روزها و رويدادها
على برى ديزجى ، على اصغر كريمى شرفشاده ،
مجيد صفائى ، محمد نبى ابراهيمى ، وحيد صفائى
- ۱۴ -
نحوه شهادت شهيد اندرزگو
از آنجايى كه ماموران ساواك به طور دايم در جستجوى شهيد اندرزگو بودند، توانستند
اطلاعاتى حين شكنجه تعدادى از مبارزان اسلامى ، از اندرزگو به دست آورند. ساواكيها
در چارچوب اين اطلاعات تلفنهاى قسمت وسيعى از شهر تهران را تحت كنترل گرفتند تا
توانستند، رد مكالمات او را به دست آورند و پى بردند كه شهيد اندرزگو روز 19 ماه
مبارك رمضان افطار را در منزل يكى از دوستانش خواهد بود.
شهيد اندرزگو نزديكى غروب آن روز با يك موتور گازى راهى منزل دوستش شد؛ ماموران
ساواك قبلا منطقه را به محاصره خود در آورده بودند. وى پس از ورود به خيابان
سقاباشى متوجه حضور ماموران ساواك شد، اما براى فرار از مهلكه ، ديگر دير شده بود،
لذا با پناه گرفتن در پشت يك اتومبيل سعى در گمراه كردن ماموران كرد، اما ماموران
رژيم از فاصله دور پاهاى او را مورد هدف قرار دادند. شهيد اندرزگو در حالى كه خون ،
بشدت از پاهايش جارى بود توانست تعدادى از اسنادى را كه در جيب داشت در دهان گذاشته
و بجود و تعداد ديگر را نيز با خون خود آغشته كرد تا به دست ماموران ساواك نيفتد.
دژخيمان رژيم كه سخت از اين چريك مسلمان وحشت داشتند از فاصله دور او را به گلوله
بسته بودند و از اين باك داشتند كه اندرزگو به خودش مواد منفجره بسته باشد، آنها
وقتى مطمئن شدند كه اندرزگو قادر به انجام حركتى نيست به وى نزديك ، و او را روى
برانكارد قرار دادند، اما سيد با تكانى خود را از روى برانكارد به داخل جوى آب
انداخت . لحظه شهادت فرا رسيده بود و او در روز ضربت خوردن مولايش على (ع ) و در
حالى كه روزه بود و روزه خود را با خوردن اسناد باز كرد و به لقاء پروردگارش شتافت
. سيد همواره گفته بود كه : (زنده مرا
نخواهند يافت ) و سرانجام نيز چنين شد(166).
شهيد اندرزگو چريكى بود كه دامنه مبارزاتش ، از لبنان تا افغانستان گسترده بود.
او در مدت اقامتش در لبنان ، در تشكل بخشيدن به گروههاى بسيارى از مبارزان پراكنده
فلسطينى موفقيتهاى كسب كرد.
ساواك 15 سال سايه وار دنبال او مى گشت ، لكن هر وقت به مخفيگاه وى مى رسيد سيد
توانسته بود از دام ماموران بگريزد.
عبدالكريم سپهرنيا، دكتر حسينى ، شيخ عباس تهرانى ، ابوالحسن نحوى ، سيد ابوالقاسم
واسعى ، محمد حسين الجوهرچى نامهايى بودند كه سيد از آنها استفاده مى كرد و مناسب
هر نام ، به چهره اى ظاهر مى گرديد.
3 شهريور 474 / 25 اوت 1095
آغاز جنگهاى صليبى
در ساحل شرقى بحرالروم
(167) بين شام و مصر و عربستان سرزمين كوهستانى كوچكى واقع شده كه فلسطين
نام دارد و مساحتش بيست و پنچ هزار كيلومتر مربع است .
شهر مذهبى بيت المقدس كه به عقيده مسيحيان مدفن عيسى مسيح
(ع ) مى باشد. در اواسط قرن هفتم ميلادى به تصرف مسلمانان در آمد. چهار
قرن بعد، اروپاييها ظاهرا به خاطر نجات قبر مسيح و عملا براى تحصيل عنائم و استملاك
اراضى حاصلخصيز خاورميانه به فلسطين ، سوريه ، لبنان ، انطاكيه و مصر حمله ور شدند
و مدت دويست سال يعنى از اواخر قرن يازدهم تا اواخر قرن سيزدهم ميلادى به طول
انجاميد. چون سپاهان اروپايى در اين جنگها، روى سينه و پيراهنهاى خود علامت صليب
رسم مى كردند و در اردوگاهها پرچم صليب مى افراشتند آنها را جنگهاى صليبى ناميدند.
ميان جنگ هاى متعدد و فزون از شمارى كه اين مدت به وقوع پيوست فقط هشت مورد آنها
حائز اهميت بسيار مى باشند.
بدون ترديد، جنگهاى صليبى ، نقش حساسى در تاريخ شرق و غرب داشته است و مى توان آن
را از جلوه هاى مهم نزاع اسلام و مسيحيت دانست . اين جنگها پيامدهاى مهمى براى دو
ملت ، خصوصا غرب ، به دنبال داشت .
قبل از ظهور اسلام در صحنه سياسى جهان ، دو قدرت آن وقت ؛ يعنى ايران و روم با هم
در كشاكش دائمى ، كه ناشى از سلطه جويى سران و پادشاهان هر يك از دو كشور بود، به
سر مى بردند و تنها رقبا و قدرتهاى بالفعل جهان بودند. جنگهاى پى در پى ، در ميان
آنان باعث شده بود تا از توانايى اين دو قدرت به مرور كاسته شود و رنجها و
بدبختيهاى فراوان گريبانگير مردم كشورهاى فوق و مستعمرات آنها بشود. در همين راستا
امپراتورى عظيم روم به دو قسمت تقسيم شد و امپراتورى پهناور ايران نيز دچار جنگهاى
شديد داخلى گرديد. يكى از تحولاتى كه بدون شك تاثيرات فراوانى در آينده تاريخ نيز
گذاشت ، تغيير دين در امپراتورى روم شرقى بود، زيرا از اين دوران به بعد، نيروهاى
جنگنده منظم و تعليم ديده آن امپراتورى با رنگ و آب مذهبى به كشور گشايى ها و
جنگهاى پى در پى دست زدند. بعد از گرويدن امپراتورى دوم شرقى به آيين مسيحيت و
تغيير دين ، جنگهاى ايران و روم ، نمايى ديگر به خود گرفت . اين كشاكشهاى دو
امپراتورى ، تا ظهور اسلام ادامه داشت ، ليكن بعد از ظهور اسلام و حضورش در صحنه
هاى سياسى و اجتماعى دنيا، كم كم تعادل جهان آن روز به هم خورد، بدين معنا كه بر
خلاف گذشته گروههاى انبوه مردم ، از مستعمرات اين دو قدرت ، شاهد طرز تفكر نوين
اسلامى بودند كه نداى عدالت برادرى را سر داده و صداقت و انسانيت را به همراه خود
آورده بود؛ در نتيجه انبوه مردم به آيين اسلام روى آوردند و خود به خود تعادل به
نفع اسلام به هم خورد. در قرنهاى هفتم و هشتم ميلادى ، اسلام پيشرفتهاى چشمگيرى كرد
و موج رو به گسترش اسلام تا نزديكيهاى اروپا نفوذ كرد و از آن به بعد امپراتورى روم
شرقى خود را مواجه با حركت نوينى ديد، لذا حملات جديدى را عليه مردم كه به آيين
جديد يعنى اسلام گرويده بودند، آغاز كرد. اين حملات خصمانه بتدريج ريشه بين المللى
به خود گرفت و فوج فوج سربازان صليبى از اروپا، امپراتورى بيزانس (روم شرقى ) و...
