از ديـگـر
اقـدامـات بـسـيـار ارزنـده امام سجاد(ع )كنترل رويدادها و جريانهاى فكرى درون
جامعه اسلامى و نظارت بر آنها بود. امام (ع ) در اين صحنه علاوه بر ارائه انديشه
درست اسلامى در مـسـائل و مـوضـوعـات مـخـتلف اعتقادى با انحرافات و لغزشهاى فكرى
گروههاى مختلف همچون غـاليـان ، جـبرگرايان ، مشبّهه ، صوفيان و روشنفكران و عالمان
دربارى ، برخورد مى كرد و در هر مورد آنچه وظيفه بود انجام مى داد. در ذيل به يك
نمونه از اين سياست امام (ع )در ارتباط با يكى از عالمان دربارى معاصر خود اشاره مى
كنيم .
مـحـمد بن مسلم زهرى از فقها و قضات بود و نزد خلفاى اموى منزلتى ارجمند داشت .
هنگامى كه امـام سـجـاد(ع )آگـاه شـد وى بـه ستمگران روى خوش نشان داده است نامه اى
هشدار دهنده به وى نوشت كه در بخشى از آن آمده است :
(خـداونـد مـا و تو را از فتنه ها مصون بدارد و بر تو نسبت به آتش جهنم ترحم كند،
چه اينكه تـو وضـعـيـتـى پيدا كرده اى كه هر كس تو را به اين وضع ببيند شايسته است
بر تو ترحّم كند.(140)
نـعـمـتـهـاى الهى گرانبارت كرده است . خدا بدنى سالم و عمرى دراز به تو داده و به
واسطه دانش قرآن و تفقه در دين و شناخت سنّت پيامبر(ص )حجتهاى خدا بر تو تمام شده
است ... .
گـمان مبر كه خداوند عذر كسى همانند تو را بپذيرد و از تقصيرت چشم بپوشد. هيهات ،
هيهات ، هرگز چنين نيست . خداوند در كتاب خود از عالمان پيمان گرفته كه : (حقّ را
براى مردم آشكار كنيد و پوشيده مداريد.)(141)
بـدان كـه تـو اكنون ساده ترين امرى را كه پوشيده داشتى و سبكترين وزر وبالى را كه
بر گـردن گرفته اى اين است كه با ستمگران ماءنوسى و راه ظلم و تجاوز را براى ايشان
هموار ساخته اى ... .
خدا مى داند كه من چقدر هراسناكم از اينكه خداوند در قيامت تو را به گناه
خيانتكاران بگيرد... . تـو بـا كـسـى رابـطه دوستى برقرار كرده اى كه با خدا دشمنى
مى كند. مگر نه اين است كه وقـتـى دعـوتت مى كنند براى آن است كه از تو به عنوان
محورى براى آسياى ستم خود و وسيله اى براى بدبخت كردن مردم ... و ابزارى براى
ستمگرى و تجاوز بهره بگيرند... .
اكنون نيك بنگر كه آنچه را به تو مى دهند، در برابر آنچه از تو مى ستانند، چقدر
اندك است . در انديشه خويش باش كه ديگرى به فكر تو نيست .(142)
خلاصه
عـمـلكـرد 23 ساله معاويه و يزيد در مسند خلافت اسلامى ضديت و دشمنى آنان با اسلام
ناب و رهـبـران واقـعـى آن را بـه اثـبات رسانيد. آنچه براى آنان مهم بود حكومت بود
و براى حفظ آن حـاضـر بـودنـد دست به هر جنايتى بزنند. شيعيان در حيات سياسى خود
انواع جنايات آنان را ديـده بـودنـد امـا قـتل فرزند پيامبر و اسارت خانواده او
براى آنان بى سابقه بود و هيچ كس باور نمى كرد كه كار به اينجا برسد.
ايـن سـيـاست جديد بنى اميّه رعب عجيبى بر دلها افكند و مسلمانان را نسبت به پيروزى
جبهه امامت بر جبهه خلافت نااميد كرد و آنان را از گرد امام سجاد(ع ) پراكنده ساخت
.
پـيـشـواى چـهـارم (ع )در چـنـيـن شـرايـط حـسـاس و دشـوارى براى حفظ آيين مقدس
اسلام و ميراث گرانمايه امامت دست به اقدامات فرهنگى و تربيتى مهمى زد كه عبارت بود
از:
1 ـ بيان معارف دين و پرورش عناصر صالح
2 ـ تبيين و تثبيت مساءله امامت و معرفى خود به عنوان پيشواى مسلمانان و جانشين
پيامبر(ص ).
3 ـ نـظـارت بـر جـريـانـهـاى فـكرى جامعه اسلامى و مبارزه با انحرافات گروههاى
فكرى از قبيل : غاليان ، مشبّهه ، صوفيان و عالمان دربارى .
