روزها و رويدادها
على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى
- ۱۷ -
رئيسعلى سمبل مبارزه با استعمار
رئيسعلى دلوارى در مبارزه با استعمار چهره واقعى و ژرفاى ايمان خود را نشان داد و
به قيام خونين ضد اجنبى مردم نواحى دشتى ، دشتستان و تنگستان رنگ خاصى بخشيد.
روح استقلال طلبى و عشق به ميهن و غيرت و حميت وى از او شخصيتى به وجود آورده بود
كه آوازه جانبازى و فداكارى در سراسر ايران طنين افكند. وى نبرد عليه قواى مهاجم را
وظيفه ملى و مذهبى خود مى دانست و فعاليتهاى ضد انگليسى او از اين اعتقاد مايه مى
گرفت و تقويت مى شد. رئيسعلى قاطعانه تصميم گرفت خود را فداى استقلال و تماميت ارضى
وطن افكند. مقامات انگليسى كه اغلب با تزويز و نيرنگ و پرداخت رشوه و رز و سيم بر
حريف چيره مى شدند، پس از اتخاذ تصميم قطعى درباره اشغال بوشهر و پيشروى به سوى
شيراز به منظور تطميع رئيسعلى ، دو نفر از متابعان حيدرخان حيات داودى رابه دلوار
گسيل مى دارند تا به رغم خود موافقت او را مبنى بر پياده شدن قواى انگليسى در كرانه
خليج فارس و حركت به سوى شيراز جلب كنند. نمايندگان حيدرخان ضمن ملاقات با رئيسعلى
متذكر مى شوند كه چنانچه او از قيام عليه قواى اشغالگر صرف نظر كند، مقامات انگليسى
چهل هزار پوند به او خواهند پرداخت . رئيسعلى با صراحت و شجاعت تمام مى گويند:
(چگونه مى توانم بى طرفى اختيار كنم در
حالى كه استقلال ايران در معرض خطر جدى قرار گرفته است ؟)
پس از مراجعت نمايندگان حيدرخان كه تيزشان به هدف مقصود اصابت نكرده بود، نامه
تهديدآميزى از طرف مقامات انگليسى به رئيسعلى نگاشته مى شود مبنى بر اين كه :
(چنانچه بر ضد دولت انگليس قيام و
اقدام كنيد، مبادرت به جنگ مى نماييم در اين صورت خانه هايشان ويران و نخلهايتان را
قطع خواهيم كرد.)
رئيسعلى در پاسخ مقامات انگليسى مى نويسد: (خانه
ما كوه است و انهدام و تخريب آنها خارج از حيطه قدرت و امكان امپراطورى بريتانياى
كبير است . بديهى است كه در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرين حد امكان
مقاومت خواهيم كرد.)
13 شهريور 1370
روز تعاون
تعاونوا على البر و التقوى
(اين احساسى كه در ملت ما پيدا شده است
كه بايد تعاون كند، بايد اعانت كند. اين از بركات اين انقلاب است
)
امام خمينى (ره
)
(تعاونيها وسيعترين شبكه اشتراك و
دخالت حقيقى مردم در كارهاست )
(مقام معظم رهبرى )
تعاون و همكارى مى تواند در جهت رشد و شكوفايى جامعه نقش بسزايى داشته باشد.
باگسترش فرهنگ تعاون وحدت و يكدلى در جامعه حاكم وابتكارها و خلاقيتها پديدار مى
گردد، و جامعه از آسيب دشمنان مصون مى ماند.
در حديثى پيامبر اسلام محمد (ص ) مى فرمايند:
(لو اجتمعتم
على البر لتحاببتم )
اگر همه شما در راه خير و نيكوكارى بهم بپيونديد و هم آهنگ شويد، دوستدار و علاقمند
به يكديگر خواهيد شد.(186)
اين حديث حكايت از آن دارد كه تعاون در اسلام جايگاه خاصى دارد و در همه امور
همكارى ، محبت ، صفا و صميميت مطرح است . در جهان امروز مى بايد براى كسب توفيق و
سرافرازى در كليه مسائل اقتصادى ، فرهنگى و سياسى همكارى باشد و همواره مى بايد آيه
شريفه تعاونوا على البر و التقوى الگوى اعمال و رفتار انسانها باشد، تا بتوان به
اهداف و مقاصد عالى دست يافت .
(تعاونوا على
البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم والعدوان و اتقوالله ان الله شديد العقاب
(187)))
به موجب اصل چهل و چهارم قانون اساسى نظام اقتصادى جمهورى اسلامى ايران بر پايه سه
بخش دولتى ، تعاونى و خصوصى با برنامه ريزى منظم و صحيح استوار است .
به منظور تحقق اهداف مقرر در قانون اساسى ، قانون بخش تعاونى اقتصاد جمهورى اسلامى
ايران در تاريخ 13/6/1370 به تصويب مجلس شوراى اسلامى رسيد. در اجراى ماده 65 اين
قانون ، وزارت تعاون به منظور اعمال نظارت دولت و حمايت و پشتيبانى از بخش تعاون در
تاريخ 10/10/1370 تشكيل گرديد.
اهداف بخش تعاون
براساس ماده 1 قانون بخش تعاون ، اهداف بخش تعاون عبارت است از:
1 - ايجاد و تامين شرايط و امكانات كار براى همه ، به منظور رسيدن به اشتغال كامل .
2 - قرار دادن وسايل كار در اختيار كسانى كه قادر به كارند ولى وسايل كار ندارند.
3 - پيشگيرى از تمركز و تداول ثروت در دست افراد و گروههاى خاص جهت تحقق عدالت
اجتماعى .
4 - جلوگيرى از كارفرماى مطلق شدن دولت .
5 - قرار گرفتن مديريت و سرمايه و منافع حاصله در اختيار نيروى كار و تشويق بهره
بردارى از حاصل كار خود.
6 - پيشگيرى از انحصار، احتكار تورم و اضرار به غير.
7 - توسعه تحكيم مشاركت و تعاون عمومى بين همه مردم .
تقسيم بندى تعاونيها
تعاونيها با توجه به نوع فعاليتى كه دارند در قالب گروههاى ذيل طبقه بندى شده اند:
1 - تعاونيهاى توليدى
اين بخش به چهار بخش تعاونيهاى (كشاورزى ، صنعتى ، عمرانى و معدنى ) كه همگى در
توليد نقش فعال دارند، تقسيم مى شود.
2 - تعاونيهاى خدماتى
اين تعاونيها در زمينه آموزشگاههاى فنى و حرفه اى ، مراكز تفريحى ، درمانى ، هنرى ،
ورزشى و ساير خدمات فعاليت مى نمايند.
3 - تعاونيهاى توزيعى
اين بخش تامين كننده نياز مصرف كنندگان ، تامين كننده نياز توليد كنندگان مسكن ،
اعتبار، حمل و نقل مى باشد.