روانه سرزمينهاى اسلامى شدند تا ريشه اين آيين نوپا را بر كنند.
علل هجوم صليبيها
1 - انگيزه مذهبى : مسلمانان معاصر جنگهاى صليبى ، اعم از سلاطين ، اميران ،
نويسندگان و ساير مردم بر اين عقيده بودند كه نخستين انگيزه صليبيها بر پايه
اعتقادات دينى و مذهبى قرار داشت و نقش فعالى كه ارباب كليسا و رجال دين مسيح در
برافروختن آتش جنگ داشتند، اين نظر را قوت مى بخشد.
(پاپ اوربان دون
) II Urban Pope در سال 488 ه.ق / 1095 با شعار
(اين است اراده خدا) در
مجمع كلرمونت
(168)
Clermont فرانسه خطابه اى ايراد كرد و چنين سخن گفت
(169):
(اى ياران مسيح ! آن سرزمين مقدس كه از
بركت وجود مخلص (عيسى مسيح ) تبرك يافت ، آن دخمه اى كه از آن نجات دهنده ماست ، آن
كوهستانى كه عيسى به خاطر نجات ما، در آن به سر برد و محنت كشيد، آن مزارى كه در آن
دفن گرديد، اينك تماما به تصرف دشمن در آمده و ميراث مشركان شده است . آن كليساهاى
مقدس ، آن اماكن فروزانى كه جهان را تابناك كرده بودند، اكنون در مغاك تاريكى فرو
رفته و از نظر ناپديد شده اند، به طورى كه در سراسر آن سرزمين پهناور حتى يك وجب
خاكى كه در آن براى خدا عبادت شود، باقى نمانده است . همان بيت المقدسى كه مايه
افتخار و سرچشمه فياض ما بود، اينك به دست مسلمانان افتاده است ، مسلمانانى كه غير
از مآثر دينى خود اثر ديگرى در آن باقى نگذارده اند...
اى دلاوران عزيز! آن شمشيرهايى را كه تاكنون به سينه يكديگر فرو مى برديد و در
مقابل اهانتى كوچك با برادران دينى دوئل مى كرديد، اكنون بايد به سينه دشمن فرو
بريد... اين جهادى كه امروز عازم آن هستيد تنها براى فتح بيت المقدس نيست ، بلكه
بايد تمام اقليم پرثروت آسيا و خزاين آكنده و بى حساب آن را تصاحب نماييد. امروز
بايد به جانب بيت المقدس برويد و تمام آن سرزمينها را از دست اشغالگران بگيريد و
خود وارث آنها شويد... اى دلاوران ! با اين شمشيرى كه به جهاد مقدس مى رويد، خزائن
آسمانها را تملك خواهيد كرد. اگر در اين جنگ فاتح شويد تمام كشورهاى مشرق زمين از
آن شما خواهد شد، و اگر كشته شديد به شرافتى بس بزرگ نايل آمده ايد، يعنى در نقطه
اى شهيد شديده ايد كه عيسى در آن شربت شهادت نوشيده است
).
پس از آن كه امپراتورى (بيزانس
) پيرو (ارتدوكس
) در جنگ (ملازگرد)
يا
(منازگرد)
مغلوب سلجوقيان شد، جدايى و رقابت با مذهب (كاتوليكى
) روم را خطر آفرين يافت و از كليساى روم عليه مسلمانان يارى خواست ،
كليساى روم اين ندا را لبيك گفت . بنابراين مى بايست وحدت دو كليساى شرق و غرب را
سرآغاز تهاجم گسترده عليه اسلام دانست . بدين ترتيب با تجديد تفكر دينى در غرب ،
پاپ رهبر مذهبى جهان غرب شد و اين وحدت ، سرفصل جنگهاى صليبى گرديد.
2 - انگيزه اقتصادى : در آن دوران سيماى اقتصادى و اجتماعى اروپا تيره بود.
نظام زميندارى و ارباب رعيتى در اروپا بيداد مى كرد. طبقه عادى جامعه ، در بدترين
شرايط اجتماعى و فقر و بيچارگى زندگى مى كردند. زمينداران بزرگ در صدد گسترش اراضى
خود مخصوصا در مشرق زمين بودند. از سوى ديگر گرانى ، رشد بيمارى ، قحطى و كمبود
آذوقه كه مردم را وادار به گياهخوارى كرده بود، عاملى در فرار مردم از غرب به شرق
بود.
انگيزه هاى تجارى و بازرگانى نقش عمده اى در گسترش جنگهاى صليبى داشت و همان طور كه
(تامسون ) در تاريخ اجتماعى
و اقتصادى خود بيان كرده است ، جنگهاى صليبى اولين تجربه استعمار غرب بود كه براى
تحقق بهره برداريهاى همه جانبه اقتصادى صورت گرفت .
3 - ادعاى كاذب زائران مسيحى بيت المقدس مبنى بر اين كه مورد اذيت و آزار مسلمانان
قرار مى گيرد وسيله اى براى تحريك عواطف مسيحيان و انگيزش جنگها بود.
آغاز جنگهاى صليبى
هنگامى كه اسلام با تسخير قلبها تا مركز اروپا پيش رفت ، اروپا در توحش و بربريت و
نزاعهاى قومى و قدرت طلبى شواليه ها، بارون ها و كنت ها، دست به گريبان بود. با
آمدن اسلام به سرزمينهاى اروپا و به دنبال رسيدن تمدن شكوفا و انسانى اسلام به
دروازه هاى آنجا، جامعه بسته اروپا ناگهان احساس خطر كرد، زيرا خود را مواجه با
تفكرى مى ديد كه برابرى ، مساوات و آزادى انسانى را به مردم نويد مى داد و برخلاف
عقايد و خرافات حاكم بر جامعه اروپاى قرون وسطى ، آينده اى روشن و الهى را براى
آنان ترسيم مى نمود.
اروپاييان كه هيچ مانعى را بر سر راه گسترش اسلام نمى ديدند، به فكر جلوگيرى از
گسترش سريع آن افتادند، ليكن حربه اى كه مى بايست احساسات مردم رنجديده اروپا را
براى مقابله با نيروى اسلام تهييج كند در دست نبود، لذا كليسا قدم به ميدان نهاد و
(پطرس زاهد) كشيش فرانسوى
، كه براى زيارت به بيت المقدس رفته بود، پس از مشاهده سيادت و سرورى مسلمانان بر
بيت المقدس در بازگشت به غرب ، بهانه ناامنى را ساز كرد و سوار بر قاطر ايتاليا و
فرانسه را در نورديد و احساسات مسيحيان و صاحبان كليسا را برانگيخت .
