شورى بعد از
مرگ عمر
بعد از مرگ عمر شورى در خانه عايشه تشكيل شد، و زبير بن عوام پسر عفيه حق
خود را به پسردايى خود امير المؤ منين (عليه السلام ) بخشيد! طلحه بن عبيدالله هم
حق خود را به عثمان بخشيد!! سعد بن ابى و قاص هم حق خود را به عبد الرحمن بن عوف
بخشيد.
عبد الرحمن به مسجد آمد و در جمع اصحاب به امير المؤ منين (عليه السلام ) عرض كرد:
من بيعت مى كنم با شما به اين شرط كه عمل كنى به كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله
عليه و آله ) و روش ابوبكر و عمر! امير المؤ منين (عليه السلام ) فرمودند: بلكه طبق
كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و اجتهاد راءى خود عمل مى كنم .
عبد الرحمن اين كلمات را سه بار به عثمان گفت ، و عثمان قبول كرد. بار سوم عبد
الرحمن با عثمان بيعت كرد و ديگران هم بيعت كردند، غير از بنى هاشم و جمعى از
بزرگان صحابه مثل عمار بن ياسر و مقداد بن اسود كه بيعت نكردند.
اينكه جا دارد چند سؤ ال مطرح شود:
عمر در دوران جوانى به چه كارى مشغول بوده و در سفرهاى تجارتى چه شغلى داشته
است ؟
در جنگ حديبيه و جاهاى ديگر چه كسى به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) اعتراض كرد؟
چه كسى نسبت هذيان به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) داد؟
چه كسى در خانه امير المؤ منين (عليه السلام ) را آتش زد و گفت : ((قصد
دارم خانه را با اهلش بسوزانم ، اگر چه فاطمه در آن باشد))؟
چه كسى محسن بن على (عليه السلام ) را كشت ؟
چه كسى به قنفذ دستور داد تا به دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) تازيانه بزند؟
چه كسى ابوبكر را به غصب فدك ترغيب كرد و شهادت امير المؤ منين (عليه السلام ) و ام
ايمن و حسنين (عليهم السلام ) را رد كرد؟
چه كسى قباله فدك را از حضرت صديقه (عليها السلام ) گرفت و جسارت به صورت مبارك آن
حضرت كرد؟
اولين كسى كه دست روى دست گذاشتن را در نماز احداث كرد كه بود؟
اولين كسى كه خلافت را شورى حواله نمود چه كسى بود؟
اولين كسى كه با همراهى ابوبكر سهم ذوى القربى را نداد چه كسى بود؟
اولين كسى كه روز عيد غدير با على بن ابى طالب (عليه السلام ) بيعت كرد و گفت :
بخ بخ يابن ابى طالب ، اصبحت مولاى و مولى كل مؤ من و مؤ منه
چه كسى بود؟
اولين كسى كه از كوزه نصارى وضو گرفت و آنها را پاك مى دانست چه كسى بود؟
اولين كسى كه شهادت مملوك را از درجه اعتبار ساقط كرد چه كسى بود؟
اولين كسى كه متعه حج و متعه نساء را حرام كرد چه كسى بود؟
اولين كسى كه دستور داد نافله هاى ماه رمضان به جماعت خواند شود چه كسى بود؟
اولين كسى كه گفت عجمها از يكديگر ارث نمى برند چه كسى بود؟
چرا هنگامى كه شخصى از كوزه خليفه خورد مست شد؟!
چه كسى بود كه وقتى پس از مرگش يك هستم مال او را به چهار زن او قسمت كردند به هر
زنى 83000 دينار رسيد؟
چه كسى گفت : همه مردم از من باسوادترند حتى پيرزنها؟!
