آداب سخن و سخنوری

جعفر اسلامی فر

- ۴ -


2-خوف و رجاء

(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً * وَداعِياً إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِراجاً مُنِيراً)(92)

اي پيامبر، ما تو را [ به سِمَتِ ]گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم، و دعوت كننده به سوي خدا به فرمان او، و چراغي تابناك.

(إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً)(93)

[ اي پيامبر، ]ما تو را [ به سِمَتِ ]گواه و بشارتگر و هشداردهنده اي فرستاديم.

وظيفة انبياي الهي هدايت جامعه به سوي خداست. تعليم دين و حكمت و تزكية خلق از ناپاكي‌ها، از اهداف انبيا و مخصوصاً پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) است و براي رسيدن به اين هدف بزرگ كه در دعوت به‌سوي خدا و احياي قلوب مردم به نور ايمان تجلي يافته است، دو عنصر مهم و اساسي تأثير مهمي دارند و آن بشارت به بهشت و نعمت‌هاي آن و انذار و ترساندن از عذاب الهي است.

از جمله صفات پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) «بشير و نذير» است، پس بر مبلّغ دين است كه هميشه محافل و سخنراني‌هاي خود را در هر موضوعي كه انتخاب كرده، بين خوف و رجا قرار دهد و در واقع اعتدال در سخنان را بيش از پيش رعايت كند. اميد زياد بخشيدن به مردم، گنهكاران را جري كرده و قبح گناهان را از بين مي‌برد.

نااميد كردن و يا ترساندن زياد از عذاب الهي، اميد به بازگشت را در دل گنهكاران نابود ساخته و از عبادت و توبه و انابه باز مي‌دارد. هر دو اگر از حدّ اعتدال بگذرد، براي فرد و جامعه مضر است. لذا وظيفة مبلغ كه همان وظيفه انبيا است قرار دادن مردم بين خوف و رجا است، قرآن در بسياري از آيات(94)، نيكان و بدان را در كنار هم معرفي كرده و پاداش و يا عذاب آنها را گوشزد مي‌كند.

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:(نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ * وَأَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الأَْلِيمُ) ؛ به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان. و اينكه عذاب من، عذابي است دردناك.

و يا در آيه‌اي ديگر مي‌فرمايد: (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأََزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ) ؛ و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعاً سپاسگزاري كنيد، [ نعمت ]شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسي نماييد، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»

بايد دانست كه اين روش صحيح براي تربيت نفس آدمي است كه مي‌تواند مورد استفادة مربيان و معلمان و همچنين والدين گرامي قرار گيرد.

روايات

1ـ امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:

لا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّي يَكُونَ خَائِفاً رَاجِياً وَلا يَكُونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتَّي يَكُونَ عَامِلاً لِمَا يَخَافُ وَيَرْجُو.(95)

مؤمن، مؤمن نباشد تا آنكه ترسان و اميدوار باشد و ترسان و اميدوار نباشد تا براي آنچه مي‌ترسد و اميدوار است عمل كند.

2ـ امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:

كانَ اَبي عَلَيه السَّلام يَقُولُ: إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلاَّ [وَ] فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَنُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَي هَذَا وَلَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَي هَذَا.(96)

پدرم فرمود: هيچ بندة مؤمني نيست جز آن‌كه در دلش دو نور است: نور ترس و نور اميد، اگر اين، وزن شود، از آن افزون نباشد و اگر آن، وزن شود، از اين افزون نباشد.

3ـ امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:

يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَخَافَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَي خَوْفاً كَأَنَّهُ مُشْرِفٌ عَلَي النَّارِ وَيَرْجُوَهُ رَجَاءً كَأَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّة.(97)

سزاوار است براي مؤمن كه بترسد از خدا، گويا كه او مشرف بر آتش است و آن چنان به او اميد داشته باشد گويا از اهل بهشت است.

4ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

يَا بُنَيَّ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً أَنَّكَ لَوْ أَتَيْتَهُ بِحَسَنَاتِ أَهْلِ الْرضا لَمْ يَقْبَلْهَا مِنْكَ وَارْجُ اللَّهَ رَجَاءً أَنَّكَ لَوْ أَتَيْتَهُ بِسَيِّئَاتِ أَهْلِ الْرضا غَفَرَهَا لَكَ.(98)

اي پسرم: از خدا بترس آن چنان كه اگر حسنات اهل زمين را آوردي شايد از تو قبول نكند. و به او اميد داشته باشد، آن‌چنان‌كه اگر گناهان همة اهل زمين را بر دوش داشتي او تو را مي‌بخشد.

5ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقِّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَلَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَلَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ فِي مَعَاصِي اللَّهِ وَلَمْ يَتْرُكِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْه.(99)

آيا از آن‌كه به‌حقيقت فقيه است به شما خبر ندهم؟ او كسي است كه مردم را از رحمت خدا نااميد نكند و از عذاب خدا ايمن نسازد و به آنها رخصت گناه ندهد و قرآن را ترك نكند از روي اعرضا و به چيز ديگر متوجه شود.

3-بهره گيري از ضرب المثل و ...

(أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِي السَّماءِ * تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَْمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ)(100)

آيا نديدي خدا چگونه مَثَل زده: سخني پاك كه مانند درختي پاك است كه ريشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ميوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مي دهد. و خدا مَثَلها را براي مردم مي زند، شايد كه آنان پند گيرند.

تنوع‌طلبي از ويژگي‌هاي انسان است كه انسان‌ها به آن علاقه‌مند هستند. در يك جلسه كه حدود يك ساعت يا كمتر برگزار مي‌شود، مبلغ بايد علاوه بر آيات قرآن و روايات از به كارگيري ابزار تبليغي ديگر نيز غافل نباشد. استفاده از ضرب‌المثل‌هاي معروف و يا بهتر از آن ضرب‌المثل‌هاي قرآني كه در كتاب‌هايي مثل امثال القرآن جمع آوري شده است و همچنين بهره‌مندي از اشعار و پنديات ارزشمند شعراي بزرگ مثل صائب تبريزي و غيره ... كه متناسب با بحث باشد، بر جذابيت سخنان مبلغ افزوده و خستگي را از روح و جان مستمعين خارج خواهد كرد.

سخنراني بايد معجوني گوارا از كلام خداوند و معصومين ( علیهم السلام ) باشد كه عجين با تاريخ و داستان‌ها و ضرب‌المثل‌ها و اشعار زيباي پرمحتوا شده است.

يك خاطره، يك عبرت

در شب‌هاي شنبه در منزل پدري خود، هر هفته سخنراني مي‌كردم و مستمع من مرحوم پدر و مادر و برادرانم بودند و اين يك جلسة وعظ، همراه با تمرين و مشخص كردن عيوب سخنراني‌ام بود، در طي يك سال كه ادامه داشت، تجربيات مفيدي از ايشان كسب كردم.(101)

در يك جلسه به من فرمودند: آية قرآن و روايت معصومين ( علیهم السلام ) همچون مقداري عسل است كه اگر چندين مرتبه از آن به كسي خورانده شود قدرت هضم كردن آن را ندارد، لذا براي اين‌كه هم گوارا شود و هم قابل هضم و مشمئز كننده نباشد بايد با شير يا چيز ديگر مخلوط شود، شما نيز بايد آيات قرآن را پيوسته و زياد، آن‌هم در يك جلسه بكار نبريد، روايات زياد در يك جلسه براي مردم قابل هضم نيست و اكثر آن روايات ضايع مي‌شود. يك روايت يا آية قرآن را با داستان‌ها و ضرب‌المثل‌ها و اشعار ضميمه كنيد تا گواراتر و مفيدتر باشد.

روايات

1ـ امام صادق ( علیه السلام ) مي‌فرمايد:

اَمْثالُ القُرآنِ لَهَا فَوائِدٌ فامْعَنُوا النَّظَر فَتَفَكَّرُِوا فِي مَعانيها وَلا تَمُرُّوا بِها.(102)

مثل‌هاي قرآن فوايد زيادي دارد، در آن نظر افكنده و در معاني آن تفكر كنيد و از آنها بي‌توجه نگذريد.

2ـ امام صادق ( علیه السلام ) مي‌فرمايد:

نَزَلَ الْقُرْآنُ عَلَي أَرْبَعَةِ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِينَا وَرُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَرُبُعٌ فِي فَرَائِضَ وَأَحْكَامٍ وَرُبُعٌ سُنَنٌ وَأَمْثَالٌ.(103)

قرآن بر 4 جزء نازل شده يك قسمت دربارة ماست و قسمتي دربارة دشمنان ما و قسمت سوم در واجبات و احكام ديني و قسمت چهارم در مستحبات و مثل‌هاي زيبا.

