تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد اول
عبداللّه مبلغى آبادانى
- ۵ -
تفكر نژاد و سرزمين برتر؛
آئين شين تو به مرور زمان داراى
مبادى و آداب شد. اين آئين مايه هاى ناسيوناليستى و نژادپرستانه
بسيار قوى دارد. آئين شين تو در طول تاريخ پشتوانه بسيار مستحكمى
در حفظ استقلال و تحكيم قدرت سياسى ژاپن داشته و دارد. فرمان
امپراطور، فرمان خدا بوده است . وجب به وجب سرزمين ژاپن مقدس است ،
چرا كه جزاير ژاپن آفريده ويژه خدايان است . و تمام قلمرو ژاپن
توسط دو خداى نر و ماده : ((ايزاناگى
)) و ((ايزانامى
)) خلق شده است . در مجمع الجزاير ژاپن
((خداى نر)) غوطه ور
شد و اين باور به دست آمد كه بايد مردم ژاپن هر سال غسل مذهبى به
جاى آورند. وقتى خداى نر (ايزاناگى ) از دريا بدر آمد، از گوشه چشم
چپ خود بزرگترين خدايان را بوجود آورد كه او را ((اماتراسو))
گويند و اين بزرگترين حادثه جهان خلقت است . وى بار ديگر به دريا
فرو رفت تا غسل كند و وقتى در آمد، از گوشه چشم چپ خود خداى ديگرى
به نام ((توكى يومى ))
(خداى ماه ) راخلق كرد. از گلوگاه او خداى ديگرى به نام سوسانوو و
(خداى طوفان ) پديد آمد. اين خدايان سه گانه در آسمان بر تخت جلال
و جبروت و عظمت و خدائى تكيه زدند و حكومت آغاز كردند. مذهب مردم
ژاپن ، مجموعه اى از اعتقاد به مظاهر طبيعت و اطاعت مطلق از
فرمانروايان و عقيده به سحر و جادو و احترام به ((تابو))
و ايمان به مبادى بسيار ساده ساخته ذهنيت خودشان است . آنان روباه
را فرستاده خدايان آسمانى مى دانستند و مورد پرستش قرار مى دادند.
گروهى روباه را كلان اجداد خود مى دانستند. و اين نمودهائى از وجود
مذهب بدوى باستانى ((فتيش ))
در ميان اقوام ژاپنى است . در نظر آنان ، ((تير
و كمان )) مقدس بود و آن را مانند مظهر
خدايان عبادت مى كردند و اين عين ((فتيش
پرستى )) است .(132)
مناسك و مراسم ؛
1 تقديس خانواده ؛ در آئين شين تو؛ كانون خانواده خود يك
مذهب است كه بايد به اصول اخلاقى خانواده در آئين شين تو مؤ من و
عامل بود. 2 تقديس مردگان ، يكى از ضروريات آئين شين تو، احترام
مردگان است و جلب مطلق رضايت آنان . جلب رضا آنان در انجام وظايف
خانوادگى ، اجتماعى و پرستش امپراطور ممكن است . 3 تعصد به اصول
اخلاقى ؛ ژاپنى ها بايد پاكدامن ، راستگو، درستكار، شجاع و...باشد.
4 تعليم و تربيت فرزندان ؛ اين امر ضامن بقاء خانواده است . 5
نظافت ؛ از واجبات مذهبى است ، براى ورود به معابد، هر ژاپنى بايد
پاك باشد. 6 خواندن اوراد و اذكار سحرآميز، بر هر ژاپنى لازم است .
7 رقص و آواز خوانى ؛ بايد اين امر توسط دوشيزگان اجرا شود كه لازم
و ضرورى است . 8 تقديم هدايا به خدايان ؛ اين عمل از واجبات شين تو
است كه بايد در معابد گذاشته شود. 9 برترى نژاد و سرزمين ؛ عقيده
به اينكه مردم ژاپن فرزندان دو خداى نر و ماده (ايزانامى و
ايزاناگى ) هستند و قلمرو ژاپن توسط اين دو خدا خلق شده ، از
واجبات و ضروريات دين ژاپن است . 10 پرستش امپراطور؛ اعتقاد به
اينكه ((زيم لو)) در
سال 660 ق .م امپراطور ژاپن نوه آن الهه بر مسند فرمانروايى جهان
نشست كه سال مزبور مبداء تاريخ ژاپن گرديد، و ميكادو امپراطور ژاپن
از نسل اين الهه بايد پرستيده شود، از ضروريات مذهب شين تو است .(133)
پيدايش آئين جديدى به نام ((ماهايانا))
در سال 523 ميلادى توانست خود را با محيط و مردم ژاپن سازش دهد، بر
خلاف آئين صادراتى كنفوسيوس كه مردم ژاپن را خوش نيامد. آئين
((ماهايانا)) اهداف
سياسى امپراطورى ژاپن رابرآورد و لذا پيشرفت قابل توجهى نمود و حتى
مذاهب جديدى از آن پديدار شد. يكى از شاخه هاى اصلى اين مذهب ،
مذهب معروف ((ژودوشين تو))
است كه شين ران مؤ سس آن بود. در اين مذهب جديد انشعابى ، بسيارى
از تعاليم سخت مذهب ((ماهايانا))
و سختگيريهاى آئين ((بودا))
حذف شد و مقام زنان راكه وضع منحط و رفت بارى داشتند، سرو سامان
داده و آنان را ارتقاء بخشيد. رهبانيت و زيارت معابد را الغا نمود،
لذا به ((لوتر)) ژاپن
مشهور گرديد.
مذهب ماهايانا عقايد تسلى بخش ، بهشت و دوزخ و خدايان فراوانى
اضافه بر آنچه در گذشته بود. با خود آورد. در اين مذهب انشعابى ،
نيايش به ارواح مردگان از آئين فتيش قديم با تصرفاتى پذيرفته شد.
قول به تناسخ و حلول (به مدت يكصد سال در حالت كامى ) جزء باورها
شد. در طى اين مدت ، ارواح مى توانند از زندگان حمايت كرده و در
سرنوشت آنان مؤ ثر باشند. ماهايانا عقيده به بهشت را ابداع كرد،
حال آنكه چنين باورى در آئين بودا اساسا وجود نداشت . مذهب
ماهايانا به 128 دوزخ گوناگون و يك جهان ويژه براى پارسايان كه بر
اثر تقواى مكرر به مقام خدائى رسيده و مى توانند فيوضاتى به بشر
برسانند، قائل شد. به تدريج بين آئين ((شين
تو)) و مذهب ((ماهايانا))
يك نوع وحدت پديد آمد و سرانجام ((شين توى
قديم )) در مذهب ((ماهايانا))
هضم گرديد. اين انحلال دقيقا به خاطر فقدان فلسفه مدون و احكام
لازم بود.
