گفتار فلسفى
(سخن و سخنورى)

محمدتقى فلسفى

- ۱۷ -


قوانين كتاب تكوين و تشريع

مجموع جهان هستى با تمام كهكشان‏ها و اجرام بزرگ و كوچكش، كتاب تكوينى آفريدگار جهان است كه با اراده حكيمانه خود به وجود آورده است.

قرآن شريف نيز كه حاوى تعاليم دينى و مقررات اسلامى است، كتاب تشريعى حضرت بارى تعالى است كه از راه وحى، بر رسول اكرم (صلى‏الله و عليه و آله و سلم) نازل فرموده و او را مأمور نشر و تبليغ آن ساخته است.

در كتاب تكوين، يك سلسله قوانين و سنن ثابت وجود دارد كه گردش كارگاه عظيم خلقت، بر اثر آن قوانين است و نظم جهان آفرينش، در پرتو آن قوانين باقى و برقرار است. آن قوانين متقن، از آغاز پيدايش جهان، به مشيت آفريدگار حكيم به وجود آمده و تا جهان باقى است، آن قوانين و سنن نيز باقى و پايدار خواهد بود و با گذشت ميليون‏ها قرن كهنه نمى‏شوند و ارزش خود را در اداره جهان خلقت از دست نمى‏دهند.

در كتاب تشريع نيز يك سلسله قوانين و سنن آسمانى وجود دارد كه برنامه انسان سازى و معيار سعادت بشر در تمام ادوار است، و با گذشت قرون و اعصار، آن قوانين كهنه نمى‏شود و ارزش خود را در تعالى و تكامل انسان‏ها و تأمين سعادت همه جانبه آنان از دست نمى‏دهند.

بشر امروز، در پرتو پيشرفت‏هايى كه در علوم طبيعى نصيبش گرديده، موفق شده است كه پاره‏اى از قوانين ثابت نظام تكوين را، كه گذشتگان از آن بى‏خبر بودند، بشناسد و به گونه‏اى از آن‏ها استفاده نمايد. بدين وسيله، موجبات رفاه مردم را در زندگى فراهم آورده است. در اين جا به بعضى از آنها اشاره مى‏شود.

سرعت سير نور

يكى از قوانين تغيير ناپذير، كه به اراده خداوند در جهان خلقت پايه گذارى شده و در اداره كاخ آفرينش، نقش مؤثر دارد، سرعت سير نور است. انسان‏هاى ديروز از آن آگاهى نداشتند و دنياى امروز به اين راز پى برده، مقدار سرعتش را اندازه‏گيرى نموده و با ساختن وسايل فرستنده و گيرنده، به شكل‏هاى مختلف، توانسته است از اين پديده حيرت‏زا استفاده نمايد. هم اكنون، با وسايلى كه بشر ساخته، در كمترين مدت، اخبار غرب را به شرق و اخبار شرق را به غرب مى‏رساند و بر اثر اين بهره‏گيرى، كره زمين هم مانند خانه كوچكى شده كه سكنه آن به هم نزديك‏اند و از اوضاع يكديگر باخبرند.

قانون ثابت

بشر قادر نيست در اين قانون متقن الهى، كمترين تصرفى نمايد و سرعت سير نور را افزايش يا كاهش دهد. فقط توانسته است با ساختن لوازم و ابزارهاى ارتباطى، از سرعت سير نور استفاده جنبى نمايد. مردم دنيا را به هم نزديك كند. اخبار جهان را به سرعت پخش كند، و چهره زندگى را دگرگون نمايد.

حيات و مرگ

از جمله مسائل بسيار مهم و پيچيده، در كتاب تكوين حضرت بارى تعالى، قانون حيات و مرگ است. خداوند خالق، از موارد معدنى و عناصر طبيعى مرده اين جهان، موجود زنده مى‏سازد و پس از پايان يافتن ايام عمر، آن را مى‏ميراند. تجزيه‏اش مى‏كند، و دوباره به مخازن طبيعتش بر مى‏گرداند.

يخرج الحى من الميت ويخرج الميت من الحى.(286)

اوست خداوندى كه زنده را از مرده بيرون مى‏آورد و مرده را از زنده خارج مى‏كند.

در نظام خلقت، پيدايش موجودات زنده از نبات و حيوان و انسان، بر اساس قوانين و مقررات خاصى استوار است. زمانى كه شرايط قانونى براى پيدايش هر يك از موجودات زنده مهيا گرديد، آن زنده پديد مى‏آيد و موقعى كه شرايط قانونى حياتش پايان مى‏پذيرد، آن موجود زنده مى‏ميرد.

دنياى پيشرفته امروز، براى ساختن موجود زنده تلاش و كوشش بسيار نموده است، اما تاكنون، نه تنها به اين هدف دست نيافته و موجود زنده نساخته است، بلكه تاكنون حقيقت حيات را نيز نشناخته و به عمق اين راز پنهان پى نبرده است.