اجتماع تاريخى (كلرمونت
) در 15 اوت 1095 تشكيل ، و كليسا عليه مسلمانان كه آنها را كافر مى
ناميدند، اعلان جهاد كرد. سپاه صليبى با استفاده از داوطلبان مسيحى تشكيل و آماده
نبرد با مسلمانان شد و سرانجام نيز به سوى قسطنطنيه حركت كرد. اولين جنگ صليبى 25
اوت 1095 م با قتل عام مسلمانان ، يهوديها و حتى مسيحيان شرقى و آسيايى ، توسط
صليبيان آغاز شد و هزاران نفر قربانى صليبيان شدند و انطاكيه و بيت المقدس به دست
ايشان افتاد و در يك شب در بيت المقدس 12 هزار نفر از مسلمانان و تعدادى از يهوديان
را قتل عام كردند. صليبيها پس از پيروزى ، خطاب به پاپ نوشتند:
(اگر مايليد بدانيد چه بر دشمن مى گذشت ، همين بس كه اسبهاى ما در ايوان
سليمان و معبد او تا زانو در خون مسلمانان شناور بودند.)
دوره اول جنگهاى صليبى كه در سال 1095 م عليه مسلمانان شروع شد تا سال 1270 م پايان
جنگ هشتم ادامه يافت و سرانجام صليبيها از سرزمينهاى اسلامى بيرون رانده شدند و
بقاياى صليبيها نيز از شام در سال 690 ه.ق برابر با 1291 م بيرون رفتند. تاريخ
ميلادى جنگهاى ياد شده به شرح زير است :
جنگ اول 1095 الى 1099، جنگ دوم 1147 الى 1149، جنگ سوم 1189 الى 1192، جنگ چهارم
1202 الى 1204، جنگ پنجم 1217 الى 1221، جنگ ششم 1228 الى 1229، جنگ هفتم 1248 الى
1254، جنگ هشتم 1270، جنگ نهم 1271 الى 1272 ميلادى .
آزاد سازى بيت المقدس به دست سپاهيان
اسلام
(صلاح الدين ايوبى
) وزير العاضد، آخرين خليفه فاطمى ، پس از مرگ مخدوم خود، روز عاشوراى
567 ه.ق دولت مستقل ايوبى را تاسيس كرد و سياستهاى ضد صليبى پيشينيان ، خصوصا نور
الدين زنگى را دنبال كرد، صلاح الدين ايوبى بعد از جنگهاى متعدد با پادشاه بيت
المقدس ، آن شهر را به محاصره در آورد. ابتدا خطاب به اشغالگران نوشت :
(من به قدس احترام مى گذارم و تمايلى به خونريزى ندارم ، لذا شما را
به ترك آن نصيحت مى كنم و تعهد مى كنم كه اموالتان در امان باشد... صليبيان
نپذيرفتند و كارزار شروع شد و سپاهيان اسلام پيروزمندانه به پيش رفتند. پادشاه بيت
المقدس (گى
) كه توان مقابله با مسلمان را نداشت ، تسليم شد و شهر بيت المقدس پس از
91 سال اسارت در 17 رجب 583 ه.ق آزاد شد. صلاح الدين بعد از ورود به بيت المقدس
هيچيك از بناهاى مسيحيان را ويران نكرد و نسوزاند و سه روز پس از ورود بشهر كليساى
شهر را به كشيشان سپرد، و (گى
) را آزاد كرد تا به اروپا بازگردد.
صلاح الدين پس از 22 سال حكومت به سال 598 ه.ق در سن 57 سالگى در گذشت . مقبره صلاح
الدين ايوبى در نزديكى مسجد اموى در شهر دمشق قرار دارد.
گرچه (صلاح الدين ايوبى
) بعد از 91 سال اسارت بيت المقدس موفق به آزادى آن شد ولى با گذشت بيش
از هشت قرن از اين واقعه ، قبله اول مسلمين مجددا در 14 مه سال 1948 در جريان يك
توطئه از پيش طراحى شده توسط صهيونيزم جهانى به اشغال يهوديان متعصب در آمد
(170) و تاكنون (1998 م ) كه پنجاه سال از اشغال اين سرزمين مى گذرد در
اثر وجود تفرقه بين مسلمانان و دولتهاى اسلامى ، يهوديان توانسته اند حاكميت خويش
را با زور و تزوير در اين سرزمين اسلامى تثبت كنند. بعد از اشغال بيت المقدس يكى از
صهيونيستهاى متعصب جملاتى بدين مضمون گفته بود كه جنگهاى صليبى امروز پايان يافته و
ما انتقام خون يهوديان بنى قريضه را از [حضرت ] محمد [ص ] گرفتيم كه اين نشان دهنده
(171)
خوى و رفتار كينه ورزانه و انتقام جويانه صهيونيستهاى اشغالگر قدس شريف مى باشد.
جنگهاى صليبى هم اكنون نيز به شكل تهاجمات بى امان فرهنگى در گسترده جهان توسط
صليبى هاى متعصب عصر حاضر با همكارى صهيونيستهاى نژاد پرست ادامه دارد.
3 شهريور 1320 / 25 اوت 1941
اشغال ايران توسط قواى متفقين و اخراج رضا شاه
جنگ جهانى دوم ، در اول سپتامبر 1939 (دهم شهريور 1318) با حمله آلمان به لهستان
آغاز شد. هيتلر، با اطمينان از پيمانى كه در تاريخ 23 اوت 1939 (اول شهريور 1318)
بين آلمان و اتحاد جماهير شوروى منعقد شده و عملا بى طرفى شوروى را موجب شده بود به
لهستان حلمه كرد و در اندك مدتى آن سرزمين را متصرف ، و ضميمه خاك آلمان كرد؛ شوروى
نيز از اين فرصت بهره جست و ضمن ضميمه كردن ايالتهاى لهستان كه در همسايگى اش قرار
داشتند، كشورهاى منطقه بالتيك را نيز به شناسايى تقسيم لهستان و عقد قرار دادهاى
دوستى با آلمان و پيمان عدم تجاوز با شوروى واداشت . انگليس و فرانسه زير بار اين
تحولات نرفتند و در سوم سپتامبر (دوازدهم شهريور) رسما عليه آلمان وارد جنگ شدند.
از آن پس كشورهاى ديگر بتدريج به سود كشورهاى محور و يا متفقين وارد جنگ
خانمانسوزى شدند كه نزديك شش سال تداوم يافت و طى آن صرف نظر از هزينه ها و
ويرانيها و تنگناها و پاره اى دشواريهاى ديگر، نزديك به 39 ميليون انسان جان
باختند. هيتلر پس از تصرف لهستان متوجه كشورهاى حوزه بالتيك شد و در اندك مدتى
دانمارك و نروژ را تصرف كرد و سپس ارتش او راهى بلژيك ، لوكزامبورگ و هلند گرديد
و خيلى زود به پيروزيهاى سريع در شمال غربى اروپا دست يافت و فرانسه را به اشغال
خود در آورد و در هشتم اوت 1940 نيروى هوايى آلمان شروع به بمباران لندن و ساير
شهرهاى صنعتى انگلستان كرد. ليكن اين حملات هوايى نتوانست انگلستان را به زانو در
آورد، اما در جبهه شرق اروپا، دست اندازى هيتلر بر سرزمينهاى اطراف رود دانوب
سرانجام استالين را از خواب غفلت بيدار كرد و وضعيت عدم تجاوز ميان دو كشور، جاى
خود را به كشمكش و جنگى داد كه در ابتداى آن نيروهاى هيتلر با حمله هاى برق آسا
شكستهاى سخت برقواى اتحاد جماهير شوروى وارد آوردند و تا نزديكى مسكو پيش رفتند.
