درس ششم: زيديه در يمن: پيش زمينه
هاى ظهور زيديه در يمن
ورود زيديه به يمن به سال هاى پايانى قرن
دوم بازمى گردد. هنگامى كه محمدبن ابراهيم معروف به ابن طباطبا در سال
199 هجرى دعوت خود را علنى ساخت، برادرش قاسم بن ابراهيم، معروف به قاسم
رسى را به مصر و ابراهيم بن موسى[1]
را به يمن گسيل داشت. ابراهيم بن موسى به دعوت زيديه در يمن پرداخته و
تعدادى از قبايل را به سوى جذب كرد، ولى در جنگ با محمدبن عيسى بن ماهان،
فرمانده سپاه عباسى در سال 201 هـ. شكست خورد و به بغداد كوچيد، ولى روابط
خود را با قبايل يمنى حفظ كرد. بعد از ابراهيم بن موسى تا ورود الهادى الى
الحق در سال 280 هـ. به يمن از زيديان خبرى نيست.
حكومت الهادى الى الحق در يمن
يحيى بن حسين بن قاسم بن ابراهيم طباطبا
بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن امام حسن مجتبى(عليه السلام)، معروف به
الهادى الى الحق، ابتداء به طبرستان رفته و مردم را به سوى خويش دعوت كرد،
ولى با مخالفت محمدبن زيد كه در آن زمان امام زيديان طبرستان بود، روبرو
گرديد.[2]
بنابراين آن جا را ترك گفته و به سوى يمن رهسپار گرديد و مردم صنعا دعوت وى
را پذيرفتند، ولى پس از چندى از اوامر او سرپيچى كردند. بنابراين يحيى بن
حسين به حجاز رفت و در آن جا بيتوته كرد. در اين هنگام آشوب ها و اختلافات
در يمن فزونى يافت و باعث گرديد كه مردم يمن بار ديگر از يحيى بن حسين دعوت
كرده و او را به نزد خويش بخوانند. يحيى بن حسين در سال 284 هجرى به صعده
رفته و حكومت زيديان يمن را تشكيل داد. وى در فرامين خود، مردم را به
توحيد، عدل، وعد و وعيد، امر به معروف و نهى از منكر فراخواند و با مسيحيان
نجران پيمان بست. الهادى الى الحق در ادامه به تصرف اطراف پرداخت و مردم
نواحى شمالى يمن را فرمانبردار خود ساخت. هادى در سال 288 هجرى توانست
صنعاء را نيز به تصرف درآورد و مناطق جنوب را نيز به منطقه فرمانبردارى خود
بيفزايد. وى در طول ساليان حكومت خود با قرامطه و اسماعيليان درگير بود و
شهر صنعاء چندين بار به تصرف اسماعيليان درآمده و دوباره بازپس گرفته شد.