روحانيت مذهب شين تو؛
با گذشت زمان و ريشه دار شدن مذهب ماهايانا در كشور ژاپن ،
قدرت روحانيون اين مذهب به تدريج گسترش يافت و ابداعات و انحرافات
زيادى توسط آنان رواج گرفت . روحانيون به خريد و فروش گناهان
پرداختند و خريد و فروش عمر و افزايش آن از ابتكارات روحانيت شين
تو يا ماهاياناى جديد گرديد. پدران ژاپنى براى تقرب به درگاه
خدايان ، پسران خود را به پيشوايان (روحانيون ) مى فروختند. اين
سنت از ديرباز در ميان مردم ژاپن رايج بود و در اواخر قرن هفدهم
ممنوع گرديد. اين كودكان در خدمت روحانيون ((ماهايانا))
لباس زنان را مى پوشيده و به زشت ترين كارها (لواط و...) واداشته
مى شدند. و اين آغاز انحطاط اخلاقى ژاپن بود. در سال 1549 ميلادى
كه مذهب ((كاتوليك ))
در ژاپن راه يافت ، مورد استقبال بسيار قرار گرفت ، علت پذيرش مذهب
كاتوليك ، اراده امپراطوران ژاپن بود كه بدان وسيله مى خواستند از
نفوذ روحانيت ((ماهايانا))
كه در تمام مسائل كشور دخالت مى كردند، بكاهند.در سال 1852 ميلادى
امپراطوران ژاپن كه زير نفوذ روحانيون ماهايانا قرار داشتند، از
تبليغ مذهب كاتوليك جلوگيرى كردند و آزار و شكنجه مسيحيان ژاپن
آغاز گرديد كه عده فراوانى از آنان كشته و يا اخراج شدند. مذهب
ماهايانا پشتوانه خوبى براى بسط امپراطورى و تحكيم قدرت سياسى
امپراطوران بود؛ زيرا در اين مذهب مقامى خدائى داشتند. ادغام دو
مذهب ((ماهايانا)) و
((شينتو))، آئين
((شين تو)) را پديد
آورد. اين مذهب توسط امپراطوران ، مذهب رسمى ژاپن اعلام شد. با
انحلال مذهب ماهايانا، روحانيون قدرت و نفوذ خود را از دست دادند.
اما امروز مذهب ((ماهايانا))
دومين مذهب رسمى كشور است و در برخى شهرها و اكثر روستاهاى ژاپن
رواج كامل دارد.(134)
((شين تو))
جديد؛ عقايد و احكام
تحول و تغيير در اين مذهب از خدايان آغاز شد؛ يعنى انتقال
اعتقاد از خدايان عرضى به خدايان طولى . از ميان آن همه خداى طولى
، فقط سه خدا را برگزيده شدند: ((آمانو))،
((موناكانوسى ))،
((نوكامى )). اين سه
خدا بر ديگر خدايان اشرف و افضل شدند. تحول ديگر عقيده خاصى به
((بهشت و جهنم ))،
اعمال خير و شر، پاداش و كيفر و...بود. نيكوكاران زرد پوست پس از
مرگ در بهشت مخصوص ژاپنى ها جاى مى گيرند و بدكاران در جهنم كه
نوعى زير زمين است ، بدون وسائل معيشت ، در آن معذب مى شوند. اصول
عقايد و تعاليم اخلاقى مذهب ((شين تو))ى
جديد عبارت است از: تقديس ارواح نياكان و ستايش آنها و ستايش و
احترام امپراطور كه نوه خداى خورشيد و نژاد آسمانى ژاپن است .
همچنين ژاپنى ها موظف هستند كه تمام مردم جهان را زير فرمان خود در
آوردند، زيرا بر همه انسانها برترى و شرافت دارند.
كانون خانواده مقدس است و خانه خود يك معبد است :
پدر مى تواند فرزندانش را بفروشد و يا كيفر دهد و بكشد.
زنان بايد در برابر شوهران هرزه و وحشى و پليد، با ملاطفت رفتار
كنند و در همه حالات تابع شوهر باشند. دختران از ارث محروم اند. به
دليل وجود نظام پدر سالارى مردان حق داشتند زنان خود را به اماكن
فساد بفروشند.
اوراد و اذكار: اوراد سحرآميزى كه از اعصار گذشته باقى مانده .
تقديم هدايا به خداى خدايان : هدايايى مثل برنج و ميوه و ماهى .
رقص توسط دختران در ضمن عبادات مذهبى با روش خاصى .
اساطير و خرافات ؛
در آئين ((شين تو))،
بيش از هر مذهبى ديگر خرافات وجود دارد: دريافت خوبى و بدى ها به
وسيله سوزاندن استخوان گوزنها يا كاسه لاك پشت و مطالعه خطوط لاك
لاك پشت . با اين كار سرنوشت زندگى فرد در آينده روشن مى گرديد.
ضمنا اوقات سفر و ازدواج و... با همين مراسم روشن مى شد. از آنجا
كه مردم ژاپن و پيروان اين مذهب خود را از تبار خداوند مى دانند،
معتقدند كه نيازى به دستورات و احكام معصل ندارند و براى انجام
كارها از فطرت خود الهام مى گيرند. مركز مذهبى شين تو، شهر
((ايسه )) است كه شهر
معابد نام دارد، چرا كه پر از معبد است . شهر ديگرى به نام
((نارا)) وضع مشابهى
دارد. بتخانه ((هزار بودا))
در ژاپن معروف است و در آن مجسمه خدايان بى شمارى با اشكال گوناگون
گردآورى شده است . البته در ژاپن بتخانه هاى بسيارى در شهرها و
روستاها وجود دارد. در سال 1945 ميلادى امپراطورپرستى در ژاپن ملغى
شد؛ ولى هنوز مردم ساده لوح بر اين باور هستند.(135)
يكى از مراسم معروف مذهب شين تو، روش اخلاقى ((پوشيدو))
به معنى ((روش دلاوران ))
است . اين رويه يادگار قرون وسطى است كه به عنوان يك راه و رسم
نظامى در ارتش راه يافت و به تدريج فراگير شد؛ تا آنجا كه مذهب شين
تو را تحت الشعاع قرار داد. ((مراسم پوشيد و))
كه صرفا سرمشق رفتار و كردار سواران و دلاوران بود، در هشت عنوان
خلاصه گرديده است :
1 وفادارى دلاوران و پهلوانان به بزرگان و بالادستان و سرانجام به
امپراطور.
2 حق شناسى ؛ دلاور مردان بايد به ميهن و امپراطور حق شناس
باشند.
3 شجاعت ؛ دلاور مرد بايد در خدمت به امپراطور از ايثار و فداكارى
دريغ نورزد.
4 عدالت ؛ دلاور مرد بايد از مرز عدالت خارج نشود.
5 صداقت ؛ دلاور مرد نبايد از روى ترس دروغ بگويد.
6 عزت نفس ؛ دلاور مرد بايد قوى النفس ، مؤ دب و موقر باشد.
7 استقامت ؛ دلاور مرد بايد صبور و شكيبا باشد.
