ابن زياد هانى را براى كشتن
طلبيد فرمان داد هانى را به بازار برند و در مكانيكه گوسفندان را خريد
و فروش مى كنند گردن زنند هانى را دست بسته از دارالاماره به آنجا
آوردند غلام ابن زياد بنام رشيد آن مظلوم را به شهادت رساند ابن زياد
سر مبارك مسلم و هانى را به يزيد فرستاد و يزيد از دروازه دمشق آويخت و
به ابن زياد نامه نوشت و افعال او را ستود.
مادر مسلم ام ولد بود بنام عليه و پدرش عقيل برادر على (عليه السلام) و
زنش رقيه دختر حضرت على (عليه السلام) بود و در وقت شهادت 28 سال داشت
و قاتل آن بزرگوار بكربن حمران احمرى بود و هانى 89 ساله بود كه غلام
تركى ابن زياد او را به شهادت رساند.
قبر شريف مسلم بن عقيل رحمة الله عليه در جنب مسجد كوفه واقع و
زيارتگاه عامّه مى باشد و قبر مبارك هانى مقابل قبر مسلم واقع شده .
3- امام حسين (عليه السلام) از مكه صبح امروز خارج شد و بطرف عراق
رهسپار گرديد چنانكه در هشتم اين ماه توضيح داده شد.
4- سد ابواب صحابه و فتح باب على (عليه السلام) بر مسجد رسول خدا (صل
اللّه عليه و آله و سلم )
ابن مغازلى شافعى در مناقب صفحه 254 از حذيفه نقل مى كند زمانيكه اصحاب
پيغمبر (صل اللّه عليه و آله و سلم ) به مدينه آمدند خانه اى نداشتند
كه در آنجا بخوابند لذا در مسجد مى خوابيدند پيغمبر فرمود در مسجد
نخوابيد زيرا محتلم مى شويد مردم در اطراف مسجد خانه ها ساختند و درها
را به طرف مسجد گذاشتند حضرت معاذبن جبل را به نزد ابوبكر وعمر و عثمان
و حمزه فرستاد كه درهاى خود را مسدود كنيد و از مسجد خارج شويد و آنها
عرض كردند سمعا و طاعة ، درهاى خود را به مسجد بستند و على در اين
موضوع متردد بود پيغمبر اسلام خانه اى بنا كرد و فرمود اسكن ظاهرا
مطهرا: على بنشين در اين خانه كه تو پاكيزه و پاك شده اى ، حمزه عرض
كرد يا محمد ما را از مسجد خارج مى كنى و پسران عبدالمطلب را سكونت مى
دهى حضرت فرمود نه ، هرگاه در اختيار من بود غير از شما كسى را نمى
گذاشتم ، والله اين را خداوند به على اعطاء كرد شيخ عبدالله حنفى در
ارجح المطالب ص 145 اين خبر را ثبت كرده .
حاكم در مستدرك جلد سوم ص 125 مى نويسد پيغمبر (صل اللّه عليه و آله و
سلم ) فرمود تمام درها را ببنديد مگر باب على را، مردم اعتراض كردند
حضرت بلند شد و به خدا حمد كرد فرمود من امر شده از طرف خداوند تمام
درهائيكه به مسجد باز مى شود ببندم مگر باب على را و شما اعتراض كرديد
البته والله من درى را نبستم و درى را نگشادم مگر خداوند دستور داده و
من نيز تابع شدم .
احمد بن حنبل در مسند جلد چهارم ص 369 نقل مى كند حضرت رسول اكرم (صل
اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود تمام درهائيكه به مسجد باز مى شود
ببنديد مگر باب على را.
4- وفات آيت الله العظمى آقاى سيد ابوالحسن اصفهانى سال 1365 قمرى در
نجف الاشرف صاحب كتاب نفيس وسيلة النجاة در فقه و ايشان فقيهى اصولى و
رجالى و معقولى و منقولى و اشهر مراجع آن وقت بود و مردى كريم الطبع و
سخى و داراى اخلاق فاضله .