اعلان بيطرفى ايران
ورود اتحاد جماهير شوروى ، همسايه شمالى ايران ، به جنگ عليه آلمان و قرار گرفتن آن
در كنار فرانسه و انگليس دگرگونيهاى نظامى ، سياسى ، اقتصادى و اجتماعى بسيار در
همه جهان و مخصوصا در ايران به دنبال داشت . رژيم پهلوى كه ساخته و پرداخته استعمار
انگليس بود و سنواتى پيش براى اين كه وانمود كند كه دولت انگلستان در كودتاى سوم
اسفند 1299 نقشى نداشته است ، ابتدا به لغو قرار داد 1919 وثوق الدوله اقدام كرد،
دولت انگليس نيز اين امر را پذيرفت . از همان زمان ، ايران در جهت تامين منافع
بيگانگان به سرعت به سمت بلوك غرب پيش مى رفت و به همين منظور تعداد فراوانى از
متخصصان غربى مخصوصا آلمانى را - البته با تاييد انگليس - در امر تاسيس و ايجاد
كارخانه ها، راه آهن و امور ادارى به استخدام در آورد.
دولت ايران ، از همان لحظه كه جنگ در اروپا در گرفت ، آشكارا و رسما اعلام بى طرفى
كرد، اما بى طرف ماندن عملا غير ممكن بود. شوروى كه در جبهه جنگ شكست خورده بود، در
جبهه تبليغات بسيار نيرومند ظاهر شد و با برخوردارى از بيش از دو هزار كيلومتر مرز
مشترك با ايران و نيز سابقه ارتباطات بازرگانى ، قومى و مشتركات زبانى ، همواره در
كار تحريك و توطئه بود. تركيه نيز كه هنوز خاطره شكست در جنگ جهانى اول و تجزيه
امپراتورى عثمانى را از ياد نبرده بود اعلام بى طرفى كرد. عراق كه از جنگ جهانى اول
تحت قيمومت انگليس قرار گرفته بود به پايگاه عملياتى و تحركات و تحريكات انگليس در
خاور ميانه تبديل شده و خليج فارس و سرزمينهاى جنوبى آن نيز به طور دربست در حيطه
فعاليت و نفوذ انگليس قرار گرفت . هند كه هنوز يكپارچگى خود را حفظ كرده بود،
همچون معدن عظيمى از ذخاير انسانى و مالى يكسره در چنگ انگليس قرار گرفته بود و در
افغانستان نيز حكومت دست نشانده انگليس بر سر كار بود. بنابراين كشور ايران گرفتار
و محصور كشورهاى همسايه بود و كمترين مفرى نداشت .
اوضاع داخلى ايران
اوضاع داخلى ايران از موقعيت مناسبى برخوردار نبود. رضاخان كه به اراده و پشتيبانى
انگليس به قدرت رسيده بود يكى از سخت ترين و دهشت آورترين حكومتهاى استبدادى را كه
تا آن هنگام ، ايران كمتر به خود ديده بود، حاكم ساخته بود. او به دلايل گوناگون ،
تغييرات بسيارى در همه شوون كشور مخصوصا در بعد مذهبى پديد آورده و كوشيده بود تا
اين سرزمين را در جهتى معين و فرمايشى قالب بندى كند؛ اما اين تلاشها، واكنشهاى
مخالف و بازدارنده اى در ميان عموم مردم از عالم و عامى ، روشنفكر و روحانى ، كاسب
و كارگر برانگيخت و سبب شد تا فرمانرواى مستبد حاكم بر ايران ، باطنا فاقد هرگونه
پايگاه اجتماعى و مردمى باشد. در واقع هر اقدامى كه آن چكمه پوش خودخواه در طول
بيست سال سيطره مطلق انجام داد، در نهايت به زيانش تمام شد و نتيجه وارونه داد و
هنگامى كه جنگ در اروپا درگرفت ، ديگر در جايگاهى نبود كه بتواند خود و مملكت را
حفظ كند.
آغاز اشغال ايران توسط متفقين
تهاجم آلمان به سرزمين اتحاد شوروى ، بدون مداخله متفقين ، ممكن بود به همان نتاجى
برسد كه طى دو قرن گذشته از تهاجم نيروهاى خارجى به دست آمده بود، يعنى رها كردن
(سرزمينهاى سوخته ) در دست
دشمن و گرفتار كردن او به دست (سرماى
)
سوزان و وحشت انگيزى كه تا آن هنگام هر مهاجمى را در هم كوبيده و از پا در آورده
بود. اما انگليس جز اين ، در سر داشت و مى خواست كه با انتقال مركز ثقل جبهه جنگ از
مغرب به مشرق اروپا، خطر را از سر خود دور كند و شوروى را هر چه بيشتر در ورطه جنگ
بيندازد. به همين دليل پس از هم پيمانى با شوروى ، ديگر كشورهاى هم پيمان خود را بر
آن داشت تا براى شوروى كمك غذايى و تبليغاتى بفرستند. در آن زمان ايران بهترين ،
نزديك ترين و مطمئن ترين راه كمك رسانى به شوروى بود. اما ايران ، از همان آغاز جنگ
اعلان بى طرفى كرده بود و اين بى طرفى نمى توانست بدون دليل و بهانه نقض شود. بدين
ترتيب متفقين به بهانه هايى واهى از قبيل حضور جاسوسان آلمانى در ايران متوسل شدند
و به اشغال غير قانونى آن مبادرت ورزيدند. رضا شاه كه مانند هر ديكتاتور مغرور به
درستى از ميزان پوشالى بودن حكومت خود خبر نداشت ، در ابتدا تصميم به مقاومت گرفت ،
اما چون او فاقد پايگاه اجتماعى ، سياسى و فرهنگى در كشور بود و نارضايتى عمومى
مردم از سياستها و عملكرد او به هنگام بركنارى وى امرى مسلم بود، به همين جهت ،
تهاجم بيگانگان و ورود نيروهايشان به خاك ايران با اندك مقاومتى انجام گرفت و اشغال
ايران خيلى زود و بسيار آسان تحقق يافت ، چرا كه نهادهايى كه تا پيش از اين اميدى
به ايستادگى و مقاومتشان بود از صحنه حذف و يا به انزوا كشيده شده بودند. سركوب
لرها، كردها،
قشقايى ها، بلوچها، بختياريها و... خلع سلاح و كوچ آنان به زور، و اعدام سران آنها،
بستر حداقل پايدارى را خشكانده بود و رضاشاه كه از مدتها قبل تاج ساسانى را به جاى
تاج قاجارى به عنوان نماد احياى ايران به سر نهاده و تبليغات حكومتى خود را از نژاد
پاك ايرانى پنداشته و به مردم معرفى كرده بود ناگزير شد در نهايت خوارى و رسوايى
ايران را ترك كند. اشغال ايران در سوم شهريور 1320 خيلى سريع و آسان تحقق يافت و با
تهاجم نيروهاى انگليس و شوروى از جنوب و شمال صورت رسمى و جدى به خود گرفت و تا
پايان جنگ در سال 1342 ادامه يافت .
عوارض سوء تجاوز متفقين
اشغال ايران توسط قواى متفقين ، عوارض و آثار گوناگونى در پى داشت كه از جنبه هاى
مختلفى قابل بررسى است ؛ از سويى ، با يورش نيروهاى بيگانه ، تماميت ارضى و حاكميت
سياسى ايران پايمال شد كه باعث حضور و سلطه قدرتهاى استعمارى تا ساليان زيادى
گرديد؛ از سوى ديگر بر اثر بروز جنگ ، مشكلات فراوانى از قبيل قحطى و گرانى ، كمبود
مايحتاج عمومى گريبانگير مردم شد و حضور بيگانگان و تامين مايحتاج آنان نيز از داخل
كشور، اين مشكلات را افزونتر ساخت .
