مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث

رضا فرهاديان

- ۱۶ -


بخش سوم كرامت انسان

همه انسانها از ديدگاه قرآن داراى كرامت ذاتى اند. چرا كه انسان موجودى برگزيده الهى است كه خداوند او را نسبت به ساير موجودات عالم، در آفرينش كرامت بخشيده و در ميان موجودات اين جهان از مواهب و تواناييها، ظرفيت و قابليتهاى خاصى برخوردار است كه او را از ديگر آفريدگان ممتاز مى سازد.

قدرت و تواناييهاى كه در ارگانيسم ظاهرى و درونى او به كار برده شده، در هيچ يك از موجودات زنده يافت نمى شود و به واسطه همين خصوصيتها و تواناييهاى جسمى و روحى مى تواند در بيشتر پديده هاى طبيعت تصرف كرده و آنها را در راه مقاصد و اهداف خود به كار گيرد.

امّا كرامت ارزشى انسان در گرو انتخاب آگاهانه راه كمال و تقواست. در اين مسير طبعاً همه انسانها داراى ارزشى مطلق و يكسان نخواهند بود. بلكه اهل ايمان و عمل صالح داراى فضايل وارزشهايى والا و مثبت، و اهل كفر و عصيان واجد رذايل و عناصر منفى بوده و هر يك مراتب مختلفى خواهند داشت.

بنابراين اين از ديدگاه قرآن، انسان در آفرينش، به طور بالقوه، موجودى كريم است شايستگى مقام خليفة اللهى و مسجود فرشتگان بودن را داراست و هم امكان رسيدن به اين مقام را بالفعل دارد. در نظام تعليم و تربيت قرآن، هر كس بايد به خود و ديگران با اين ديد نگاه كند و ارزش خود و ديگران را بداند. شخصيت خود را خوار و فرومايه نپندارد و همواره در راه تكامل خود و ديگران بكوشد، ارزش كرامت ذاتى خود را بداند و طورى حركت كند كه كرامت ذاتى را به كرامت ارزشى متصل نمايد و آگاه باشد كه خداوند براى او مقام خليفةاللهى را در نظر گرفته است و بايد تلاشى نمايد كه به اين مقام برسد.

كرامت تكوينى و ذاتى

وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِى ءَادَمَ وَ حَمَلْنَهُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطَّيِّبتِ وَ فَضَّلْنَهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً (1) .

ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و بر دريا و خشكى سوار كرديم و از چيزهاى خوش وپاكيزه روزى داديم و بر بسيارى از مخلوقات خويش برترى شان داديم.

اَللَّهُ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْضَ قَرَاراً و السَّمَآءَ بِنَآءً وَ صَوَّرَكُمْ فَاَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمينَ (2) .

خداست كه زمين را قرارگاه شما ساخت و آسمان را چون بنايى بيفراشت و شما را صورت بخشيد، و صورتهايتان را نيكو ساخت و از چيزهاى پاكيزه و خوش روزيتان داد. اين است خداى يكتا پروردگار شما. برتر و بزرگوار است خدا، آن پروردگار جهانيان.

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ مِنْ سُلاَلَةٍ مِنْ طينٍ* ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فى قَرارٍ مَكينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَ أَنْشَأْنَهُ خَلْقاً اخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ اَحْسَنُ الْخَالِقينَ (3) .

هر آينه ما انسان را از گل خالص آفريديم. سپس او را نطفه اى در جايگاهى استوار قرار داديم.آن گاه از آن نطفه، لخته خونى آفريديم و از آن لخته خون، پاره گوشتى و از آن پاره گوشت، استخوانها آفريديم و استخوانها را به گوشت پوشانيديم؛ بار ديگر او را آفرينش ديگر داديم. درخور ستايش و تعظيم است خداوند، آن بهترين آفرينندگان.

لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (4) .

البته ما انسان را در بهترين نظام خلقت بيافريديم.

وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّى خَلِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سَجِدِينَ * فَسَجَدَ الْمَلَئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّآ إِبْلِيسَ (5) .

و پروردگارت به فرشتگان گفت: مى خواهم بشرى از گل خشك، از لجن بويناك بيافرينم.چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، در برابر او به سجده بيفتيد.فرشتگان همگى سجده كردند، مگر ابليس.

وَ اِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلآئِكَةِ إِنّى جاعِلٌ فِى الْاَرضِ خَليفَةً قَالُواْ اَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّمآءَ وَ نَحْنُ نُسَّبِحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ اِنّى اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (6) .

و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفه اى قرار مى دهم، فرشتگان پرسيدند: آيا كسى را در روى زمين خليفه قرار مى دهى كه فساد و خونريزى كند، در صورتى كه ما تو را تسبيح و ستايش مى كنيم؟! پروردگار فرمود: من چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد.

