زيديه، تاريخ و عقايد

مهدى فرمانيان ـ سيد على موسوى نژاد

- ۱ -


پيش گفتار

زيديه بيش از آن كه يك نظام اعتقادى باشد، يك انديشه سياسى است كه حول محور امامت مجتهدين عادل از اهل بيت نبوى مى چرخد. اين انديشه از نقد انديشه نظام حاكم اموى به وسيله زيد بن على تبلور يافت. در زمان امويان نگاه اكثر مردم به حاكميت ـ با توجه به تبليغات بنى اميه ـ نگاهى بر حفظ جماعت بود. يعنى مهمترين وظيفه خليفه حفظ جماعت، گسترش آن و جهاد با كفّار بود; اعم از اين كه رفتار حاكم منطبق با دستورات اسلامى باشد يا نباشد. امويان معتقد بودند حكومت اسلامى مادامى كه اقتدار اسلام در صحنه گيتى را حفظ مى كند، حكومت اسلامى است و مهمترين وظيفه آن گسترش اين اقتدار به بيرون مرزها است. زيد بن على گفتمان سياسى امويان را باطل دانسته و مشروعيّت نظام را، نه بر اقتدار حكومت اسلامى و حفظ جماعت، بلكه بر تطبيق اعمال حاكمان با شريعت اسلامى مى دانست. اهل سنّت ديدگاه امويان را پذيرفته و قيام عليه حاكم را ـ اگرچه ظالم و فاسق باشد ـ جايز ندانستند، ولى زيد بن على با تأكيد بر امر به معروف و نهى از منكر، مشروعيت حكومت امويان را زير سؤال برده و قيام عليه آنها را ـ نه تنها جايز ـ بلكه واجب مى دانست. وى معتقد بود كه بايد رفتار حاكم زير ذره بين چشمان مردم باشد و هر جا لازم است، نقد گردد. زيد بن على مشروعيت نظام اسلامى را انطباق آن با سنّت دانسته و حكومتِ غير منطبق با شرع را مشروع نمى دانست. شايد بتوان گفت كه زيد بن على، راه و روش امام حسين(عليه السلام) را تئورى پردازى كرده و مشروعيت را بر انطباق با سنّت ـ نه حفظ جماعت ـ تعريف كرد. اختلاف زيد بن على با امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) در اين بود كه امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: اين ديدگاه صحيح است، ولى تا سنّت تبيين نشود و همه جوانبش مشخص نگردد، انطباق معنا ندارد. ديگر اين كه امر به معروف و قيام مسلحانه شرايطى دارد و تا شرايطش فراهم نگردد، قيام ابتر مى ماند. شايد به همين دليل ائمه اطهار قيام را به زمان قائم موكول كرده و فراهم شدن شرايط را فقط در آن زمان مى ديدند. امام صادق(عليه السلام) مى فرمود نمى توان با جامعه اى كه اكثريت آن، تفكر ما را نمى پذيرند، جنگيد و اگر قيامى صورت گيرد، سريع به شكست مى انجامد. پيش بينى و تحليل امام صادق(عليه السلام) صحيح بود و اكثر قريب به اتفاق قيام هاى علويانِ زيدى مذهب به شكست انجاميد. براى ائمه اطهار كار فرهنگى مهمتر از كار سياسى بود و آن را مقدمه فراهم شدن شرايط سياسى مى دانستند و به همين خاطر شروع به تبيين ديدگاه هاى خود كرده و شاگردپرورى نمودند. اما زيديان پى درپى قيام كرده و نتوانستند ديدگاه هاى خود را صورت بندى خاصى بخشيده و براساس آن حركت كنند، تا اين كه قاسم رسى (م246 هـ .ق) و ناصر اطروش (م304 هـ .ق) به اين فكر افتاده و با كناره گيرى از قيام به نظام بندى تفكرات خود همت گماشتند.

زيديه با انديشه سياسى خاص خود، و با فقه حنفيان و كلام معتزله عجين گرديد و كم كم از انديشه اهل بيت دورگشت و آن چنان اين مسير ادامه يافت كه از قرن هشتم به بعد، انديشه سلفيه و اصحاب حديثِ اهل سنت به ميان زيديه رسوخ كرد و موجب دورى بيشتر زيديه يمن از مكتب اهل بيت گرديد.

كتاب حاضر از سه بخش تشكيل يافته است: بخش نخست به تاريخ پيدايش و تطورات تاريخى و حكومت هاى زيديه در طبرستان، شمال آفريقا و يمن مى پردازد و تا به امروز آن را پى مى گيرد. بخش دوّم به انديشمندان تأثيرگذار در كلام و فقه زيديه پرداخته و بزرگانى از طيف زيدى معتزلى متشيع و زيدى سلفى را معرفى مى نمايد. بخش سوم به اعتقادات و كلام آنها تعلق دارد كه چگونه از معتزله تأثير پذيرفته و در عين حال مكتب خاصى در كلام ايجاد كردند.

گفتنى است كه بخش سوم توسط جناب آقاى سيد على موسوى نژاد ـ متخصص در مذهب زيديه ـ نگارش يافته است. وى همچنين دو بخش اول را ارزيابى كرده و نكات مفيدى را تذكر داده اند. در اين جا برخود لازم مى دانم كه از زحمات ايشان تشكر و قدردانى نمايم. در پايان لازم به ذكر است كه اين جانب از برخى منابع مثل فى علم الكلام دكتر احمد محمود صبحى بسيار استفاده كرده و در جاى جاى اين كتاب به آن آدرس داده ام.

مهدى فرمانيان
22/11/84