در تاريخ آمده در سال 1341 دولت عراق به تحريك بيگانگان مراجع نجف و
كربلا و كاظمين را به ايران تبعيد نمود كه در راءس آنها علامه اصفهانى
قدس سرّه بود اين بزرگوار مخالفت شديد با استعمارگران انگليس مى كرد كه
مى خواستند امتياز نهرين فرات و دجله را به دست گيرند و دولت عراق نيز
موافقت مى نمود كه به آنها واگذار كند ايشان بعنوان اعتراض از نجف به
كربلا آمدند ولى دولت عراق ايشانرا به ايران تبعيد نمود مردم ايران و
علما از ايشان استقبال نمودند و معظم له وارد قم گرديد احمد شاه با
جماعتى از وزراء به دست بوسى اين بزرگوار به قم مشرف شد تقريبا هفت ماه
در قم اقامت كردند و به تدريس و مباحثه پرداختند فضلاء و دانشمندان از
فيوضات ايشان برخوردار شدند اين بزرگوار شخصى صبور بود فرزندش جناب
آقاى سيد حسن را در بين نماز مغرب و عشاء به قتل رساندند و در سن 70
سالگى داغ اين فرزند را بدل نهاد ولى قاتل را عفو كرد و مانند اجداد
طاهرينش صبرنمود و رحلت اين عالم بزرگ سبب شد حزب توده در ايران منحل و
از بين برود.
روز دهم :
1- عيد قربان
رسول خدا (صل اللّه عليه و آله و سلم ) بعد از جنگ بنى قَينُقاع كه به
قول اكثر در شوال سال دوم قمرى بعد از جنگ بدر بود به مدينه برگشت و به
مصلّى رفت و با مسلمانان نماز عيد اضحى را خواند و يك يا دو گوسفند
قربانى كرد و ساير اشخاص متمكن هم در اين روز قربانى كردند واين اولين
نماز قربان واولين قربانى بود كه در اسلام بعمل آمد.
رسول خدا (صل اللّه عليه و آله و سلم ) در قربانى كردن عادتش اين بود
كه دو گوسفند نر و چاق و شاخدار مى خريد چون از نماز عيد و خطبه فارغ
ميشد يكى را از گوسفندان در مصلى با دست خود ذبح مى كرد و مى گفت خدايا
اين قربانى از جانب من مى باشد از طرف آنهائى به وحدانيت تو و رسالت من
شهادت مى دهند، سپس ديگرى را مى آوردند از جانب خود ذبح مى كرد و مى
گفت خدايا اين از جانب محمد و آل محمد باشد و خود و خانواده اش از گوشت
هر دوقربانى مى خوردند و بقيه را به فقراء مى دادند.
2- چهل شب از وعده خداوند گذشت كتاب توراة در الواح آسمانى مسطور به
حضرت موسى عليه السّلام نازل گرديد كه شرايع و قوانين در آن نوشته شده
بود و خداوند متعال در سوره اعراف آيه 142 فرموده
و اعدنا موسى ثلثين ليلة و اتممناها بعشر فتمّ
ميقات ربّه اربعين ليلة الى آخر يعنى ما به موسى سى شب وعده
گذارديم سپس آنرا با ده شب ديگر تكميل كرديم به اين ترتيب ميعاد
پروردگارش با او چهل شب تمام شد.
ظاهرا اين چهل شب يك ماه ذوالقعده و ده روز از ذوالحجّه بوده و تعبير
از شب آوردن به جهت اينست كه مناجات موسى و گفتگوهايش با پروردگار در
شب انجام مى گرفت .
در وسائل احكام شهر رمضان باب 18 حديث 16: امام صادق (عليه السلام)
فرمود تورات در ششم ماه مبارك رمضان و انجيل در دوازدهم و زبور در
هيجدهم و قرآن مجيد در شب قدر نازل گرديده .