پرسش
1 ـ عملكرد معاويه و يزيد در مسند خلافت بيانگر چه حقيقتى است ؟
2 ـ شـهـادت امـام حـسـيـن (ع ) چـه پـيـامـد مـهـمـى بـراى مـسـلمـانـان بـويـژه
دوسـتـان اهل بيت داشت ؟
3 ـ نخستين اقدام اساسى امام سجاد(ع )براى حفظ دين چه بود؟
4 ـ تلاش امام (ع )در ارتباط با مساءله امامت داراى چه ابعادى بود؟
5 ـ امام سجاد(ع )در ارتباط با جريانهاى فكرى موجود چه موضعى داشت ؟
درس هشتم
بهره گيرى امام سجاد(ع ) از سلاح دعا
شرايط سياسى ـ اجتماعى دوران امامت امام سجاد(ع
)بگونه اى بود كه هرگونه برخورد تند و اقدام حادّى از سوى آن حضرت در برابر حكومت
را منتفى مى ساخت ، از اين رو، آن بزرگوار به مـنـظـور تـحـقـق رسـالت الهـى خـود ـ
كـه در درس پيش بدان اشاره كرديم ـ روش و تاكتيكى را بـرگـزيـد كـه در زنـدگـى
سياسى و مبارزاتى امامان پيشين ، به عنوان يك تاكتيك مبارزاتى مـطـرح نـبود و آن ،
بهره گيرى از سلاح دعاست . دعاهايى كه از پيشواى چهارم (ع ) وارد شده و هم اكنون در
دسترس است ، از مجموع دعاهايى كه از پيامبر(ص ) و بقيه امامان رسيده بيشتر است .
بـيـشـتـر دعـاهـاى امـام (ع )در مـجـموعه اى به نام (صحيفه سجاديه ) گرد آمده است
. اين كتاب ارزشـمـنـد كـه (زبـور آل مـحـمـّد(ص )(143)
و (انـجـيـل اهـل بـيـت (ع )(144)
لقـب گـرفـتـه ، شامل 54 دعا در موضوعات مختلف است ، و به لحاظ اهميتى كه نزد علما
و فقهاى شيعه داشته تا كـنـون شرحهاى زيادى بر آن نوشته شده است كه محقق متتبع ،
شيخ آغا بزرگ تهرانى نام 65 شرح از شروح صحيفه سجاديه را در كتاب خود ذكر كرده است
.(145)
البته دعاهاى امام سجاد(ع )به آنچه در (صحيفه سجاديّه ) گرد آمده محدود نمى شود و
بخشهاى زيـادى از دعـاهـاى آن گـرامـى در ديـگـر كـتـابـهـاى ادعـيـه مـثـل مـهـج
الدعـوات سـيـد بـن طـاوس ، مـصـبـاح كـفـعـمـى ، مـفـاتـيـح الجـنـان مـحـدّث
قـمـى و ... نقل شده است .
اتخاذ اين روش از سوى امام (ع )در آن شرايط دو جنبه داشت :
الف ـ جنبه سياسى
جنبه سياسى دعا اين بود كه در آن جوّ اختناق ، اوّلاً، حكومت به ماهيت سياسى ،
عقيدتى و اخلاقى آن پـى نـمـى بـرد و گـمـان مـى كرد كه امام (ع )به خاطر
گرفتاريهاى فراوانى كه برايش پـيـش آمـده و مـصيبتهايى كه بر او وارد شده است از
دنيا روى برتافته و به اصلاح امر آخرت خـويـش پـرداخـتـه اسـت ، در نـتـيـجـه كـارى
بـه حـكـومـت و مـسـائل سياسى ندارد. ثانياً، چنانچه حكومت به اين حركت آرام ولى
عميق و كوبنده آن بزرگوار پـى مـى بـرد، نـمـى تـوانـسـت بـه او اعـتـراض كـنـد؛
زيـرا ايـن اعـتـراض براى مردم نه تنها قـابـل قـبول نبود بلكه زننده مى نمود و خشم
و نفرت عمومى مردم را بيش از پيش متوجه دستگاه خـلافـت امـوى مى كرد. در صورتى كه
حقيقت امر و واقعيّت سياست امام (ع ) بر آنان پنهان مانده بود.
زيـرا چـهـره ظـاهـرى دعـا هـر چـنـد در انـظـار عـمـومـى در حـد يـك عـبـادت فـردى
و عـامـل ارتـبـاط دعـا كـننده با آفريدگارش مطرح بود، اما در واقع اين يك بعد
مساءله بود؛ بعد ديـگـر ايـن حركت ـ با توجه به مضامين و محتواى آن ـ جنبه تعرض
آميز دعا نسبت به سياستهاى اسلام زدايانه باند اموى بود.
ب ـ جنبه آموزشى و تربيتى
دعا به عنوان عامل ارتباط ميان بنده و خدا، و بريدن از خود و همه قدرتهاى پوشالى و
پيوستن بـه قـدرت لايـزال الهـى ، از جـمـله شـيـوه هاى موفق تعليم و تربيت اسلامى
است كه در سيره رسـول خـدا(ص )و جـانـشـيـنـان آن بـزرگـوار مـورد تـوجـه و عـنـايت
خاص قرار گرفته است . تـاءمـل و انـديـشـه در مـضـامـيـن دعـاهـاى رسـيـده از
پـيـشـوايـان مـعـصـوم ، مـسـائل مـبـهـم بـسـيـارى را در زمـينه اعتقادات ،
اخلاقيات و سير و سلوك براى ما روشن مى كند و تـعـليـمـات و آمـوزشـهـاى فـراوانـى
را بـه افـراد بشر در هر نقطه و از هر مذهب ، بويژه امّت اسلامى ، مى دهد؛ از مسائل
خدا شناسى و توحيد گرفته تا مساءله نبوت ، امامت ، نظام رهبرى و حكومت ، اخلاق ،
حقوق مدنى ، احكام و آداب و سنن .