حضور قواى بيگانه علاوه بر جوانب سياسى و اقتصادى ، از جنبه فرهنگى نيز قابل تامل
است . تحريكات سياسى موثر بر گروهها و احزاب تازه سياسى كه آشكار و نهان ، تحت
تاثير فكر و مشى سياسى بيگانگان قرار داشتند (بويژه حزب توده و هواداران آن )،
اوضاع در هم ريخته ايران را وخيمتر كرد. اين قبيل احزاب با بهره ورى از احساسات بى
آلايش جوانان صادق آن روزگار نه تنها عملا و علنا به توجيه اشغال ايران مى
پرداختند، بلكه با همكارى اشغالگران به شكار نيروهاى ضد بيگانه تحت پوشش هوادارى
از آلمان مشغول شدند.
گذشت زمان ثابت كرد كه عمل متفقين در آن زمان ، نافى استقلال و حق حاكميت كشور و
تنها ناظر بر منافع طرفين درگير، خاصه امدادرسانى به شوروى سابق بوده و عنوان ستون
پنجم آلمان در ايران به مثابه توجيه اشغال كشور، افسانه و دستاويزى بيش نبوده است ؛
دستاويزى كه به رغم تبليغات رسانه هاى متفقين ، دولتها و سازمانهاى اطلاعاتى آنها
بيش از هر كس ، بر بى پايه بودن آن واقف بودند.
ايران سرزمين كهنى است كه در طول تاريخ به دفعات مورد تهاجم واقع شده است ، اما
آنچه بيش از مساله اشغال كشور در شهريور 1320، دل هر آزاده اى را مى آزارد، سرعت
تهاجم و تسخير و فروپاشى بعدى و مسائل مترتب بر اشغال است .
فروپاشى نيروهاى مسلح ايران كه گويى تنها به كارسان و رژه مى خوردند از دستاوردهاى
دو دهه ديكتاتورى بود و عدم مقاومت مردم نيز در رابطه با همين ديكتاتورى بيست ساله
حاصل آمد. بى مايگى و سرسپردگى و عدم حميت ، جانشين ديكتاتور و دولتهاى بى ثباتش
چنان بود كه حتى نتوانست متجاوزان را به جبران خسارت و حداقل عذرخواهى از پيشگاه
ملتى وادارد كه همه چيزش لگدمال شده بود.
آنچه گفته شد، قضاوت نسلى است كه اينك تجربه تجاوزى ديگر را با مقاومتى هشت ساله و
دفع متجاوز با مقاومت دليرانه رد تقويم حيات خود ثبت كرده است ، تجاوزى كه تمامى
ابرقدرتها در غالب يك كشور به حقوق ملتى دست درازى كرده بودند كه با رهبرى قاطع و
روشن امام خمينى (ره
) و دفاع جانانه جوانان غيور اين ملت شكستى سخت را متحمل گشتند. اين
پايدارى نشان داد كه مردم قهرمان ايران در راه حفظ اعتقادات خود مى توانند دافع هر
تجاوز و عامل استقلال كشور خود باشند.
نفوذ آمريكا به ايران پس از شهريور
1320
پس از اشغال ايران توسط قواى متفقين ، نيروهاى آمريكايى نيز در 16 آذر 1320 وارد
ايران شدند و سرهنگ شوار تسكف عملا فرمانده ژاندارمى ايران و ژنرال ريدلى مامور
تجديد سازمان ارتش شد.
آژانس مركزى اطلاعات آمريكا (سيا)
كه در اواخر 1319 شمسى به وجود آمده بود، ايران را به يكى از فعالترين ستادهاى
ماوراى درياهاى خود تبديل كرد و در همين راستا دولتمردان بسيارى را به خدمت گرفت و
احزاب و جمعيتهاى دست نشانده زيادى را ايجاد كرد.
آغاز فعاليت احزاب پس از شهريور
1320
پس از به قدرت رسيدن رضاخان ، تاسيس هر نوعى حزبى ممنوع شده بود، حتى تشكيل
جمعيتهاى پنج نفرى خلاف قانون تلقى مى شد و از 1304 تا شهريور 1320 بجز يكى دو حزب
هيچ حزب ديگرى فعاليت نداشت .
پس از شهريور 1320، قريب 16 حزب درافق سياسى ايران نمودار شدند، ولى تا سال 1323
بيشتر اين احزاب يا از بين رفتند و يا از فعاليت دست كشيدند و بعضى هم جاى خود را
به احزاب ديگر دادند و يا تجزيه شدند. هيچ يك از اين احزاب نتوانست يك جنبش واقعى
در ميان مردم برانگيزد. نزديك به اكثريت آنها فاقد ايدئولوژى مشخص بودند و كنار
رفتن آنها از صحنه سياست تاثيرى بر شرايط اجتماعى آن روز نگذاشت . مردم سرگردان
بودند از سويى ديكتاتورى و الحاد رژيم رضاخان ، روح و روان مردم را خسته كرده بود و
از سوى ديگر تمايلات غربگرايانه و شرق باورانه احزاب ، نياز به استقلال فرهنگى ،
سياسى و اجتماعى مردم را تامين نمى كرد. اين احزاب نيز همانند احزاب پس از انقلاب
اسلامى ، تمامى رمز سعادت جامعه را در يكى دو واژه
(دموكراسى
) و (ناسيوناليسم
) مى دانستند و گاهى نيز (سوسياليسم
) را به اين دو مى افزودند.
بعد از شهريور 1320 و تبعيد رضا شاه به جزيره موريس در آفريقاى جنوبى ، اولين حزب
سياسى كه به وجود آمد (حزب توده ايران
) بود كه به شوروى وابسته بود و منافع آن را در ايران تامين مى كرد و با
خيانت بزرگى كه در جريان درخواست شوروى (امتياز نفت شمال ) از ايران داشت كاملا
رسوا گرديد و فرصتى پيش آمد كه مردم ايران ماهيت اين حزب را بهتر بشناسند. بدين
معنى كه در پاييز 1323 كه اتحاد جماهير شوروى درخواست واگذارى امتياز نفت شمال را
به اين كشور مطرح نمود، حزب توده از اين در خواست شوروى پشتيبانى كرد و در تمام
شهرهاى كشور ميتينگ راه انداخت و از شاه خواست كه به اين در خواست شوروى ترتيب اثر
جدى بدهد.
8 شهريور 1360
شهادت مظلومانه رجائى و باهنر
(... هر چه عزيزان اين ملت را ترور مى
كنند...، ملت ما آگاه تر مى شود)
امام خمينى (ره
)
شهادت تحفه قدسى است ؛ ميراث مقدس اولياء و ابرار است ؛ باب خاص بهشت است . اين
تحفه را به هدايت هر كس نبرند و اين ارث را ارزانى سفلگان نمى كنند و اين در را جز
به روى خاصان و خالصان نمى گشايند.
تاريخ شهادت ، از هابيل تا حسين (ع ) و از حسين (ع ) تا امروز، مكرر بر اين حقيقت
مهر تاييد زده است : در مسلخ عشق جز نكو را نكشند.
