در يـك روايـت ديـگـر مـى
فـرمـايـد:
((صـَوْمُ الْنَّفـْسِ اِمـْسـاكُ الْحـَواسِّ
الْخـَمـْسِ عـَنـْ سـائِرِالمـَاءثـِمِ+.))++
از امـيـرالمـومـنـيـن (عـليـه الصـّلاة والسـّلام ) نقل شده است كه
روزه ى نفس ، غير از روزه ى جسم و روزه ى شكم است . روزه ى نفسِ انسان
ايـن اسـت كـه هـمـه ى حـواس پـنـجگانه ى او از گناهان امساك كنند.
((وَ
خُلُوِّ الْقَلْبِ مِنْ جـَمـِيـْعِ اَسـْبـابِ الْشَّرِ
))؛ دل از همه ى موجبات و اسباب شر و
فساد خالى شود. با خـداى مـتـعـال و بـا بـنـدگـان خـدا، دل را صاف و
بى غلّ و غش كنيم . در اين جهت ، روايات زيادى هست .
روزه به ما كمك مى كند تا
با تقوا شويم
((لعـلّكم
تتّقون ))؛ يعنى روزه به ما كمك مى
كند تا باتقوا شويم . تقوا يعنى مـراقبت از خود. البته مصاديق تقوا را
در روايات معيّن كرده اند؛ انجام واجبات ، فرايض و ترك محرّمات . مفهوم
تقوا اين است كه انسان مراقب خود باشد؛ يعنى مراقب مشى و جهتگيرى و
حـركـات و واردات ذهـنـى و ايـمـان خود. انسان بايد مراقب خود باشد كه
چه بشود و چه نشود؛ چون معمولا مراقبت با اين هدف است كه چيزى اتفاق
بيفتد و چيزى اتفاق نيفتد. چيزى كه مراقبت مى كنيم تا اتفاق بيفتد،
سلوك در صراط مستقيم است . از خود مراقبت كنيم تا در صـراط مـسـتـقـيـم
الهـى و در جـهـت هـدفى كه آفرينش ما براى آن است و اسلام آن را به ما
مـعرفى كرده است ، حركت كنيم . مراقبت كنيم براى اين كه دچار انحراف و
لغزش نشويم . طبيعت بشر، لغزش پذير است . عوامل لغزش و انحراف در درون
خود ماست . غرايز ما اگر هدايت و كنترل نشود، هر كدام مى تواند مجرا و
منفذى باشد براى سقوط و نيز خروج ما از صـراط مـستقيم . مهمترين اين
غرايز، حبّ نفس و خوددوستى انسان است . البته اين غريزه ى لازمى براى
وجود انسان است . همين خوددوستى است كه انسان را به حركت تكاملى به سمت
قـله هـاى عـروج انـسـانـى وادار مـى كـنـد. امـا اگر همين خوددوستى و
حبّ نفس هدايت نشود، از انـحـرافـات بـزرگ سـر بـر مى آورد. ثروت
اندوزى ، قدرت طلبى ، كامجويى ، زياده طلبى و انحصارطلبى انسان و
انحرافات بزرگى كه در تاريخ بشر اتفاق مى افتد و ظـلمـهـاى بـزرگـى كـه
شـده اسـت و مـى شود، همه ى اينها به غريزه ى حبّ نفسى بر مى گـردد كـه
بـعـضـيـهـا به آن ميدان داده اند و براى خاطر آن ، مرتكب اين خطاها و
خيانتها و فـجـايع بزرگ شده اند. حبّ نفس از جمله ى همين غرايزى است كه
اگر مراقبت و دقت نشود، سركشيهايى كه از اين طريق به وجود مى آيد، همه
ى آرمانهاى والاى انسانى و آسمانى را از بين مى برد و لگد كوب مى كند و
همه ى حقوق را در زير پاى ظلم و طغيان و سركشىِ انـسـانِ هـدايـت
نـشـده و مـراقـبـت نـشـده ، نـابـود مـى كـنـد. عـوامـل گـونـاگونى مى
تواند اين هدايت را در وجود ما تضمين كند؛ اما از همه مهمتر تقواى خـود
مـاسـت . ما بايد مراقب و مواظب خود باشيم و از عيوب خود اغماض نكنيم
. حبّ نفس موجب مـى شود انسان بسيارى از عيوبى را كه در ديگران مى بيند
و پيشانى در هم مى كشد، در خـود بـبـيـند، اما از آن چشم پوشى كند.
