بخش پنجم اخلاق يا قوانين رفتارى
«اخلاق» جمع «خُلق» به معناى صفت و هيئت نفسانى راسخ و استوارى است كه در نفس
انسان حاصل مى گردد (1) و در برخوردهاى فردى و اجتماعى و در موقعيتهاى متفاوت به
صورت رفتار و عكس العملهاى مختلف، به طور طبيعى ظاهر مى شود.
انسان در مواجهه با موقعيتهاى مختلف زندگى، رفتار و عكس العملهايى بدون تأمل و
سنجش از خود نشان مى دهد كه ناشى از خُلق و خُوى اوست. بروز اين خُلق و خوى در
انسانها به علّت تربيتهاى مختلف اخلاقى و خانوادگى و محيطى در طول زندگى، بخصوص
دوران كودكى است كه برپايه تقليد در شخصيت كودك نفوذ و رسوخ كرده و به شكل عادت
درمى آيد. اگر اين خُلق و خُوى و رفتار، با ارزشهاى والاى انسانى و اسلامى مطابق
باشد، فضيلت و اگر مخالف آن باشد، رذيلت ناميده مى شود. بنابراين، فضيلت و رذيلت،
ممكن است در شخصيت انسان به صورت يك ملكه نفسانى درآمده و جزء منش وجودى او گردد.
بيمارى و اختلالات روانى بر اثر نفوذ رذايل اخلاقى در فرد ايجاد مى شود و كم كم
به صورت ملكه درآمده و انسان بدون اختيار در موقعيتهاى مختلف آن را از خود بروز مى
دهد. صحت و سلامت روانى و تعادل روحى نيز، بر اثر اتصاف به اوصاف قدسيه و ملكه شدن
فضايل اخلاقى در وجود انسان حاصل مى شود (2) .
پس، براى رفع امراض روحى و اختلالات روانى، آدمى محتاج به شناخت رذايل و فضايل
اخلاقى است كه در صورت تشخيص عارضه، به معالجه آن و جايگزين كردن فضايل اخلاقى و
زدودن رذايل، اقدام كند، تا بدين وسيله مشكلات روحى و روانى خود و ديگران را بر طرف
سازد. بنابراين، بيمارى روحى و اختلالات روانى را نبايد سهل و ساده و سطحى گرفت و
از معالجه ريشه اى و قطعى آن غفلت ورزيد؛ هرگز نمى توان سلامت ظاهرى جسمى را دليل
سلامتى روحى و سعادت و رستگارى خود دانست. البته رستگارى و سلامت روحى حاصل نمى
شود، مگر اين كه تمام صفحه نفس و وجود انسان از جميع حالات و صفات و خلق و خوى
ناپسند و اخلاق رذيله پاك شده و صفات حسنه در آن راسخ گرديده باشد.
اخلاق، اساس تربيت انسان است (3)
انسان خليفةاللَّه است و بايد خود را به صفات و فضيلتها و ارزشهاى الهى آراسته و
متصف گرداند تا بتواند به سوى مبدأ كمال نزديك شود. درروايات آمده است: «تخلّقوا
بأخلاق اللَّه» خود را به اخلاق الهى بياراييد. از طرفى خداوند متعال مى فرمايد:
«در حقيقت، كسى رستگار شد كه پذيراى پاكى گرديد»، «ودر واقع، كسى رستگار شد كه نفس
خود را پاكيزه كرد» (4) .
تا زمانى كه قلب انسان از آنچه كه بد و ناپسند است تزكيه نشود و به آنچه كه خوب
و پسنديده است، آراسته نگردد، ايمان به حد كمال نمى رسد. بنابراين، تزكيه (از
رذايل) جزئى از ايمان و اعتقاد ماست و تا كسى رذايل اخلاقى را نشناسد، نمى تواند از
آن دورى جويد و خود را پاك نگهداشته و به كمال برسد (5) و تا فضايل را نشناسد، نمى
تواند خود را متّصف به صفات پسنديده الهى نموده و به تعالى دست يابد.
بنابراين، در مقام تعليم و تربيت، ضرورى و لازم است كه رذايل اخلاقى و اوصاف
ناپسندى را -كه قلب را آلوده كرده و انسان را قسى القلب مى كند و راه رشد و كمال او
را مسدود مى سازد، بشناسيم و همچنين به فضايل و خلق و خوى پسنديده اى كه قلب را
نورانى و دل را حيات مى بخشد، و زمينه تربيت را هموار نموده و انسان را به سر منزل
كمال و تعالى مى رساند، آگاه شويم (6) و (7) .
الف) رذايل اخلاقى و ضد ارزشها در قرآن
تكبّر
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِى الْأَرْضِ (8) .
به راستى كه فرعون در آن سرزمين برترى و تكبر ورزيد.
إِنَّ الّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادتى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ
دَاخِرِينَ (9) .
كسانى كه در پرستش من سركشى مى كنند. به زودى در عين خوارى به جهنم در آيند.
فَلَمّا جَآءَهُمْ نَذيرٌ مَا زادَهُمْ اِلَّا نُفُوراً * اِسْتِكْباراً فِى
الْأَرْضِ... (10) .
سپس آن گاه كه بيم دهنده اى آمد جز به نفرتشان افزوده نگرديد و به سركشى آنان در
زمين انجاميد.
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُوْنُ لَكَ اَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها (11) .
گفت [: به ابليس ] بيرون شو از اين مقام، تو را چه رسد به اينكه گردنكشى كنى.
وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِ ءَاياتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها
(12) .
و هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده شود با خود پسندى از آن روى برگردانند، چنان
كه گويى نشنيده اند.
عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ (13) .
خشن مردى [متكبر] ناشناخته نسب.
إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً (14) .
هر آينه خدا متكبران و فخر فروشان را دوست ندارد.
بخل
وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَيهُمُ اللَّهُ مِنْ
فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا
بِهِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ (15) .
آنان كه بُخل مى ورزند، از آنچه كه خدا به آنها عطا كرده، پندارند كه بخل ورزيدن
بر ايشان خير است، بلكه شراست، در قيامت آنچه را كه در بخشيدنش بخل مى ورزيدند، چون
طوقى به گردنشان خواهد آويخت.
وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ و اسْتَغْنَى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى *
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى (16) .
و امّا آن كس كه بخل و بى نيازى ورزيد و آن بهترين را تكذيب كرد، او را براى
دوزخ آماده مى سازيم.
وَ مَنْ يَبْخَلُ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِىُّ وَ
أَنْتُمُ الْفُقَرآءُ (17) .
و هر كس بُخل ورزد، در حقيقت در حق خود بُخل ورزيده است؛ زيرا خدا بى نياز است و
شما نيازمند.
إِنَّ اللَّه لاَ يُحِبُ مَنْ كَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً أَلَّذِينَ يَبْخَلُونَ
وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بَالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَيهُمُ اللَّهُ مِنْ
فَضْلِهِ (18) .
خداوند خودپنسدِ متكبر را دوست نمى دارد؛ كسانى كه خود بُخل مى ورزند و ديگران
را نيز به بخل وا مى دارند و مالى را كه خداوند به آنها داده پنهان مى كنند.
حرص
... فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى
الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ
ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً (19) .
و هنگامى كه وحشت از ميان برود، از حرص غنايم، با زبان تيز خود، شما را
برنجانند. اينان ايمان نياورده اند و خداوند اعمالشان را تباه كرده است و اين كار
بر خدا آسان بوده است.
وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَ (20) .
و بخل و فرومايگى بر نفوس [مردم ] غلبه دارد.
وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (21) .
و آنان كه از بُخل و حرص نفس خويش در امان مانده باشند از رستگارانند.
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَوةٍ (22) .
و آنان را از مردم ديگر حتى مشركان، بر زندگى اين جهانى حريص تر خواهى يافت.
حسد
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (23) .
و [به پروردگارم پناه مى برم ] از شرّ حسود، آن گاه كه رشك مى ورزد.
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآءَاتَيهُم اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ
ءَاتَيْنَآ ءَالَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ ءَاتَيْنَاهُمْ مُلْكاً
عَظِيماً (24) .