قانون اساسى - تعاون - عدالت اجتماعى
قانون اساسى
اسلام
تعاون - عدالت اجتماعى
و تعاونوا على البر و التقوى
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط.(188)
با توجه به آيات شريفه و نمودار بالا اين واقعيت آشكار مى شود كه قانون اساسى ،
عدالت اجتماعى و تعاون نشات گرفته از اسلام ناب محمدى (ص ) مبتنى بر احكام اسلام
عزيز مى باشد.
ارسال رسل و انزال كتب از جانب اقدس حق تعالى براى برقرارى قسط و عدالت اجتماعى در
جوامع بشرى بوده است كه خود توليد است و سيرالى الله بى گمان انتخاب روز و هفته
تعاون ، همانند ديگر روزها و هفته ها، نه به قصد توجه به يك دوره زمانى خاص ، بلكه
با نيت مرورى بر دست آوردها و پيشرفتها، تاملى در سياست گزاريها و روشهاى اجرايى ،
و سرانجام تجديد عزم براى اتخاذ مواضعى پويا و مستحكم جهت كسب موفقيت هاى بيشتر است
.
برگزيدن تاريخ تصويب قانون بخش تعاون (سيزدهم شهريور سال 1370) در مجلس شوراى
اسلامى به عنوان روز تعاون قبل از هر چيز به مثابه تجليل و استقبال از قانونمندى و
به گونه اى اعلام پايبندى قاطع تعاونگران به نظم و ترتيب و رعايت قوانين و مقررات
است . خصلت اصلى قانون تعاون ، نيت قانونگزاران در اجتناب از ايجاد تعاونيهاى غير
واقعى و بدون هدف است و مويد آن است كه قانونگزارى صحيح اغلب به دنبال تكامل طبيعى
تعاون واقعى آغاز مى شود و نمى تواند پيشاپيش شركتهاى تعاونى شكوفا و موفق گام
بردارد. يك قانون تعاونى فقط كه جايى مى تواند موثر باشد كه پيش از آن تعاون عملى
در آنجا وجود داشته باشد.
از آغاز تشكيل وزارت تعاون ، كوششهايى در زمينه افزايش فعاليت و پويايى و تبلور
شكوفايى اقتصاد تعاونيها با اعمال نظارت ، راهنمايى ، حمايت و آموزش صورت گرفته است
.
ارزشهاى معنوى تعاونيها
اگر چه در نظر اول ، هدف از فعاليتها و توسعه تشكيلات تعاونى و توجه و پيوستن
گروههاى مختلف اجتماعى به تعاونيها، دلايل اقتصادى و رفع نيازهاى مادى افراد را به
خاطر مى آورد، لكن تلاشهاى تعاونى ، متكى بر اساس معنوى دقيقى است كه موجبات
همبستگى عميق مردم را فراهم مى سازد و در دگرگونى روابط اجتماعى و تصحيح امور جامعه
به سود اكثريتى است كه از طريق خوديارى ، تشكيل شركتهاى تعاونى را بر اقدامات فردى
ترجيح داده اند. قبول بار مسئوليت ناشى از عضويت در تعاونيها و تعهد و احساس وظيفه
در امور مادى و اخلاقى و اجتماعى ، سازنده انسانهايى است كه قادرند سازمانها و
موسسات متعلق به خود را با اعتقاد و ايمان كامل ، اداره و سرپرستى نمايند و با كمك
هم ، روى پاى خود بايستند، تا از طريق اين اعتقاد به نفس ، در جامعه متحول و پر
كشمكش كنونى ، به موجوديت و حيات خود در قالب انسانهاى آزاده و سرافراز حقيقت
بخشيده ، از مزاياى زندگى شرافتمندانه بهره مند گردند.
به همين علت ، صرفنظر از مزايا و ارزشهاى اقتصادى كه در كار تعاونيها نهفته است ،
جنبه هاى معنوى و اجتماعى و اثرات سازنده اى كه تعاونيها در بهبود وضع اخلاقى و
تربيتى و تغيير افكار و انديشه هاى افراد دارند، بايد مورد توجه قرار گيرد.
مردمى كه از طريق پيوستن به تعاونيها، قواى پراكنده خويش را متحد و استعدادها و
امكانات خود را صرف بهبود زندگى خويش مى نمايند، سازندگان خوامعى هستند كه عدالت ،
تقوى ، همكارى و كمك متقابل ، معيارهاى مورد احترام آنهاست .
اگر رشد و توسعه تعاونيها به اندازه اى باشد كه اكثريت مردم را در بر گيرد و به
تغيير اوضاع جامعه به گونه اى كه از نهضت تعاون مورد انتظار است بيانجامد، تحقق
آرمانهاى اجتماع ، در زمينه هاى توزيع عادلانه ثروت ، توفيق در ريشه كن ساختن فقر و
تهيدستى و اختلافات فاحش طبقاتى ، هدفى دور از دسترس نخواهد بود.
تعاونيها، مبشر آزادى و برابرى هستند. در مكتب تعاون ، انتخاب راه نيكو براى زندگى
بهتر به عهده انسانهاست . همه مختارند با توجه به حقوق همنوعان خود، روشهاى مطلوب
را پيش بگيرند و بر رونق و اعتلاى كار و زندگى خود بيفزايند و به بارورى استعدادها
بپردازند، و با كار و كوشش و لياقت ، به كسب شخصيت و اعتبار مقام شايسته نايل شوند.
14 شهريور 1360
شهادت آيت الله حاج شيخ على قدوسى
على قدوسى ، در سال 1306 در يك خانواده روحانى درشهر نهاوند متولد شد.
پدرش يكى از روحانيون برجسته نهاوند و نزد آيت الله العظمى بروجردى از احترام خاصى
برخوردار بود. شهيد قدوسى تحصيلات ابتدايى را در زادگاهش به پايان رسانيد و در سال
1323 هجرى شمسى وارد حوزه علميه قم شد و دوره كامل فقه و اصول را در محضر آيت الله
العظمى بروجردى و امام خمينى (ره
) و قبل از حادثه 15 خرداد 1342 به پايان رسانيد و به مقام والاى اجتهاد
نايل آمد.
شهيد از همان آغاز طلبگى ، علاقه خاصى به اخلاق و عرفان داشت و در پى اين علاقه بود
كه از همان ابتدا به كسب فضايل اخلاقى پرداخت .
شهيد قدوسى در ميدان مبارزه عليه رژيم شاهنشاهى هميشه از پيشگامان بود و سابقه
مبارزات وى به سالها پيش از 15 خرداد 1342 برمى گردد، البته طى سالهاى 42 - 1341
اين مبارزات در پرتو خروش امام خمينى (ره
) عليه شاه به اوج خود رسيد و وى نيز به عنوان يك شاگرد عاشق امام با
فداكارى و سختكوشى به يارى مراد خويش قيام كرد و اين مبارزه را همچنان ادامه داد تا
اين كه در سال 1345 به دنبال كشف تشكيلات مبارزاتى گروهى از علما و روحانيون كه
رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه اى و آيت الله هاشمى رفسنجانى نيز از
اعضاى آن بودند، شهيد قدوسى به همراه مرحوم آيت الله ربانى شيرازى دستگير و به
زندان قزل قلعه انتقال يافت .