از چى كسى هر گاه سؤ ال مى كردند و در جواب فرو مى ماند، مى گفت : اشتغال به دلالى
و خريد و فروش ، مرا مانع از يادگرفتن مسائل شد؟
اينكه در كتب تاريخ با عبارتهاى مختلف ذكر شده كه عمر بن خطاب حسب وصيت ابوبكر به
خلافت مسلمين نصب شده جاى چند سؤ ال دارد:
1. آيا وصيت ابوبكر نافذ است و وصيت اشرف مخلوقات خاتم الانبياء (صلى الله عليه و
آله ) در غدير و غير غدير نافذ نيست ؟
2. آيا پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در هنگام رحلت نفرمود كاغذ و قلم بياوريد تا
بگويم و نوشته شود مطلبى كه بعد از من اختلاف نكنيد؟ چرا نسبت هذيان به آن حضرت
دادند و كاغذ و قلم نياوردند و حال آنكه خداوند در قرآن مى فرمايد:
((هر چه آن حضرت مى فرمايند وحى است نه از نزد خود(196).
چطور براى ابوبكر كاغذ و قلم آوردند و كسى اعتراض نكرد. جالب اينكه او بيهوش مى
شد و به هوش مى آمد و بعد از بسم الله عثمان از طرف خودش نوشت خليفه بعد از ابوبكر
عمر است و ابوبكر مخالفتى نكرد؟
3. قتل عمر بن سعد
عمر بن سعد فرمانده ظالم لشكر يزيد در اين روز به دست مختار ثقفى (رحمه الله
) به درك واصل شد(197).
10 ربيع الاول
1. ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله ) با حضرت خديجه
(عليها السلام )
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خديجه كبرى
(عليها السلام ) ازدواج نمودند(198).
از احاديث شيعه و اخبار عامه معلوم مى شود كه حضرت خديجه بنت خويلد بن اسد، در علم
و اطلاع به كتب آن زمان معروف بوده است . او از زنان قريش ، علاوه بر كثرت اموال و
املاك و تجاراتى كه داشت ، به عقل و كياست نيز مزيت داشت و در آن زمان او را طاهره
، مباركه ، سيده نسوان و ملكه بطحاء مى گفتند. او از كسانى بو كه انتظار قدوم
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را مى كشيد و هميشه از علما علائم نبوت آن حضرت را
جويا مى شد.
هنگامى كه خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شرفياب شد، اول از مهر نبوت سؤ ال
كرد و آن را زيارت كرد و اشعار فصيح او در مدح رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و
آله ) و كمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است كه كاشف از علم و ادب و محبت اوست .
در همان روزى كه آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خديجه (عليها السلام ) ايمان آورد.
حضرت خديجه (عليها السلام ) از مال خويش و ميراثى كه به او رسيده بود به صورت
مضاربه تارت مى نمود. چندى نگذشت كه از بزرگان تجار شد به گونه اى كه هشتاد هزار
شتر زير بار تجارت او بودند و هر روز امول او زيادتر مى شد. بر بام خانه او قبه اى
از حرير سبز با طنابهاى ابريشم با تمثالى چند بود كه اين علامت جلالت آن مخدره بود.
افراد زيادى مانند عقبه بن ابى معيط و ابن ابى شهاب كه هر كى چهار صد كنيز و غلام و
خدمتكار داشتند، و ابوجهل و ابوسفيان و ديگر بزرگان عرب آن روز خواستگارى آن حضرت
آمدند؛ ولى آن حضرت قبول نفرمودند. سرانجام خود حضرت خديجه (عليها السلام )،
پيشنهاد ازدواج به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دادند و اين ازدواج با آداب و
مراسم خاصى انجام شد.
خداوند دو پسر به نامهاى قاسم و عبد الله كه به آنها طيب و طاهر هم مى گفتند، و
چهار دختر به نامهاى ام كلثوم و زينب و رقيه و فاطمه (عليها السلام ) و جده حضرات
معصومين (عليهم السلام ) است .