8 آزادگى ؛ دلاور مرد بايد مرگ عزت مند رابر زندگى ذلت بار ترجيح
دهد.
9 عشق به علم و دانش .
10 مردم دوستى ؛ دلاور بايد هميشه نيكخواه جامعه باشد.(136)
نقوذ مذاهب و اديان بيگانه ؛
دين ، به مثابه آراء، عقايد انسان در تاريخ بشر هيچگاه در
محدوده جغرافيايى و مرزهاى ملى و نژادى ، متوقف نشده و به ديگر
سرزمينها نفوذ كرده است . و در ژاپن نيز اين وضعيت وجود دارد: دين
كنفوسيوس ، كه در چين پديدار شد، در قرن اول ميلادى به ژاپن راه
يافت و مورد استقبال مردم قرار گرفت و تا قرن هفدهم ميلادى نفوذ و
گسترش يافت . دايره نفوذ اين دين وارداتى در ميان كشاورزان بود،
اما اينك كتب مذهبى اين آئين در سراسر ژاپن رايج است و بر فرهنگ آن
ديار تاءثير فراوانى كرده است . دين بودا دين وارداتى ديگرى است كه
از كشور هند به ژاپن راه يافت و هم اكنون دين اكثر مردم ژاپن ،
بودائى است و نقطه مقابل آئين شين تو مى باشد. دين شين تو خدايان
بى شمارى را در محدوده عقايد خود قرار داده ؛ ولى دين بودا از نظر
اصولى و بنيادى اين عقيده را رد كرده و قبول ندارد. شين تو به بقاى
دائمى پس از مرگ ، بدون مجازات گناهكاران و پاداش نيكوكاران ،
معتقد است ، ولى بودا چنين باورى به تناسخ ندارد و كاملا مخالف آن
است .
در قرن هفدهم ميلادى بين اين دو مذهب مغاير، اتحاد و ائتلافى
برقرار شد. به اين صورت كه خدايان بى شمار شين تو مظاهر بودا لقب
گرفتند و بدين سان اين دو دين به هم نزديك شدند.
آئين بودا به پاره اى اعتقادات شين تو در داد و قبول كرد كه مردگان
به مدت يكصد سال در نزد زندگان منزل دارند و بعد براى دريافت پاداش
زندگى جديد آشكار مى گردند.(137)
معابد؛ معابد بودائى در ژاپن با چوب منقش و داراى كنده كاريهاى
بسيار زيبائى است . زيباترين معابد بودائى در شهر توكيو و اطراف آن
قرار دارد. قربانيان جنگ و شهيدان راه وطن در گورستانى مخصوص جاى
ويژه اى دارند و اسامى آنان بر الواحى نوشته شده است .
بودائيان ، به موعظه و اندرزهاى اخلاقى ، تهذيب اخلاق و انجام
مراسمى شبيه فرقه كاتوليك روى مى آورند.(138)
روحانيت ؛ روحانيون ژاپنى (بودا، شين تو و...) به قرائت متون مقدس
مشغول مى شوند، آواز مى خوانند، زانو مى زنند، براى تشريفات
مذهبى ناقوس نواخته مى شود، شمع روشن مى شود، كندر و عود و مشك مى
سوزند، مؤ منين دعا مى كنند و حمايت بودا را طلب مى كنند.(139)
فرجام ؛
در طى قرون متمادى مردم ژاپن از ميان اديان و مذاهب گوناگون
كه به آن ديار راه يافت ، هيچ يك را به طور كامل انتخاب نكردند و
آنچه را قبول كردند، تركيبى بود از سنن باستانى مذهب
((شين تو)) و آئين
((بودا)) كه گاهى با
مكتب اخلاقى دين ((كنفوسيوس
)) در هم آميخته مى شد. در سال 1868 ميلادى كه قدرت واقعى
كشور در اختيار فرزند رب النوع خورشيد ((ميكادو))
امپراطور ژاپن ، قرار گرفت . دين ((شين تو))ى
باستانى دين رسمى كشور اعلان شد و تشكيلات بودائى از دولت جدا
گرديد. در عين حال اكثر مردم از هر دو دين (شين تو و بودا) پيروى
مى كنند و از سال 660 ق . م تا امروز تحولات فراوانى بر اثر
دگرگونيهاى اجتماعى آن كشور پديد آمده و هم اكنون ژاپن در زمينه
صنعت و تكنولوژى جديد با كشورهاى بزرگ و پيش رفته جهان رقابت چشم
گيرى دارد. اين تحول حيرت انگيز و غير قابل انتظار در كشورى كه مهد
خرافات و اساطير بوده و هست ، صرفا پس از آنكه به دكان رهبانان و
كاهنان و روحانيان دغلكار و جاهل پرور ژاپن پايان داده شد و علم و
عقل و آزادى علمى ، هنرى و...روى كار آمد، حاصل شد.
كتاب شناسى ؛
به فارسى : فليسين شاله / تاريخ مختصر اديان بزرگ جان ناس / تاريخ
جامع اديان . براى مقايسه و دريافت انديشه كنفوسيوس . ن . ك :
پاشائى / تاريخ فلسفه چين باستان دين بودا در ژاپن ؛ تعالم شايگان
/ اديان و مكاتب فلسفى هند. 2 جلدى . 1356. تهران . اميركبير.
اديان و مذاهب چين باستان
حفرافياى تاريخى انسانى
تاريخ چين ، از دوران باستان تا زمان معاصر، به درستى روشن
است . بنابراين تاريخ مدون اين كشور مشخص چنين است :
1 پيشينه چين در تاريخ غير مدون در حدود 1766 2205 يا 1557 1989ق .
م است . در اين مقطع از تاريخ باستانى چين ، دودمان شيا بر چين
حكومت مى كرده اند.
2 - دودمان يين يا شانگ در حدود 1027 - 1766 ق .م حكومت داشته اند.
3 - دودمان جو در حدود 481 - 722 ق . م حكومت كرده اند. دوران جنگ
ايالت ها از 250 - 403 ق .م . بوده است .
4 - چين (يا: تسين ) 207 - 221 ق .م م : بنيادگذارى امپراطورى .
دوران امپراطورى ؛
5 - هان اول از 202 ق .م . تا 8 ميلادى
وانگ مانگ از 23 -9 ميلادى .
6 - هان دوم از 220 - 23 ميلادى .
7 - دوران سه كشور:
وى ، 265 - 220 شمال چين .
شو، 263 - 221 چين باخترى .
وو، 280 - 222 جنوب چين .
8 - امپراطورى بزرگ جين يا دزين ، 316 - 265 سراسر چين . 420 - 317
جنوب
چين(16 ايالت در شمال چين ).
9 دودمان هاى جنوبى و شمالى :
پنج دودمان پشت سر هم در جنوب : 589 420 م .
وى شماى ترك ها) و چهار دودمان جانشين آنها در شمال : 581 399 م .
10 دودمان سوئى : 618 581 وحدت دوباره چين .