به بركت انقلاب اسلامى ، فيض شهادت ، چون باران بر سر عالم و عامى و بزرگ و كوچك
اين مرز و بوم باريد. كدامين روزگار را سراغ داريد كه اين همه ابرار به خود ديده
باشد؟
در شهيدستان ايران ، نه تنها آن طفل سيزده ساله كه كهنسالان نيز، و نه تنها مردم
عادى ، كه دولتمردان نيز، در صف دلسوختگان اين عشق
(سركش و خونى ) وارد شده
اند، دولتمردانى كه چون ياران مولايشان امير المومنين (ع )، زخم زجرها برگرده و رنج
محروميتها بر جبين داشتند كه از (دولت
محرومان ) و
(دولت مستضعفان )، جز اين
نشايد.
در تاريخ هر ملتى نشيب و فرازهاى تلخ و شيرينى وجود دارند كه بعضا تعين كننده
سرنوشت و سازنده فرهنگ آن ملت مى باشند. تحقق نظام جهورى اسلامى در ايران به رهبرى
امام خمينى (ره
) بزرگمردى كه جهان ، مانند او را كمتر به خود ديده است و جان فشانى هاى
فرزندان فداكار اين مرز و بوم ، بزرگترين و عظيم ترين فراز تاريخ ماست ، كه داراى
خاطرات تلخ و شيرين زيادى است .
خاطرات شهادت هفتاد و دو تن و شهادت دو چهره صميمى و فداكار اسلام رجائى و باهنر دو
شهيدى كه همواره در سنگرهاى مختلف فكرى ، آموزشى و سياسى ، همكار و همرزم بودند، تا
آنجا كه در كنار يكديگر به آتش كين مناقان سوختند و فصلى از شهادت را به نام
(هفته دولت
) در تاريخ انقلاب گشودند. علت نامگذارى چنين هفته اى اين است كه دولت
شهيد رجائى ، نخستين دولت مكتبى بود كه پس از حاكميت ليبرالها بر كشور، عهده دار
امور مملكت گرديد، و در آن دوره بحرانى حداكثر تلاش و كوشش خود را براى خدمت به
اهداف مقدس انقلاب صادقانه اعمال كرد. صداقتى كه در آن تعهد نسبت به مكتب و خط
پوياى امام راحل نهفته بود، تا آنجا كه جان خويش را بر سر آن نهادند.
پس از آن كه بنى صدر به عنوان اولين رئيس جمهور، زمام قدرت اجرائى مملكت را به عهده
گرفت بناى مخالفت با روحانيت و نهادهاى انقلابى و نيروهاى مومن و متعهد در خط امام
را گذاشت تا بلكه بتواند مراكز حساس حكومتى را يكى پس از ديگرى به چنگ آورد و
مسير انقلاب را به ميل خود تغيير دهد. او ابتدا اقدام به حمايت هاى ظاهرى و لفظى از
امام
(ره )
و روحانيت نمود تا توانست بين مردم وجهه اى قابل قبول كسب كند، سپس نيات و مقاصد
خود را به مرور گسترش داد. تحت شرايط ياد شده و در اثر تلاشهاى پيگير نيروهاى خط
امام ، اولين مجلس شوراى اسلامى با اكثريت قاطع نيروهاى مخلص و طرفدار خط امام روى
كار آمد. مسلما چنين مجلسى مورد پسند بنى صدر نبود، چون مى دانست كه اين مجلس ،
مجلسى نيست كه به نخست وزير مورد نظر او راى اعتماد بدهد و دولتى را كه مورد علاقه
وى است روى كار آورد، عملا شروع به بهانه گيرى و انتقاد نمود و مبارزه منفى را با
نظام آغاز كرد. با تذكر بسيار مهم امام خمينى (ره
) كه فرمودند: اگر دولت مثل سابق باشد بايد عزاى انقلاب را بگيريم .
نمايندگان مجلس با دقت و مراقبت خاص مانع روى كار آمدن نخست وزير و دولتى همچون
نخست وزير و دولت سابق شدند.
فشارهاى بنى صدر بى فايده ماند و سرانجام مجبور شد، تسليم خواسته مجلس شود و شهيد
محمد على رجائى را به مجلس معرفى كرد. با روى كارآمدن نخست وزير و دولت مكتبى ،
مخالفتهاى بنى صدر به اوج خود رسيد.
امام (ره
) كه همواره جريانات را دقيقا زير نظر داشتند، بنى صدر را نصحيت نمودند
كه از نزديكى و همكارى با منافقين و مخالفت با مجلس و روحانيت دست بكشد و همگام با
اصول نظام باشد، اما بنى صدر روش خود را تغيير نداد و بر اقدامات تنش زاى خود
افزود تا اين كه سرانجام امام (ره
) در يك موقعيت حساس او را از فرماندهى كل قوا عزل نمودند و مجلس شوراى
اسلامى بلافاصله با اكثريت قاطع به عدم كفايت سياسى بنى صدر راى داد و آن گاه رهبر
كبير انقلاب اسلامى با استفاده از حق قانونى خود در قانون اساسى ، بر اساس اصل 110
او را از رياست جمهورى خلع كرد.
در تقابل با اين اقدامات ، دشمنان انقلاب سعى در براندازى حكومت اسلامى با از ميان
بردن مسئولين نظام كردند و فاجعه جانگداز هفتم تير سال 1360 كه منجر به شهادت شهيد
مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و 72 تن از ياران دلسوز و رهروان وفادار امام و انقلاب
گرديد ثمره تصميم شيطانى استكبار جهانى و دشمنان انقلاب بود. گرچه عكس العمل سريع ،
قاطع و انقلابى رهبر كبير انقلاب و ملت بزرگ ايران هر گونه ابتكار عمل را از آنها
سلب نمود ولى كار به زعم دشمنان هنوز به اتمام نرسيده بود و طرح نابودى مسئولين
طراز اول مملكت در راس فعاليتهاى آنها قرار داشت . بدين ترتيب واقعه هشتم شهريور در
همان سال به وقوع پيوست و رئيس جمهور محبوب محمد على رجائى و نخست وزير متفكر و
دانشمندش حجت الاسلام و المسلمين دكتر محمد جواد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى
به درجه رفيع شهادت نايل آمدند. اين واقعه همچون واقعه 7 تير على رغم خيال باطل
دشمنان اسلام كه معتقد بودند موجبات منزوى شدن مردم و سقوط نظام را فراهم مى آورد
باعث رشد و آگاهى و حضور بيشتر فعال مردم در صحنه گرديد و نظام كاملا تثبيت شد.
براى گرامى داشت خاطره اين عزيزان هفته اول شهريور ماه به عنوان هفته دولت نامگذارى
شد تا يادآور خاطرات تلخ و جانگداز آن دوران ، دوران تلاش و سخت كوشى عناصرى دلسوز
و ايثارگر در نظام اجرايى انقلاب كه تمام هم و غمشان رفع مشكلات محرومين و حل مسائل
مردم بود، باشد.