بعيد نيست بگوئيم اين چهار كتاب در ماه رمضان به آسمان دنيا نازل
گرديده و در روزهاى ديگر به زمين فرستاده شده چنانكه قرآن مجيد در شب
قدر به آسمان دنيا آمده و در مدت 23 سال تدريجا به پيامبر اسلام نازل
شده .
3- وفات مفسّر اعظم فخرالعلماء امين الملة و الدين ابوعلى فضل بن الحسن
بن فضل طبرسى ملقب به امين الدين و امين الاسلام .
مرحوم در سال 523 ق از مشهد به سبزوار رفت و در سال 548 ق روز عيد
قربان در سبزوار رحلت نمود و به مشهد انتقال دادند و در قبرستان معروف
به قتلگاه بخاك سپردند و معظم له صاحب كتاب مجمع البيان در تفسير قرآن
است كه به فرموده مرحوم شهيد ره مانند آن در تفسير نوشته نشده و
تاءليفات ديگر از جمله كتاب الوسيط - الوجيز - جوامع الجمع - اعلام
الورى و غيرها قريب به بيست كتاب مى باشد از ايشان بيادگار مانده و
لازم به يادآوريست كه امروز بدن مبارك آن بزرگوار در ميان پارك در
اطاقى زيارتگاه مجيّن شده است و در تاريخ آمده كه اين بزرگوار را شهيد
كرده اند و كيفيت شهادتش را ننوشته اند.
روز يازدهم :
اولين روز از ايام تشريق (يعنى ايام معدودات ) زائرين بيت خدا
شب 11 و 12 بايد در منى باشند و كسانيكه در منى حضور يابند روزه گرفتن
در اين ايام بر آنها حرام است .
روز دوازدهم : 1- دومين روز از ايام تشريق
2- نزول سوره مباركه نصر و اين آخرين سوره اى است كه به پيامبر اسلام
نازل شده و اين سوره را توديع نيز گويند پيامبر اسلام بعد از اين سوره
يك يا دو سال در حيات بود.
روز سيزدهم :
1- سومين روز از ايام تشريق ، اگر زائر خانه خدا تا شب سيزدهم
در منى باشد واجب است شب سيزدهم را نيز در آنجا بماند و در روز رمى
جمرات كند.
2- هاجر مادر حضرت اسماعيل با مرض تب از دنيا رفت و هاجر كنيز ساره بود
كه حضرت ابراهيم خريدارى كرد و با او مقاربت نمود و اسماعيل متولد شد و
جناب اسماعيل بزرگترين اولاد حضرت ابراهيم بود ظاهرا مدفن هاجر مادر
اسماعيل و مدفن خود اسماعيل و تعدادى از انبياء در جنب كعبه در محلى كه
حجر اسماعيل ناميده شده مى باشد.
روز چهاردهم :
طبق روايات مشهوره مشركان نزد رسول خدا (صل اللّه عليه و آله و
سلم ) آمدند و گفتند اگر راست مى گوئى و تو پيامبرى ماه را براى ما
پاره كن فرمود اگر اين كار را بكنم ايمان مى آوريد عرض كردند آرى ، شب
چهاردهم ماه بود پيامبر از پيشگاه پروردگار تقاضا كرد آنچه خواسته اند
به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد و رسول خدا (صل اللّه عليه و آله
و سلم ) آنها را يك يك صدا زد و مى فرمود ببينيد و خداوند در سوره قمر
مى فرمايد اقتربت السّاعة و انشقّ القمر و ان
يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ يعنى قيامت نزديك شد و ماه
از هم شكافت (پيامبر آخر الزمان مبعوث شده و بعث آن دليل بر نزديك شدند
قيامت است و ماه به معجزه او شكافت ولى كافران ) هنگامى كه نشانه بر
صدق دعوت پيامبر مى بينند اعراض كرده مى گويند اين سحرى هميشگى است كه
مكرّر از او سر مى زند.
