تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد اول
عبداللّه مبلغى آبادانى
- ۹ -
ب : آئين راما كريشنا؛
راماكريشنا كودك فقيرى از بنگال بود كه
مدتى به مسيحيت گرويد و بهره اى شايان برد. او به الوهيت عيسى باور
كرد. او ضمن اينكه يك عيسوى بود، اعتقاد داشت كه ((بوداا))
و ((كريشنا)) و ديگران
تناسخ يك خدا هستند. او خود وسوسه مى شد كه يك ((راما
كريشنا)) است و او مدتى بعد به اسلام گرويد و
اندكى بعد ((هندو)) شد و
سپس ((راماكريشنا))
گرديد. او فردى عامى و عارى از دانش معمول بود. او به خداى مادر يا
مادرخدا باور داشت . و چيزى جز اين نمى دانست . او خود را فرزند آن خدا
مى دانست . راماكريشنا به پيروان خود مى گفت : همه اديان راهى به سوى
پروردگار هستند و لذا از دينى به دين ديگر گرويدن كار نادرستى است .
زيرا همه رودها به طروف اقيانوس روان هستند، تو هم روان شو و مانع رفتن
ديگران نباش . او پيروان زيادى يافت . يكى از پرشورترين پيروان او
جوانى از تبار ((كشاتريا))
(شاهزادگان ) بود كه گردن بند ((راماكريشنا))
را برگردن انداخت و شاگرد او شد. اين شاگرد پرشور در مقام تعريف
((خدا)) بر آمد و
((خدا)) را مجموعه ارواح
معرفى كرد. او به ياران خود توصيه كرد كه دست از رياضت بردارند و از
مطالعه در اديان و مذاهب ديگر دورى نمايند. و به جاى اين كارها،
((جسم )) خود را در راه
خدمت به ((جامعه )) بكار
گيرند. اين جوان خود را ((وى وكاناندا))
ناميد و در سال 1893 م هند را ترك كرد تا براى رسالت ((راماكريشنا))
در خارج از هند وجوهى گرد آورد. او در ((شيكاگود))
به عنوان نماينده ((مذاهب هندو))
در كنفرانسى از وحدت اديان سخن گفت و بر اين اصل تكيه داشت كه خدمت به
خلق بهترين عبادت پروردگار است . او شنوندگان خود را بشدت تحت تاءثير
قرار داد. او به حاضران گفت كه جز موجودات زنده خدائى وجود ندارد.
اندكى بعد به هند بازگشت و آئين جديدى ارائه كرد. او مى گفت ما احتياج
به آئينى داريم كه انسان ساز باشد و گوشه گيرى و رياضت و... را رها
سازيد، خدايان را از ضمير خود بيرون كنيد. خدا و عبادت چيزى جز خدمت به
خلق نيست .(288)
ويژگى هاى مذهب بهاگتى ؛
اين مذهب تركيبى از تعاليم اسلام و مشرب تصوف و آئين هندو است .
اين مذهب حد وسط ميان عبادات عاميانه و نظرات وحدت وجودى هاى هندوها
است . بهاگتى در تلقى وحدت وجودى آن كه جوهره تماما فلسفى صوفيانه است
، ريشه در تلقى بودائى وجود دارد. بنابراين مذهب بهاگتى علاوه بر مايه
هاى فوق ريشه اى بودائى نيز دارد كه بعد جذبه و عرفان آن را نيرو مى
بخشد و بر نشاط مردان تارك دنيا و مافيها مى افزايد؛ زيرا بهاگتى به
معناى پارسا و تارك دنياست . پيشواى اين فرقه ((راماند))
كه شهرت فراوانى دارد، مى باشد.(289)
كتاب شناسى اديان هند؛
به فارسى : تنها منبع دست اول و منحصر بفرد در اين زمينه : داريوش
شايگان / اديان و مكتبهاى فلسفى هند. 2 جلدى اميركبير. تهران 1357.
فليسين شاله و جان ناس اطلاعات عمومى ناچيزى مى دهند: ن .ك : فليسين
شاله / تاريخ مختصر اديان بزرگ جان ناس / تاريخ جامع اديان . در رابطه
با آئين بودا: متن اصلى سخنان بودا: ع . پاشائى / ذمه پده يا سخنان
بودا. انجمن فلسفه ايران 1357. تهران . تحليل اديان بزرگ هند. ن .ك :
دكتر على شريعتى / تاريخ و شناخت اديان 2 جلدى . تهران 1359 درباره
شناخت سيكها استاد نورالدين چهاردهى .
به فرانسه ، منابع عمومى ؛ درباره بودا
اديان نوبنياد و جديد در كشور بزرگ هند
آئين كبير
يكى از اديان نوبنياد در هند، ((آئين
كبير)) است كه مؤ سس و نبيان گذار آن يكى از
شعراى هند بود به نام ((كبير))
كه در سال 1412 1488 ميلادى آئين خود را تاءسيس كرد. ((كبير))
شاگرد ((راماناندا))
تهذيب كننده مذهب ((ويشنوئى ))
بود. ((كبير)) بافنده اى
ساده از اهالى شهر بنارس ، پدرش مسلمان و مادرش از فقه برهمن بود، او
تصميم گرفت كه دين هندوئى و اسلام را تلفيق نموده و آئين جديدى را پديد
آورد.
در آئين كبير، مسجد و معبد و بت و مراسم ختنه كردن وجود نداشت ، وى در
اشعارش از توحيد سخن گفت ، و هم او مساجد مسلمانان و معابد هندوان و
كليساى مسيحيان مسيحيان را پاك و مقدس مى دانست .
كبير، رام هندو، و الله اسلامى را يكى مى دانست ، او به تناسخ اعتقاد
فراوان داشت ، و مانند هندوها دعا مى كرد. ياران و پيروانش او را
((كبير پانتين )) گويند.(290)
((كبير)) جهت اطلاع از دو
آئين اسلام و هندو از كتب آنان بهره فراوان گرفت ، و آنچه را كه آموخته
بود در قالب اشعار در آورده و به مردم هند ارائه مى داد، و همه اشعارش
بر محور توحيد و موحدان دور مى زد.
كبير در اشعارش درباره عظمت و بزرگى پروردگار گفته است :
((در اين جهان موجودى است بدون نام ، كه از وى
هرگز نتوان سخن بر زبان آورد، در آنجا نه صورت است و نه جسم ، نه طول
است و نه عرض ، نه دم زدن و نه سخن گفتن ، بنابراين چگونه مى توان او
را توصيف و تعريف كرد، چرا كه شرح او در قالب و الفاظ و كلمات نگنجد.))
