4- محمد صلّى اللّه عليه و سلم فاتح مكه
شش سالى بيشتر از هجرت نگذشته بود كه قدرت و عدت پيغمبر مىتوانست مكه راهم
تهديد كند.درين هنگام محمد ص با عده كثيرى از اصحاب آهنگ مكه كرد به اميدزيارت كعبه
و تا حديبيهنزديك مكهپيش رفت.البته به مكه مجال ورودنيافت.اما با قريش پيمان نهاد
براى يك صلح ده ساله و با اين قرار كه سالديگر بيايد و مراسم زيارت كعبه بجاى
آورد.با وجود نارضايى كه از اين پيمان وازين بازگشت بىنتيجه در بين مسلمين پديد
آمد در واقع ماجراى حديبيه يك فتحمعنوى بود و آينده اهميت آن را نشان داد.در
بازگشت از اين سفر پيغمبر به عنوانپيشواى مسلمين و تمام اهل مدينه شناخته شد و با
اين پيمان صلح،وى فرصت و امكانآن را يافت كه اسلام را همه جاحتى در مكهنشر كند و
فتوح خود را هم در تمامجزيرة العرب دنبال نمايد.چنان كه بعد از بازگشت به مدينه در
صدد برآمد كه يهودرا گوشمالى دهد. آنها را در آخرين قلعههايى كه در دستشان مانده
بود محاصره كرد:يهود خيبر قلعههاى خويش را در جنگى سخت از دست دادند و يهود فدك به
صلحتسليم شدند.پس از آن چون محمد ص از كار يهود بپرداخت و از بابت قريش نيز
باپيمان حديبيه آسوده خاطر شد چشم به خارج از جزيره دوخت.نامهها و پيامها فرستادو
فرمانروايان مجاورايران،مصر،حبشه و روم شرقىرا به اسلام خواند.ايندعوتها اگر
چندجز در جوابهاى ملايم حاكم مصر و نجاشىجواب مساعدىنيافت ليكن خود موفقيتى به
شمار مىآمد:از آن كه در واقع به منزله اعلام ظهور اسلامبود،به دنيا.به دنيايى كه
ظهور اسلام را با سردى و بى اعتنايى تلقى كرد،در صورتىكه مقدر بود قسمت عمدهاش در
مقابل آنكه حكم خدا بودتسليم شود.
هفتسال بعد از هجرت در ماه ذى القعده محمد با دو هزار نفر مسلمان عازم مكه
شد.قريش به موجب پيمان حديبيه دروازه شهر را بر روى او گشودند.پيغمبر با ياران به
مكه در آمد و سه روز در آنجا به اجراى مراسم پرداخت.در همانمدت نيز هم زن گرفت و
هم مىخواست مهمانى بدهد.اهل بطحا به تپههاى مجاوررفته بودند تا از دور شاهد مراسم
حج وى باشند.اما وقتى پيغمبر خواست تا بر خلافشرط بيش از سه روز در مكه بماند قريش
راضى نشدند.پيغمبر به تقاضاى قريش ازمكه بيرون آمد اما ديگر قوت اسلام و ضعف قريش
آشكار شده بود.درين سفر بودكه خالد بن وليد و عمرو بن عاص دو تن از نامآوران عرب
مسلمان شدند.اگر چه چند ماهبعد لشكرى كه پيغمبر به شام فرستاد در مؤته از غسانيها
شكستخورد و سرداران وىزيد بن حارثه،جعفر بن ابى طالب،و عبد اللّه بن رواحه يكايك
كشته شدند اما اينشكست چيزى از اعتبار و قدرت محمد نكاست و حتى اعراب مجاور شام در
يكاردوكشى ديگر تسليم شدند و سر به انقياد آوردند.