بسيارى از خطاهايى كه ما در ديگران آنها را زشت مـى شـمـاريم و گاهى
علنى از آنها بدگويى مى كنيم ، وقتى در خود ما به وجود بيايد، با چشم
اغماض به آنها نگاه مى كنيم . اين بر اثر بى مراقبتى است ؛ يعنى از
گناه و عيب و اشكالى كه در وجود ما هست ، سطحى عبور مى كنيم . وقتى
نگاه مراقبِ تيزبينِ عيبجو كه بـايـد انـسـان هـمـيـشـه بـه خود توجه
داشته باشد، نبود، اين اشكالات به وجود مى آيد. بنابراين تقوا اين قدر
مهم است .
شـمـا مـلاحـظـه كنيد، شهيد بزرگ اين ماه ـ اميرالمؤ منين (عليه
الصّلاة والسّلام ) ـ يكى از مـهـمـتـريـن فـصـولى كـه بـيـانـات خـود
را بـه آن مـتـوجـه و در آن مـتـمـركـز كـرده است ، فـصـل تـقـواسـت .
سرتاسر نهج البلاغه ، تقواست . در نامه ها، دعوت به تقواست . در خـطـبه
ها، دعوت به تقواست . تقوا پايه ى رستگارى انسان و جامعه است ؛ ما
نبايد آن را دسـت كـم بـگـيـريـم . تـقـوا را هـم نـمـى شـود بـر كـسـى
تحميل كرد. خود ما بايد به خود هشدار و تذكر بدهيم و ذكر خدا و توجه به
خدا و توجه بـه وظـيـفـه و صـادق بودن را به خود تلقين كنيم ؛ خودمان
را به عدم انحراف از صراط مستقيم وادار نماييم . روزه در اين راه به ما
كمك مى كند.
مـاه رمـضـان فـرصـتـى اسـت بـراى رعايت بيشتر تقوا. چرا؟ چون ماه
رمضان ، ماه كفّنفس و خـويـشـتـندارى است . حداقل آن ، خويشتندارى از
خوردن و آشاميدن و لذايذ جسمانى است ؛ اما حداكثر آن ، خويشتندارى از
گناهان و خطاهاى اخلاقى و رفتارى است ؛ آن هم در معناى صوم و وظـايـف
مـاه صيام هست و ما را به آن وادار و تحريض كرده اند. اگر روزه
بگيريم ، اين خويشتندارى اى كه در اين ماه تمرين مى كنيم ، ما را به
همان تقوا و مراقبت نزديك مى كند؛ چـون از خـود مراقبت مى كنيم تا از
صراط مستقيم تخطى نكنيم . اين خويشتندارى هم تمرين همين مراقبت است ؛
يعنى تخطى نكردن . وظيفه ى ما در فضاى ماه مبارك رمضان اين است .
خـداى مـتـعـال بـركـات و رحمت خود را در ماه رمضان براى بندگان خود
مقدر و مقرر كرده است . در روايت داريـم كه درهاى آسمان در ماه رمضان
گشوده است ؛(107)
يعنى رابطه ى قلبى انسان بـا خـدا در ايـن مـاه آسـانـتـر از هـميشه
است . در روايت داريم كه درهاى بهشت در ماه رمضان گـشـوده اسـت
(108)؛ يـعنى به بركت روزه و توجه و خشوعى كه لازمه ى
روزه است ، فـرصـت و تـوفـيـق كـار نيك براى انسان وجود دارد. البته
فرصت به معناى تحقق آنچه انـسـان از آن فـرصت جستجو مى كند، نيست ؛
اراده و دنبالگيرى و خواست و حركتِ ما را لازم دارد. در هـر حـال ايـن
فـرصـت وجـود دارد و ما مى توانيم از آن بهره ببريم و استفاده كنيم .(109)
روزه ، پلّكانى به سمت
تقوا
روزه ، پـلّكـانـى بـه سـمـت تـقـوا و وسـيـله اى بـراى
تـاءمـيـن آن در وجـود و دل و جـان شـمـاسـت . تـقـوا ايـن اسـت كـه
انـسـان در هـمـه ى اعمال و رفتار خود مراقب باشد كه آيا اين كار مطابق
رضاى خدا و امر الهى است ، يا نه ؟ اين حالت مراقبت و پرهيز و برحذر
بودن دائمى ، اسمش تقواست .