كبير مانند اكثر مردم هند، عقيده به تناسخ داشت و شديدا تحت تاءثير اين
باور قرار گرفته بود. وى در سال 1518 ميلادى درگذشت و براى دفن او ميان
مسلمانان و هندوها اختلاف و درگيرى بوجود آمد، مسلمانان او را يك
مسلمان و هندوها او را يك هندو مى دانستند، مسلمانان در نظر داشتند او
را طبق دستورات اسلام بخاك بسپارند و هندوها مى خواستند طبق دستورات
مذهب هندو او را بسوزانند و خاكستر او را در درود مقدس گنگ افشانند.
كبير پس از مرگش گروهى او را در حد خدائى قرار دادند و مقام او را تا
حد پرستش بالا بردند و عنوانش را به خدائى كشاندند.(291)
اكبر شاه و آئين وى در هندوستان
در هندوستان پس از درگذشت همايونشاه ، فرزندش ، ابوالفتح جلال
الدين محمد اكبر معروف به اكبر شاه در سن 13 سالگى به جانشينى پدرش
برگزيده شد و تا ده سال زير نظر نائب السلطنة ، بيرام خان ، كشور را
اداره مى كرد. اكبر شاه كه در قرن شانزدهم مى زيسته ، چون به دنيا آمد،
مادرش او را محمد نام نهاد. و چون به سن بلوغ رسيد به اكبر شاه مشهور
شد، اكبر شاه علاقه وافرى به شاهكارهاى ادبى و تاريخ و علوم هندو داشت
، دستياران دانشمند اطراف خود را وادار نمود كه آنها را به زبان فارسى
كه زبان رسمى دربار بود برگردانند، و درباره اديان و مذاهب موجود در
هند شخصا اقدام به كاوش و تحقيق دامنه دارى نمود، او گاهى درباره دين
مقدس اسلام و گاهى در مورد آئين مسيحيت و گاهى پيرامون دين يهود و نيز
ديگر اديان و مذاهب گوناگون در هند به تحقيق مى پرداخت ، تا شايد از
اين رهگذر براى وحدت كشور هند، آئين و مذهبى جديد كه در بردارنده تمام
مزاياى اديان موجود در هند باشد، معرفى نمايد و آن كيش را در ميان عموم
مردم كشور رواج دهد.
در آغاز در اطراف مذهب بزرگ هندو و بودائيان كه به تناسخ عقيده داشتند،
كاوش فراوان نمود، و با نهادن علامت هندوها بر پيشانى خود، در ميان
مردم ظاهر مى شد، و خود را از آن گروه و فرقه نشان مى داد، و از طرف
ديگر براى سازش با اديان ديگر در آن كشور مانند زرتشتيان ، با پوشيدن
پيراهن مقدس آنان و بستن كمربند كشتى زير لباس ، مى خواست از اين طريق
آنها را از خود راضى نمايد.
او از شكار حيوانات دست كشيده تا بدين وسيله فرقه جينيان را از خود
خوشحال كرده باشد. و چون آئين مسيحيت بوسيله پرتقاليها وارد كشور هند
شده بود دستور داد تا چند نفر از كشيشان مسيحى را بحضورش آوردند،
آنها هم اكبر شاه را با شگرد خاصى تحت تاءثير گفتار خود قرار دادند و
او را شيفته و علاقه مند آئين مسيحيت نمودند لذا اكبر شاه دستور داد تا
عهد جديد و عهد عتيق را ترجمه نموده و در دسترش عموم مردم هند قرار
دهند و به كشيشان آزادى كامل در ترويج دين مسيح در كشور پهناور هند داد
و بهمين جهت آئين مسيحيت در آنجا نيز گسترش پيدا كرد.
اكبر شاه از هر يك از پيروان اديان هند زنى را اختيار نمود! از برهمنان
و بودائيان و مسلمانان و ديگر گروه هاى مذهبى . ولى آنچه كه او را رنج
مى داد اختلافات اديان گوناگون و ناهماهنگى آن اديان و مذاهب بود،
سرانجام تصميم گرفت تا از ميان آن همه اديان و مذاهب در كشور هند، يك
آئين برگزيده شود تا بلكه از اين طريق به اختلافات مذهبى در هند پايان
دهد.
اكبر شاه با تشكيل يك مجلس عمومى از فرماندهان لشكرى و دولت مردان
كشورى و ديگر شخصيتهاى مملكت ، مردم را وادار به قبول يك آئين نمود و
حاضران در برابر اين پيشنهاد تسليم شده و ااعلان قبولى را به حضور شاه
عرضه داشتند. اعضاى مجلس هم به ناچار اقدام به صدر منشورى نمودند كه طى
آن مردم ملزم به قبول توحيد و خداپرستى بر اساس قانون
((وحدت وجود)) شوند كه متكى بر سنت
هندوئى و آتش پرستى زرتشتيان و بر اساس عقايد گروه جينيان دائر بر
خوددارى از خوردن گوشت حيوانات و كشتن گاو مقدس و دست نيازيدن به
گناهان كبيره بود.
بدين ترتيب ، مردم هند بايد لااقل در سال صد روز به گياه خوارى روى
آورند و اجراى اين دستور براى عموم مردم هند اجبارى و ضرورى اعلام شد و
بر اساس آن مسلمانان از انجام هر گونه مراسم مذهبى ممنوع گرديدند،
سرانجام مسلمانان عليه اكبر شاه شورش نمودند و اكبر شاه گروه بسيارى از
مسلمانان را از هند به خارج تبعيد نمود و منشور مجلس و شاه مورد قبول
مسلمانان واقع نگرديد مگر گروه بسيار كمى كه از اين رهگذر حافظ رياست و
مقام خود شدند. شورش عموم مسلمانان سبب شد كه سرانجام
((جهانگير شاه )) فرزند
((اكبر شاه ))، پدرش را مسموم نمود و به
زندگى ننگينش پايان داد.(292)
نظام طبقاتى در كشور هند
كشور پرجمعيت هندوستان با آن تاريخ كهنش ، بيش از هر جامعه اى
رنگ طبقاتى دارد، كه مى توان عنوان طبقات آن كشور را بر پنج طبقه و
دسته و گروه مشخص كرد:
1 قوم آريائى : كه در 4000 سال قبل ، در دسته هاى مختلف وارد هند شدند
و اين ورود چون حالت تهاجمى داشت ، آريائيها به عنوان نيروى پيروز و
مردم بومى هند به عنوان قوم مغلوب شناخته شدند. نيروى مهاجم ، اقوام
بومى را كنار زدند و خود يك جامعه تشكيل دادند. آريائى ها پس از پيروزى
قدرت را بدست گرفتند، و حكومت را در خاندان خود موروثى نمودند كه بعدا
به شاه زادگان و پادشاهان هند شناخته شدند و سلطنت و حكومت در اين
سلسله قرار گرفت .