حضرت خديجه (عليها السلام ) بيست و چهار سال و يك ماه با پيامبر (صلى الله عليه و
آله ) زندگى كرد، و تا آن حضرت زنده بود پيامبر (صلى الله عليه و آله ) همسر ديگرى
اختيار نفرمود. همچنين حضرت خديجه (عليها السلام ) جميع اموال خود را به پيامبر
(صلى الله عليه و آله ) واگذار كرد. عايشه مى گويد: كمتر اتفاق مى افتاد كه پيامبر
(صلى الله عليه و آله ) از خانه بيرون رود و خديجه را به خبر ياد نكند، چندانكه يك
روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم : يا رسول الله ، تاكى خديجه را ياد مى كنى ؟ او
پيرزنى بيش نبوده ! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده ) به تو مرحمت كرد!
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از سخن من در غضب شد و فرمود: نه به خدا قسم ! بهتر
از خديجه (عليها السلام ) نصيب من نشده . به من ايمان آورد هنگامى كه مردم كافر
بودند، و تصديق نبوت من نمود در وقتى كه مردم مرا تكذيب مى كردند، و اموال خود را
در اختيار من گذارد در وقتى كه مردم مرا از خود دور مى كردند. خداوند متعال از
خديجه به من فرزندانى روزى كرد و رحم تو را عقيم قرار داد(199).
2. مرگ داود بن على حاكم ظالم مدينه
داود بن على عموى سفاح در مدينه در دهم ربيع الاول به دعاى امام صادق (عليه
السلام ) هلاك شد، چه اينكه داود بن على فرمان داد معلى بن خنيس را كه از اصحاب
امام صادق (عليه السلام ) بود شهيد كردند(200).
3. مرگ مالك بن انس
در اين روز در سال 179 ه مالك بن انس اصبحى ، رئيس فرقه مالكى از مذاهب
اربعه اهل سنت از دنيا رفت و در بقيع دفن شد. از خصوصيات او اينكه مدت سه سال بعد
از مرگ پدرش در شكم مادر بود و بعد از سه سال به دنيا آمد!!؟
(201)
4. اولين روز خلافت غاصبانه معاويه
در اين روز معاويه بن ابى سفيان در سال 41 ه خود را به خلافت نشاند، و از
مردم بيعت گرفت و او اولين خليفه بنى اميه بعد از عثمان بود(202
).
12 ربيع الاول
1. آغاز وجوب نماز
در سال اول هجرت در اين روز نماز در حضر و سفر واجب شد(203).
2. ورود پيامبر (صلى الله عليه و آله
) به مدينه
در غروب اين روز پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بعد از هجرت از مكه وارد
مدينه طيبه شدند، و در قبا نزول اجلال فرمود و منظر ماند تا امير المؤ منين (عليه
السلام ) به ايشان ملحق شد، و سپس وارد مدينه شدند(204).
اين در حالى بود كه در 4 ربيع الاول پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در مسير هجرت از
غار ثور بيرون آمده به طرف مدينه حركت فرمود(205).
3. مرگ معتصم عباسى
در پنجشنبه دوازدهم ربيع الاول سال 227 ه دو ساعت از شب گذشته ، معتصم
عباسى در سامرا به هلاكت رسيد. سبب مرگش آن شد كه حجامت كرد و سپس تب كرد و به همان
تب به جهنم شتافت .
از بزرگترين جرائم او به شهادت رساند امام جواد (عليه السلام ) است .
مدت خلافت او 8 سال و 8 ماه و 8 روز بود، و هشتم از خلفاى بنى عباس بود. او 8 پسر
و 8 دختر داشت و 8 قصر بناكرد. معتصم مردى ظالم بود و از علم و ادب و نوشتن بهره اى
نداشت . او به سادات خصوصا بزرگان آنها اذيت هاى بسيار روا داشت ، و در دوران
حكومتش علاقه زيادى به ساخت بنا داشت
(206).
4. مرگ احمد بن حنبل
در اين روز در سال 241 ه احمد بن حنبل رئيس فرقه حنبلى ها در بغداد از دنيا
رفت ، و در همان شهر دفن شد(207).
