برخى از محاسن سير
شنو گويم روايت ها من از سير
|
كه آن مانند اكسير است ، اكسير
(1)
|
بيا بنگر كه بازارش رواج است
|
كه ضمن پيشگيرى ، هم علاج است
|
به كنج خانه ات ، سيرت يگانه
|
بود بهتر ز هر دارو به خانه
|
نه پندارى كه رونق دارد امروز
|
كه اوج شهرتش باشد ز ديروز
|
به تو خدمت كند چون شير مادر
|
به يونان بوده ترياق فقيران
|
به هر جاى دگر درمان ايشان
|
سلامت هر زمان شد ايمن از سير
|
نمى گردد بشر از زندگى سير
|
به ترتيبى كه خواهد گشت احصا:
|
طحال ، افسردگى و هم جرب را
|
همه امراض مزمن ، هم تپش را
|
هموروئيد و صرع و هم تنش را
|
ز خال و ميخچه و اثنى عشر را
|
اكزما و لخته و پلاك شر را
|
همه امراض بعد از زايمان را
|
دوپينگ از بهر ورزشكار و سرباز
|
مداوا مى كند هر زخم سرباز
|
وفور خاصيت در سير خام است
|
فراتر آنكه تازه ، سرخ فام است
|
ز بوى سير نبود ننگ و عارى
|
و گر آزرده گرديدى تو، از بوش
|
فشار خون اگر افزون تو دارى
|
ز طاعون و خناق و سكته مغزى
|
توان ميكروب و انگل كند سلب
|
تب و تبخال ، هم ناخوابى و سل
|
مقاوم گشته ها و باكترى ها
|
به پيرى كم كنى پيوسته فرياد
|
ز ريشه بر كند راديكال آزاد
|
كه قارچ و كپك و هر گونه آميب
|
نخواهد زد به تو با سير آسيب
|
و گرنه تو لاغر و بيحال باشى
|
چگالى ، گردش و هم قلت خون
|
ز جذب و درد اعضاء رقت خون
|
دمل هم كورك و هم زخم معده
|
عصب ، هم نفخ معده ، نفخ روده
|
ز كرم و تاول و هم جوش صورت
|
زيانها آنفولانزا مى رساند
|
ز شرش ، سير ما را مى رهاند
|
مدر، خلط آور و هم عرق آور
|
دواى درد كليه ، كن تو باور
|
و گر چركى ترا بگرفته در گوش
|
سيه زخم و همه نوع از سرطان
|
سيه سرفه ، آپانديس راست درمان
|
سموم و سينوزيت و نيش زنبور
|
رماتيسم و ديابت را كند دور
|
ز اسهال و ز آسم و انسفاليت
|
كبد، آماس و لنگيدن ، مننژيت
|
تومور هم احتقان ، درد عفونى
|
ز سرماخوردگى ، هضم و گوارش
|
لك و مك ، آفت جلدى و خارش
|
به وزن دام و دد افزون نمايد
|
و گر خونى روان گردد ز بينى
|
ز برگشت نيكوتين ، درد اشكم
|
تشنج ، هم قولون ، سم فلزات
|
ورم در سينه و درپا، جراحات
|
جوانتر سازد او، حتى كهنسال
|
رها سازد ز خونين نوع اسهال
|
چو سيستم ايمن از سير است ، بى شك
|
زند بر اكسيدان ، ويروس پاتك
|
موارد منع استفاده از سير
تعادل را نبايد برد از ياد
|
كه هر عالم به اجرايش مصر است
|
رعايت گر نشد حتما مضر است
|
و گر سيرى خورى از هم بپاشى
|
يقين در خوردنش تشويق باشد
|
ديابت گر ترا ناپايدار است
|
وگر مصرف كنى ، سرپاى داراست
|
نما از خوردنش فى الحال پرهيز
|
اگر سيرى خورى آن گردد امحاء
|
زياده گر خورى كم مى شود خون
|
سموم و گاز معده گردد افزون
|