درس چهاردهم: امامت
مسأله بيست و هفتم: بعد از پيامبر(صلى
الله عليه وآله)، على بن ابيطالب(عليه السلام)
امام است. چهار مسأله پايانى اين منشور اعتقادى به بحث امامت
اختصاص يافته است و اين در حالى است كه ـ همان گونه كه قبلا اشاره شد ـ در
بسيارى از منابع زيديه تا پيش از آن از امامت به عنوان اصلى مستقل در كنار
چهار اصل توحيد، عدل، نبوت و وعد و عيد نام برده مى شد.
در اولين مسأله از مسائل امامت به يكى از
مهمترين اعتقادات شيعه يعنى امامت بدون فاصله (بلافصل) على(عليه السلام) پس
از پيامبر اشاره مى شود. مى دانيم كه اختلاف بر سر امامت پس از وفات پيامبر
موجب تقسيم مسلمانان و بروز اختلافات بسيارى در تاريخ اسلام شده است و در
اين ميان شيعيان، على(عليه السلام) را بر اساس نص و تصريح پيامبر جانشين بر
حق آن حضرت دانسته و ديگر مدعيان جانشينى آن حضرت را بر خطا مى دانند.
زيديه به عنوان فرق هاى شيعى از آغاز تاكنون بر اين مسأله اتفاق نظر
داشته اند و تأليفات و آثار بسيارى در اين خصوص از خود بجاى گذاشته اند.[1]
تنها بحث مهم زيديه در اين خصوص كه آنها را از صف ديگر شيعيان و به ويژه
اماميه جدا مى سازد و احمد بن حسن رصاص در منشور اعتقادى خود به آن اشاره
نكرده است، آن كه در مسيرى تاريخى، اغلب امامان و عالمان زيديه نص پيامبر
را بر امامت على(عليه السلام)، نصى استدلالى و در اصطلاح نص خفى دانسته اند
و بدين ترتيب كوشيده اند خود را از تنگناى تفسيق و تكفير صحابه و از جمله
خلفاى متقدم بر على(عليه السلام) برهانند.
مى دانيم كه مهمترين فرقه هاى زيديه دو
فرقه بوده: يكى جاروديه و دومى صالحيه و در نامى ديگر بتريه كه گرايش آنها
با گرايش جريريه يا سليمانيه از زيديه نزديك بهم گزارش مى شود. در اين خصوص
نقل است كه جاروديه همچون اماميه كه به نص جلى معتقد بودند، ضمن اعتقاد به
نص، متقدمان بر على(عليه السلام) را تفسيق و تكفير مى كردند[2]
و اين نشانه آن است كه آنان نص را جلى مى دانستند.[3]
ولى براساس اغلب گزارش ها جاروديه نيز نص را استدلالى و خفى به حساب
مى آورده اند.[4]
به نظر مى رسد چنين گزارش هايى مربوط به جاروديان متأخر باشد كه ديگر همچون
اسلاف خود حكم به تكفير و تفسيق نكرده و به تخطئه اكتفا كرده بودند و بر
اساس چرخشى مسالمت جويانه از اصرار بر جلى بودن نص دست كشيده بودند.[5]
در خصوص صالحيه يا بتريه نيز به عنوان جريان دوم زيديه، دو نوع گزارش ديده
مى شود و در حالى كه اغلب گزارش ها آنان را به دليل عدم اعتقاد به نص و
احقيت على(عليه السلام)،[6]
بيرون از دايره تشيع قرار مى دهند، برخى منابع (عمدتاً از خود زيديه)
برآنند كه آنها نيز همچون جاروديه به نص خفى و حقانيت على(عليه السلام)،
معتقد بوده اند و تفاوت آنها با جاروديه تنها در آن بود كه آنان از تكفير و
تفسيق متقدمان بر على(عليه السلام) و بعضاً حتى تخطئه آنها، خوددارى
مى كرده اند.[7]
پس از بررسى اين اختلاف نظر در خصوص امامت
امام على(عليه السلام) به ادله زيديه در اين خصوص مى پردازيم. علاوه بر
ادعاى اجماع اهل بيت كه خود از ادله محكم در مذهب زيديه است، مهمترين نصوصى
كه به آن استدلال شده، عبارتند از:
آيه ولايت: إِنَّمَا
وَلِيُّكُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ
الصَّلَاةَ وَ يؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ.[8]
حديث غدير: فَمَنْ
كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاَهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ،
وعَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَ انْصُرْ مَن نَّصَرَهُ، و اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.[9]
حديث منزلت: أَنْتَ
مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إلاّ أَنَّهُ لا نَبىَّ بَعْدى.[10]
احمد بن حسن رصاص در منشور اعتقادى خود
براى اثبات امامت على(عليه السلام) تنها به حديث غدير اشاره كرده و در نحوه
استدلال به آن مى گويد:
«پيامبر(صلى الله عليه وآله) على(عليه
السلام) را همچون خود «ولى» همگان قرار داد و مولا در لغت به معناى صاحب
اختيار است. همان گونه كه گفته مى شود مولاى خانه و مراد كسى است كه صاحب
اختيار در تصرف آن است. و اگر ثابت شد كه على(عليه السلام) صاحب اختيار
مردم است امام خواهد بود. چون امام كسى است كه به وسيله حكم خداوند متعال
حق تصرف در امور مردم را داراست. و بدين طريق امامت و احقيت او بر ديگر
صحابه كه بر او پيشى گرفتند، ثابت مى شود».[11]
مسأله بيست و هشتم: بعد از على(عليه
السلام)، فرزندش حسن(عليه السلام) امام است.
مسأله بيست و نهم: بعد از حسن(عليه
السلام)، برادرش حسين(عليه السلام) امام است.
زيديه همچون ديگر فرقه هاى شيعى در امامت حسن و حسين(عليه السلام)
پس از على(عليه السلام) اتفاق نظر دارند و در كلمات پيشوايان آنان از شخص
زيد بن على بن حسين(عليه السلام) تاكنون همواره بر امامت آن دو امام، همچون
امامت على(عليه السلام) تأكيد شده است. مهمترين دليل زيديه بر امامت اين دو
امام نص نبوى است كه در ميان زيديه به عنوان حديثى مورد قبول و بعضاً
متواتر مطرح است. در اين حديث پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
الْحَسَنُ و الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا، وَ أَبُوهُمَا
خَيْرٌ مِنْهُمَا.[12]
رصاص در اين خصوص مى گويد:
«اين روايت بر امامت آن دو در همه زمان ها دلالت دارد. البته زمان پيامبر و
زمان امامت پدرشان على(عليه السلام) را بايد استثنا كرد. همچنين اجماعى است
كه حسين(عليه السلام) در زمان حسن(عليه السلام) امام نبوده است.
بنابراين در بقيه زمان ها داخل معناى اين نص خواهند بود و از كسانى كه اين
حق را از آنها گرفتند همچون معاويه و يزيد (كه لعنتِ خداوند بر آنان باد)،
سزاورتر بوده اند».[13]
خلاصه مطالب
1. اغلب امامان و عالمان زيديه نص
پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر امامت امام على(عليه السلام) را نص خفى
دانسته و كوشيده اند تا خود را از تنگناى تفسيق و تكفير صحابه و خلفاى
راشده برهانند.
2. بر اساس گزارش هايى، جاروديان اوليه نص
بر امامت امام على(عليه السلام) را نص جلى مى دانسته اند. در مورد صالحيه
نيز برخى روايت ها از اعتقاد آنان به نص خفى حكايت دارد، ولى اغلب گزارش ها
حاكى از عدم اعتقاد ايشان به نص است.
3. از مهمترين نصوص مورد استلال زيديه در
باب امامت امام على(عليه السلام)، علاوه بر ادعاى اجماع اهل بيت(عليهم
السلام) در اين خصوص، آيه ولايت، حديث غدير و حديث منزلت است.
4. زيديه با استناد به حديث «الْحَسَنُ و
الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»، پس از امام على(عليه
السلام)به امامت امام حسن و امام حسين(عليه السلام) اتفاق نظر دارند.