2 طبقه دوم ، چهره هاى قديسين و زاهدان بود، كه احتياجات و نيازهاى
معنوى و مذهبى و روحانى مردم هند را بر آورده مى نمودند. آريائى ها خود
معتقد به قواى مرموز غيبى بودند و مذاهب ابتدائى مانند روح پرستى و
آنميسم در ميان انان رواج داشت و مردم بومى هند هم با اين عقايد و
اديان ابتدائى سر و كار داشتند و بر اين باور بودند كه اجنه و ارواج
خبيثه و شرور طبيعت ، در جنگلها و رودخانه ها و در تاريكى ها و دامنه
كوهها مكان دارند و هر آن ممكن است صدمه هاى فراوان بر آدميان از رهگذر
انجام مراسم مذهبى آنان را شاد نمود.
براساس اين باورها، مردم احتياج به افرادى داشتند كه پاسخگوى آنان در
مورد ارواح شرور و خبيث باشند تا آنان را در پناه قدرت معنوى خويش
قرار داده و يارى رسانند. و از طرف ديگر چنين افرادى مى توانند قدرت
قواى خير و عطوفت و محبت خدايان بزرگ همچون خداى طوفان ، خداى گندم ،
خداى باران ، خداى زمين ، و ديگر خدايان طبيعت را به سوى آنان جلب
نمايند. و اين افراد پرقدرت همان برهمن ها يا روحانيون اديان هند بودند
كه دومين طبقه از مردم هند را تشكيل مى دادند. كه ايد طبقه اول را
اداره كنندگان امور سياسى كشور، و طبقه دوم را روحانيون و معلمان مذهبى
كشور ناميد كه جامعه را بر محور آئين و مذهب قرار مى دادند
3 طبقه سوم : گروه كشاورزان بودند كه چرخ اقتصاد كشور را به كار
انداخته و احتياجات اقتصادى را از اين طريق تاءمين مى نمودند.
4 طبقه چهارم : گروه صنعت گران بودند كه اين طبقه را در رديف غلامان و
بردگان قرارشان داده بودند.
5 طبقه نجس : اين طبقه مردمان غير آريائى بودند كه پيش از هجوم
آريائيها، جزء مردمان بومى آن سرزمين به حساب مى آمدند، كه بعدا آريائى
ها نام نجس را بر انها نهادند و تا امروز كه حدود 4000 سال از ورود اين
قوم مهاجم آريائى به كشور هند مى گذرد، هنوز مردم هند آنان را به نام
نجس مى خوانند، گر چه گاندى براى اولين بار آنها را ((بندگان
خدا)) ناميد، ولى مردم هند زير بار اين عنوان
نرفتند و هنوز هم راجه هاى هند در موقع مزد دادن به اين كارگران پول را
در برگ پيچيده و يا در كاسه اى كه در دست دارند به آنان مى دهند، تا
مبادا دست اربابان به دست اين افراد تماس حاصل كند! مردم هند هنوز
آنها را به نام ((نجس ها))
يا ((دراويدها)) مى
خوانند، و اكثر اين جماعت در اماكن مخروبه و ويرانه هاى زندگى مى كنند.
بنابراين در هند پنج طبقه وجود دارند كه عبارتند از:
1 برهمنا 2 كاشاترها 3 كشاورزان 4 بردگان و صنعتگران 5 دراويدها يا
نجسها. ناگفته نماند كه طبقه برهمنان و روحانيون ، پرقدرت ترين و
نيرومندترين گروه را در جامعه هند تشكيل مى دهند.(293)
اعتقاد به تثليث در آئين هندوئى
در باورهاى هندوئى ، روان بى آغاز و انجام جهان را بر همان
گويند كه وجود او را سه تثليث تشكيل مى داده است :
نخست : برهما كه پديد آورنده است .
دوم : ويشنو كه نگاهبان موجود است .
سوم : شيوا كه نيروى مخرب جهان است .
اين سه در زبان سانسكريت ((تريموترى
)) گفته مى شود و در اساطير هندو آمده است كه :
برهما در آغاز خلقت آدم را بنام ((منو))
يا ((من )) آفريد آنگاه
به فكر نخستين موجود زن در رابطه با خلقت او افتاد، و لذا
((شتاتاروپا)) را كه
بنابر قولى دختر خودش بود خلق نمود و از اين رو پس از پديد آمدن
((منو)) يا آدم ابوالبشر
((و شتاتاروپا)) يا حواى
هندو همه انسانها بوجود آمدند.
و اين آدميان از نظر مقام و عنوان و عظمت ، يكسان نبودند، و اين عدم
تساوى مربوط به خلقت و پيدايش آنان است ، كه به چهار طبقه تقسيم شدند و
هر يك از طبقات داراى كاست - ((نژاد))
- ويژه اى مى باشند.
برهمنا كه عالى ترين طبقه اند، از سر ((منو))
پديد آمدند. و پادشاهان و امراء و پهلوانان از دست هاى او خلق شدند، و
پيشه وران و كشاورزان از رانش زاده شدند، و طبقه چهارم كه گروه
دراويدها باشند از پاى او متولد شدند! و اين طبقه چهارم دراويدها يا به
قول مردم هند نجس ها به هيچ عنوان اجازه ندارند كه در طبقه غير خود راه
يابند و با آن سه طبقه ديگر آميزش و معاشرت داشته باشند! حتى اگر داراى
لياقت ، دانش و فضيلت و شجاعت هم باشند نمى توانند در ميان طبقات سه
گانه ديگر باشند، زيرا تقسيمات اجتماعى تغيير ناپذير است ، و هر كودكى
در هر كاستى نژادى بدنيا آمد، بايد براى هميشه در همان كاست در جا بزند
و بماند تا مرگ او فرا رسد(294)
فرقه جوكيان
جوكيان يا ((يوگا))
به معنى رام نمودن حيوان سركش آمده است ، و مجازا در مفهوم مطيع و
منقاد كردن نفس سركش حيوانى با يك سلسله تعليمات انسانى و تربيت روحانى
بكار برده شده است ، و اين روش به پيروى يكى از مكتب هاى آئين هندو مى
باشد كه هدفش ارتقاء و وصول به كمال و انصراف از جهان مادى از رهگذر
تمرينات و رياضات شاقه جسمانى است ، و اين تمرينات مشكل و رياضات
جانفرسا عبارتند از: بى حركتى ، تحمل زجر و شكنجه هاى ويژه ، انضباط
تنفسى ، قبض حواس ، تمركز مدام قواى دماغى ، امحاء تمام افكار و انديشه
ها و بالاءخره كارهايى كه شخصيت انسانى فرد را بكلى نابود سازد.
فرقه جوكيان بر اين باورند كه با انجام اين كارها علاوه بر اينكه از
تجديد حيات رهايى مى يابند، با روح كلى نيز متحد شده و به مرحله كمال
مى رسند و آنچه بخواهند همان مى شود.(295)
فلسفه يوگا يا جوكيان ، بطور كلى ، فلسفه رياضت است كه نتيجه آن تسلط
كامل بر نفس و تزكيه روح و انصراف از عوالق جهان مادى مى باشد و هدف
مكتب يوگا نه تنها رهايى از شر نفس سركش و نجات دادن آن از ناپاكى هاست
بلكه هدف اساسى ، رسيدن به مرز كشف و شهود و ارتباط با حقيقت جهان و
روح كلى و واقعيت مطلقه است .