يا بر مردم به خاطر نعمتى كه خدا از فضل خويش به آنان ارزانى داشته، حسد مى
برند، در حالى كه ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و فرمانروايى بزرگ ارزانى
داشتيم.
وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ
إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا
تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُ (25) .
گروهى از اهل كتاب بر شما حسد مى ورزند، با آن كه حقيقت بر آنها آشكار شده، دوست
دارند شما را از راه خود به كفر باز گردانند.
شتابزدگى
خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ (26) .
آدمى شتابكار آفريده شده است.
وَ كَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً (27) .
و آدمى تا بوده شتابزده بوده است.
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسَفاً قَالَ بِئْسَمَا
خَلَفْتُمُونِى مِنْ بَعْدِى أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ (28) .
و هنگامى كه موسى خشمگين و اندوهناك نزد قوم خويش بازگشت، گفت: در غيبت من چه بد
جانشينانى بوديد. آيا در امر خداى خود عجله نموديد؟
أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا
يُشْرِكُونَ (29) .
فرمان خدا دررسيد به شتابش مخواهيد، او منزه است و از هر چه شريك او مى سازيد
برتر است.
وَ مَايُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ، يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ
لاَيُؤْمِنُونَ بِهَا (30) .
و تو چه مى دانى، شايد قيامت نزديك باشد، آنان كه باورش ندارند، آن را با شتاب
مى طلبند.
كرشمه در سخن گفتن
فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ (31) .
پس به نرمى سخن مگوييد تا آن مردى كه در قلب او مرضى هست به طمع افتد.
دروغ
سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كَاذِبٌ (32)
.
به زودى خواهيد دانست كه آن عذاب خوار كننده بر چه كسى فرود مى آيد.
إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (33) .
خدا آن را كه دروغگو و ناسپاس است هدايت نمى كند.
وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ (34) .
و خدا شهادت مى دهد كه منافقان دروغگويند.
... ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ (35) .
آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.
كَلاَّ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ
خَاطِئَةٍ (36) .
حقا كه اگر باز نايستد، موى پيش سرش را مى گيريم و مى كشيم، موى پيش سر دروغگوى
خطاكار را.
إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ (37) .
خداوند هرگز افراط كار دروغگو را هدايت نمى كند.
فَسِيرُوا فِى الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
(38) .
پس بر روى زمين بگرديد و عاقبت آنان را كه پيامبران را به دروغگويى نسبت مى
دادند،بنگريد.
فَلاَ تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ (39) .
پس، از تكذيب كنندگان اطاعت مكن.
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ (40) .
واى بر احوال تكذيب كنندگان!
وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (41) .
و از سخن باطل و دروغ بپرهيزيد.
خشونت
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ (42) .
خشن مردى ناشناخته نسب.
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ َلهُم وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ
الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَولِكَ (43) .
از جانب خداست كه (تو) با آنها اين چنين خوشخو و مهربان هستى. اگر تند خوى و خشن
بودى، از گرد تو پراكنده مى شدند.
افراط و تفريط
حَتَّى إِذَا جآءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا
فَرَّطْنا فِيهَا (44) .
و چون ناگهان قيامت فرا رسد، گويند واحسرتا بر ما! به خاطر تقصيرى كه كرديم.
وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَيهُ وَ
كَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (45) .
و از كسى كه دلش را از ياد خود بى خبر ساخته ايم و در پى هواى نفس است و در
كارهايش اسراف مى ورزد پيروى مكن.
ترس از مردم
فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلاَ يَخَافُ بَخْساً وَ لاَ رَهَقَاً (46) .
و هر كس كه به پروردگارش ايمان آورد، نه از نقصان مى ترسد، نه از فشار و ستم.
يُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَآئِمٍ (47) .
در راه خدا جهاد مى كنند و از ملامت هيچ ملامتگرى نمى هراسند.
إِنَّمَا ذلِكُمْ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَآءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَ
خَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (48) .
آن شيطان است كه در دل دوستان خودبيم مى افكند، اگر ايمان آورده ايد از آنها
نترسيد، از من بترسيد.
فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ
النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ (49) .
چون جنگيدن بر آنان مقرر شد، گروهى چنان از مردم ترسيدند كه بايد از خدا مى
ترسيدند.
فَلاَ تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُوا بَِاياتِى ثَمَناً
قَلِيلاً (50) .
از مردم نترسيد از من بترسيد و آيات مرا به بهاى اندك نفروشيد.
أَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَلاَ يَخْشَوْنَ
أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً (51) .
كسانى كه پيامهاى خدا را مى رسانند و از او مى ترسند و از هيچ كس جز او نمى
ترسند و خدا براى حساب كردن اعمالشان كافى است.
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ
الأَخِرِ وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ و ءَاتَى الزَّكَوةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ
فَعَسَى أُوْلئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ (52) .
كسانى مساجد خدا را آباد مى سازند كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده اند، نماز
مى گزارند و زكاتها را پرداخت مى كنند و جز از خدا نمى ترسند، اميداست كه اينان از
هدايت يافتگان باشند.
فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِى وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِى عَلَيْكُمْ وَ
لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (53) .
از آنان نترسيد، از من بترسيد تا نعمت خويش را بر شما تمام كنم، باشد كه هدايت
شويد.
عيب جويى
وَيْلٌ لِكُّلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (54) .
واى بر هر غيبت كننده عيب جويى.
وَلاَ تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ (55) .
و از يكديگر عيب جويى مكنيد.
وَ لاَ تُطِعْ كُلّ حَلاَّفٍ مَهِينِ * هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ مَنَّاعٍ
لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ (56) .
و از هر فرومايه اى كه بسيار سوگند مى خورد، پيروى مكنيد، عيبجويى كه براى سخن
چينى، اين جا و آن جا مى رود؛ بازدارنده از خير و متجاوز گنهكار، خشن مردى ناشناخته
نسب.
غرور
وَ لاَ تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَن
تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً (57) .
به خودپسندى بر زمين راه مرو، كه زمين را نخواهى شكافت و به بلندى كوهها نخواهى
رسيد.
وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحاً (58) .
به تكبر از مردم روى مگردان و به خودپسندى بر زمين راه مرو.
آرزوى باطل
وَ لَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ
لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَآءِ نَصِيبٌ مِّمَّا
اكْتَسَبْنَ (59) .
آرزو مكنيد آن چيزهايى را كه به آنها خدا بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى
داده است. مردان را از آنچه كسب كنند، نصيبى است و زنان را از آنچه كسب كنند نصيبى.
وَ لَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ
غَرَّتْكُمُ الْأَمَانِىُ (60) .
اما شما خويشتن را دربلا افكنديد و به انتظار نشستيد و در شك بوديد و آرزوها،
شما را بفريفت تا آن گاه كه فرمان خدا در رسيد و شيطان به خدا مغرورتان كرد.
لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِىِّ أَهْلِ الْكِتَبِ (61) .
[كارها] نه بر وفق آرزوى شماست و نه بر وفق آرزوى اهل كتاب.
يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُوراً
(62) .
شيطان به آنان وعده مى دهد و آنان را به آرزو وا مى دارد. شيطان آنان را جز به
فريب وعده نمى دهد.
پيروى هواى نفس
وَ إِنَّ كَثِيراً لَّيُضِلُّونَ بَأَهْوَآئِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ (63) .
بسيارى، به هيچ دانشى ديگران را گمراه پندارهاى خود كنند.
أَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَيهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ
وَكِيلاً (64) .
آيا آن كسى را كه هواى نفس را به خدايى گرفته بود ديدى؟ آيا تو ضامن او هستى؟
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَآءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ (65) .
آرى، ستمكاران به هيچ دانشى از هواى نفس خود پيروى كرده اند.
وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَيهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ إِنَّ
اللَّهَ لَا يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِينَ (66) .
و كيست گمراهتر از آن كس كه بى آن كه راهنمايى از خدا خواهد، از پى هواى نفس
خويش رود؟ زيرا خدا مردم ستمكار را هدايت نمى كند.
