ويژگی هاى بندگان خدا در قرآن

محمد محمدى اشتهاردى

- ۸ -


امام و پيشواى مردم‏

بدون ترديد مقام امامت بالاترين مقامى است كه اسلام به آن اهيميت فراوان داده است، آيه مورد بحث بيان گر آن است كه عبادالرحمن كسانى هستند كه مى‏خواهند در پرتو تقوا و تلاش، به شريف‏ترين مقام برسند و پيشوا و الگوى مردم گردند، روشن است كه وصول به چنين مقامى بستگى به پيمودن مراحل تهذيب نفس و كسب كمالات معنوى دارد، چنان كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) پس از آزمايش‏ها و طى درجات عالى، به ابن مقام رسيد و خداوند و او فرمود: ... انى جاعلك للناس اماما(168)؛ من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.

اين دعا نشان مى‏دهد كه بندگان ممتاز خدا بايد خود را آن چنان بسازند و داراى همت بلند شوند كه رهبر و هادى مردم گردند و مردم از نور وجود آنان استفاده كنند و فيوضاتشان مردم را از تاريكى‏ها به صراط مستقيم و روشنايى بكشاند و بدانند كه اگر سعى كنند، در سايه تقوا و عمل صالح مى‏توانند به درجات عالى برسند.

پاداش بندگان ممتاز خدا

قرآن پس از ذكر دوازده ويژگى براى بندگان ممتاز و خاص خداى رحمان، پاداش ظاهرى و باطنى آنها در روز قيامت بيان كرده و چنين مى‏فرمايد:

اولئك يجزون الغرفه بما صبروا و يقلون فيها تحيه و سلاما خالدين فيها حسنت مستقرا و مقاما؛

آنها هستند كه درجات على بهشت در برابر صبر و استقامتشان به آنان پاداش داده مى‏شود و در آن با تحيت و سلام روبه رو مى‏شوند و در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند، چه قرار گاه و محل اقامت خوبى.

اين آيات بيان گر پاداش عباد الرحمن است كه بسيار عالى و همراه با امتيازات ويژه خواهد بود.

اين آيات مى‏طلبد كه در اين گفتار درباره چهار موضوع زير بحث و بررسى شود:

1. پاداش و كيفر، 2. پاداش مخصوص عباد الرحمن 3. اهميت صبر و استقامت در خودسازى، 4. مسأله خلود و جاودانگى‏(169).

پاداش و كيفر

مسأله پاداش و كيفر، يا جزا و مكافات عمل، از قوانين و سنت‏هاى تكوينى و تشريعى خداوند است، كه به شكل‏هاى مختلف و به تناسب عمل نيك يابد، در دنيا و آخرت دامنگير انسان مى‏شود.

در قرآن، آيات بسيارى در اين باره نازل شده كه ترديدى در تحقق آن باقى نمى‏گذارد.

اگر واژه جزا را كه صدها بار در قرآن به شكل‏هاى مختلف، آمده‏(170) مورد مطالعه قرار دهيم، در مى‏يابيم كه پاداش و كيفر دنيوى و اخروى از امور مسلم قرآنى است، تا پيروان قرآن هرگز اين قانون قطعى را از ياد نبرند.

به عنوان نمونه اگر نگاهى به سوره نبا كنيم مى‏بينيم، دورنمايى از مجازات دوزخيان را بيان مى‏كند(171).

و سپس نمودارى از پاداش بهشتيان را بر مى‏شمرد(172).

و مى‏فرمايد: جزاء وفاقا(173)؛

اين مجازاتى است، موافق و مناسب اعمالشان و نيز مى‏فرمايد: جزا من ربك عطاء حسابا(174)؛

اين پاداشى است از طرف پروردگارت كه عطيه‏اى كافى است.

بنابراين همه كارهايى كه بشر انجام مى‏دهد، در كتاب و حساب دقيق خداوند و ثبت و ضبط است و براى همه كارها از خوب و بد، جزاى مناسب وجود دارد.

مسأله جزاء تنها مخصوص آخرت نيست، بلكه بخشى از آن در همين دنيا نيز وجود دارد و به سبب اعمال انسان، به شكل‏هاى گوناگون نصيب او مى‏گردد(175).

روايات نيز در اين باره فراوان است، به عنوان نمونه، امير مؤمنان على (عليه السلام) فرمود:

كل امرى يلقى بما عمل ويجزى بما صنع‏(176)؛

هر انسانى با عمل خود ملاقات مى‏كند، و بر اساس آنچه انجام داده جزا داده مى‏شود.

