در سال 434 ق در چهاردهم صفر
باز شهر تبريز بزلزله ويران گرديد كه ابوطاهر منجم باشى خبر داده بود
همانطور كه خواندمير نوشته ، و اين واقعه در زمان خلافت القائم باللّه
عباسى اتفاق افتاد كه امير مولا (مملان ) و پدرش بنام امير وهسودان بن
محمد بن روادى ازدى از جانب قائم باللّه حاكم آذربايجان در باغى بسلامت
مانده بود و در سال 435 قمرى در برج عقرب شروع به عمارت كردند باز در
سال 671 ق در سال 1050 ق در سال 1060 قمرى زلزله هاى سختى روى داد و در
سال 1134 قمرى در زمان شاه سلطان حسين باز در تبريز زلزله اتفاق افتاد
كه قريب به هشتاد هزار هلاك شدند و باز در سال 1140 قمرى زلزله سختى
روى داد.
باز در سال 1193 قمرى يكساعت از شب شنبه آخر ذيحجة الحرام گذشت كه
زلزله به وقوع پيوست شدّتش از همه زلازل بيشتر بود و گويند هشتمين آنها
بود كه در هيچ يكى اين قدر تلف و خرابى واقع نشد كه از شهر جز نام چيزى
نماند.
حاكم تبريز نجفعلى خان دنبلى بود چنانكه در اول گفته شد از زير خاك
بيرون آمد و از پاى معلول شده بود بعد از زمستان به طالع اسد قلعه اى
بنا كرد و در عرض دو سال چهار ديوار مشتمل بر دوازده دروازه ساخت و
باقيمانده مردم رادر ميان آن قلعه جا داد چنانكه حاجى ملاهادى همدانى
شاعر گفته .
چو گشت از گردش چرخ جفا كيش |
|
اساس قلعه تبريز آباد |
خديو مَعدلَت آيين نجف خان |
|
كه داد معدلت اندر جهان داد |
بناى قلعه اى بنهاد از نو |
|
كه مثلش كس ندارد در جهان ياد |
سكندروار سدّى بست محكم |
|
كه باشد حصنى از ياجوج حَسّاد |
به تاريخش رقم زد كلك نسبت |
|
زنو سدّ سكندر گشت آباد |
مصرع آخر به حساب ابجد 1193 مى شود.
تذكّر
1- دنبلى طايفه ايست از طوايف كرد اكنون از طايفه قزلباش محسوب مى شود
همگى ترك زبان و شيعه اماميّه و مكان ايشان ولايت خوى بود و امرى ذى
شاءن و خان از ايشان برخواسته .
2- زبيده خاتون همسر هارون الرشيد خليفه عباسى مادر امين و دختر جعفر
بن منصور دوانقى بود مرحوم صدوق در مجالس و مرحوم سيد نوراللّه مرعشى
در مجالس المؤ منين آن خاتون را شيعه توصيف نموده چون هارون مطلع شد كه
او به ائمه معصومين ارادت دارد قسم خورد كه او را به دو كلمه طلاق دهد
بركاغذى نوشت كنت فبِنتِ (يعنى
بودن آنچه بودى بريده شدى ) و آنرا به زبيده فرستاد و زبيده خاتون از
كمال محبت به خاندان عصمت و طهارت در پشت نامه نوشت :
كنّا فاحمدنا و بنّا و ما ندمنا: يعنى
بوديم آنچه بوديم و به آن حمد مى كرديم و بريده شديم و در آن پشيمان
نيستيم .
و او صاحب مال بود و احسانها و خوبيهاى بى شمار كرده بود و منصور
دوّمين خليفه عباسى بانى بغداد جدّ زبيده بود و هارون پسر عمو و شوهر
او پنجمين خليفه عباسى بود.
زبيده در سال 165 با هارون ازدواج كرد و در سال 216 در جمادى الاولى
وفات نمود رحمة اللّه عليها.