نقطه ى مقابلِ تقوا، غفلت و بى توجهى و حركت بدون بصيرت است . خدا،
ناهوشيارى مؤ مـن را در امـور زنـدگـى نـمـى پـسـنـدد. مـؤ مـن بـايـد
در همه ى امور زندگى ، چشم باز و دل بيدار داشته باشد. اين چشم باز و
دل بيدار و هوشيار در همه ى امور زندگى ، براى انـسـان مـؤ من اين اثر
و فايده را دارد كه متوجه باشد كارى كه مى كند، برخلاف خواست خـدا و
طـريـقـه و مـمـشـاى ديـن نـباشد. وقتى اين مراقبت در انسان به وجود
آمد كه گفتار و عـمـل و سـكـوت و قـيـام و قـعـود و هـر اقدام و تصرف
او، برطبق خط مشى اى است كه خداى مـتـعـال مـعـيـن كـرده ، اسـم ايـن
حـالت هوشيارى و توجه و تنبه در انسان تقواست ، كه در فارسى به
پرهيزگارى ترجمه شده و مقصود از پرهيزگارى اين است كه حالت پرهيز و
برحذر بودن ، هميشه در انسان زنده باشد. فايده ى روزه اين است .(110)
تـقـوا يـعـنـى مـواظـب
رفـتـار خـودتـان بـاشـيـد كـه خـلاف امـر و نـهـى خـدا رفـتـار نكنيد
مـواظـب بـاشيد از امتحان ، سربلند بيرون بياييد. راهش هم اين
است كه تقوا را درخودتان ذخيره كنيد. تقوا يعنى همين كه مواظب رفتار
خودتان باشيد كه خلاف امر و نهى خدا رفتار نـكـنيد. اين ، معناى تقواست
. يك وقت ممكن است سررشته از دست انسان خارج شود و گناهى هم از او سر
بزند. مهم اين است كه شما مراقب باشيد و بنا داشته باشيد كه گناه
نكنيد. اين ، آن روحيه ى تقواست . اين روحيه ى هشيارى است ، كه وقتى
شما هشيار خودت بودى ، هـشـيـار دشمنت هم هستى . وقتى مواظب شيطان درون
خودت بودى ، مراقب شيطان بيرونى هم خـواهـى بـود. وقـتـى شـيـطان درون
ما نتواند به ما آسيب برساند، شيطان بيرون هم به آسانى نخواهد توانست
ما را محكوم كند و ضربه وارد سازد. اين ، آن پيام ماه رمضان است :
((كـُتـِبَ
عـَلَيـْكُمُ الْصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ
لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون .(111
)))
اين مقدمه ى تقواست ، و تقوا، غايت است .(112)
خداى متعال ، بركات زمين
و آسمان را بر مردم با تقوا مفتوح خواهد كرد
مـاه رمضان در هر سال ، قطعه اى از بهشت است كه خدا در جهنم
سوزان دنياى مادى ما، آن را وارد مـى كـنـد و بـه ما فرصت مى دهد كه
خودمان را بر سرِ اين سفره ى الهى در اين ماه ، وارد بهشت كنيم . بعضى
همان سى روز را وارد بهشت مى شوند؛ بعضى به بركت آن سى روز، هـمـه ى
سـال را و بـعـضـى ، هـمـه ى عـمـر را. بـعـضـى هـم از كـنـار آن ،
غـافل عبور مى كنند كه مايه ى تاءسف و خسران است . حالا براى خودشان كه
هيچ ؛ هر كس كـه بـبـيـنـد ايـن مـوجـود انـسـانـى ، بـا ايـن هـمـه
اسـتـعـداد و تـوانـايـى عـروج و تـكـامـل ، از چـنين سفره ى با عظمتى
استفاده نكند، حق دارد كه متاءسف شود. اين ، ماه رمضان است ؛ ماه ضيافت
اللّه است ؛ ماه ليلة القدر است .