آزمايش شدن و پند نگرفتن
أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِى كُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ
مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ (67) .
آيا نمى بينند كه در هر سال يك يا دو بار مورد آزمايش واقع مى شوند؟ ولى نه توبه
مى كنند و نه پند مى گيرند.
ميل به ستايش در مقابل كارى كه انجام نداده اند
وَّ يُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا (68) .
و دوست دارند به سبب كارهاى ناكرده خويش هم مورد ستايش قرار گيرند.
طعنه زدن، سوگند دروغ يادكردن و مانع خير شدن
وَ لَا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَّهِينٍ* هَمَّازٍ مَّشَّآءٍ بِنَمِيمٍ *
مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (69) .
از هرفرومايه اى كه بسيار سوگند مى خورد، پيروى مكن. عيب جويى كه براى سخن چينى
اين جا و آن جا مى رود، باز دارنده از خير، متجاوز گناهكار.
تجسس و غيبت
وَ لاَ تَجَسَّسُواْ وَ لَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً (70) .
و در كارهاى يكديگر جست و جو نكنيد و از يكديگر غيبت مكنيد.
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ
بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَ لَايَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً
أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ
اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ (71) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از گمانهاى فراوان بپرهيزيد. زيرا پاره اى از
گمانها در حد گناه است و در كارهاى يكديگر جست و جو مكنيد و از يكديگر غيبت مكنيد.
آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد، پس آن را ناخوش
خواهيد داشت و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبه پذير و مهربان است.
خودستايى
أَلَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّى مَن
يَشَآءُ وَ لَايُظْلَمُونَ فَتِيلاً (72) .
آيا آنان را نديده اى كه خويشتن را پاك و بى عيب جلوه مى دهند؟ آرى خداست كه هر
كه را خواهد از عيب پاك گرداند و به هيچ كس حتى به قدر رشته اى كه در شكاف هسته
خرماست ستم نشود.
چشم داشت به اموال ديگران
لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَجاً مِّنْهُمْ (73)
.
اگر بعضى از مردان و زنانشان را به چيزى بهره ور ساخته ايم تو بدان خيره مشو.
مال دوستى و زر اندوزى
وَ تَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَّمًّا* وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً
جَمّاً (74) .
و ميراث را [به ناحق ] حريصانه مى خوريد، و مال را فراوان دوست داريد.
وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ و الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِى سبيلِ
اللَّهِ فَبَشّرْهُم بِعَذابٍ اَليْم (75) .
و كسانى را كه زر و سيم مى اندوزند، و در راه خدا انفاق نمى كنند به عذابى
دردناك بشارت ده.
بى توجهى به شخصيت يتيم
كَلّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ (76) .
نه چنان است. شما يتيم را گرامى نمى داريد.
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلاَ تَقْهَرْ (77) .
پس يتيم را تحقير مكن.
كوتاهى در حق فقير و نيازمند
وَ لاَ تَحَضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ (78) .
و يكديگر را به اطعام مسكين ترغيب نمى كنيد.
وَ أَمَّا السَّآئِلَ فَلاَ تَنْهَرْ (79) .
و فقير را از خود مران!
خودنمايى به نامحرم
وَ لَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَ
(80) .
چنان پاى بر زمين نزنند تا آن زينت كه پنهان كرده اند دانسته شود.
وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجهِلِيَّةِ الْأُولَى (81) .
و چنان كه در زمان جاهليت مى كردند، زينتهاى خود را آشكار مكنيد.
بى ادبى به والدين
فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا (82) .
آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن.
بى مروتى به زن
وَ لاَ يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلَّا
أَن يَخَافَآ أَلَّا يُقِيَما حُدُودَ اللَّهِ (83) .
و حلال نيست كه از آنچه به زنان داده ايد، چيزى باز ستانيد، مگر آن كه بدانند كه
حدود خدا را رعايت نمى كنند.
وَ لاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لِّتَعْتَدُواْ (84) .
به آنها ستم مكنيد و براى آزار، آنها را در خانه محبوس نكنيد.
منت گذارى
قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَىَّ اِسْلامَكُمْ (85) .
بگو: به خاطر اسلامتان بر من منت مگذاريد.
بدون اجازه وارد خانه ديگران شدن
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَدْخُلُواْ بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ
حَتَّى تَسْتَأْنِسُواْ وَ تُسَلِّمُواْ عَلَى أَهْلِهَا (86) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خانه اى غير از خانه خود، بى آن كه اجازت
طلبيده وبرساكنانش سلام كرده باشيد، وارد نشويد.
بى ادبى به رهبران دينى
يَأيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُقَدِّمُواْ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ* يَأيُّهَا
الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَرْفَعُواْ أَصْوتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَ لَا
تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ
أَعْملُكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (87) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بر خدا و پيامبر او پيشى مگيريد و از خدا بترسيد،
زيرا خدا شنوا و داناست. اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صداى خود را از صداى پيامبر
بلندتر مكنيد و همچنان كه با يكديگر بلند سخن مى گوييد، با آواز بلند سخن مگوييد،
كه اعمالتان ناچيز شود و آگاه نشويد.
تمسخر ديگران
يَأيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن
يَكُونُواْ خَيْراً مِّنْهُمْ وَ لَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن يَكُنَّ
خَيْراً مِّنْهُنَّ وَ لَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَكُمْ وَ لَا
تَنَابَزُواْبِالْأَلْقبِ بِئْسَ الْإِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمنِ وَ مَن
لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّلِمُونَ (88) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، مبادا كه گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره كند،
شايد آن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند و مبادا كه گروهى از زنان، گروه ديگر را
مسخره كند، شايدآن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند و از هم عيب جويى مكنيد و يكديگر
را به القاب زشت مخوانيد. بد است عنوان فسق، پس از ايمان آوردن و كسانى كه توبه نمى
كنند، خودستمكارانند.
سوء ظن
يَأيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ
بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (89) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از گمان فراوان بپرهيزيد. زيرا پاره اى از گمانها
در حد گناه است.
الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَّنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ السَّوْءِ (90) .
كسانى كه به خدا بدگمانند، بر گردشان بدى حلقه زده است.
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاساً يَغْشَى
طَآئِفَةً مِنْكُمْ وَطائِفَةٌ قَدْ اَهَمَّتهُمْ اَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ
بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ
الْأَمْرِ مِن شَىْ ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِى
أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ
شَىْ ءٌ مَا قُتِلْنَا هَهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِى بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ
الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِىَ
اللَّهُ مَا فِى صُدُورِكُمْ وَ لُِيمَحِّصَ مَا فِى قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ
عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (91) .
آن گاه پس از آن اندوه، خدا به شما ايمنى ارزانى داشت، چنان كه گروهى در خواب
آرام فروگرفت. امّا گروهى ديگر كه چون مردم عصر جاهلى به خدا گمانى باطل داشتند،
هنوز دستخوش اندوه خويش بودند و مى گفتند: آيا هرگز كار به دست ما خواهد افتاد؟
بگو: همه كارهابه دست خداست. آنان در دل خود چيزى را پنهان مى دارند كه نمى خواهند
براى توآشكارش سازند. مى گويند: اگر ما را اختيارى بود اين جا كشته نمى شديم. بگو:
اگر درخانه هاى خود هم مى بوديد، كسانى كه كشته شدن بر آنها مقرر شده است، از خانه
به قتلگاهشان بيرون مى رفتند. خدا آنچه را كه در سينه داريد مى آزمايد و دلهايتان
را پاك مى گرداند و خدا به آنچه در دلهاست آگاه است.
نفاق
وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ (92) .
و چيزهايى مى گويند كه خود عمل نمى كنند؟
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ
يُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ (93) .
در اين دنيا كسى است از مردم كه خدا را به درستى اعتقاد خويش گواه مى گيرد و تو
را سخنش درباره زندگانى اين دنيا به شگفت مى دارد، در حالى كه كينه توزترين دشمنان
است.
وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ
فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ (94) .
و چون به او گوييد كه از خداى بترس، در گناهكارى دستخوش خودخواهى شود. جهنم، آن
آرامگاه بد، او را بس باشد.
يَأيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ* كَبُرَ
مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَاتَفْعَلُونَ (95) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چرا سخنانى مى گوييد كه به كارشان نمى بنديد؟
خداوند سخت به خشم مى آيد كه چيزى بگوييد و عمل نكنيد.
دلبستگى و فريفتگى به دنيا
وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنهُ بِهَا وَ لَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ
اتَّبَعَ هَوَيهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ
أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث (96) .
اگر خواسته بوديم به سبب آن علم كه به او داده بوديم به آسمانش مى برديم، ولى او
در زمين بماند و از پى هواى نفس خويش رفت. مثل او چون مثل آن سگ است كه اگر به او
حمله كنى زبان از دهان بيرون آرد و اگر رهايش كنى باز هم زبان از دهان بيرون آرد.
يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَيَوة الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْأخِرَةِ هُمْ
غافِلُونَ (97) .
ظاهر زندگى دنيا را مى فهمند و از آخرت غفلت دارند.
يا اَيُّهَا النَّاسُ اِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ
الْحَيَوةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (98) .
اى مردم! وعده خدا حق است، زندگى دنيا شما را نفريبد، و آن شيطان فريبكار شما را
به خدا مغرورتان نگرداند.
يَعِدُهُمْ وَيُمَنّيهِمْ وَما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ اِلَّا غُرُوراً (99) .
شيطان به آنان وعده مى دهد و آنان را به آرزو وامى دارد. وعده نمى دهدشيطان آنان
راجزبه فريب.
يا اَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ (100) .
اى انسان چه چيز تو را به پروردگار كريمت مغرور كرد؟
غفلت از ياد خدا
وَ لا تكُونُواْ كَالَّذينَ نَسُواْ اللَّه فَانْسيهُمْ اَنفُسَهُمْ اُولئِكَ
هُمُ الْفاسِقُونَ (101) .
از آن كسان مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز چنان كرد تا خود را فراموش
كنند،آنان نافرمانند.
وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً (102) .
و هر كس كه از ياد پروردگارش اِعراض كند، او را به عذابى دشوار دراندازد.
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ
قَرينٌ (103) .
هركس كه ازياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى را بر او مى گماريم كه همواره
همراهش باشد.
اِسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَاَنْسيهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ (104) .
شيطان بر آنها چيره شده است و نام خدا را از يادشان برده است.
وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً (105) .
و هر كس از ياد من اِعراض كند، زندگى بر او تنگ مى شود.
وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ
الْعَشِىّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَاتَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ
الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَ
اتَّبَعَ هَوَيهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (106) .
و همراه با كسانى كه هر صبح و شام پروردگارشان را مى خوانند و خشنودى او را مى
جويند،خود را به صبر وادار و نبايد چشمان تو براى يافتن پيرايه هاى اين زندگى دنيوى
از اينان منصرف گردد و از آن كه دلش را از ذكر خود بى خبر ساخته ايم و از پى هواى
نفس خود مى رود و در كارهايش اسراف مى ورزد، پيروى مكن.
تظاهر و ريا
وَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْولَهُمْ رِئَآءَ النَّاسِ وَ لَا يُؤْمِنُونَ
بِاللَّهِ وَ لَا بِالْيَوْمِ الْأَخِرِ وَ مَن يَكُنِ الشَّيْطنُ لَهُ قَرِيناً
فَسَآءَ قَرِيناً (107) .
و نيز كسانى را كه اموال خويش را براى خودنمايى انفاق مى كنند و به خدا و روز
قيامت ايمان نمى آورند و هر كه شيطان قرين او باشد، قرينى بد دارد.
سطحى نگرى و نادانى
يَعْلَمُونَ ظَهِراً مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْأَخِرَةِ هُمْ
غَفِلُونَ (108) .
آنان به ظاهر زندگى دنيا آگاهند و از آخرت بى خبرند.
بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ
تَأْوِيلُهُ (109) .
چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نيافته بودند و [در آن هنگام ] از تأويل
آن بى خبر بودند.
فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيَما لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ (110) .
چرا در آنچه بدان علم نداريد، جر و بحث مى كنيد.
تقليد كوركورانه
وَ إِذَا قِيْلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ
نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَ لَوْ كَانَ ءَ ابَآؤُهُمْ لَا
يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلَا يَهْتَدُونَ (111) .
و چون به ايشان گفته شود كه از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گويند: نه،
ما به همان راهى مى رويم كه پدرانمان مى رفتند. حتى اگر پدرانشان بى خرد و گمراه
باشند.
پيروى از گمان و توهم
وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَبَ إِلَّا أَمَانِىَّ وَ إِنْ
هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ (112) .
برخى از ايشان بيسوادانى هستند كه نمى دانند در آن كتاب چيست، جز سخنانى كه
شنيده اند و مى خوانند، اينان تنها پايبند گمان خويشند.
وَ إِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِى الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن
يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ (113) .
اگر از اكثريتى كه در اين سرزمينند، پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه سازند؛
زيرا جز از پى گمان نمى روند و جز به دروغ سخن نمى گويند.
وَلا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ
الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً (114) .
به دنبال آنچه كه به آن علم و آگاهى ندارى مرو، به تحقيق گوش و چشم و دل -همه
آنها- مورد سؤال و بازخواست واقع خواهد شد.
قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَآ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا
الظَّنَّ وَ إِنْ أَنتُمْ إلَّا تَخْرُصُونَ (115) .
بگو اگر شما را دانشى هست، آن را براى ما آشكار سازيد. ولى شما، تنها از گمان
خويش پيروى مى كنيد و گزافه گويانى بيش نيستيد.
وَ مَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظنّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِى مِنَ
الْحَقِّ شَيْئاً (116) .
بيشترشان فقط تابع گمانند، و گمان نمى تواند جاى حق را بگيرد.
در گوشى حرف زدن
لَا خَيْرَ فِى كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَيهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ
مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَن يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغَآءَ
مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً (117) .
در بيشتر نجواهايشان فايده اى نيست، مگر در سخن آنان كه به صدقه دادن يا نيكى
كردن و يا آشتى جويى فرمان مى دهند و آن كس را كه براى خشنودى خداى چنين كند، مزد
بزرگى خواهيم داد.
نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ
هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً
مَّسْحُوراً (118) .
ما بهتر مى دانيم كه چون به تو گوش مى دهند، چرا گوش مى دهند، يا وقتى كه با هم
نجوا مى كنند، چه مى گويند. كافران مى گويند: شما در پى مرد جادو شده اى به راه
افتاده ايد.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُواْ عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا
نُهُواْ عَنْهُ وَ يَتَنجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْونِ وَ مَعْصِيَتِ الرَّسُولِ
(119) .
آيا آنها را كه از نجوا منع شده بودند، نديدى كه كارى را كه از آن منع شده بودند
از سر گرفتند و باز هم براى گناه و دشمنى و نافرمانى از پيامبر با هم نجوا مى كنند.
يَأيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا تَنَجَيْتُمْ فَلَا تَتَنجَوْاْ
بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْونِ وَ مَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنجَوْاْ بِالْبِرِّ وَ
التَّقْوَى وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ * إِنَّمَا
النَّجْوى مِنَ الشَّيْطَنِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ لَيْسَ
بِضَآرِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ
الْمُؤْمِنُونَ (120) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر با يكديگر نجوا مى كنيد، در باره گناه و دشمنى
و نافرمانى از پيامبر نجوا مكنيد، بلكه در باره نيكى و پرهيزكارى نجوا كنيد. از آن
خدايى كه همگان نزد او گرد مى آييد بترسيد. البته نجوا كردن كار شيطانى است كه مى
خواهد مؤمنان را اندوهگين سازد و حال اين كه هيچ زيانى، جز به فرمان خداوند به آنها
نمى رساند و مؤمنان بايد كه بر خدا توكل كنند.
انتخاب دوست بد
يَدْعُواْ لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَ
لَبِئْسَ الْعَشِيرُ (121) .
