ويژگى هاى معلّم خوب

استاد آيه الله حسين مظاهرى

- ۱۲ -


آنچه كه بايد متوجه باشيم اين است هر چند انتقاد واجب و لازم است اما واجب تر و لازم تر از آن انتقاد پذيرى است . يك انسان كامل ، انسانى كه مى خواهد به مقام قرب الهى برسد، بايستى انتقادپذير باشد. از مسلمانان صدر اسلام بياموزيم كه در ارتباط با نظارت ملى به هنگام روبرو شدن با يكديگر(به جاى تعارفات معمول اين دوره كه مثلا حالتان چطور است و يا اينكه ارادتمند شما هستم كه چه بسيار هم دروغ مى گويند) اولى مى گفت :بسم اللّه الرحمن الرحين والعصر، ان الانسان لفى خسر و ديگرى نيز مى گفت : الا الّذين آمنو و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر و با اين كارشان عملا امر به معروف و نهى از منكر را زنده مى كردند و ديگر آنكه انتقادپذير بودند. پيامبر اكرم (ص) بعد از نماز بر مى خاست و مى فرمودند:رحم اللّه امرءا هدى اليه عيوبى خداوند رحمت نمايد كسى را كه به من هديه دهد. نمى فرمود كسى بيايد عيب هاى مرا بگويد بلكه گفتند عيب ها را هديه مى دانست . اگر كسى عيب شما را برشمرد، كردارش نظير آينه است كه عيب هايتان را مى نماياند. اگر نگاه به آيينه كرديد و ديديد كه سر و وضع شما آشفته و نامناسب است ، آيا آيينه را مى شكنيد؟ نه چرا كه اين كار ديوانگى است . حال اگر كسى از انتقاد ديگران برنجد و ناراحت شود، عمل او مشابه رفتار فردى است كه آيينه را مى شكند. خوشا به حال آنانى كه وقتى عيب هاى آنان تذكر داده مى شود تشكر مى كنند و از انتقاد نه تنها دلگير نمى شوند بلكه به خاطر مى سپارند كه ديگر تكرار نكنند. از همگان تقاضا دارم كه اينگونه باشند و بدانند از اين راه است كه مى شود عيوب را برطرف نمود.
خلاصه ى درس بيست و دوم
- امر به معروف و نهى از منكر از نيروهاى كنترل كننده ى انسان است و اسلام درجه اى والا براى آن قايل شده است و آن را يكى از بال هاى سعادت بشر مى داند.
- همه بايد بدانند كه امر به معروف و نهى از منكر همانند نماز از تكاليف مسلمين است .
- چهار نوع امر به معروف و نهى از منكر در اسلام تحت عناوين فقه و فقاهيت ، هيئت آمرين به معروف و ناهين عن المنكر، نظارت ملى و انتقاد انواع مختلف آن است .
- انتقاد نبايد با غيبت و تحقير و استهزاء اشتباه شود كه اين ها گناهى بزرگند. انتقاد كننده بايد با رعايت تمام مسايل ، همچون آيينه عيوب مسلمين را بنماياند تا عيب ها رفع شوند.
- انتقاد پذيرى از انتقاد كردن واجب تر است . انسانى كه مايل است به تمام قرب الهى دست يابد بايستى انتقادپذير باشد.
درس بيست و سوم : امر به معروف و نهى از منكر(2)
در اين جلسه نيز در ادامه مبحث قباى و پيرامون امر به معروف و نهى از منكر و اهميت و ارزش فراوان آن مطالبى را عنوان مى كنيم . گفته شد كه امر به معروف و نهى از منكر دو واجب بزرگ الهى در اسلام است و نيرويى كنترل كننده براى انسان . اگر به راستى جامعه ى اسلامى به اين دستورات جامه ى عمل بپوشاند، بسيارى از محرمات ، خصوصا محرمات اجتماعى ، از بين مى رود. كسانى كه اهل سير و سلوك هستند و به مقامات عالى مى رسند، ديگران را وا مى دارند كه مواظب آنها باشند، همانگونه كه خود از خويشتن مواظبت من نمايند. بيائيد ما هم چنين كارى بكنيم ، اگر خواهان اصلاح شدن هستيم .