قبرستان گجيل
زبيده خاتون زن هارون الرشيد به جهت معالجه به تبريز آمد بالاخره از
مرض آسوده شد و به كلى عافيت پيدا نمود و قصد كرد در تبريز بماند زمين
قبرستان را باغى درست كرد و در مدت كمى اشجار زياده روئيد شبى در خواب
ديد تمام اين درختها كلّه آدمى ميوه آورده و با وحشت تمام از خواب
برجست معبّرين را به حضور خواسته خواب خود را نقل كرد چنين تعبير كردند
كه اين باغ بالاخره قبرستان خواهد شد زبيده گفت حالا كه چنين است خودم
مبدل به قبرستان مى كنم امر كرد درختهاى باغ را قطع كردند و تبديل به
قبرستان شد كه بعدا به قبرستان كجيل معروف گرديد و در زمان استاندارى
امير لشكر طهماسبى و رئيس شهردارى محمد على خان تربيت گورستان راتبديل
به باغ ملى نمودند و بعدا باغ گلستان ناميدند.
آثار باستانى تبريز
1-
بارگاه امامزاده جناب موسى ره :
مشهور بامامزاده كهنه : مقبره جناب ابوالحسن موسى بن جعفر
الجمال بن محمد بن ابراهيم بن محمد يمانى (يمامى ) بن عبيدالله بن
الامام موسى الكاظم عليه السّلام است كه در راسته كوچه (سنجران قديم )
واقع است و در طرف شمالى مقبره مسجد حاجت وجود دارد و شرح حال اين
بزرگوار در جزوه اى مستقلّ از طرف مؤ لف نوشته شده .
2- بارگاه جناب سيد حمزه
ره :
مقبره يكى از اولاد حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) است كه به
15 واسطه به حضرت مى رسد باين ترتيب : صدرالدين حمزة بن حسن بن محمد بن
حمزه بن امير كابن على بن محمد بن على بن الحسين بن على بن الحسين بن
محمد بن عبدالله بن محمد الاعرابى بن القاسم بن حمزة بن الكاظم مولانا
موسى بن جعفر سلام الله عليه مولدش خاف (خواف ) از شهرهاى خراسانى مى
باشد در سال 717/714 ق وفات نمود در بعضى از تواريخ آمده كه سيد به دست
مغولان مقتول شده و در محله سرخاب دفن گرديد اين بزرگوار دفتردار سلطان
خدابنده بود و از مقرّبين سلطان غازان بشمار مى رفت و يك چشم اين
بزرگوار در واقعه وزير سعدالدين ساوى كور شده بود.
پسرش سيد حسين قبّه مخصوصى بر آن ساخت و مدرسه اى در آنجا بنا نمود در
سال 1087 ق ظهير الدين ميرزاابراهيم بن صدرالدين محمد وزير آذربايجان
آن بقعه و مدرسه سيّد را تعمير كرده و مدرسه دوم كه در وقت داخل شدن
مقدم است و مسجد و متعلقات آنرا احداث نمود و موقوفات زياده معين كرد و
ظهير از وزراى عهد شاه سليمان صفوى بود و آن موقوفات معروف به موقوفات
ظهيريّه است و قبر اين وزير در دهليز بقعه سيد حمزه مى باشد و در سال
1279 ق از جانب ناصرالدين شاه بقعه و مدرسه سيد تعمير گرديد، و نسب سيد
حمزه در كتاب معتبر عمدة الطالب فى نسب آل ابيطالب نيز نوشته شده .
مسجد كبود يا مظفريّه :
در زمان حمرانى ابوالمظفر جهانشاه پسر قره يوسف قره قوينلو در
سال 870 قمرى آن مسجد بنا شد و بانى آن دختر جهانشاه است ، حافظ حسين
كربلائى در روضات الجنان مى نويسد: گوئيا اين عمارت به سعى و اهتمام
حرم محترم وى خاتون جان بيگُم بنا شد، بعدها در اثر زلزله به اين وضع
درآمد و جهانشاه از سال 841 تا 872 قمرى در آذربايجان و عراق و خراسان
حمرانى كرد و در اين سال به دست حسن پادشاه كشته شد و با اكثر اولاد و
بانيه صالحه در جنب مسجد مدفون شدند كه حالا اثرى باقى نمى ماند.
مدرسه و مسجد خواجه على
اصغر:
در اوائل قرن 13 حاجى على اصغر نامى معروف به خواجه مازندرانى
كه در روزگار فتحعلى شاه در تبريز مى زيسته در كوى حرمخانه بنا كرد و
در نيمه قرن 13 شكستى در مسجد پيدا شد كه به نفقه اقليميا خانم دختر
نائب السلطنه عباس ميرزا مرمّت و تعمير گرديد.