نيز فرمود:

كما تدين تدان‏(177)؛

هرگونه كه رفتار كنى با تو همان گونه رفتار مى‏شود.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

اما انه ليس من عرق يضرب، و لانكبه، و لا صداع، و لا مرض الابذنب‏(178)؛

هيچ رگى (و نبضى) نزد و پايى به سنگى نخورد و دردسر و مرضى پيش نيايد، مگر به جهت گناهى كه انسان انجام داده است.

پاداش مخصوص عبادالرحمن‏

از آن جا كه بندگان ممتاز خدا با داشتن دوازده ويژگى، در صف مقدم مؤمنان قرار دارند، خداوند به مناسب، پاداش آنان را عالى‏ترين درجه بهشتى قرار داده كه داده كه داراى امتيازت مهم است.

نخست مى‏فرمايد: غرفه بهشت در اختيار آنان قرار مى‏گيرد.

غرفه به معناى طبقات منازل است و در اين جا كنايه از قصر بى نظير بسيار ارجمند است كه بر قسمت‏هاى ديگر بهشت اشراف و بلندى دارد.

چنان كه از آيه مذكور استفاده مى‏شود، اين قصر رفيع داراى سه ويژگى بسيار مهم است:

1. عبادالرحمن در آن جا همواره مورد احترام خاص قرار مى‏گيرند، از سلام و تحيت الهى و فرشتگان و بهشتيان بهره‏مند مى‏شوند و مقامات بالا همواره آنان را به حيات طيب، همراه با سلامتى و هرگونه رفاه ظاهرى و باطنى مژده مى‏دهند.

2. آنان در جايگاهى هستند كه بسيار زيبا، با طراوت و با صفاست و از هرگونه درد و رنج و اندوح، دور مى‏باشند.

3. آنان هميشه در آن جا خواهند بود، فنا و مرگ و نابودى در آنجا راه ندارد و هرگز نگران بيرون رفتن از آن جايگاه ارجمند نيستند.

به راستى چه موهبتى از اين بالاتر كه انسان در قصرى جاويدان قرار گيرد و در آن از همه مواهب زندگى و زيبابى‏ها و آسايش‏ها برخوردار باشد، و هيچ گونه تشويق فنا و ساير عوامل اندوه در آن در ميان اين پاداش‏ها، از همه بالاتر تحيت و سلام مستمر خدا و فرشتگان بر آنان است كه لذت آن قابل بيان و درك نيست.

درباره سلام خدا و فرشتگان بر بهشتيان ممتاز، در آيات ديگر قرآن نيز سخن به ميان آمده است، آن جا كه مى‏فرمايد:

سلام قولا من رب رحيم‏(179)؛

بر آنها سلام الهى است كه سخنى است از سوى پروردگار مهربان به آنها.

اهميت خلود و جاودانگى‏

يكى از مسائل مهم بحث معاد و بهشت و دوزخ، مساله خلود و جاودانگى است؛ يعنى عذاب دوزخ هميشگى و زوال‏ناپذير است، چنان كه نعمت‏هاى بهشت جاودانه و پايدار است.

قرآن در آيات متعددى سخن خلود به ميان آورده كه صراحت آن به قدرى است كه توجيه بردار نيست.

خلود در اصل به معناى بقا و دوامى است كه زوال در آن را ندارد.

در لسان العرب خلد به معناى دوام و بقا در سرايى كه انسان از آن خارج نمى‏شود، آمده و اضافه مى‏كند: از اين رو، به آخرت دارالخلد مى‏گويند كه مردم هميشه در آن مى‏مانند.

همين معنا در مقاييس اللغه و صحاح اللغه نيز آمده است.

گرچه بعضى از مفسران در معناى خلود، توجيهاتى مانند طولانى بودن و... نموده و احتمالاتى داده‏اند، ولى اين توجيه‏ها و احتمال در برابر صراحت آيات قرآن قابل قبول نيست و از سوى علماى اسلام و مفسران بزرگ مردود شناخته شده است.

مفسران بزرگ مردود شناخته شده است.

دليل ديگر بر اين كه خلود به معناى جاودانگى است اين كه در آيات متعدد قرآن تعبيرات ديگرى وجود دارد كه قابل اين گونه توجيه‏ها و احتمال‏ها نيست و صراحت در جاودانگى دارد، مثلا در آيه 23 سوره جن مى‏خوانيم:

خالدين فيها ابدا؛

گنهكاران به طور جاودانه و ابدى در دوزخ مى‏مانند.