امر به معروف و نهى از منكر، چه در ارتباط با واجبات و يا محرمات و چه در رابطه با آداب و رسوم اجتماعى ، نيرويى است كنترل كننده كه حتى حالت منفى آن نيز اثر عجيبى دارد. قرآن كريم در سوره ى توبه مى فرمايد كه در جريان جنگ تبوك دو - سه نفر از رفتن جنگ خوددارى كردند. چنگ تبوك از جنگ هاى سخت براى مسلمين بود چرا كه امكاناتى ناچيز و مسيرى سخت و طولانى در بيابان گرم و سوزان ، از مدينه تا شام را پيش رو داشتند؛ ولى مسلمانان فصل برداشت محصولاتشان بود،همه چيز خود را رها نمودند و با پاهاى برهنه قدم بر ريگ هاى داغ صحرا نهادند. بسيارى در هنگام روز از شدت حرارت و تشنگى غش مى كردند و يك خرما غذاى دو نفر بود.
پپس از پايان جنگ ، به هنگام بازگشت پيامبر (ص)،آن سه نفر با شرمندگى و عذر خواهى به استقبال پيامبر (ص) آمدند. حضرت رسول اكرم (ص) براى آنكه به آنان بفهاند كه در زندگى مسلمان نبايد گناه باشد، با ايشان حرف نزدند و فرمودند كسى با آن ها صحبت بكند، حتى زن و فرزندانشان . اين قطع رابطه همگانى ، شهر را براى سه نفر همانند سلول زندان ساخت . به فرموده ى قرآن شريف : زمين برايشان تنگ و نفس در سينه هايشان پيچيده شد.
و بالاخره چاره اى نديدند جز اينكه شهر را رها كنند و به بيابان بروند و حتى در بيابان نيز از يكديگر جدا شده و قطع رابطه كردند و مشغول به راز و نياز با خداوند شدند تا آنكه پروردگار عالم توبه ى آنان را پذيرفت .
لقد تّاب اللّه على الّذين اتّبعوه فى النّبىّ و المهاجرين و الاءنصار ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم ثم تاب عليهم انه بهم رءوف رحيم
(توبه ، 197)
مراد من از آيه ، قسمتى است كه مى فرمايد: اين قطع رابطه به قدرى مشكل و سخت بود كه نفس در سينه هايشان پيچيده شد. اگر مردم ديدند مغازه اى كارش حرام است و همگى چند روز از او خريد نكنند، به زودى مغازه اش را مى بندد يا كار نادرست خود را ديگر انجام نخواهد داد. اگر به يك شخص ‍ لاابالى همه ى حرف ها زده شد ولى او نپذيرفت و همگان با او قطع رابطه كردند و حرف نزدند، مسلما دو - يه روزى طول نخواهد كشيد كه مى فهمد ديگر آن محل براى او قابل سكونت نيست ، يا دست از كار زشت خود بر مى دارد يا از آنجا خواهد رفت . اين مبارزه ى منفى يك نيروى كنترل كننده است چه رسد به مبارزه ى مثبت .
نكته اى را كه بايد تذكر دهم اين است كه مبارزه ى مثبت بايد با زبان خوش ‍ باشد. به فرموده ى قرآن كريم ، زمانى كه حضرت موسى (ع) براى ارشاد فرعون مى رفت ، پروردگار عالم سفارش فرعون را به موسى نمود و فرمود:
اذهبا الى فرعون انه طغى فقولا له قولا لينا لعله يتذكر اءو يخشى
(طه ، 44و43)
موسى ! با برادرت برو و فرعون را ارشاد كن . خدا دوست دارد او آدم شود اما مواظب باش با زبان خوش سخن بگويى .
به معلم ها سفارش مى كنم با دانش آموزان ، اين امانت هاى الهى خيلى مدارا كنند. اگر امر به معروف و نهى از منكر مى كنند با زبان خوش باشد. ببينيد، خداوند موسى را به كلاسى مى فرستد كه در آن فرعون و هامان و فرعونيان هستند و به او مى فرمايد كه اى معلم ! با زبان خوش با فرعون صحبت كن ، با نرمى و استدلال سخن بگو. اين جمله براى معلم ها، خصوصا خانم ها است چرا كه دخترها از پسرها حساسترند و بايد خانم ها مواظب باشند كه احساسات بجه ها را جريحه دار نكنند. معلمين عزيز توجه داشته باشند كه اين شاگردان امانات خداوندند وقتى خداوند سفارش فرعون را مى كند ديگر معلوم است كه چقدر و به چه اندازه سفارش اين بچه ها را مى كند.