مسجد استاد و شاگرد:
در سمت راست خيابان فردوسى اين مسجد ساخته شده بود و بانى آن
امير علاء الدين مشهور به شيخ حسن كوچك پسر تيمورتاش بن چوپان در سال
741 قمرى بنام سليمان خان ايلخانى بنا كرد و آن مسجد را علائيه و
سليمانيّه نيز مى گفتند ولى قسمتى از كتيبه مسجد را خواجه عبدالله
صيرفى از خوشنويسان معروف نوشته و قسمتى را شاگرد او حاجى محمد بندگير
كه طرف شرقى مسجد بود نوشته لذا مشهور به مسجد استاد و شاگرد گرديد و
هر دو خوشنويس در قبرستان چرنداب مدفونند و شيخ حسن كوچك برادرش ملك
اشرف و سلطان سليمان در جنب عمارت مسجد مدفون بودند كه بعدا در زلزله
از بين رفته سپس آية اللّه مرحوم حاجى ميرزا يوسف آقا اعلى اللّه مقامه
در سال 1236 قمرى تعمير نمودند پس از آن مرحوم باز مسجد رو به خرابى
گذاشت تا در سال 1295 قمرى آقاى ميرزا محمد على قره جه داغى عوانسرى به
تعمير اساسى همت گماشت و در سال 1338 ق از طرف مرحوم حاجى محمد اردبيلى
باز تعمير شده است .
شهردارى تبريز:
محل شهردارى تبريز سابقا گورستان نوبر بود و در سال 1378 ق بامر
دولت رضا شاه پهلوى بناى عظيم شهردارى تبريز با يارى حاجى ارفع الملك
جليلى كه شهردار تبريز بود بدست مهندسان آلمانى ساخته شد در بالاى آن
كاخ برج ساعتى بر پا كردند و ساعتى كه صفحات چهارگانه آن از جهات اربعه
قابل رؤ يت بود نصب نمودند.
مسجد ارك :
مسجد ارك تاج الدين عليشاه معروف به مسجد ارك كه فعلا ديوار
محرابش باقى مى ماند بانى آن وزير خواجه تاج الدين عليشاه گيلانى است
از سال 711 قمرى شروع كرد و در سال 724 قبل از اتمام وفات نمود و در
پشت آن مسجد مدفون شد.
مدرسه و مسجد صادقيه :
در راسته كهنه معروف به بازار صادقيه مى باشد كه داراى اطاقهاى
ضربى آجرى بود و بانى آن ميرزا صادق از اهل اشتهارد در ده فرسنگى جنوب
غربى طهران كه در زمان شاه عباس دوم و شاه سليمان از مستوفيان به شمار
مى رفت و تاريخ بناى آن عبارتند از خيردارين يعنى 1075 قمرى و پسرش
ميرزا طاهر نيز وزير آذربايجان بود.
نائب السلطنة عباس ميرزا بازار صادقيه را كه رو به ويرانى ميرفت از
متولى آن سالى به سيصد تومان تا سى سال اجاره كرد و تعمير نمود هر سال
آن وجه اجاره به طلاب ميرسيد بعد ازتمام شدن مدت اجاره متوليان تا سال
1305 ق بدست گرفتند در اين سال از طرف اداره اوقاف تعمير گرديد. و تا
سال 1302 قمرى اعانه مى شد و اداره معارف اداره مى كرد و بعد به شكل
ساير مدارس علوم دينيه درآمد و اخيرا باز رو به خرابى گذاشته بود كه
بنا به فرمايش والد معظم حضرت آيت اللّه مرعشى طرف غربى و طرف شرقى و
نصف سمت شمالى را تجديد بنا كردند و نصف طرف شمالى را از ثلث يكى از
تجّار تعمير نمودند و زير نظر معظم له كتابخانه اى نيز احداث گرديد و
مسجد نيز از آثار قديمى بوده و با طاقهاى ضربى آجرى بنا شده است كه
معظم له امامت مى كردند.
بعد از چند سال زير نظر امام جمعه وقت حياطى از همان كوچه خريدند و
ملحق به مدرسه نمودند و مدرسه را از نو بنا كردند و مدرسه زنانه
الزهراء تاسيس شد ولى مسجد همانطور بصورت قديمى باقى مانده است .