بيانات امام خمينى
(ره ) در جمع اقشار مختلف
مردم به مناسبت شهادت آقايان
محمدعلى رجايى و دكتر محمد جواد باهنر(172)
بسم الله الرحمن الرحيم
منطق ما، منطق ملت ما، منطق مومنين ، منطق قرآن است ،
(انالله و انااليه راجعون )
با اين منطق هيچ قدرتى نمى تواند مقابله كند. جمعيتى كه ، ملتى كه خود را از خدا مى
دانند و همه چيز خود را از خدا مى دانند و رفتن از اينجا را به سوى محبوب خود مطلوب
خود مى دانند، با اين ملت نمى توانند مقابله كنند. آن كه شهادت را در آغوش ، همچون
عزيزى مى پذيرد، آن كوردلان نمى توانند مقابله كنند. اينها يك اشتباه دارند و آن
اين كه شناخت از اسلام و شناخت از ايمان و شناخت از ملت اسلامى ما ندارند. آنها
گمان مى كنند كه با ترور شخصيت ها، ترور اشخاص ، مى توانند با اين ملت مقابله كنند
و نديدند و كور بودند كه ببينند كه در هر موقعى كه ما شهيد داديم ملت ما منسجم شد.
ملتى كه قيام كرده است در مقابل همه قدرتهاى عالم ، ملتى كه براى اسلام قيام كرده
است ، براى خدا قيام كرده است ، براى پيشرفت احكام قرآن قيام كرده است ، اين ملت را
با ترور نمى شود عقب راند. آنها گمان مى كنند كه افكار مومنين و ملت بپاخاسته ما
همچون افكار غربزده ها و غرب است كه جز به دنيا فكرى نمى كنند و جز متاع دنيا را
نمى بينند، اينها هم آن طورند.
ملتى كه از اول ، از صدر اسلام پيشوايان آن جان خودشان را فدا كردند، براى هدف
خودشان كه آن خدا و اسلام است ، به اين مسائل و به امور از بين خواهند رفت و سستى
نخواهند داشت . ملت ما، ملت عزيز ما در تاريخ خوانده است كه على بن ابيطالب - سلام
الله عليه - با دست يكى از همين منافقين ، با دست يكى از همين اشخاصى كه به صورت ،
اسلام و از اسلام جدا بودند فرق مباركش شكافت . ملت ما چون على بن ابيطالب را فدا
كرده است از براى اسلام ، فدا كردن امثال اين شهدا براى ملت ما يك مساله مهم نيست ،
گرچه خود واقعه و خود اين افرادى كه شهيد شده اند
در نظر همه ما عزيز و ارجمندند و آقاى رجايى و آقاى باهنر هر دو شهيدى هستند كه با
هم در جبهه هاى نبرد با قدرتهاى فاسد هم جنگ و همرزم بودند و مرحوم شيهد رجايى به
من گفتند كه من 20 سال است كه با آقاى باهنر همراه بودم ، و خداوند خواست كه با هم
از اين دنيا هجرت كنند و به سوى او هجرت كنند. كسى كه هجرت را به سوى خدا مى داند و
شهادت را فوز عظيم مى داند و شهدايى كه در صدر اسلام و از صدر اسلام تاكنون داده
است عالى تر و بالاتر از تمام افرادى هستند كه در اين قرن موجودند، مثل على بن
ابيطالب - سلام الله عليه - و حسن بن على - سلام الله عليه - و حسين بن على و اصحاب
- سلام الله عليهم - و ساير ائمه ما - عليهم السلام - آنها همه عمر خودشان را صرف
كرده اند تا اسلام را حفظ كنند و ما هم تمام عمرمان را بايد صرف كنيم تا اسلام را
كه به دست ما سپرده است حفظ كنيم .
من در عين حال كه شهادت اين دو بزرگوار براى من بسيار مشكل است در عين حال مى دانم
كه آنها به رفيق اعلا متصل شده اند و براى آنها آرامش هست و اين طور گرفتارى هايى
كه الان براى ما هست ديگر براى آنها نيست و آنها رسيدند و مطلوب خودشان و از اين
جهت به آنها و به خانواده هاى آنها و ملت اسلامى تبريك عرض مى كنم كه چنين شهدايى
تقديم مى كنند. در عين حالى كه مصايب اينها مشكل است براى ما، لكن كشور ما و ملت ما
با تمام قدرت ايستاده اند تا همچو شهدايى تقديم كنند و هيچ راه عقب نشينى ندارند و
فكر نمى كنند به سستى . آن كوردلانى كه گمان كرده اند كه جمهورى اسلامى با نبود چند
نفر بين خواهد رفت و سقوط خواهد كرد، آنها افكارشان ، افكار اسلامى نيست و از اسلام
خبرى ندارند و از ايمان اطلاعى ندارند و افكارشان ، افكار مادى و براى دنيا كار مى
كنند و به هواى دنيا هستند.
بايد ديد كه اينهايى كه اين طور كارها را انجام مى دهند انگيزه آنها چيست . انگيزه
آنها اين است كه براى ملت بعد يك دسته ديگرى از صنف خودشان بيايند و حكومت كنند؟
اينها مگر نشناخته اند اين ملت راكه كسى كه انحراف دارد از اسلام و كسى كه سركرده
تروريست ها هستند، كسانى كه / در / سركرده اينها هستند و اينها را وادر به خرابكارى
مى كنند در بين ملت جاى ندارند.
ما حكومتمان و افرادى كه در راس حكومت بودند چون از همين مردم هستند و از اشخاصى
نيستند كه از آن بالاها، يعنى آن پايين ها آمده باشند و حكومت كرته باشند بر ملت ،
از اين جهت ملت ما آرام است ، دلش مطمئن است به اين كه وقتى كه اين شهدا نباشند، به
جاى آنها داوطلبانى براى شهادت حاضر به صحنه هستند. ما در عين حال كه براى اين شهدا
متاثر هستيم و اينها اشخاص ارزنده اى براى ملت ما و براى جمهورى ما بودند لكن ما
باز در صف هاى دنبال آنها افراد داريم و اشخاص متعهد داريم و اشخاص مومن متعهد به
اسلام داريم و دنبال او ملت داريم و ملتى كه هيچ گونه عقب نشينى در اين مسائل
نخواهد كرد و با اين ترتيب جمهورى اسلامى آسيبى نخواهد ديد.
در زمانهاى سابق ، زمان رژيم هايى ، كه در سابق بودند، رژيم هايى سلطنتى وضع اين
طور بود كه اگر يك سلطانى كشته مى شد يا مى مرد كشور به هم مى خورد. نكته او اين
بود كه آن سلطان و عمال آن سلطان به قدرى ظلم كرده بودند بر مردم و بر توده هاى
ميليونى مردم كه به مجرد اين كه او از بين مى رفت خود مردم قيام مى كردند بر ضد
حكومت ، لكن جمهورى اسلامى ما وضعى دارد كه خود ملت يك فردى را مى آورند و خود ملت
يك فردى را كنار مى گذارند و خود ملت وقتى كه يك فردى شهيد شد به جاى او باز يكى را
انتخاب مى كنند و خود را از دولت مى دانند و دولت را از خود مى دانند و خود را از
رئيس جمهورى مكتبى مى دانند و رئيس جمهورى مكتبى را از خود مى دانند از اين جهت ولو
اين كه رئيس جمهور شهيد بشود، نخست وزير شهيد بشود و هر مقامى شهيد بشود، ملت ما
هيچ خم به ابرو نمى آورند و كسان ديگر را به جاى آنها انتخاب مى كنند.