11 دودمان تانگ : 907 618 م .
12 پنج دودمان و ده كشور: 979 907 م .
13 دودمان سونگ : 1126 960: همه چين . 1279 1127: جنوب چين (سونگ
جنوبى ).
ليائو (گى دان ) 1125 916 (منچوريا).
شيى شيا (دانگود): 1234 1032 (گانسو)، جين (گين )، روجن 1234 1115
در شمال چين .
14 دودمان يوان (مغول ها): 1368 1279 م .: همه چين .
15 دودمان مينگ : 1644 1368 م .
16 دودمان چينگ (تسيگ ): 1912 1644 م .
17 جمهورى 1912 م .
18 جمهورى خلق چين 1949 م .
پيشينه سياسى باستان :
در كتب فيلسوفانى چون كنفوسيوس ، مينوس و مودز و از
((فرزانه شاهان ))
كهن سخن رفته است . بنا به سنت چينى پنج ((فرزانه
)) بودند كه پيش از نخستين بنيادگذار نخستين
دودمان شاهى چين بر آن سرزمين فرمانروائى داشتند. چينيان اين
فرزانگان را ارج مى نهند و بنيادگذار حقيقى تمدن چينى مى دانند.
اين پنج فرزانه عبارتند از:
1 هوانگ دى امپراطور زرد).
2 جوان شو.
3 گو.
4 يائو.
5 شون .
اين پنج فرزانه از يك خانواده نبودند بنياد گذار نخستين دودمان
داستانى ((فرزانه ))
شاه )) است ؛ يعنى شهريارى كه
((دارنده فرزانگى درون و شهريارى بيرون
)) است .
نزد پيروان كنفوسيوس اين شش تن فرزانه شاه بودند:
1 يائو 2 شون 3 يو 4 تانگ 5 ون شاه 6 ووشاه .
چينيان ((يو)) را
بنيادگذار نخستين دودمان داستانى چين ، يعنى ((دودمان
)) مى دانند. ((يو))
را از فرزندان ((هوانگ دى ))
دانسته اند.(140)
اديان ابتدائى چينى ؛
((چين مثل همه ملتهاى ديگر يك دوره
بدويت داشته است ، دوره جامعه هاى قبائلى و ابتدائى . و خود بخود
اديان چينى در اين دوره ، اديان بدوى بوده است ، و همان مسائلى كه
در ((توتميسم ))،
((تابو)) و
((مانا))،
((فتيشيسم )) و
انيميسم به عنوان اديان بدوى در دوره بدويت مطرح كردم ، در تمدن
چين نيز صادق است . يعنى چينيهاى بدوى و ابتدائى در هزار سال تا دو
هزار سال قبل از ميلاد مسيح ، دين روح پرستى ، فتيش پرستى ، تابو
پرستى و توتم پرستى داشته اند...))
(141)
پژوهش محققان تاريخ اديان و مذاهب بر نظريه فوق استوار است ؛
چينيان باستان ابتدا روح پرست بوده اند، يعنى براى تمام اشياء جهان
مادى روح تصور مى كرده اند، ارواح نياكان خود را مؤ ثر در زندگى و
سرنوشت مى دانسته اند، سلطان عالم بالا را مى ستودند و يا به
((تائو))، حاكم بر
هستى و كليه اشياء، عقيده داشتند و يا به تى ين يا آسمان متوجه
بودند. منظور از تائو آفريدگار جهان بود. و اين نوعى توحيد بدوى
است كه در عقايد باستانى چين ديده مى شود. در عين حال وجود خدايان
گوناگون و پرستش آسمان و... در ميان عقايد چينيان مشهود است ؛
پرستش آسمان به عنوان مبداء نعمتها، پرستش باد و رعد، درخت و كوه ،
اژدها و مار و... خداى افلاك به نام ((شانك
تى )) داراى حاكميت مطلق بر جهان بود كه هر
ساله خاقان چين با تشريفات ويژه ائى در مذبح آسمان براى او قربانى
مى كرد. خدايان چينى به صورت طولى ((هنوته
ايسم )) مورد ستايش و پرستش قرار مى گرفتند.
خداى آسمان و خداى افلاك ساخته ذهن امپراطوران چين بوده تا از اين
راه خود را خليفه خداى آسمان و فرزند او به رعايا معرفى كنند و بر
استحكام قدرت سياسى خود بيفزايند. آئين چينى بطور كلى بنا به تحقيق
محققان داراى سه مرحله طولى است :
-1 اءى ن ق ة ى م چين كه عقايد بوميان آن سامان است و پر از خدايان
متعدد و مختلف مى باشد.
2 آئين تائو يا تائوئيسم كه لائوتسه آن را به صورت خاصى اراست و
پرداخت .
3 آئين كنفوسيوس .
اديان سه گانه چين باستان ؛
پرستش ارواح و خدايان فراوان
اديان و عقايد باستانى چينيان از آغاز تا ظهور
((لائوتسه )) و
((كنفوسيوس )) كه
همزمان در حدود قرن ششم قبل از ميلاد زندگى مى كردند، آن گونه كه
گذشت ، ابتدا بر پرستش ارواح و خدايان فراوان دور مى زد. خداى مذكر
((شانك تى )) نام
داشت كه وظيفه او كيفر و پاداش افراد در اين جهان بود. خداى مؤ
نث ((هاتن )) نام
داشت . اين دو خدا، خدايان امپراطوران چين بوده است . روح پرستى
بعد ديگر عقايد باستانى چين بوده است ؛ ارواح نياكان به يارى
فرزندان مى آمده و در امور زندگى آنان مؤ ثر بوده است ؛ و بايد
رضايت ارواح را با پرستش و نيايش آنان جلب نمود. در پرستش ارواح
نياكان بايد ترتيب خاصى رعايت مى شد؛ ابتدا ارواح اجداد مادرى و
سپس ارواح نياكان پدرى پرستيده مى شد.(142)
چينيان بر اين باور بودند كه آسمان يعنى پروردگار؛ و اين خدا خودش
چيزى نمى گويد، بلكه كسى را ماءمور مى كند كه فرامين و دستوراتش
را در ميان جوامع بشرى رواج دهد و اين امپراطور است كه فرستاده و
ماءمور خداى آسمان مى باشد و فرزند خدا آسمان نيز هست . بدين سان ،
امپراطور، فرزند، نماينده و فرستاده آسمانى خدا بود كه فرمانش از
دو جهت مطاع بود
(143). و اين است كه وقتى قدرت سياسى و روحانى با
هم جمع مى شوند، استبداد دينى كه بدترين شكل استبداد سياسى است ،
بر جامعه حاكم مى شود.