مكتب يوگا به دنبال عقايد ودانتا كه طريق نجات را در ترك علائق مادى و
توجه تام به روح و ضمير شخصى و روح كلى مى داند، پديده آمده و در حقيقت
همچون تصوف اسلامى ، مسلكى وابسته به آئين هندو است .
يوگا يا مرتاضان هند، با انجام اعمال پرمشقت و جانكاه جسمانى ، مى
خواهند نفس سركش را، رام و حجاب تاريك ماديت را از پيش روى خود بردارند
تا از اين طريق به معنويت مطلق دست يابند. رياضات و اعمال يوگا و
جوكيان و مرتاضان هند بر چهار محور است .
1 راجه يوگا: رياضت به منظور تربيت قواى ذهنى و روحى .
2- كرما يوگا: رياضت به منظور تربيت قواى جسمى و ورزيدگى عملى .
3- هتا يوگا: آزادى روح از رهگذر خدمت به غير و احسان درباره ديگران .
4- جناته يوگا: وصول به حق و ابديت از رهگذر حكمت و علم به حقايق
اشياء.
كتاب مسلك يوگا يا مرتاضان هند
اين فرقه داراى كتابى هستند كه در چهار موضوع سخن مى گويد:
1- شكل و هدف يوگا و چگونگى تفكر آنان .
2- وسيله رسيدن به حالت تفكر و توجه به درون خود.
3- تشريح بدن و چگونگى قواى روحى و نيروى مافوق طبيعت كه در اثر رياضت
فكرى و توجه به درون ، مى توان به آن مرحله و مقام خاص معنوى رسيد.
4- كايواليا - تنهائى - و در انزوا به سر بردن .
بزرگترين هدف ، در يوگيسم ، تنهائى است ، زيرا با تنهائى مى توان روح
را از دنيا جدا كرد و آن را به عالم خودش يعنى جهان برهمن و خداى عالم
اتصال داد، و براى پيمودن اين مراحل چهارگانه ، رياضت كشان يا پيروان
مكتب يوگا موظف اند مراحل هشتگانه زير را انجام دهند:
1 ياما: از طلب لذات و فريب و نيرنگ ، و از كسى چيزى را خواستن و آلوده
شدن به فحشا و راحت طلبى و از هر نوع آزار به ديگران بايد دورى كرد.
2 اءسانا: بايد به رياضت هاى بسيار سخت بدنى اقدام كرد و سختى هاى جسمى
را بايد تحمل نمود كه انواع آنها به 84 نوع رياضت مى رسد، كه در طى آن
جوكى و مرتاض مى كوشد تا به طرز ويژه اى بنشيند، زيرا نوع نشستن در
تمركز قواى دماغى اثر فراوان دارد.
3 نياما: بطور كلى رابطه خود را با جهان خارج قطع كرد و همه توجه بايد
به امور روانى و معنوى معطوف گردد.
4 پراناياما: در اين مرحله مرتاض بايد نفس كشيدن خود را كنترل كند و
تحت نظم ويژه اى در آورد، و در آغاز بايد روش نفس كشيدن مخصوص رياضت
كشان را فراگيرد.
5 پراتياهارا: بايد كنترل افكار را بنحو كامل در اختيار داشته باشد و
همه توجه خود را از يان جهان خارج گرداند.
6 دهارانا: بايد بگونه كامل به آرامش فكرى و تمركز قواى دماغى دسترسى
پيدا نمايد.
7 بايد همه توجه فكرى و درونى را به يك نقطه و عقيده خاص تمركز دهد.
8 سمادهى : اين مرحله آخرين مراحل خط يك يوگا و مرتاض است كه بايد از
اين رهگذر به آن مقام والاى مرتاضى برسد و حالت از خود بيخود شدن و
اغماء و روحانى را بيابد و در اين هنگام ، مرتاض يوگائيست به سر منزل
مقصود مى رسد و مى تواند ((پروشه
)) يا روح خود را بكلى از عالم ماده يا ((پرگريتى
)) رها سازد، و در جهان مجرد راه يابد.(296)
رو مجرد شو مجرد را ببين .
چند خواهى پيرهن از بهر تن
|
تن رها كن تا نخواهى پيرهن
|
آب پرستى يا مذهب آب پرستى در هند
گر چه اين عنوان يعنى آب پرستى براى مردم امروز، باور ناكردنى
است ، ولى آنچه از لابلاى اوراق تاريخ درباره گذشتگان و مردم پيشين
بدست آمده ، روشنگر اين مطلب است كه بشر، روزى بر اين باور بوده ، و آب
را به عنوان يكى از مظاهر پر قدرت جهان مى شناخته . گويا اين عقيده پس
از طوفان حضرت نوح عليه السلام در اعتقادات مردم راه يافته است .
انسانهاى پيشين از ترس و وحشت حادثه طوفان حضرت نوح عليه السلام
احترامى بس فراوان براى آب قائل شدند و مظهر آن را به صورت مجسمه اى در
آوردند و به عبادت و پرستش آن روى آوردند، و براى جلب رضايت آب قربانى
كردند، عده اى در كشور مصر، رود نيل را عنوان خدائى دادند و مراسم ويژه
اى براى آن بر پا كردند، از جمله اينكه : زيباترين دوشيزه را مى
آراستند و با تشريفات خاصى او را به ساحل رود نيل آورده ، و دختر
بيچاره را به كام امواج دريا مى سپردند، آنگاه به شادى و پايكوبى مى
پرداختند، زيرا بر اين باور بودند كه رود نيل مصدر ارزاق است ، اوست كه
خوردنى ها و پوشيدنيها را در دست دارد، اوست كه مى تواند او را غضب و
خشم باز دارد و دست او را براى اعطاء روزى و رزق فراوان گشاده سازد!