اكتشافات و مطالعات امروز چنين امر را نه تنها محال نمى دانند بلكه
نمونه هاى آنها مشاهده مى شود مثلا پيدايش منظومه هاى شمسى كه اول جزء
خورشيد بودند بعد جدا شدند و شهابها سنگهاى آسمانى هستند كه از كرات
جدا مى شوند اين دليل متقن است كه در اجرام آسمانى انشقاق امكان پذير
است .
روز پانزدهم :
ولادت با سعادت حضرت امام على النقى هادى (عليه السلام) در
مدينه سال 212 ق و مادر مكرمه اش سمانه بود و دوم و پنجم رجب نيز نقل
شده و حضرت را ابوالحسن ثالث مى نامد و راجع به زندگانى اين بزرگوار در
سوم رجب مشروحا متذكر شديم .
روز هيجدهم :
1- عيد غدير خمّ:
خمّ صحرائيست كه بين مكه و مدينه در جحفه و بعضى گويند 3 ميل از جُحفه
دور است .
در سال دهم هجرت حجة الوداع واقع شد چون اعلام قصد حجة الوداع پيامبر
كتبا و قولا ببلاد مسلمين رسيد جماعت كثيره از هر طرف حاضر شدند و در
خدمت حضرت به مكه مشرف گشتند در مراجعت در صحراى خم جبرئيل نازل و سلام
خداوند را با تاكيد شديد در نصب خلافت امير المؤ منين با اين آيه شريفه
آورد: يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك
و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه يعصمك من النّاس (مائده
71) اى رسول به مردم برسان آنچه فرستاده شده بتو از طرف پروردگارت
(يعنى خلافت امير المؤ منين را) و اگر نكنى تبليغ رسالت نكرده اى و خدا
ترا از شرّ مردم نگاه مى دارد.
پيامبر از منافقان خائف بود از عداوتيكه با على داشتند حق تعالى ضمان
فقط رسول خدا رااز شر ايشان كرد و تاكيد شديد در تبليغ اين رسالت در
همان محل نمود تا آن جماعت به شهرهايشان متفرق نشده بشنوند و اتمام حجت
شود.
پيامبر در غدير خم نزول نمود و مسلمين را امر به توقف فرمود تا عقب
ماندگان برسند منادى نداكرد متقدمين برگشتند.
بامر حضرت از سنگها يا از جهاز شتر منبرى ترتيب دادند آن بزرگوار بالاى
آن تشريف برد و على را با خود بالا برده در جانب راست نگه داشت بنا به
بعضى تواريخ 125000 نفر جمعيت بودند حضرت خطبه اى بيان فرمود كه در
كتاب احتجاج طبرسى ص 30 مسطور است واولش الحمد
لله الذى علافى توحده و دنى فى تفرده مى باشد.
حضرت از وفات خود خبر داد و فرمود انّى تارك
فيكم الثقلين ما ان تمسّكتم به لن تضلّوا كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى
فانهما لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض در ميان شما دو امانت
سنگين يا نفيس مى گذارم ماداميكه به آن دو چنگ زده اى گمراه نخواهيد شد
و آن دو قرآن و عترت من است كه از يكديگر جدا نشوند تا نزديك آب كوثر
بر من وارد شوند.
ضمن خطبه با صداى بلند ندا فرمود آيا من اولى به نفس شما نيستم عرض
كردند بلى ، حضرت فرمود من كنت مولاه فهذا علىّ
مولاه هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست خدايا دوست دار دوست
على را و دشمن بدار دشمن على را، بعد از اتمام خطبه آيه شريفه نازل شد
اليوم اكملت دينكم و اتممت عليكم نعمتى و
رضيت لكم الاسلام دينا امروز دين شما راكامل كردم و نعمتم را بر
شما تكميل نمودم و اسلام را بعنوان آئين جاودان شما پذيرفتم .