تا هزار سال ديگر، انسان به راز حيات و زندگى پى خواهد برد. ولى اين امر دليل آن نيست كه انسان خواهد توانست مگس يا حشره ديگر و حتى سلول زنده‏اى بسازد.

اين موضوع، در كنفرانسى كه به نام داروين تشكيل شده بود، افشا گرديد و در پايان كنفرانس مزبور، پرفسور هانز دانشمند آمريكايى اعلام كرد كه ظرف اين هزار سال، دانشمندان پيرامون راز حيات مطالعه و تجسس خواهند نمود.(287)

بشر امروز توانسته است در جنب قانون حيات حيوان و انسان، كه به قضاى الهى در نظام آفرينش پايه‏گذارى شده، قدم‏هايى هماهنگ با قانون حيات بردارد و به موفقيت‏هايى دست يابد.

قانون حيات، در پيدايش جوجه مرغ اين است كه تخم مرغ نطفه دارد، زير بال مرغ قرار گيرد و پس از چند روز به جوجه تبديل شود. بشر امروز توانسته است درجه حرارت بدن مرغ را تعيين كند و آن درجه حرارت را در ماشين جوجه كشى به وجود آورد، و تخم مرغ نطفه‏دار را، با رعايت ديگر شرايط لازم، در آن ماشين قرار دهد و با اين عمل فيزيكى، تخم مرغ را به جوجه تبديل نمايد.

قانون ثابت در پيدايش مرغ، تخم مرغ نطفه‏دار است. تخم‏مرغ، در درون مرغ تكوين مى‏گردد و نطفه از خروس به آن منتقل مى‏شود و اين قانون تغيير ناپذير نظام تكوين است. بشر، هر قدر در علم پيشروى كند، نه مى‏تواند تخم مرغ بسازد و نه مى‏تواند در آن ايجاد نطفه نمايد. اين قانون طبيعت است و فقط در مجرايى كه مشيت الهى بر آن تعلق گرفته است، تحقق مى‏يابد.

تلقيح مصنوعى‏

براى اصلاح نژاد گاوها، تلقيح مصنوعى معمول گرديد. بدين گونه كه نطفه يك گاو نر را، كه از نژاد عالى است، به طور مصنوعى مى‏گيرند و آن را به چند گاو ماده تلقيح مى‏كنند و همه باردار مى‏شوند. اين عملى است در جنب قانون خلقت، نه به معنى تغيير قانون خلقت.

تلقيح مصنوعى، نه به معنى ساختن اسپرماتوزوئيد است و نه به معنى ساختن تخمك ماده. اين هر دو، كه پايه و اساس به وجود آمدن موجود زنده است، بايد از نظام آفرينش و از نر و ماده گرفته شود.

تلقيح مصنوعى، بيش و كم در انسان‏ها نيز راه يافته و در مواردى كه شوهر به عللى نمى‏تواند با زن قانونى خود بياميزد، منى او را به طور مصنوعى مى‏گيرند و به همسرش تلقيح مى‏كنند و او باردار مى‏شود.

نه تنها دانشمندان اعتراف مى‏كنند كه ساختن اسپرماتوزوئيد و تخمك، كه منشأ اصلى يك موجود زنده است، براى آنان امكان ندارد، بلكه متوجه شده‏اند كه حتى ساخته قانون خلقت را هم نمى‏توانند در خارج رحم به درستى پرورش دهند و از اسپرماتوزوئيد مرد و تخمك زن، انسانى بسازند.

پاريس. خبرگزارى فرانسه: امروز اعلام شد كه پروفسور دانيل، يكى از زيست شناسان معروف ايتاليا توانسته است نطفه مرد و زن را در خارج از رحم مادر، تركيب كرده و جنين به وجود آورد و آن را به طور مصنوعى پرورش دهد.

دانشمند ايتاليايى تأييد نمود فيلمى را كه من تهيه كرده‏ام، كاملاً نشان مى‏دهد كه چگونه در لوله آزمايش، اسپرماتوزوئيد وارد اوول گرديده و تخمى كه بدين ترتيب انعقاد يافت، مدت 29 روز به رشد خود ادامه داد. جنين، در مدت 25 روز، شكل لازم را به خود گرفته و آزمايش روز 29 عمداً متوقف گرديد. دانشمند ايتاليايى اعلام نمود عمداً آزمايش خود را متوقف ساخته است، زيرا احتمال داشت از پرورش آن غولى به وجود آيد.(288)

خلاصه، قانون حيات در نظام خلقت لايتغير است. بشر با گسترش علوم دانشگاهى قادر نيست آن را تغيير دهد و خود، موجود زنده كوچكى هم مانند مگس يا كوچك‏تر از مگس، مانند اسپرماتوزوئيد، بسازد، و پديده حيات را از مسير قضاى الهى بگرداند و راه تازه‏اى به وجود آورد.

ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له.(289)

آنهايى را كه شريك خدا قرار داده‏ايد و پرستش مى‏نماييد، هرگز قادر نيستند مگسى را بيافرينند، هر چند براى خلق آن، اجتماع كنند و همه دست به دست هم بدهند.

قانون مرگ‏

در كتاب تكوين حضرت بارى تعالى، قانون مرگ نيز هم مانند قانون حيات لايتغير است. بشر، هر قدر مدارج علمى را بپيمايد و بر علوم طبيعى تسلط يابد، نمى‏تواند قانون مرگ را در اين جهان براندازد و براى موجودات زنده اين عالم، حيات ابدى برقرار سازد.

حداكثر موفقيت دانشمندان بشر اين است كه از اطلاعات علمى خود استفاده جنبى نمايند. با پيشرفت علوم پزشكى، تحقق شرايط مرگ را براى مدتى به تعويق اندازند، و چند ماه يا چند سال، به حيات بيمار ادامه دهند.

قانون جاذبه

يكى ديگر از قوانين كهن در نظام تكوين، قانون جاذبه است. اين قانون از آغاز خلقت در جهان حكمفرما بوده و همچنان خواهد بود. بشر، كه از پديده‏هاى كره خاكى است، همواره تحت تأثير اين قانون قرار داشته و دارد و از كشش قوه جاذبه، مصونيت نخواهد داشت.

در عصرى كه بشر غارنشين بوده، و همچنين در عصرى كه شهرنشين شده، موقع راه رفتن در نقطه مرتفع كوه، با احتياط حركت مى‏كرد. موظب بود قدمش نلغزد. زيرا مى‏دانست با لغزش قدم، سقوط مى‏كند و به عمق دره مى‏رود، يا كشته مى‏شود يا با استخوان‏هاى شكسته و بدن مجروح، آن قدر ته دره مى‏ماند تا بميرد.

امروز هم كه بشر در پرتو علوم دانشگاهى، هواپيما ساخته و با چند صد مسافر در هوا پرواز مى‏كند، مى‏داند كه قانون جاذبه، هم مانند يك شكارچى زبردست در كمين اوست. اگر طياره در هوا دچار نقص فنى گردد يا سوختش تمام شود، قانون جاذبه او را به سوى خود مى‏كشد، يا به دريا سرنگونش مى‏كند، يا در خشكى به زمينش مى‏كوبد.

كتاب تشريع

قونين و سنتى كه به قضاى الهى، براى تأمين سعادت انسانها، در كتاب تشريع مقرر گرديده، هم مانند قوانين كتاب تكوين، در اداره و نظام آفرينش ثابت و لايتغير است. همان طور كه پيشرفت علوم طبيعى و گسترش صنايع ماشينى نتوانسته است قوانين تكوين را براندازد، همچنين، بسط علوم دانشگاهى و گسترش تمدن صنعتى نمى‏تواند ارزش قوانين سعادت‏بخش كتاب تشريع را از ميان ببرد و بشر را از به كار بستن آن تعاليم بى‏نياز نمايد.

بررسى قوانين كتاب تشريع و دقت در جزئيات هر يك از آن‏ها، مستلزم بحثى است وسيع و گسترده و اين مختصر، گنجايش آن را ندارد. در اين جا، فقط به توضيح چند ماده از سنن تشريع اكتفا مى‏شود. اميد است همين مختصر، راه گشاى خوانندگان در ساير موارد باشد.

عدل و دادگرى‏

از جمله قوانين مهم كتاب تشريع حضرت بارى تعالى، كه با گذشت زمان و گسترش علوم دانشگاهى كهنه نمى‏شود و از ميان نمى‏رود، عدل است.

ان الله يامر بالعدل و الاحسان.(290)

مسئله عدل، نه فقط از قوانين كتاب تشريعى خداوند در اسلام است، بلكه در تمام اديان آسمانى، به صريح قرآن شريف، برپا داشتن عدل، هدف اصلى بعثت همه پيامبران بوده است.

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط(291)

اگر انسان‏ها بخواهند در تمام ادوار، از نعمت سعادت برخوردار باشند، بايد قانون عدل را درباره دوست و دشمن، در مورد ضعيف و قوى، و خلاصه نسبت به همه مردم، در تمام مواقع، رعايت نمايند و به انگيزه هوى و تمنيات نفسانى، احدى را مورد ستم و تجاوز قرار ندهند. اين، منطق كتاب تشريعى خداوند است.

ولايجرمنكم شنان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى‏(292)

آيا كسى مى‏تواند بگويد قانون عدل در قرآن شريف براى قرون گذشته بوده است نه امروز؟ امروز روز ظلم و تعدى است.