دعـا در نـگـرش اهـل بـيـت (ع )تـنـهـا بـه خـوانـدن خـدا و خـواسـتـن حـاجـت حـلال
و مـشـروعـى از ذات حـق مـحـدود نـمى شود. بلكه مفهومى عميق تر و گسترده تر دارد و
به عـنـوان يـك مكتب آموزشى ـ تربيتى مطرح است . از اين رو مى بينيم مشكلترين و
عميق ترين مباحث اعـتـقـادى در قـالب دعا مطرح مى شود. به عنوان نمونه ، (برهان
صديقين ) معروف به (برهان وجـودى ) كه از جمله برهانها و دلائل مهم اثبات صانع است
با كوتاهترين و گوياترين كلمات در دو جمله ذيل از دعاى امير مؤ منان و فرزندش امام
حسين عليهماالسّلام بيان شده است .
1 ـ امير مؤ منان (ع ):
(يا مَنْ دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِه وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسَةِ مَخْلُوقاتِه ...(146))
اى خدايى كه هستى اش دليل هستى او، و ذات پاكش از مجانست و مشابهت با آفريده هايش
منزه است !.. .
2 ـ امام حسين (ع ):
(كـَيـْفَ يـُسـْتـَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِه مُفْتَقِرٌ اِلَيْكَ
اءَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ
الْمُظْهِرُ لَكَ(147))
چـگـونـه مـمـكـن اسـت بـه وسـيـله آثـارى كـه در وجـود خـود نـيـازمـنـد تـوانـد
بـر وجـود تـو اسـتـدلال كـرد. آيا غير از تو از موجودات ظهورى دارد كه تو نداشته
باشى تا او سبب ظهور و پيدايى تو گردد؟
اگـر بـا ايـن ديـد بـه دعـاهـاى امـام سـجـاد(ع )بـويژه (صحيفه سجاديه ) بنگريم آن
را دايرة المـعـارفـى مـى يـابـيـم كـه مـجموعه اى از معارف الهى ، مبانى ايمانى و
اعتقادى ، علوم دينى ، فرهنگ اسلامى و معالى و مكارم اخلاقى را به خوانندگانش مى
آموزد.
در مكتب صحيفه سجّاديّه
اينك لحظاتى در فضاى عطرآگين گلستان (صحيفه سجاديه ) سير مى كنيم و از گلهاى محمدى
آن كه روحبخش و انسانساز است ، گلهايى مى چينيم .
ترسيم نظام صالح
يـكـى از دعـاهـايـى كـه در صحيفه سجاديه بسيار تكرار شده و مورد عنايت قرار گرفته
دعاى (اَللّهـُمَّ صـَلِّ عـَلى مـُحـَمَّدٍ و آلِ مـُحـَمَّدٍ) يـعـنـى ذكـر
شـريـف صـلوات و درود بـر مـحـمـد و آل محمد است . اين دعا از هر دو جنبه تربيتى و
سياسى اش مدّ نظر امام (ع )بوده است .
از نـظـر تربيتى و آموزشى : از نظر روايات ، دعا همواره محجوب و در پس پرده است مگر
آنكه مشتمل بر درود بر پيامبر(ص )و خاندانش باشد. امام صادق (ع )فرمود:
(لا يَزالُ الدُّعاء مَحْجُوباً حَتّى يُصَلّى عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(148))
از ايـن روايـت و بـسـيـارى روايـات ديـگـر اسـتـفـاده مـى شـود كـه دعـاى صـلوات
بـر رسـول خـدا و آلش بـطـور قـطـع و جـزم مـسـتجاب است . از اين رو، از سوى امامان
عليهم السّلام سـفـارش شـده بـراى آنـكـه دعـاهـاى ديـگـرتـان نـيـز مـسـتـجـاب
شـود قـبـل از دعـا كـردن و در پـايـان دعـا، بـه رسـول اكـرم و اهـل بـيتش درود
بفرستيد؛ زيرا در اين صورت زمينه پذيرش بهتر و عالى ترى دارد. توصيه امام صادق (ع
)در اين رابطه چنين است :
كسى كه به پيشگاه خداوند بزرگ حاجتى مى برد، تقاضاى خود را با صلوات بر پيامبر(ص )و
خاندان او آغاز كند، سپس خواسته خود را بازگويد؛ در پايان نيز دعاى خويش را با درود
بر رسـول خـدا و اهـل بيتش به پايان ببرد؛ چه آنكه خداى تعالى ، كريم تر از آن است
كه آغاز و انجام دعاى كسى را بپذيرد و وسط آن را نپذيرد... .(149)
امـام سـجـاد(ع )بـا تـكـرار صـلوات در دعـاهاى خويش به پيروانش مى آموزد كه براى
استجابت خواسته ها و تمنيات خويش در پيشگاه حق تعالى از اين روش استفاده كنند.
از نـظـر سـيـاسـى : تـكـرار بـسـيـار ذكـر صـلوات و درود بـر مـحـمـد و آل محمّد(ص
)از سوى امام سجاد(ع )در آن شرايط خفقان ، نظام صالح محمّدى و حكومت حقّه علوى را
كـه در مـهـجـوريـت كـامـل بـسر برده و به فراموشى سپرده شده بود به ياد مى آورد و
از آنان تجليل و قدردانى مى كرد و غير مستقيم ، حكومت فاسد امويان را كه نه تنها
سنخيّت و وابستگى به پيامبر(ص )و خاندانش نداشت كه در ضديت و دشمنى با آن بود، نفى
مى كرد.