وَ عَلَّمَ ادَمَ الْاَسْمآءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلى الْمَلآئِكَةِ فَقالَ أَنْبُِوُنى بِاَسْمآءِ هؤُلآءِاِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنآ إِلَّا ما عَلَّمْتَنآ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ * قالَ يآ ادَمُ اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمآئِهِمْ فَلَمَّآ اَنْبَأَهُمْ بِاَسْمآئِهِمْ قالَ اَلَمْ اَقُلْ لَكُمْ اِنّى اَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ اَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (7) .

و [خداوند] همه علم (علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات) اسما را به آدم آموخت و سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گوييد مرا به اسماى اينها خبر دهيد. فرشتگان پاسخ دادند: منزهى تو؛ جز آنچه كه به ما آموختى ما را دانشى نيست. تو دانا و حكيمى. فرمود: اى آدم آنها را از نامهايشان (اسامى و اسرار اين موجودات) آگاه كن؛ چون از آن اسما آگاهشان كرد، خداوند فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمان و زمين را مى دانم و بر آنچه آشكار و پنهان مى كنيد آگاهم.

وَ اِذْ قُلْنا لِلْمَلئِكَةِ اسْجُدُوا لِادَمَ فَسَجَدُوا إلَّا اِبْليسَ اَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ (8) .

و به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد، همه سجده كردند جز ابليس، كه سر باز زد و برترى جست و او ازكافران بود.

وَ هُوَ الَّذى جَعَلَكُم خَلآئِفَ الْاَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فى مآ ءَاتَيكُمْ اِنَّ رَبَّكَ سَريعُ الْعِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌرَحيمٌ (9) .

اوست خدايى كه شما را خليفگان زمين قرار داد، و بعضى را بر بعض ديگر به درجاتى برترى داد، تا شما را در چيزى كه عطايتان كرده است بيازمايد. هر آينه پروردگارت زود كيفر مى دهد و او آمرزنده و مهربان است.

وَ اِذْاَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنى ءَادَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلَى اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنآ اَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقيمَةِ اِنّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ (10) .

و پروردگار تو از صلب بنى آدم فرزندانشان را بيرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى دهيم. تادر روز قيامت نگوييد كه ما از آن بى خبر بوديم.

فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَةَاللَّهِ الَّتى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ (11) .

به يكتاپرستى رويت را استوار نگهدار. فطرتى است كه خدا همه را به آن فطرت بيافريده است و در آفرينش خدا تغييرى نيست.

وَاللَّهُ أخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُوْن (12) .

خدا شما را از بطن مادرانتان بيرون آورد و هيچ نمى دانستيد و برايتان چشم و گوش و دل قرار داد. شايد سپاس گوييد.

وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّيهَا * فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْوَيهَا (13) .

و سوگند به نفس و آن كه متعادلش بيافريد؛ سپس بديها و پرهيزگارى هايش را به او الهام كرد.

الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْءَانَ * خَلَقَ الْاِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيانَ (14) .

خداى رحمان، قرآن را تعليم داد، انسان را بيافريد، و بيان را به او ياد داد.

اِقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْاَكْرَمُ * اَلَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْاِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ (15) .

بخوان، كه پروردگار تو بس بزرگوار است آن كه به وسيله قلم آموخت، به انسان آنچه را كه نمى دانست بياموخت.

بَلِ الْإنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيْرَةٌ (16) .

بلكه انسان به نفس خود آگاه است.

هُوَ الَّذى خَلَقَ لَكُمْ ما فِى الْاَرْضِ جَميعاً (17) .

اوست كه همه چيزهايى را كه در روى زمين است برايتان بيافريد.

اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِى الْاَرْضِ (18) .

آيا نديده اى كه خدا هر چه را كه در روى زمين است مسخَّر شما كرده است؟

... و سَخَّرَ لَكُمُ الْاَنْهارَ (19) .

... و رودخانه ها را مسخَّر شما ساخت.

اللَّهُ الَّذى سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِىَ الْفُلْكُ فيهِ بِاَمْره وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِه وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (20) .

خداست كه دريا را رام شما كرد تا در آن به فرمان او كشتيها روان باشند و طلب معيشت كنيد،باشد كه سپاسگزار باشيد.

سَخَّرَ لَكُمْ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ و سَخَّرَ لَكُم اللَّيْلَ و النَّهارَ (21) .

و آفتاب و ماه را كه همواره در حركتند رام و مسخّر شما كرد و شب و روز را مسخّر شما گردانيد.

وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الْاَرضِ جَميعاً مِنْهُ اِنَّ فى ذلِكَ لَأَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (22) .

رام شما ساخت آنچه در آسمانهاست و آنچه در زمين است. همه از آنِ اوست. در اين ها براى متفكران عبرتهاست.