ناگفته نماند حديث الثقلين را بزرگان علماء مذاهب مختلفه اسلامى در
گذشته و نزديك در كتب خود اعم از صحاح و سنن و مسانيد و تفاسير و سير
خود ضبط كرده اند مثلا صحيح مسلم در جزء هفتم ص 122 و سنن ترمذى در جزء
دوم ص 307 و در عقد الفريد ابن عبدريّه در جزء دوم ص 346 و غيرها.
در كتاب سياسة الحسينيه ربيعى ص 180 آمده : رسول خدا در روز هيجدهم ذى
الحجة در غدير خم بعد از اتمام خطبه به ابوذر فرمود كه اذان ظهر بگويد
ابوذر در اذان پس از گفتن شهادت برسالت گفت
اشهد
انّ عليا ولى اللّه عده اى اعتراض نمودند و به شكايت نزد پيامبر
اكرم رفتند و عرض كردند ابوذر در اذان بدعت گذاشت زيرا دو مرتبه شهادت
به ولايت داد حضرت فرمود ابوذر خطا نكرده چون من امروز همان مطلب را
ثابت مى كردم .
در ارشاد ص 92 آمده پس حضرت نماز ظهر را خواند و به خيمه مراجعت نمود و
فرمود خيمه اى براى على (عليه السلام) در برابر خيمه پيامبر (صل اللّه
عليه و آله و سلم ) برپا كنند حضرت على (عليه السلام) در آن خيمه نشست
پيامبر فرمود مسلمانان فوج فوج خدمت على (عليه السلام) رسيده تهنيت و
مباركباد گويند و بامارت مؤ منين سلام دهند يعنى بگويند السلام عليك يا
اميرالمؤ منين حتى به زنان خود و زنان مؤ منين دستود داد داخل خيمه على
(عليه السلام) شوند و بگويند السّلام عليك يا امير المؤ منين . ناگفته
نماند كه پيامبر اسلام دو بار حج كرد يكى قبل از هجرت و يكى بعد از
هجرت بعضى نوشته اند چهار يا سه بار عمره كرده است .
بشارة المصطفى ص 144: زمانيكه روز قيامت شد پلى روى جهنم نصب مى شود از
آن پل كسى نمى تواند عبور كند مگر جوازى نوشته باشد كه در آن قائل به
ولايت على بن ابيطالب باشد خداوند فرموده
وقفوهم
انّهم مسؤ لون يعنى آنها را نگه داريد از ولايت على (عليه
السلام) سؤ ال خواهد شد.
ثواب الاعمال ص 171:
حسن بن راشد مى گويد به امام صادق عرض كردند براى مؤ منين غير از عيد
فطر و اضحى و جمعه عيد ديگرى هست ؟ حضرت فرمود آنها را عيدى است بزرگتر
از اينها و آن روزيست كه اميرالمؤ منين در آن بخلافت و سرورى مسلمين از
جانب خدا نصب شد پس رسول خدا (صل اللّه عليه و آله و سلم ) پيمان ولايت
اورا بر گردن مردان و زنان در غدير خم ممكن ساخت عرض كردم آن چه روزيست
از ايام هفته ؟ فرمود روزها ميگردد و مختلف مى شود سپس فرمود روز
هيجدهم از ماه ذيحجة الحرام است سپس فرمود:
عبادت در آن روز برابر است با عبادت 80 ماه و سزاوار است كه در آن روز
بسيار ياد خدا كرده و درود بر پيامبر فرستاده شود و شخص به خانواده اش
در طعام توسعه دهد.
امير المؤ منين كيست
سئل الصّادق (عليه السلام) عن القآئم (عليه
السلام) يسلّم عليه بامرة المؤ منين قال (عليه السلام) لا ذاك اسم سمّى
اللّه به اميرالمؤ منين (عليه السلام) لم يسم به احد قبله و لا يتسمّى
به بعده الّا كافر قال جعلت فداك كيف يسلّم عليه قال يقولون السّلام
عليك يا بقيّة اللّه .