الان سرتاسر كشور ما را اگر چنانچه ملاحظه كنيد، تهران با آن جمعيت كثيرى كه الان
در نزديك دانشگاه متمركز هستند و ساير شهرها هم مثل تهران ، مابين اين جمهورى و
جمهوريهاى عالم و مابين دولت و دولتهاى سابق اين كشور مى توانيد حكومت
(173) كنيد كه چه فرقها هست . اگر صدراعظمى در زمان سابقه كشته مى شد
امكان نداشت كه مردم ، توده مردم ، بازار مردم هيچ عكس العملى از خود نشان بدهند
الا سرور، الا مسرت .
و امروز كه / يك نفر از ما و / دو نفر شهيد معظم از ما رفته است سرتاسر كشور ما به
عزا نشسته است و سرتاسر كشور ما انسجام خودش را حفظ مى كند و حفظ كرده است و فردا
كه اعلام مى كنند و براى انتخاب رئيس جمهور، همه اين مردم براى انتخاب حاضرند.
من مى دانم كه در خارج الان عنصرهايى كه با اين جمهورى اسلامى بلكه با اسلام مخالف
هستند و بوقهاى خارج و تبليغاتى ، خواهند گفت كه اين دو نفر كه شهيد شدند ايران به
هم مى خورد و خواهند گفت كه در عزاى اينها مردم بى تفاوت بودند يا خوشحال بودند و
آنها با اين كه مى دانند، كوردلانه اين طور انتشارات و تبليغات را انجام مى دهند،
الان ببينيد كه سرتاسر كشور ما امروز در سوگ هستند و در همه خيابانها و كوچه ها و
بازارها در سوگ نشسته اند و الان كه به من اطلاع دادند گفتند جمعيت بيشتر از آن
وقتى است كه 72 تن شهيد شدند.
ملت ما اين طور است ، اگر بعد از اين هم خداى نخواسته اشخاصى شهيد بشوند ملت ما
همين ملت است و نهضت ما همين نهضت . و آن عمده اين است كه كارى كه براى خداست ، نه
براى افراد، نه براى اشخاص ، نه براى شخصيت ها، اين كار ركود نمى كند با رفتن افراد
و با رفتن شخصيتها. كشورى ، از رفتن شخصيتهاى خود تزلزل پيدا مى كند كه ملت او و
افراد ان ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند، اما كشورى كه دل او به
خدا پيوسته است و براى خدا قيام كرده است و از اول ، نه شرقى و نه غربى و جمهورى
اسلامى را ندا داده است و با بانگ الله اكبر صغير و كبير و زن و مردش در صحنه حاضر
شده اند و اين نهضت را و اين انقلاب را بپا كرده اند، همين ملت هستند، براى اين كه
خدا هست . رجايى و ديگران اگر نيستند خدا هست . در جنگى كه در صدر اسلام بود، ندا
در دادند منافقين به اين كه پيغمبر شهيد شد، لكن بعضى گفتند اگر شما پيغمبر را مى
پرستيد، شهيد شد، به شهادت او ترتيب اثر بدهيد و اگر خدا را مى پرستيد خدا هست ولو
پيغمبر رحلت بفرمايند. اميرالمؤ منين - سلام الله عليه - جان خودش را فدا كرد براى
اسلام و شهيد شد و اسلام به جاى خودش بود. امام حسين - سلام الله عليه - خود و تمام
فرزندان و اقرباى خودش را فدا كرد و پس از شهادت او اسلام قويتر شد.
با رفتن شهدايى با اين كه بسيار ارزشمند بودند و هستند، با رفتن شهدا در عين حال كه
متاثر هستيم ، لكن چون ما توجه مان به خداست و براى خداست و ملت ما براى خدا قيام
كرده است ، با رفتن اشخاص هيچ سستى به خودشان راه نمى دهند و گرفتار اين خطا نيستند
كه افراد يك مساله اى را ايجاد مى كنند.
خداى تبارك و تعالى از اول با شما بوده است كه شما در صحنه باشيد و ان شاء الله
هستيد و خواهيد بود، خداى تبارك و تعالى شما را پشتيبانى مى كند و شما قوى خواهيد
بود. قواى مسلحه ما در جبهه هاى جنگ بايد توجه كنند كه آنها براى خدا مى جنگند نه
براى رئيس جمهور و براى نخست وزير و براى ديگران ، آنها دل را قويتر كنند و هر چه
اشخاص فاسد به اين كشور صدمه وارد مى كنند، آنها قويتر در مركز خودشان مشغول به
مجاهده و مبارزه باشند. و گمان نكنيد كه اينها از روى قدرت يك همچو كارهايى را
انجام مى دهند. يك بمب در يك جا منفجر كردن ، يك بچه 12 ساله هم مى تواند او را
بگيرد يك جايى بگذارد و خود او منفجر بشود، اين قدرتى نيست ، اين كمال ضعف است . من
ابن ملجم را از اينها مردتر مى دانم براى اين كه او آمد و در حضور مردم كار خودش را
كرد و خداوند او را لعنت كند، و اينها آن مردانگى آن نامرد را هم ندارند و به طور
دزدى يك كارى انجام مى دهند و خودشان را اصلا ظاهر نمى كنند. اينهايى كه از اينجا
فرار كردند و از خارج دستور مى دهند كه مردم را اقتيال كنند و به طور دزدكى بكشند،
اينها تز نامردهاست . من اميدوارم كه كشور ما به همان طورى كه در مقابل همه قدرتها
ايستاد و ايستادگى كرد و زن و مردش و جوان و پيرمردش و بچه و بزرگش در مقابل ،
مشتها را گره كرد و ايستاد و قدرتهاى بزرگ را از مملكت راند و به جهنم فرستاد، ان
شاء الله الان هم در صحنه هستند و همه اينها ايستاده اند، در مقابل اين طور
گرفتاريها صبر مى كنند و منطق آنها اين است كه ما از خدا هستيم و به سوى خدا مى
رويم . ما كه از خدا هستيم ، همه چيز ما از خداست ، در راه خدا داريم صرف مى كنيم و
باكى نداريم و اين طور نيست كه گمان كنيم كه از اينجا كه رفتيم ديگر خبرى نيست .
آنها بايد بترسند كه قيامت را هم در همين جا خيال مى كنند هست ، بعثت را هم منكر
هستند. آنها بايد بترسند كه مرگ حيوانى را بر مرگ انسانى ترجيح مى دهند. و اما
جوانهاى ما و سردمرداران ما كه براى شهادت حاضر و آغوش را باز كردند براى شهادت ،
اينها باكى از شهادت ندارند و ملت ما از اين شهادتها بسيار ديده است و در اين چند
ساله اخير صدها شهيد داده و هزاران شهيد و هزاران معلول ، و پايدار ايستاده است و
امثال اين آقايان كه شهيد شده اند در عين حال كه در نظر ما بسيار ارجمند هستند، لكن
آنها پيش خدا رفتند و ما به جاى آنها اشخاص داريم مكتبى ، انسانى كه به شهادت فكر
مى كند و داوطلب شهادت است .
و من اميدوارم كه ملت ما انسجام خودش را بيشتر كند و در صحنه بيشتر از سابق حاضر
باشد و امثال اين تفاله هايى كه مانده اند از رژيم سابق و از اشخاصى كه فرار كرده
اند، اينها را ان شاء الله با نظارت خودشان و با نظر خودشان هر جا ديدند معرفى كنند
و قواى انتظامى و نظامى ما و خصوصا شهربانى بيشتر قيام كند به امر انتظامات و نظام
و ساير چيزها. و اميدوارم كه شما پيروز باشيد و شما پيروز هستيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
|