اين روش خرافى تا عصر ظهور اسلام در ميان اقوام مصر رواج كامل داشت و
چون آئين انسان ساز اسلام به مصر راه يافت اين خرافه را از قلوب مردم
آن ديار زدود.(297)
در كشور پهناور هندوستان نيز، گروهى به نام ((آب
پرستان )) وجود دارند كه عبادت و نيايش آب را بر
خود واجب و ضرورى مى دانند، از جمله مراسم مذهبى آنها اين است كه :
بامدادان هنگام طلوع آفتاب ، در كنار دريا يا رودخانه و يا نهر و جوى
رفته و مقدارى آب در كف دست خود برداشته كمى از آن را به طرف راست و
كمى به طرف چپ و مقدارى به طرف آسمان و كمى پشت سر و مقدارى روبروى خود
مى ريزند، و اين در يك نوع مراسم و نيايش مذهبى اين گروه شمرده مى شود،
و اگر دريا يا رودخانه كم آب شود، آنان بر اين عقيده اند كه خداوند از
مردم قهر كرده است در نتيجه براى فرو نشاندن قهر خدا، مانند مصريان
قديم ، دختر بخت برگشته اى را به عنوان عروس دريا، به امواج آب مى
سپارند و اين چنين رضايت خدا را فراهم مى سازند!(298)
شهرستانى در كتاب ملل و نحل
(299) مى گويد: گروهى از مردم هند بر اين باورند كه ان
الماء ملك ... و معه ملائكة و انه اصل كل شى ء و وجود و رشد و بقاء و
پاكيزگى آنچه در جهان هست تماما احتياج به آب دارند و اين فرقه را
((آب پرستان )) خوانند. و
چون براى نيايش آماده مى شوند، خود را عريان نموده و فقط عورت را مى
پوشانند و آنگاه وارد آب شوند و حدود يك ساعت يا دو ساعت يا بيشتر در
آب مانده و مقدارى گل در دست دارند كه آن را برگ برگ كرده ، در آب مى
اندازند، سپس به تسبيح و اوراد مخصوصى مشغول مى شوند، و در موقع بيرون
آمدن از آب ، آب را به حركت درآورده و از آن خارج مى شوند، و پس از
خروج ، به پاس اين موفقيت كه بدست آورده اند، يك سجده انجام مى دهند.
گاوپرستى يا توتم پرستى در هند قديم و امروز
در متون مقدس زردشتيان آمده است كه : در كنار رود مقدس ، دو
دانه روئيد شده ، يكى اين سمت رودخانه و ديگرى آن سمت رودخانه ، از يكى
كيومرث نخستين انسان - پديد آمد، و از ديگرى نخستين گاو. بنابراين در
فلسفه دين زرتشت نخستين آدم با اولين گاو همزاد و همراه است ، و به
همين سبب نقش گاو در مذهب هندو كيش زردشت بسيار مهم تلقى شده است و
آنها بر اين باورند كه گاو توتم آبائى است و جد اعلاى آنان در گاو تجسم
پيدا كرده و تجلى نموده است .
بدين ترتيب ، از اعصار پيشين ، در فكر و انديشه مردم هند، گاو به عنوان
توتم جد اعلاى آنان متمركز شده و امروزه گاو به صورت حيوانى مقدس و
محترم در نزد جمعى از مردم هند تلقى مى شود كه گوشت آن را بر خود حرام
نموده و خوردن آن از گناهان نابخشودنى محسوب مى شود، زيرا توتم مظهر و
تجلى گاه روح جد بزرگ تيره و طائفه شمرده مى شود.(300)
در اين باره دكتر ترابى مى گويد: در آئين هندو، علاوه بر خدايان
فراوانى كه وجود دارند، حيوانات مقدس متعددى مانند بوزينه - ميمون - و
مار و غيره وجود دارند كه در راءس آنها، گاو از همه مقدس تر است ،
مخصوصا گاو ماده كه مقدس ترين حيوانات و مظهر همه خدايان شمرده مى شود،
و به عقيده همه طبقات هند گاو ماده در عالم بالا مقامى والا دارد، و
اين قداست گاو و ارواح اجداد در بين همه پيروان آئين هندو، به هر گروه
و فرقه اى كه منسوب باشند، محترم و معبود مقدس محسوب مى شود، و روى
همين قداست گاو ماده است كه كشتن و خوردن گوشت اين حيوان بمنزله كشتن و
خوردن انسان ، و از گناهان بسيار بزرگ شمرده مى شود، اين عمل خود يكى
از علل دشمنى و جدائى بين هندوها و مسلمانان مى باشد.
در عيد اضحى ، سال 1958 ميلادى در شهر ((ميرت
)) بعضى از مسلمين ، در يك گارى مقدارى از گوشت
هاى قربانى را مى بردند، هندوها به مسلمانان حمله برده و نبردى شديد
ميان آنان رخ داد كه جمعى كشته و گروهى مجروح شدند.(301)
استاد آل اسحاق مى گويد: در آئين هندو علاوه بر خدايان ، به پيروى از
آئين توتميسم ، بعضى از حيوانات مانند گاو ماده كه مظهر كليه آنها است
، و بوزينه و مار و درختان و بعضى از نباتات ، و علاوه بر اينها، رود
گنگ و بعضى از رودخانه هاى ديگر مورد تقديس و نيايش و پرستش است .(302)
در هندوستان احترام گاو به حدى است كه گاهى اگر گاوى در وسط خيابان
بخوابد، صف هاى طويلى از اتومبيل ها و اتوبوس ها تشكيل مى شود بدون
آنكه كسى حق داشته باشد كه گاو را از سر راه مردم حركت دهد و حتى پليس
هم چنين اجازه اى ندارد! تا اينكه خود گاو از سر راه با خيال راحت
برخيزد و راه را براى اتومبيل ها باز كند. بخاطر همين احترام به گاو و
ديگر حيوانات ، گوشت در هندوستان تقريبا كم مصرف مى شود. در هند تقريبا
يكصد و پنجاه ميليون گاو، و چهل ميليون ميمون - بوزينه - وجود دارد، و
يكى از علل نزاع بين هندوها و مسلمانان بر سر كشتن گاو است .(303)
و آقاى سيد هادى خسروشاهى در روزنامه وظيفه سال 1337 (30 بهمن ) بدين
مطلب اشاره كرده اند.