جد او ذوالثديه رئيس خوارج نهروان است
(208)، كه به دست امير المؤ منين (عليه السلام ) به درك فرستاده شد(209).
بنابر قولى مرگ او در ربيع الثانى است
(210 ).
14 ربيع الاول
1. مرگ يزيد بن معاويه
در سال 64 ه در شب چهاردهم ربيع الاول يزيد بن معاويه بن ابى سفيان در سن
39 سالگى يا 37 سالگى به دركات جحيم شتافت
(211). اقوال ديگر در مرگ يزيد دوازدهم و پانزدهم اين ماه است
(212).
مادر يزيد ميسون دختر بجدل كلبى است . او كسى است كه غلام پدر خود را به خود متمكن
ساخت و به يزيد ملعون بارور شد. از همينجاست كه طبق فرمايش ائمه (عليهم السلام )
قاتل امام حسين (عليه السلام ) ولد الزناست ، كه اين كلام شامل شمر، عمر سعد، ابن
زياد و غير آنها نيز مى شود.
او شارب الخمر، قمار باز، ميمون باز، ناكح با محارم ، صاحب اشعار كفرآميز
و تارك الصلوه بود. او بود كه واقعه جانسوز كربلا را به وجود آورد و امام حسين
(عليه السلام ) و اهل بيت و اصحاب آن حضرت را به شهادت رساند و امام زين العابدين
(عليه السلام ) و عمه سادات زينب كبرى (عليها السلام ) و ديگر علويات و فاطميات را
با آن وضع در كوچه و بازار به اسارت برد.
او بود كه خانه خدا را خراب كرد و پرده كعبه را سوزانيد. همچنين او بود كه در واقعه
حره در مدينه كشف ستر زنان مهاجر و انصار كرد، و سه روز مال و جان و ناموس مردم را
بر سربازان خود حلال كرد(213).
بعد از اين ماجرا فرزندانى به هم رسيدند كه پدر معينى نداشتند. بعد از آن قتل و
غارتى در مدينه شد و حرمت حرم شريف نبوى هتك گرديد، و مردم را داخل حرم مطهر كشتند.
در علت مرگ او چند قول است : يكى اينكه به بلاى ناگهانى هلاك شده است . شيخ صدوق
(رحمه الله ) مى فرمايد: يزيد شب با حال مستى خوابيد و صبح او را مرده يافتند در
حاليكه بدن او تغيير كرده ، مثل آنكه قير ماليده شده باشد . بدن نحسش را در باب
الصغير دمشق دفن كردند.
احمد بن حنبل و جماعتى از اهل سنت لعن يزيد را تجويز كرده اند و عده اى از آنان
معتقد به كفر يزيد هستند، و ابن جوزى كتابى بر رد يزيد نوشته است
(214).
در اين روز زيارت امام حسين (عليه السلام ) مناسب است
(215).
2. مرگ موسى خليفه عباسى
در اين روز و به قولى در 15 و 18 ربيع الاول موسى العادى ، فرزند مهدى عباسى
به دركات جحيم شتافت
(216). در همان شب هارون خليفه شد و ماءمون نيز به دنيا آمد(217).
خلافت موسى الهادى يك سال و سه ماه طول كشيد و 25 يا 26 سال عمر كرد. او به قساوت و
قلب و قلت رحم و خشونت طبع و شرارت نفس مشهور بود(218).
سيد بن طاوس (رحمه الله ) در مهج الدعوات روايت مى كند كه موسى الهدى لشكر فرستاد
حسين بن على بن حسن مثنى بن امام حسن مجتبى (عليه السلام ) صاحب فخ را با اصحابش
شهيد كرد، و سر او را با اسيران به نزد او آوردند، چون نظرش بر آن سر افتاد اشعارى
خواند.