چهار قبرها:
نزديك مسجد جامع در جنب بازارچه قديم مشهور به اِتكُو(به لغت
تركى گوشت كوبان كه حالا بازار صفى گويند) گنبديست كه به امير مولا
مشهور است كه همان اميرمملان بن امير و هسودان بن محمد روادى است كه در
زمان القائم بامراللّه عباسى بامارت تبريز مشغول بود و حالا چهار قبرها
گويند و از آثار باستانى به شمار مى رود.
بقعه عون بن على و زيد بن
على :
در سر كوه سرخاب مقبره ايست بنام مقبره عون بن على وزيد بن على
و از آثار باستانى بشمار مى رود.
مسجد حسن پادشاه و مدرسه
نَصريّه :
در ميدان صاحب الامر واقع است كه حسن پادشاه بن بيك بن قراعثمان
آق قويونلو ساخته و مدرسه اى هم در جنب آن مسجد بنا كرده و در سال 882
قمرى دار فانى را وداع نموده و اولاد او همه پادشاه و در پشت مسجد حسن
پادشاه در يكجا مدفونند ولى در اثر زلزله سال 1193 قمرى مسجد و مدرسه و
قبور از بين رفته و بعدا مردان خيّر تجديد بنا نمودند.
مسجد صاحب الامر:
نوشته اند اين مسجد در زمان شاه طهماسب صفوى بنا شده و مسجد
سلطنتى او بود و در سال 1045 بوسيله سپاهيان سلطان مراد چهارم تخريب
گرديد پس از عقب نشينى عثمانيان دوباره آباد شد و در زلزله سال 1193
قمرى باز فرو ريخت و در سال 1208 ق به وسيله جعفر قلى خان دُنبلى ملقب
به باتمانقليج پسر احمد خان تجديد بنا يافت و در سال 1266 ميرزا على
اكبر خان مترجم گنسولگرى روس صحن و مدرسه كنونى را احداث كرد مدرسه
اكبريّه ناميدند و در سال 1345 شمسى از وسط مدرسه خيابان دارائى گذشت و
مدرسه را دو پارچه نمود و حالا آن مسجد را موزه قرآن نموده اند و زير
نظر دولت اداره مى شود.
مسجد و مدرسه حاجى صفر
على :
بانى اين مدرسه و مسجد حاجى صفر على خوئى معاصر نايب السلطنه ،
بازرگانى معروف مى باشد.
بقعه سيّد ابراهيم :
مقبره ايست در محله دوه چى مشهور به سيد ابراهيم از آثار
باستانى به شمار مى رود.
مزار امامزاده جليل القدر
محمد كججانى :
اين بزرگوار با سيزده واسطه به امام فخرالساجدين زين العابدين
(عليه السلام) ميرسد
حضرت سجاد پانزده اولاد داشت يكى از آنها حسين اصغر نام دارد و او شخصى
فاضل و متقى و مُحدّث و صاحب ورع و مردى عفيف و شيعه و تابعىّ و مدنىّ
و از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السلام بود فضائل
اين بزرگوار در كتب رجال تفصيلا مسطور مى باشد اين بزرگوار پنج پسر
داشت يكى بنام على مكنّى به ابوالحسن و اين شخص داراى شش اولاد پسر
بود كه يكى از آنها عيسى كوفى غَضاره (نعمت و وسعت و فراوانى ) است .
عيسى كوفى دو فرزند داشت بنامهاى جعفر كوفى و احمد عقيقى معروف به
كوكبى محدّث در شهر رى ، مادر جعفر كوفى اسماء دختر جعفر بن عبدالله بن
جعفر بن محمد بن على بن ابيطالب (عليه السلام) است جعفر كوفى سه فرزند
داشت .
1- محمد ابوالحسين ملقب به مضيره (غذائى است كه با شير ترش پخته مى
شود)
2- محمد ابوهاشم فيل هيكل نقيب در فسا و اعقاب او در فارس و بخارا و
شيراز و نيشابور مى باشد.
3- محمد ملقب به كَرِش (معظم ) و مكنّى به ابوعبدالله ، محمد كرش 3 پسر
داشت :
حسن اَعوَر در كوفه - حسين اكبر در نيشابور ملقب به دَندانى (رندانى )
- على .