بوزينه پرستى در كشور هندوستان
در كشور هند همانگونه كه گفته شد، خدايان بسيارى وجود دارند كه
يكى از آن خدايان ، بوزينه است ! در بعضى از ايستگاههاى هند به همان
اندازه كه مسافر وجود دارد، ميمون هم ديده مى شود، اين بوزينه هاى
شيطان اغلب به داخل به داخل كوپه هاى قطار آمده ، شخصى را غافلگير
نموده و هر چه گيرشان بيايد با خود مى برند، براى جلوگيرى از اين
كارها، دولت پنجره هاى قطارها را با ميله هاى آهنين مسدود نموده است ،
و مسافران هم ه خاطر مقدس بودن آنها مزاحمت بوزينه ها را تحمل مى كنند
و احدى جراءت آزارشان را ندارد، مساءله وجود ميمون در كشور هندوستان از
مسائل پرماجرا و بغرنج دولت هند است ، گاهى دولت مجبور مى شود هر چند
ماهى آنها را از شهرها گرد آورده و به چنگ هاى دور دست برد، البته اين
كار دولت نيز بر مقدسين هندگران مى آيد.(304)
مارپرستى در كشور هندوستان
همانگونه كه در پيش گفته شد يكى از خدايان مردم هند
((مار)) است كه عنوان
خدايى به اين موجود سمى و خطرناك داده اند و براى آن ارزش زيادى قائل
اند. در خاور دور مانند چين ، درگذشته معابد و عبادتگاههاى فراوان ،
براى مار ديده شده است كه امروز آثار و بقاياى آنها پا برجاست . عبادت
كنندگان مار بر اين باورند كه اين حيوان توتم اين قوم است ، و براى
همين هم آن را پرستش مى كنند. گاهى در كوچه هاى هند بعضى از معركه
گيران در حالى كه بانى مار را به رقص در مى آورند، بعضى از عابرين ، در
برابر آن حيوان ، كرنش و تعظيم مى كنند و به احترام برمى خيزند، اين
افراد همان گروه مارپرستان اند.(305)
پرستش آلت تناسلى در هند
در ميان عده از هندوان ((شيوا ليگا))،
عنوان و علامت آلت تناسلى است . در اين باره سخن فراوان گفته شده است
كه آلت تناسلى مورد پرستش عده اى است ولى آيا اين پرستش به آلت تناسلى
مردان است يا در مورد آلت تناسلى زنان هم چنين باورى هست ؟ بدرستى روشن
نيست . بنا به روايتى ، زنالت آلت مردان و مردان آلت زنان را مى پرستند
چه آنكه در معبد ((مندير))
مجسمه آلت مرد و زن در حال آميزش ، آويزان شده و مورد ستايش هر دو گروه
مى باشد.(306)
در اين رابطه يكى از دوستان كه به كشور تايلند سفر كرده بود، داستانى
را از گروه آلت پرستان آن كشور براى ما اينگونه روايت مى كرد:
((در يكى از روزها به اتفاق چند نفر از دوستان
براى گردش از محل سكونت بيرون آمديم . در يكى از خيابانهاى پرجمعيت به
يك ساختمان بسيار زيبا و پر شكوه رسيديم كه جمعيت فراوانى داخل و خارج
مى شدند، از ماءموران دولتى كه براى محافظت در آنجا در گردش بوند جويا
شديم ، معلوم شد كه ورود براى عموم آزاد است . به اتفاق همراهان به
درون ساختمان رفتيم . داخل آن بسيار حيرت انگيز بود، زيرا شكل آلت مرد
را از سنگ مرمر تراشيده و سر آن را با طلاى زرد و سفيد زينت داده
بودند، گروهى بدور آن گرد آمده و زمزمه اى مى كردند، و گاهى به حالت
احترام سر خود را فرو مى آوردند، و دو دست خود را بر هم نهاده و نزديك
صورت مى گرفتند، و آنگاه آهسته آهسته با قدم هاى شمرده ، به طرف آلت
رفته و با دستان خود آن را لمس مى كردند و به صورت و بدن خود مى
كشيدند، توجه زنان بيشتر بود! از شخصى درباره اين مراسم سؤ ال كردم ،
او كه مردى آگاه بود گفت : اين مذهب آلت پرستى از چند صد سال پيش از
كشور هند بوسيله بعضى از بازرگانان آن ديار به اين سرزمين راه يافته و
هم اكنون . هزاران نفر از مرد و زن اين كشور بدين عقيده اند، و هر روز
عده زيادى به اين معبد وارد شده و مراسم را انجام مى دهد و اكثر زائرين
، زنان و دختران مى باشند. زنان براى باردار شدن و و دوشيزگان براى دست
يابى به ازدواج يا پسران دلخواه خود، به اين مجسمه توسل مى جويند! و در
ديگر شهرهاى تايلند نيز عده اى بر اين عقيده و باورند.))
پيدايش آئين هندو از ودا
آئين هندو كه تا اين زمان در هندوستان رواج كامل دارد، پيروان
اين كيش از ديگر پيروان اديان موجود در هندوستان بيشتر است . گرچه
تاريخ دقيق تحول برهمنى به آئين هندو كاملا روشن نيست ولى بطور تقريب
ظهور آئين هندو مقارن قرن اول ميلادى است .
پيروان اين آيئن در حالى كه روش و افكار توحيدى ، و وحدت وجودى و وحدت
موجودى ، و رياضت و رهبانيت به منظور تزكيه نفس و وصول به مبداء در سر
مى پرورانند، در عين حال تعريف و شناسائى روشن و دقيق از اين كيش ،
بسيار سخت و مشكل است . اين فرقه در عين اينكه مشركند موحدند! و در
حالى كه خدايان گوناگون را عبادت مى كنند، به وجودى قاهر كه علت العلل
موجودات و ما فوق همه خدايان و ازلى و ابدى و بدور از هر گونه نقص است
، عقيده دارند. و بر اين باورند كه چون ((رب
اعلى )) قابل درك مغزها و عقول نبوده حقيقت خود
را به مصلحت عالم در سه مظهر متجلى نموده است :
1 مظهر خالقيت ، در برهما او خالق اين جهان است .
2 مظهر محافظت ، در ويشنو كه او حافظ و نگهبان موجودات اين جهان است .
3 مظهر قاهريت ، در شيوا كه او در رابطه با ميراندن و فناء كردن و
معدوم نمودن اين جهان است .
اين سه مظهر خدايى ، بنابر مصالحى گاهى در ظهور و يا اداره امور كوتاهى
مى ورزند، لذا سه خداى ديگر دست بكار مى شوند كه هر يك از آن خدايان
عنوان و سمت و قدرتى دارند مانند: راما، كريشنا و ياگانش خداى عقل و
حكمت و مانند آن . خلاصه اينكه ، داستان خدا يا خدايان در آئين هندو و
در سه مظهر تجلى مى كند
1 برهما خالق جهان
2 ويشنو حافظ جهان
3 شيوا نابود كننده جهان
بنابر اعتقاد هندوان ، برهما پس از پديد آوردن اين جهان از دخالت در
امور عالم دست كشيده و زمام امور جهان را به ((ويشنو))
و ((شيوا)) سپرده است .
ويشنو، خداى زندگى و بقاء و شيوا، خداى كون و فساد و مرگ شد. ويشنو در
معابد و بت خانه هاى هند، به اشكال گوناگون ترسيم شد و در اطراف او
همواره تصويرى از ماده گاو و مرغى به نام ((كاوا))
كه به آفتاب منسوب است همراه مى باشد.
هندوان بر اين باورند كه تاكنون ((ويشنو))
بارها و بارها تجسم يافته و به اشكال گوناگون در آمده است تا از اين
رهگذر جهان را نجات دهد. و اين اشكال و تصاوير كه ويشنو در قالب آنها
مجسم شده ، صورت ماهى ، صورت خرچنگ ، صورت گراز، صورت آدمى ، صورت
انسانى قد كوتاه ، صورت پاراسو و صورت را ما و صورت كريشنا مى باشد كه
هشتمين تجسم دوره تناسخى ويشنو است .