امروز روز تجاوز و بيدادگرى است. امروز دولت‏هاى قوى بايد به كشورهاى ضعيف زور بگويند و به حقوق آنان تجاوز نمايند. زيرا امروز علوم دانشگاهى گسترش يافته، جهان صنعتى شده، و تمدن بشر به سطح عالى رسيده است. عدل و دادگرى، قانون چهارده قرن قبل است و به درد دنياى پيشرفته امروز نمى‏خورد.

قتل نفس

يكى ديگر از قوانين ثابت و لايتغير كتاب تشريع بارى تعالى، نهى از قتل نفس است.

و لا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق‏(293)

آيا كسى مى‏تواند بگويد كه قانون حرمت قتل بى‏گناه، كه در كتاب تشريع الهى آمده، مربوط به چهارده قرن قبل است نه امروز؟

در دنياى پيشرفته امروز، با گسترش علوم دانشگاهى و توسعه صنايع ماشينى، اين قانون ارزش خود را از دست داده و در مواقع بسيارى برخلاف آن عمل مى‏شود. از آن جمله:

زمامداران كشورهاى پيشرفته، به وسيله سازمان‏هاى جاسوسى خويش، مزاحم سياسى خود را تحت مراقبت قرار مى‏دهند. موقعى كه شخص مزاحم مى‏خواهد با طياره غير اختصاصى به سفر برود، و در آن طياره صدها نفر از مرد و زن و بچه به سفر مى‏روند، براى آن كه مزاحم سياسى خود را از ميان ببرند، آن طياره را قبل از پرواز، با وسايلى كه در اختيار دارند، بمب‏گذارى مى‏كنند تا در هوا منفجر شود، يا بعد از پرواز، آن را در هوا با موشك منفجر مى‏كنند و تمام سرنشينان طياره را يك جا به قتل مى‏رسانند.

اگر از زمامدار ظالم بپرسند چرا آن همه افراد بى‏گناه را براى كشتن يك نفر به قتل رساندى؟ در پاسخ مى‏گويد: هدف، وسيله را توجيه مى‏كند

شراب و قمار

از جمله قوانين و مقررات ثابت و لايتغير، در كتاب تشريع بارى تعالى، حرمت شراب و قمار است.

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و ائمهما اكبر من نفعهما(294)

رسول گرامى، از تو درباره شراب و قمار پرسش مى‏كنند. در پاسخ بگو، شراب و قمار، حاوى گناه بزرگ است، ولى از نظر اقتصادى براى مردم سودى را نيز در بر دارد، ولى خاطرنشان كن كه گناه و زيان آن دو، از سودشان فزون‏تر است.

دنياى غرب، همه ساله، جرايم و جنايات ناشى از شراب و قمار و همچنين عوارض زيان بار آن دو را در نشريه‏هاى آمارى خود مى‏آورند. اين مختصر، جاى شرح و بسط آن‏ها نيست، فقط، در اين جا، به طور نمونه، چند جمله كوتاه در زيان اين دو گناه ذكر مى‏شود.

تا سال 1949، براى هر 86 نفر، يك پياله فروشى بوده و امروز در سراسر فرانسه براى هر 68 نفر، يك نوشابه فروشى داير است.

مسئله مهم تر، وضع مالى دولت است كه ماليات هنگفت از توليد، توزيع و مصرف الكل عايد خزانه مى‏شود. در مقابل اين در آمد، سيل بيماران، ديوانگان، مرگ و ميرهاى زودرس، حوادث رانندگى، و تقليل عمومى راندمان كار، براى دولت چه اهميتى دارد.

به قول پروفسور پرن، دولت فرانسه به حساب در آمد روز مى‏انديشد و نمى‏تواند خسارات و كسر درآمد ملى دو سال و پنجسال و ده سال بعد را در نظر آورد. وزراى دارايى فرانسه، به تعادل فورى بودجه نظر دارند و نتوانسته‏اند به فكر آينده اطمينان بخشى باشد.(295)

كارگرى 39 ساله، در كافه‏اى ضمن قمار، تمام دستمزد هفته خود را باخت. در نتيجه به هيجان آمد و چاقوى خود را بيرون كشيد. شخصى كه جزء بازيكنان نبود، گفت: ژان چاقو را كنار بگذارد، اما اين كارگر بى‏درنگ چاقو را در قلب او فرو برد.(296)

در اسلام، امور مالى و اقتصادى مورد كمال توجه قرار دارد و روايات بسيارى از اولياى گرامى اسلام درباره آن رسيده است، ولى نكته قابل ملاحظه اين است كه در اسلام، مال براى انسان است، نه انسان براى مال. به عبارت ديگر، اصالت براى انسان است و اقتصاد فرعى است بر آن وصل.