هادى الى الحق بعد از عمرى تلاش در راه برپايى حكومت زيديان در يمن در سال
298 هجرى از دنيا رفت و فرزندش جاى او را گرفت. هادى در مذهب زيديه امام و
مجتهد بود و مذهب نوينى بنيان نهاد كه به هادويه شناخته مى شود. وى
به عنوان اميرالمؤمنين با مردم بيعت كرد و بر سكه هاى ضرب شده توسط دولت او
عنوان «الهادى الى الحق اميرالمؤمنين ابن رسول الله» منقّش گرديده است.[3]
فخر رازى در كتاب الشجرة المباركه در باب
مذهب الهادى الى الحق مى نويسد: «يحيى ابوالحسين... كتاب جامعى در فقه
نوشته، كه در اكثر ابواب آن با فقه ابوحنيفه موافق است. ناصر اطروش مسائل
بسيارى از اين كتاب را نقض كرده است. وى در سال 245ق در مدينه به دنيا آمده
و در ايام معتضد، خليفه عباسى، در سنّ 35سالگى در سال 280 در صعده يمن خروج
كرد».[4]
يحيى بن حسين كتب متعددى نگاشته و غالب آنها به چاپ رسيده است. مجموعه
رسائل اعتقادى هادى الى الحق در مجموعه اى به نام مجموع رسائل الامام
الهادى الى الحق القويم يحيى بن الحسين بن القاسم بن ابراهيم توسط عبدالله
بن محمد شاذلى به چاپ رسيده است. در اين مجموعه حدود سى و هشت رساله و
جوابات يحيى بن حسين جمع آورى شده است. از رسائل قابل توجه در اين مجموعه
ردّ مجبّره، ردّ تحريف قرآن، تأييد منزلة بين منزلتينِ معتزله، ردّ حسن بن
محمدبن حنفيه در جبر، ادلّه امامت امام على(عليه السلام) و عصمت انبياء
است. يكى از نكات جالب در يكى از رساله ها اين است كه از وى سؤال مى شود كه
عقل رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مثل عقل ابوجهل است يا با هم فرق دارند؟
كه وى قائل به تفضّل الهى در عقل پيامبر است.[5]
كتاب هاى ديگر وى نيز مثل كتاب اصول
الدين، كتاب المنتخب ]در فقه[، كتاب تثبيت الامامه، كتاب الفنون ]در فقه[;
تفسير قرآن ]ضمن كتاب المصابيح الساطعة الانوار فى تفسير اهل البيت[ و...
در دهه اخير به چاپ رسيده است. همچنين محمد عماره در رسائل العدل والتوحيد
پنج رساله از رسائل يحيى بن حسين را تصحيح و چاپ كرده است.
حكومت يمن بعد از امام هادى الى الحق
بعد از درگذشت يحيى بن حسين، فرزندش محمد
به جاى پدر زمام امور را در دست گرفته، ولى درباره خلافتش اختلاف كردند و
بنابراين به نفع برادرش احمد، از حكومت كناره گرفت و به تأليف و تدريس
مشغول شد. احمد بن يحيى بن حسين معروف به ناصر در سال 301ق به حكومت رسيد و
جنگ هاى متعددى با قرامطه داشته و هميشه پيروز ميدان بود. از وى نيز كتب
متعددى در طبقات ياد شده است، كه برخى از آنها به چاپ رسيده است. آقاى
موسوى نژاد در كتاب تراث الزيديه از چهار كتاب محمد بن يحيى بن حسين نام
برده كه يكى از آنها مجموعه رسائل هشت گانه وى است.[6]
از كتاب هاى احمدبن يحيى بن حسين نيز تعدادى به چاپ رسيده است كه يكى از
آنها كتاب النجاة لمن اتبع الهدى و اجتنب الردى است كه چاپ هاى متعددى
دارد. مؤلف تراث الزيديه نوشته است كه مجموعه رسائل احمدبن يحيى بن حسين در
حال تحقيق و چاپ است.