3ـ امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود: خدايا قرآن را براي ما در تاريكي‌هاي شب‌ها مونس قرار بده... تا فهم عجايب و نكته هاي دقيق مثل‌هايش در قلوب ما قرار گيرد.3

4-ذكر تاريخ و عبرت‌هاي آن

(...أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الرضا فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدارُ الآْخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ)(104)

آيا در زمين نگرديده اند تا فرجام كساني را كه پيش از آنان بوده اند بنگرند؟ و قطعاً سراي آخرت براي كساني كه پرهيزگاري كرده اند بهتر است. آيا نمي انديشيد؟

يكي از ابزار مبلّغ براي ايجاد جذابيت در مباحث خود استفاده از تاريخ صحيح اسلام مي باشد. الگو پذيري از ويژگي‌هاي انسان و معرفي الگوهاي كامل، وظيفة مبلغ ديني است. براي توضيح موضوع مورد بحث و تعيين مصاديق خارجي آن بايد از زندگي پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) و ائمة معصومين ( علیهم السلام ) بهره برد و همچنين بيان تاريخ گذشتگان و خطاهاي آنان، از مؤثرترين ابزار تبليغي براي ايجاد تقوي و دوري از گناه در جامعه است.

قرآن كريم هم از اين وسيله براي يادآوري آثار سوء گناهان و يا پاداش نيكوي اعمال حسنه استفاده كرده و آيات زيادي از آن به ذكر وقايع و تاريخ گذشتگان از انبيا و غير ايشان اختصاص يافته است. در اين زمينه به كتاب‌هاي زيادي كه در تاريخ اسلام و بيان وقايع آن پرداخته است مثل كتاب پند تاريخ و يا منتهي‌الآمال و تتمه المنتهي ـ تاريخ خلفا و غيره، مي توان مراجعه كرد.

بيان احوال علما، به دور از شخصيت سازي

استفاده از تاريخ علماي بزرگ و اهل معرفت و ذكر كرامات ايشان نيز بسيار پسنديده است و حاكي از جامعيت اسلام و مكتب اهل‌بيت ( علیهم السلام ) است كه توانسته اين انسان‌هاي كامل و ارزشمند را تربيت نمايد، بيان آن به صورت مختصر و كوتاه مناسب است.

بايد توجه داشت، گاهي رفتار و اعمال خارق العاده‌اي از علماي دين نقل مي‌شود كه در عين صحت بايد با ظرافت خاصي بيان گردد. مبادا تجليل از علما و ذكر عجايب از ايشان، باعث تضعيف جايگاه امامان و حجت‌هاي الهي شود. و در ذهن مخاطب چنين القا شود كه اگر امامان چنين كردند فلان عالم هم چنين كرد، پس چه فرقي بين آنهاست؟

بايد به مردم تذكر داد كه اين علماي بزرگ هر چه دارند به بركت خدمتگزاري به مكتب اهل بيت ( علیهم السلام ) و ارادتشان به آن بزرگواران است و از خود هيچ نداشته و ندارند.

روايات

1ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَأَقَلَّ الِاعْتِبَار(105)

عبرت‌ها چه قدر بسيار است ولي عبرت گيرنده كم است.

2ـ امام علي ( علیه السلام ) مي‌فرمايد:

أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَإِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَفَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَسِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّي عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ...(106)

پسرم درست است كه من به اندازة پيشينيان عمر نكرده‌ام، اما در كردار آنها نظر افكندم و در اخبارشان انديشيدم و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكي از آنها شده‌ام، بلكه با مطالعة تاريخ آنان گويا از اول تا پايان عمرشان با آنان بوده‌ام. پس قسمت‌هاي شيرين زندگي آنان را از دوران تيرگي شناختم ... سپس از هر چيزي مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه‌اي، زيبا و شيرين آن را براي تو برگزيدم.

5-سخن در حد نياز (دوري از افراط و تفريط)

(وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً * فَتَعالَي اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضي إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً)(107)

و اين گونه آن را [ به صورت ]قرآني عربي نازل كرديم، و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند، يا [ اين كتاب ]پندي تازه براي آنان بياورد. پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواي بر حق، و در [ خواندن ]قرآن، پيش از آنكه وحي آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاي.»