دنياى امروز، مسئله اقتصاد را بيش از حد مورد توجه قرار داده، تا جايى كه اقتصاد، اصالت يافته و انسانيت فداى اقتصاد شده است. اين، همان است كه حضرت حسين بن على عليهما السلام، ضمن يكى از روايات بيان فرموده است:

مالك ان لم يكن لك كنت له‏(297)

ثروت و مالت، اگر براى تو نباشد، تو براى آن خواهى بود.

با توجه به اهميت و ارزشى كه اسلام براى انسان قائل است، قمار و شراب را ممنوع نموده، زيرا اين دو به انسان و انسانيت زيان مى‏رساند. جسم را بيمار مى‏نمايد. عقل را تيره مى‏سازد. فكر را تضعيف مى‏كند. باعث هيجان‏هاى مضر مى‏شود. فساد اخلاق به بار مى‏آورد. منشاء جرايم و جنايات مى‏گردد. خلاصه، به انسان و انسانيت، آسيب‏هاى گوناگون مى‏رساند.

در كتاب تشريع حضرت بارى تعالى، اصل انسان است و هدف تعاليم الهى، تأمين سعادت مادى و معنوى انسان‏ها، بر وفق قانون آفرينش است.

قرآن شريف مى‏خواهد مردم را از انسان بسازد. به مكارم اخلاق و سجاياى انسانى متخلقشان نمايد. به موازات ارضاى عادلانه غرايز حيوانى، آنان را به راه تعالى معنوى سوق دهد، و معرفت فطرى، وجدان اخلاقى، نيروى خرد، و تمايلات عالى انسانى را در نهادشان بيدار نمايد.

در دنياى صنعتى امروز، اصل اقتصاد است و هدف زندگى، بهزيستى، لذت گرايى، و اقناع هر چه بيشتر غرايز حيوانى است، و جنبه‏هاى معنوى و روحانى، كه نيمى از وجود انسان است، عملاً به دست فراموشى سپرده شده و براى احياى آن فعاليتى مشهود نيست.

البته، در دنيايى اين چنين، كه بشر از بعد انسانى خود غافل شده، شأن معنوى خويش را كه پايگاه اساسى سعادت اوست از ياد برده، و تا مرز حيوانيت تنزل نموده است، عجيب نيست اگر براى نيل به درآمدهاى مالى و تقويت بنيه اقتصادى، از شراب و قمار استفاده كند. به انگيزه لذت‏گرايى، از پى ميگسارى و قمار بازى برود. از تعالى معنوى و سعادت ابدى خود چشم بپوشد، و به تمام جرايم و جنايات و انواع بيمارى‏هاى ناشى از آن دو تن دردهد.

كسانى كه خواهان تعالى معنوى و سجاياى انسانى هستند، از روش‏هاى نادرست جهان امروز تبعيت نمى‏كنند. پيرامون شراب و قمار نمى‏گردند. به درآمدهاى اقتصادى آن اعتنا ندارد، و حكم تحريم آن را، كه در كتاب تشريع‏الهى آمده، قانونى ثابت و لايتغير مى‏دانند.

حرمت زنا

يكى ديگر از قوانين ثابت و تغيير ناپذير، كه در كتاب تشريع خداوند آمده، حرمت زنا و آميزش با زنان اجنبيه است.

ولا تقربوا الزنى انه كان فاحشه و ساء سبيلا(298)

هرگز به عمل زنا نزديك نشويد، كه آن گناهى است بزرگ و راهى است بد و ناپسند.

بر اثر زنا، مودت و رحمتى كه عطيه الهى است، بين زن و شوهر متزلزل مى‏شود. نوزادان زنا مورد سوء استفاده قرار مى‏گيرند.

مهر و محبت از خانواده رخت مى‏بندد يا لااقل تضعيف مى‏شود.

خلاصه، با زناى مردان و زنان، اطمينان خاطر، كه در زندگى مايه سعادت است، از ميان مى‏رود. حرمت زنا در كتاب تشريعى اسلام، از قوانين ثابت و لايتغير است.

زناى به عنف

نشريه‏هاى آمارى دنياى پيشرفته امروز، زنايى را در رديف جرايم به حساب مى‏آورد كه زنا كار، با جبر و عنف، زن را به تمكين وادار ساخته باشد. اما اگر زنا، با موافقت و رضايت خاطر طرفين انجام شود، جرم نيست. پس در واقع بايد گفت دنياى امروز زنا را جرم نمى‏داند، بلكه جرم، سلب اختيار و آزادى است از زن.

اسلام، برخلاف تصور نادرست دنياى كنونى، آميزش مرد را با زن اجنبيه جرم مى‏داند و اگر در محكمه قضا ثابت شود، هر دو استحقاق كيفر دارند، خواه عمل آميزش با موافقت و رضايت خاطر طرفين صورت گرفته باشد و خواه به عنف.