حكومت زيديه يمن بعد از وفات احمد ناصر در
سال 322ق ]325 يا 315ق [به ضعف گراييده و بين فرزندان ناصر بر سر رهبرى
اختلاف افتاد. اين اختلافات حدود شصت سال ادامه داشت تا اين كه در سال 388ق
المنصور بالله قاسم بن على عيّانى، از نوادگان قاسم رسى به امامت رسيد. وى
در ابتداء توانست نفوذ خود را تا نجران ادامه دهد، ولى عدم همراهى مردم
صعده با وى موجب شد كه وى به صعده لشكركشى كند و آن جا را به فرمان خويش
درآورد. با اطاعت مردم صعده، اهالى مناطق ديگر نيز به اطاعت وى درآمده، ولى
اين آرامش طولانى نبود و بار ديگر آشوب ها گسترش يافت. وى بعد از عمرى تلاش
در راه سركوب آشوبگران در سال 393 هجرى از دنيا رفت. بعد از وى فرزندش حسين
بن قاسم در سال 401 هجرى ادعا كرد كه همان مهدى بشارت داده شده است. و
قبايل حمير و همدان با وى بيعت كرده و افكار او را پذيرفتند[7]
و اين چنين فرقه اى به نام حسينيه در تاريخ زيديه يمن شكل گرفت. اطلاعات ما
تا اين اواخر از فرقه حسينيه بسيار اندك بود، تا اين كه در اين اواخر آقاى
موسوى نژاد مقاله اى با عنوان «مهدويت و حسينيّه زيديه» به چاپ رسانده و
مطالب مفيدى در اين زمينه ارائه داده اند.[8]
دائرة المعارف اسلام انگليسى درباره حسين بن قاسم و حسينيه مدخلى ندارد و
مدخل حسينيه دائرة المعارف تشيع خلط فراوان دارد. در مدخل آل طباطبا در
دائرة المعارف بزرگ اسلامى در ذيل نام حسين بن قاسم عيانى آمده است كه
«پيروان وى بر اين باورند كه حسين بن قاسم، امام زنده غايب است و روزى
آشكار گشته و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد. به پيروان او نسبت داده
شده كه عقيده دارند، كلام او برتر از كلام پيامبر است...».[9]
البته عالمان متأخر زيديه اين گزارش ها را صحيح ندانسته و آنها را ردّ
كرده اند، ولى از لابلاى برخى مطالب زيديه به دست مى آيد كه تا حدود يك قرن
افرادى همچنان منتظر بازگشت حسين بن قاسم به عنوان مهدى موعود بوده اند.[10]
گويا بعد از اين اتفاق و تشتت فكرى
ايجادشده بين زيديان يمن، قدرت سياسى لرزان آنها سست تر شده و زيديان يمن
بعد از روى كارآمدن چند امام ديگر، در سال 444ق از صليحيون اسماعيلى شكست
خوردند و اين چنين به محاق رفتند.[11]
اين محاق حدود دويست سال طول كشيد و از حدود 404 قمرى ـ زمان فوت حسين بن
قاسم ـ تا 583 ق ادامه داشت. مؤلف تاريخ اليمن السياسى دوره اوّل دولت
زيديه در يمن را ـ يعنى از دولت هادى تا حسين بن قاسم ـ دوره اضطراب و عدم
استقرار سياسى معرفى مى كند.[12]
ظهور مطرفيّه در دوران فترت
در دوران انزواى زيديه در يمن، يكى از
بزرگان زيدى مذهب با نام مطرّف بن شهاب بن قاسم ديدگاه هاى جديدى ارائه داد
كه بامخالفت شديد علماى زيدى روبرو گرديد. وى در دوران صليحيون مى زيست و
بايد حوالى سال هاى 470 تا 480 هجرى از دنيا رفته باشد. مهمترين ديدگاه
مطرفيه به مسائلى پيرامون أعراض بازمى گردد. مطرفيه قائل بود كه خداوند
چهار عنصر آب، آتش، باد و خاك را آفريده و باقى اشياء را از اين چهار عنصر
پديد آورده است. بنابراين بر اثر تأثير و تأثيرات بين اين چهار عنصر
تغييرات طبايع اجسام حاصل مى شود و خداوند تأثيرى در اين تغييرات ندارد.
بنابراين لزومى ندارد كه خداوند به صفات مربوط به اين مسائل متصف گردد.
گويا اين نكته حرف تازه اى نبود و برخى از معتزله بغداد همچون ابوالقاسم
بلخى نيز به آن معتقد بوده اند. ولى علماى زيديه اين ديدگاه را نپذيرفته و
قائل بودند كه خداوند أعراض را در اجسام اختراع مى كند و مى آفريند كه به
اين گروه مخترعه مى گفتند. تبليغ عدم دخالت بارى تعالى در اعراض اشياء باعث
برانگيخته شدن خشم برخى از علماى زيديه شده و باعث تكفير مطرفيه گرديد و
ردّيه هاى بسيارى عليه آنها نوشته شد. بنابر برخى از گزارش ها مطرفيه امور
قبيح را به خدا نسبت نداده و مى گفتند: جانورهاى موذى مورد خلق و اراده خدا
نيستند همچنان كه امراض و آفات و شرور نه خلق خدا است و نه مورد اراده او.