مبلّغ بايد هر موضوعي را كه براي توضيح و تبيين آن تحقيق كرده و آمادگي كامل جهت بيان آن دارد، قبل از تنظيم و تهية مطالب، بيان نكند و از سخن گفتن در اموري كه تخصص ندارد بپرهيزد.

آنچه را كه ميداند و آمادگي دارد، ولي مصلحت بر ذكر آن نيست را كنار گذاشته و مورد بحث قرار ندهد. هميشه توجه داشته باشد كه، همة آنچه را مي‌داند، يا قابل گفتن نيست و يا صلاح بر ذكر آن نمي‌باشد.

پس به اين ترتيب :

1ـ چيزي را كه ميداند و مطالعه داشته است مورد بحث قرار دهد.

2ـ بعد از ورود به بحث، از افراط و تفريط در بحث پرهيز كند. از گفتن مسائلي كه براي فهم مطلب لازم است دريغ نكند و از حاشيه پردازي فراوان و طولاني كردن سخنراني، بدون جهت نيز جداً دوري كند.

روايات

1ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

لاتَرَي الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا.(108)

نادان را يا تندرو و يا كندرو مي بيني.

2ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

اَلْكَلامُ بَيْنَ خُلّتَيْ سُوءٍَ هُما: الاِكْثارُ وَالاِقْلال فَالاِكْثارُ هَذْرٌ وَالاِقلالُ عَيٌّ وَحَصْرٌ.(109)

كلام بين دو دوست بد قرار دارد زياده گويي و كوتاهي در بيان و حجت. زياده گويي خطا و خروج از اصل مطلب است و كم گويي ناتواني و عجز (در رساندن و تفهيم مطلب) است.

3ـ امام علي ( علیه السلام ) مي‌فرمايد:

اَلْعاقِلُ لا يَتَكَلَّمُ الاَّ بِحَاجَتِهِ اَو حُجَّتِِهِ.(110)

عاقل سخن نمي‌گويد مگر در جايي كه نياز است يا وظيفه‌‌اش سخن گفتن است.

4ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

خَيرُ الكَلامِ ما لا يَمِلُّ وَلا يَقِلُّ.(111)

بهترين كلام آن است كه نه زياد و ملال آور باشد و نه كم و مضر به مطلب.

6-پرهيز از اطالة كلام

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ

به سخن گوش فرا مي‌دهند و بهترين آن را پيروي مي كنند; اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.

بهترين سخنان زماني در دل‌ها و قلب‌ها قرار مي‌گيرد كه همة مقتضيات براي يادگيري فراهم باشد و گوينده و شنونده هر دو در حال ايده‌آل به‌سر ببرند. خستگي گوينده و عدم قوّت او در زمان تبليغ و همچنين خستگي شنوندگان به‌خاطر مشكلات كاري و يا عدم انتخاب زمان صحيح براي سخنراني و تبليغ، همه از اموري است كه باعث افت تأثير گذاري در تبليغ مخاطب است و مضافاً به اين امور، توضيح زياد و اطالة كلام، بيشتر از حد ضرورت نيز باعث پراكندگي حواس مخاطبين شده و رغبت گوش دادن را از آن‌ها مي‌گيرد.

به همين جهت مبلغ بايد سخنش را جامع و بدون نقص در وقت تعيين شده و در زماني كه بالاترين حد تأثيرگذاري را دارد بيان كند و به موقع به سخنش پايان دهد تا لذت مطالب گفته شده در كام مخاطب به تلخي تبديل نشود.

اطالة كلام بدون علت

اطالة كلام از نظر زماني، براي هدف مبلّغ مضر است، مخصوصاً اگر مبلّغ سخني براي گفتن ندارد، يا مطالب تنظيم شده پايان يافته و او تصميم دارد به جهات ديگر سخن خود را طولاني كند، كه در آن صورت اشمئزاز حاصل شده براي مخاطبين و عدم توجه مبلّغ به وقت آنان باعث دوري آنان از كلية جلسات ديني و بي رغبتي نسبت به شركت در آن مي‌شود.

گاهي دير رسيدن مداح و يا آماده نبودن غذا از مواردي است كه صاحب محفل از سخنران محترم تقاضا مي‌كند مقداري سخنراني را ادامه دهد، كه در اين صورت، سخنران چيزي جز وسيلة سرگرم كردن مردم نخواهد بود. البته روشن است كه به مقدار كم، كه مضر به هدف نباشد و جمع بين غرض‌ها شود، مانعي ندارد.