شرافت و قرب تكوينى

يكى از كرامتهاى ذاتى و شايستگيهاى وجودى انسان، همان قرب تكوينى انسان به خداى متعال است. انسان براى پيمودن راه ترقى و كمال، با پذيرش دعوت خدا، بدون واسطه مى تواند با خداى خويش ارتباط برقرار كند، و اين ارتباط را همواره حفظ كند تا آن جا كه به اوج كمال نايل گردد و قرب تكوينى، به قرب ارزشى منتهى شود. در قرآن، نحوه اين قرب و نزديك بودن انسان به خدا اين چنين تصوير گرديده است:

وَ اِذا سَأَلَكَ عِبادِىَ عَنّى فَاِنّى قَريبٌ اُجيبُ دَعْوةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلْيَستَجيبُوا لى و لْيُؤْمِنُوا بى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (23) .

و زمانى كه بندگان من درباره من از تو مى پرسند، به آنان بگو كه من نزديكم و به نداى كسى كه مرا بخواند، پاسخ مى دهم. پس دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند تا رشد يابند.

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ (24) .

ما انسان را آفريده ايم و از وسوسه هاى نفس او آگاه هستيم، زيرا از رگ گردنش به او نزديكتريم.

فَلَوْلآ اِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ. وَ اَنْتُمْ حينَئِذٍ تَنْطُرُونَ. وَ نَحْنُ اَقْرَبُ الَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لاتُبْصِرُونَ (25) .

پس آنگاه كه جان به گلوگاه رسيد و شما در اين هنگام مى نگريد و ما از شما (كه اطراف محتضر جمع شده ايد) به او نزديكتريم، ولى شما نمى بينيد.

يآ ايُّهَا الَّذِينَ امَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُمْ لِما يحْييكُمْ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ يَحوُلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه (26) .

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چون خدا و پيامبرش شما را به چيزى فرا خوانند كه شما را زنده مى كند، دعوتشان را اجابت كنيد و آگاه باشيد كه خدا ميان آدمى و قلبش حايل است.

خلافت الهى

اوج كرامت ارزشى انسان در نزديكى به بارگاه خداوندى و در دست يابى به مقام خلافت الهى است. با توجه به اين نكته، هدف از خلقت و آفرينش و در نتيجه هدف از تعليم و تربيت انسان در اين عالم در آيات ذيل، چنين بيان مى گردد:

وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِإِنّى جَاعِلٌ فِى الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيَها مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنّى أَعْلَمُ مَا لاتَعْلَمُونَ* وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسْمَآءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِى بِأَسْمَآءِ هَؤُلَآءِ إِن كُنتُمْ صَدِقينَ* قَالُواْ سُبْحَنَكَ لَاعِلْمَ لَنَآ إلّا مَا عَلَّمْتَنَآ إنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يآادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّآ أَنبَأَهُم بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنّى أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ (27) .

و آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: مى خواهم در زمين خليفه و جانشينى قرار دهم.فرشتگان پرسيدند: آيا كسى را در زمين خليفه قرار مى دهى كه فساد و خونريزى مى كند،در صورتى كه ما تو را تسبيح و تقديس و ستايش مى كنيم؟! پروردگار فرمود: من چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد. آن گاه همه نامها (كليد رمزهاى علم و معرفت) را به آدم آموخت وسپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گوييد مرا از نامهاى اينها خبردهيد. فرشتگان پاسخ دادند: منزهى تو؛ جز آنچه كه به ما آموختى، ما را دانشى نيست. تو دانا و حكيمى. فرمود: اى آدم آنها را از نامهايشان آگاه كن. چون از آن نامها آگاهشان كرد، خداوندفرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمان و زمين را مى دانم و بر آنچه كه آشكار و پنهان مى كنيد آگاهم.

در اين آيات، هدف از آمدن انسان به اين جهان، خلافت و جانشينى در روى زمين معرفى شده است.

پى‏نوشتها:‌


1- اسراء (17) آيه 70.
2- مؤمن (40) آيه 64.
3- مؤمنون (23) آيه
4- تين (95) آيه 4.
5- حجر(15) آيه 31-28.
6- بقره (2) آيه 30.
7- بقره (2) آيه 33-31.
8- بقره(2) آيه 34.
9- انعام (6) آيه 165.
10- اعراف (7) آيه 172.
11- روم (30) آيه 30.
12- نحل (16) آيه 78.
13- شمس (91) آيه 7 و 8.
14- رحمن (55) آيه
15- علق (96) آيه
16- قيامت (75) آيه 14.
17- بقره (2) آيه 29.
18- حج (22) آيه 65.
19- ابراهيم (14) آيه 32.
20- جاثيه (45) آيه 12.
21- ابراهيم (14) آيه 33.
22- جاثيه (45) آيه 13.
23- بقره (2) آيه 186.
24- ق(50) آيه 16.
25- واقعه (56) آيه 83-85
26- انفال (8) آيه 24.
27- بقره (2) آيه 30 - 32.