پرسش هايى درباره متن
1. ديدگاه امامان و عالمان زيدى در مورد
نص بر امامت امام على(عليه السلام) چيست و در اين زمينه به چه دلايلى
استناد نموده اند؟
2. ديدگاه جاروديه و صالحيه را در مورد نص
بر امامت امام على(عليه السلام) توضيح دهيد.
3. ديدگاه زيديه در مورد امامت امام حسن و
امام حسين(عليهما السلام) چيست؟
منابع براى مطالعه بيشتر
1. مقالات الاسلاميين، ابوالحسن اشعرى،
تصحيح ريتر، بيروت.
2. الدعامة فى الامامة، ابوطالب يحيى بن
حسين هارونى، بيروت.
3. مجموع كتب و رسائل الامام زيد بن على،
اردن.
4. مجموع كتب و رسائل الامام قاسم بن
ابراهيم الرسّى، اردن.
پىنوشتها:
[1].
نمونه اى از تأليفات و تصريحات نخستين پيشوايان زيديه را در منابع زير
ببينيد:
زيد بن على بن حسين(عليه السلام)، تثبيت
الإمامة، منتشرشده در مجموع كتب و رسائل الإمام الأعظم، ص187 و ص191ـ192
همو، تثبيت الوصية، ص44; قاسم بن ابراهيم رسّى، إمامة على بن إبى طالب،
منتشرشده در مجموع كتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهيم الرسى، ج2،
صص219ـ220; همو، كتاب الإمامة (1)، در مجموع كتب و رسائل الإمام القاسم بن
إبراهيم الرسّى، ج2، ص169; همو، مسائل القاسم، در مجموع كتب و رسائل الإمام
القاسم بن إبراهيم الرسّى، ج2، صص656ـ657; هادى الى الحق يحيى بن حسين،
الأحكام فى الحلال والحرام، ج1، ص36ـ 38، همو، كتاب فيه معرفة الله، مجموع
رسائل الإمام الهادى، ص53; همو، أصول الدين، ص86 ـ 87; مجموع رسائل الإمام
الهادى، ص194ـ 195، همو، تثبيت إمامة أميرالمؤمنين، در مجموع رسائل الإمام
الهادى، ص436ـ437.
[2].
ر.ك: شرح الأصول الخمسة، ص761; متوكل على الله احمد بن سليمان، حقائق
المعرفة، ص466; احمد بن محمد شرفى، عدة الأكياس فى شرح معانى الأساس، ج2،
167; احمد بن يحيى ابن مرتضى، الملل والنحل، در مقدمه البحر الزخار، ص40;
حسن بن موسى نوبختى، فرق الشيعة، ص21; على بن اسماعيل اشعرى، مقالات
الإسلاميين و اختلاف المصلين، ص67; عبدالقاهر بن طاهر بغدادى، الفرق بين
الفرق، ص30.
[3].
همين ديدگاه را ببينيد از: عبدالله بن محمد حميدالدين، الزيدية قراءة فى
المشروع و بحث عن المكونات، ص110.
[4].
ببينيد: نشوان بن سعيد حميرى، الحور العين، ص155; احمد بن يحيى ابن مرتضى،
الملل والنحل، در مقدمه البحر الزخار، ص40; محمد بن عبدالكريم شهرستانى،
الملل والنحل، ج1، ص158; على بن اسماعيل اشعرى، مقالات الإسلاميين و اختلاف
المصلين، ص67; عبدالقاهر بن طاهر بغدادى، الفرق بين الفرق، ص30.
[5].
ر.ك: احمد بن يحيى ابن مرتضى، الملل والنحل، در مقدمه البحر الزخار، ص40;
عبدالله بن محمد حميدالدين، الزيدية قراءة فى المشروع و بحث عن المكونات،
ص110.
[6].
ببينيد: نشوان بن سعيد حميرى، الحور العين، ص151; احمد بن يحيى ابن مرتضى،
الملل والنحل، در مقدمه البحر الزخار، ص40; ناشىء اكبر، مسائل الإمامة،
صص42 و 44.