از بـس ايـنـهـا را تـكـرار كـرده ايـم و شـنـيـده ايم و گفته ايم ،
برايمان عادى شده است . انـسانى به كمال راه پيدا مى كند كه از بين
همين چيزهاى تكرارى ، حقايق را پيدا كند. علم مـادى هـم هـمين طور است
. همه در مدت عمرشان ديده اند كه وقتى سيب از درخت جدا مى شود، بـه
طـرف زمـين مى افتد ـ ديگر از اين كار، عاديتر، چيزى در دنيا هست ؟ ـ
اما يك نفر متوجه شـد كـه ايـن ، يـك پـديـده است ـ چرا سيب پايين مى
آيد؟ چرا از درخت كه جدا مى شود بالا نمى رود؟ ـ آن وقت نيروى جاذبه
كشف شد؛ يك باب جديد در دانش بشرى ، باز شد. همه ى اين چيزهاى عادى
زندگى ما از اين قبيل است . قرآن را ملاحظه كنيد:
((اَفَلا
يَنْظُرُونَ اِلَى الاِبـِلِ كـَيـْفَ خـُلِقـَتْ(113).))
براى عربِ شترسوار چيزى عاديتر از شتر هست ؟ انسان را به آن اِبِل
متوجه مى كند. ما بايد به اين پديده هاى الهى كه دور و بر ماست ، توجه
كنيم . يكى از آنها، همين ماه رمضان است . اين ضيافت اللّه چيز كمى
نيست . شنيده ايم ضـيـافـت اللّه ، مـيـهـمـانى است ، آن هم ميهمانى اى
كه ميزبان آن ، خداى عظيم عليم كريم قدير است كه سراسر آفرينش ، در
قبضه ى قدرت اوست ؛
((فَهِىَ بِاِرادَتِكَ دُونَ اَمْرِكَ
مـُوتَمِرَه .)) اين ، ضيافت الهى
است ، اين هم ما، كه دعوت شده ايم :
((دُعِيْتُمْ
فيهِ اِلى ضـِيـافَتِ الّلهِ(114).))
از اين بايد استفاده كرد. استفاده از اين ، به چيست ؟ بـه هـمـيـن
چـيـزهـايـى كـه در اخـتـيـار مـا گـذاشـتـه انـد: هـمـيـن روزه ،
هـمـيـن نـمـاز، هـمـيـن نـوافـل ، هـمـيـن دعـا، هـمين ذكر، همين توجه
، همين خشوع و همين تضرع . اگر وارد اين ميدان شـويـم و ـ مـا
مـعـمـمـيـن ـ سـعـى كـنـيم مخاطبان خودمان را هم وارد اين ميدان كنيم
، اين كشور تبديل به يك منطقه ى بهشتى خواهد شد و دنيا و آخرت درست
خواهد شد. كه :
((وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا
وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ الْسَّماءِ وَ
الاَرْضِ(115).))
ايـنـهـا وعـده ى الهـى اسـت . ايـنـهـا مـبـالغـه و اغـراق گـويـى
نـيـسـت . خـداى مـتـعـال ، بـركات زمين و آسمان را بر مردم با تقوا
مفتوح خواهد كرد. تقوا هم به همين است .(116)
روزه ى باتوجه ، به
وجودآورنده ى تقواست
روزه ، مـوجـب تـقـوا و بـه وجـود آورنـده ى تـقـواسـت ؛ امـا
روزه ى بـاتـوجـه . در جلسات اول اين مجلس ، من به روايات روزه اشاره
كردم ، بعضى از آقايان ديگر هم كه به اين جا آمـدنـد و افـاضـه كـردند،
اشاره نمودند. روزه فقط اين نيست كه انسان نخورد و نياشامد؛ روزه يك
نوع پرورش روح شماست . شما مى توانيد اندامهاى روحتان را با روزه پرورش
بدهيد و تصفيه و پاكيزه شويد و طهارت پيدا كنيد.
ايـن زكـات و انـفـاقـى هـم كه يك عبادت بزرگ محسوب مى شود، داراى جسم
و روحى است .
((وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاولئِكَ هُمُ
الْمُفْلِحُون
(117)))؛ اين زكات ،
بايد آن حـرص و بـخـل درونـى مـا را بـشـكـنـد و آن دلبـسـتـگـى مـا
بـه مال و به زخارف دنيوى را از بين ببرد. اين زكات ، زكات خوبى است .(118)
عدم توجه به روح عبادت ،
تحجر را پديد مى آورد
اگـر نـمـاز و روزه بـاتـوجـه و ذكـر آگـاه گر و هشيارگر انسان
، براى ما وجود داشته باشد، آن وقت مسلمانى خواهيم بود كه روزبه روز به
سمت هدفهاى اسلام پيش مى رويم . اگـر مـى بـيـنـيد كه در جوامعى
مسلمانانى بودند يا هستند كه به هدفهاى اسلام نزديك نشده اند و دور شده
اند، يكى از عيوب كارشان اين جاست . شايد عيبهاى متعددى باشد، كه اين ،
يكى از آنهاست .