گويا انتشار عقايد مطرفيه در دوران فترت باعث نگرانى برخى از علماى زيديه
مخترعه شده و وظيفه شرعى خود دانسته كه به مقابله با آن بپردازند. اين
مسئله باعث مهاجرت علماى زيدى مذهب ايران به يمن شد. زيد بن حسن
بيهقى(م552) از ايران به يمن مسافرت كرده و با مناظرات خود توانست برخى از
علماى مطرفيه را متقاعد كرده كه از عقايد خود دست بردارند. فرد ديگر كه به
مبارزه سرسختانه عليه مطرفيه پرداخت، قاضى جعفربن عبدالسلام (م572) است كه
نقش مهمى در كمرنگ كردن فعاليت مطرفيه داشته است. رديه نويسى عليه مطرفيه
در ميان زيديه قرن ششم و هفتم متداول بوده است و اين چنين كم كم مطرفيه در
قرن هشتم روبه اضمحلال گذاشته و ديگر طرفدارانى نيافت.[13]
دوره دوّم حاكميّت ائمه زيديه بر يمن
بعد از يك دوره خموشى و فترت در سال
583 هجرى امام عبدالله بن حمزه مردم را به خويشتن دعوت كرده و برخى از
اهالى صعده با وى بيعت كردند، ولى به خاطر اوضاع اجتماعى تا سال 594 هـ.
قيام خود را علنى نكرد. وى بارها با ايوبيان جنگيد و توانست صنعا را نيز از
دست ايوبيان رها سازد. از مهمترين فعاليت هاى وى، مقابله با مطرفيّه بود.
او در سال 611 هجرى مساجد مطرفيّه در صنعا را تخريب نموده و بسيارى از آنها
را به قتل رساند. اين مسئله باعث گرديد كه برخى از مطرفيه به خليفه
عباسى شكايت كرده و خليفه عباسى نامه اى به ايوبيان نوشته و از آنها خواست
كه به يمن لشركشى نمايند. زيديه وى را امام مجدّد قرن ششم خود دانسته كه با
قاطعيت با مبتدعان مبارزه كرده است. عبدالله بن حمزه در سال 614 هـ. از
دنيا رفت و در قلعه ظفار مدفون گرديد.[14]
بعد از عبدالله بن حمزه تعدادى از فرزندان
و اولاد هادى الى الحق ادعاى امامت كرده و با يكديگر بر سر امامت و حكومت
نزاع كردند، كه كيفيت آن براى ما معلوم نيست. از مهمترين امامانى كه در يمن
بعد از فترت هاى متعددى از قرن هفتم تا قرن دهم به امامت رسيده، ولى خيلى
سريع به شكست انجاميد، عبارت بودند از:
1. المهدى لدين الله، احمد بن حسين مشهور
به ابوطير، كه در سال 646ق امامت يافت و در سال 656 هجرى به دست مخالفان
خود كشته شد.
2. منصوربالله حسن بن بدرالدين محمد
(م670ق) از مطرح ترين امامان زيديه در قرون ميانه در يمن.
3. متوكل على الله، مطهربن يحيى معروف به
المظللّ بالغمام، متوفاى 697ق.
4. مهدى لدين الله، محمدبن مطهربن يحيى،
كه در سال 701 با وى بيعت كرده و سال ها با ايوبيان جنگيد و در سال
728 هجرى از دنيا رفت. اين پدر و پسر از مجددان زيديه در قرن هفتم و هشتم
مى باشند.
5 . مويد بالله يحيى بن حمزه، از نوادگان
امام على النقى(عليه السلام) كه ديدگاهى زيدى داشت و در سال 729 مدعى امامت
شد و تأليفات فراوانى را به نگارش درآورد.