خدايان نر و ماده ؛
اقوام چينى باستان بر اين عقيده بودند كه در جهان دو اصل
حكومت مى كند؛ يكى : نر يا مثبت يا نور، و ديگرى : ماده يا منفى يا
تاريكى . تا زمانى كه اين دو نيروى متضاد با هم هماهنگ هستند، امور
جهان بر محور رضايت و خوشبختى جامعه دور مى زند. با دگرگونى در
تعادل اين دو نيرو، جهان نيز با تحولات و دگرگونى هاى خطرناكى
مواجه مى گردد. اگر جامعه بخواهد اين خدايان دوگانه كه در وجود
آدمى و نيز ديگر موجودات ، هماهنگى ايجاد مى كنند براى هميشه
هماهنگ باشند، بايد تائو (نظم عمومى و كلى جهان ) خود را در حد
اعتدال قرار دهد تا از هر گونه ناگوارى و شر و رنج در امان باشد.
خداى مذكر عامل خير و بركت ، ((يانگ
)) نام دارد و خداى ماده ((بين
)) عامل انفعال و سكون مى باشد. آسمان را
((يانگ )) و زمين را
((يين ))، تابستان و
گرما را ((يانگ )) و
زمستان و رطوبت و سطح داخل اشياء را ((يين
)) مى گويند. از اين رهگذار بود كه مذهب و
فلسفه دو آليسم (ثنويت و دو گانه پرستى ) در ميان مردم چين باستان
رواج يافت كه به تدريچ پلى ته ايسم (چند خدائى ) جاى آن را گرفت و
خداى باران ، خداى محصولات كشاورزى خداى برف ، خداى آتش و...
پديدار شدند(144)
روح پرستى ؛
همان طور كه ذكر شد، يكى ديگر از ابعاد عقايد باستانى چين
پرستى ارواح نياكان بود. پرستش ارواح نياكان بعدها تبديل به پرستش
ارواح شوهران براى ((زنان ))
گرديد؛ به استثناى شاهان و امپراطوران چين كه خداى آسمان را فرزندى
و نمايندگى مى كردند و مردم مجبور به پرستش و اطاعت از آنان بودند.
پرستش ارواح شوهران توسط زنان ك حكايت از پيشينه طولانى نظام مرد
سالارى در چين دارد. در چنين جامعه اى زنان از محرومترين طبقات
جامعه بودند؛آنان حق دختر زائيدن نداشتند و اگر دخترزائيدن مظهر
خشم و غضب ارواح نياكان بود. نظام برده فروشى (زن و دختر فروشى )
در چين به دليل وجود اين عقايد بسيار پر رونق بوده است
(145) دخالت ارواح نياكان در كليه امور زندگان ، در
غم و شادى و... از جمله باورهاى چينيان باستان بود. براى جلب رضايت
ارواح علاوه بر پرستش بايد هديه اى تقديم مى شد و اين هديه بايد
توسط فرد كهن سال خانواده تقديم ارواح نياكان مى گرديد.
در آئين باستانى چين جامعه روحانيت وجود نداشت و فرد بزرگ خانواده
، مراسم مذهبى را انجام مى داد.
در ميان عقايد باستانى چين ، عقيده به ارواح ، زمين ، آب ، كوه ،
جنگل و... ديده مى شود. چينيان زمين را مقدس مى دانستند؛ به اين
صورت كه : خانه به زن تعلق داشت ، مرد بايد در خانه بر روى زمين يا
حصير خانه با همسران خود نزديكى كند تا مادر زمين او را بارور
نمايد و در اين هنگام ارواح نياكان مادرى حضور يابند و در جنين
حلول كنند.(146)
زمين پرستى ؛
زمين پرستى ريشه در غلبه نظام كشاورزى چين دارد. اصولا
مشخصه تمدن چين كشاورزىاست . در هر قريه و دهكده اى تپه اى از گل و
خاك به علامت حاصلخيزى زمين افراشته وبر قله آن درختى مى كاشتند و
اطراف آن را نهال هاى مقدس مى كشاتند. آن خاك را ((شيى))
مى گفتند و اين مكان را مركز مذهبى و محل عبادت روستا قرار داده
بودند كه تشريفات وآداب ويژه اى نسبت به خدايان را به دست مى
آوردند. اين مراسم در هر فصلى به مناسبتبذر افشانى يا رشد اشجار و
بركت محصولات انجام مى شد. تا اين كه عصر امپراطورانچين به صورت
بهترى در آمد و مراسم مزبور به وسيله امپراطور انجام مى گرفت .
زيراعقيده داشتند كه انجام مراسم توسط امپراطور، محصولات كشاورزان
را چند برابر مى كندو درختان بارورتر مى شوند(147)
آسمان پرستى ؛
پرستش زمين به تدريج از رونق افتاد و جاى آن را آسمان پرستى گرفت .
در عصر سلطنت ((شانگ ها))،
معبودى به نام ((تى ياشانگ تى
)) مورد پرستش و عبادت عموم قرار داشت . او
خداوندگار جهان علوى يا خاقان آسمانها پنداشته مى شد. پادشاهان
براى به دست آوردن بركت آسمانها و باران به او متوسل مى شدند. مقام
و مرتبه آسمان را بالاتر از زمين مى دانستند. در هنگام رزم ، به
وسيله كاهنان ، رضايت ((شانگ تى
)) را طلب مى كردند. وقتى خاندان چو به
سلطنت رسيدند، به جاى ((تى
)) خداى آسمان را به ((تين
)) ملقب كردند. ((تين
)) يعنى ((آسمان
)) كه منزلگاه ارواح عاليه و مقام مقربين
است . پادشاهان خاندان چو و خاندان خاقان هميشه رابطه خود را با
آسمان نگاه مى داشتند و همه ساله در ايام ويژه اى از سال ، پادشاه
به منظور اهداء قربانى ها و نياز به درگاه خداى آسمان در محرابى كه
در جنوب پكن به نام آسمان بنا كرده بودند، مراسمى انجام داد و
هدايائى از بخور معطر و موى بز و مقدارى سنگ با ارزش و ابريشم خام
و طعام و شراب و غلات عرضه مى داشت . خاقان نه مرتبه پيشانى بر خاك
مى سود. مردم چين بر اين باور بودند كه بدون انجام اين اعمال هرگز
ميان زمين و آسمان توافق و اعتدال و وحدت صورت نخواهد گرفت
(148).
ارواح خير و شر؛
در باور چينيان دو نوع روح وجود داشت كه در تمام زواياى
جهان طبيعت متفرقند؛ ارواح مفيده و ارواح موذيه كه صفات شيطانى
دارند و در اطراف منازل آدميان پراكنده اند و نيز در اماكن خالى و
متروكه ، در تاريكيها و جنگلها و... به ويژه در شبها متعرض افراد
مى شوند، گاهى به صورت جانوران و درندگان و گاهى به صورت حيوانان
اهلى در آمده و آدميان را آزار مى دهند. ارواح مفيده در گروه
((شين )) و گروه
ارواح موذيه در ((گوى ))
قرار داشتند.
ارواح مفيده (شين ها) در آسمان و اراضى بارور و درختان سنگهاى
قيمتى و آفتاب و ماه و ستارگان و ابر و باران و آتش و دريا و
نباتان سودمند زندگى مى كنند. ارواح نياكان از نوع شين ها هستند.