بايد قاعده ى امر به معروف و نهى از منكر در كلاس حكمفرما باشد و زنگ تلطّف و مهربانى . اگر معلم خشن باشد، نه تنها شاگرد حرفش را نمى پذيرد بلكه بغض و كينه او را هم به دل مى گيرد و مسلم است كه چنين معلمى قادر نخواهد بود روى شاگرد تاءثير مثبت و مفيد بگذارد، نه فقط تاءثير اخلاقى نمى گذارد بلكه حتى از تاءثير علمى نيز عاجز خواهد شد. گاهى يك جمله ى كوچك ، تاءثير منفى بزرگى مى گذارد مانند سنگ كوچكى كه شيشه اى بزرگ را مى شكند و وقتى شيشه شكست پيونددادن آن مشكل است . دلى كه آزرد شد و يا احساساتى كه ضرربه خورد ديگر ترميم آن نظير ترميم شيشه ى شكسته است ، بسيار مشكل . در زندگى خود مواظب باشيد كه اصلا خشن نباشيد. خشونت در زبان بسيار بد است و سه مصيبت به بار مى آورد. اول فشار قبر و دوم از بين رفتن اعصاب خود فرد و از اين دو بدتر، مصيبت سوم كه موجب ضربه زدن به احساسات فرد مخاطب مى شود.
تقاضا دارم در كلاس هم درس بگوئيد هم دين را. سفارش مى كنم در حاليكه به شاگرد درس مى دهيد به او عفت و دين نيز بياموزيد و مواظب باشيد كه سخت گيرى نكنيد. افراط و تفريط در كارهايتان نباشد. در روايات مى خوانيم كه امير المؤمنين (ع) فرموده است : الجاهل اما مُفرِط او مُفّرَط جاهل تعادل ندارد، يا اين طرف مى افتد يا آن طرف . سخت گيرى و يا بى تفاوتى هر دو ناپسند مى باشند.
گاهى افراد نسبت به امانتى كه در دستشان است بى تفاوتند. پدر و مادر با اينكه مى بينند كه فرزندشان بزرگ شده است اما نماز نمى خواند، بى حجاب يا بد حجاب است و يا بد زبان و بى ادب است ولى آنها بى تفاوتند و يا معلم با اينكه ركاكت در زبان يا تميز نبودن شاگرد را مشاهده مى كند اما بى تفاوت است و اين تفريط است كه گناهى بزرگ و خيانت در امانت است . روز قيامت چنين بچه يا شاگردى كه بى نماز و بد حجاب است به جهنم مى رود و پدر و مادر و معلمش هم به همراه او، چرا كه او به دليل عمل نكردن به واجبات دين و آنهانيز به علت عدم توجه و امربه معروف و نهى از منكرى كه بايد مى كردند ولى نكردند.
از سوى ديگر، سخت گيرى هم كمتر از بى تفاوتى نيست . مثلا بعضى از معلم ها سخت گيرند و براى ايام تعطيل عيد به اندازه اى به شاگرد تكليف مى دهند كه اگر تمام روزها را به نوشتن بگذراند باز هم وقت كم مى آورد، اين سخت گيرى غلط است . رهبر كبير انقلاب در جلسات خصوصى به ما نصيحت مى كردند و مى فرمودند كه از راه تشويق بهتر مى شود ساخت تا از راه تهديد. از راه رجاء بهتر مى شود ساخت تا از راه تهديد و جهنم . اين حرف از نظر روانى حرف خوبى است . در زندگى خود اصلا سخت گير نباشيد. از معلمين تقاضا دارم كه هنگام تكليف دادن ، خود را جاى محصل قرار دهند و ببينند آيا او مى تواند هم تكليف انجام دهد و هم با نشاط باشد يا نه ، روى كتاب خوابش مى برد؟ خوابى وحشتناك و صبح بيدار مى شود و در مى يابد كه دستورات شما را عمل نكرده است ، با ترس و بى نشاطى به كلاس مى آيد و علاوه بر عدم دستيابى به نتيجه ى مطلوب ، عقده اى هم خواهد شد.
خلاصه ى مطلب اينكه ، امر به معروف و نهى از منكر، نيروى كنترل كننده ى خوبى است البته نه صددرصد اما بسيار مفيد است . از اين نيرو براى سازندگى در اجتماع استفاده كنيد. مواظب باشيد كه در عمل سخت گير، سرزنش گر، پشت سرگو و بى تفاوت نباشيد و مهمتر از همه اينكه با زبان خوش ديگران را ارشاد كنيد با تلطف و مهربانى و با استدلالى كه در خور فهم مخاطب باشد.
خلاصه ى درس بسيت و سوم
- اگر امر به معروف و نهى از منكر به درستى در جامعه اسلامى جامه ى عمل بپوشد بسيارى از محرمات از جامعه رخت بر خواهد بست .