6 . مهدى لدين الله، احمدبن يحيى، مشهور
به ابن مرتضى، يكى از معروف ترين ائمه زيديه در قرون گذشته و مجدّد زيديه
در قرن نهم. وى در سال 793 هجرى با مردم به عنوان امام بيعت كرد، ولى
مخالفانش با وى جنگيده و او را اسير كردند و هشت سال زندانى بود و برخى
تأليفات خود را در زندان نگاشت. يكى از تأليفات مهم وى المنية والامل
درباره مذاهب، از كتب معتبر در باب فرق و مذاهب است. اين كتاب بارها به چاپ
رسيده و تاكنون سه بار تحقيق جداگانه شده است.[15]
7. هادى الى الحق عزالدين بن حسن كه در
سال 879 هجرى به امامت رسيد. وى ادامه دهنده راه ابن مرتضى بود و در زيديه
به عنوان مجدد قرن مطرح است. وى در سال 900 هجرى از دنيا رفت.
8 . المتوكل على الله، يحيى بن شرف الدين
كه در سال 912 هجرى به امامت رسيد و تا سال 952 هجرى در صنعا حكومت كرد و
در اين سال حكومت را به پسرش مطهربن يحيى سپرد. وى در سال 965 هجرى از دنيا
رفت. مطهربن يحيى بارها با تركان عثمانى جنگيد و در سال 980 هجرى از دنيا
رفت.
9. المنصور بالله، قاسم بن محمد كه در سال
1006 هجرى به امامت رسيد و بارها با تركان عثمانى جنگيد و در سال 1025 هجرى
با تركان قرارداد صلح بست. بعد از درگذشت وى تعدادى چند از ائمه زيديه به
حكومت رسيدند كه از تاريخ فعاليت آنها چندان اطلاعى در دست نيست.
در اين قرون زيديه يمن هيچ گاه به عظمت
سابق خود بازنگشته و شايد بتوان گفت به غير از زمان هادى الى الحق و احمد
ناصر و برخى ائمه ديگر، زيديه يمن هيچ گاه حكومت مقتدرى ايجاد نكردند و فقط
هر از چند گاهى، امامى قيام كرده و چند صباحى بر چند شهر حكومت مى كرد و
سپس به خاطر جنگ هاى داخلى اين اقتدار كوچك نيز از بين مى رفت. اين آشفتگى
از قرن يازده بيشتر شده و حكومت زيديان هميشه با شورش ها و اختلاف ها همراه
بوده است. گاه چند امام در چند منطقه كوچك فرمان رانده و گاه اتفاق
مى افتاد كه دو نفر در يك شهر ادعاى امامت داشته اند. تفرقه، تشتت، ادعاى
امامت پى درپى، عدم انسجام و نظام قبيله گيرى حاكم بر يمن از معضلات عدم
ثبات سياسى مقتدر در يمن بوده است.
در سال 1052 هجرى تركان براى صدمين بار به
يمن يورش برده و آن جا را تصرف كردند و به سركوب زيديه پرداختند.
زيديه يمن در قرن چهاردهم هجرى
در سال 1307 هجرى محمدبن يحيى ملقب به
حميدالدين، المنصور بالله ادعاى امامت كرده، ولى نتوانست كارى از پيش ببرد،
تا اين كه امپراطورى عثمانى در سال 1337ق/ 1918م در جنگ جهانى اوّل از بين
رفت و شرايط براى امامت فرزند حميدالدين مهيا گرديد و وى توانست بر يمن
تسلط يابد. حكومت فرزندش احمد بن محمد با كودتاى عبدالله سلال در سال
1382ق/ 1962م از بين رفت. از آن زمان به بعد حكومت جمهورى در يمن برپا شده
و ديگر ائمه زيديه از اريكه قدرت كنار نهاده شده اند. اكنون نيز كشور يمن
به صورت دمكراتيك و جمهورى اداره شده و على عبدالله به عنوان رئيس جمهور بر
آن حكومت مى كند. زيديه حدود نيمى از جمعيت بيست وچند ميليونى كشور يمن را
تشكيل مى دهند و برخى از زيديان در منطقه نجران در عربستان و تعدادى از
آنها در خارج از يمن زندگى مى كنند.[16]
خلاصه مطالب
. نخستين بار زيديه توسط ابراهيم بن موسى
در سال 199 هجرى وارد يمن شد، ولى وى توسط سپاه عباسى در سال 201 هجرى شكست
خورد و به بغداد رفت.