در حالى كه ارواح موذيه (گوى ها) در تاريكيها زندگى مى كنند و اگر
انسانها به نور چراغى متوسل نشوند، در معرض خطر آنها قرار مى
گيرند. لذا مردم چين براى نجات از ضرر ارواح موذيه به روحانيون
مذهب تائو و جادوگران ديگر مذاهب پناه مى بردند.
آنان راه ديگرى نيز براى نجات مى جستند و آن آويزان كردن
((مجسمه خروس )) در
منازل و سر در خانه ها بود. در روز اول سال منازل را جادو مى كردند
تا از وجود ارواح شرور پاك گرداند(149)
جاودانگى ارواح ؛
مردم چين عقيده داشتند كه ارواح اموات براى هميشه داراى
حيات و زندگى هستند و بازندگان در تماس اند. هر وقت زندگان يادشان
كنند، فورا حاضر مى شوند و مى توان با آنان سخن گفت و مشورت كرد.
ادعيه و اوراد و قربانى و هديه ، راه مناسب ارتباط با عالم ارواح
است . ارواح از ماده خوردنيها و نوشيدنيها نمى خوردند ك بلكه جوهر
لطيف و روحانى آنها را جذب مى كنند و صورت مادى خوراكى ها را
روحانيون ميل مى كنند. از اين رو، مردم چين مراسم تدفين اموات را
با مراسم خاصى انجام مى دادند. افراد ثروتمند، در هنگام دفن اموات
، تمام اشياء و اموال متوفى را از قبيل ظروف ، اسلحه شكارى و سگ
شكارى و اسب او را زنده به خاك مى سپردند. گاهى افراد انسان را
همراه متوفى خاك مى كردند تا به كارهاى ضرورى متوفى رسيدگى كند. در
هر خانه اى ضريحى قرار مى دادند تا هميشه به ياد نياكان خود باشند.
در مقابل اين ضريح عقد و ازدواج ما بين عروس و دامان انجام مى
گرديد و در برابر قبور خضوع و خشوع خاصى مى كردند تا رفع گرفتارى
هاى مادى و معنوى خود را بكنند. در فصل بهار و پائيز به زيارت قبور
نياكان مى رفتند و هداياى خوردنى نثار مى كردند و بر اوراق ، نقش
پتو و لحاف و اقمشه را نقاشى مى كردند تا ارواح از سرما و گرما خود
را حفظ كنند(150).
دين ((تائو))
و بنيانگذار آن ؛
لائوتسه و آئين او
در قرن 5 يا 6 ق . م . لائوتسه يكى از فلاسفه چين باستان
اين آئين را بنياد گذاشت .بنا به تعريف لائوتسه : تائو قابل توصيف
نيست ، غيرقابل شناخت است . در ادبيان منظوم چين آمده است كه : اين
درخت را نگاه كنيد؛ چرا هرگز دچاراضطراب نمى شود، دچار غم نمى
گردد. در آغاز بهار با شكوفه هاى قشنگ و رنگارنگ ،زنده بودن خود را
نشان مى دهد؛ سبز مى شود، جوان مى گردد، برگ و بار مى دهد و...
درابتدائ پائيز به زردى مى گرايد، عريان مى شود و آرام و آرام به
خواب زمستانى فرومى رود. و باز در اول بهار با شادى از خواب بيدار
مى شود و با چهره اى خندان به جهانو مردم جهان نگاه مى كند و...
چرا اين درخت اضطراب ندارد؟ چرا به ياءس فلسفى دچارنمى گردد؟ چون
اينها از قانون طبيعت يعنى از تائو پيروى مى كنند. ياءس ، پليدىبدى
زشتى ، غم و رنج ، پريشانى ، بيمارى جنگ ، خيانت ، جنايت و اضطراب
چرا در آدمىاين همه حكومت مى كند/ زيرا انسان در برابر نظامى كه
بركل جهان حكومت مى كند ( تائو)، ضعيف و ناتوان است و باعقل كوچك و
جزئى خود راه ديگرى انتخاب كرده و مى كند و از طريق تائو كه حاكم
بركل جهان است ، قدم به بيرون مى گذارد(151)
تائو، مبتنى بر وحدت وجود؛
مكتب لائوتسه مبتنى بر وحدت وجود از نگاه عرفان و تصوف چينى
است ، وحدت وجود بر كل هستى . مصاديق كثرت ، جلوه اى ظاهرى از وحدت
وجود است و تضادهاى ظاهرى در جهان هستى ، به وحدت وجود كه لايه
زيرين و زيربناى وجود است ، خللى نمى رساند؛ و عدالت و بى عدالتى
روبناى وحدت است
(152) به گفته ((لائوتسه
)): ((تائو))
آغاز تمام اشياء و موجودات جهان هستى است . خواهان رستگارى و هدايت
بايد از ((تائو))
پيروى كند. ماهيت ((تائو))
را مى شناسند، خاموش اند؛ آنان كه درباره او (تائو) سخن مى گويند،
چيزى از او نمى دانند. ((تائو))
مانند يك ظرف خالى كه در عين حال مى توان از آن آب برداشت ، بى
نهايت عميق و با محتوائى بى پايان ك بحرى است عميق كه هيچگاه خشك
نمى شود. انسان مى كوشد تا با ((تائو))
يكى شود، اما نمى تواند. ((تائو))
همه چيز است و هيچ چيز نيست . ((تائو))
همه علت است و هم معلول ، تمام اشياء از ((تائو))
پديد مى آيند و با ((تائو))
زندگى مى كنند و به ((تائو))
باز مى گردند. ((تائو))
طريق ابدى است كه همه مخلوقات از اين راه عبور مى كنند(153).
فليسين شاله مى گويد: اگر چه اطلاعات ما در رابطه با شناخت
((تائو)) بسيار ناقص
است ، ولى بايد دانست كه تائو قبل از اين كه عنوان دين و مذهب
داشته باشد، يك فلسفه متافيزيك بشمار مى رود. ((تائو))
يعنى قاعده و انتظام جهان ؛ تائو يعنى نظم و ترتيب عالم و اصل
جاويدان كه همه پديده ها از آن نشاءت گرفته اند. در
((تائو))، وحدت بر كثرت برترى دارد.
جهان از اتحاد وجود ((يانگ
)) و لا وجود ((يين
)) به دست آمده است .
((تائو)) قبل از
اينكه اسمان و زمين باشند، بوده و بر عالم ديگرى حكومت داشته و
وجودش مسلم بوده است . تائو اصل اشياء است ، ولى اشياء در وجود او
راه ندارند؛ چرا كه او محتاج نيست و وجودش كامل و تمام عيار است
(154).