[7].
احمد بن حسين مانكديم، شرح الأصول الخمسة، ص761; متوكل على الله احمد بن
سليمان، حقائق المعرفة، ص466; احمد بن محمد شرفى، عدة الأكياس فى شرح معانى
الأساس، ج2، صص139 و 167; اميرحسين بن بدرالدين، ينابيع النصيحة فى العقائد
الصحيحة، ص325 و شفاء الأوام فى أحاديث الأحكام، ج3، ص496.
[8].
المائدة: 55 . استدلال به اين آيه براى امامت على(عليه السلام) در منابع
زيديه به صورت تفصيلى مورد بحث قرار گرفته است. برخى از اولين منابع زيديه
به شرح زير است:
قاسم بن ابراهيم رسّى، كتاب الإمامة (1)،
در مجموع كتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهيم الرسّى، ج2، صص180ـ182،
هادى يحيى بن حسين، كتاب فيه معرفة الله، در مجموع رسائل الإمام الهادى،
ص53; همو، الأحكام، ج1، ص37; مرتضى لدين الله محمد بن يحيى بن حسين،
الأصول، ص38; مجموع كتب و رسائل الإمام المرتضى، ج2، ص710; ابوطالب ناطق
بالحق يحيى بن حسين هارونى، زيادات شرح الأصول، منقول در مقدمه المصابيح،
ص18; احمد بن حسين مانكديم، شرح الأصول الخمسة، ص765; مرشد بالله يحيى بن
حسين شجرى، الأمالى الخميسيّة، ج1، صص137ـ 138; متوكل على الله أحمد بن
سليمان، حقائق المعرفة، ص441; منصوربالله عبدالله بن حمزه، الشافى، به نقل
از الجامعة المهمة لأسانيد كتب الأئمة، صص99ـ100; همو، مسائل القرطاسين، در
المجموع المنصورى (2)، ج1، صص338ـ339; همو، الرسالة النافعة بالأدلة
الواقعة، در المجموع المنصورى (2)، ج1، صص398ـ403.
[9].
اين حديث در منابع متعدد زيديه با الفاظ مختلف نقل شده و مورد استدلال قرار
گرفته است. برخى از نخستين منابع عبارتند از: قاسم بن ابراهيم رسّى، تثبيت
الإمامة، ص55; مجموع كتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهيم الرسّى، ج2،
ص148; همو، كتاب الإمامة (1)، در مجموع كتب و رسائل الإمام القاسم بن
إبراهيم الرسّى، ج2، ص180; هادى الى الحق يحيى بن حسين، الأحكام فى الحلال
والحرام، ج1، ص37ـ 38; همو، أصول الدين، ص89 ـ90; مجموع رسائل الإمام
الهادى، ص194; همو، كتاب فيه معرفة الله، در مجموع رسائل الإمام الهادى،
ص53; مرتضى لدين الله محمد بن يحيى بن حسين، الأصول، ص38ـ39; مجموع كتب و
رسائل الإمام المرتضى، ج2، ص710; مرشدبالله يحيى بن حسين شجرى، الأمالى
الخميسيّة، ج1، صص145ـ146; مؤيدبالله احمد بن حسين هارونى، الأمالى الصغرى،
صص90 و 102; أبوطالب ناطق بالحق يحيى بن حسين هارونى، تيسير المطالب، ص84;
احمد بن حسين مانكديم، شرح الأصول الخمسة، ص766; متوكل على الله أحمد بن
سليمان، حقائق المعرفة، ص441; منصوربالله عبدالله بن حمزه، الرسالة النافعة
بالأدلة الواقعة، در المجموع المنصورى (2)، ج1، صص403ـ420.