2. در سال 284 هجرى الهادى الى الحق در
صعده يمن حكومت زيديان را تشكيل داد و در سال 288 هـ. صنعا را نيز به تصرف
خود درآورد. وى در سال 298 هجرى درگذشت. امام هادى در مذهب زيدى مجتهد بود
و فقه هادوى را در يمن پايه گذارى نمود كه نزديك به فقه حنفى است.
انديشه هاى كلامى او به معتزله بسيار نزديك است. وى داراى تأليفات زيادى
است كه همگى در مجموعه «مجموع رسائل الامام الهادى الى الحق» به چاپ رسيده
است.
3. پس از الهادى، در سال 301 هجرى فرزندش
ناصر به حكومت رسيد. حكومت زيدى يمن پس از وفات ناصر در سال 322 هـ. در اثر
اختلاف فرزندان ناصر، به ضعف گراييد. در سال 388 هجرى المنصور بالله از
نوادگان قاسم رسى به امامت رسيد و در سال 393 هـ. از دنيا رفت. پس از وى
فرزندش حسين ادعاى مهدويت نمود كه در پى آن فرقه اى به نام حسينيه در يمن
شكل گرفت.
4. پس از تشتت فكرى زيديان در يمن، قدرت
سياسى آنها سست تر شد و بالاخره در سال 444 هجرى حكومت متزلزل آنان از بين
رفت كه تا سال 583 هجرى نتوانستند قامت راست كنند.
5 . در دوران انزواى زيديه در يمن، يكى از
بزرگان زيديه به نام مطرف بن شهاب ديدگاه هاى جديدى مطرح نمود كه مهمترين
آنها تبليغ عدم دخالت بارى تعالى در اعراض بود. علماى زيدى كه قائل بودند
خداوند اعراض را در اجسام اختراع مى كند (مخترعه) با مطرفيه به مقابله
پرداختند و مطرفيه در قرن هشتم رو به اضمحلال رفت.
6 . در سال 594 هجرى عبدالله بن حمزه قيام
نمود و صنعا را از ايوبيان گرفت و در سال 614 هجرى از دنيا رفت. پس از وى
تا قرن دهم تعدادى از فرزندان امام هادى با تفرقه امامت نمودند و در قرن
يازدهم اين اختلافات شديدتر شد. در سال 1052 هجرى تركان عثمانى براى
صدمين بار به يمن يورش برده و آنجا را تصرف كردند.
7. در سال 1307 هجرى حميدالدين ادعاى
امامت كرد و پس از سقوط امپراطورى عثمانى، فرزند وى احمد بر يمن تسلط يافت.
حكومت وى با كودتاى اسلال در سال 1382 هجرى از بين رفت و در يمن حكومت
جمهورى بر پا شد. پس از آن ائمه زيديه از قدرت كنار گذاشته شدند و فعلا
نيمى از جمعيت يمن را زيديان تشكيل مى دهند.
پرسش هايى درباره متن
1. زيديه در چه تاريخى و چگونه وارد يمن
شد؟
2. درباره زندگى، شخصيت، فعاليت هاى علمى
ـ سياسى و تأليفات امام هادى توضيح دهيد.
3. بعد از امام هادى چه كسى در يمن به
قدرت رسيد.