برترى اهل بيت (ع )
امـام سـجـاد(ع )در دعـاهـاى خـويـش بـه صـرف يـادآورى نـظـام صـالح حكومتى كه
ارمغان محمد و آل او ـ صـلوات اللّه عـليـهـم ـ اسـت اكـتـفـا نـكـرده بـلكـه بـا
بـيـان فـضـائل رهـبـران و مـربـيان الهى و تطبيق آنها در وجود خود، شايستگى خويش
را براى تصدى رهبرى اين نظام صالح يادآور شده است :
(وَ جَعَلَ لَنَا الْفَضيلَةَ بِالْمَلَكَةِ عَلى جَميعِ الْخَلْقِ، فَكُلُّ
خَليقَةٍ مُنْقادَةٌ لَنا بِقُدْرَتِه وَ صائِرَةٌ اِلى طاعَتِنا بِعِزَّتِه
(150))
و (خـداوند) با تسلط و توانايى ما را بر همه آفريدگان برترى داد؛ از اين رو، به
قدرت و توانايى او همه مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به عزّت و نيرويش به اطاعت ما در
آمده اند.
ياد مجاهدان و شهيدان راه خدا
گـرامـيـداشـت فـداكـارى پـيـشـگـامـان دعـوت رسـول خـدا(ص )و مـجـاهـدان فـى
سـبـيل اللّه و زنده نگهداشتن ياد و خاطره شهيدان والا مقامى كه حصارهاى ماديات و
وابستگى به دنـيـا را شـكـسـته به حيات طيّب انسانى راه يافتند و پرچم اسلام را به
اهتزاز درآوردند، يكى ديگر از محورهاى دعاهاى صحيفه سجّاديّه است :
(اَللّهـُمَّ وَ اَصـْحـابُ مـُحـَمَّدٍ خـاصَّةً اَلَّذيـنَ اَحـْسـَنُوا
الصَّحابَةَ وَالَّذينَ اءَبْلَوُا الْبَلاءَ الْحَسَنَ فى نـَصـْرِه وَ كانَفُوهُ
وَاَسْرَعُوا اِلى وِفادَتِه ، وَ سابَقُوا اِلى دَعْوَتِهِ وَاسْتَجابُوا لَهُ
حَيْثُ اَسْمَعَهُمْ حـُجَّةَ رِسـالاتـِه وَ فـارَقـُوا الاَْزْواجَ وَالاَْوْلادَ
فـى اِظـْهـارِ كـَلِمـَتِه وَ قاتَلُوا الاَّْباءَ وَ الاَْبْناءَ فى تَثْبيتِ
نُبُوَّتِه
(151))
بـار خـدايـا و بويژه ياران پيامبر(ص )را از سوى خود به آمرزش و خشنودى ياد فرما،
همانان كه مصاحبت با آن حضرت را نيكو به پايان بردند و در يارى اش در جنگ آزمايش
نيكو دادند، از او حـمـايـت كـردنـد و در گـرايـش بـه وى شـتـافـتـنـد و بـه پـذيرش
دعوتش از ديگران پيشى گـرفـتند. و چون دلائل پيامبرى خويش را به گوش آنان رساند
پذيرفتند. براى نشر آيين او از زن و فرزند دست شستند و براى پايدارى و استوارى
رسالتش با پدران و فرزندان خويش جنگيدند.
(حـَمـْداً نـَسـْعـَدُ بـِه فـِى السُّعـَداءِ مـِنْ اَوْلِيـائِه وَ نَصيرُ بِهِ
فى نَظْمِ الشُّهَداءِ بِسُيُوفِ اَعْدائِه
(152))
خـداونـد را سـپـاس ...آن گـونه سپاسى كه بدان ، در زمره نيكبختان و دوستان خدا
درآييم و به وسيله آن در زمره شهيدان قرار گيريم ؛ آنان كه با شمشير دشمنان خدا
كشته شدند.
مرزداران
پـيـشـواى چهارم (ع )در موضع رهبرى جامعه اسلامى و پيشوايى امّت همچون جدش امير مؤ
منان (ع )در دوران 25 سـال سـكـوت ، هـر چـنـد از قـدرت و حـكومت ظاهرى بركنار بود،
ليكن همواره به مـصـالح عـالى اسـلام و امـّت مسلمان مى انديشيد. اختصاص يك دعا از
دعاهاى صحيفه سجاديّه به تـجـليـل از مـرزداران و آرزوى مـوفـقـيـّت و پـيـروزى
بـراى آنـان ، گـويـاتـريـن دليـل ايـن حـقـيـقـت اسـت كـه پـيـشـواى سـجـده
كـنـنـدگـان نـه تـنـهـا خـود را از مسائل سياسى و حياتى جامعه اسلامى دور نداشته
بلكه در متن جريانات است ، و سلطه و حاكميت داشـتـن امـويـان غاصب بر مقدرات كشور
اسلامى موجب آن نمى شود كه حضرت از مرزداران مملكت اسـلامـى ـ كـه معمولا از توده
هاى مردم هستند و در مقايسه با ديگر كارگزاران ، به خاطر دورى از مـركزيت قدرت و
بافت فرهنگى و تربيتهاى خانوادگى ، كمترين ارتباط را با دولتمردان و حـكـمـرانـان
دارنـد ـ غـافـل بـاشـد، آن گونه كه امير مؤ منان (ع )در دوران خلفاى معاصر خود
غافل نبود. دعاى مرزداران با اين جملات ارزنده شروع مى شود:
(اَللّهـُمَّ صـَلِّ عـَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِه وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُْسلِمينَ
بِعِزَّتِكَ وَ اَيِّدْ حُماتَها بِقُوَّتِكَ وَ اَسْبِغْ عـَطـايـاهـُمْ مـِنْ
جـِدَتـِكَ... وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ وَاشْحَذْ اَسْلِحَتَهُمْ وَاحْرُسْ
حَوْزَتَهُمْ وَامْنَعْ حَوْمَتَهُمْ وَ اَلِّفْ جـَمـْعـَهـُمْ وَ دَبِّرْ
اَمـْرَهـُمْ وَ واتـِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ وَ تَوَحَّدْ بِكِفايَةِ مُؤَنِهِمْ
وَاعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ وَاَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ وَالْطُفْ لَهُمْ فِى
الْمَكْرِ)(153)
خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست و مرزهاى مسلمانان را به تسلّط و عزت خود
استوار ساز و نـگـهـبـانـان آنـهـا را به نيروى خويش توانايى ده . و بخششها و
عطاياى ايشان را از (خزانه ) توانگرى ات فراوان گردان ... . شمار ايشان را فزون و
سلاحهايشان را برّان فرما. از حوزه و حدود آنان نگهدارى و عظمت و شوكتشان را حفظ كن
. گروهشان را الفت و آشنايى ده و كارشان را تـدبـيـر فرما. آذوقه هايشان را پى درپى
برسان و سختيهاشان را به تنهايى كفايت كن . آنـان را بـه يـارى كـردن بـه
يـكـديـگـر و نـيـز شـكـيـبـايـى ، كـمـك و در (اعمال ) مكر و فريب (نسبت به دشمن )
يارى فرما.