پيشينه تائو؛
انديشه ((تائو))
همچون ديگر انديشه ها و عقايد و مذاهب و اديان تاريخ داراى تحولاتى
بوده است . ادوار تحول اين آئين به سه مرحله يا دوره تقسيم مى شود:
1 يك فرد معتقد به ((تائو))
بايد باورهاى خود را بر مبناى عرفان و وحدت وجود خاصى شكل مى داد و
براى رسيدن به وحدت بايد از بازى با الفاظ و كتب دانش دورى مى جست
و به زندگى مادى بطور كلى پشت پا مى زد. بايد عقل را از خود دور مى
جست و به زندگى مادى بطور كلى پشت پا مى زد. بايد عقل را از خود
دور مى ساخت و با مكاشفات قلبى و عرفانى در خود فرو مى رفت . نسبت
به حوادث بى اعتنا و بى تفاوت مى شد و بى هدف و بى انديشه و بى خبر
از همه چيز و همه كس مى بود. با رقص و موسيقى و مستى بايد در عالم
خلسه راه مى يافت . اين نخستين گام در مذهب لا توتسه بود(155).
2 تلاش براى زندگى ابدى و كسب حيات جاويدان در تمام عمر دنيوى اين
كار با پرهيز از عوامل فسادانگيز در جسم و روان صورت مى گرفت . اين
تلاش دائم با استمداد از سحر و جادو تقويت مى شد.
((چوانگ تزو)) در فلسفه خود مى گويد:
هر كس به كنه تائو دست يابد، به زندگى ابدى نائل مى گردد. همان
گونه كه ((فوهتى ))
كه يكى از خواقين بزرگ چين بودك به تائو دست يافت و به بقائ عمر
جاويد رسيد؛ برابرها سوار شد و به آسمان صعود كرد .اين نشانه اى
است از افكار نظرى و تجربى راه يافته در انديشه و آئين تائو كه با
سحر و جادو و امور اسرارآميزى تواءم شد.
((سوماچين )) مورخ
معروف خاقان مذكور در تاريخ خود مى گويد: فال گيرى به نام
((لى . شو. چن .))
خاقان را تشويق كرد تا به كمك ارواح علوى اقدام به فن كيمياگرى
كند. او جامى ساخت كه با آشاميدن آب در آن جام ، براى هميشه از مرگ
رهائى يافته به حيات ابدى مى رسيد. اين اقدام باعث شد كه در همان
قرن اول پيدايش ((تائوئيسم
))، ساحرى و جادوگرى در اين مذهب راه يابد. با رواج دانش
كيمياگرى در چين ، فردى از شرق چين به نام ((چانگ
نائو بنگ )) به پاى تخت مسافرت كرد و انجمن
سرى تشكيل داد. او به كيمياگر پذداخت و عضوگيرى مى كرد. هر عضو
انجمن بايد پنج پيمانه برنج به مرشد خود مى داد. اين گروه به
((فرقه پنج پيمانه ))
مشهور شدند.
پس از او فرزندان و اخلاف اين شخص ، كار او را دنبال كردند و
پيروان فراوانى يافتند. به تدريج ك اين گروه ، صاحب قدرت و نفوذ
سياسى شدند.
((چانگ تائولينگ ))
را معلم آسمان لقب دادند. چينيان معتقدند كه اين مرد پس از 122 سال
عمر از فراز كوهى بر ببرى سوار شد و زنده به آسمان بالا رفت . اين
صعود را بر اثر فن كيمياگرى به دست آورد و حيات ابدى يافت .
جادوگرى نيز او را در اين راه كمك فراوانى كرد.
مدتى بعد فرقه اى ديگر از روحانيون جادوگر آئين لائوتسه به ظهور
رسيد. اين فرقه ((عامه زوال
)) نام داشت . مؤ سس آن ((چانك چو))
بود و پيروان زيادى پيدا كرد. اين فرقه از قرن دوم ميلادى تاكنون
در چين حضور دارد. پيروان اين فرقه فراوان هستند.
3 در سال 165 ميلادى يكى از امپراطوران چين به نام
((هوان )) به آئين ((تائو))
رسميت داد. او ابتدا معبد ((لاتوتزو))
را بنا كرد و خود، هداياى فراوانى تقديم كرد. اين عمل رسميت آئين
((تائو)) را به دنبال
داشت . در قرن هفتم ميلادى خاقان چين ((لى
تى مين )) به اين مذهب ايمان آورد و ان را
مستقل ساخت . طالبان علوم غريبه و فنون جادوگرى به اين مذهب روى
آوردند. چينيان در صدد برآمدند تا در مقابل مذهب ((بودائى
)) كه يك آئين وارداتى از هند به چين بود،
از فرهنگ و اساطير ملى خود كه ميراث نياكان شان بود، حراست نمايند؛
لذا به دنبال شخصى برآمدند كه بتواند با بودا رقابت نمايد. آنان
((لائوتزو)) را مناسب
ديدند و او را بالا بردند تا كه در مقام خدائى قرارش دادند. به او
لقب ((خاقان عالم اسرار))
دادند و معابد فراوانى به نام او ساختند. و به تقليد از بودائيان ،
راهبان و مرتاضان زيادى در معابد لائوتزو گرد آوردند. سرانجام
((تائوئيزم )) را به
عنوان دين ملى و رسمى كشور خود قبول كردند. آئين تائو در گسترش
عقايد خرافى و اوهام نه تنها كمرنگ نگرديد، بلكه روز بروز بر تعداد
خدايان افزوده مى شد. ((خاقان عالم اسرار))
بالاترين مقام را به دست اورد.
لائوتزو در كنار او قرار گرفت و در نتيجه موجود سومى به نام
((كنگ يائو)) سردار
ارواح مجرده و روانهاى آسمان پديد آمد. اين سه هيكل (خاقان لائوتزو
كنگ يائو) به اتفاق موجودى به نام ثالوثى را تشكيل مى دهند كه به
نام ((سه گوهر طاهر))
ملقب اند. غير از اينها ((هشت روان جاويد))
ديگر به اتفاق ((خدايان كانون خانوادگى و
محافظ دروازه و خداى شهر))، همه بر جهان
حكومت مى كنند(156)
ارواح هشتگانه لائوتسه ؛
اين ((سه گوهر طاهر))
تبديل به ((هشت روان جاويد))
شد و در اساطير ملى چين محبوبيتى فراوان پيدا كرد:
((اين هشت روان جاويد))
در ابتدا مردمى بودند كه زهد و رياضت را پيشه ساخته و بر اثر عبادت
و اعمال صالحه ، ب ابديت رسيدند. آنان با جسد و پيكر مادى خود با
روحى شاداب و روانى جوان زندگى مى كنند و در زير درخت كاج منزل
دارند؛ يكى شراب مى سازد، دو نفر ديگر شراب مى نوشند، چهارمى نى مى
نوازد و آن چهار نفر ديگر در گوشه اى آرميده و از اين چهار نفر جدا
زندگى مى كنند. آنان در آغاز هر سال مورد احترام و تكريم قرار مى
گيرند. تصاوير خيالى آنان بر روى كاغذ ترسيم مى شود و بر دوازده
شهرها آويزان مى گردد. در آئين ((تائو))
هر فرقه اى براى خود خدائى جداگانه دارد. برخى از پهلوانان مقام
خدائى دارند. خدايان ديگر عبارتنداز: خداى تندرستى ، خداى نيك بختى
، خداى حيوانات ، خداى نباتان ، خداى اژدها، خداى كرگدن ، و...(157)
اين مذهب در چين رو به انحطاط گذاشته مى توان گفت كه مرده است .