4. درباره قاسم بن على (المنصور بالله) و
حكومت وى توضيح دهيد.
5 . حسين بن قاسم كى بود و چه انديشه هايى
داشت؟
6 . درباره وضعيت زيديان يمن پس از حسين
بن قاسم توضيح دهيد.
7. مطرفيه چه كسانى بودند، انديشه هاى
آنان چيست و سرانجام شان چه بود؟
8 . درباره امام عبدالله بن حمزه و
فعاليت هاى وى در يمن توضيح دهيد.
9. درباره وضعيت زيديان يمن در قرن دهم تا
سيزدهم و سرانجام حكومت هاى زيدى در يمن توضيح دهيد.
10. وضعيت فعلى زيديان يمن چگونه است؟
منابع براى مطالعه بيشتر
1. تاريخ اليمن السياسى، نوشته محمدبن
يحيى الحداد، جلد دوّم و سوّم، انتشارات دارالتنوير، بيروت، چاپ چهارم،
1407ق. (اين كتاب به صورت پراكنده در اين دو جلد به ائمه زيديه يمن پرداخته
است، و در مجموع مطالب خوبى آورده است).
2. دولت زيديه در يمن، احمد خضيرى، ترجمه
احمد بادكوبه، قم.
3. طبقات الزيديه الكبرى، ابراهيم بن
قاسم، اردن.
4. الافادة فى تاريخ الائمة الزيديه، يحيى
بن حسين، يمن.
5 . الحدائق الورديه فى مناقب ائمه
الزيديه، حميد بن احمد محلّى، يمن.
پىنوشتها:
[1].
به احتمال زياد، وى ابراهيم بن موسى بن عبدالله محض بن حسن بن امام حسن
مجتبى(عليه السلام) است. ر.ك: عمدة الطالب، ص134.
[2].
شايد مخالفت محمدبن زيد با وى باعث شده است كه زيديان يمن، در كتب خويش
محمدبن زيد را به عنوان يكى از ائمه زيديه ياد نكنند.
[3].
خضيرى احمد در كتاب دولت زيديه در يمن، ترجمه احمد بادكوبه هزاره، در صفحه
37 مى نويسد: «دو سكّه در موزه هنر اسلامى قاهره موجود است كه در صعده در
سال 298ق ضرب شده است». گفتنى است كه اين كتاب فقط درباره حكومت هيجده ساله
يحيى بن حسين است و تمام مطالب را از اين كتاب نقل كرده ايم.
[4].
فخر رازى، الشجرة المباركة فى أنساب الطالبيّه، ص39.
[5].
مجموعه رسائل امام هادى، صص558 ـ 562 .
[6].
سيد على موسوى نژاد، تراث الزيديه، ص70.
[7].
همان، ص71.
[8].
ر.ك: مجله هفت آسمان، ش27، پاييز 1384ش.
[9].
دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج2، ص61 .
[10].
موسوى نژاد، امامت از ديدگاه زيديه، پايان نامه كارشناسى ارشد مركز تربيت
مدرس قم، ص35.
[11].
اليمن فى ظل الاسلام، صص114ـ 115.
[12].
محمد يحيى الحدّاد، تاريخ اليمن السياسى، ج2، ص17.
[13].
براى مطالعه بيشتر بنگريد: مجله هفت آسمان، شماره 19، مدخل مطرفيّه، نوشته
محمدكاظم رحمتى; مجله كتاب ماه دين، شماره 49ـ50، مقاله «يادداشتى درباره
مطرفيه و قاضى جعفر بن عبدالسلام» نوشته حسن انصارى قمى.
[14].
محمد يحيى الحداد، التاريخ العام لليمن، ج3، صص71ـ74.
[15].
تراث الزيديه، صص151ـ153.
[16].
موسوى نژاد، «امامت از ديدگاه زيديه»، صص37ـ 45; مدخل «آل طباطبا»،
دائرة المعارف بزرگ اسلامى.