روايات

1ـ پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود، از وصاياي خضر به موسي ( علیه السلام ) است كه:

فَاِنَّ كَثْرَةَ النُّطْقِ تَشِينُ الْعُِلَماءَ وَتُبْدِي مُساوِي السُّخَفاء(112)

زيادي در نطق و سخن، ماية بي آبرويي علما و آشكار شدن بدي انسان‌هاي پست مي‌شود.

2ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

كَثْرَةُ الْكَلامِ تَبْسُطُ حَواشيهِ وَتَنْقُصُ مَعانيهِ فَلايُري لَهُ اَمَدٌ وَ لايُنْتَفَعُ بِهِ اَحَدٌ.(113)

زيادي گفتار باعث مي‌شود كه حواشي بحث بيشتر و معنا و حقيقت كمتر شود پس نهايتي برايش نيست و كسي هم نفع و بهره نمي‌برد.

3ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

آفَةُ الْكَلامِ اَلاطِالَة(114)

آفت كلام طولاني شدن آن است.

4ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلام.(115)

وقتي عقل كامل شود، سخن كم مي شود.

5ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

اَقْلِلِ الْكلام تَأمَنِ المَلامَ.(116)

كلام و سخن را كم كن، از ملامت ديگران در امان خواهي بود.

6ـ امام صادق ( علیه السلام ) در شرح و توضيح آية شريفة 18 از سورة زمر چنين فرمود:

هَوُ رَجُلٌ يَسْمَعُ الْحَديثَ فَيُحَدِّث بِهِ كَما تسْمَعهُ لا يَزيدُ فيه و لا يَنْقُصُ مِنْهُ.(117)

او مردي است كه حديث را آن‌چنان‌كه شنيده است نقل مي‌كند، نه بر آن مي‌افزايد و نه كم مي‌كند.

7-علمي و عميق ولي قابل درك و فهم

(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ)(118)

و ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا [ حقايق را ]براي آنان بيان كند. پس خدا هر كه را بخواهد بي راه مي گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مي كند، و اوست ارجمند حكيم.

هدف مبلغ رساندن مفاهيم عالية دين به مخاطب است و بزرگترين هنر او سخن گفتن در حد درك و فهم مخاطبين است. هنر اين نيست كه انسان در كلام خودش كلمات خاص و يا اصطلاحات علمي يا بيگانه را تكرار كرده و از آن كلمات استفاده كند. استفاده از چنين كلماتي از جانب مبلّغ، نشان علم و دانش او هم نيست.

بالاترين هنر مبلغ اين است كه بتواند سخت‌ترين مفاهيم و مشكل‌ترين مباحث عقلي و كلامي و يا اصطلاحات خاص علمي را به ساده‌ترين زبان براي مخاطب قابل فهم و درك كند، پس در عين علمي بودن، مطالب بايد با زباني ساده و قابل فهم بيان شود.

دين اسلام دين فطرت و آيين همگاني و قابل درك براي همه است؛ پس مبلغ موفق آن است كه مخاطب شناس باشد، براي صاحبان علم و آشنا به اصطلاحات روز، متناسب با آنها سخن بگويد و با مردم ديگر، ساده و گويا، مطالب ديني را بيان كند.

روايات

1ـ پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود:

إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَي قَدْرِ عُقُولِهِمْ.(119)

ما انبيا با مردم به اندازة درك و توانايي فكري آنها سخن مي گوييم.

2ـ امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود:

... اِنَّهُ يَحْمِلُ وَتَخْرُجُ المُخرَجَ الَّذي يَلينُ عَلي مَسامِعِهِ وَتُكَِلِّمُهُ مِنَ الْكَلامِ بِما يُطيقُهُ عَقلُهُ فَاِنَّ لِكُلِّ عَقْلٍ طَبَقَةٌ مِنَ الْكَلامِ يَعْرِفُهُ وَيَجْتَنِبُهُ وَلْيَكُنْ مَذْهَبُكَ الرَّحْمَةَ وَلاَ قُوَّةَ اِلاَّ بِالله.(120)

بايد بداني كه او حمل مي كند آنچه را مي گويي و در ذهن قرار مي دهد، پس بايد آنچه به او مي گويي براي او قابل فهم و درك باشد و از كلام، سخناني را بگويي كه عقل او تحمل كند چرا كه هر عقلي را نوعي از كلام است كه آنرا مي شناسد و درك مي كند پس روش خود را بر رحمت و مدارا قرار بده.