كسى را مى خواند كه زيانش نزديك تر از سود اوست؛ چه بد دوستدارى است و چه بد
مصاحبى.
يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذ فُلاناً خَليلاً (122) .
[در قيامت:] واى بر من اى كاش كه فلانى را به دوستى نمى گرفتم.
ظلم به خويشتن
بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ اللَّه
بَغْياً أَن يُنَزِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ علَى مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ
فَبَآءُ و بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْكَفِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ (123) .
با خود، بد معامله اى كردند آن گاه كه از حسد به كتاب خدا كافر شدند و از اين كه
خدا فضل و كرم خويش را به هر كس از بندگان خود كه بخواهد، ارزانى مى دارد، حسد
بردند و خشم ديگرى بر خشم خدا افزودند، و كافران را عذابى است خوار كننده.
وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ
لَمَنِ اشْتَرَيهُ مَا لَهُ فِى الْأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ
بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ (124) .
و آنچه مردم مى آموختند به آنها زيان مى رسانيد نه سود، و خود مى دانستند كه
خريداران آن [جادو] را در آخرت بهره اى نيست. خود را به بد چيزى فروختند، اگر مى
دانستند.
وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ
هذِهِ أَبَداً* وَ مَآ أَظُّنُّ السَّاعَةَ قَآئِمَةً (125) .
و روزى كه به باغ خويش داخل شد، در حالى كه به نفس خود ظلم مى كرد؛ باكمال غرور
گفت: گمان ندارم كه دارايى و اموال من نابود شود و گمان نمى كنم كه قيامتى برپا
شود.
سوگند براى سودجويى
وَ لاَ تَجْعَلُواْ اللَّهَ عُرْضَةً لإِيْمنِكُمْ أَن تَبَرُّواْ (126) .
خدا را وسيله سوگندهاى خويش قرار مدهيد تا از نيكوكارى باز ايستيد.
سبكسرى و بى فكرى
قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَآ ءَامَنَ السُّفَهَآءُ أَلآ إِنَّهُمْ هُمُ
السُّفَهَآءُ وَ لَكِن لَّا يَعْلَمُونَ (127) .
آيا ما نيز مانند بيخردان ايمان بياوريم؟ آگاه باشيد، كه آنان خود بيخردند و نمى
دانند.
وَ مَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ (128) .
چه كسى از كيش ابراهيم روى بر مى تابد، جز آن كه خود را بى خرد ساخته باشد؟
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلَدَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ
حَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَآءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَ مَا
كَانُواْ مُهْتَدِينَ (129) .
زيان كردند كسانى كه به سفاهت، بى هيچ حجتى، فرزندان خود را كشتند و به خدا دروغ
بستند و آنچه رابه ايشان روزى داده بود حرام كردند، اينان گمراه شده اند و راه
هدايت را نيافته اند.
فتنه گرى
وَ الْفِتنَةُ اَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ (130) .
فتنه (و شرك) از قتل بزرگتر است.
وَ يُنذِرَ الَّذِينَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً مَّا لَهُم بِهِ مِنْ
عِلْمٍ وَلا لأَبَآئِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوهِهِمْ إِن
يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً (131) .
و كسانى را كه گفتند: خدا فرزندى اختيار كرد، بترساند. نه خود به آن دانشى دارند
و نه پدرانشان داشته اند چه بزرگ است سخنى كه از دهانشان بيرون مى آيد و جز دروغ،
چيزى نمى گويند.
إِنَّمَا يَفْتَرِى الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بَِايَتِ اللَّهِ وَ
أُوْلَئِكَ هُمُ الْكذِبُونَ (132) .
كسانى دروغ مى بافند كه به آيات خدا ايمان ندارند. اينان خود دروغگويند.
تهمت زدن
وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الُْمحْصَنَتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُواْ بِأَرْبَعَةِ
شُهَدَآءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمنِينَ جَلْدَةً وَ لَاتَقْبَلُواْ لَهُمْ شَهَدَةً
أَبَداً وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفسِقُونَ (133) .
كسانى را كه زنان عفيف را به زنا متهم مى كنند و چهار شاهد نمى آورند، هشتاد
ضربه بزنيد، و از آن پس هرگز شهادتشان را نپذيريد كه مردمى فاسقند.
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ
لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّناًوَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ وَ لَوْ
لآإِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهذَا
سُبْحنَكَ هذَا بُهْتَنٌ عَظِيمٌ (134) .
آن گاه كه آن سخن را از دهان يكديگر مى گرفتيد و چيزى بر زبان مى رانديد كه
درباره آن هيچ نمى دانستيد، مى پنداشتيد كه كارى خُرد است، و حال آن كه در نزد خدا
كارى بزرگ بود.
اشاعه فحشا
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَحِشَةُ فِى الَّذِينَ ءَامَنُواْ
لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِى الدُّنْيَاوَ الْأَخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ
أَنتُمْ لَاتَعْلَمُونَ (135) .
براى كسانى كه دوست دارند درباره مؤمنان فساد و زشتى شايع شود، در دنيا و آخرت
عذابى دردآور مهياست، خدا مى داند و شما نمى دانيد.
بى تفاوتى نسبت به كار زشت
لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِى إْسْرءِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ
وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِمَاعَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ* كَانُواْ
لَايَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ (136)
.
از بنى اسرائيل، آنان كه كافر شدند، به زبان داود و عيسى بن مريم لعنت شدند، و
اين لعنت پاداش عصيان و تجاوزشان بود. زيرا؛ از كار زشتى كه مى كردند يكديگر را
بازنمى داشتند، و هر آينه بدكارى مى كردند.
حمايت از خائن
وَ لَا تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيماً (137) .
به نفع خائنان به دشمنى بر مخيز.
واسطه شدن در كارهاى بد
وَ مَن يَشْفَعْ شَفَعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَ كَانَ
اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ مُّقِيتاً (138) .
وهركس در كار بدى ميانجى شود، او را از آن بهره اى است و خدا نگهبان بر هر چيزى
است.
حيله گرى و ايمن بودن از مكر خدا
أَفَأَ مِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَتاً وَ هُمْ
نَآئِمُونَ* أَو أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا ضُحىً وَ هُمْ
يَلْعَبُونَ* أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا
الْقَوْمُ الْخسِرُونَ (139) .
آيا مردم قريه ها پنداشتند از اين كه عذاب ما شب هنگام كه به خواب رفته اند، بر
سر آنها بيايد در امانند؟ و آيا مردم قريه ها از اين كه عذاب ما به هنگام چاشت -كه
به بازيچه مشغولند- بر سر آنها بيايد در امانند؟ آيا پنداشتند كه از مكر خدا در
امانند؟ از مگر خدا جز زيانكاران ايمن ننشينند.
أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئَاتِ اَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ
الْأَرْضَ اَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لايَشْعُرُونَ أَوْ
يَأْخُذَهُمْ فى تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزينَ اَوْ يَأْ خُذَهُمْ عَلى
تَخَوُّفٍ فَاِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رحيمٌ (140) .
آيا آنان كه خدعه و نيرنگ زشت مرتكب مى شوند، مگر ايمنند از اين كه زمين به
فرمان خدا آنها را فرو برد، يا عذاب از جايى كه نمى دانند بر سرشان فرو ريزد؟ يا به
هنگام رفت و آمد فروگيردشان، چنان كه نتوانند بگريزند؟ يا يكى يكى آنان را از ميان
ببرد؟ هر آينه پروردگارتان رؤوف و مهربان است.
وَ ما يَمْكُرُونَ اِلّا بِاَنْفُسِهِمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (141) .
آنها جز به خودشان مكر نمى كنند، ولى نمى فهمند.
وَ لا يحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّى ءُ اِلاَّ بِاَهْلِهِ (142) .
فرود نمى آيد نيرنگ بد، جز به اهلش.
وَ مَكْرُ اُولئِكَ هُوَ يَبُورُ (143) .
و نيرنگ آنان البته نابود مى شود.
وَ مَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ (144) .
آنان نيرنگ كردند و خدا نيز به آنان مكر نمود (مكر و خدعه آنان را رسوا ساخت)
ولى خدابهترين مكر كنندگان است.
وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خيرُ الْماكِرينَ (145) .
آنان مكر مى كنند و خدا نيز مكر مى كند و خدا بهترين مكر كنندگان است.
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ* فَانْظُر
كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ (146) .
و آنها مكر مى كردند، ما نيز مكر كرديم، آن گونه كه آنها نمى فهميدند، بنگر
عاقبت مكر آنها را كه چگونه شد.
قُلْ اللَّهُ اَسْرَعُ مَكْراً (147) .
بگو مكر خدا سريعتر است.
مال اندوزى به اميد بقاى بيشتر
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزةٍ لُمَزَةٍ* الَّذِى جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ* يَحْسَبُ
اَنَّ مالَهُ اَخْلَدَهُ* كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِى الْحُطَمَةِ* وَ ما اَدْريكَ
مَا الْحُطَمَةُ* نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الّتى تطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ
(148) .
واى بر هر طعن زن غيبت كننده، آن كس كه مال گرد كرد و به شمارشش پرداخت، خيال مى
كند مالش او را عمر ابدى بخشد، هرگز، او در حطمه انداخته مى شود، تو چه مى دانى
حطمه چيست؟ آن آتش خدا است كه بر دلها زبانه مى كشد.
قلدرى
وَ اِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبّارينَ (149) .
و اگر بر كسى تسلط مى يابيد، جبّارانه رفتار مى كنيد!
تجاوز به حقوق ديگران
يا اَيُّهَا النَّاسُ اِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى اَنْفُسِكُمْ... (150) .
اى مردم تجاوز و ستم شما (به ديگران) به ضرر خود شماست....
تحريم حلال خدا
يا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ
لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا اِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ (151) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا بر شما حلال كرده،
حرام اعلام نكنيد، به راستى كه خداوند تجاوز كنندگان را دوست نمى دارد.
به هر خبرى ترتيب اثر ندهيد
يا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا
اَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ (152) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هرگاه شخص فاسقى براى شما خبرى آورد (درباره
آن)تحقيق كنيد (مبادا) با گروهى به جهالت برخورد كنيد، آن گاه نسبت به كارى كه
انجام داده ايد،پشيمان شويد!.
غفلت از آخرت و رسيدن به خواسته هاى زودگذر
مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشآءُ لِمَنْ
نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَيهَا مَذْمُوماً مَدْحُوراً (153) .
هر كس خواهان دنياست، هر چه بخواهد زودش ارزانى داريم، آن گاه جهنم را جايگاه او
سازيم تا نكوهيده و رانده شده بدان در افتد.
مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْأَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَ مَن كَانَ
يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِى الْأَخِرَة مِن نَّصِيبٍ
(154) .
هر كس حاصل مزرعه آخرت را بخواهد، ما بر تخمى كه كاشته است مى افزاييم، و هر كس
تنها حاصل كشت دنيا را بخواهد، او را هم، از آن نصيب مى دهيم، ولى در آخرت بهره اى
نخواهد يافت.
ذلِكَ بِاَنَّهُمْ اسْتَحبُّوا الْحَيَوةَ الدُّنْيا عَلى الْأَخِرَةِ وَ اَنَّ
اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ* اُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى
قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ اَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ* لا
جَرَمَ اَنَّهُمْ فِى الْأَخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ (155) .
زيرا آنان زندگى دنيا را بر آخرت برترى دادند و خدا گروه كافران را هدايت نمى
كند. آنان كسانى اند كه خدا بر دلها و گوش و ديدگانشان مهر نهاده و آنان خود
غافلند. شك نيست كه آنان در آخرت همان زيانكارانند.
اِقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِى غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ* ما
يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِم مُحْدَثٍ اِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ
يَلْعَبُونَ. (156)
براى مردم [وقت ] حسابشان نزديك شده است و آنان در بى خبرى [محض ] رويگردانند.
اختلاف با يكديگر
وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ
رِيحُكُمْ وَ اصْبِروا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (157) .
خدا و پيامبر او را اطاعت كنيد و با يكديگر نزاع نكنيد كه ناتوان و سست شويد و
مهابت و قدرت شما از بين برود، صبر پيشه كنيد كه خدا همراه صابران است.
فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِى شَىْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ
كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ و الْيَوْمِ الْأَخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ
تَأْوِيلاً (158) .
و چون در كارى اختلاف كرديد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد، به [امر] خدا
و پيامبر رجوع كنيد. در اين خير شماست و سر انجامى بهتر دارد.
توهين به مقدسات ديگران
وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ
عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ (159) .
هرگز دشنام ندهيد، آنچه را كه آنان به جاى اللَّه مى خوانند، كه آنان هم از روى
كينه توزى به اللَّه دشنام دهند.
شرك و ظلم
إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ
مَأْوَيهُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ (160) .
البته كسى كه براى خدا شريك قرار دهد، خدا بهشت را بر او حرام كرده و جايگاه او
آتش است و براى ستمكاران ياورانى نخواهد بود.
از خود راندن نيازمند
وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلاَ تَنْهَرْ (161) .
و سائل (نيازمند) را با خشونت از خود مران.
ايمان حرفى و گفتار بدون عمل
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ
اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ
الدُّنْيَا وَ الْأَخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِين (162) .
برخى از مردم خدا را به زبان عبادت مى كنند، كه اگر نفعى به آنها برسد، بر عبادت
خدا پايدارند و اگر بلايى به آنها برسد، به همان راه اوليه خود (راه كفران) بر مى
گردند، اين همان زيان آشكار است.
يَا أَيُّهَا الذِّينَ ءَامَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَاتَفْعَلُونَ* كَبُرَ
مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَاتَفْعَلُونَ (163) .
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چرا سخنانى مى گوييد كه به كارشان نمى بنديد؟ در
پيشگاه خدا سخت مبغوض است كه سخنى را بگوييد و آن را عمل نكنيد.
تشخص طلبى
تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُواً فِى
الْأَرْضِ وَ لَا فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (164) .
اين سراى آخرت را از آنِ كسانى قرار مى دهيم كه در جهان، نه خواهان برترى جويى
هستند و نه خواهان فساد و سر انجام نيك از آن پرهيزگاران است.
فساد و تبهكارى
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ
(165) .
بگو اى پيامبر خداى من هر گونه اعمال زشت را، چه آشكار و چه پنهان، حرام كرده
است.
وَ لَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ (166) .
به كارهاى زشت آشكار و نهان، نزديك نشويد.
و إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِى جَحِيمٍ (167) .
فساد كنندگان در آتش دوزخ خواهند بود.
وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَيهُمُ النَّارُ (168) .
و امّا كسانى كه تبهكارى نمودند، مكان آنها آتش است.
وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ (169) .
و خداوند فساد را دوست ندارد.
يأس از رحمت خدا
ولاَ تَايْئَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَايْئَسُ مِنْ رَوْحِ
اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ (170) .
از نسيم رحمت الهى نا اميد نشويد، كه از رحمت خدا جز كافران مأيوس نمى شوند.
وَ مَنْ يَقْنُطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّآلُّونَ (171) .
جز گمراهان چه كسى از رحمت پروردگار خود نا اميد مى شود؟
لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ
جَمِيعاً (172) .
از رحمت خدا نا اميد نشويد، خدا همه گناهان را مى آمرزد.
گوش دادن به دروغ و حرام خوارى
سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلْسُّحْتِ (173) .
[منافقان ] بسيار گوش دهنده به دروغ و خورندگان مال حرامند.
گذراندن اوقات به لهو و لعب
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرى لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ
بِغَيْرِ عِلْمٍ (174) .
بعضى از مردم خريدار سخنان بيهوده اند، تا به نادانى مردم را از راه خدا گمراه
كنند.
قَدْ اَفْلَحَ الْمؤمنون* الَّذِينَ هُمْ فى صَلَوتِهِمْ خاشِعُونَ* وَ الَّذينَ
هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرَضُونَ (175) .
همانا مؤمنان رستگار شدند، آنان كه در نماز خشوع دارند و از لغو و سخنان بيهوده
دورى مى كنند.