شخصى كه در غرب تحصيل كرده بود، طبق قرار قبلى، براى يك سؤال دينى به منزلم آمد. او به اسلام ابراز علاقه مى‏كرد و مى‏خواست عملاً مسلمان باشد. پرسيد: اگر زن و مردى با رضايت خاطر و بدون تهديد و فشار، با هم بياميزند، آيا مرتكب گناه شده‏اند؟

پاسخ دادم: بلى.

پرسيد: با آن كه هر دو موافق‏اند، چرا گناه است؟

گفتم: براى آن كه عمل زنا در اسلام جرم است و رضايت طرفين ماهيت جرم را تغيير نمى‏دهد.

متوجه شدم مطلب را آن طور كه بايد درك نكرده، ناچار براى اقناعش مثلى آورد.

گفتم: فكر كنيد كسى از فشار مشكلات زندگى به جان آمده و مى‏خواهد خودكشى كند. سلاح گرم ندارد تا مغز خود را هدف قرار دهد و زود راحت شود. پول ندارد كه بتواند به قدر كافى سم تهيه كند، بخورد و بميرد. آن‏قدر جرى و جسور نيست كه بتواند با چاقو يكى از اعضاى حساس بدن خود را بدرد و بر اثر خونريزى بميرد. شخصى در آن‏جا هست كه سلاح گرم دارد و مى‏تواند سر او را هدف قرار دهد و با يك شليك، مغزش را بشكافد و فورى به حياتش خاتمه دهد. به صاحب سلاح التماس مى‏كند. مى‏گويد بر من منت بگذار، سر مرا هدف قرار ده و به اين زندگى مصيبت بار من پايان بخش. او مى‏گويد هرگز چنين عملى نمى‏كنم، زيرا پس از مرگ تو، دادستان، به عنوان قاتل مورد تعقيبم قرار مى‏دهد و محكوم به مرگ خواهم شد. شخص داوطلب مرگ مى‏گويد من با خط خود مى‏نويسم و مراتب رضامندى خويش را به اطلاع دادستان مى‏رسانم و از او مى‏خواهم كه شما را به علت قتل من تحت تعقيب قرار ندهد. قلم به دست مى‏گيرد و مى‏نويسد آقاى دادستان محترم، من از زندگى سير شده بودم. مى‏خواستم خودكشى كنم. وسيله نداشتم. از فلانى، كه دارنده سلاح گرم بود، خواهش كردم مرا بكشد و از اين رنج جان كاه خلاصم نمايد. او قبول نمى‏كرد. آن قدر جزع كردم و اشك ريختم تا خواهش مرا پذيرفت و حاضر شد با سلاح خودش، سر مرا هدف قرار دهد. آقاى دادستان، دارنده سلاح بزرگوارى كرده و با جزع و اصرار من، كشتنم را پذيرفت. مبادا مزاحم او شويد و به عنوان قتل من، تحت تعقيبش قرار دهيد. دادستان، اگر آمريكايى باشد يا اروپايى، غربى باشد يا شرقى، به نوشته مقتول، كه دليل صريح بر رضايت خاطر اوست، اعتنا نمى‏كند. قاتل را بازداشت مى‏نمايد و پرونده قتل را به جريان مى‏اندازد.

طبيعت زنا، هم مانند طبيعت قتل، در شرع اسلام جرم است. همان طور كه با رضايت قاتل و مقتول، جرم قتل از ميان نمى‏رود، همچنين، با رضايت زانى و زانيه، جرم زنا محو نمى‏گردد.

از مجموع بحث، اين نتيجه به دست آمد كه خداوند، در كتاب تكوينى خود، يعنى مجموعه جهان هستى، قوانين و مقرراتى را به منظور نظم كهكشان‏ها و اجرام سماوى برقرار فرموده، تا كارگاه عظيم خلقت در پرتو آن قوانين، مسير تعيين شده را بپيمايد. آن مقررات، تا انقراض عالم باقى و پايدار است و بشر با فرا گرفتن علوم طبيعى و اطلاعات دانشگاهى قادر نيست كمترين تغيير و تحولى را در آن قوانين به وجود آورد. به شرحى كه توضيح داده شد، فقط مى‏تواند به نسبت دگرگونى‏هاى جنبى، به زندگى خويش بهبود بخشد.

در كتاب تشريعى خود، كه قرآن شريف است، قونين و مقرراتى به منظور سعادت انسان‏ها و احياى جنبه‏هاى مادى و معنوى آنان وضع شده، كه آن قوانين، با گسترش علوم دانشگاهى و پيشرفت صنايع ماشينى، از ميان نمى‏رود و همواره باقى و پايدار است. يعنى هركس طالب سعادت انسانى و كمال همه جانبه خود باشد، بايد از اين قوانين پيروى كند و عملاً آن‏ها را به كار بندد. اما از اين نظر كه بشر در قبول و رد تعاليم دينى و مقررات تشريعى آزاد است، مى‏تواند را سعادت را گزيند و به تمام برنامه‏هاى سعادت بخش قرآنى عمل كند و به كمال انسانى خود پشت پا بزند، بعد معنوى خويش را ناديده انگارد، به انگيزه كامكارى و لذت‏گرايى، در ارضاى غرايز و تمنيات نفسانى خويش افراط كند، حيوان زيست نمايد، و حيوان از دار دنيا برود.