و يا در آيه 167 بقره مى‏فرمايد:

و ما هم بخارجين من النار؛

آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد.

و در آيه 35 سوره رعد مى‏فرمايد:

اكلها دائم وظلها؛

ميوه‏ها و سايه‏هاى بهشت هميشگى و زوال‏ناپذير است.

درباره خلود دوزخيان، يك اشكال مهم مطرح مى‏باشد كه كيفر دايمى ممكن است بر خلاف عدالت باشد با چند سال گناه انسان ندارد، كه در جاى خود به آن پاسخ داده شده است‏(180)، ولى در مورد جاودانگى نعمت‏هاى الهى در بهشت، بر اثر تفضل و الطاف بى كران خداوند، هيچ گونه اشكالى پيش نمى‏آيد، چرا كه تفضل و پاداش بيشتر از خداوند بخشنده مهربان - كه رحمتش سراسر عالم هستى را فرا گرفته است - جاى هيچ گونه تعجب و شگفتى نيست.

بنابراين، تفضل جاويد خداوند نسبت به بندگان ممتاز، منع عقلى ندارد، و از نظر شرع نيز ثابت شده و در آيات قرآن - از جمله آيه مورد بحث - از مسلمات است.

قابل توجه اين كه در بعضى از آيات قرآن بين پاداش دنيا و آخرت، فرق گذاشته شده، مثلا در آيه 148 سوره آل عمران مى‏فرمايد:

فاتاهم الله ثواب الدنيا و حسن ثواب الاخره؛

خداوند پاداش دنيا و پاداش و نيك و آخرت را به رادمردان مجاهد خدا داد.

با اين كه پاداش، چه در دنيا و چه در آخرت، نيك است، در اين جا تنها پاداش آخرت، نيك معرفى شده است؛ اشاره به اين كه پاداش دنيا و پاداش آخرت فرق دارند، زيرا پاداش دنيا هر چه باشد سرانجام آميخته با فنا و زوال است و نيز با ناملايمات ديگر كه بازتاب طبع زندگى دنياست همراه مى‏باشند، در حالى كه پاداش آخرت هميشگى و دور از هرگونه ناملايمات است.

توضيح آن كه؛ مساله خلود و جاودانگى، مساله ساده‏اى نيست، بلكه بسيار مهم است كه مى‏تواند هشدار بزرگى براى انسان‏ها باشد، به عنوان مثال، اگر عدد يك را در جايى بنويسيم و در كنار آن تا كره ماه، بلكه تا دورترين ستاره‏اى ثابت، صفر بگذاريم، و با اين اعداد سرسام آور خواسته باشيم به انتهاى خلود برسيم، به آن نخواهيم رسيد.

بنابراين، مجرمانى كه خداوند وعده خلود در آتش دوزخ به آنها داده، بايد متوجه باشند كه هميشه در عذابند و بر عكس پاكان برجسته، مانند عبادالرحمن - كه خداوند به آنان پاداش عظيم جاودانه داده است - فراموش نكنند كه به پاداش هميشگى خواهند رسيد كه هرگز پايانى ندارد.

بنابراين، آيا سزوار است كه انسان بر اثر دلبستگى‏هاى چند روزه دنيا، به عذاب هميشگى گرفتار شود و يا از پاداش ابدى محروم بماند؟! مگر مفهوم اين نقد بگير و دست از آن نسيه بردار چه قدر جاذبه دارد كه انسان مثلا ارزان را چون نقد است برگزيند، و تريليون‏ها تن طلاى ناب را چون نسيه است رها كند؟! به گفته يكى از دانشمندان، به فرض محال، اگر امور آخرت احتمالى و امور دنيا يقينى باشد، باز انسان عاقل، تريليون‏ها قرن احتمالى را فداى چند سال يقينى نمى‏كند.

تا چه رسد به اين كه ما مسلمانان به وجود معاد و آخرت اعتقاد داريم.

از اين رو، نبايد نقد فانى و چند روزه را در برابر نسيه نزديك جاودانه، برگزينيم.

امام باقر (عليه السلام) فرمود:

والعجب كل العجب للمصدق بدار الخلود، و هو يعمل لدار الغرور(181)؛

تعجب بسيار، از كسى كه خانه جاويدان آخرت را تصديق مى‏كند، در عين حال به اين دنياى فريبا و فانى دل بسته است.