وَ إذا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنْهُ (176) .
[مؤمنان ] هرگاه سخن لغو شنيدند از آن اعراض مى كنند.
قطع رحم
فَهَلْ عَسَيْتُمْ اِنْ تَوَلّيْتُمْ اَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ
تُقَطِّعُوا اَرْحامَكُمْ* اُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَاَصَمَّهُمْ وَ
اَعْمى اَبْصارَهُمْ (177) .
آيا اگر تسلط يافتيد مى خواهيد در زمين فساد كنيد و پيوندهاى خويشاوندى را قطع
كنيد؟ اينها را خدا لعنتشان كرده است و گوشهايشان را كر و چشمانشان را كور ساخته
است.
اَلَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما
اَمَرَ اللَّهُ بِهِ اَنْ يُوصَلَ وَيُفسِدُونَ فِى الْأَرْضِ اُولئِكَ هُمُ
الْخاسِرُونَ (178) .
كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى شكنند و آنچه را كه خدا در پيوستن آن
فرمان داده مى گسلند و در زمين فساد مى كنند، زيانكارند.
كفران نعمت
فَلَمَّا نَجَّيهُمْ اِلَى الْبَرِّ اِذا هُمْ يُشْرِكُونَ* لِيَكْفُرُوا بِما
ءَاتَيْناهُمْ وَ لِيتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (179) .
چون نجاتشان داد و به خشكى آورد شرك آوردند، و نسبت به آنچه (نعمتى) كه به آنها
داده بوديم، كفران كردند، پس بهره مند شويد، به زودى (نتيجه اعمال خود را) خواهيد
دانست.
وَ اِنّا اِذًا اَذَقْنا الإِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً فِرَحَ بِها وَ اِنْ
تُصِبْهُمْ سَيِّئةٌ بِما قَدَّمَتْ اَيْدِيهمْ فَاِنَّ الإِنْسانَ كَفُورٌ (180) .
و ما چون به انسان از رحمت خدا بچشانيم، شادمان مى گردد، و اگر به سبب عملكرد
خود رنج و عقوبتى به او برسد كفران و ناسپاسى مى كند.
نگاه به نامحرم
قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ...*
وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...
(181) .
به مردان مؤمن بگو تا چشمانشان را (از نگاه ناروا) بازدارند و حيا و عفت خويش
نگهدارند... و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خويش را (از نگاه ناروا) باز دارند و دامن
عفت خويش نگهدارند.....
همنشينى با بدكاران
وَ اِذا رَأَيْتَ الَّذينَ يَخُوضُونَ فى ءَاياتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى
يَخُوضوا فِى حَديثٍ وَ إِمّا يُنسِينَّكَ الشّيْطَان فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ
الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ (182) .
هنگامى كه ديدى كسانى را كه آيات ما را تكذيب مى كنند، از آنان روى گردان و دورى
كن و اگر شيطان آن را از ياد تو برد، بعد از متذكّر شدن، با گروه ستمكار منشين.
وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ (183) .
و از مشركان روى بر گردان.
وَ اَعْرِض عَنِ الْجاهِلينَ (184) .
و از نادانان روى برگردان.
خودكشى
وَ لا تُلْقُوا بِاَيْديكُمْ اِلى التَّهْلُكَةِ (185) .
با دست خود، خويشتن را به هلاكت نيندازيد.
وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ (186) .
خويشتن را نكشيد.
آميزش حرام
وَ يَسْئلُونَكَ عَنِ الَْمحيضِ قُلْ هُوَ اَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّسآءَ فِى
الَْمحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّى يَطْهُرْنَ (187) .
تو را از حيض مى پرسند، بگو آن رنجى است؛ پس در حال حيض از زنان دورى جوييد و با
آنان تا پاك نشوند نزديكى نكنيد.
انحراف جنسى
اِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساء (188) .
(خطاب به قوم لوط:) شما به جاى زنان به سوى مردان مى رويد.
تجاوز از حدود
وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (189) .
كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، همانا ستمكارانند.
دروغ بستن به خدا
وَ يْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ
(190) .
واى بر شما، بر خدا دروغ نبنديد كه خدا شما را به عذاب گرفتار سازد.
إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ (191) .
كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند، رستگار نمى شوند.
شايعه پراكنى
وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبيل اللَّه
مَنْ ءَامَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً (192) .
بر سر هر راهى ننشينيد كه مردم با ايمان را بترسانيد، و از راه خدا باز داريد، و
راه را به آنان كج و مُعوج معرفى كنيد.
تكيه به زورمداران ستمگر
وَ لا تَرْكَنُوا اِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ (193) .
به كسانى كه ستم نموده اند تكيه نكنيد، كه در نتيجه آن آتش شما را در يابد.
پىنوشتها:
1- ر.ك: لسان العرب، ماده «خُلق».
2- قال الصادق(ع): لنحبُّ من شيعتنا من كان عاقلاً فهيماً فقيها حليماً مداريا
صبورا، صدوقا وفيّا ثم قال ان اللَّه تبارك و تعالى خصّ انبياء بمكارم الاخلاق فمن
كانت فيه فليحمد الله على ذلك و من لم تكن فيه فليتضرع الى اللَّه و ليسئله. قال:
قلت: جعلت فداك و ماهي؟ قال: الورع و القنوع و الصبر و الشكر و الحلم و الحياء و
السخاء و الشجاعة و الغيرة و البرّ و صدق الحديث و أداء الأمانة.(بحار، ج 69، ص
397)
امام صادق(ع) فرمود: ما در بين شيعيانمان كسى را كه خردمند و با فهم و فقيه و
بردبار و خوش رفتار و با صبر و راستگو و با وفا باشد، دوست داريم. خداوند متعال
پيامبران را به خلقهاى نيكو و برجسته مخصوص فرمود. هر كه داراى اين صفات برجسته
باشد، خدا را سپاسگزار باشد و هر كس اينها را ندارد، با تضرع و التماس از خداوند
درخواست نمايد. از حضرت سؤال شد: اين صفات برجسته چه صفاتى هستند؟ امام فرمود: ورع،
قناعت، صبر، سپاسگزارى و بردبارى و حيا و سخاوت و شجاعت و غيرت و نيكى كردن و
راستگويى و اداى امانت.
3- پيامبراكرم(ص) فرمود: «إنّما بعثت لأتمّم مكارم الأخلاق؛ همانا من براى تكميل
مكارم اخلاق بر انگيخته شدم».
4- اعلى (87) آيه 14، شمس (91) آيه 8-9
5- في المثل : ولا تدخلن في مشورتك بخيلاً يعدل بك عن الفضل ويعدك الفقر ولا جباناً
يضعفك عن الامور ولا حريصاً يزين لك الشره بالجور فان البخل و الجبن و الحرص غرائز
شتى يجمعها سوء الظن باللَّه. (نهج البلاغه،نامه 53)
بخيل را در مشورت خود دخالت مده؛ زيرا كه تو را از احسان منصرف مى كند و از تهى
دستى و فقر مى ترساند و نيز با افراد ترسو مشورت مكن؛ زيرا در كارها روحيه ات را
تضعيف مى نمايند. همچنين حريص را به مشاورت مگير كه حرص را با ستمگرى در نظرت زينت
مى دهد، به خاطر اين كه بخل و ترس و حرص، غرايز و تمايلات متعدى هستند كه سوء ظن به
خداى بزرگ آنها را گرد مى آورد.
- اهميت خُلق در اين آيات روشن مى شود:
- فاما من اعطى واتقى وصدّق بالحُسنى . (ليل (92) آيه 5 و 6)
- و آن كسى كه بخشنده و پرهيزگار بود و ارزشها را تصديق كرد. (راحتى و آرامش را
برايش آسان مى گردانيم).
- واما من بخل واستغنى وكذب بالحسنى . (ليل (92) آيه 8 و 9)
و امّا كسى كه بُخل و بى نيازى ورزيده و ارزش ها را رد كرد (به راحتى او را در سختى
و بدبختى قرار مى دهيم).