سال بعد كه دو سالى از صلح حديبيه مىگذشت پيغمبر بهانهيى يافت كه تا آنرا نقض
كند.بهانه اين شد كه در نزديك مكه قبيلهيى از اعراب خزاعه كه مسلمانو تحتحمايت
وى بودند مورد تجاوز طايفه بنى بكر شدند كه متحد قريش بودندو حتى عدهيى از قريش
نيزبطور ناشناختهبا تجاوزكاران همراهى و همداستانىكرده بودند.قبيلهيى كه مورد
تجاوز واقع شده بود از پيغمبر يارى خواست و محمد صآماده حركت به جانب مكه گشت.اهل
مكه پشيمان و وحشتزده ابو سفيان را به مدينهفرستادند تا محمد ص را از اين آهنگ
منصرف دارند.اما ديگر دوران صلح گذشتهبود و تا اهل مكه خبر شدند پيغمبر با ده هزار
مسلمان خويش در ظرف يك هفته نزديكدروازه شهرشان رسيده بود.مكه در مقابل وى مقاومت
نكرد.ابو سفيان هم پيش ازورود مسلمين به مكه اسلام آورده بود.اين بار محمد به عنوان
فاتحاما باز مثل يكپيغمبربه شهر در آمد:بدون غارت و بدون خونريزى.انتقامى اگر رفت
مختصربود اما كعبه از بتان پرداخته آمد.از بام كعبه صداى اذان برخاست و نام اللّه و
رسولشاعلام شد.بتهاى كعبه خرد شدند و نقشهاى آن محو گشت.كسانى هم به محلقبيلههاى
مجاور فرستاده آمد تا بتهاشان شكسته شود.رفتار محمد ص با اهل مكهشهرىكه بيستسال
او را به انواع گونهگون آزار و تحقير كرده بوددرست و نجيبانه ودر خور يك پيغمبر
بود.بدخواهان و دشمنان راجز ده دوازده نفرعفو كرد و از آن ميان هم بجز چهار تن هيچ
كس را نكشت.با فتح مكه براى محمد ص در تمامجزيرة العرب ديگر مخالف قابل توجهى
نماند.چنان كه هوازن از مقاومتسختىكه در حنين در مقابل او كردند سودى نبردند و
ثقيف طائف هم گرچه يك چند اورا بر دروازه خويش نگهداشتند و حتى از محاصره طائف
منصرف كردند امامقاومتشان حاصلى نداد.اكنون اسلام فاتح جزيره بود و مقابله با آن
براى اعرابممكن نمىشد.پيغمبر از مكه باز به مدينه رفت و آنجا كارها در پيش
داشت.از آنپس ديگر از هر سوى«وفد»هاى عرب به مدينه مىآمدند و دسته دسته در دين
خداداخل مىشدند.قبايل دور دست و حتى قبايل نصارى نيز به طوع و رغبت قبولاسلام
كردند.از مدينه عاملان پيغمبر به ميان قبايل عرب گسيل مىشدند،براى اخذصدقات و
زكوة. چندى بعد محمد ص با سى هزار نفر مسلمان عازم شام شد براى مقابلهبا لشكرى كه
گفته مىشد در بلقاء شام روميها بر ضد او تهيه ديدهاند و تا حدى نيزبراى تلافى
شكستى كه پيش از فتح مكه در مؤته شام به مسلمين وارد شده بود.با اينلشكر تا تبوك
رفت اما در آنجا معلوم شد كه از جانب دشمن تهيه و تعبيهيى در كارنبوده است.ازين رو
بىجنگى بازگشت و در سر راه با نصارى صلح كرد،با قبولجزيه از آنها.در بازگشت از
توطئهيى كه منافقان براى هلاكش كرده بودند جستو مثل يك فاتح با لشكر كثير به شهر
خويش درآمد.باز وفدهاى عرب براى قبولاسلام آمدند و بعد از گفت و گوهاى دراز اسلام
پذيرفتند.و بعد از آن هم وفدهاىديگر از شمال و جنوب به مدينه مىآمدند و با پيغمبر
بيعت مىكردند.شيوخ و امراءطوايف شخصا نزد پيغمبر مىآمدند و اسلام مىآوردند و
بتهاى خود را مىشكستند.
در سال دهم هجرت،اواخر ذيقعده،محمد ص به آهنگ حج روانه مكه شد.اين دفعهبا
عدهيى بسيار به مكه رفت و با تشريفات تمام مراسم حج را بجاى آورد.تمام اهلخانه را
همراه داشت،با هفتاد شتر براى قربانى.از تمام نواحى عربستان هم اعراببراى اجراى حج
و ديدار پيغمبر به مكه آمدند.پيغمبر مناسك طواف و استلام را بجاىآورد.شترها كشت و
آداب حج را يك به يك انجام داد.در عرفات بر ناقه خويشسوار شد و خطبهيى ايراد
كرد.در طى اين خطبه مردم را به پيروى از دين خداتوصيه كرد و لزوم اقامه نماز و
ضرورت برادرى بين مسلمانان را به تاكيد بيان داشت.گويند بعد از پايان اين خطبه از
مردم پرسيد كه آيا رسالتخويش ادا كردهامهمه گفتند آرى اداكردهيى.
در حقيقت درين زمان رسالت محمد ص انجام يافته بود:شرك جاهليت جاىخود را به
توحيد اسلام داده بود،اعتقاد به پيغمبر و ملائكه و اعتقاد به حساب و كتاببه مردم
تبليغ شده بود، احكام و آداب نماز و روزه و حج و زكات آموخته شده بود،قوانين راجع
به معاملات و حدود مقرر گشته بود،جزيرة العرب فتح شده بود و مكهبه اسلام تعلق
يافته بود.مسلمين با پيوند اخوت به يكديگر پيوسته بودند و شوق مقدسىهمه را به نوعى
وحدت هدف كشانيده بود.نفاق و شقاق ديرين كه زاييده جاهليتو عصبيت بود جاى خود را
به مساوات و حريت داده بود و ازين رو بود كه وقتىپيغمبر از اين همه اعراب كه در
مراسم حجحاضر آمده بودند سؤال كرد كه آيا رسالتخويش را تمام كرده استيا نههمگى
با صدق و ارادت و بدون مجامله و تعارفگفتند آرى رسالتخويش بجا آوردهيى و محمد ص
هم به اين سخن اعراب،خدارا گواه گرفت.