شهادت امام سجاد(ع )
وليـد بـن عـبـدالملك مانند ديگر زمامداران ستمگر آن زمان ، از شهرت و محبوبيت روز
افزون امام چـهـارم (ع )بـيـمـنـاك بـود و از شخصيت و نفوذ روحانى و معنوى آن حضرت
در ميان قشرهاى مردم بشدّت رنج مى برد. او مى ترسيد مردم گرد آن بزرگوار جمع شده ،
براى سلطنت و حكومت او خـطـرى بـه وجـود آورنـد. از ايـن رو، نـتـوانـسـت وجـود آن
بـزرگـوار را تـحـمـل كـنـد و سـرانـجـام آن گـرامـى را پـس از يـك زندگى سراسر رنج
و مبارزه در 25 محرم سـال 95 هـجـرى قـمـرى بـه وسـيـله هـشـام بـن عـبـدالمـلك
مـسـمـوم كـرد و بـه شـهـادت رسـانـيد.(154)
هم اكنون قبر آن بزرگوار در قبرستان بقيع در كنار قبور پاك امام مجتبى ، امام باقر
و امام صادق عليهم السّلام بدون قبه و بارگاه است .
خلاصه
شـرايط سياسى ـ اجتماعى دوران امامت امام زين العابدين (ع )بگونه اى بود كه هرگونه
اقدام تـنـد و بـرخـورد مـسـتقيم در برابر حكومت را از سوى آن حضرت منتفى مى ساخت ؛
از اين رو، امام بـراى تـحـقـق رسـالت الهـى خـويـش از سـلاح دعـا استفاده كرد.
دعاهايى كه از امام سجاد(ع )در دسـتـرس است بيشتر از دعاهايى است كه از پيامبر و
ديگر امامان عليهم السّلام وارد شده است . و علّت اساسى آن همين مساءله است .
اتخاذ اين سياست از سوى امام (ع )دو جنبه داشت : جنبه سياسى و جنبه آموزشى و تربيتى
. جنبه سـيـاسـى آن ايـن بود كه حكومت به ماهيّت معترضانه آن پى نمى برد و در برابر
آن واكنشى نشان نمى داد. جنبه آموزشى و تربيتى آن اين بود كه از نظر امام چهارم (ع
)در آن شرايط، دعا بـهـتـرين و مؤ ثرترين عامل سازندگى و تربيتى افراد بود و آن
حضرت موفق شد در قالب دعا عالى ترين و كارسازترين مكتب آموزشى و تربيتى را تاءسيس
كند و مجموعه اى از معارف ديـنـى و آداب و اخـلاق اسـلامـى را بـه جـامعه عرضه
نمايد. سير در 54 دعاى ارزشمند صحيفه سـجـاديـه و تـاءمـل در مـضـامين و محتواى
عميق آنها اثبات كننده اين ادّعاست . ترسيم نظام صالح اسـلامـى ، گـرامـيـداشـت
خـاطـره مـجـاهـدان و شـهـيـدان راه اسـلام ، تجليل از مرزداران و آرزوى پيروزى
براى آنان از جمله معارف بلند صحيفه سجاديه است .
امـام سـجـاد(ع )سرانجام پس از عمرى رنج و مبارزه به امر وليد بن عبدالملك و توسط
هشام بن عـبـدالمـلك مسموم و سرانجام شهيد گشت و در قبرستان بقيع ، كنار مرقد مطهر
عموى گرامى اش امام مجتبى (ع )به خاك سپرده شد.
بخش دوّم
زندگانى امام باقر
( عليه السلام )
درس نهم
ويژگيهاى فردى و فضائل اخلاقى
خصوصيات فردى
پـيـشـواى پـنـجـم شـيـعـيـان ، در سـوم صـفـر، سـال 57 هـجـرى قـمـرى در مـديـنـه
تـولّد يافت .(155)
نـام آن گـرامـى (مـحـمـّد) اسـت . ايـن نـامـى اسـت كـه رسـول خـدا(ص )بـراى وى
برگزيده بود. كنيه آن حضرت (ابو جعفر) و لقبهايش عبارتند از: (باقر)، (شاكر)، (هادى
)، (امين ) و (شبيه )(156).