اگـر در حـال عبادت ، توجه نبود و روح عبادت كه همان عبوديت و انس به
خدا و تسليم در مـقـابـل اوسـت مـورد تـوجـه قرار نگرفت ، آن وقت
خطرهاى گوناگونى در سر راه انسان قرار مى گيرد، كه تحجر يكى از آنهاست
.
بعضى از همين خوارجى كه در اين ايام اسمشان را زياد شنيديد، آن چنان
عبادت مى كردند و آيات قرآن و نماز را باحال مى خواندند، كه حتى اصحاب
اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) را تـحـت تـاءثـيـر قـرار مـى دادنـد!
در هـمـان ايـام جـنـگ جـمـل ، يـكى از ياران اميرالمؤ منين عبور مى
كرد، ديد كه يكى از آنها عبادت مى كند و نصف شـب ، ايـن آيـات را بـا
صـداى خـوشـى مـى خـوانـد:
((أَمَّنْ هـُوَ قـانـِتٌ آنـاءَ اللَّيْل
(119)...))
مـنـقـلب شـد و پـيـش امـيـرالمؤ منين آمد. حتى انسانهاى هوشمند و زيرك
و آگاه ـ كه اصحاب نزديك اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) غالبا اين طور
بودند ـ نيز اشتباه مى كردند.(120)
جامعه اى كه باتقواست ،
از نعم الهى در دنيا هم برخوردار مى شود
اگـر مـلتى يا فردى داراى تقوا بود، تمام خيرات دنيا و آخرت
براى او جلب خواهد شد. فـايـده ى تـقـوا، فـقـط بـراى كـسـب رضـاى
پـروردگـار و نـيـل بـه بـهـشـت الهى در قيامت نيست ، فايده ى تقوا را
انسان باتقوا در دنيا هم مى بيند؛ عـزت دنيوى هم به دست مى آورد و خدا
علم و معرفت در امور دنيا هم به او مى دهد. جامعه اى كـه در راه تقوا
حركت مى كند، فضاى زندگى آن جامعه ، فضاى سالم و محبت آميز و همراه با
تعاون و همكارى بين آحاد جامعه است .(121)
تقوا، كليد خوشبختى دنيوى
و اُخروى است
تقوا، كليد خوشبختى دنيوى و اُخروى است . بشريت گمراه كه از
انواع سختيها و رنجهاى شـخـصـى و اجـتـمـاعـى مـى نالد، چوب بى تقوايى
و غفلت و بى توجهى و غرق شدن در مـنـجـلابـى كـه شـهواتش براى او فراهم
كرده است ، مى خورد. جوامعى كه عقب افتاده اند، حـالشان معلوم است .
جوامع پيشرفته ى عالم هم ، اگرچه از بعضى جهات خوشبختيهايى دارنـد كـه
همان هم ناشى از هوشيارى و بيدارى در بعضى از امور زندگى است ، اما
دچار خلا ها و كمبودهاى مرگبارى هستند كه نويسندگان و گويندگان و
هنرمندان آنها، امروز با صد زبان آن را بيان مى كنند.(122)
تقوا، وصيت اول و آخر
پيامبران است
تـقوا، وصيت اول و آخر پيامبران است . در سوره هاى مختلف قرآن
مى خوانيد، اولين سخنى كـه انـبـيـاى الهـى به مردم گفته اند، توصيه ى
به تقوا بوده است . اگر تقوا باشد، هـدايـت الهـى هـم هـسـت و اگـر
تـقـوا نـبـاشـد، هـدايـت الهـى هـم بـه صـورت كامل نصيب فرد و جامعه
نمى شود. اين روزه ، مقدمه ى تقواست .
