى را در آن
قوانين به وجود آورد. به شرحى كه توضيح داده شد، فقط مىتواند به نسبت دگرگونىهاى
جنبى، به زندگى خويش بهبود بخشد.
در كتاب تشريعى خود، كه قرآن شريف است، قونين و
مقرراتى به منظور سعادت انسانها و احياى جنبههاى مادى و معنوى آنان وضع شده، كه
آن قوانين، با گسترش علوم دانشگاهى و پيشرفت صنايع ماشينى، از ميان نمىرود و
همواره باقى و پايدار است. يعنى هركس طالب سعادت انسانى و كمال همه جانبه خود باشد،
بايد از اين قوانين پيروى كند و عملاً آنها را به كار بندد. اما از اين نظر كه بشر
در قبول و رد تعاليم دينى و مقررات تشريعى آزاد است، مىتواند را سعادت را گزيند و
به تمام برنامههاى سعادت بخش قرآنى عمل كند و به كمال انسانى خود پشت پا بزند، بعد
معنوى خويش را ناديده انگارد، به انگيزه كامكارى و لذتگرايى، در ارضاى غرايز و
تمنيات نفسانى خويش افراط كند، حيوان زيست نمايد، و حيوان از دار دنيا برود.
همان طور كه بشر مىتواند با نيروى علم، از
قوانين ثابت نظام تكوين، استفاده جنبى نمايد و به زندگى خويش بهبود بخشد، همچنين،
قادر است به وسيله علم، با رعايت قوانين ثابت تشريعى، استفاده جنبى نمايد و از
نوآورىهاى دانش روز بهرهمند گردد.
الته، اين مهم در هر عصر، با فتاوى فقها و دين
شناسان، كه به دقايق كتاب و سنت واقفاند قابل عمل است.
عن ابى عبدالله (عليه
السلام) قال انما علينا ان نلقى اليكم الاصول و عليكم ان تفرعوا(299)
امام صادق (عليه السلام) به فقهاى اصحاب خود
مىفرمود: بر ماست كه اصول را به شما القا نماييم و بر شماست كه فروعى را از آن
اصول استخراج كنيد.
عن الرضا (عليه السلام)
قال علينا لقاء الاصول اليكم و عليكم التفريع
(300)
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: القاى اصول و
مبانى احكام به عهده ماست و استخراج فروع از آن اصول، به عهده شماست.
حضرت بقيه الله، حجه بن الحسن، ارواح العالمين
له الفداء، ضمن نامهاى به شيعيان دستور داده است:
و اما الحوادث الواقعه
فارجعوا فيها الى رواه حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجه الله(301)
در مورد وقايع و حوادثى كه روى مىدهد، مراجعه
كنيد به دين شناسانى كه حامل فقه اهل بيتاند. چه، آنان حجت من هستند بر شماو من
حجت حضرت بارى تعالى هستم.
امام صادق و امام رضا (عليه السلام) به فقهاى
اصحاب خود فرمودهاند: بر ماست القاى اصول و بر شماست استخراج فروع. اما در نامه
حضرت بقيه الله (عليه السلام)، از حوادث واقعه و رويدادهاى مستحدثه نام برده شده
است. با توجه به اين كه امام عصر (عليه السلام)، مىداند به قضاى الهى، دوره غيبت
كبرايش به درازا مىكشد و در طول اين مدت متمادى، تحولات تازهاى در جهان انسان به
وقوع مىپيوندد، براى آن كه مسلمانان در آن حوادث و رويدادها متحير نمانند، دستور
داده است براى تشخيص وظيفه و شناخت روايات از ناروا، به روايات و احاديث اهل بيت
(عليه السلام) مراجعه نمايند.
مسائل مستحدثه و فتاوى فقها
دانشمندان بشر امروز، با گسترش علوم دانشگاهى و
صنايع ماشينى، توانستهاند از قوانين ثابت كتاب تكوين استفادههاى جنبى نمايند و با
ساختن ابزارهاى صنعتى، مردم را از رفاه بيشترى برخوردار سازند.
فقهاى بزرگ نيز در عصر ما توانستهاند از
قوانين ثابت كتاب تشريع استفادههاى جنبى نمايند و به پارهاى از مسائل مستحدثه، از
قبيل تلقيح مصنوعى نطفه شوهر به زن قانونىاش، خون دادن در مقابل دريافت پول براى
نجات مريض، فروختن كليه، مسئله بانكها و بيمهها و ديگر مسائلى از اين قبيل فتوا
دهند و مسلمين را تا حدودى كه منافى با سعادت انسانها نباشد، از پديدههاى تمدن
جديد بهرهمند سازند.