پس اسيران را يكى پس از ديگرى مى آوردند، و او بعد از سرزنش و توبيخ امر به قتل
آنها مى كرد. در يك روز جماعتى از اولاد امير المؤ منين (عليه السلام ) را به قتل
رسانيد و طالبيين را دشنام مى داد تا رسيد به نام مبارك موسى بن جعفر (عليه السلام
)، نسبت به آن حضرت بد گفت و فرياد كشيد كه حسين صاحب فخ خروج نكرد مگر به امر موسى
بن جعفر (عليه السلام )، چون او صاحب وصيت در اين خانواده است . بخدا قسم او را به
قتل مى رسانم . خدا بكشد مرا اگر او را زنده بگذارم و خدا بكشد مرا اگر او را عفو
كنم و اگر نبود كه سفاح و پدر مهدى فضايل بسيار در حق جعفر بن محمد از كثرت علم و
دين و فضلش برايم نقل كرده اند، هر آينه قبر او را مى شكافتم و بدن او را به آتش مى
سوزانيدم .
على بن يقطين نامه اى از بغداد براى حضرت كاظم (عليه السلام ) فرستاد و صورت حال را
شرح داد. چون نامه به حضرت رسيد، اهل بيت و شيعيان خود را خبر كرد و فرمود: راءى
شما در اين باب چيست ؟
عرض كردند: صلاح اين است كه شما خود را از اين جبار ظالم پنهان دارى . حضرت فرمود:
اول نامه اى كه از عراق بيايد متضمن خبر مرگ موسى الهادى است و چنان شد كه آن حضرت
خبر دادند(219).
16 ربيع الاول
1. ورود اهل بيت امام حسين (عليه السلام ) به شام
بنابر نقلى پس از گذشت 66 روز از روز عاشورا، اهل بيت امام حسين (عليه
السلام ) وارد شام شدند(220).
17 ربيع الاول
1. ولادت پيامبر (صلى الله عليه و آله )
به اتفاق علماى شيعه ، در اين روز هنگام فجر روز جمعه در مكه معظمه ولادت با
سعادت حضرت سيد الانبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله ) واقع شده است . ولادت
آن حضرت با سلطنت انوشيروان عادل مقارن بود و در آن سال اصحاب فيل هلاك شدند(221).
نام آن حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) و كنيه ايشان ابوالقاسم است . نام پدر آن
حضرت عبد الله و نام مادر آن حضرت آمنه بنت وهب است
(222).
هنگام ولادت ، نور از پيشانى آن حضرت لامع بود و بوى مشك از ايشان ساطع مى گشت .
نورى در آن شب از طرف حجاز ساطع شد و در تمام عالم منتشر گرديد. تخت پادشاهان
سرنگون شد، و همه آنان در آن روز لال بودند و نمى توانستند سخن بگويند.
ملائكه مقرب و ارواح اصفياء پيامبران در هنگام ولادت آن حضرت حضور يافتند، و رضوان
خازن بهشت با حوريان نازل شدند، و ابريقها و تشت ها از طلا و نقره و زمرد بهشت حاضر
كردند و براى حضرت آمنه شربتها از بهشت آوردند كه او آشاميد. آن حضرت را بعد از
ولادت به آبهاى بهشت غسل دادند و به عطرهاى فردوس معطر كردند(223).
معجزات ولادت حضرت
در روز ولادت آن حضرت هر بتى كه در هر جاى عالم بود به رو در افتاد و چهارده
كنگره از ايوان كسرى فرو ريخت . درياچه ساوه كه آن را مى پرستيدند خشك و بدل به
نمكزار شد. در وادى ساوه كه سالها بود كسى آب در نديده بود آب جارى شد. آتشكده فارس
كه هزار سال خاموش نشده بود در شب ولادت آن حضرت خاموش شد. علم كاهنان و سحر ساحران
باطل گرديد، و طاق كسرى از ميان به دو نيم شد كه تا امروز نمايان است
(224).
هنگام ولادت آن حضرت اين ندا از آسمان شنيده شد: ((جاء الحق
و زهق الباطل ، ان الباطل كان زهوقا(225))).