از خدايان ديگر كه در بين هندوان مشهور است و هنوز هم مجسمه او را در
بازار خريد و فروش مى كنند كريشنا است كه هندوان آن را بصورت خدايى سيه
چرده كه در بين چوپانان در حال نى زدن است تصوير مى كنند. از ديدگاه
هندوان ، كريشنا سيزده يا شانزده هزار معشوقه دلباخته دارد! كه وى آنان
را به تسليم و رضا و نيكوكارى سفارش كرده است .
و اما ((ويشنو)) نيز
ادوار تناسلى بسيارى را پشت سر نهاده و پرستندگان فراوانى دارد كه آن
را آخرين جلوه و تجسم بودا خوانند.
و اما ((شيوا)) كه خداى
كون و فساد و آفرينش و مرگ است ، داراى مظهرى است به نام
((لينگا)) كه مجسمه او را
به شكل آلت تناسلى مرد ترسيم كرده اند و هميشه ((شيوا))
و ((لنگا)) در افوه با هم
دلبستگى دارند و لذا مردم هند به شيوا ((شيوالنگا))
مى گويند و شيوا غالبا با دو خداى خون آشام ديگر بنام
((دوگا)) و ((گالى
)) شريك و همكار تلقى مى شود.
در بتخانه هندوان ، مجسمه شيوا را به گونه اى مجسم كرده اند كه داراى
سه چشم و گردن بندى از طلاهاى مردگان و برگرداگرد او مار و افعى پيچيده
است و در بعضى از محل ها مجسمه او را به شكل نيمى زن و نيمى مرد، ترسيم
كرده اند، و شيوا چون خداى تخريب كمتر است ، و از طرفى چون
((ويشنو)) خداى عاطفه و
مهربانى است ، طرافدارنش از جهت اينكه مراسم عبادى او با رياضت هاى
شاقه و مشكل همراه است ، او نيز طرافدارانش را از دست مى دهد. امروزه
شهر ((بنارس )) محل
طرفداران ويشنو شناخته شده است .
هندوان ، شهر بنارس را قبله خود دانند و اين شهر را ((ناف
عالم )) خوانند كه تاريخ قدمت آن به قرن دهم پيش
از ميلاد منتهى مى شود. در اين شهر، دوهزار بت خانه ، و چندين هزار بت
و مجسمه ، و صدها گاو مقدس ، و بوزينگان مقدس و مراكز مخصوص غسل و
تطهير، و اماكن ويژه سوزاندن اجساد مردگان وجود دارد كه مانند آن در
هيچ نقطه جهان نيست .
رودخانه معروف گنگ ك در نظر هندوان بسيار مقدس است و ان را مادر همه
آبهاى جهان گويند، و برخى مقدسان هند، جز اين آب نمى نوشند. رياضت و
تزكيه نفس برجسته ترين مراسم عبادى گروه هندوان است و از اين رهگذر
علاقه مادى را از دل بيرون مى كنند و در پرتو رياضت و سكون نفس و تفكر
و فرورفتن در خود، به گمان خود، به كشف ذات لايتناهى دست مى يابند.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه : در آئين برهمنى دو موضوعليه السلام
مهم و قابل توجه است ؛ يكى موضوع ((كرما))
و ديگرى ((تناسخ ))، كه
اين دو در آئين هندو به همان قوت خود، باقى مانده است . پيروان كيش
هندو كوشش فراوان دارند تا اعمال و كارهاى عبادى خود را هر چه بهتر
انجام دهند تا به آن مقام دست يابند و ديگر حالت تناسخ براى آنان پيش
نيايد و لااقل در حيات نوين خود، به صورت و جسم انسانى ظاهر شوند و به
صورت حيوان پست در نيايند.
هندوان مراسم سوزاندن اجساد مردگان و ريختن خاكسترهاى اجساد آنان در
رود مقدس گنگ ، و نيز مراسم عزادارى را به بهترين وجه انجام مى دهند تا
در هنگام تجديد حيات ، مردگان به بهترين صورت ظاهر شوند. البته كيش
فرقه هندوان به حالت نخستين خود باقى نماند و همچون بيشتر اديان و
مذاهب كشور هند، داراى شاخه هاى فراوانى شد كه از ميان همه آنها به
معرفى سه مذهب كه معروف ترند مى پردازيم : 1 مذهب براهما ساج 2 مذهب
آريا ساج 3 مذهب بهاگيتى . دو مذهب براهما ساج و آريا ساج در قرن 19
ميلادى پديد آمدند و اصول براهما ساج تركيبى از آئين ويشنوئيسم و
مسيحيت بودائى است كه مذهب آريا ساج در بعضى از اصول با آن اختلاف
دارد. و اما فرقه بهاگيتى نيز در قرن اخير بوجود آمده است و اصول ان
تركيبى از تعاليم اسلام و تصوف و آئين هندو است ، و تا اندازه اى رنگ
وحدت وجودى هندوان را دارد. بهاگيتى به معناى ((پارسائى
)) آمده است و پيروان اين گروه معتقد به خداى
يكتايند و خود را عاشق او مى دانند و اتحاد و عرفان را مايه نجات مى
دانند، و بر اين باورند كه هر كس خود را گم كند، او را مى جويد.
بزرگترين رهبر اين فرقه ((رامانده
)) نام دارد.(307)
و در مورد آئين سيك ، ما از پيش ، به اندازه لازم توضيح داديم .
اماكن و عبادتگاههاى مردم هند در آن كشور پهناور
سخن ابن نديم در اين باره
درباره مراكز و عبادتگاههاى هندوان و بت هاى آنان ابن نديم چنين
گويد: گروهى از متكلمان گفته اند كه يحيى بن خالد بر مكى يك نفر را به
هندوستان گسيل داشت تا مقدارى ازدواجاتى كه در آن سامان موجود است ،
برايش بياورد و ضمنا از مذاهب و اديان مردم آن سرزمين آنچه اطلاع حاصل
كرد بنويسد. محمد بن اسحاق گويد: در عصر طلائى اسلام يحيى بن خالد بر
مكى و گروه برمكيان درباره شناسائى هند و آنچه مربوط به حكيمان آن
سامان بود، كوشش فراوان از خود نشان دادند كه از آن جمله معرفى نام
عبادتگاههاى هنديان در كشورشان بود.
يكى از بزرگترين عبادتگاهها در شهر ((مانگير))
كه امروز به آن مالخد گويند واقع است ، كه در پايتخت بلهرا و در جنوب
گلبرگه حيدرآباد مى باشد. اين شهر كه طولش يك فرسنگ بوده در بتخانه اش
2000 بت از بودا كه همه مزين به جواهرات قيمتى هستند وجود دارد كه قسمت
اعظم آنها از طلا و نقره و مس و عاج و آهن و سنگهاى جواهر نشان است و
هر ساله پادشاه ، سواره يا پياده به انجا مى آيد. در ميان انها، بتى از
طلا به بلندى دوازده ذراع بر تختى از طلا در ميان گنبد طلائى نشسته و
با سنگهاى سفيد و دانه هاى ياقوت قرمز و زرد و كبود و سبز مزين گرديده
و مردم براى اين بت قربانيهائى دارند كه بيشتر آنها از آدميان مى باشند
و اين كار در يكى از روزهاى معين ، انجام مى شود.