3ـ از امام صادق ( علیه السلام ) سؤال شد، بلاغت چيست؟ فرمود:

«إِنَّمَا سُمِّيَ الْبَلِيغَ لِأَنَّهُ يَبْلُغُ حَاجَتَهُ بِأَهْوَنِ سَعْيِهِ».(121)

شخص بليغ را بليغ ناميده‌اند زيرا به حاجت خود با كمترين مؤونه و تلاش دست مي‌يابد.

4ـ امام علي ( علیه السلام ) فرمود:

اَحْسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَفَهِمَهُ الْخاصُّ وَالعامّ.(122)

بهترين كلام آن است كه بر نظم و معيار سخن استوار بوده و خاص و عام آن را بفهمند.

8-محكم و متقن سخن گفتن

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً)(123)

اي كساني كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد و سخني استوار گوييد.

(وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً)(124)

و آنان كه اگر فرزندان ناتواني از خود بر جاي بگذارند بر [ آينده ]آنان بيم دارند، بايد [ از ستم بر يتيمان مردم نيز ]بترسند. پس بايد از خدا پروا دارند و سخني [ بجا و ]درست گويند.

از ويژگي‌هاي مهم براي سخنرانان و خطبا اعتماد به نفس است. كسي كه قبل از ورود به بحث، تحقيقات لازم را داشته و در بيشتر از حد نياز مجلس، معلومات فراواني را در اختيار دارد و با اساتيد مشورت نموده است ديگر دليلي براي ترس و اضطراب ندارد، پس به تحقيق خود تكيه كرده و به علم و يافته‌هاي خود مطمئن باشد.

در بعضي افراد، اعتماد به نفس كمتري مشاهده مي‌شود، با اين‌كه مطلب را يادداشت كرده است، به‌ حق پيرامون آن مطالعه كرده و نياز زمان و محفل را هم درك نموده است، ولي از گفتن مطالب خود واهمه دارد و ترديد او را بيش از گذشته سردرگم مي‌كند. اين گونه افراد براي به دست آوردن اعتماد به نفس بايد به امور ذيل توجه داشته باشند:

1ـ محكم و متقن و با دليل و برهان سخن بگويد و براي سخنان خود دليل و شاهد داشته باشد.

2ـ از بيان هر گونه سخنان مشكوك و يا غير قابل اعتماد پرهيز نمايد.

3ـ در صورت لزوم بيان چنين مواردي، مثل نقل سخني از دانشمندي كه نام آن را نمي داند و يا بيان تاريخي كه صحيح و كامل در خاطر نمانده است، حتماً از كلماتي كه حاكي از احتمال و يا گمان باشد استفاده شود، مثلاً بگويد: احتمالاً اين سخن از فلان دانشمند و عالم مي‌باشد و يا شايد چنين باشد كه اين واقعه در زمان امام صادق ( علیه السلام ) بوده است و يا اين‌كه، اين سخن نياز به تحقيق بيشتر دارد.

به اين وسيله، هم مطلب را كه مفيد و لازم بوده بيان نموده است و هم دچار اشتباه و نقل غير صحيح نشده است.

روايات

1ـ امام حسن عسكري ( علیه السلام ) فرمود:

النَّاسُ فِيَّ عَلَي طَبَقَاتٍ الْمُسْتَبْصِرُ عَلَي سَبِيلِ نَجَاةٍ مُتَمَسِّكٌ بِالْحَقِّ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ الْأَصْلِ غَيْرُ شَاكٍّ وَلَا مُرْتَابٍ لَا يَجِدُ عَنِّي مَلْجَأً وَطَبَقَةٌ لَمْ تَأْخُذِ الْحَقَّ مِنْ أَهْلِهِ فَهُمْ كَرَاكِبِ الْبَحْرِ يَمُوجُ عِنْدَ مَوْجِهِ وَيَسْكُنُ عِنْدَ سُكُونِهِ وَطَبَقَةٌ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ شَأْنُهُمُ الرَّدُّ عَلَي أَهْلِ الْحَقِّ وَدَفْعُ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ.(125)

مردم در نزد من سه گروهند : گروهي كه با بينش و آگاهي در راه نجات قرار دارند و (با استدلال و برهان) به ريسمان محكم حق (قرآن و عترت پيامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) ) چنگ زده‌اند و اصل دين را شناخته و فروعات را به آن تطبيق مي‌دهند و در اين راه ترديدي ندارند و به غير از من پناه نبرده‌اند (حق و طرفدار حق هستند). و گروهي كه حق را از اهلش نگرفته‌اند، در نتيجه مثل راكب دريا هستند، هر گاه موجي باشد حركت مي‌كنند و در سكون و آرامش آن آرامند (مصلحت انديشان رفاه طلب). و گروه سوم كساني هستند كه شيطان آنها را احاطه كرده و كاري جز كوبيدن حق نداشته و هميشه مي‌خواهند از حق به وسيلة باطل خود جلوگيري كنند و اين به خاطر حسادتي است كه در درون دارند. (مفسدين و مستكبرين).