- امر به معروف و نهى از منكر به در دو صورت مثبت و منفى قابل پياده شدن است .
- معلمين بايد متوجه باشند كه حتما امر به معروف و نهى از منكر در كلاس ‍ با تلطف مهربانى انجام شود، چرا كه ترميم احساسات ضربه خورده عملى بسيار مشكل است .
- همانگونه كه سخت گيرى در انجام امور نادرست است ، بى تفاوتى نيز گناهى بزرگ محسوب مى شود.
- امر به معروف و نهى از منكر اگر چه وسيله ى صددرصد كنترل كننده اى نيست اما از وسايل بسيار ارزشمند و قابل توجه است .
درس بيست و چهارم : ايمان
تا اينجا نيروهاى مختلفى كه با كمك آنها انسان ها توانايى مى يابند به كنترل رفتار و كرداد خويش بپردازند معرفى شدند و پيرامون آنها مطالبى ارائه شد. نكته حائز اهميت آنكه در تمامى موارد ذكر شده ، عدم توفيق كامل و ناتوانى در مهار صددرصد انسان مشاهده مى شود. در اين مبحث به معرفى و بررسى ايمان ، به عنوان عاملى كه قادر به كنترل تمام عيار انسان است مى پردازيم .
از ديدگاه قرآن كريم و در معارف اسلامى در مقام تبيين و تشريح ايمان ، اقسام و مراتبى براى آن قائل شده اند كه اجمالا بيان مى كنيم :
الف - ايمان لسانى : ايمانى است كه در دل رسوخ نكرده است . در سوره ى حج خداوند مى فرمايد:
بعضى از مردم خداوند را به زبان مى پرستند، لذا هر گاه خير و نعمتى به آنها برسد اطمينان خاطر پيدا مى كنند و اگر فتنه اى به آن ها برسد از خداوند روگردان مى شوند. روشن است كه چنين ايمانى نمى تواند انسان را در برابر غرايز كنترل كند. چنين انسانى مصداق همان افرادى است كه در مواقعى كه خيرى به آنان برسد سركشى مى نمايند و اگر هم شرّى به آنان رسيد، جزع و بى قرارى خواهند كرد، چرا كه موجوداتى حريص و بى صبرند.
ب - ايمان برهانى : اين ايمان از راه برهان در عقل انسان رسوخ مى كند و گرفتن شك از عقل ، او را قانع مى سازد. اگر چه اين مرتبه از ايمان فراتر از ايمان لسانى است ولى قادر به كنترل غرايز نيست . چه بسيار افرادى وجود دارند كه در اثبات معاد دلايل محكمى ارائه مى كنند ولى در زندگى آنها گناه وجود دارد، از آن رو كه نفس اماره را مهار نكرده اند و هر چند با دلايل فراوان به اثبات خداوند مى پردازند، در عين حال نافرمانى او را مى كنند.
ج - ايمان قلبى : چنين حالتى ، ايمان عاطفى و يقينى است كه در دل رسوخ كرده است و انسان ، خدا و معاد را از قلب و جان باور كرده است . مؤمن در اين موقعيت به مرحله اى رسيده است كه خداوند را از رگ گردن به خود نزديكتر احساس مى كند. امام سجاد(ع) در دعاى ابوحمزه مى فرمايد:
اللهم انى اسئلك ايمانا تباشر به قلبى و يقينا صادقا حتى اعلم انه لن يصيبى الا ما كتب لى
خدايا ايمانى به من عطا فرما كه در دل و جانم رسوخ كرده باشد و يقينى به من لطف فرما كه بى شك بدانم هر چه را مقدار كرده اى مى رسد.
براى ايمان قلبى از سوى علماى علم اخلاق سه درجه ذكر شده است :
1- علم اليقين : در اين مرتبه از ايمان قلبى ، شخص دورنمايى از مبداء و معاد را مى بيند ايمان در دلش رسوخ كرده است ؛ همانگومه كه انسان تشنه اى ، تشنگى را درك مى كند او نيز خدا را با قلب خود درك مى نمايد. ريشه كن شدن صفات رذيله در انسان شرط رسيدن به اين مرتبه است .
2- عين اليقين : در مرتبه ى قبلى ، فرد تنها از دور دستى بر آتش داشت ولى اينك در كنار آتش است و گرماى آن را حس مى كند. اين بدان معنى است كه شخص توانسته است صفات رذيله را از ميان بردارد و خود را ملبس به صفات انسانيت نمايد. به ديگر سخن ، ملكه ى تقوا و عدالت براى او حاصل شده است و در اين مرحله نور خداوند در دل او تابيده مى شود.(حديد/28)
يعنى نورى از پرتو ايمان به آنان اعطا مى شود كه بوسيله ى آن راه مى پيمايند و از گناه در مى گذرند.