همان طور كه بشر مى‏تواند با نيروى علم، از قوانين ثابت نظام تكوين، استفاده جنبى نمايد و به زندگى خويش بهبود بخشد، همچنين، قادر است به وسيله علم، با رعايت قوانين ثابت تشريعى، استفاده جنبى نمايد و از نوآورى‏هاى دانش روز بهره‏مند گردد.

الته، اين مهم در هر عصر، با فتاوى فقها و دين شناسان، كه به دقايق كتاب و سنت واقف‏اند قابل عمل است.

عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال انما علينا ان نلقى اليكم الاصول و عليكم ان تفرعوا(299)

امام صادق (عليه السلام) به فقهاى اصحاب خود مى‏فرمود: بر ماست كه اصول را به شما القا نماييم و بر شماست كه فروعى را از آن اصول استخراج كنيد.

عن الرضا (عليه السلام) قال علينا لقاء الاصول اليكم و عليكم التفريع (300)

حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: القاى اصول و مبانى احكام به عهده ماست و استخراج فروع از آن اصول، به عهده شماست.

حضرت بقيه الله، حجه بن الحسن، ارواح العالمين له الفداء، ضمن نامه‏اى به شيعيان دستور داده است:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواه حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجه الله‏(301)

در مورد وقايع و حوادثى كه روى مى‏دهد، مراجعه كنيد به دين شناسانى كه حامل فقه اهل بيت‏اند. چه، آنان حجت من هستند بر شماو من حجت حضرت بارى تعالى هستم.

امام صادق و امام رضا (عليه السلام) به فقهاى اصحاب خود فرموده‏اند: بر ماست القاى اصول و بر شماست استخراج فروع. اما در نامه حضرت بقيه الله (عليه السلام)، از حوادث واقعه و رويدادهاى مستحدثه نام برده شده است. با توجه به اين كه امام عصر (عليه السلام)، مى‏داند به قضاى الهى، دوره غيبت كبرايش به درازا مى‏كشد و در طول اين مدت متمادى، تحولات تازه‏اى در جهان انسان به وقوع مى‏پيوندد، براى آن كه مسلمانان در آن حوادث و رويدادها متحير نمانند، دستور داده است براى تشخيص وظيفه و شناخت روايات از ناروا، به روايات و احاديث اهل بيت (عليه السلام) مراجعه نمايند.

مسائل مستحدثه و فتاوى فقها

دانشمندان بشر امروز، با گسترش علوم دانشگاهى و صنايع ماشينى، توانسته‏اند از قوانين ثابت كتاب تكوين استفاده‏هاى جنبى نمايند و با ساختن ابزارهاى صنعتى، مردم را از رفاه بيشترى برخوردار سازند.

فقهاى بزرگ نيز در عصر ما توانسته‏اند از قوانين ثابت كتاب تشريع استفاده‏هاى جنبى نمايند و به پاره‏اى از مسائل مستحدثه، از قبيل تلقيح مصنوعى نطفه شوهر به زن قانونى‏اش، خون دادن در مقابل دريافت پول براى نجات مريض، فروختن كليه، مسئله بانك‏ها و بيمه‏ها و ديگر مسائلى از اين قبيل فتوا دهند و مسلمين را تا حدودى كه منافى با سعادت انسان‏ها نباشد، از پديده‏هاى تمدن جديد بهره‏مند سازند.

شبهه درباره ابديت اسلام

با توجه به اين كه اسلام دين ابدى است، حلال پيامبر اسلام تا قيامت حلال است و حرامش تا قيامت حرام. كسانى اين شبهه را القا نموده‏اند آيا قوانين چهارده قرن قبل جوابگوى نيازهاى امروز هست؟ آيا مقررات اسلام مى‏تواند جهان پيشرفته امروزه را اداره كند؟

در دنياى كنونى، تمام شئون زندگى بشر تحول يافته است. پزشكى و جراحى، ميكروب‏شناسى و داروسازى، كشاورزى و دامپرورى، ريسندگى و بافندگى، ساختمان سازى و مهندسى، خاك شناسى و معدن شناسى، مسافرت با مركب‏هاى زمينى و دريايى و هوايى، و خلاصه، همه چيز، در دنياى امروز دگرگون شده است. دنياى امروز، اتم را شناخته، هسته اتم را شكافته، و نيروى آن را مسخر نموده است. دنياى امروز، به كره ماه رفته، از اوضاع آن كرده با خبر شده، و سنگ‏هايى را از آن به زمين آورده است. بايد به موازات اين همه تغييرات، قوانين و مقررات هم تغيير كند.