9-اولويت سنجي با توجه به نيازهاي واقعي مخاطبان

(إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلي رَبِّ الْعالَمِينَ * أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ * وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِي الرضا مُفْسِدِينَ * وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الأَْوَّلِينَ)(126)

آنگاه كه شعيب به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟ من براي شما فرستاده اي درخور اعتمادم. از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد. و بر اين [ رسالت ] اجري از شما طلب نمي كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست. پيمانه را تمام دهيد و از كم فروشان مباشيد. و با ترازوي درست بسنجيد. و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد برمداريد. و از آن كس كه شما و خلق [ انبوه ]گذشته را آفريده است پروا كنيد.»

عالمان را طبيب‌هاي معنوي مي‌دانند. طبيب به تناسب حال مريض سخن مي‌گويد و نسخه مي‌پيچد. طبيبي كه يك نوع سخن بگويد و يك نسخه را هميشه بنويسد حاذق نيست. درك صحيح و تشخيص درست بيماري و همچنين رعايت حال وي در تجويز دارو، از مهم‌ترين وظايف طبيب حاذق است.

يك عالم ديني و يك مبلغ موفق بايد همچون طبيب، از حال افراد و مخاطبان خود باخبر باشد، مشكلات واقعي زندگي آن‌ها را بشناسد، با دردهاي مردم آشنا باشد تا بتواند در سخنان خود مهم‌ترين مسائل و راه درمان دردهاي زندگي آنان را بيان كند. اگر مبلغ ديني، مطالبي را كه خود دوست دارد، در هر مجلسي و بدون در نظر گرفتن روحيات مخاطبان بيان كند، در واقع خود را رضاي و ديدگاه خود را بر ديگران تحميل كرده است.

جايي كه مردم نياز به تذكرات اخلاقي و خانوادگي دارند، طرح مباحث اعتقادي و يا عرفاني، كم ثمر است. در محفلي كه نياز آنان ارتباط با خدا و مباحث عرفاني است، مباحث ساده اخلاقي را بازگو كردن باعث بي توجهي و يا كم توجهي مخاطبان به سخنان خواهد شد و طبعاً در چنين حالتي انرژي و توان و وقت و اموال، بجا و صحيح مصرف و هزينه نشده است. همانگونه كه در سورة شعراء، خداوند داستان انبيا را بيان كرده است، كه هر كدام به مشكل اصلي و درد مهم جامعه در آن روز اشاره كرده‌اند و به‌دنبال ريشه‌كن نمودن گناه آنان بوده‌اند، موسي ( علیه السلام ) و مشكل نجات بني‌اسرائيل از چنگ فرعونيان و ادعاي خدايي او، ابراهيم ( علیه السلام ) و نجات امت از بت‌پرستي، هود ( علیه السلام ) و مبارزه با قصر سازي و دنيا طلبي، صالح ( علیه السلام ) و مبارزه با تفريحات ناسالم قوم ثمود، لوط ( علیه السلام ) و مبارزه با گناه بزرگ امتش، شعيب ( علیه السلام ) و مبارزه با كم فروشي و خيانت در معاملات. در تمام سورة شعراء، كه گفتگوي پيامبران و امت‌هاي آنان است، براي هر پيامبري در برابر قومش علاوه بر دعوت به توحيد، پيامي خاص وجود دارد، يعني آنان متناسب با جامعه و دردهاي معنوي آنان نسخه مي‌پيچيدند نه غير آن. همچنين تفاوت معجزات پيامبران نشانگر اين است كه براي هر گروهي، ابزار مبارزاتي متناسب با آن لازم است.