پسر حسن اعور صديق اكبر و پسر اكبر صديق اصغر و پسر آن حاجى محمد و پسر
آن حاجى اَبيل (اَمِل ) و پسر آن حاجى سليمان و پسر آن حاجى محمد و پسر
آن خواجه صديق و پسر آن امامزاده جليل القدر سيد محمد گنج خانى مشهور
به خواجه محمد گنجى مى باشد.
خواجه محمد از عرفا بوده و شعر نيز مى گفته و كُجُج تخلّص داشت و او
پسر صديق كُجُجان در قريه كُجُجان بود و اين خواجه از جدّ بزرگ خود شيخ
محمد تربيت يافته و او خرقه از پير محمد پوشيده بود و شيخ محمود شبسترى
متوفاى 720 هجرى در سعادتنامه او را نام برده
رفت يك روز ابلهى نادان |
|
پيش خواجه محمد كُجُجان الى آخر |
و خواجه محمد عصار متوفاى 793 قمرى گويد
شيخ كُجُجى خواجه محمد سخنى خوش |
|
گفته است اگر مرد رهى آن سخنت پس |
خواجه محمد كججانى در سال 677 قمرى در ذيحجة الحرام در 63 سالگى وفات
نمود. ناگفته نماند كججان قريه اى است در نزديكى شهر تبريز كه مزار
امامزاده جليل القدر در آنجاست .
مسجد جامع تبريز:
عبدالله بن عامر در اول اسلام ساخت و بعد در اثر زلزله ويران
گشت و توسط امير حسين خان دنبلى مجدّدا بر همان بنيان قديم بنا شد.
مدرسه طالبيه :
ميرزا ابوطالب وزير آذربايجان ساخته است و بعضى مى نويسند بانى
عمارت شمالى حاجى طالب خان پسر حاجى اسحق تبريزى است كه در سال 1087
قمرى در شمال صحن جامع مدرسه اى ساخت و حجرات براى طلاب علوم دينيّه
قرار داد و املاكى بر آن وقف كرد توليت را پس از خود به پسرش كه او هم
اسحق نام داشت واگذار نمود از اين تاريخ بنام مدرسه طالبيه خوانده شد و
پيش از آن به صحن مسجد جامع معروف بود و ساختمان مَدرَس و كتابخانه را
در سال 1327 شمسى مرحوم آقاى حاجى محمد باقر كلكته چى تاجر معروف
نيكوكار بنا نمود در اين مدرسه چهار مسجد بنا شده .
1- مسجد جامع =
كه ذكر شد در سمت غربى مسجد خاله اوغلى واقع است .
مسجد آقا ميرزا صادق (ره ):
در سمت راست مدرسه كه بانى آن مرحوم ميرزا مهدى قاضى است و آنرا به
مرحوم ميرزا محمد على دينورى قره جه داغى جدّ پدرى آقاى ميرزا صادق
واگذار نمود كه بعد از آن مرحوم آقاى ميرزا محمد آقا معروف به مجتهد
كوچك و بعد از آن مرحوم آقاى ميرزا صادق آقا مجتهد پسر ميرزا محمد آقا
امامت مى كردند و در سابق آلچاق مسجد مى گفتند.
مسجد خاله اوغلى :
در سمت چپ مدرسه با ستونهاى سنگى معروف به مسجد ملامحمد حسن پيشنماز كه
فعلا به نام مسجد اسماعيل خاله اوغلى معروف است .
مسجد حجة الاسلام :
مسجديست كه در سمت غربى مسجد جامع بنا شده كه مسجد چهل ستون و مسجد حجة
الاسلام نيز گويند چون آقاى ميرزا محمد ممقانى مشهور به حجة الاسلام
بنا كرده بود و در آنجا امامت مى كرد لذا به مسجد حجة الاسلام معروف
بود و سپس پسرش آقاى ميرزا محمدتقى نيّر ملقب به حجة الاسلام در آنجا
امامت مى نمود.
اللهم صلّ على محمّد عبدك و رسولك و اهلبيته
الطاهرين و اخصُصهم بافضل صلواتك و رحمتك و بركاتك و سلامك يا ارحم
الراحمين و الحمدلله رب العالمين .
<