مرحوم قدوسى براى احياى فرهنگ پربار اسلامى اهمين ويژه اى قائل بود به همين جهت اهم
فعاليت خود را صرف پايه ريزى يك يك سيستم آموزشى نو و پرثمر نمود و اعتقاد داشت كه
به موازت فعاليت سياسى بايد زير بناى فرهنگى و مكتبى را نيز تقويت كرد. به دنبال
اين انديشه بود كه با همكارى و طراحى شهيد مظلوم آيت الله بهشتى اقدام به تاسيس
مدرسه حقانى (منتظريه ) و (مكتب توحيد)
كرد و با اعمال شيوه اى نو و كارساز، اين دو نهاد آموزشى را الگويى براى ساير جاها
قرار دارد.
شهيد فلسفه را نزد علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان فرا گرفت و در فراگيرى رموز
فلسفه از خود نبوع فراوانى بروز داد به گونه اى كه مورد توجه استاد خود قرار گرفت و
استاد، ايشان را به دامادى خود پذيرفت . شهيد از اعضاى هيئت مدرسين و مورد اعتماد
كامل زعماى حوزه علميه قم بود.
نامبرده بعد از پيروزى انقلاب به فرمان امام خمينى
(ره ) به سمت دادستان كل
انقلاب برگزيده شد. و پس از 31 ماه خدمت صادقانه در سنگر قضاوت به دنبال رسوايى
منافقين ناجوانمردانه بر اثر انفجار يك بمب آتش زا در دادستانى كل انقلاب به فيض
عظماى شهادت نايل آمد.
پيام امام خمينى
(ره )(189)
(اينجانب ساليان طولانى از نزديك با او
(شهيد قدوسى ) سابقه داشتم و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و
تعهد در راه هدف مى شناختم .
شهادت بر او مبارك ، و فود الى الله و خروج از ظلمات به سوى نور بر او ارزانى باد.
راهى است كه بايد پيموده و سفرى است كه بايد رفت چه بهتر كه در حال خدمت به اسلام و
ملت شريف اسلامى شربت شهادت نوشيد و با سرافرازى به لقاء الله رسيد و اين همان است
كه اولياى معظم حق تعالى كه آرزوى آن را مى كردند و از خداى بزرگ در مناجات خود طلب
مى كردند دست يافت .
گوارا باد شربت شهادت بر شهداى انقلاب اسلامى و خصوص شهداى اخير ما كه با دست
جنايتكار منفورترين عناصر پليد به جوار رحمت حق شتافتند و افتخار براى اسلام و ننگ
و نفرت براى دشمنان دژخيم ملت شريف آفريدند.)
شهيد قدوسى از ديدگاه مقام معظم رهبرى
(... هم پركار بود، خسته نمى شد، هم
پشتكار داشت . اين طور نبود كه يك كارى را رها كند و دنبال كار ديگرى برود. نمونه
آن مدرسه حقانى ، اگر رياست مدرسه حقانى با كسى غير از آقاى قدوسى بود من باور نمى
كنم كه اين مدرسه به اين اندازه از فوائد و آثار مى رسيد. اين مرد بود كه نشست
آنجا، حواسش را جمع كرد از همه كارهاى خود بريد، به هيچ كارى نپرداخت تا اين مدرسه
را به اين رونق رساند و از لحاظ شكل و محتوى مدرسه را به حد مطلوب و قابل توجهى
قرار داد.)
آيت الله هاشمى رفسنجانى درباره شهيد
قدوسى گفته اند
(يك خصوصيت بارز ايشان نظم و قاطعيت
بود، در بين همه ما ايشان زبانزد بود به نظم و قاطعيت و به همين دليل ما براى ايشان
مديريتى قائل بودمى و كارهايى كه در آن روزها احتياج به مديريت قاطعى داشت به ايشان
سپرده مى شد و به همين دليل هم ايشان را مسئول محاكمات آن زمان كردند و اول مسئول
زندانى ها بازداشتى از رژيم قبل در روزهاى اول انقلاب كه خيلى بى نظم بود كردند و
اين كار براى اين انجام شد كه بشود به آنجا نظمى داد.)
17 شهريور 1357
فاجعه خونين هفده شهريور
17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و
مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان هستند(190)))
امام خمينى (ره
)
دولت جمشيد آموزگار كه از نخستين روزهاى زمامدارى ، سياست تحقيق مردم را پيش گرفته
بود و با همان سازمانهاى امنيتى موجود، بحرآنهارا پشت سر بگذارد و رژيم را حفظ كند،
نتوانست در برابر امواج توفنده انقلاب اسلامى پايدارى كند.
تظاهرات مردمى و راهپيمايى هاى عظيم روز به روز گسترش مى يافت و مراكز فساد و
قمارخانه ها، كاباره ها مورد هجوم مردم قرار مى گرفت و اعتراضات مردمى علنى تر مى
شد. به دنبال شكست كابينه آموزگار و ناتوانى دولت در پاسخگويى به استيضاح نمايندگان
مجلس فرمايشى شوراى ملى در خصوص حادثه سينما ركس آبادان و قاطعيت انقلابى مردم در
پيشبرد خواسته هايشان ، پس از يكسال در چهارم شهريور 1357 مجبور به استعفا و شاه
مخلوع جعفر شريف امامى را كه از رجال مشهور وابسته رژيم كه 15 سال رئيس مجلس سنا و
در سال 1339 نخست وزير بود، به قصد كنترل اوضاع مامور تشكيل كابينه كرد. نقشه شاه و
آمريكا اين بود كه با اين تغيير و تحول تا حدى از خشم و نفرت عمومى بكاهد. شريف
امامى برنامه دولت خود را براساس
(آشتى ملى
) و (احترام به روحانيت
) قرار داد و با آزادى 237 نفر از زندانيان سياسى و تعطيلى قمارخانه ها
و كازينوها خواست چهره خود را مردمى نشان دهد ولى اين ترفندها كارساز شد و همان روز
كه مصادف با شهادت مولاى متقيان على (ع ) بود، تظاهرات و برخوردهاى خونين ادامه
يافت .
در پنجم شهريور تظاهرات گسترده مردم در شهرهاى قم ، تهران و... ادامه پيدا كرد و ده
ها نفر نيز به شهادت رسيدند. رژيم شاه در يك عقب نشينى آشكار، تقويم شاهنشاهى را كه
از چندى پيش (سال 1354) رسمى كرده بود مجددا به تقويم هجرى شمسى مبدل ساخت .(191)
در بيست و سوم ماه مبارك رمضان (ششم شهريور 1357) امام خمينى
(ره ) خطاب به ملت مسلمان
ايران پيامى منتشر كرد و نسبت به حيله هاى دشمنان اسلام و تعويض مهره ها، تغيير
تقويم و... اعلام خطر نمود(192):
(در اين موقع حساس تاريخ ايران ، شاه
به وسيله كارشناسان خود دست به توطئه خطرناكى زده است كه با اندكى سستى و تغافل ،
ملت ايران بايد از به دست آوردن آزادى و استقلال و حقوق بشر مايوس شود و خود را
براى همه نوع اختناق و شكنجه و قتل و غارت مهيا كند و اسلام بايد از احكام نورانى
خود چشم بپوشد...)