عالمان زيديه اين حديث را متواتر
مى دانند. ر.ك: منصوربالله عبدالله بن حمزه، الرسالة النافعة بالأدلة
الواقعة، در المجموع المنصورى (2)، ج1، ص411; مجدالدين بن محمد مؤيدى،
لوامع الأنوار، ج1 ص68; احمد بن يحيى ابن حابس ضمن متواتر دانستن حديث
غدير، آن را نص صريح بر امامت على(عليه السلام) دانسته است، ببينيد:
الايضاح على المصباح، ص306ـ307; علامه مقبلى (متوفاى 1108 قمرى) در الأبحاث
المسدَّدة، ص244 بعد از آوردن اين حديث و ادعاى تواتر لفظى آن مى گويد:
«اين امرى مسلم است و اگر اين مسلم نباشد در دنيا امر مسلمى وجود ندارد!».
[10].
روايت و استدلال به اين حديث را در اين منابع زيديه ببينيد:
زيد بن على بن حسين(عليه السلام)، المجموع
الحديثى والفقهى، ص269; قاسم بن ابراهبم رسّى، تثبيت الإمامة، ص55; مجموع
كتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهيم الرسّى، ج2، ص150; همو، كتاب الإمامة
(1)، در مجموع كتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهيم الرسّى، ج2، ص177;
هادى الى الحق يحيى بن حسين، الأحكام فى الحلال والحرام، ج1، ص38; همو،
أصول الدين، ص90; و در مجموع رسائل الإمام الهادى، ص194; همو، تثبيت إمامة
أميرالمؤمنين، در مجموع رسائل الإمام الهادى، صص436ـ437; همو، كتاب فيه
معرفة الله، در مجموع رسائل الإمام الهادى، ص53; مرتضى لدين الله محمد بن
يحيى بن حسين، الأصول، ص39; مجموع كتب و رسائل الإمام المرتضى، ج2، ص710;
مؤيدبالله احمد بن حسين هارونى، الأمالى الصغرى، ص104; ابوطالب ناطق بالحق
يحيى بن حسين هارونى، تيسير المطالب، ص86; احمد بن حسين مانكديم، شرح
الأصول الخمسة، ص766; ابوعباس احمد بن ابراهيم حسنى، المصابيح،
ص ; مرشد بالله يحيى بن حسين شجرى، الأمالى الخميسيّة، ج1،
ص134.
برخى از عالمان زيديه حديث منزلت را نيز
متواتر دانسته اند. ر.ك: احمد بن حسين مانكديم، شرح الأصول الخمسة، ص766 و
الايضاح على المصباح، ص310.
[11].
مصباح العلوم، صص22 ـ 21.
[12].
تصريحات نخستين پيشوايان زيديه در خصوص امامت امام دوم و سوم شيعه و روايت
مورد استدلال را در اين منابع مى توان ديد:
زيد بن على بن حسين(عليه السلام)، تثبيت
الوصية، مجموع كتب و رسائل الإمام الأعظم، ص44; قاسم بن ابراهيم رسّى، كتاب
الإمامة (1)، مجموع كتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهيم الرسّى، ج2،
صص186ـ192; محمد بن قاسم رسّى، الأصول الثمانية، ص67; مجموع كتب و رسائل
محمد بن القاسم، ص112; هادى الى الحق يحيى بن حسين، كتاب فيه معرفة الله،
در مجموع رسائل الإمام الهادى، ص54; همو، أصول الدين، ص104; مجموع رسائل
الإمام الهادى، ص195; مرتضى لدين الله محمد بن يحيى بن حسين، الاصول،
ص41ـ42; مجموع كتب و رسائل الإمام المرتضى، ج2، ص711; ابوطالب ناطق بالحق
يحيى بن حسين هارونى، الدعامة (الزيدية)، ص148; همو، شرح البالغ المدرك،
ص150; متوكل على الله احمد بن سليمان، حقائق المعرفة، ص469; منصوربالله
عبدالله بن حمزه، العقد الثمين فى أحكام الأئمة الهادين، ص51; همو، زبد
الأدلة فى معرفة الله، در المجموع المنصورى (2)، ج2، ص560; همو، مسائل
القرطاسين، در المجموع المنصورى (2)، ج1، ص314; همو، الرسالة النافعة
بالأدلة الواقعة، در المجموع المنصورى (2)، ج1، ص441; همو، شرح الرسالة
الناصحة بالأدلة الواضحة، ص261ـ262.
[13].
مصباح العلوم، ص22.