از امام باقر (عليه السلام) نقل شده
لم يتسمّ
باسم امير المؤ منين غير على (عليه السلام) الا مفتر كذّاب
(سفينة البحار ج 1 ص 29).
يعنى از حضرت صادق (عليه السلام) راجع به قائم سئوال كردند آيا مى توان
بايشان اين طور سلام كرد السّلام عليك يا امير المؤ منين ، حضرت
فرمودند اين اسمى است كه خدا على را ناميده كه قبر از او كسى به اين
نام ناميده نشده و بعد از اين نيز ناميده نخواهد شد مگر كافر، عرض كردم
فدايت شوم چطور براى امام زمان سلام كرده مى شود، فرمود مى گويند
السّلام عليك يا بقية اللّه .
از امام باقر (عليه السلام) نقل شده غير از على (عليه السلام) با نام
امير المؤ منين كسى ناميده نشده مگر دروغگو.
تشريع اذان
قبل از جعل اذان مسلمانان با نداى الصّلوة جامعة به مسجد حاضر مى شدند.
من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 183.
امام صادق (عليه السلام) فرمود هنگامى كه جبرئيل اذان را آورد سر
پيامبر (صل اللّه عليه و آله و سلم ) بر دامان على (عليه السلام) بود
جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر (صل اللّه عليه و آله و سلم ) تعليم
داد هنگامى كه پيامبر (صل اللّه عليه و آله و سلم ) سر خود را برداشت
از على (عليه السلام) پرسيد آيا صداى اذان جبرئيل را شنيدى عرض كرد آرى
پيامبر (صل اللّه عليه و آله و سلم ) بار ديگر سوال نمود آنرا حفظ كردى
عرض كرد آرى فرمود بلال را حاضر كن و به او تعليم ده على (عليه السلام)
اذان را به بلال تعليم داد.
اول كسى كه در اسلام اذان گفت بلال بن رياح بود كه مادرش جمانه نام
داشت و در بدر و احد و خندق و ساير مشاهد با حضرت رسول اكرم (صل اللّه
عليه و آله و سلم ) بود كنيتش ابوعبدالله و در سال 18 يا 20 در شام
بطاعون وفات كرد و در باب صغير مدفون شد و قبرش مزار است .
فقيه ج 1 ص 184:
ابوبصير از يكى از صادقين روايت مى كند حضرت فرمود بلال عبد صالح بود،
گفت بعد از پيامبر (صل اللّه عليه و آله و سلم ) بكسى اذان نمى گويم پس
حىّ على خيرالعمل از اذان ترك شد.
بهجة الآمال ج 2 ص 426: بلال به ابوبكر بيعت نكرد و عمر گفت جزاى
ابوبكر اينست كه ترا خريد و از غلامى آزاد نمود. بلال گفت اگر براى خدا
آزاد كرده پس مرا براى خدا رها كند و اگر براى چيز ديگر آزاد كرده پس
من اينجا هستم اما بيعت نمى كنم عمر گفت پدرت بميرد نزد ما مباش به شام
برو و او به شام رفت و در آنجا درگذشت و در باب صغير دفن شد.
در بهجة الآمال ج 2 ص 423:
بلال شبى رسول خدا را درخواب ديد كه آن حضرت از اينكه بلال او را زيارت
نمى كند گلايه مند بود بلال براى زيارت قبر رسول خدا (صل اللّه عليه و
آله و سلم ) به مدينه آمد خود را روى قبر پيامبر انداخت و به خاك قبر
مى ماليد.