(... ملت ايران بداند كه در لب پرتگاهى
است كه با اندك غفلت سقوط مى كند و تمام زحمات و رنجهاى چندين ساله او پايمال مى
شود و تا آخر روى سعادت نخواهد ديد و در نزد متعال مسئول است ...)
سيزدهم شهريور 1357 (عيد سعيد فطر) -
برگزارى راهيپمايى بزرگ
درتهران
اختناقى كه رژيم از سالها قبل ايجاد كرده بودت در يكى دو ماه اخير به اوج خود رسيده
بود، اما پيگيرى ادامه نهضت از طرف امام (ره
) و روحانيت معظم ، در روز عيد فطر آن سال تجلى نمود و مردم در شهرهاى
خمين ، تهران ، قم ، كرج و ايلام و ديگر شهرها پس از برگزارى نماز عيد به حركت در
آمدند و شعارهاى كوبنده بر ضد رژيم سر دادند. بزرگترين اين راهپيماييها در تهران با
شركت نزديك به يك ميليون نفر برگزار شد و روزنه اميد پيروزى و نقطه عطف تاريخ سازى
را در نهضت اسلامى پديد آورد. تظاهر كنندگان با مشتهاى گره كرده و فريادهاى كوبنده
خواستار الغاى رژيم شاهنشاهى و تاسيس حكومت اسلامى شدند.
راهپيمايان در تهران با ابراز محبت به سربازان ارتشى و بوسيدن آنها خواستار پيوستن
ارتش به ملت شدند. امام خمينى (ره
) به مناسبت عيد سعيد فطر اعلاميه اى منتشر و در آن خطاب به ملت ايران
فرمودند:
(مردم مسلمان ايران به دنبال برگزارى
نماز عيد دست به عبادت ارزنده ديگرى زدند كه آن فريادهاى كوبنده عليه دستگاه جبار و
چپاولگر براى به پاداشتن حكومت عدل الهى است كه كوشش در اين راه اعظم عبادت است و
فدايى دادن در راه آن سيره انبياء عظام خصوصا نبى اكرم اسلام و وصى بزرگ او
اميرمومنان است ،....
ملت عظيم الشان ايران ! نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستى به خود راه ندهيد كه
نمى دهيد. مطمئن باشيد به اميد خدا پيروزى و سرافرازى نزديك است .)
امام خمينى (ره
) در اين اعلاميه ارتشيان را برادران خود خوانده و خواستار احترام بيشتر
به آنان شدند و فرمودند:
(... اى سربازان غيور كه براى وطن و
كشور خود فداكار مى كنيد، به پاخيزيد، ذلت و اسارت بس است ، پيوند خود را با ملت
عزيز استوارتر كنيد...(193)))
تظاهرات روز عيد فطر زمينه اى براى تظاهرات 16 شهريور گرديد. در اين روز راهپيمايى
بزرگ تهران انجام شد. ابتدا ماموران كوشش كردند كه جلوى راهپيمايى را بگيرند و چون
توفيقى نيافتند خود نيز به دنبال جمعيت به حركت در آمدند.
راهپيمايى و تعطيل عمومى شانزدهم شهريور به خاظر حرمت خون كشته شدگان روزهاى پيشين
بود. ماموران رژيم از شب قبل در ميدانهاى مهم شهر مستقر شده و آماده هرگونه درگيرى
با تظاهر كنندگان بودند. حركت از مسجد قبا در قيطريه آغاز شد و به طرف ميدان ژاله
ادامه يافت . در اين راهپيمايى شعارهاى (خمينى
رهبر ماست )،
(ايران كشور ماست )،
(برادر ارتشى چرا برادر كشى )،
(مسلمان به پاخيز برادرت كشته شد)
شنيده مى شد و عكسهايى از امام (ره
) بر فراز دستها مشاهده مى گرديد. و در بين مردم اعلام شد كه صبح روز
بعد (جمعه 17 شهريور) در ميدان و خيابان ژاله تجمع صورت خواهد گرفت .
جمعه سرخ يا 17 شهريور: اعلام حكومت
نظامى
وقتل عام مسلمانان
در اولين ساعات جمعه 17 شهريور سال 1357، ارتشبد غلامعلى اويسى از راديوى تهران و
حومه اعلام حكومت نظامى كرد و اطلاعيه شماره يك فرماندارى نظامى را بشرح زير قرائت
كرد:
1 - دولت شاهنشاهى ايران به منظور ايجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت 6 صبح روز
جمعه 17 شهريور 1357 مقررات حكومت نظامى را به مدت 6 ماه در شهرهاى ... كشور اعلام
مى نمايد.
2 - اين جانب (ارتشبد اويسى ) به سمت فرماندار نظامى تهران و حومه منصوب گرديده ام
.
3 - ساعات منع عبور و مرور از ساعت 21 تا 5 صبح روز بعد تعيين مى گردد...)
و براساس اطلاعيه شماره سه فرماندارى نظامى اجتماع بيش از دو نفر در تهران ممنوع
اعلام گرديد. مردم تهران كه از حكومت نظامى اطلاع نداشتند پيش از ساعت 6 صبح و پس
از اداى فريضه نماز براى چهارمين روز متوالى ، از خانه ها بيرون آمده و سيل آسا روى
به خيابانها آوردند. مركز تجمع آنان ميدان ژاله (ميدان شهداى كنونى ) بود، همين كه
مردم به خيابانها رسيدند، ناگهان با ديدن تانك ها و زره پوشهاى نظامى و ماموران
مسلسل به دست حكومت نظامى غافلگير شدند. مردم بدون اعتنا به سربازان به حركت خود
ادامه دادند. همگان در دل احساس نوعى شجاعت از جان گذشتگى مى كردند. از خيابانهاى
اطراف سيل ، انبوه جمعيت با سردادن شعارهاى انقلابى به سمت ميدان ژاله در حركت
بودند.
ماموران مسلح پس از اخطار از زمين و هوا جمعيت را ناجوانمردانه هدف رگبار مسلسل
قرار دادند. فرياد الله اكبر و لا اله الا الله همه جا را پر كرد. جمعيت وحشت زده و
هراسان به هر سمتى مى دويدند، تا مامنى براى خود پيدا نمايند و گروهى روى زمين دراز
كشيده بودند و رگبار مسلسل ها اجازه حركت به ايشان نمى داد.