چگونگي عكس العمل مخاطب

مخاطبين وقتي مطالبي غير متناسب با خود و زندگي خود مي‌شنوند، احساس مي‌كنند، آن سخنان درد آنها را دوا نخواهد كرد و مفيد نيست، پس به مطالب سخنران گوش نمي‌دهند. و اينجاست كه مبلّغ و روحاني، شخصيت خود را كوچك كرده است، زيرا در چنين حالتي، مستمعين يا چرت مي‌زنند، يا با هم سخن مي‌گويند، يا رفت و آمدهاي غير معمول دارند.

روايات

1ـ پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود:

 يَا عَلِيُّ ثَمَانِيَةٌ إِنْ أُهِينُوا فَلا يَلُومُوا إِلَّا أَنْفُسَهُمْ الذَّاهِبُ إِلَي مَائِدَةٍ لَمْ يُدْعَ إِلَيْهَا وَالْمُتَأَمِّرُ عَلَي رَبِّ الْبَيْتِ وَطَالِبُ الْخَيْرِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَطَالِبُ الْفَضْلِ مِنَ اللِّئَامِ وَالدَّاخِلُ بَيْنَ اثْنَيْنِ فِي سِرٍّ لَمْ يُدْخِلاهُ فِيهِ وَالْمُسْتَخِفُّ بِالسُّلْطَانِ وَالْجَالِسُ فِي مَجْلِسٍ لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ وَالْمُقْبِلُ بِالْحَدِيثِ عَلَي مَنْ لا يَسْمَعُ مِنْهُ.(127)

اي علي هشت گروه اگر مورد اهانت واقع شدند ملامت نكنند مگر خودشان را:

1ـ كسي كه به ميهماني‌اي رود كه دعوت به آن نشده است.

2ـ كسي كه به صاحب خانه امر و نهي مي‌كند.

3ـ كسي كه از دشمنش توقع خير و خوبي دارد.

4ـ كسي كه از مردم پست انتظار كرم دارد.

5ـ كسي كه بين دو نفر و در سخن سري ايشان وارد شود.

6ـ كسي كه سلطان و حاكم را تحقير و سبك شمارد

7ـ كسي كه به محفلي رود كه در شأن او نيست و اهليت آن را ندارد.

8ـ كسي كه با افرادي سخن بگويد كه به سخنان او گوش نمي‌دهند.

2ـ امام سجاد ( علیه السلام ) در رسالة حقوق، حق ديگران بر گردن عالم ديني را چنين مي‌فرمايند:

فَإِنْ أَحْسَنْتَ فِيمَا وَلَّاكَ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ وَقُمْتَ بِهِ لَهُمْ مَقَامَ الْخَازِنِ الشَّفِيقِ النَّاصِحِ لِمَوْلَاهُ فِي عَبِيدِهِ الصَّابِرِ الْمُحْتَسِبِ الَّذِي إِذَا رَأَي ذَا حَاجَةٍ أَخْرَجَ لَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ الَّتِي فِي يَدَيْهِ [كُنْتَ‏] رَاشِداً.(128)

اگر نيكو سرپرستي كردي و به مثابة خزانه‌داري مهربان و خيرخواه بودي كه هرگاه نيازمندي را ديد از اموالي كه در خزانه دارد به او مي‌داد، هر آينه موجب رشد ديگران خواهي بود (علم در دست عالم، همچون گنج در دست اوست كه با برخورد به نيازمند آنچه را نياز دارد به او مي‌دهد.)

3ـ امام صادق ( علیه السلام ) فرمود:

لاتَكَلَّمْ بِمَا لَا يَعْنِيكَ وَدَعْ كَثِيراً مِنَ الْكَلَامِ فِيمَا يَعْنِيكَ حَتَّي تَجِدَ لَهُ مَوْضِعاً فَرُبَّ مُتَكَلِّمٍ تَكَلَّمَ بِالْحَقِّ بِمَا يَعْنِيهِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ فَتَعِب.(129)

به آنچه فايده‌اي ندارد سخن مگو و بسياري از سخنان مفيد را تا موضع و محلي بر آن نيافته‌اي بر زبان مياور، چه بسيار كساني كه سخن حق و مفيد را در غير موضع خود گفته‌اند و به خاطر آن به رنج و سختي افتاده‌اند.

4ـ رسول خد ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود:

آفَةُ الْعِلْمِ الِنّسيانُ وَاِضاعَتُهُ اَنْ تُحَدِّثَ بِهِ غَيرَ اَهلِهِ.(130)

آفت علم فراموشي است و ضايع كردنش به اين كه براي غير اهلش گفته شود.