در ص 426 همان كتاب آمده روزى فاطمه (عليه السلام) فرمود دلم مى خواهد
يكبار ديگر اذان بلال را بشنوم اين سخن به بلال رسيد اذان را شروع كرد
وقتى بلال اللّه اكبر گفت فاطمه پدر بزرگوار و زندگانى او را بياد آورد
گريه نمود وقتى به جمله اشهد انّ محمدا رسول اللّه رسيد فاطمه صيحه
كشيد و بيهوش شد مردم گفتند اى بلال اذان را قطع كن كه دختر پيامبر از
دنيا رفت و مردم خيال كردند كه فاطمه درگذشت بلال اذان را قطع نمود بعد
فاطمه به هوش آمد و درخواست نمود بلال اذان را تمام كند ولى بلال
خوددارى كرد عرض نمود مى ترسم جان شما به خطر افتد باين جهت فاطمه او
را معذور داشت .
در اذان مدّ صوت پسنديده است :
امام صادق (عليه السلام) فرمود
اذا اذنت فلا
تخفينّ صوتك فانّ اللّه يا جرك مدّ صوتك ، وقتى كه اذان مى گوئى
صدايت را مخفى مدار زيرا خداوند متعال به جهت مدّ صوتت بتو جزا مى دهد.
2- وفات يا شهادت (به سمّ) شيخ المشايخ و محيى آثار المذهب على بن
عبدالعالى كركى ملقب به علائى و محقق ثانى 940 ق در نجف و جلالت اين
مرحوم در علم و فضل و كثرت تحقيق و متانت بالاتر از آنست كه در اين
مختصر ذكر شود معظم له آثار نفيسه دارد از جمله : جامع المقاصد فى شرح
القواعد - رساله جعفريّه - صيغ العقود و الايقاعات - شرح شرايع - شرح
الفيّه - حاشيه ارشاد و غيرها كه بيشتر از بيست كتاب مى باشد.
3- وفات خواجه نصيرالدين طوسى .
افضل الحكماء و المتكلمين استاد من تاءخّر و من تقدّم محقق بى نظير
محمد بن الحسن الطوسى مشهور به خواجه نصير الدين طوسى در 11 جمادى
الاولى 597 ق در طوسى بدنيا آمد و در همانجا نشو و نما كرد و مشغول
تحصيل علوم معقول شد و نابغه زمان گشت و وزارت هلاكوخان را قبول نمود
باين وسيله مغول خونخوار را تحت نفوذ خود درآورد تا آنجا كه توانست در
احياى مذهب اثناعشرى اهتمال بكار برد و با زحمات طاقت فرساى آنروز تلّ
بلندى كه درشمال غربى مراغه واقع است رصدخانه را ترتيب داد هزار افسوس
از آن رو كه كمترين مدت رصد سى سال است در شانزدهمين سال تاءسيس
رصدخانه در سال 672 ق در بغداد آخر روز دوشنبه هيجدهم ذيحجة الحرام
وفات يافت پسر بزرگ خواجه بعد از وفات پدر و سپس برادر كوچكش عهده دار
تكميل رصد شد ولى كم كم رصد خانه متروك گرديد تا در اين زمان فقط اسمى
از او مانده .
به موجب وصيت جنازه مرحوم را از بغداد به كاظمين نقل داده خواستند در
سمت پائين پاى آن دو بزرگوار قبر حفر كنند ديدند قبرى آماده و حاضر و
نوشته شده
هذا قبر قد ادّخره الناصر باللّه
العبّاسى لنفسه معلوم شد كه سى و چهارمين خليفه عباسى براى خود
تهيه كرده بود لكن نصيب نشد خواجه را دفن نمودند و در روى قبرش نوشتند
و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد.
گويند وقت وفات پرسيدند اجازه مى نمائى جنازه ات را به نجف الاشرف
انتقال دهيم ، فرمود من خجالت مى كشم از حضرت موسى بن جعفر كه وصيت كنم
مرا از كاظمين بيرون ببريد.