ضجه و ناله و فرياد با صداى گلوله در هم آميخته بود و بوى خون و دود و باورت همه جا
به مشام مى رسيد. با نزديك شدن ظهر بتدريج ميدان ژاله كه اينك واقعا به ميدان شهدا
تبديل گشته بود در هاله اى از سكوت مرگبار فرو رفت . در حول و حوش ميدان آنچه به
چشم مى خورد جنازه شهيدانى بود كه در صحنه نبرد نابرابر همچنان باقى مانده و
خونهايى كه هر گوشه اى از ميدان را گلگون كرده بود.
رژيم در حال اضمحلال ، تعداد كل شهداى 17 شهريور را 58 نفر و مجروحان اين فاجعه را
205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظيم مردم تهران را نقشه خارجى اعلام كرد.
شمار دقيق قربانيان مظلوم حادثه 17 شهريور در ميدان شهدا هيچ گاه مشخص نگرديد، ليكن
آنچه قطعى و يقين است اين رقم از چهار هزار افزون تر بود و يكى از بزرگترين فجايع
تاريخ انقلاب در ميدان شهدا اتفاق افتاد.
پيام امام خمينى
(ره ) به مناسبت كشتار بى
رحمانه مردم تهران
(194)
امام (ره
) در ششم شوال 1398، فرداى هفدهم شهريور جمعه سياه ، با ارسال پيامى به
ملت شريف و شجاع ايران ضمن ابراز همدردى با ملت ، كشتار وحشيانه را محكوم نمودند و
دولت آشتى ملى را دولتى تحميلى و غير قانونى اعلام كردند.
امام (ره
) در گوشه اى از پيام خود فرمودند: (...
چهره ايران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماكن به چشم مى خورد، آرى اين
چنين است راه اميرالمؤ منين على عليه السلام و سرور شهيدان امام حسين عليه السلام .
اى كاش خمينى در ميان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى كشته مى
شد... بايد علما و روشنفكران ملت در زير چكمه دژخيمان خرد شوند تا كسى خيال آزادى
به خود راه ندهد. شما اى ملت محترم ايران كه تصميم گرفته ايد خود را از شر رژيم شاه
خلاص گردانيد و در رفراندمى كه در سوم و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان
انجام داديد، به دنيا نشان داديد كه رژيم شاه جايى براى خود در ايران ندارد...)
18 شهريور 1348
در گذشت ناگهانى و مرموز جلال آل
احمد(195)
جلال آل احمد يا به تعبير مقام معظم رهبرى جلال آل قلم در 11 آذر 1302 در خانواده
اى روحانى در تهران چشم به جهان گشود. پدر او سيد احمد حسينى (متولد 1266 شمسى )
تحصيلاتش را در حوزه مروى تهران گذرانده بود و او از روحانيون مبارز دوران استبداد
رضاخانى بود.
تولد جلال مقارن با انقراض سلسله قاجاريه و به قدرت رسيدن رضاخان و عصر تاريك ستم
بر روحانيون و مردم ديندار بود. پدر جلال كه امام جماعت مسجد و حاكم شرع محل بود در
اعتراض به بى حرمتى هاى عمال رژيم و بدرفتارى آنان با مردم ، محضرش را بست و امامت
جماعت را رها كرد و خانه نشين شد.
دوران كودكى جلال كه زمان بلوغ ظلم بود، هر روز ستم تازه اى بر مردم وارد مى شد و
جلال در زير سايه پدر و در اين عصر بيداد و ظلم ، دوران دبستان را به پايان رساند و
در پيش استاد پدرش مرحوم سيد هادى طالقانى به تلمذ مشغول شد و چون پدرش عزم كرده
بود كه از جلال جانشينى براى مسجد و محراب بسازد راضى نبود كه او وارد دبيرستان
شود؛ زيرا پيش بينى مى كرد كه تحصيل در اين مدارس به بى دينى مى انجامد. به همين
سبب از تمام امكانات مادى و معنوى خويش بهره گرفت و سرانجام پس از ختم دوره
دبيرستان ، جلال را به نجف اشرف و نزد برادر بزرگش سيد محمد تقى
(196) فرستاد.
جلال به سال 1322 به قصد تحصيل در بيروت ، عازم نجف اشرف شد و سه ماه نزد برادر
ماندگار شد. ولى بعد از سه ماه احساس عجيبى به او دست داد و از اين سفر رو گرداند و
به تهران بازگشت و در همان سال وارد دانشسراى عالى گرديد و در رشته ادبيات مشغول
تحصيل شد. جلال در پايان تحصيلاتش پايان نامه خود را درباره سوره يوسف به نام احسن
القصص ارائه داد و يكسال بعد از فارغ التحصيلى از دانشگاه به خدمت وزارت فرهنگ
(آموزش و پرورش ) در آمد.
جلال آل احمد علاوه بر شغل معلمى به نويسندگى و روزنامه نگارى نيز مشغول شد و براى
حزب توده كه در سال 1322 به عضويت آن در آمده بود به قلمزدن پرداخت . نويسندگى براى
جلال پيشه و شغلى نبود كه از اين راه زندگى كند، بلكه براى او وبالى شد كه عاقبت
حيات وى را نتوانست تحمل كند. علت مرگ جلال را بايد در
(جوهر قلم ) او جستجو كرد.
جلال با به جا گذاشتن آثارى چون غربزدگى و خدمت و خيانت روشنفكران و خسى در ميقات ،
هويت اصلى رژيم حاكم را برملا ساخت .
بازگشت به خويشتن خويش
جلال در سال 1323 به خاطر نوشته هايش مورد توجه حزب توده قرار گرفت به طورى كه به
عنوان مدير روزنامه (بشر)
ارگان دانشجويان حزب توده انتخاب گرديد و سال بعد مدير داخلى
(مجله ماهانه مردم ) ارگان
تئوريك حزب شد و در كمتر از دو سال به عضويت كميته ايالتى تهران انتخاب شد. جلال كه
در اثر تنفر از مذهب ، به سوى حزب كشيده شده بود بزودى متوجه اشتباه خود شد. سر
خوردگى اوليه جلال از حزب توده در سال 1326 پس از شكست مفتضح رهبرى حزب توده در
حوادث تاريخى آن سالها و خيانت آشكار به ملت و كشور ايران آشكار گرديد و در همين
راستا او به همراه چندتن ديگر تصميم به استعفاى جمعى از حزب گرفتند.
جلال در برابر خيانتهاى حزب احساس گناه مى كرد و خود را موظف به اقرار در برابر
گناهانش مى ديد. در اين هنگام روسها از فرصت پديد آمده استفاده كردند و سعى نمودند
جلال را جذب سوسياليسم روسى نمايند و او بدون مجوز دولت ، خودش را به روسيه رساند،
اما در بازگشت ، روسها را نيز نااميد كرد.