لقب نخست ، مشهورترين القاب آن حضرت است كه آن نيز از سوى پيامبر(ص )به وى داده شده
است .
پدر آن حضرت ، امام سجاد(ع )و مادرش (فاطمه ) ـ با كنيه امّ عبداللّه ـ دختر امام
حسن مجتبى (ع ) اسـت ، بـديـن تـرتـيـب آن گـرامى از جانب پدر و مادر به شجره طيّبه
نبوت منتهى مى گردد و نـخـسـتـيـن مـولود در مـيـان علويان است كه ثمره التقاى دو
بحر امامت (امام حسن و امام حسين عليهما السّلام ) به شمار مى رود.
مـادر امـام (ع )از زنـان بـا فـضـيـلت و دانشمند بنى هاشم و در صداقت و پاكى چنان
بود كه از سوى امام صادق (ع )(صدّيقه )لقب گرفت ، آنجا كه فرمود:
(كانَتْ صَدّيقَةً لَمْ تُدْرَكْ فى آلِ الْحَسَنِ(ع )اِمْرَاءَةٌ مِثْلُها(157))
او صديقه بود و در خاندان امام حسن (ع )زنى به پايه فضيلت او نمى رسيد.
وى نزد خداوند مرتبتى والا و مقامى بلند داشت و صاحب كرامات بود. امام باقر(ع ) مى
فرمايد:
روزى مـادرم كـنـار ديوارى نشسته بود. ناگهان ديوار تكان خورد و در شُرُف فرو ريختن
قرار گـرفـت . مـادرم دست بر سينه ديوار نهاد و گفت : (به حق مصطفى (ص )سوگند، فرو
نريز!) ديوار در هوا معلّق ماند تا مادرم از آنجا رد شد.(158)
امام باقر(ع )و پيشگويى پيامبر(ص )
از جـمـله ويـژگـيهاى امام باقر(ع )پيشگويى رسول خدا(ص )نسبت به وى و ابلاغ سلام به
او تـوسـط جـابـر بـن عـبـداللّه انـصارى است . روايت جابر در منابع حديثى از طرق
مختلف و به گـونـه هـاى مـتـفـاوت نـقـل شـده اسـت . ولى هـمـه آنـهـا در اصـل
مـطـلب ـ يـعـنـى پـيشگويى رسول خدا(ص )درباره جابر و ابلاغ سلام به فرزندش امام
بـاقـر(ع )هـمـاهـنـگ و مـؤ يـد يـكـديـگـرنـد. مـا بـه روايـتـى كـه مـحـمـد بـن
مـسـلم نقل كرده بسنده مى كنيم . وى مى گويد:
نـزد جـابـر بن عبداللّه بوديم كه امام سجاد(ع )همراه فرزند خردسالش محمّد وارد شد.
حضرت بـه پـسـرش فرمود: سر عمويت را ببوس ! محمّد به طرف جابر آمد و سر او را
بوسيد. جابر كه در آن ايام بينايى خود را از دست داده بود پرسيد: اين كودك كيست ؟
امـام سـجـاد(ع )فـرمـود: فـرزنـدم مـحـمـّد است . جابر او را در آغوش كشيد و گفت :
اى محمّد! محمّد رسول اللّه (ص )به تو سلام مى رساند.
حاضران از او پرسيدند: چگونه ؟
جـابرگفت : در محضر رسول خدا(ص )بودم .آن حضرت در حالى كه فرزندش حسين را در آغوش
گـرفـتـه و مـشـغـول سرگرم كردن او بود خطاب به من فرمود: اى جابر! فرزندم حسين
داراى فرزندى خواهد شد كه نامش على است ... او نيز صاحب فرزندى خواهد شد به نام
محمّد.
اى جـابـر! اگـر او را ديـدار كـردى سـلام مرا به او برسان و بدان كه پس از ملاقات
وى عمر چندانى نخواهى كرد.
پيشگويى پيامبر(ص )تحقق يافت و جابر پس از اين ديدار چندان عمر نكرد و بدرود حيات
گفت .(159)
على بن عيسى اربلى پس از ذكر اين فضيلت مى افزايد:
ايـن مـنـقبت هر چند (در شمارش ) يك منقبت به حساب مى آيد ولى به پايه اى از عظمت
است كه با چندين فضيلت و منقبت برابرى مى كند.(160)
فضائل اخلاقى
امـام باقر(ع )در اخلاق و رفتار، شبيه رسول خدا(ص )و آئينه تمام نماى وجود مبارك آن
حضرت بود. اينك نمونه هايى از شيوه زندگى و فضائل اخلاقى آن حضرت .
الف ـ ارتباط با خدا
پـيـشـواى پـنـجـم (ع )فـزونـى عبادت و ارتباط ويژه با خدا را از پدرش امام سجاد(ع
)به ارث بـرده بـود. فـزونـى عـبادت و سجده هاى طولانى امام باقر(ع )به حدى بود كه
آثار سجده در پـيـشـانـى آن گـرامـى نـمـايـان بـود.(161)
او در شـبـانـه روز 150 ركـعـت نماز مى گزارد.(162)
امام صادق (ع )در وصف پدر خويش مى فرمايد:
پدرم كثير الذكر بود (و همواره ياد خدا را بر قلب و زبان جارى داشت ). همراه او راه
مى رفتم و او مشغول ذكر بود؛ حتى وقتى بر سفره غذا مى نشستيم باز هم او ذكر خدا را
بر لب داشت . با مـردم سـخـن مـى گـفـت ، ولى ايـن كـار نـيـز او را از يـاد خـدا
غافل نمى داشت ، و زبانش هماره به ذكر (لا اله الاّ اللّه ) مترنم بود.