خصوصيات حضرت
هرگز مگس بر بدن مبارك آن حضرت نمى نشست . هرگاه چشم مباركش خواب بود دلش
بيدار بود، و مى ديد و مى شنيد چنانكه در بيدارى مى ديد و مى شنيد. حضرت از قفاى
خود چنان مى ديد كه از پيش روى مى ديد.
بر هر حيوانى كه سوار مى شد هرگز پير و لاغر نمى شد(226).
آن حضرت حمارى به نام يعفور داشتند. هر زمان كه فرمان مى داد فلان مرد را حاضر كن ،
به در خانه اش مى رفت و سر بر در مى كوفت و به اشاره او را حاضر مى ساخت
(227).
از خصوصيات ولادت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آن بود كه ختنه كرده و ناف بريده و
پاك از آلايش خون و غيره متولد شد. همچنين در وقت ولادت از پا به زير آمد نه از سر.
هنگام ولادت رو به كعبه به سجده افتاد، و چون سر از سجده برداشت دست به سوى آسمان
بلند كرد و به وحدانيت خدا و رسالت خود اقرار نمود، و سپس نورى از او ساطع گرديد كه
مشرق و مغرب عالم را روشن نمود(228)
معجزات حضرت
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) معجزات بسيارى داشت كه از جمله آنها نمونه
هاى زير است
(229):
1. مستجاب شدن دعاى آن حضرت در زنده شدن مردگان و بينا شدن كوران و شفا يافتن
بيماران .
2. سخن گفتن آن حضرت با حيوانات .
3. آگاهى بى همه لغتها و قدرت بر سخن گفتن به همه آنها.
4. مهر نبوت بر پشت مباركش جاگرفته بود و نور آن بر نور آفتاب زيادتى مى كرد.
5. آب از ميان انگشتان مباركش جارى شد، به قدرى كه جمع بسيارى سيراب شدند.
6. سنگريزه در دست مباركش تسبيح مى گفت و مردم مى شنيدند.
7. وجود مقدسش در آفتاب سايه اى نداشت .
8. هر گاه آب دهان مبارك به چاهى مى افكند در آن چاه بركت به هم مى رسيد و پر از آب
مى شد. آب دهان مبارك را به هر صاحب دردى مى ماليد شفا مى يافت .
9. دست مبارك آن حضرت به هر طعامى كه مى رسيد با بركت مى شد و از طعام كم جماعت
كثير را سير مى كرد.
10. هرگاه بر زمين نرم راه مى رفت جاى پايش نمى ماند، و هنگامى كه بر سنگ سخت راه
مى رفت اثر پاى مباركش مى ماند.
روز ولادت حضرت روز شريف و بابركتى است كه از قديم الايام صالحين از آل محمد (صلى
الله عليه و آله ) حرمت آن را نگه داشته اند، و حق اين روز را ادا كرده و روزه
گرفته اند. كسى كه 17 ربيع الاول را روز بگيرد خداوند متعال ثواب يك سال روزه را به
او مى دهد. در اين روز صدقه دادن و زيارت مشاهد مشرفه و انجام خيرات و مسرور كردن
اهل ايمان مستحب است
(230).
2. ولادت امام صادق (عليه السلام )
در 17 ربيع الاول سال 83 ه ولادت با سعادت امام جعفر صادق (عليه السلام )
در مدينه منوره اتفاق افتاده است
(231).
نام مبارك آن حضرت جعفر و كنيه شريفش ابوعبدالله و لقب نورانى حضرت صادق است . پدر
بزرگوارش امام محمد باقر (عليه السلام )، و مادر گرامى آن حضرت جناب ام فروه است ،
كه امام صادق (عليه السلام ) درباره ايشان مى فرمايند: ((مادرم
از بانوان پرهيزكار و با ايمان و نيكوكار بود(232))).
امم صادق (عليه السلام ) هفت پسر و سه دختر داشتند كه عبارتند از امام موسى كاظم
(عليه السلام )، اسماعيل ، عبد الله ، محمد ديباج ، اسحاق ، على عريضى ، عباس ، ام
فروه ، اسماء، فاطمه
(233).