از آنجايى كه انسان موجودى است الهى و از جوهره الهى سهمى را داراست تا زمانى كه
ايمان نياورده زيانكار است ، مگر آن كه دل به حق بندد و به صبر توصيه شده اهتمام
ورزد تا شايد نورى الهى بر دلش بتابد و به صراط مستقيم رهنمون گردد. جلال اين سيد
غريب در آرزوى صداقتش از هر چه مكتب غير خودى بود جز فريب و استثمار و استعمار چيزى
يافت و بازگشت به خويشتن خويش را تنها راه نجات يافت . تا زمانى كه جلال به اين
حقيقت واقف نشده بود، مسافرى بود كه در ديار غربت به دنبال راه نجات مى گشت و خطر
آن چنانى براى حكومت نبود. وقتى جلال به خويشتن خويش رسيد، ديگر حكومت نمى توانست
تحملش كند. او در پاييز 1332 و بعد از كودتاى 28 مرداد براى اولين بار به اسارت
ساواك در آمد و در ديدار خود با تيمور بختيار اولين رئيس ساواك ، مجبور شد كه تعهد
بدهد كه با سياست كارى نداشته باشد، در اين باره چنين مى نويسد:
(من از ارديبهشت ماه 1332، سياست را
بوسيده ام گذاشته ام كنار)
منظور جلال ، آن طور كه بعدها در عمل نشان داد سياست به معناى گروه گرايى و حزب
بازى بود كه ديگر پس از آن تاريخ كار تشكيلاتى و حزبى نكرد، اما سياست به طور اعم
را نه تنها نگذاشت بلكه هر روز بيشتر به آن پرداخت .
بعد از حادثه خونين 15 خرداد 1342 جلال با آن نظريه معروفش درباره روحانيت و امام
(ره )
يك خط اصلى ترسيم كرد كه تنها اميد رهايى و بسيج توده ها در دست روحانيت آگاه است و
نه در دست روشنفكران . كه اين نظريه با پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى در سال 1357
به رهبرى امام خمينى (ره
) بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران به حقيقت پيوست .
مرگ مشكوك جلال
بعد از اين كه جلال نسبت به روحانيت بويژه نسبت به امام خمينى
(ره ) اظهار علاقه نمود،
ساواك به وحشت افتاد و به عناوين مختلف او را مورد تهديد قرار داد و سعى كرد كه
جلال را از روحانيت جدا نمايد. در سال 1347 تهديد به مرگ شد. ساواك مى خواست كه
جلال را بدون سر و صدا از ميان بردارد و به همين خاطر وى را به اسالم در استان
گيلان (ويلاى تابستانى جلال ) تبعيد نمود و سرانجام در يك صحنه ساختگى و مشكوك در
روز سه شنبه 18 شهريور ماه 1348 بدون هيچ گونه سابقه بيمارى دارفانى را وداع گفت و
توسط خانواده اش در تهران در مسجد فيروزآبادى نزديك حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده
شد. روزنامه ها با اشاره ساواك مرگ او را عادى جلوه داده و در اثر سكته قلبى قلمداد
نمودند.
آثار جلال آل احمد
آثار جلال از نخستين بارى كه در سال 1322 چاپ شده اند با رنگ اجتماعى در برابر
مسائل خرافى جامعه بيشتر موضعى انتقادى داشت ، اما پس از كودتاى 28 مرداد 1332
آثارش با گذشت زمان سياسى تر شد و اين امر در كليه نوشته ها حتى در قصه هايش متجلى
گرديد.
جلال در 46 سال زندگى خود، نزديك به سى سال نويسندگى كرد كه نتيجه آن حدود چهل اثر
جاويد مى باشد كه به سه بخش داستان ، مقالات و سفرنامه و گزارشها تقسيم مى شود.
كتابهاى قصه و داستانى او عبارتند از: از رنجى كه مى بريم ، ديد و بازديد، مدير
مدرسه ، سه تار، سرگذشت كندوها، نون و القلم ، پنج داستان ، سنگى بر گورى ، نفرين
زمين . مقالات جلال عبارتند از: سه مقاله ، هفت مقاله ، ارزيابى شتابزده ، يك چاه و
دو چاله و مثلا شرح احوالات ، غرب زدگى ، در خدمت و خيانت روشنفكران سفرنامه ها و
گزارشات جلال عبارتند از: اورازان ، تات نشينهاى بلوك زهرا، جزيره خارك در يتيم
خليج ، و خسى در ميقات .
بعضى از آثار جلال در زمان حياتش به چاپ رسيده كه بعضا به نامهاى مستعار نيز بوده
است و برخى از آنها در طى بيست سال بعد از مرگش توسط اوصياى او به چاپ رسيده اند.
نامه جلال
آل احمد به امام (ره
) از بيت الله الحرام
مرحوم جلال آل احمد در سال 1343، نامه اى از بيت الله الحرام به محضر امام خمينى
(ره
) فرستادند. اين نامه كه پس از آزادى
ايشان از زندان در سال 1343، و انتقال امام (ره
) به قم در 31 فروردين همان سال در مكه نگارش يافته است ، در پى يورش
ساواك به بيت شريف امام (ره
) در قم در سال 1345 به يغما رفت و بعد از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى
در پرونده جلال آل احمد در ساواك كه بايگانى گرديده بود، پيدا شد. جلال در آغاز
نامه خطاب به امام (ره
) مى نويسد:
(آية اللها
وقتى خبر خوش آزادى آن حضرت تهران را به شادى واداشت فقرا منتظر الپرواز (!) بودند
به سمت بيت الله . اين است كه فرصت دست بوسى مجدد نشد. اما اينجا دو سه خبر اتفاق
افتاده و شنيده شده كه ، ديدم اگر آنها را وسيله اى كنم براى عرض سلامى بد نيست .
اول اين كه مردى شيعه جعفرى را ديدم از اهالى الاحساء، جنوب غربى خليج فارس ، حوالى
كويت و ظهران ، مى گفت 80 درصد اهالى الاحساء و ضوف و قطيف شيعه اند و از اخبار آن
واقعه مولمه پانزده خرداد حسابى خبر داشت و مضطرب بود و از شنيدن خبر آزادى شما شاد
شد...)
نظر امام خمينى
(ره ) درباره جلال
آل احمد
(197)
... آقاى جلال آل احمد را جز يك ربع ساعت بيشتر نديده ام . در اوايل نهضت يك روز
ديدم كه آقايان در اطاق نشسته اند و كتاب ايشان ، غربزدگى در جلوى من بود ايشان به
من گفتند: (چطور اين چرت و پرتها پيش
شما آمده است ) يك همچو تعبيرى ، و
فهميدم كه ايشان هستند. مع الوصف ديگر او را نديدم . خداوند ايشان را رحمت كند.
نظر حضرت آيت الله خامنه اى ، رهبر
معظم انقلاب اسلامى
دربارهجلال آل احمد
(198)
(با تشكر از انتشارات رواق ، اولا به
خاطر احياء نام جلال آل احمد و از غربت در آوردن كسى كه روزى جريان روشنفكرى اصيل و
مردمى را از غربت در آورد، و ثانيا به خاطر نظر خواهى ازمن كه بهترين سالهاى جوانيم
با محبت و ارادت به آن (جلال آل قلم
) گذشته است ....)