خـداونـد در آيـه اى از سـوره ى حـديـد مـى فرمايد:
((يا
اَيُّهَا الّْذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللّهَ وَ آمـِنـُوا
بـِرَسـُولِهِ يـُوتـِكـُم كـِفـْلَيـْنِ مـِنْ رَحـْمـَتـِهِ وَ
يـَجـْعـَل لَكـُمْ نـُورا تـَمـْشـُونَ بـِهِ(123)))؛
تـقـوا مـوجـب مـى شـود كـه خـداى مـتـعـال نـورى را در قـلب و زنـدگـى
و راه شما قرار بدهد، تا بتوانيد در پرتو آن نور حـركـت كـنـيـد و راه
زنـدگـى را پـيـدا نماييد. بشر نمى تواند با سردرگمى حركت كند. بـدون
شـنـاخـتـن مـقصد و هدف ، حركت انسانى ميسور نيست . اين نورى كه مى
تواند هدف و سرمنزل و راه را به ما نشان بدهد، ناشى از تقوا و
پرهيزكارى است .(124)
تقوا سدى شكست ناپذير در
برابر قويترين قدرتهاى مادى
... در هـمـه ى امـور و آنـات زنـدگـيـتان ، تقواى الهى را بر
خود فرض و لازم بشماريد. مـخـصوصا كسانى كه در جامعه مسؤ وليت بيشترى
دارند. اگرچه در جامعه ى اسلامى همه مـسـؤ ولند؛ اما هرچه مسؤ وليت
بيشتر و بار سنگينتر باشد، زاد و توشه ى تقوا بيشتر مورد نياز است . آن
كسانى كه در جامعه مسؤ ولند، بايد بر مايه ى تقواى خود بيفزايند،
بـدانـنـد كـه چـه مى كنند و بفهمند كه آيا رضاى الهى در اين حرفى كه
مى زنند، در اين اقـدامـى كـه انـجام مى دهند و در اين عملى كه مى
كنند، هست يا نه ؟ اين ، معيار و ملاك است . اگر ما تقوا را پيشه ى
خودمان بكنيم ، واللّه قويترين قدرتهاى مادى هم نخواهند توانست سرِ
سوزنى در اين راه مستقيمى كه ما طى مى كنيم ، انحراف به وجود بياورند.(125)
نـــتـــيـــجـــه ى روزه
ى مـــاه رمـــضـــان ، ذخـــيـــره ى تـــقـــوا دردل و جان ماست
نـتـيـجـه ى روزه ى مـاه رمـضـان ، ذخـيـره ى تـقـوا در دل و
جـان مـاسـت كـه بـايـد مـا را در راهـهـاى پـُر پـيـچ و خـم زنـدگـى
در طـول سـال مـدد كند و صراط مستقيم را براى ما تضمين نمايد. ماه
رمضان با همه ى عظمت و كـرامـت و فضاى انباشته از رحمتش سپرى شد و مردم
مسلمان در سراسر عالم در اين ماه به بركت روزه ى روزها و توسل و دعا و
ذكر و تلاوت قرآن ، دلها و جانهاى خود را نورانيتر و به خدا نزديكتر
كردند.
بـه بـركـت مـاه رمضان ، براى مسلمان فرصتى پيش مى آيد كه بايد از آن
در جهت تقويت حـيـات مـعـنـوى و نـشـاط مـادىِ خـود اسـتـفـاده كند.
يكى از درسهاى بزرگ ماه رمضان كه در خـلال دعـا و روزه و تـلاوت قـرآن
در ايـن مـاه بايد آن را فرا بگيريم و استفاده كنيم ، اين اسـت كه با
چشيدن گرسنگى و تشنگى ، به فكر گرسنگان و محرومان و فقرا بيفتيم . در
دعـاى روزهـاى مـاه رمـضان مى گوييم :
((الّلهم
اغن كلّ فقير، الّلهم اشبع كلّ جائع ، الّلهم اكس كلّ عريان
(126))). اين دعا فقط
براى خواندن نيست ؛ براى اين است كه همه خود را براى مبارزه ى با فقر و
مجاهدت در راه ستردن غبار محروميت از چهره ى محرومان و مستضعفان موظف
بدانند. اين مبارزه ، يك وظيفه ى همگانى است . در آيات قرآن مى خوانيم
: ((اَرَأَيـْتَ
الَّذِي يـُكـَذِّبُ بـِالدِّيـنِ فـَذلِكَ الَّذِي يـَدُعُّ