قطب الدين اشكورى فرموده كه خواجه فاضل محققى بود كه گردنهاى افاضل از
مخالف و موافق به جهت درك مطالب معقوله و منقوله او نزد او ذليل شده و
جبهه هاى فحول به جهت اخذ مسائل فروعيه و اصوليّه بر آستان او خاضع شده
بود.
مرحوم آثار نفيسى از خود به يادگار گذاشته از جمله : تجريد الاعتقاد -
تذكرة فى الهيئة - تحرير اقليدسى - اثبات واجب الوجود - آداب متعلّمين
- رساله اسطرلاب - اخلاق ناصرى - شرح الاشارات - الامامة - تهافت
الفلاسفه - الجبر و الاختيار و غيرها كه قريب به 78 كتاب است .
4- فرقه ضالّه و هابيّه قتل عام در كربلا نمودند.
اول كسيكه تخم اين بدعت را كاشت احمد بن تيميه حنبلى بود كه در اواخر
قرن هفتم هجرت خروج نمود و فقهاء آن زمان به فساد عقيده او حكم كردند.
والى مصر او را زندانى و در سال 728 قمرى در زندان مراكش درگذشت پس از
سه قرن محمد بن عبدالوهاب اين تخم را آبيارى كرد و بدعتهاى ابن تيميه
را زنده نمود.
محمد بن عبدالوهاب بن سليمان التميمى از اعراب باديه نجد در سال 1111 ق
متولد شد و در بصره مقيم بود كه در نزد شيخ محمد بصيرى تحصيل علم كرد
پس از چندى به اصفهان آمد و در احكام شرع تغييراتى داد و ازمذهب سنى و
شيعه تبرى نمود ومذهب جديدى اختراع كرد سپس از اصفهان به نجد آمد و
اين عقايد فاسده را در ميان ايلات و عشاير اعراب نشر نمود جمع كثيرى بر
سر خود جمع كرد و از جمله عقايد او تحريم تذهيب و تزيين روضات متبركه و
منصب قبه و تحريم احتفال به اموات حتى انبياء و ائمه (عليه السلام) را.
شيخ عبدالعزيز نامى از مشايخ نجد كه خيال سرورى داشت و حنبلى مذهب بود
ابن وهّاب به او تقرب جست شيخ عقايد او را پسنديد و مصنفات او را در
بلاد نجد شيوع داد تابعين محمد بن عبدالوهاب را وهّابى گويند و محمد در
سال 1206 قمرى وفات كرد عبدالعزيز بعد از مدتى با جمعى به تسخير حرمين
روى آورد خزائن مدينه را غارت كرد و اموال مردم را به غارت برد پس از
آن به خيال هدم قبّه منوره نجف الاشرف پرداخت و اين امر مهم را به پسرش
مسعود موكول كرد مسعود دو بار به قصد هدم قبر مبارك على (عليه السلام)
به نجف تاخت ولى از استحكام قلعه و اجتماع عرب خزاعى شيعه كارى
نتوانستند به كنند سپس مسعود از طرف عبدالعزيز ماءمور تاراج كربلاى
معلّى شد روز عيد غدير خمّ در سال 1216 ق كه اغلب مردم كربلا به نجف
مشرف شده بودند با دوازده هزار نفر سوار به كربلا وارد شدند و در عرض 6
ساعت نزديك به شش هزار نفر را به قتل رسانيدند از جمله عبدالصمد همدانى
مؤ لف بحرالمعارف و به قصد قتل آقا سيد على صاحب شرح كبير معروف به
رياض افتادند سيد اهل و عيال و اموال خود را به مواضع ديگر نقل داده
بود و خودش با يك طفل شيرخوار در يكى از خانه هاى فوقانى كه از براى
هيزم تهيه گشته بود در زير سبدى پنهان شد و آنها داخل آشپزخانه شده
تفتيش كردند كسى نيافتند خداوند سيد و بچه شيرخوار را از شر ايشان حفظ
نمود.