جلالآل احمد از
زبان مرحوم آيت الله طالقانى
(199)
مرحوم آيت الله سيد محمود طالقانى در شهريور 1358 درباره جلال آل احمد گفته اند:
اولا: بايد بدانيد كه (جلال
) پسر عموى من بوده است و از بچه هاى (طالقان
)
بود. پدر ايشان از پيشنمازان خوش بيان و متعبد بود... جلال از بچگى با هوش بود و با
هم معاشرت خانوادگى داشتيم . در سال 22 و 23 در خيابان شاهپور
(انجمن تبليغات اسلام )
تشكيل داده بودند و ايشان از همان ابتدا عضو فعال آنجا بود، ولى وقتى مكتب
كمونيستها به وسيله (توده
)اى ها گسترش پيدا كرد، جلال عضو فعال و از نويسنده هاى حزب شد كه
مسائلش را به صورت رمانتيك مى نوشت و در اين اواخر بعد از اضمحلال
(توده )اى ها مطالعاتش كه
عميق شد، تقريبا به ملت و آداب و سنن خودمان برگشت و به مذهب گرايش پيدا كرد.
بهترين كتابهايش به نظر من ، دو كتاب (غربزدگى
)و (خسى در ميقات
) اوست كه اين خسى در ميقات را در سفر حج خود نوشته است ، كه هم جنبه
سياسى دارد و هم فلسفه حج را در بعضى جاها خوب بيان كرده است . آن وقتهايى كه در
شميران جلسات تفسير قرآن داشتيم ، به آنجا مى آمد... در اين اواخر جلال خيلى خوب
شده بود و به سنت اسلام علاقمند...)
مرحوم آيت الله طالقانى در جاى ديگر مى گويد:
... جلال به برداشتهاى عميق و تعابير جالبى درباره مسائل اسلامى رسيده بود.
بخصوص اين اواخر، هر چه مى گذشت ، درباره اسلام و تشيع به بصيرت و بينش بهترى مى
رسيد. جلال در بعضى جلسات تفسير قرانى كه داشتم شركت مى كرد و گاهى اظهاراتى هم
داشت . يك بار با شوخى به من گفت : (آقا
شما هم ما را كافر مى دانيد؟
19 شهريور 1358
ارتحال آيت الله سيد محمود طالقانى
(او براى اسلام به منزله ابوذر زمان
بود. زبان گوياى او چون شمشير مالك اشتر بود. برنده بود و كوبنده
)
امام خمينى (ره
)
مرحوم آيت الله طالقانى در سال 1289 هجرى شمسى ديده به جهان گشود، او در خانواده اى
اهل علم و فضيلت و داراى روحيات انقلابى و ضد ظلم رشد نمود و براى نخستين بار در
مكتب پدرش سيد ابوالحسن آغاز به يادگيرى مفاهيم اسلامى و درس تقوا كرد - همان كس كه
امام (ره
) از او به سر آمد پرهيزكاران ياد مى كند - او تحصيلات دينى خود را در
مدارس رضويه و فيضيه قم به پايان رساند.
آيت الله طالقانى در زمان طلبگى آشنايى فراوانى با امام
(ره ) داشت و روابط متقابل
آن دو، بسيارى را در شگفتى افكنده بود.
مرحوم طالقانى موفق به كسب اجازه نامه اجتهاد از مرجع بزرگ آن روز آيت الله حاج شيخ
عبدالكريم حائرى يزدى گرديده و بعد از اتمام تحصيلات به تهران آمده و در مدرسه شهيد
مطهرى (سپهسالار سابق ) به تدريس علوم دينى مشغول شد. در سال 1318 براى اولين بار
خشم خويش را نسبت به رژيم و دستگاه حكومتى ، با دادن يك اعلاميه اى در رابطه با كشف
حجاب ابراز كرد و در پى آن دستگير و زندانى شد.
پس از شهريور 1320، با تشكيل گروههاى گوناگون سياسى ، مبارزه را به طور رسمى آغاز
كرد، اما طولى نكشيد كه اين دوران را وقفه اى پيش آمد؛ چرا كه پس از كودتاى 28
مرداد سال 1332، ساواك ، مرحوم طالقانى را به جرم مخفى كردن نواب صفوى در خانه اش ،
دستگير، و به زندان افكند، اما اين دستگيرى كوتاه و موقت بود و بزودى آزاد و فعاليت
دوباره را آغاز كرد.
مرحوم طالقانى در كنگره جهانى شعوب المسلمين كه در كراچى تشكيل مى شد شركت كرد و
نيز در كنگره اسلامى قدس كه سالى يكبار تشكيل مى گرديد دوبار در مقام رياست هيئت
نمايندگى ايران به بيت المقدس سفر كرد.
ترتيب يافتن (دارالتقريب بين المذاهب
الاسلاميه ) كه در نزديكى تشيع و تسنن
سهمى بسزا داشته ، يكى از بزرگترين اقدامات قرن اخير بشمار مى رود. آيت الله
طالقانى به نمايندگى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى
(ره ) براى رسانيدن پيام
ايشان به شيخ شلتوت - هم او كه جواز تقليد از را صادر كرد - به آن ديار مسافرت
نمود.
آيت الله طالقانى در جريان نهضت ملى شدن صنعت نفت ايران مبارزات ارزنده اى داشت و
تلاشهاى فراوانى در جهت رهانيدن حقوق ملت مسلمان ايران از چنگال استعمارگران چپاول
پيشه انجام داد.
پس از شكل گيرى نهضت روحانيت به رهبرى امام خمينى
(ره ) در سال 1341 و طرح
مسائلى چون انجمنهاى ايالتى و ولايتى و انقلاب باصطلاح سفيد، به پيروى از امام
(ره ) به مخالفت با رژيم
پرداخت و به دليل فعاليتهاى زياد در همان سال به زندان افتاد و پس از آزادى مجددا
در سال 1342 در ارتباط با وقايع 15 خرداد دستگير و به ده سال زندان محكوم شد. آيت
الله طالقانى در زندان نيز دست از مبارزه و ارشاد برنداشت ، رفتار مناسبش حتى روى
ماموران زندان اثر مثبت گذاشت و در پى همين تلاشهاى فرهنگى و تبليغى بود كه در
زندان ، با نوشتن تفسير (پرتوى از قرآن
) سعى در آشنا كردن افراد به عظمت و سازندگى قرآن كرد. ايشان درباره خود
مى گويد:
(من پيش از اين كه در كسوت يك
سياستمدار متعارف و معمول باشم يك شاگرد كوچك مكتب قرآن و معلم قرآنم .)