در شمايل آن حضرت گفته اند: آن حضرت ميانه قد و افروخته رو و سفيد بدن و كشيده بينى
و موهاى ايشان سياه و مجعد و بر گونه شان خال سياهى بود(234).
22 ربيع الاول
1. جنگ بنى النضير
در سال سوم هجرت غزوه بنى النضير واقع شد و يهوديان از مدينه بيرون رانده
شدند(235).
23 ربيع الاول
1. ورود حضرت معصومه (عليها السلام ) به قم
در اين روز در سال 201 ه كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام )
به قم تشريف فرما شدند كه 17 روز قبل از رحلت آن حضرت است
(236).
آن حضرت با قدوم مبارك خود اين شهر را متبرك گردانيدند، و به درخواست جناب موسى بن
خزرج پسر سعد اشعرى كه از بزرگان قم بود، منزل او را منور نموده در آنجا نزول اجلال
فرمودند. در همان مكان تشريف داشتند و زنهاى قم مخصوصا علويات به خدمت آن حضرت مى
رسيدند و از وجود آن حضرت استفاده مى كردند تا بعد از 17 روز از دنيا رحلت فرمودند.
عبادتگاه حضرت معروف به ((ستيه )) در
ميدان مير قم معروف است
(237).
25 ربيع الاول
1. جنگ دومه الجندل
در اين روز در سال پنجم هجرى در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله ) غزوه
دومه الجندل اتفاق افتاد(238).
در اراضى ((دومه الجندل )) گروهى از
اشرار همدست شده و به كاروانها حمله مى كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله ) سباع
بن عرفطه غفارى را روز 25 ربيع الاول در مدينه به جاى خود قرار داد، و با هزار
رزمجو بيرون آمدند تا به آن نواحى رسيدند. راهزنان چون متوجه آمدن آن حضرت شدند،
فرار كردند. مسلمانان اموال آنان را برداشتند و در بيستم ربيع الثانى وارد مدينه
شدند(239).
عبد الرحمن بن ابى ليلى مى گويد: من با ابوموسى اشعرى از دومه الجندل عبور مى كرديم
. ابوموسى به من گفت : زمانى كه با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به دومه الجندل
رسيديم آن حضرت به من فرمود: ((در اين مكان دو تن از بنى
اسرائيل حكم به جور كردند، و به زودى در ميان امت من دو تن در اين مكان به جور حكم
مى نمايند)).
راوى مى گويد: ابوموسى و عمرو عاص براى حكميت در صفين به دمه الجندل رفتند و ميان
على بن ابى طالب (عليه السلام ) و معاويه ملعون حكم كردند. بعد از ماجراى حكمين
ابوموسى را ملاقات كردم و به او گفتم : ((مگر تو نبودى كه از
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) چنين حديثى را نقل كردى ))؟!
گفت : و الله المستعان
(240)!!
2. صلح امام حسن (عليه السلام )
قرار داد امام حسن مجتبى (عليه السلام ) با معاويه ملعون در 25 ربيع الاول
بوده
(241)، و بعضى در 26 اين ماه نقل كرده اند(242)،
كه شامل موارد زير بود(243):
1. به على (عليه السلام ) دشنام ندهند.
2. خون شيعيان محترم و محفوظ بماند، و حقوقشان پايمال نگردد.
3. معاويه يك ميليون درهم بين يتيمان جنگ جمل و صفين تقسيم كند.
4. امام (عليه السلام ) معاويه را امير المؤ منين نخواند.
5. معاويه بايد بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) عمل كند.
6. معاويه پس از مرگ ، خلافت را به ديگرى واگذار نكند.
معاويه اين شرايط و شرايط ديگر مربوط به حفظ اسلام به ويژه شيعيان را پذيرفت و جنگ
پايان يافت ، امام آن ملعون به هيچيك از شروط اين قرار داد عمل ننمود، بلكه خلاف
تمام آنها عمل كرد.