الْيـَتـِيـمَ وَ لا يـَحـُضُّ عـَلى طـَعـامِ الْمـِسـْكـِيـن
(127))). يـكـى از
نـشـانـه هـاى تـكـذيـب ديـن ايـن اسـت كـه انـسان در مـقـابـل فقر
فقيران و محرومان بى تفاوت باشد و احساس مسؤ وليت نكند. در ماه رمضان ،
به بركت روزه ، طعم گرسنگى و تشنگى و نرسيدن به آنچه را اشتهاى نفس
انسان است ، درك كـرديـم و چـشـيـديـم . ايـن بـايـد مـا را بـه
احـسـاس مـسـؤ وليـتـى كـه اسـلام در قبال مساءله ى مهم فقر و فقير از
يكايك مسلمانان خواسته است و بر دوش آنان وظيفه نهاده است ، نزديك كند.(128)
ماه رمضان ؛ ماه قرآن
رمضان ؛ ماه روزه ، ماه نزول قرآن و اُنس با
قرآن
ايـن ماه ، ماه روزه است ، ماه نزول قرآن و انس با قرآن است ،
ماه عبادت و دعا و مناجات است ـ كه دعا مغز و روح عبادت است ـ ماه
استغفار و توبه و بازگشت از راههاى ناپسند نزد خداى مـتـعـال و رعـايـت
تـقـواى الهـى اسـت ، مـاه جـهاد است ـ كه در اين ماه مبارك ، غزوه ى
بدر در سـال دوم هـجـرت ، و فـتـح مـكـه در سـال هـشـتـم هـجـرت و
شـروع غـزوه ى حـنـيـن در هـمـان سـال اتـفـاق افـتـاده است ـ ماه جهاد
با نفس و جهاد با شيطان و جهاد با دشمنان خداست ، ماه آمادگى و ماه
ذخيره ى تقواست ، ماه صله ى رحم ، صدق و برّ با برادران دينى ، آشنايى
بـا مـعارف ، آشنايى و تدبر در قرآن ، و خلاصه ذخيره كردن سرمايه ى
حركت الهى در طول يك سال است .(129)
اُنس با قرآن ، معرفت
اسلامى را در ذهن ما عميقتر مى كند
اين ماه ، همچنين بهار قرآن است . اُنس با قرآن ، معرفت اسلامى
را در ذهن ما قويتر و عميقتر مـى كـنـد. بـدبـختىِ جوامع اسلامى ، به
خاطر دورى از قرآن و حقايق و معارف آن است . آن كسانى از مسلمانان كه
معانى قرآن را نمى فهمند و با آن اُنس ندارند، وضعشان معلوم است . حتى
كسانى هم كه زبان قرآن ، زبان آنهاست و آن را مى فهمند، به خاطر عدم
تدبر در آيات
قـرآن ، بـا حـقايق قرآنى آشنا نمى شوند و انس نمى گيرند. مى بينيد كه
آيه ى ((وَ
لَنْ يـَجـْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا
))(130)؛
يعنى خداوند مؤ منين را زيـردسـت و زبـون كفار قرار نداده است ، در
كشورهاى عربى و به وسيله ى مردم عرب زبـان در دنـيا خوانده مى شود، اما
به آن عمل نمى گردد. در آيات قرآن ، توجه و تنبه و تدبر نيست ؛ لذا
كشورهاى اسلامى عقب مانده اند.(131)
معناى اُنس با قرآن
اُنـس بـا قـرآن ، يـعـنـى قـرآن را خـواندن و باز خواندن و باز
خواندن و در مفاهيم قرآنى تـدبـر كـردن و آنـهـا را فهميدن . فارسى
زبانها مى توانند از ترجمه ى قرآن استفاده كـنـند و كلمات قرآنى را به
طور تقريب بفهمند و مضامين آيات قرآن را دريابند و در آنها فكر و تامل
كنند.
اگـر در آيـات قـرآن تـامـل كـنـيم ، اراده و استقامت ما قويتر و بيشتر
از اين خواهد شد. همين آيـات قرآنى است كه توانست در روزگارى ،
انسانهايى را تربيت كند كه با دنياى كفر و ظـلمـات بـسـتـيـزنـد. هـمين
معارف است كه ملت بزرگ ما را وادار كرد و مجهز نمود كه با دنـياى مدرنِ
مظلمِ جاهليت ـ جاهليت مدرن و جاهليت قرن بيستم ـ مقابله كند.