قوانين تغيير ناپذير تكوين و تشريع

خطيب اسلامى، پس از بحث مبسوط درباره قوانين كتاب تكوين و كتاب تشريع و آگاه سازى مستمعين از عمق مطلب، شبهه ابديت اسلام را طرح مى‏كند و به شنوندگان مى‏گويد: به شرحى كه توضيح داده شد، قوانين تكوين، براى حفظ نظام آفرينش است و قوانين تشريع براى تأمين سعادت انسان‏ها و هيچ يك از اين دو گروه قوانين، با گذشت زمان كهنه و فرسوده نمى‏شوند و اثر خود را از دست نمى‏دهند.

شنوندگانى كه بحث اساسى قوانين تكوين و تشريع را شنيده‏اند و به عمق آن پى برده‏اند، خيلى زود مى‏فهمند كه شبهه طرح شده درباره ابديت اسلام بى‏اساس است. زيرا در بحث اصلى سخن، به اين نكته متوجه شده‏اند همان طور كه قانون جاذبه، قانون مرگ و حيات، قانون سرعت سير نور، و ديگر قوانين نظام خلقت با پيشرفت علوم دانشگاهى و گسترش صنايع ماشينى اثر و ارزش خود را از دست نمى‏دهند، قانون لزوم عدل، قبح ظلم، حرمت ريختن خون ناحق، لزوم رعايت عفت، و ديگر مقررات تشريع، كه برنامه اساسى سعادت انسان است، با گذشت زمان كهنه نمى‏شود و پيشرفت علوم دانشگاهى و صنايع ماشينى، ارزش آن‏ها را از ميان نمى‏برد.

اگر خطيب، شبهه ابديت را در آغاز سخن و پيش مطرح مى‏ساخت، فكر بعضى از شنوندگان را مى‏گرفت و ممكن بود دقت لازم را، در پاسخ خطيب، به كار نبرند، با آن را قانع كننده تلقى ننمايند. در نتيجه، عوارض نامطلوب و مضر به بار مى‏آمد.

خلاصه، اين بحث، كه آخرين فصل كتاب است، چند مطلب را در بردارد كه ذيلاً توضيح داده مى‏شود:

1. لازم است خطيب، در كرسى خطابه، با حضور مردمى كه سطح درك و معلوماتشان متفاوت است، از طرح شبهاتى كه پيرامون بعضى از عقايد يا احكام اسلام القا گرديده است، پرهيز نمايد. زيرا در اين كار نه تكليف شرعى دارد و نه ضرورت اجتماعى، ولى ممكن است بعضى از شنوندگان، بر اثر شنيدن شبهه، دچار تزلزل عقيده شوند و مسؤوليت آن در پيشگاه الهى دامنگير خطيب گردد.

2. اگر خطيب در شرايطى قرار گرفت كه ملزم گرديد شبهه را طرح نمايد، در صورتى كه پاسخ مستدل آن را به خوبى بداند و بتواند با بيانى رسا و قانع كننده توضيح دهد، حق دارد شبهه را بگويد و اگر پاسخ آن را به خوبى نمى‏داند يا مطمئن نيست كه بتواند مستمعين را اقناع نمايد، در كمال صراحت بگويد پاسخ شبهه را به درستى نمى‏دانم، لذا در منبر طرح نمى‏كنم.

3. در صورتى كه پاسخ شبهه را به خوبى مى‏داند و لازم است آن را طرح نمايد، براى آن كه شنوندگان دچار تشويش خاطر نشوند و عقايد صحيح دينى خود را به رايگان از دست ندهند، بهتر آن است كه اول، پاسخ شبهه را به صورت يك بحث اساسى توضيح دهد، سپس شبهه را طرح نمايد تا مستمعين با مشكلى مواجه نشوند. نمونه‏اى از آن قسم سخنرانى، در اين فصل راجع به شبهه ابديت اسلام ذكر شده است.

من وصايا اميرالمؤمنين لابنه الحسن (عليه السلام) ودع القول فيما لا تعرف والخطاب فيما لم تكلف و امسك عن طريق اذا خفت ضلالته فان الكف عند حيره الضلال خير من ركوب الاهوال‏(302)

اميرالمؤمنين به فرزندش، حضرت مجتبى (عليهما السلام)، توصيه فرموده است: سخنى را كه از آن آگاهى ندارى ترك گوى و از خطاب در چيزى كه به آن مكلف نيستى، خوددارى نما، و در طريقى كه از گمراهى در آن خوف دارى، قدم مگذار. چه، خود نگاه داشتن، موقع حيرت گمراهى، بهتر از واقع شدن در فزع و نگرانى است.