دولت كنونى جمهورى خلق چين اين مذهب را تا حدودى از دور خارج كرده
؛ ولى در عين حال افراد زيادى هنوز از مبادى سحر و جادوى آن مذهب
بهره مى گيرند و على رغم ممنوعيت رسمى حزب كمونيست چين در پيروى از
اين آئين ، برخى از دولت مردان حزب مخفيانه به اين آئين ايمان
دارند و براى آموختن سحر و جادو مى كوشند.
لائوتسه و تائو؛
((لائوتسه ))
در لغت چينى به معناى ((حكيم سالخورده
)) است . او اشراف زاده اى است كه در دستگاه
دولتى ، سمت رياست بايگانى و حفاظت اسناد كشور را داشته و بعدها به
عرفان و فرديت گرائى مى گرود و به تزكيه نفس و انقلاب روحى دست مى
يازد و روحيه انزواگرائى را در مردم چين رواج مى دهد. اين اشراف
زاده ، عنوان اشرافيت خود را به شكل عرفان گرائى متجلى مى كند.
انديشه او يك فكر بسيار قديمى است ، لذا دانشمندان او را مبتكر
انديشه عرفان چينى نمى دانند. ((لائوتسه
)) اصول عرفان و انزواگرائى را تدوين نموده
، جزء اصلى آئين خود در آورد. امروز در چين جديد حدود پنجاه ميليون
نفر از آئين او پيروى مى كنند.
((لائوتسه )) در قرن
ششم پيش از ميلاد زندگى مى كرده ، هر چند كه اطلاعات زيادى از او
در دست نيست
(158) و آنچه از او در دست است ، با احتمال زياد
همراه است . لائوتسه معاصر ((كنفوسيوس
)) در چين ، ((بودا و
مهاويرا)) در هند، ((افلاطون
و سقراط)) در يونان ، ((اشعياى
دوم )) در ميان قوم يهود و شايد
((زردتشت )) در ايران
، ظهور كرد. لائوتسه فيلسوف بزرگ چين اندكى قبل از كنفوسيوس به
دنيا آمده و با او نيز روابطى داشته است . بنا به يكى از افسانه
ها، نام اصلى او ((وين لى ))
بوده كه در سال 604 ق .م . متولد شده و در سال 524 ق .م . وفات
كرده است . كتاب مقدس اين آئين ((تا او ته
كينگ )) كه شامل 81 قطعه كلمات قصار است ،
مى باشد. كتاب ديگرى به نام چوانگ تزه به وسيله يكى از پيروان
لائوتسه نوشته شده و مورد تكريم و تقديس پيروان اين مذهب است .
قعطات كتاب ((تا اوته كينگ
)) بسيار مبهم و پيچيده و غير قابل فهم است و تفاسير
فراوانى بر اين كتاب نوشته شده است . چون مطالب اين كتاب رنگ
عرفانى دارد، موجب به وجود آمدن فرقه هاى زيادى شده است . پيروان
اين آئين در چين و كره و منچورى فراوان ديده مى شوند. كه تعدادشان
در حدود 13 ميليون نفر است . طرفداران لائوتسه اجازه دارند كه از
ديگر اديان (مانند كنفوسيوس يا بودا) پيروى نمايند. حتى از حزب
كمونيست چين هم مى توانند دستوراتى را فرا گيرند، زيرا اين مذهب با
ديگر مذاهب مانعة الجمع نيست . عده اى از دوران ((لائوتسه
)) تا امروز نوه هاى او را مى پرستند و براى
انان عنوان ((امپراطورى ))
قائل اند. آنان را ملقب به ((امپراطور
مرواريد)) كرده اند. اين ((امپراطور))
در كوهستان ((ببراژدها))
همچون سلطانى بر پيروان خود حكمرانى مى كند(159)
فلسفه و تعاليم تائو؛
در آئين تائو عنوان ((تقواى سه گانه
)) شهرت فراوان دارد:
1 اقتصاد. 2 سادگى در زندگى . 3 اخلاق و نيكى حتى با افرادى كه با
ما بدى كرده اند. اين سه عنوان ، از اهم دستوران لائوتسه بشمار
آمده است . آئين تائو با جنگ و خون ريزى مخالف است .
در اين آئين ، قتل ، فريب ، دزدى غارتگرى نافرمانى پدر و مادر،
بدرفتارى زن با شوهر و... عدم معالجه امراض ، لاابالى گرى عدم
تعليم و تربيت فرزندان ، عدم توجه به خانواده ، به خاك نسپردن مرده
سگ و گريه و... گناه محسوب مى شود و مجازات دارد.
آئين تائو ((عقيده به بهشت و جهنم
)) و كيفر و پاداش را از آئين
((ماهايانا)) ى ژاپنى
اقتباس كرده و در چين رواج داده است و عقايد تناسخ ارواح را از
آئين بودائى گرفته است .
در نظر ((لائوتسه ))
علم و دانش ، معرفت و فضيلت نيست ، بلكه هر چه دامنه آموزش و علوم
گسترش يابد، بر تعداد اراذل افزوده مى شود. ((لائوتسه
)) مخالف وجود حكومت بوده و مى گفت : مردم
بدون حكومت بهتر مى توانند زندگى كنند، زيرا ستمكارى وقتى دامنه
دار مى شود كه دولت قدرتمندى بر ملت چيره شود(160)
از نظر پيروان لائوتسه )) ارواج بدون دخالت
خدايان كار خود را انجام مى دهند و نيكوكاران را پاداش و بدكاران
را كيفر مى نمايند. اگر پادشاه در انجام مراسم مذهبى كوشا باشد و
آنها را نيكو انجام دهد، محصولات كشاورزى فراوان مى شود؛ نواميس
طبيعت با قوانين اخلاقى و اجتماعى متحدا عمل نموده ، اساس نظام
اجتماعى را به بهترين صورت تدارك مى بيند. طبق افسانه هاى باستانى
((وويى )) يكى از
خدايان ((شانگ ))،
خدانشناس و گمراه بوده ك با خدايان چين به مبارزه برخاست و به روح
جهان بالا ناسزا گفت و دستور داد تا يكى از درباريان به جاى روح
عالم بالا با وى شطرنج بازى كند و چون در اين بازى برنماينده روج
جهان بالا پيروز شد ك آن روح را به استهزاء گرفت . بر اثر اين
اهانت صاعقه اى از آسمان آمدو او را هلاك نمود(161)
|