زندانى شدن مرحوم طالقانى در اين مرحله بيش از 4 سال طول نكشيد و در سال 1346 به
واسطه فشارهاى داخلى و خارجى بر رژيم شاه از زندان آزاد شد. و بعد از آزادى مبارزه
را همچون گذشته ادامه داد و در آستانه سال 1350 همزمان با برگزارى جشنهاى 2500 ساله
شاهنشاهى دستگير و به مدت سه سال در زابل و 18 ماه در بافت كرمان در بدترين شرايط
به حالت تبعيد بسر برد. در سال 1354 مجددا به دست ساواك گرفتار شد و به 10 سال
زندان محكوم گرديد.
آيت الله طالقانى در دوران انقلاب اسلامى ، پس از آزادى از زندان نهايت تلاش خود را
در جهت پيروزى انقلاب نمود و پس از پيروزى به رياست شوراى انقلاب اسلامى برگزيده شد
و در انتخابات مجلس خبرگان قانون گذارى (12 مرداد 1358) از سوى مردم تهران به عنوان
نماينده انتخاب شد.
در اوايل مرداد 1358 از سوى امام خمينى (ره
) مامور تشكيل نماز جمعه تهران شد و اولين و با شكوهترين نماز جمعه بعد
از پيروزى انقلاب اسلامى در پنجم مرداد به امامت ايشان در دانشگاه تهران برگزار
گرديد. بعد از انتصاب به عنوان امام جمعه تهران ، موفق به برگزارى پنج نماز جمعه شد
كه آخرين نماز جمعه به مناسبت فرارسيدن سالگرد جمعه خونين 17 شهريور در بهشت زهرا و
كنار مزار شهدا برگزار شد.
آيت الله طالقانى در خطبه هاى اين نماز جمعه ، حمله شديد اللحنى به منافقين نمود و
با بيانات محكم و روشن ، منافقين را رسوا و بيزارى خود را از آنان اعلام كرد.
(هر چه ما مسلمانها بعد از اسلام ضربه
خورديم به دست منافقين بوده است ، نه به دست كفار، كفار چهره شناخته شده اى دارند
صفشان جداست ، ولى منافقن يعنى انسان چند چهره ... ما دچار چنين منافقين شرور و
حيله گر و فريبكارى هستيم كه گاه به چهره اسلام در مى آيند، به چهره ايرانى ، اصلا
هم بسيار اظهار دلسوزى مى كنند براى مردم ولى وابسته به جاهاى ديگر هستند. موتلف با
جاهاى ديگر هستند، چهره چهره ايرانى ، ولى روح و درون و نفسش ، نفس ، انديشه ، فكر
خلق ، امپرياليست ، صهيونيست و ديگر قدرتهاست ، يعنى كوبيدن مسلمانها و...
آيت الله طالقانى در مراسم عيد فطر آن سال طى خطبه هاى پرشورى موضع خود را نسبت به
گروههاى منحرف ، چپها و راستها اعلام نمود و تمام گرفتاريهاى مسلمانان را از طرف
اين گروهها دانست . (كسى كه روبروى
انقلاب بايستد بايد هلاك بشود، بايد نابود بشود، انقلاب ، انقلاب محرومين است ،
انقلاب انقلاب توده مسلمان است . انقلاب انقلاب قرآن است ، توحيد است هر كسى از اين
مسير منحرف شود بايد پايمال بشود.)
ارادت خاص اين عالم مبارز به رهبرى انقلاب ، حكايت از تعبد زايد الوصف ايشان در
مساله
(ولايت فقيه
) مى كرد. درباره امام مى گفت :
(من از دوران طلبگى از نزديك با ايشان
بوده ام و افكار و نظريات و حسن سوابق ايشان ، براى همه روشن است و آشكار است .
حضرت آيت الله العظمى خمينى از همان آغاز، داراى تقدس خاص و از هر جهت ممتاز بوده
اند و هستند.)
وى درباره رهبرى امام تاكيد فراوان داشت : (...
رهبرى حضرت آيت الله امام خمينى را، نه ما، دنيا پذيرفته است
) و در جاى ديگر بيان كردند: (رهبرى
بزرگ و قاطع امام ، حضرت آيت الله العظمى خمينى ، با آن رهبريت قاطع ، اين انقلاب
را به ثمر رساند...)
سرانجام در سحرگاه نوزدهم شهريور سال 1358 اين عالم مجاهد پس از سالها فعاليتهاى
علمى و مبارزات سياسى عليه رژيم ستمشاهى و عمرى تلاش خستگى ناپذير در راه پياده
كردن احكام اسلام ، در اثر سكته قلبى دارفانى را وداع گفت و به ديدار معبود شتافت .
خبر ارتحال آيت الله طالقانى از نخستين ساعات بامداد در شهر تهران پيچيد و مردم شهر
كه در درگذشت ايشان با خبر شده بودند به خيابانها ريختند و ضمن عزادارى به سوى منزل
ايشان حركت كردند. سيل جمعيت در هم فشرده در محدوده خانه اين مجاهد بزرگ ، به قدرى
بود كه نفسها را بند مى آورد.
جمعيت عظيم ديگرى عزادار و ماتم زده به سوى دانشگاه تهران محل اقامه نماز جمعه
تهران حركت كرد و در اين محل با سر دادن شعارهايى به عزادارى پرداختند. سرانجام
پيكر عالم ، مجاهد، از دانشگاه تهران به سوى بهشت زهرا تشييع گرديد و در بهشت زهرا
به علت كثرت جمعيت و ازدحام بيش از حد، مراسم تدفين به روز بعد موكول گرديد.
جنازه مجاهد و مفسر بزرگ قرآن ، را طبق وصيت آن بزرگوار در ميدانگاهى وسط قطعات 17
و 21 بهشت زهرا كه مدفن هزاران شهيد انقلاب اسلامى است ، به خاك سپردند.
در مراسم تشييع جنازه ، صدها نفر از هوش رفتند و گروهى نيز زير دست و پا مصدوم
شدند. در حال حاضر مقبره ايشان زيارتگاه عاشقان انقلاب و ياران وفادار امام
(ره )
مى باشد. مرحوم آيت الله طالقانى كه در آبان 1357 از زندان آزاد شده بود نقش عظيمى
در برپايى راهپيمايى عظيم تاسوعا و عاشوراى آن سال داشت . او تا آخرين لحظه زندگانى
پربارش دست از فعاليتهاى سياسى و اجتماعى برنداشت . در شب آخر زندگانيش نيز به
عنوان رئيس شوراى انقلاب اسلامى نزديك دو ساعت و نيم با سفير شوروى (سابق ) ملاقات
و گفتگو داشت . امام خمينى (ره
) در پيامى بعد از آزادى از زندان خطاب
به آيت الله طالقانى فرموده اند:
(بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجة الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمود طالقانى دامت بركاته
اين مسئله امر طبيعى است كه شخصيتهاى مثل جنابعالى كه عمر گرانمايه خود را در راه
آزادى و استقلال كشور و مخالفت بى امان با دستگاه جبار و غارتگران بين المللى صرف
نموده اند در حبس و شكنجه به سر برند و از آزادى محروم باشند. آزادى امثال جنابعالى
بر خلاف منطق شاه و موازين دولت است ...)
|