اميدواريم كه ملت ما روزبه روز به قرآن و حقايق قرآنى نزديكتر شوند.(132)
ماه دعا
استغفار، حجاب ميان ما و رحمت الهى را برمى دارد
در دعـايـى كـه در روزهاى ماه مبارك رمضان وارد شده است ، اين
طور مى خوانيم كه :
((و هـذا شَهْرُ التَّوْبَةِ و هذا شهر الا
نابَةَ و هذا شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ الْنّار(133)))؛
ماه ، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست .
... استغفار، يعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان . اين استغفار
اگر درست انجام بگيرد، باب بركات الهى را به روى انسان باز مى كند. همه
ى آنچه كه يك فرد بشر و يـك جـامـعه ى انسانى از الطاف الهى احتياج
دارد ـ تفضلات الهى ، رحمت الهى ، نورانيت الهـى ، هـدايـت الهـى ،
تـوفـيـق از سـوى پـروردگـار، كـمـك در كارها، فتوح در ميدانهاى
گوناگون ـ به وسيله ى گناهانى كه ما انجام مى دهيم ، راهش بسته مى شود.
گناه ، ميان ما و رحمت و تفضلات الهى ، حجاب مى شود. استغفار، اين حجاب
را برمى دارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوى ما باز مى شود. اين ، فايده
ى استغفار است . لذا شما چند جا در آيات قـرآن مـلاحـظـه مـى كنيد كه
براى استغفار، فوايد دنيوى و گاهى فوايد اُخروى ، مترتب دانـسـتـه شـده
است . مثلا:
((وَاَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا
اِلَيْهِ(134)
... يُرْسِلِ السَّمـاءُ عـَلَيـْكـُمْ مـِدْرارا(135)))
و از ايـن قبيل . همه ى اينها، اين طور قابل فهم و قابل توجيه است كه
راه اين تفضلات الهى ، به بركت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه
ى انسانى باز مى شود. لذا استغفار مهم است .(136)
گناه ، جنبه ى معنويت
انسان را از شفافيت مى اندازد
خـودِ اسـتـغـفـار، در واقـع جـزئى از توبه است . توبه هم يعنى
بازگشت به سوى خدا. بـنـابـرايـن ، يـكـى از اركـان تـوبـه ،
اسـتـغـفـار اسـت ؛ يـعـنـى طـلب آمـرزش از خـداى مـتـعـال . ايـن ،
يـكـى از نـعـمـتـهـاى بـزرگ الهـى اسـت . يـعـنـى خـداونـد مـتـعـال ،
بـاب تـوبـه را بـه روى بـنـدگـان بـاز كـرده اسـت ، تـا آنـهـا
بتوانند در راه كـمـال پـيـش بـرونـد و گـنـاه ، آنـهـا را زمـينگير
نكند؛ چون گناه ، انسان را از اوج اعتلاى انسانى ساقط مى كند.
هـر كـدام از گـناهان ، ضربه اى به روح انسان ، صفاى انسانى ، معنويت و
اعتزاز روحى وارد مـى آورنـد و شـفـافـيـت روح انسان را از بين مى برند
و آن را كدر مى كنند. گناه ، آن جـنبه ى معنويتى را كه در انسان هست و
مايه ى تمايز انسان با بقيه ى موجودات اين عالم ماده است ، از شفافيت
مى اندازد و به حيوانات و جمادات نزديك مى كند.
گـناهان در زندگى انسان ، علاوه بر اين جنبه ى معنوى ، عدم موفقيتهايى
را نيز به بار مـى آورنـد. بسيارى از ميدانهاى تحرك بشرى وجود دارد كه
انسان به خاطر گناهانى كه از او سـرزده است ، در آنها ناكام مى شود.
اينها البته توجيه علمى و فلسفى و روانى هم دارد؛ صـرف تـعـبـد يا بيان
الفاظ نيست . چطور مى شود كه گناه ، انسان را زمينگير مى كـنـد؟ مـثـلا
در جـنـگ اُحـد، بـه خاطر كوتاهى و تقصير جمعى از مسلمانان ، پيروزى
اوليه تـبديل به شكست شد. يعنى مسلمانان ، اول پيروز شدند، ولى بعد
كماندارانى كه بايد در شـكـاف كـوه مـى نشستند و پشت جبهه را
نفوذناپذير مى كردند، به طمع غنيمت ، سنگر خـودشان را رها كردند و به
طرف ميدان آمدند و دشمن هم از پشت ، اينها را دور زد و با يك شبيخون ،
حمله اى غافلگيرانه كرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شكستِ اُحد، از
اين جا به وجود آمد.