شبهه درباره ابديت اسلام
با توجه به اين كه اسلام دين ابدى است، حلال
پيامبر اسلام تا قيامت حلال است و حرامش تا قيامت حرام. كسانى اين شبهه را القا
نمودهاند آيا قوانين چهارده قرن قبل جوابگوى نيازهاى امروز هست؟ آيا مقررات اسلام
مىتواند جهان پيشرفته امروزه را اداره كند؟
در دنياى كنونى، تمام شئون زندگى بشر تحول
يافته است. پزشكى و جراحى، ميكروبشناسى و داروسازى، كشاورزى و دامپرورى، ريسندگى و
بافندگى، ساختمان سازى و مهندسى، خاك شناسى و معدن شناسى، مسافرت با مركبهاى زمينى
و دريايى و هوايى، و خلاصه، همه چيز، در دنياى امروز دگرگون شده است. دنياى امروز،
اتم را شناخته، هسته اتم را شكافته، و نيروى آن را مسخر نموده است. دنياى امروز، به
كره ماه رفته، از اوضاع آن كرده با خبر شده، و سنگهايى را از آن به زمين آورده
است. بايد به موازات اين همه تغييرات، قوانين و مقررات هم تغيير كند.
قوانين تغيير ناپذير تكوين و تشريع
خطيب اسلامى، پس از بحث مبسوط درباره قوانين
كتاب تكوين و كتاب تشريع و آگاه سازى مستمعين از عمق مطلب، شبهه ابديت اسلام را طرح
مىكند و به شنوندگان مىگويد: به شرحى كه توضيح داده شد، قوانين تكوين، براى حفظ
نظام آفرينش است و قوانين تشريع براى تأمين سعادت انسانها و هيچ يك از اين دو گروه
قوانين، با گذشت زمان كهنه و فرسوده نمىشوند و اثر خود را از دست نمىدهند.
شنوندگانى كه بحث اساسى قوانين تكوين و تشريع
را شنيدهاند و به عمق آن پى بردهاند، خيلى زود مىفهمند كه شبهه طرح شده درباره
ابديت اسلام بىاساس است. زيرا در بحث اصلى سخن، به اين نكته متوجه شدهاند همان
طور كه قانون جاذبه، قانون مرگ و حيات، قانون سرعت سير نور، و ديگر قوانين نظام
خلقت با پيشرفت علوم دانشگاهى و گسترش صنايع ماشينى اثر و ارزش خود را از دست
نمىدهند، قانون لزوم عدل، قبح ظلم، حرمت ريختن خون ناحق، لزوم رعايت عفت، و ديگر
مقررات تشريع، كه برنامه اساسى سعادت انسان است، با گذشت زمان كهنه نمىشود و
پيشرفت علوم دانشگاهى و صنايع ماشينى، ارزش آنها را از ميان نمىبرد.
اگر خطيب، شبهه ابديت را در آغاز سخن و پيش
مطرح مىساخت، فكر بعضى از شنوندگان را مىگرفت و ممكن بود دقت لازم را، در پاسخ
خطيب، به كار نبرند، با آن را قانع كننده تلقى ننمايند. در نتيجه، عوارض نامطلوب و
مضر به بار مىآمد.
خلاصه، اين بحث، كه آخرين فصل كتاب است، چند
مطلب را در بردارد كه ذيلاً توضيح داده مىشود:
1. لازم است خطيب، در كرسى خطابه، با حضور
مردمى كه سطح درك و معلوماتشان متفاوت است، از طرح شبهاتى كه پيرامون بعضى از عقايد
يا احكام اسلام القا گرديده است، پرهيز نمايد. زيرا در اين كار نه تكليف شرعى دارد
و نه ضرورت اجتماعى، ولى ممكن است بعضى از شنوندگان، بر اثر شنيدن شبهه، دچار تزلزل
عقيده شوند و مسؤوليت آن در پيشگاه الهى دامنگير خطيب گردد.
2. اگر خطيب در شرايطى قرار گرفت كه ملزم گرديد
شبهه را طرح نمايد، در صورتى كه پاسخ مستدل آن را به خوبى بداند و بتواند با بيانى
رسا و قانع كننده توضيح دهد، حق دارد شبهه را بگويد و اگر پاسخ آن را به خوبى
نمىداند يا مطمئن نيست كه بتواند مستمعين را اقناع نمايد، در كمال صراحت بگويد
پاسخ شبهه را به درستى نمىدانم، لذا در منبر طرح نمىكنم.
3. در صورتى كه پاسخ شبهه را به خوبى مىداند و
لازم است آن را طرح نمايد، براى آن كه شنوندگان دچار تشويش خاطر نشوند و عقايد صحيح
دينى خود را به رايگان از دست ندهند، بهتر آن است كه اول، پاسخ شبهه را به صورت يك
بحث اساسى توضيح دهد، سپس شبهه را طرح نمايد تا مستمعين با مشكلى مواجه نشوند.
نمونهاى از آن قسم سخنرانى، در اين فصل راجع به شبهه ابديت اسلام ذكر شده است.
من وصايا اميرالمؤمنين
لابنه الحسن (عليه السلام) ودع القول فيما لا تعرف والخطاب فيما لم تكلف و امسك عن
طريق اذا خفت ضلالته فان الكف عند حيره الضلال خير من ركوب الاهوال(302)
اميرالمؤمنين به فرزندش، حضرت مجتبى (عليهما
السلام)، توصيه فرموده است: سخنى را كه از آن آگاهى ندارى ترك گوى و از خطاب در
چيزى كه به آن مكلف نيستى، خوددارى نما، و در طريقى كه از گمراهى در آن خوف دارى،
قدم مگذار. چه، خود نگاه داشتن، موقع حيرت گمراهى، بهتر از واقع شدن در فزع و
نگرانى است.