بتكده شهر مولتان
در شهر مولتان خانه اى وجود دارد كه يكى از خانه هاى هفتگانه
جهان است . در آن خانه ، بتى از آهن به درازى هفت ذراع وجود دارد كه در
ميان گنبدى كه نيروى مغناطيسى در اطراف آن بكار رفته و با نيروى مساوى
و برابر آنرا نگاهداشته ، قرار دارد و هنديان از دور و نزديك به زيارتش
مى شتابند. در اطراف اين بت و كوه بلند آن ، زاهدان و عابدان خانه
هاى فراوان ساخته اند. زائران اين بت زيادند بطورى كه هيچگاه اطراف آن
از زائران عاشق و شيفته اش خالى نيست و جاهاى مخصوصى براى قربانى در
نظر گرفته شده كه در آنجا، مراسم قربانى انجام مى گيرد.
دو بت ديگر به نام هاى ((جنبكت
)) و ((زنبكت ))
كه بر يكى از كوهها در آن قسمت كنده شده است ، از دور ديده مى شوند و
مردم براى زيارت به آنجا مى روند. آنان همراه با قربانى هاشان از
دورترين نقطه همين كه چشمشان به آن دو بت مى افتد، جهت احترام و تعظيم
، سر را فرود مى آورند، و اگر فراموششان شود، از آن محل باز گرديده و
به مكان اول آمده ، از آنجا تعظيم و تكريم را بجا مى آورند. در تاريخ
مولتان آمده است كه در پاى آن دو بت به اندازه اى خون ريخته مى شود كه
انسان را به حيرت مى اندازد، پس نمى توان عظمت آن بتان را كوچك شمرد و
گاهى تا حدود 5000 نفر يا بيشتر افراد خود را در آنجا قربانى كرده اند!
بتخانه شهر باميان هند
بايمان به كسر ميم نام شهرى است كه بين بلخ و هرات و غزنه واقع
شده است ، اين شهر تا بلخ ده منزل ده منزل و تا غزنه هشت منزل است . در
آنجا بتخانه اى است كه وقتى كه يعقوب ليث صفارى در فتح هندوستان بدان
شهر رسيد از آن بتخانه تمثالهائى به مدية السلام فرستاد. محل آن بتخانه
وسيع و بزرگ است و در آنجا بت هاى جواهر نشان فراوانى وجود دارد،
زاهدان و عابدان بدانجا براى زيارت روى مى آورند. اعراب چون آنجا را
متصرف شدند، يكصد لنگه طلا به وزن چهار صد رطل از آنجا ربودند. ابو دلف
ينبوعى كه يكى از جهانگردان است مى گويد: خانه طلا، طول و عرضش ، هفت
ذراع و ارتفاعش دوازده ذراع و مرصع به جواهرات گوناگون بود و
مرواريدهايى كه در آنجا بكار رفته بود هر كدام به اندازه يك تخم مرغ مى
شد.(308)
عبادت بت بد در هندوستان
يكى از بتان در كشور هندوستان ، بت بد است كه مردم هند عقايد
گوناگونى درباره آن دارند، گروهى آنرا تمثال پروردگار دانند، و قومى آن
را فرستاده خدا خوانند، و جمعى آن را، ديوى از ديوها گويند، و بعضى
آنرا فرشته اى از فرشتگان نامند. و طائفه اى آن را بشر خوانند، و عده
اى بد را بودا حكيم گفته اند.
هر يك از گروههاى مردم روش ويژه اى در نحوه عبادت بد دارند و بد اسم
جنس بت از هر نوعى از بتها مى باشد. و از صفات بد جلوه انسانى اوست كه
بر تختى جلوس كرده و در حالى كه برهنه است ، خنده بر لبهايش ديده مى
شود. و در همه خانه ها تمثالى از او وجود دارد كه بر حسب استطاعت مالى
افراد، از چيزهاى گوناگون همچون طلا، نقره ، مس ، سنگ يا چوب ، ساخته
شده است و در برابرش تعظيم و كرنش مى كنند، و گويا بت شهر مولتان صورتى
بدينگونه دارد كه مورد پرستش و عبادت مردم آن ديار است .(309)
بت مهاكاليان در كشور هندوستان
اين بت كه چهار دست دارد، رنگش آسمانگون ، موى سرش پرپشت ،
دندانهايش نمايان و شكمش برهنه ، و بر پشتش پوستى از فيل قرار دارد كه
خون از آن مى چكد، و پوست دو دست فيلى در جلوش گره خورده است ، در يكى
از دستهايش افعى بزرگى است كه دهان را باز كرده و در دست ديگرش يك عصا،
و در دست سوم ، يك جمجمه انسان ، و دست چهارم را بلند كرده و در
گوشهايش دو مار همچو گوشواره ، حلقه زده ، و نيز به دور بدنش ، دو مار
بزرگ پيچيده ، و بر سرش ديهيمى از كاسه سر انسان و گردن بندى هم از آن
در گردن دارد، و مردم آن محل ، آنرا عفريتى از شياطين مى گويند كه
شايسته و سزاوار ستايش و نيايش است .
مهاكال داراى خصائل خوب و بد است ، هم عطا دارد و هم ندارد، هم كارها
را آسان نمايد و هم مشكل سازد.(310)
فرقه دنيكيان در هندوستان
اين گروه آفتاب را مى پرستند، و بتى كه دارند بر گردونه سوار
است كه چهار اسب بجاى چرخ دارد، و در دست اين بت ، جواهر سرخ رنگى
نهاده شده ، و اينان بر اين باورند كه آفتاب فرشته فرشتگان و سزاوار
نيايش و سجده است . پرستندگان بت ، دنيكيان ، در حالى كه باز ساز و
طنبور مشغول اند، گرد او مى گردند و او را سجده مى كنند، و در هر روز
سه بار او را عبادت و ستايش مى نمايند، و دردمندان و بيماران و جذاميان
و افراد پيس و فالج ، و ديگر بيماران ، فراوان گرد ان بت جمع مى شوند و
شب ها در آنجا مى خوابند و به ذكر و سجده و ناله و زارى مشغول مى شوند،
تا آن بت آنان را شفا بخشد! گاهى بت در خواب با بيمار سخن مى گويد و او
را به شفا گرفتن خبر مى دهد و به بيمار هم احساس بهبودى دست مى دهد و
سرانجام با شادى و خرمى آن بت را ترك نموده و به شهر و آبادى خود
رهسپار مى گردد.(311)
|