آن حـضـرت پـيـوسـتـه مـا را جـمـع مـى كـرد و دستور مى داد (پس از نماز صبح ) تا
هنگام طلوع خـورشـيـد بـه ذكـر خـدا بـپـردازيـم و بـه آن گـروه از اعـضـاى خانواده
كه مى توانستند قرآن بـخـوانـنـد، خـوانـدن قـرآن را تـوصـيـه مـى كـرد، و بـقـيـّه
را بـه ذكـر و يـاد خـدا وا مـى داشت .(163)
خدمتگزار امام (ع )مى گويد:
در سـفـر حـج در خـدمـت امـام (ع )بودم . هنگامى كه داخل مسجدالحرام شديم ، چون
نگاه امام (ع )به كعبه افتاد صدايش به گريه بلند شد... . سپس به طواف پرداخت و پشت
مقام به نماز ايستاد و چـون نـمـازش بـه پـايـان رسـيـد، جـايـگـاه سـجـده اش از
اشـك چـشـمـانـش تـر شـده بود.(164)
ب ـ كار و تلاش
مـقـام بـلنـد زهد و تقواى امام پنجم (ع )او را از كار و تلاش براى تاءمين نيازهاى
زندگى باز نمى داشت . محمد بن منكدر(165)
مى گويد:
در يـكـى از روزهـاى گـرم بـه اطـراف مـدينه رفتم . ناگاه محمد بن على را ديدم كه
با بدنى فـربـه و بـا كـمـك دو تـن از خـدمـتـكـارانـش ـ در آن هـواى گـرم ـ
مـشـغـول كـار اسـت . با خود گفتم بروم و اين مرد را كه گويا از بزرگان قريش است و
در اين هـواى گـرم و با اين حال در جستجوى دنياست ، موعظه كنم . نزديك او رفتم و
سلام كردم . او با زحمت ـ در حالى كه بشدّت عرق مى ريخت ـ جواب سلامم را داد.
گفتم : خدا كارهايت را سامان دهد! چرا بزرگى چون شما در چنين شرايطى به فكر دنيا و
طلب مال باشد! براستى اگر مرگ در چنين حالتى به سراغ شما بيايد چه خواهيد كرد؟
امام (ع )فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنين حالتى مرگ به سراغم آيد درست در حالت
اطاعت از خـدا و بـنـدگى او به سراغم آمده است . تا بدين وسيله از تو و ديگران بى
نياز گردم . از مرگ آنگاه بيمناكم كه در حال معصيت و نافرمانى خدا برسد.
(با شنيدن اين سخنان پند دهنده ، به آن حضرت ) عرض كردم : خداى رحمتت كند! من
خواستم شما را موعظه كنم ولى شما مرا پند داديد.(166)
ج ـ جود و بخشش
امـام بـاقـر(ع )بـرغـم داشـتـن عـائله سـنـگـيـن و بـرخـوردارى از زنـدگـى سـاده و
مـتـوسـط، در بذل و بخشش از همگان پيشتازتر بود. امام صادق (ع )مى فرمايد:
بـا آنـكـه امـكـانات مالى پدرم از ديگر هاشميان كمتر و هزينه هاى زندگى اش بيشتر
بود، هر جمعه يك دينار صدقه مى داد.(167)
حسن بن كثير مى گويد:
از نيازمندى خود و بى توجهى دوستانم به امام باقر(ع )شكوه نمودم .
امام (ع )فرمود:
بـد بـرادرى اسـت آنـكـه در دوران بـى نـيـازى ات در كـنـار تـو بـاشـد ولى بـه
هـنگام فقر و تهيدستى با تو قطع رابطه كند.
سپس به خدمتكار خود دستور داد كيسه اى كه حاوى هفتصد درهم بود به من داد و فرمود:
اين مبلغ را هزينه كن و هنگامى كه به پايان رسيد مرا در جريان بگذار.(168)
عمرو بن دينار و عبداللّه بن عبيد نقل كرده اند:
هـرگـاه بـه ديـدار امـام بـاقر(ع )مى رفتيم به ما لباس و هزينه زندگى مى داد و مى
فرمود: اينها را از پيش برايتان آماده كرده بودم .(169)
روش امـام باقر(ع )اين بود كه هرگاه برادرانش نزد وى مى رفتند، تا به آنان طعام و
لباس نيكو و مبلغى پول نمى داد نمى گذاشت خانه اش را ترك كنند.(170)
د ـ بردبارى و شكيبايى
امامان معصوم (ع )شرح صدر و بردبارى و شكيبايى در برابر ناملايمات و نيز افراد
نادان را از نـيـاى بـزرگـوار خـود رسـول اكـرم (ص )بـه ارث بـرده انـد. براى
نماياندن اين فضيلت ارزشمند در وجود پيشواى پنجم (ع )نمونه ذيل كفايت مى كند.
مـردى نـصـرانـى ـ كـه كـيـنـه امـام (ع )را بـه دل داشت ـ با ديدن آن حضرت دهان به
بدگويى گـشـود و بـا تـغـيـير اندكى در اسم امام (ع )گفت : تو (بقر) (گاو) هستى !