6- تقوا و تزكيه از مهمترين و بزرگترين هدفهاى بعثت انبيا بوده است. (جمعه (28) آيه
2)
7- الارتقاء الى الفضائل صعب مُنجى ، الانحطاط الى الرذائل سهل مردي. (غرر الحكم)
پرواز به سوى صفات نيك، كار مشكل و در عين حال، راه نجات است و سقوط به سوى صفات
زشت، آسان و مايه هلاكت است.
اكره نفسك على الفضائل فانّ الرذائل أنت مطبوع عليها. (غرر الحكم)
نفس خويشتن را -هرچندباسختى- به صفات نيكو وادار كن؛ زيرا نفس انسانى به طور طبيعى
به صفات زشت تمايل دارد.
باكتساب الفضائل يكبت المعادي. (غرر الحكم)
در پرتو به دست آوردن صفات نيك، دشمنيها فرو مى ريزد.
8- قصص (28) آيه 4.
9- غافر(40) آيه 60.
10- فاطر (35) آيه 44-43.
11- اعراف (7) آيه 13.
12- لقمان (31) آيه 7.
13- قلم (68) آيه 13.
14- نساء (4) آيه 36.
15- آل عمران (3) آيه 180.
16- ليل (92) آيه 10-8.
17- محمد(ص) (47) آيه 38.
18- نساء (4) آيه 37.
19- احزاب (33) آيه 19.
20- نساء (4) آيه 128.
21- حشر(59) آيه 9؛ تغابن (64) آيه 16.
22- بقره (2) آيه 96.
23- فلق (113) آيه 5.
24- نساء (4) آيه 54.
25- بقره (2) آيه 109.
26- انبياء (21) آيه 37.
27- اسراء (17) آيه 11.
28- اعراف (7) آيه 150.
29- نحل (16) آيه 1.
30- شورى(42)آيه 18.
31- احزاب (33) آيه 32.
32- هود (11) آيه 93.
33- زمر (39) آيه 3.
34- منافقون (63) آيه 1.
35- آل عمران (3) آيه 61.
36- علق (96) آيه 16.
37- غافر (40) آيه 28.
38- آل عمران (3) آيه 137.
39- قلم (68) آيه 8.
40- مرسلات (77) آيه 40.
41- حج (22) آيه 30.
42- قلم (68) آيه 13.
43- آل عمران (3) آيه 159.
44- انعام (6) آيه 31.
45- كهف (18) آيه 28.
46- جن (72) آيه 13.
47- مائده (5) آيه 54.
48- آل عمران (3) آيه 175.
49- نساء (4) آيه 77.
50- مائده (5) آيه 44.
51- احزاب (33) آيه 39.
52- توبه (9) آيه 18.
53- بقره (2) آيه 150.
54- همزه (104) آيه 1.
55- حجرات (49) آيه 11.
56- قلم (68) آيه 10-13
57- اسراء (17) آيه 37.
58- لقمان (31) آيه 18.
59- نساء (4) آيه 32.
60- حديد (57) آيه 14.
61- نساء (4) آيه 123.
62- نساء (4) آيه 120.
63- انعام (6) آيه 119.
64- احقاف (25) آيه 43.
65- روم (30) آيه 29.
66- قصص (28) آيه 50.
67- توبه (9) آيه 126.
68- آل عمران (3) آيه 188.
69- قلم (68) آيه 10-12
70- حجرات (49) آيه 12.
71- حجرات (49) آيه 12.
72- نساء (4) آيه 49.
73- حجر (15) آيه 88.
74- فجر (89) آيه 20-19.
75- توبه (9) آيه 34.
76- فجر (89) آيه 17.
77- ضحى (93) آيه 9.
78- فجر (89) آيه 18.
79- ضحى (93) آيه 11.
80- نور (24) آيه 31.
81- احزاب (33) آيه 33.
82- اسراء (17) آيه 23.
83- بقره (2) آيه 229.
84- بقره (2) آيه 231.
85- حجرات (49) آيه 17.
86- نور (24) آيه 27.
87- حجرات (49) آيه 2-1.
88- حجرات (49) آيه 11.
89- حجرات (49) آيه 12.
90- فتح (48) آيه 6.
91- آل عمران (3) آيه 154.
92- شعراء (26) آيه 226.
93- بقره (2) آيه 204.
94- بقره (2) آيه 206.
95- صف (61) آيه 2-3
96- اعراف (7) آيه 176.
97- روم (30) آيه 7.
98- فاطر (35) آيه 5.
99- نساء (4) آيه 120.
100- انفطار (82) آيه 76 .
101- حشر (59) آيه 19.
102- جن (72) آيه 17.
103- زخرف (42) آيه 36.
104- مجادله (58) آيه 19.
105- طه (20) آيه 124.
106- كهف (18) آيه 28.
107- نساء (4) آيه 38.
108- روم (30) آيه 7.
109- يونس (10) آيه 39.
110- آل عمران (3) آيه 66.
111- بقره (2) آيه 170.
112- بقره (2) آيه 78.
113- انعام (6) آيه 116.
114- اسراء (17) آيه 36.
115- انعام (6) آيه 148.
116- يونس (10) آيه 36.
117- نساء (4) آيه 114.
118- اسراء (17) آيه 47.
119- مجادله (58) آيه 8.
120- مجادله (58) آيه 9-10
121- حج (22) آيه 13.
122- احقاف (25) آيه 28.
123- بقره (2) آيه 90.
124- بقره (2) آيه 102.
125- كهف (18) آيه 35-36
126- بقره (2) آيه 224.
127- بقره (2) آيه 13.
128- بقره (2) آيه 130.
129- انعام (6) آيه 140.
130- بقره (2) آيه 217.
131- كهف (18) آيه 5.
132- نحل (16) آيه 105.
133- نور (24) آيه 4.
134- نور (24) آيه 16.
135- نور (24) آيه 19.
136- مائده (5) آيه 79-78.
137- نساء (4) آيه 105.
138- نساء (4) آيه 85.
139- اعراف (7) آيه 97- 99.
140- نحل (16) آيه 47.
141- انعام (6) آيه 123.
142- فاطر (35) آيه 43.
143- فاطر (35) آيه 10.
144- آل عمران (3) آيه 54.
145- انفال (8) آيه 30.
146- نمل (27) آيه 51-50.
147- يونس (10) آيه 21.
148- همزه (104) آيه 1-7
149- شعراء (26) آيه 130 .
150- يونس (10) آيه 23.
151- مائده (5) آيه 87.
152- حجرات (49) آيه 6.
153- اسراء (17) آيه 18.
154- شورى (42) آيه 20.
155- نحل (16) آيه 107-109
156- انبياء (21) آيه 2-1.
157- انفال (8) آيه 46.
158- نساء (4) آيه 59.
159- انعام (6) آيه 108.
160- مائده (5) آيه 72.
161- ضحى (93) آيه 10.
162- حج (22) آيه 11.
163- صف (61) آيه 2-3
164- قصص (28) آيه 83.
165- اعراف (7) آيه 33.
166- انعام (6) آيه 151.
167- انفطار (82) آيه 14.
168- سجده (32) آيه 20.
169- بقره (2) آيه 205.
170- يوسف (12) آيه 87.
171- حجر (15) آيه 56.
172- زمر (39) آيه 53.
173- مائده (5) آيه 42.
174- لقمان (31) آيه 6.
175- مؤمنون (23) آيه 1-3
176- قصص (28) آيه 55.
177- محمد (47) آيه 22-23
178- بقره (2) آيه 27.
179- عنكبوت (29) آيه 65-66
180- شورى (42) آيه 48.
181- نور (24) آيه 30-31
182- انعام (6) آيه 68.
183- حجر (15) آيه 94؛ انعام (6) آيه 106.
184- اعراف (7) آيه 199.
185- بقره (2) آيه 195.
186- نساء (4) آيه 29.
187- بقره (2) آيه 222.
188- اعراف (7) آيه 81.
189- بقره (2) آيه 229.
190- طه (20) آيه 61.
191- يونس (10) آيه 69؛ نحل (16) آيه 116.
192- اعراف (7) آيه 86.
193- هود (11) آيه 113.