نقش صبر در تحصيل مقام‏هاى بلند

چنان كه ذكر شد، در سوره فرقان دوازده ويژگى بندگان ممتاز خدا ياد شده است كه پنج خصلت و ويژگى نخست، جنبه اثباتى دارد و بندگان ممتاز خدا، آن را انجام مى‏دهند، و چهار صفت و ويژگى ديگر جنبه اثباتى دارد كه اين سير از اثبات به نفى و از نفى به اثبات، شايد اشاره به دو موضوع تحليه و تخليه باشد كه علم و اخلاق و تهذيب بر محور اين دو اصل دور مى‏زند و بندگان ممتاز خدا بايد در هر دو جنبه قوى باشند و از نيروهاى مثبت براى بيرون راند خصال منفى كمك بگيرند و با وارد نمودن فرشته، ديو را از درون خارج سازند؛ زيرا ديو بدون فشار نيروهاى مثبت، از درون انسان اخراج نمى‏گردد.

نكته بسيار قابل توجه اين است كه خداوند با صراحت مى‏فرمايد:

اين ويژگى در پرتو صبر و استقامت به دست مى‏آيد؛ يعنى اگر انسان داراى نيرومند صبر نباشد، نمى‏تواند به تحصيل ويژگى‏هاى برجسته بندگان ممتاز الهى دست يابد چنان كه فرمود:

اولئك يجزون الغرفه بما صبروا؛

به آنان به خاطر صبر و استقامتشان، درجات على بهشت داده مى‏شود.

از اين عبارت به اوج اهميت صبر در تحصيل ارزش‏ها و پرهيز از ضد ارزش‏ها پى مى‏بريم، كه اگر آن نباشد، انسان هرگز نمى‏تواند داراى ويژگى‏هاى ممتاز گردد و به درجات عالى برسد.

تجزيه و تحليل‏

صبر على آنچه كه بعضى تصور مى‏كنند، به معناى دست روى دست گذاشتن و تحمل در برابر فشارهاى زندگى نيست، زيرا چنين معناى سر از عجز و تظلم (ظلم پذيرى) بيرون مى‏آورد كه از نظر اسلام به شدت نهى شده است، بلكه صبر در اصل به معناى عزم قوى براى انجام كار و ادامه آن با پشتكار و استقامت خلل‏ناپذير است، در مجمع البحرين آمده است:

الصبر كف النفس عن هواها؛

صبر، يعنى خوددارى نفس از هوس‏هاى نفسانى.

(نبرد با طاغوت نفس اماره) المنجد نيز صبر را چنين معنا مى‏كند:

(صبر) صبرا على الامر: جرا و سجع و تجلد؛

صبر بر چيزى به معناى جرات و شجاعت و ايستادگى و شكست‏ناپذيرى در آن چيز است.

از اين رو، خداوند در آيات قرآن، شرط بزرگ مجاهدان راه خدا را را صبر و استقامت دانسته و مى‏فرمايد:

و ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماتين و ان يكن منكم ماه يغلبوا الفا من الذين كفروا(182)؛

هرگاه از شما بيست نفر داراى صبر باشند و دويست نفر غلبه مى‏كنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر پيروز مى‏گردند.

يعنى يك نفر صابر مى‏تواند ده نفر دشمن را از پاى درآورد.

اگر صبر به معناى دست روى دست گذاشتن بود، هرگز چنين توانى به انسان نمى‏داد كه در برابر ده نفر بايستد و بر آنها پيروز گردد.

هم چنين صبر در قرآن، در برابر ضعف و تسليم قرار گرفته است و اين نشان مى‏دهد كه صبر به معناى استقامت و پشتكار بوده و ضد ضعف و سستى است، چنان كه خداوند مى‏فرمايد:

و كاين من نبى قاتل معه ربييون كثير فما و هنوا لما اصابهم فى سبيل الله و ماضعفوا و ما ضعفواو ما استكانوا و الله يحب الصابرين‏(183)؛

چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند، آنها هيچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مى‏رسيد، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسليم ندادند) و خداوند استقامت كنندگان را دوست دارد.

در قرآن بيش از دويست بار مسأله صبر با واژه‏هاى گوناگون آن مطرح شده‏(184) و نتايج آن بيان گشته است و اين بيانگر اوج اهميت صبر و استقامت است.