3- حق اليقين : سومين و عالى ترين مرتبه را حق اليقيق ناميده اند و در چين مرحله اى است كه خانه ى دل ، صاحبخانه را مى يابد و آدمى در خودِ آتش ‍ واقع مى شود. اينك گفته مى شود:قلب المؤمن عرش اللّه منظور همين مؤمن است ؛ يعنى كسى كه در مرتبه اى از ايمان واقع شده است كه خداوند تبارك و تعالى خانه ى خود را درون قلب او قرار داده است . اين بدان معنى است كه هيچ كس جز خداوند بر دل او حكومت نمى كند و تنها سرپرست و حاكم او ذات بارى تعالى است اللّه ولى الّذين امنوا و او نيز جز خدا كسى را نمى بيند و نمى يابد.
 

رسد آدمى به جايى كه به جز خدا نبيند   بنگر كه تا چه حد است مقام آدميّت
خداوند سبحان مى فرمايد:(بقره /165)
كسانى كه اهل ايمان هستند كمال محبت و دوستى را فقط به خدا مخصوص مى دارند.
مراحل دوم و سوم از ايمان يعنى عين اليقين و حق اليقين مختص اولياء الهى و مردان نيك روزگار است اما همانگونه كه علم اليقين ناميده شد، عاملى است كه قادر است غرايز را كنترل نمايد چه رسد به مراتب بالاتر.
سؤ ال اين است كه ايمان قلبى چگونه حاصل مى شود. در جواب بايد گفت كه دستيابى به ايمان قلبى در گرو سه عامل است : اول تقيد به ظواهر شرع است . مقيد بودن به ظواهر شرع و دين ، اهميت دادن به واجبات ، خصوصا نماز كه عامل بازدارنده از فحشا و منكرات است . معلم بايد در مقابل اوامر شرع مطيع باشد و به آنها اهميت دهد.
دوم اجتناب از گناه است . يعنى دورى جستن از تمام منهياتى كه در شرع آمده است . گناه آتشى است كه ايمان را هر چند رسوخ كرده در قلب باشد از ريشه مى سوزاند و قساوت قلب در پى دارد، بنابراين بايد شديدا از آن پرهيز كرد.
سوم بجاى آوردن مستحبات است . معلمين بايد مستحبات دينى را تا اندازه اى كه كار و زندگى ايشان فدا نشود بر پا دارند. در اين ارتباط اهتمام در خدمت به خلق خدا كه از والاترين مستحبات است جايگاه ويژه اى دارد. البته بايد توجه داشت كه شغل معلمى اساسا در بردارنده ى چنين حالتى در خود است .
اهتمام به نماز شب و همچنين شركت در مجالس مذهبى و توسل به پيشگاه مبارك ائمه طاهرين (ع) كه وسط فيوضات الهى هستند، از نكات مهمى است كه رعايت آن ها لازم است .
خلاصه مطلب آنكه نيروهاى ذكر شده و خصوصا ايمان را بايد در جهت سازندگى اجتماع به كار گرفت . معلمين عزيز مواظب باشند كه در عمل سختگير، سرزنشگر، پشت سرگو و بى تفاوت نباشند و مهمتر از همه اينكه با زبان خوش ديگران را ارشاد كنند، با زبان تلطّف و مهربانى و با استدلالى كه در خور فهم مخاطب باشد.
معلم ها هستند كه قادرند نسل آينده را عوض كنند و بايد بدانند كه تاءثير دبستان از دبيرستان و دانشگاه بيشتر است . شاگردان را با عمل آموزش ‍ دهيد و مسلمان كنيد.
خلاصه ى درس بيست و چهارم
- در بينش اسلامى ، ايمان حقيقى عاملى است كه قادر به كنترل كامل انسان است .
- ايمان لسانى ، ايمان برهانى و ايمان قلبى ؛ انواع ايمان در معارف اسلامى است .
- ايمان لسانى و ايمان برهانى قادر به كنترل كامل غرايز نيستند و آنچه كه مورد نظر است ايمان قلبى است .
- ايمان قلبى در دل رسوخ مى نمايد و داراى مراتب علم اليقين ، عين القين ، حق اليقين ، منقسم مى شود.
- به دست آوردن ايمان قلبى در گرو تقيّد به ظواهر شرع ، اجتناب از گناه و به جاى آوردن مستحبات دينى است .