امام (ع )با آرامش و خونسردى فرمود: من (باقر) هستم .
مـرد نـصـرانـى كه از اين طريق به مقصود نرسيده و نتوانسته بود امام را به خشم
آورد، گفت : تـو فـرزند زنى آشپز هستى ! امام (ع )فرمود: اين حرفه او بود (و براى
او ننگ نخواهد بود). مرد نصرانى همچنان به ناسزا گويى و افترا نسبت به مادر امام (ع
)ادامه داد.
حـضـرت باقر(ع )با ملاطفت فرمود: اگر تو راست مى گويى ، خدا او را بيامرزد و گرنه
خدا تو را بيامرزد!
مـرد نصرانى با مشاهده اين همه بردبارى و شرح صدر از امام (ع ) به اشتباه خود پى
برد از گفته هاى خود معذرت خواهى كرد و اسلام آورد.(171)
ه ـ رضا و تسليم
مـحـبـّت و عـاطـفـه نـسـبـت بـه فـرزنـدان در چـارچـوب ارزشـهـاى ديـنـى و الهـى
را بايد در مكتب اهل بيت جستجو كرد. امامان (ع )در عين ابراز علاقه و محبّت نسبت به
فرزندان خود و احساس رنج و ناراحتى از گرفتارى اى كه براى آنان پيش مى آمد، به
هنگام بروز حادثه ، تسليم خواست و مشيت الهى بودند.
گـروهـى نـزد امـام بـاقـر(ع )رفـتـنـد. در هـمـان هـنـگـام يـكـى از فـرزنـدان
خـردسـال آن حـضـرت بيمار بود و آنان آثار حزن و اندوه ناشى از بيمارى فرزند را در
چهره امـام (ع )مـشـاهـده كردند. مهمانان با مشاهده بى تابى امام با يكديگر به
گفتگو پرداختند و از خطرى كه جان آن حضرت را در صورت مرگ كودك تهديد مى كرد سخن
گفتند.
مدتى نگذشت كه صداى شيون از اندرون شنيده شد و آنان دانستند كه كودك جان سپرده است
. در اين هنگام ، امام (ع )با چهره اى گشاده از اندرون بيرون آمد.اين حالت غير
منتظره مهمانان را شگفت زده كرد؛ از اين رو، از آن حضرت علت تغيير ناگهانى حالتش را
جويا شدند. امام (ع )فرمود:
مـا دوسـت داريـم عـزيزانمان سالم و بى رنج و درد باشند؛ ولى زمانى كه امر الهى
سررسيد، خواستِ حق را مى پذيريم و در برابر مشيت او تسليم و خشنود هستيم .(172)
و ـ هيبت در دلها
هـيـبـت در دلها از ويژگيهاى مردان الهى است كه خداوند در سيماى آنان قرار داده است
. در سالى كه امام (ع ) در مكه با هشام بن عبدالملك برخورد كرد و مردم از هر سو به
جانب آن حضرت هجوم برده ، مسائل و مشكلات علمى و دينى خود را از وى مى پرسيدند،
عِكْرَمَه
(173) ـ يكى از رجـال عـلمى آن عصر ـ با غرور گفت : اين مرد كه
سيماى دانشمندان دارد كيست ؟! من (هم اكنون ) مـى روم و او را آزمـايـش مى كنم .
سپس نزد امام (ع )رفت . هنگامى كه در برابر آن حضرت قرار گـرفت ، لرزه بر اندامش
افتاد، بگونه اى كه تعادل خود را از دست داد. با شگفتى به امام (ع )عرض كرد:
اى فـرزنـد پـيـامـبـر! مـن در مـجالس متعددى در برابر ابن عباس و ديگران نشسته ام
، ولى چنين حالتى كه اينك به من دست داده ، هرگز برايم پيش نيامده است .
امام باقر(ع )فرمود:
واى بر تو اى بنده شاميان ! (مگر نمى دانى كه ) تو در برابر خانه هايى قرار گرفته
اى كه با اجازه پروردگار، رفعت پيدا كرده و در آنها نام خدا ذكر مى شود.(174)
خلاصه
پـيـشـواى پـنـجـم شيعيان در سوم صفر، سال 57 هجرى در مدينه متولد شد. نام مباركش
(محمّد)، كـنـيـه اش (ابـو جـعـفـر) و مـشـهـورترين لقبهايش (باقر) است . پدرش ،
امام سجاد(ع )و مادرش (فاطمه ) دختر امام حسن مجتبى (ع )است كه از زنان دانشمند و
با فضيلت و صاحب كرامت بود.
رسـول اكـرم (ص )سـالهـا پـيـش از ولادت پـيـشـواى پـنـجم ، بشارت ولادت آن گرامى
را داده و توسط جابر بن عبداللّه انصارى به آن حضرت ابلاغ سلام كرده بود.
امـام بـاقـر(ع ) در اخـلاق و رفـتـار آيـنـه تـمـام نـمـاى رسول خدا(ص )بود. وى به
قدرى عبادت مى كرد كه آثار سجده در پيشانى اش نمودار بود و در شـب و روز 150
ركـعـت نماز مى گزارد. آن حضرت در اوج مقام زهد و پارسايى براى تاءمين نـيـازهـاى
زندگى خود كار مى كرد تا نيازمند ديگران نباشد. حضرت با داشتن عائله سنگين در
بـخـشـش از همه پيشتازتر بود و هر نيازمندى به وى مراجعه مى كرد از سفره و كمكهاى
نقدى و جنسى آن حضرت بهره مند مى شد.