از مجموع اين آيات استفاده مى‏شود كه اهميت صبر و استقامت، بسيار بيش از آن است كه ما فكر مى‏كنيم. در اهميت آن همين بس كه خداوند مى‏فرمايد:

انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب‏(185)؛

انسان‏هاى صابر، اجر و پاداش خود را بى حساب دريافت مى‏دارند. امير مؤمنان على (عليه السلام) ضمن گفتارى فرمود:

عليكم بالصبر، فان الصبر من الايمان كالراس من الجسد(186)؛

بر شما باد به صبر واستقامت كردن، زيرا صبر نسبت به ايمان همانند سر نسبت به بدن است.

در روايات نيز به اين مساله و اهميت آن پرداخته شده است.

به عنوان نمونه رسول خدا (صلى الله عليه آله و سلم) فرمود:

الصبر ثلاثه، صبر عند المصيبه، و صبر على الطاعه، و صبر على المعصيه‏(187)؛

صبر بر سه گونه است؛ صبر به هنگام مصيبت، صبر در راه اطاعت و صبر در برابر گناه.

پايه‏هاى اصلى صبر و استقامت، همين سه پايه است.

با بررسى و دقت در ويژگى‏هاى دوازده گانه بندگان ممتاز خداوند چنين نتيجه مى‏گيريم كه هيچ كدام از آنها بدون صبر و استقامت تحقق نمى‏يابد و براى دست يابى آبرومندانه به آنها چاره‏اى جز استقامت و مدد جويى از صبر و استقامت نيست، زيرا همان گونه كه گفته شد چهار ويژگى جنبه نفى و مبارزه دارد، كه تنها در پرتو صبر در برابر گناه تحقق مى‏يابد، و هشت ويژگى جنبه اثباتى دارد كه تحقق آن با داشتن صبر در راه اطاعت به دست مى‏آيد. بنابراين، بايد پايه‏هاى صبر و استقامت در همه ابعادش، به ويژه در برابر گناه و در راه اطاعت خدا را در روح و روان خود برقرار سازمين، تا بتوانيم به ويژگى‏هاى دوازده گانه دست يازيم.

نقش صبر در سخنان معصومين (عليهم السلام)

براى آن كه بيش‏تر به اهميت و آثار درخشان صبر بى ببريم و نقش بسيار عميق و سرنوشت ساز آن را در كسب فضايل و دورى از رذايل و سامان سازى آن در ابعاد مختلف زندگى بدانيم به چند حديث گهر بار از پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) اشاره مى‏كنيم:

1. پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) فرمود:

الصبر كنز من كنوز الجنه‏(188)؛

صبر گنجى از گنج‏هاى بهشت است.

2. حضرت على (عليه السلام) فرمود:

الصبر مطيه لا تكبو(189)؛

صبر مركبى است كه هرگز به زمين نمى‏خورد.

3. نيز فرمود:

الصبر عون على كل امر(190)؛

صبر يار و ياور انسان در هر كارى است.

4. امام صادق (عليه السلام) فرمود:

كم من صبر ساعه قد اورثت فرحا طويلا(191)؛

بسيار اتفاق افتاده كه يك ساعت صبر، سبب شادى طولانى خواهد شد.

5. و نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود:

قله الصبر فضيحه‏(192)؛

صبر و استقامت اندك، موجب رسوايى است.

6. هم چنين از صادق محمد (صلى الله عليه آله و سلم) است كه فرمود:

هنگامى كه انسان را در قبرش مى‏نهند، نماز او در جانب راستش، زكات او در طرف چپش، نيكى هايش بر بالاى سرش قرار مى‏گيرند، و صبر او در طرف دورتر از آنها مى‏ايستد، در اين هنگام وقتى كه دو فرشته مسوول سوال بر او وارد مى‏شوند، صبر (كه به صورت نورانى است) خطاب به نماز، زكات و نيكى‏ها مى‏گويد:

دونكم صاحبكم، فان عجرتم عنه فانا دونه‏(193)؛

مواظب صاحب خود باشيد، اگر در حفظ او از عذاب، درمانده هستيد، من آماده و حاضرم كه او را حفظ كنم.

اين احاديث به روشنى نقش صبر و استقامت را در پيروزى مادى و معنوى و دنيوى و اخروى نشان مى‏دهد و همه با زبان حال و قال مى‏گويند:

صبر و ظفر هر دو، دوستان قديمند   بر اثر صبر نوبت ظفر آيد